۱۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵

در آن کوش من بعد شاهی بدهر
که روزی به انصاف ازاین خوان خوری

گرت نیم نان جو افتد بدست
برغبت به از مرغ بریان خوری

نه زانسان که چندانکه مقدور تست
ز افراط شهوت دو چندان خوری

ز بسیار خوردن شوی مرده دل
خود اندک خوری، گر غم جان خوری

چو شد ز امتلا، طبع ناسازگار
بود زهر اگر آب حیوان خوری

چو عیسی به قرصی بساز از فلک
که خر باشی اردیگ پالان خوری

بپای خودت رفت باید بگور
چو بر اشتهای کسان نان خوری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.