هوش مصنوعی:
شاه از وضعیت کنونی پرسید که چرا خزانهها خالی شدهاند و چهرهها غمگین است. او به این اشاره کرد که اگرچه ریشهها (بیخ) ممکن است پنهان باشند، اما شاخهها و برگها نشاندهندهی وضعیت واقعی هستند. امینان شاه به عذرآوری پرداختند و از شاه طلب بخشش کردند، اما شاه اعلام کرد که قصد ندارد آنها را ببخشد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و حکمی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات قدیمی و ادبی ممکن است برای خوانندگان جوان دشوار باشد.
بخش ۸۲ - بازگشتن نمامان از حجرهٔ ایاز به سوی شاه توبره تهی و خجل همچون بدگمانان در حق انبیا علیهمالسلام بر وقت ظهور برائت و پاکی ایشان کی یوم تبیض وجوه و تسود وجوه و قوله تری الذین کذبوا علی الله وجوههم مسودة
شاهْ قاصِد گفت هین اَحْوال چیست
که بَغَلْتان از زَر و هَمْیان تَهیست؟
وَرْ نَهان کردید دینار و تَسو
فَرّ شادی در رُخ و رُخْسار کو؟
گَرچه پنهانْ بیخِ هر بیخ آوَرْاست
بَرگِ سیماهُمْ وجوهُمْ اَخْضَراست
آنچه خورْد آن بیخْ از زَهْر و زِ قَند
نَکْ مُنادی میکُند شاخِ بلند
بیخ اگر بیبَرگ و از مایه تَهیست
بَرگهایِ سَبز اَنْدَر شاخ چیست؟
بر زبانِ بیخْ گِل مُهْری نَهَد
شاخ دست و پا گُواهی میدَهَد
آن اَمینان جُمله در عُذر آمدند
هَمچو سایه پیشِ مَهْ ساجِد شُدند
عُذرِ آن گرمیّ و لاف و ما و من
پیشِ شَهْ رَفتند با تیغ و کَفَن
از خَجالَت جُمله اَنْگُشتان گَزان
هر یکی میگفت کِی شاهِ جهان
گَر بِریزی خونْ حلالَسْتَت حَلال
وَرْ بِبَخشی هست اِنْعام و نَوال
کردهایم آنها که از ما میسِزید
تا چه فَرمایی تو ای شاهِ مَجید
گَر بِبَخشی جُرمِ ما ای دِلْفُروز
شبْ شبیها کرده باشد روزْ روز
گَر بِبَخشی یافت نومیدی گُشاد
وَرْنه صد چون ما فِدایِ شاه باد
گفت شَهْ نه این نَواز و این گُداز
من نخواهم کرد هست آنِ اَیاز
که بَغَلْتان از زَر و هَمْیان تَهیست؟
وَرْ نَهان کردید دینار و تَسو
فَرّ شادی در رُخ و رُخْسار کو؟
گَرچه پنهانْ بیخِ هر بیخ آوَرْاست
بَرگِ سیماهُمْ وجوهُمْ اَخْضَراست
آنچه خورْد آن بیخْ از زَهْر و زِ قَند
نَکْ مُنادی میکُند شاخِ بلند
بیخ اگر بیبَرگ و از مایه تَهیست
بَرگهایِ سَبز اَنْدَر شاخ چیست؟
بر زبانِ بیخْ گِل مُهْری نَهَد
شاخ دست و پا گُواهی میدَهَد
آن اَمینان جُمله در عُذر آمدند
هَمچو سایه پیشِ مَهْ ساجِد شُدند
عُذرِ آن گرمیّ و لاف و ما و من
پیشِ شَهْ رَفتند با تیغ و کَفَن
از خَجالَت جُمله اَنْگُشتان گَزان
هر یکی میگفت کِی شاهِ جهان
گَر بِریزی خونْ حلالَسْتَت حَلال
وَرْ بِبَخشی هست اِنْعام و نَوال
کردهایم آنها که از ما میسِزید
تا چه فَرمایی تو ای شاهِ مَجید
گَر بِبَخشی جُرمِ ما ای دِلْفُروز
شبْ شبیها کرده باشد روزْ روز
گَر بِبَخشی یافت نومیدی گُشاد
وَرْنه صد چون ما فِدایِ شاه باد
گفت شَهْ نه این نَواز و این گُداز
من نخواهم کرد هست آنِ اَیاز
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۸۱ - آمدن آن امیر نمام با سرهنگان نیمشب بگشادن آن حجرهٔ ایاز و پوستین و چارق دیدن آویخته و گمان بردن کی آن مکرست و روپوش و خانه را حفره کردن بهر گوشهای کی گمان آمد چاه کنان آوردن و دیوارها را سوراخ کردن و چیزی نایافتن و خجل و نومید شدن چنانک بدگمانان و خیالاندیشان در کار انبیا و اولیا کی میگفتند کی ساحرند و خویشتن ساختهاند و تصدر میجویند بعد از تفحص خجل شوند و سود ندارد
گوهر بعدی:بخش ۸۳ - حواله کردن پادشاه قبول و توبهٔ نمامان و حجره گشایان و سزا دادن ایشان با ایاز کی یعنی این جنایت بر عرض او رفته است
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.