۱۶۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱۳

چونکه شهانند گدایان عشق
باش دلا چاکر سلطان عشق

دفتر ناموس بآتش بسوز
تا که رهی یابی بدیوان عشق

ره بسر خوان وصالش بری
گر تو شوی یکدمه مهمان عشق

زود شوی واقف اسرار غیب
گر بزنی دست بدامان عشق

موت ارادی چو شود اختیار
زود شوی زنده بجانان عشق

مملکت عشق مسلم مراست
زانکه منم خسرو و خاقان عشق

تا که مسخر شودم دیو نفس
گشت دلم تخت سلیمان عشق

عقل، تو دور از من و بیگانه باش
زانکه منم محرم خاصان عشق

خواهی اسیری بوصالش رسی
زود به پیمای بیابان عشق
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.