هوش مصنوعی: این متن عرفانی و فلسفی به بیان رابطه‌ی بین روح و جسم، نور حق و انسان، و وحدت وجود می‌پردازد. شاعر از زبان یک شخصیت معنوی (احتمالاً حسام دین) سخن می‌گوید که در خواب به او ظاهر شده و حقایقی را درباره‌ی وحدت وجود، رابطه‌ی انسان با خدا، و دشمنی‌های تاریخی با انبیاء و اولیاء الهی بیان می‌کند. متن همچنین به مفاهیمی مانند عشق الهی، سیر و سلوک معنوی، و خطرات دشمنان دین اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، اشاره به دشمنی‌های تاریخی و برخی توصیفات ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

بخش ۷۰ - در تقریر آنکه چلبی حسام الدین قدس اللّه سره العزیز خود را در واقعه بولد نمود و گفت که هر ولی و اصل را که بیابی در حقیقت آن منم مقصود از او حاصل شود

با ولد شه حسام دین در خواب
گفت چون سائلی شنو تو جواب

تا جهان قایم است ما هستیم
هیچ پنهان نئیم در دستیم

گرچه بتخانه را بگردانیم
هر که از ماست داند آن کانیم

نور حقیم در لباس بشر
نور حق چون مسیح و تن چون خر

این عدد وصف جنس مرکوب است
کو عدد آن طرف که محبوب است

شاه صد گونه اسب برشیند
گاه بر ماده گه بنر شیند

گاه بر ابغری سوار شود
گاه بر مادیان براه رود

شه همان باشد و دگر نشود
گرچه مرکب هزار گونه بود

شاه نور حق است و تن مرکب
شاه چون آفتاب و تن کوکب

بهر تو سر زنیم از بدنی
تا دهیم ز نو طریق و فنی

تا که گردی تمام در ره حق
رسدت نو بنو از عشق سبق

تا رهی در جهان همچون د ا م
تا رسی همچو واصلان در کام

یافتم بعد خواب آن کس را
گشت بر من سر نهان پیدا

گفت نیکم ببین که من آنم
در تن آب و گل چو مهمانم

آمدم تا کنم ز ن و یاری
برهانم ترا ز اغیاری

لیک از من مگو بخلق خبر
این چنین گنج را تو تنها بر

زانکه این نیست لایق حیوان
نخورد زین ابا بجز انسان

قوم بیدین حسود مردان اند
زانکه در جسم نقش بیجان اند

هیچ ایشان از این نعم نخورند
پردۀ ما ز دشمنی بدرند

کار نافع نیاید از ایشان
بلکه آتش زنند در خویشان

دشمن یوسف اند این گرگان
گرچه خود را نموده اند اخوان

تا بده است از قدم چنین بوده است
هیچ قرنی نبی نیاسوده است

انبیا را بدشمنی کشتند
جامه شان را بخون در آغشتند

آنچه قابیل کرد با هابیل
گرگ با خر نکرد و ک ر ک بپیل

همچنان قوم عاد و قوم ثمود
چه نکردند آن گروه حسود

نوح دایم بنوحه بد مشغول
از ستمهای آن گروه فضول

هم خلیل و مسیح و هود و کلیم
دیده از دشمنان عذاب الیم

هم ز بوجهل احمد مرسل
دیده آن رنجها که لاتسأل

نسل ایشان پر است در عالم
از قدم تا پدید گشت آدم

واجب آمد حذر از این خامان
زین گروه پلید خود کامان

ه مه خود بین خود پسند بده
همه زین روی در جهیم شده

من و تو زیر پردۀ یارانیم
در لباس دو جسم یک جانیم

تو ز من گوی و من ز تو گویم
تو مرا جوی و من ترا جویم

در عدد گرچه ما دو چون دو پریم
یک بود دو چو یار یکدگریم

مرغ را سر یک است اگر دو پر است
در گذر تو زپر که اصل سراست

دست را گرچه هست انگشتان
چشم بگشا و جمله را یک دان

همچنین چون دو شخص یار شوند
چون دو جسم ار چه در شمار شوند

هر دو باشند یک چو هر دو بهم
می نمایند راه را بقدم

چون عددها بوند یکدل و جان
رو بمعنی و جمله را یک دان

گر بصورت ز هم دگر دوریم
چه تفاوت کند چو یک نوریم

این ندارد نهایت و آغاز
چنگ آن قصه را دمی بنواز



تعداد ابیات: ۴۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۶۹ - در بیان آنکه هر کرا در این عالم کار تمام نشد با وجود چندین آلت که حق تعالی بوی داده است بعد از آنکه آلتش نماند از او چه کار خواهد آمدن نه در قرآن میفرماید که و من کان فی هذه اعمی فهو فی الآخرة اعمی. و در تقریر آنکه در افواه است که چون مرید شیخی شدی بعد از او نشاید شیخی دیگر گرفتن این سخن نزد اولیاء و اهل تحقیق خطاست.
گوهر بعدی:بخش ۷۱ - در بیان آنکه چون چلبی حسام الدین قدس اللّه سره از دنیا نقل کرد خلق جمع شدند و ولد را گفتند که بجای والد بنشین و شیخی کن. تا اکنون بهانه میکردی که حضرت مولانا قدسنا اللّه بسره العزیز چلبی حسام الدین را خلیفه کرده بود. در این حال که او نقل کرد بایدکه قبول کنی و بهانه نیاوری ومنقاد شدن ولد و قبول کردن شیخی را.
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.