هوش مصنوعی: این متن یک شعر ستایش‌آمیز و مدحی است که به ستایش پادشاهی عادل و دین‌پرور می‌پردازد. شاعر در این شعر به توصیف عدالت، قدرت، و خردمندی پادشاه پرداخته و او را به عنوان حامی مردم و نگهدارنده نظم و دین معرفی می‌کند. همچنین، شاعر از عناصر طبیعی مانند آسمان، خورشید، و کوه‌ها برای بیان عظمت و عدالت پادشاه استفاده کرده است.
رده سنی: 16+ این متن به دلیل استفاده از زبان پیچیده و استعاره‌های ادبی، برای مخاطبانی مناسب است که با ادبیات کلاسیک فارسی آشنایی داشته باشند. همچنین، مفاهیم عمیق سیاسی و فلسفی موجود در متن ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

شمارهٔ ١۴١ - ایضاً له در مدح نظام الدین یحیی

باد میمون نهضت رایات شاه دین پناه
آنکه بر خلقش بحق کردست ایزد پادشاه

شاه دین پرور نظام دولت و ملت کز اوست
سربلند و پای برجا در جهان دیهیم و گاه

و آنکه شاه اختران دربندگی او کمر
گر نبندد آسمان بر بایدش از سر کلاه

سرور گردنکشان کز بدو فطرت ثبت کرد
خامه منشی گردون مدح او بر فرق ماه

گر جهان پر فتنه و آشوب گردد ایمن است
هر که او را شحنه انصافش آرد در پناه

با وجود او عدو را لاف شاهی کی رسد
آفتاب از ذره بشناسد خرد بی اشتباه

ناید از مردمم گیاه آنها که آید ز آدمی
ور چه در صورت بود چون آدمی مردم گیاه

گر کند دعوی که ملک اوست ملک خافقین
مدعا ثابت بود آنرا که عدل آمد گواه

در شگفتم تا چرا آئینه مه زنگ یافت
چون بگردون بر نشد در عهد عدلش هیچ آه

گر رسد بوئی ز حزم او بکاه سر سبک
ورکند عزمش بسوی کوه پا برجا نگاه

از گرانباری حزمش کاهرا بینی چو کوه
در سبکساری عزمش کوه را یابی چو کاه

از نسیم و از سموم لطف و عنفش زهر و نوش
آن ولی را جانفزای و وین عدو را عمر کاه

هر کرا در مصر عالم کرد لطف او عزیز
روی چون یوسف نهاد از چاه خواری سوی جاه

شهریارا بر زمین هر فتنه کآید ز آسمان
ورچه باشد بهر غیری از رعیت تا سپاه

چون بجمع ساکنان ربع مسکون بگذرد
خانه ابن یمین جوید نخست از گرد راه

آسمان چون دید عدلت را که با ظالم چه کرد
باری آنهم شمه ئی کز عقل بودش انتباه

با خرد گفتم خلاصم زو که یارد داد گفت
آفتاب اوج رفعت سایه لطف اله

خسرو عادل نظام ملک و دین کز بهر فخر
بر زمین سایند پیش او سرافرزان جباه

طاعت مقبول نبود جز دعای دولتش
وانچ غیر این بود نزد خرد باشد گناه

میکنم بهر دعا تضمین دو بیت خویشتن
ز آنکه افتد میل تضمین شاعرا نرا گاه گاه

عرضه میدارم کنون بر رأی ملک آرای تو
استماعش کن بلطف شاملت زین نیکخواه

تا بهنگام کتابت هیچ کاتب در جهان
از دوات و از قلم خالی ندارد دستگاه

هر که سر بر خط فرمانت ندارد چون قلم
چون دواتش چشم بادا چشمه آب سیاه
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ١۴٠ - وله در مدح کرایشاه
گوهر بعدی:شمارهٔ ١۴٢ - وله ایضاً در مدح پهلوان حسن دامغانی امیر سربداری
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.