۱۷۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۴

فدائیان ره عشق دوست مرد رهند
چه جان دهند به جانان ز بند تن برهند

ز شاهراه طریقت حقیقت ار طلبی
در آخرین نفست، اولین قدم بدهند

بروز چاه طبیعت بدر که چون صدیق
زمام مملکت مصر در کفت بنهند

ز شوق گلشن جان بلبلان چنان مستند
که بی تکلفی از دام این جهان برهند

صفای دل بطلب رو سفید خواهی بود
وگرنه ای چه بسا رو سفید و دل سیهند

ز شور آن لب شیرین بنال چون فرهاد
که خسیروان جهان فکر افسر و گلهند

نظر به ملک دو گیتی کجا گدایان راست
که در قلمرو وحدت یگانه پادشهند

چه شمع، گاه تجلی بیزم شاهد جمع
بروز حمله وری یکه تاز بزمگهند

چه گیسوان مسلسل بدور روی نگار
عجب مدار که سلطان عشق را سپهند

اگرچه مفتقر از ذره کمتر است ولی
امیدوار به آنان بود که مهر و مهند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.