۲۱۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷

ز درد جور آن دلبر مکن ای دل شکایتها
که دردش عین درمانست و جور او عنایتها

کلیم درگه اوئی گلیم فقر در برکش
ز فرعونی چه میجوئی سریر ملک و رایتها

خلیل عشق جانانی درآ در آتش سوزان
نه نمرودی که تا باشی شهنشاه ولایتها

چه راحتهاست پنهانی جراحتهای جانانرا
دریغا تو نمیدانی جفاها را ز راحتها

اگر چه ناز معشوقی کشد تیغ و کشد عاشق
بهر دم میکند لطفی به پنهانی حمایتها

بیا وز عشق موئی را ز من بشنو بگوش جان
حدیث لیلی و مجنون نشانست و حکایتها

منم مجنون آن لیلی که صد لیلی است مجنونش
بیا در چشم من بنگر ز عشق اوست آیتها

سرشکم لعل و رویم زر شد از تأثیر عشق او
بلی بر عشق آسانست از اینگونه کفایتها

بسوز دل چه میسازی عجب نبود حسین الحق
اگر در جان اهل دل کند آهت سرایتها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.