۲۰۸ بار خوانده شده
ای جوادی که بتو بحر و سحاب
ننویسند بجز بنده خطاب
آن کریمی تو که از غایت جود
از ستاننده ترا بیش شتاب
هر سؤالی که ز تو شاید کرد
داد آنرا کف را د تو جواب
زیر دست تو قدر همچو عنان
زیر پای تو فلک همچو رکاب
شکر تشریف نخواهم گفتن
عقل داند که همین است صواب
شکر خورشید که گفته است ز نور
منت قطره که دارد زسحاب
بعد از این هر چه برومند شود
بردرخت سخنم از هر باب
باشد از دولت تو زانکه نهال
تو نشاندستی و دادستی آب
جاودان در شرف و جاه بزی
وز فلک کام دل خویش بیاب
حشمت و جاه تو برتر زقیاس
مدت عمر تو افزون ز سحاب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
ننویسند بجز بنده خطاب
آن کریمی تو که از غایت جود
از ستاننده ترا بیش شتاب
هر سؤالی که ز تو شاید کرد
داد آنرا کف را د تو جواب
زیر دست تو قدر همچو عنان
زیر پای تو فلک همچو رکاب
شکر تشریف نخواهم گفتن
عقل داند که همین است صواب
شکر خورشید که گفته است ز نور
منت قطره که دارد زسحاب
بعد از این هر چه برومند شود
بردرخت سخنم از هر باب
باشد از دولت تو زانکه نهال
تو نشاندستی و دادستی آب
جاودان در شرف و جاه بزی
وز فلک کام دل خویش بیاب
حشمت و جاه تو برتر زقیاس
مدت عمر تو افزون ز سحاب
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱ - قصیده
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳ - در جلوس طغرلشاه سلجوقی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.