هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به ستایش و مدح یک پادشاه (شاه جهان طغایتمورخان) میپردازد. شاعر از عدالت، قدرت و رافت پادشاه سخن میگوید و تأثیر مثبت حکومت او را بر جهان توصیف میکند. همچنین، به شکست دشمنان و آرامش در سایه حکومت او اشاره میشود. در پایان، شاعر خود را بنده کمینه پادشاه معرفی کرده و برای او طول عمر آرزو میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم پیچیده و استعارههای ادبی است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به دانش پایهای از ادبیات فارسی و تاریخ دارد. همچنین، برخی از واژهها و ترکیبات ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۶٠ - ایضاً له قصیده در مدح طغایتمور خان
صبح سعادت از افق خرمی دمید
ساقی بیار باده که وقت طرب رسید
خیز آتش گداخته در آب بسته ریز
یعنی که آبگینه ملون کن از نبید
بهر گشاد کار بده جام خوشگوار
قفل مراد را نبود همچو می کلید
دانی که برد سود ز بازار روزگار
آنکو فروخت انده و شادی دل خرید
برنه بدست ابن یمین جام خسروی
کزوی شود چو لاله رخ همچو شنبلید
تا درکشد بدولت شاهنشه جهان
کآنرا کسی دگر نتواند چو او کشید
شاه جهان طغایتمورخان که آسمان
هر چند گشت گرد زمین مثل او ندید
مانند خضر زنده جاوید ماند آنک
ز آبحیات رأفت او شربتی چشید
گر خصم او ز اطلس گردون لباس کرد
مانند کرم قز کفن خویشتن تنید
در باغ ملک چون گل اقبال او شکفت
پشت عدو بنفشه وش از بار غم خمید
هر کو بساط حضرت میمونش بوسه داد
و آن پرسش و نوازش دلجوی او شنید
از شوق شکر سخن دلگشای او
طوطی جانش از قفس تن برون پرید
نرد مراد باختن آغاز کرد خصم
چون کم زد او اول ازو مهره باز چید
پرواز باز رایت او دشمنی که دید
در گوشه همچو زاغ کمان بایدش خزید
چون از صفای رأی وی آگاه گشت صبح
زد آه سرد از حسد و پیرهن درید
آمد بجوش خون عدوش و بسر نرفت
گفتی که موی او چو زرو خونش برمکید
شاها ز یمن عدل تو امروز در جهان
آن شد که گرگ از نظر میش می رمید
تا در پناه دولت بیدار تست ملک
در خواب رفت فتنه و آشوب آرمید
چندان ز بحر دست تو شد ابر شرمسار
کزوی بجای خوی همه آب حیا چکید
از باغ ملک بوی بهی خاست لاجرم
همچون انار خصم ترا دل ز غم کفید
زلف عروس ملک تو کش نام پرچم است
حبل الله است کش نتواند کسی برید
ز آواز کوس و طبل تو بدخواه را برزم
دیدم که دل چو رایت خفاق میطپید
شاها کمینه بنده میمون جناب تو
کز کاینات حضرت عالیت را گزید
شیرین نکرد از عسل روزگار کام
تا کی زمانه منج صفت خواهدش گزید
وقتست اگر برین دل رنجور ناتوان
خواهد نسیم گلشن الطاف او وزید
تا ماه و آفتاب برین کاخ زر نگار
خواهند روز و شب ز پی یکدگر دوید
عمر تو همچو ماه نو ای آفتاب ملک
بادا اگر چه قافیه دالست بر مزید
ساقی بیار باده که وقت طرب رسید
خیز آتش گداخته در آب بسته ریز
یعنی که آبگینه ملون کن از نبید
بهر گشاد کار بده جام خوشگوار
قفل مراد را نبود همچو می کلید
دانی که برد سود ز بازار روزگار
آنکو فروخت انده و شادی دل خرید
برنه بدست ابن یمین جام خسروی
کزوی شود چو لاله رخ همچو شنبلید
تا درکشد بدولت شاهنشه جهان
کآنرا کسی دگر نتواند چو او کشید
شاه جهان طغایتمورخان که آسمان
هر چند گشت گرد زمین مثل او ندید
مانند خضر زنده جاوید ماند آنک
ز آبحیات رأفت او شربتی چشید
گر خصم او ز اطلس گردون لباس کرد
مانند کرم قز کفن خویشتن تنید
در باغ ملک چون گل اقبال او شکفت
پشت عدو بنفشه وش از بار غم خمید
هر کو بساط حضرت میمونش بوسه داد
و آن پرسش و نوازش دلجوی او شنید
از شوق شکر سخن دلگشای او
طوطی جانش از قفس تن برون پرید
نرد مراد باختن آغاز کرد خصم
چون کم زد او اول ازو مهره باز چید
پرواز باز رایت او دشمنی که دید
در گوشه همچو زاغ کمان بایدش خزید
چون از صفای رأی وی آگاه گشت صبح
زد آه سرد از حسد و پیرهن درید
آمد بجوش خون عدوش و بسر نرفت
گفتی که موی او چو زرو خونش برمکید
شاها ز یمن عدل تو امروز در جهان
آن شد که گرگ از نظر میش می رمید
تا در پناه دولت بیدار تست ملک
در خواب رفت فتنه و آشوب آرمید
چندان ز بحر دست تو شد ابر شرمسار
کزوی بجای خوی همه آب حیا چکید
از باغ ملک بوی بهی خاست لاجرم
همچون انار خصم ترا دل ز غم کفید
زلف عروس ملک تو کش نام پرچم است
حبل الله است کش نتواند کسی برید
ز آواز کوس و طبل تو بدخواه را برزم
دیدم که دل چو رایت خفاق میطپید
شاها کمینه بنده میمون جناب تو
کز کاینات حضرت عالیت را گزید
شیرین نکرد از عسل روزگار کام
تا کی زمانه منج صفت خواهدش گزید
وقتست اگر برین دل رنجور ناتوان
خواهد نسیم گلشن الطاف او وزید
تا ماه و آفتاب برین کاخ زر نگار
خواهند روز و شب ز پی یکدگر دوید
عمر تو همچو ماه نو ای آفتاب ملک
بادا اگر چه قافیه دالست بر مزید
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵٩ - قصیده در مدح علاءالدین محمد هندو وزیر
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶١ - ایضاً قصیده در مدح تاج الدین علی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.