۱۶۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱

منم ز دست تو پا بسته در کمند ارادت
براه تو سر تسلیم بر زمین عبادت

بدرد عشق خوشم با خیال دوست، که گه گه
قدم بپرسش ما مینهد برسم عیادت

چه میدهند گواهی دو چشم یار بخونم
چو نشنوند ز مستان بهیچ روی شهادت

مرا خدنگ تو در دل نشان بخت بلند است
مگر بطالع من بوده است سهم سعادت

یکی صد است تمنای عشق در دل شاهی
بیا که شوق، فزونست و اتحاد، زیادت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.