۹۶ بار خوانده شده
آن بت که بود رخش بهارو باغی
بر چهره نهاد چشم زخمش داغی
آن داغ سیاه بر سپیدی رخش
چون بر گل تر نشسته دیدم زاغی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
بر چهره نهاد چشم زخمش داغی
آن داغ سیاه بر سپیدی رخش
چون بر گل تر نشسته دیدم زاغی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.