هوش مصنوعی:
این شعر به توصیف قدرت ویرانگر و فراگیر عشق میپردازد که مانند آتشی همهچیز از جمله عقل، دین، زمان و مکان را میسوزاند. شاعر از عشق به عنوان نیرویی یاد میکند که حتی یقین و گمان را نیز نابود میکند و در نهایت، با وجود سوختن جان، دل معشوق هرگز نمیسوزد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و مضامین عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۲۶
عشق است آتشی که بیکدم جهان بسوخت
در قصر دل فتاد و روان شاه جان بسوخت
گفتی ز عقل در مگذر راه دین سپر
کو عقل و دین که عشق هم این و همان بسوخت
ای فتنه زمانه و ای فتنه زمین
جانم مسوز ورنه زمین و زمان بسوخت
من خود شناسمت که ز انوار عارضت
یک شعله برفروخت یقین و گمان بسوخت
گفتی نوازمت چو بسازی بسوز عشق
والله در این امید توان جاودان بسوخت
عشق تو آتش است و دل بنده سوخته
آتش فتاده سوخته دل را روان بسوخت
جان حسین از غم عشقت بسوخت لیک
هرگز دلت نسوخت که آن ناتوان بسوخت
در قصر دل فتاد و روان شاه جان بسوخت
گفتی ز عقل در مگذر راه دین سپر
کو عقل و دین که عشق هم این و همان بسوخت
ای فتنه زمانه و ای فتنه زمین
جانم مسوز ورنه زمین و زمان بسوخت
من خود شناسمت که ز انوار عارضت
یک شعله برفروخت یقین و گمان بسوخت
گفتی نوازمت چو بسازی بسوز عشق
والله در این امید توان جاودان بسوخت
عشق تو آتش است و دل بنده سوخته
آتش فتاده سوخته دل را روان بسوخت
جان حسین از غم عشقت بسوخت لیک
هرگز دلت نسوخت که آن ناتوان بسوخت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.