هوش مصنوعی: شاعر در این متن عشق عمیق و فداکارانه خود را به معشوق بیان می‌کند و از شدت این عشق و فداکاری سخن می‌گوید. او حاضر است جان خود را فدا کند و از هیچ چیز در راه عشق معشوق هراسی ندارد. همچنین، شاعر به ناتوانی عقل در درک کمال معشوق اشاره می‌کند و عشق را فراتر از درک عقلانی می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی بالا نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۲۰۳

جان خود قربان به تیغ جان ستانش میکنم
تا بدین حیلت به بندم خویش بر فتراک او

هر کجا عشقش کشد حاشا که از وی سرکشم
عشق او سیلی است خون آشام و من خاشاک او

خواست عقل کل که داند از کمالش نیم جزو
گشت از این ادراک عاجز فکرت دراک او

گر چه کنجی نیست خالی از فروغ آفتاب
چشم خفاشی ندارد طاقت ادراک او

تا شوم در پیش جانان سرخ رو خواهم مدام
تا بریزد خون جانم غمزه بی باک او

جامه عشقش چو گیرم جامه جان را چه قدر
تا نیندیشم من آشفته دل از چاک او

باک کی دارد ز کشتن در ره عشقش حسین
نیست جز مردن مراد عاشقان پاک او
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.