۱۱۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۹

باز غم تاختن چنان آورد
که دل خسته را بجان آورد

خویشتن در دهان مرگ افکند
هر که نام تو بر زبان آورد

زلفت از حد ببرد جور و جفا
تا مرا باز در فغان آورد

دل برد پای مزد جان خواهد
رسم نوبین که در جهان آورد

آنچه با ما همیکند غم تو
بعبارت نمیتوان آورد

چه کسی با سگم برابر کرد
کاولم لقمه استخوان آورد

از همه خرمی بشستم دست
تا غمت پای در میان آورد

دل چو تو پایمزد کرد بدست
اینهمه درد سر ازآن آورد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.