۲۰۵ بار خوانده شده

بخش ۸۵ - در بیان آنکه همچنانکه تن آب و گل طبیبان دارد، جان ودل را نیز هم طبیبان هستند و ایشان انبیاء و اولیاء‌اند اطباء میگویند که این بخور و آن مخور تا جسم بی رنج باشد و قوت گیرد و انبیاء و اولیاء میگویند که این بکن و آن مکن تا جان صفا یابد و فربه شود از این رو میفرماید مصطفی علیه السلام العلم علمان علم الابدان و علم الادیان

خلق را دردو چیز فایده است
تن و جان را از آن دو مائده است

علم ابدان و علم ادیان است
ملهم هردو علم دیان است

علم دینی شفای ارواح است
علم طبی علاج اشباح است

انبیا و اولیا حبیبان اند
کاندر اصلاح دین و ایمان اند

علم ایشان علاج جان ودل است
علم طب در دوای آب و گل است

نی که هر رنج را علاج دگر
هست و هر جسم را مزاج دگر

رنجها را علاج گوناگون
در کتب شرح کرد افلاطون

لایق هر مزاج دارو ساخت
چونکه اسباب رنج را بشناخت

این طبیبان از آن آب و گل اند
وان حبیبان از آن جان و دل اند

گویدت این طبیب دوغ مخور
تا که بلغم نگردد افزون تر

گویدت آن بیا دروغ مگو
رو قناعت گزین حرام مجو

تا ز خلط گناه گردی پ اک
تا روی چون فرشته بر افلاک

گویدت این بنوش بادۀ ناب
گه پیری که تا شوی کش و شاب

گویدت آن که آب کم خور و نان
تا بکاهد تن و فزاید جان

این بگوید بخور تو داروی کار
تا رود از گل تو خلط چو خار

آن بگوید گذر ز خشم و ز کین
تا که برها دهد نهالۀ دین

این بگوید بخور غذای لطیف
بحذر باش از طعام کثیف

تا که رویت چو گل شود خندان
چون مه چارده شوی تابان

آن بگوید که در نماز افزا
کبر را کم کن و نیاز افزا

تا رهی زین جهان چون سجین
بر شوی چون ملک بعلیین

این بگوید لباس نرم بپوش
چرب و شیرین خوش است از آن خورونوش

تا شوی فربه و ز ضعف رهی
رنج بر جسم خویش از چه نهی

گوید آن روز و شب مجاهده کن
بعد از آن روی حق مشاهده کن

گوید این عیش کن بنقد امروز
ک ا م ران و زنار صبر مسوز

گوید آن رنج کش که گنج بری
سر فدا کن که بیسری است سری

فرق بیحد شناس از این تا آن
تن نپرورد هر که دارد جان

رمز موتوا شنو ز قول رسول
تا نمیری کجا شوی مقبول

نشود حاصل آن بقیل و بقال
جوی آن را ز جوع و ترک منال

صوفئی آن بود که ذوق و فرح
سر زند ز اندرون بگاه ترح



اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۸۴ - در بیان آنکه هر نبی و ولی بر همه معجزات و کرامات قادر بود. اگرچه هر یکی معجزه و کرامتی ظاهر کرد، الا بر تمامت قادر بود. بحسب اقتضای هر دوری چیزی نمود یکی شق قمر کرد و یکی مرده زنده کرد و همچنین الی مالانهایه. چنانکه طبیب هر رنجوری را دوائی دیگر کند لایق رنجش نه از آن است که همان مقدار میداند اما در آن محل آن میباید، نظیر این بسیار است. چون اولیاء و انبیاء علیهم السلام مظهر و آلت حق‌اند هرچه آلت کند در حقیقت صانع کرده باشد همچنانکه قلم در دست نویسنده مختار نیست اختیار در دست کاتب است پس چون از صورت ایشان معجزه‌ها و کرامتها را حق تعالی مینماید چون توان گفتن که حق بر بعضی قادر نیست این سخن و این اندیشه فی الحقیقه کفر باشد.
گوهر بعدی:بخش ۸۶ - در بیان آنکه حق تعالی دنیا را که ممات است حیات نمود بخلق و عقبی را که حیات است ممات نمود. و در تقریر آنکه الجوع طعام اللّه یحیی به ابدان الصدیقین.
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.