۱۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳

ای ماه برون آمده از مشرق بطحا
تابان ز رخت شعشعه ی نور تجلی

خورشید جهانی ز تو روشن همه عالم
انوار الهی ز جبین تو هویدا

از پرتوی روی تو مه و مهر منور
وان نورسیه از خم زلفین تو پیدا

ایجاد جهان را چو غرض نور تو بودست
دارند به مهرت همه ذرات تولا

گر شرع تو رهبر نشود سالک ره را
کی در حرم وصل شود محرم مولی

هر دیده که در هر دو جهان حسن تو بیند
در صورت و معنی بود آن دیده ی بینا

سودا زده چون موی تو شد جان اسیری
زان دم که جمال رخ تو کرد تماشا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.