۲۲۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱

زهره ام ساقی و مه جام مدام است امشب
فلکم چاکر و خورشید غلام است امشب

باده در مذهب عشاق حلال است این دم
خواب بر عاشق مشتاق حرام است امشب

می کنم جامه ی ازرق گرو باده مدام
که تنم را هوس جام مدام است امشب

ساقیا تا به سحر جام دمادم در ده
زانکه ما را نه غم ننگ و نه نام است امشب

شمع را گو ننشانند که در مجلس ما
شمع رخساره ی آن ماه تمام است امشب

شاد باش ای دل غم دیده که در عین بلا
الف قد حسود تو چو لام است امشب

می دهد دشمنم از غصه به ناکامی جان
که من دل شده را دوست به کام است امشب

تا سحر در هوس پسته ی شکر بارش
طوطی طبع مرا ذوق کلام است امشب

از فروغ رخ آن حور پریچهره حسین
کنج کاشانه ی ما دار سلام است امشب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.