۲۰۰ بار خوانده شده

فصل سیزدهم

قال الله تعالی «فاذکروا الله کذکر کم آبائکم او اشد ذکرا».
و قال تعالی «و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفه و دون الجهر من القول بالغدو و الاصال».
و قال النبی صلی‌الله علیه و سلم «سیر وا سبق المفردون» قیل و من هم یا رسول الله قال الذین «اهتز وا بذکر الله حتی و ضع اذکر او زارهم و ورد وا القیمه خفافا».
[بدانک ذکر بی آداب و شرایط گفتن زیادتی مفید نبود اول بترتیب و آداب و شرایط قیام باید نمود. و مرید صادق را چون درد طلب و داعیه سلوک این راه پدید نشانش آن است که باذکر انس گیرد و از خلق و حشت تا از همه روی بگرداند و در پناه ذکر گریزد که «قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون». و چون بر ذکر مواظبت خواهد نمود باید که اساس بر توبه‌ای نصوح نهد از جمله معاصی.
و بوقت ذکر گفتن اگر تواند غسل کند و الا وضویی تمام کند و جامه پاک پوشد بر سنت و خانه‌ای خالی و تاریک و نظیف راست کند و اگر قدری بوی خوش بسوزد اولیتر و روی بقبله نشیند مربع ] و مربع نشستن در جمله اوقات منهی است الا در وقت ذکر گفتن که خواجه علیه السلام چون نماز بامداد بگزاردی در مقام خویش بذکر گفتن بنشستی تا آفتاب بر آمدن.
و در وقت ذکر گفتن دستها برروی ران نهد و دل حاضر کند و چشم فراهم کند و بتعظیم تمام شروع کند در کلمه «لااله‌الاالله» گفتن بقوت تمام چنانک «لااله» از ناف برآورد «والاالله» بدل فروبرد بروجهی که اثر ذکر وقوت آن بجمله اعضا برسد. ولیکن آواز بلند نکند و تا تواند در اخفا و خفض صوت کوشد. چنانک فرمود «وآذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفه و دون الجهرمن القول».
و برین وجه ذکر سخت و دمادم میگوید. و در دل معنی ذکر میاندیشد چنانک در معنی لااله هر خاطر که در دل میآید نفی میکند بدان معنی که هیچ چیز نمیخواهم نمیطلبم و هیچ مقصود و محبوب ندارم الاالله جز خدای جملگی خواطر به لااله نفی میکند وحضرت عزت را بمقصودی و محبوبی و مطلوبی اثبات میکند به الاالله.
و باید که در هر ذکر باول و آخر حاضر باشد بنفی و اثبات و هر وقت در اندرون دل نظر میکند هر چیز که دل را با آن پیوند بیند آن چیز را در نظر میآورد و دل با حضرت عزت میدهد و از ولایت شیخ بهمت مدد میطلبد و بنفی لااله آن پیوند باطل میکند و بیخ محبت آن چیز از دل برمیاندارد و بتصرف الاالله محبت حق را قایم مقام آن محبت میگرداند.
هم برین ترتیب مداومت مینماید تا بتدریج دل از جمله محبوبات و مالوفات فارغ و خالی کند که اهتتار در ذکر از مداومت خیزد و اهتتار آن باشد که بغلیات ذکر هستی ذاکر در نور ذکر مضمحل شود و ذکر ذاکر را مفرد گرداند و عوایق و علایق وجود از و بر دارد و او را از دنیای جسمانیات بآخرت روحانیات سبکبار در آورد. چنانک فرمود «سیروا سبق المفردون». الحدیث.
و بدانک دل خلوتگاه خاص حق است که «لایسعنی ارضی و لاسمائی و انما لایسعنی قلب عبدی المومن» و تا زحمت اغیار در بارگاه دل یافته شود غیرت و عزت اقتضای تعزز کند از غیریت ولیکن چون چاوش لااله بارگاه دل از زحمت اغیار خالی کرد منتظر قدوم تجلی سلطان الاالله باید بود که «فاذا فرغت فا نصب و الی ربک فا رغب».

جل خالی کن که شاه ناگاه آید
چون خالی گشت شه به خرگاه آید
و یقین شناسد که فایده کلی آنگه حاصل شود که ذکر از شیخی کامل صاحب تصرف تلقین ستاند که تیر وقتی حمایت کند که ازتر کش سلطان ستانند تیر که از دکان تیر تراش ستانند حمایت ولایت نکند اما دفع خصم را بشاید چنانک شرح آن بیاید ان‌شا‌ءالله تعالی. صلی‌الله علی محمد و آله.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:فصل دوازدهم
گوهر بعدی:فصل چهاردهم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.