۱۲۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷۶

ای پرتو جمالت حسن بتان جانی
عکس رخ تو پیدا ز آئینه کیانی

استار نور رویت شد ظلمت من و ما
گر غیرتی نمائی او را ز ما رهانی

از پرده جمالت پیدا غبار اغیار
در پرتو جلالت پیدا شده نهانی

حسن ترا بعالم چون چشم تست ناظر
رویت نهان چرا شد در صورت عیانی

پیدا ز نور رویت گر وامق است و عذرا
معشوق و عشق و عاشق هستی چنانکه دانی

از غایت ملاحت مشهور شد بعالم
خورشید روی خوبت برنام بی نشانی

ز آثار حسن رویت در باغ روی خوبان
بشکفته صد هزاران گل های ارغوانی

از عشق روی جانان برجان و دل جهانرا
دردی است بی مداوا، داغی است جاودانی

از دیده اسیری حیران حسن خویشی
ای حسن نوربخشت بی مثل و شبه و ثانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.