۱۲۶ بار خوانده شده
اندر همه عمر من شبی وقت نماز
آمد بر من خیال معشوق فراز
بگشود زرخ نقاب و می گفت به راز
باری بنگر که از که می مانی باز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
آمد بر من خیال معشوق فراز
بگشود زرخ نقاب و می گفت به راز
باری بنگر که از که می مانی باز
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.