۲۰۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱

تنها نه منم به کمند هوا
من رام رکوب العشق هویٰ

از من نه عجب که گنه کارم
وصفی الله عصی فغویٰ

جز اشک و سرشک من از دل من
من حدّث عن قلبی و رویٰ؟

رنجور ترا بهبودی نیست
اذ لیس لداء الحب دوا

شد ملک عراق پر از آشوب
ز سرود حجازی و شور و نوا

تو روح روان منی جانا
نکنی ز چه حاجت بنده روا

نه ز گریه مرا چشمی بینا
نه ز سوز غمت گوشی شنوا

ای شاخ گل تر من رحمی
بر مفتقر بی برگ و نوا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.