هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و اخلاقی است که به موضوعاتی مانند عشق الهی، تسلیم در برابر حق، دوری از دنیای فانی، و ارزش درویشی و فقر معنوی میپردازد. شاعر از خواننده میخواهد که از گردش در بیابانهای دنیوی دست بردارد و به درون خود بنگرد. همچنین، تأکید بر این است که سلطنت واقعی، سلطنت بر دلهاست و نه بر تختهای دنیوی.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات و استعارههای به کار رفته نیاز به دانش ادبی و تجربه زندگی بیشتری دارد.
شمارهٔ ۳
بنشین بپس زانو در مصطبه جانها
تا چند همی گردی بر گرد بیابانها
بگذار سر ای سالک بر پای گدای دل
تا تاج نهند از سر در پای تو سلطانها
در مزرعه دنیی حاصل نتوان بردن
در مزرعه گر بارد از چشم تو بارانها
با کوه اگر گویم این راز زهم ریزد
گوئی دل سنگینت زد پتک بسندانها
بشکافت بطنازی بشکست بطراری
تیرش همه جوشنها زلفش همه پیمانها
آنماه همی تابد آن سرو همی روید
در زاویه دلها از باغچه جانها
از چرخ چرا جوئی کز تست پریشان تر
سری که بود پنهان در سینه انسانها
شاهی که بود درویش سلطان دلست ار نه
بر تخت همی ماند بر صورت ایوانها
شاهنشه فقرستی شایسته سلطانی
مردست که خواهد برد این گوی ز میدانها
سلطان که بود آدم از دیو نپرهیزد
شمشیر یداللهی برد سر شیطانها
با دوست نیندیشم در این دی و این بهمن
آنطرفه بهار خوش با آن گل و ریحانها
ابروی نگار من ابطال کشد در خون
زین طرفه کمان آمد بر سینه چه پیکانها
این سر نتوان گفتن جز بر سر دار ایدل
اسرار صفا یکسر ثبتست بدیوانها
تا چند همی گردی بر گرد بیابانها
بگذار سر ای سالک بر پای گدای دل
تا تاج نهند از سر در پای تو سلطانها
در مزرعه دنیی حاصل نتوان بردن
در مزرعه گر بارد از چشم تو بارانها
با کوه اگر گویم این راز زهم ریزد
گوئی دل سنگینت زد پتک بسندانها
بشکافت بطنازی بشکست بطراری
تیرش همه جوشنها زلفش همه پیمانها
آنماه همی تابد آن سرو همی روید
در زاویه دلها از باغچه جانها
از چرخ چرا جوئی کز تست پریشان تر
سری که بود پنهان در سینه انسانها
شاهی که بود درویش سلطان دلست ار نه
بر تخت همی ماند بر صورت ایوانها
شاهنشه فقرستی شایسته سلطانی
مردست که خواهد برد این گوی ز میدانها
سلطان که بود آدم از دیو نپرهیزد
شمشیر یداللهی برد سر شیطانها
با دوست نیندیشم در این دی و این بهمن
آنطرفه بهار خوش با آن گل و ریحانها
ابروی نگار من ابطال کشد در خون
زین طرفه کمان آمد بر سینه چه پیکانها
این سر نتوان گفتن جز بر سر دار ایدل
اسرار صفا یکسر ثبتست بدیوانها
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.