۱۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۲ - در ستایش خود و مدح رکن الدین صاعد

منم آنکس که سخن را شرفم
منم آنکس که جهانرا لطفم

منم آنکس که زمن ناید بد
نیک بشنو که نه مرد صلفم

هم بعیوق رسیده سخنم
هم ز افلاک گذشته شرفم

تیر بر ماه نویسد نکتم
عقل بردیده نگارد نسفم

نه بسیم کس باشد طمعم
نه بخوان کس باشد شعفم

خلف آنست که بی شرم ترست
جای شکراست که من ناخلفم

بسکه در من کشد این چرخ کمان
کاغذین جامه ازو چون هدفم

کوه را مانم هنگام وقار
گر چه چون ذره چنین مستخفم

سال ها شد که یکی میجویم
عمر بگذشت و نیامد بکفم

ضایع اندر وطن خویش چنانک
مشک در نافه و در در صدفم

نارسیده ز هنر گشته تمام
راست همچون مه در منتصفم

با همه کس چو الف راست روم
لاجرم دست تهی چون الفم

کجرو است این فلک چون خرچنگ
سر فرو برده ازان چون کشفم

در میان سخن خود بیقدر
همچو در عقد جواهر خزفم

فلکا عنقره ام یافتۀ
که بکیل بره داری حشفم

خود گرفتم که خرم من بمثل
آخور آخر ز چه شد بی علفم

بیش ازین دم مده ارنای نیم
بیش ازین دست مزن گر نه دفم

قدر من می نشناسی تو مگر
که بود از تو بدل بر کلفم

هیچ کس را نشدم نیز وبال
که خوداینست نسب و این شرفم

این چه ژاژست که من میخایم
خود ندانم که چگویم خرفم

من کیم در همه عالم آخر
یا که بودستند اصل و سلفم

نه امامم من نه پیش روی
نه امیری و نه صاحب طرفم

نه میان علما در محفل
هیچکس دیده در صدر صفم

بیش از ین نیست که کدیه نکنم
شاعری بی طمع و محترفم

هنر من همه آنست که من
بر در صدر جهان معتکفم

پای بر چرخ نهم گر گیرد
صدر رکن الدین اندر کنفم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۱ - در مدیح قوام الدین
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳ - در مدیح
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.