۲۰۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲ - قصیده

ای جوادی که بتو بحر و سحاب
ننویسند بجز بنده خطاب

آن کریمی تو که از غایت جود
از ستاننده ترا بیش شتاب

هر سؤالی که ز تو شاید کرد
داد آنرا کف را د تو جواب

زیر دست تو قدر همچو عنان
زیر پای تو فلک همچو رکاب

شکر تشریف نخواهم گفتن
عقل داند که همین است صواب

شکر خورشید که گفته است ز نور
منت قطره که دارد زسحاب

بعد از این هر چه برومند شود
بردرخت سخنم از هر باب

باشد از دولت تو زانکه نهال
تو نشاندستی و دادستی آب

جاودان در شرف و جاه بزی
وز فلک کام دل خویش بیاب

حشمت و جاه تو برتر زقیاس
مدت عمر تو افزون ز سحاب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱ - قصیده
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳ - در جلوس طغرلشاه سلجوقی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.