درباره بهرام سالکی

به نام آنکه جمیل است و دوستدار جمال

... سخن از هنرمند ذوالفنون معاصر حضرت استاد بهرام سالکی است که سختکوشی و ابتکار او در کتابت و تزیین بسیار بدیع و در عالیترین سطح از « دیوان حافظ شیراز » و چند اثر ماندگار دیگر ، معروف و مقبول خاص و عام است.
مجموعه آثار این هنرمند بزرگ ، کارنامه ای درخشان برای ایشان ساخته است که خلق چنین آثاری ، واقعاً از حدّ طاقت بشری هر هنرمندی بیرون است.
دیگر از هنرهای حضرت ایشان ، نقاشی است که نمونه‌های نمایان از آن را می‌توان در مصور سازی دیوان حافظ ملاحظه کرد. تا بدانی که به چندین هنر آراسته است.
از آثار هنرمندانه دیگر استاد ، سرودن مثنوی عالی « گرگ‌نامه » است؛ این اشعار عمیق و حکیمانه ، شرابخانه‌ایست که خمار صد شبهٔ همهٔ ما را می‌شکند ، به قول حافظ:
علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن
که این مفرح یاقوت ، در خزانه ی توست

خداش در همه حال ، از بلا نگه دارد.
بهاءالدین خرمشاهی
اسفند ماه ۱۳۸۸

گزیده‌ای از نظرات کارشناسان هنر در بازدید از آثار بهرام سالکی
----------------------------------------------------------------

*استاد سالکی آثاری بدیع، نفیس و بی بدیل که درعصر جدید همتا ندارد به جای گذارده‌اند. این آثارجاویدان باید به هر نحو ممکن به سراسر جهان معرفی شود و پس ازچاپ در تمام بلاد اسلامی و حتی در غرب اشاعه یابد.
آقای دکتر سید حسین نصر رئیس دپارتمان هنرهای شرقی و استاد دانشگاه جورج واشنگتن - بهمن ماه ۱۳۷۸

*آثار استاد سالکی دارای بالاترین ظرافتهای تکنیکی در هنرهای خطاطی، تذهیب و نقاشی می‌باشد. ایشان جانشین شایسته‌ای برای هنرمندان گذشتهٔ ایران هستند و نقش قابل توجهی در ارتقاء میراث فرهنگی ایران در هنر کتاب آرائی دارند.
پرفسور جیمز الن استاد هنرهای شرقی و رئیس موزه ی دانشگاه آکسفورد انگلستان - مرداد ماه ۱۳۷۹

*در طول بیست قرن تاریخ هنر جهان، آثار سالکی بی‌نظیر است.
پرفسور گیزا فهرواری کارشناس بزرگ هنرهای اسلامی و استاد دانشگاه لندن - مجلس ملی فرهنگ ، هنر و ادب کویت - اردیبهشت ماه ۱۳۸۰

* شاهکارهای هنری استاد سالکی نشاندهندهٔ عشق عمیق ایرانیها به هنر است و ما در سالن بزرگ کتابخانهٔ کنگره، پوسترهای چاپی آثار او را به نمایش گذاشتیم و باعث سرافرازیست که بعد از این ، آنها را همراه با کتب خطی فارسی کنگره، در معرض دید علاقمندان قرار دهیم.
آقای دکتر ابراهیم پور هادی مسئول امور فرهنگی کتابخانهٔ کنگرهٔ ملی آمریکا - واشنگتن

*کارهای بی‌نظیر هنری آقای سالکی به عنوان آثار بزرگی که نمونه‌های بارز گنجینه‌های زندهٔ انسانی می‌باشند از اهمیت هنری بالائی برخوردارند.
خانم نوریکا آیکاوا - مدیر بخش میراث فرهنگی یونسکو - پاریس - اردیبهشت ماه ۱۳۷۹


سوابق نمایش آثار و جوایز
-----------------------------------
۱. گالری گلستان - تهران - فروردین ۱۳۷۵

۲. کاخ نیاوران - به دعوت سازمان میراث فرهنگی - تهران – اردیبهشت ۱۳۷۵:
* اعطای لوح نشان افتخار سازمان میراث فرهنگی کشور (گنجینه های زنده انسانی یونسکو)

۳. تهران - فرهنگسرای نیاوران- مرداد ۱۳۷۵- به دعوت مرکز هنرهای تجسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

۴. تهران - موزه هنرهای معاصر - بهمن ۱۳۷۵:
* اعطای لوح تقدیر توسط ریاست جمهور وقت

۵. تهران - مرکزآفرینش های هنری - دی ۱۳۷۶:
* اعطای بهترین اثر هنری نمایشگاه

۶. تهران - تالارنمایش دانشگاه تهران- آبان ۱۳۷۷- به دعوت دانشگاه تهران

۷. روسیه - کتابخانه ادبیات خارجی مسکو - خرداد ۱۳۷۹- به دعوت دولت روسیه

۸. روسیه - موزه کرای ویدینیای ساراتف- خرداد ۱۳۷۹- به دعوت مفتی اعظم ساراتف

۹. کویت - تالار نمایش عدوانی- خرداد ۱۳۸۰- به دعوت مجلس ملی فرهنگ ، هنر و ادب کویت

۱۰. قطر - تالار هتل شرایتون و مرکز هنرهای تجسمی- آذر ۱۳۸۱- به دعوت سازمان یونسکو خلیج فارس و رایزن منطقه خلیج فارس:
* لوح تقدیر سازمان یونسکو منطقه خلیج فارس

***
نسخه جاری آثار: شهریور ۱۳۹۶

آثار ویدئویی و صوتی مرتبط با این منبع
* درباره ی مثنوی گرگ نامه ۰۱ - گر مساواتی به احکام قضاست ۰۲ - در به روی غمگساران بسته‌ایم ۰۳ - عیب اُشتر را به او گفتند فاش ۰۴ - هر کسی با دیگ گردد همنشین ۰۵ - مرد رندی بر لب دریا نشست ۰۶ - واعظی می‌گفت: شیطانِ لعین ۰۷ - مُقتدای مردمان ، دیوان شدند ۰۸ - آدمی باشد چو معجونی عجیب ۰۹ - من به که لبیک گویم ای احد؟ ۱۰ - من سقوطی کرده‌ام از آسمان ۱۱ - طبع انسان طالب وهم و گمان ۱۲ - چون شنیدم از جهان بوی کباب ۱۳ - من درین دنیا به دنبال چه‌ام؟ ۱۴ - تا به آن روزی که دندان داشتی ۱۵ - بشنو از مُلا و عقل ابترش ۱۶ - نکته‌ای را خوانده‌ام از « بوالعلا » ۱۷ - بوالحسن نامی ، سفیه و بدخصال ۱۸ - قاضی شهری به بی‌عقلی مَـثَل ۱۹ - مفلسی از تنگدستی در عذاب ۲۰ - هر نِدا را نیست ، امّید جواب ۲۱ - « سالکی » از معجزات زر بگو! ۲۲ - پیش او از فقر نالیدن خطاست ۲۳ - گفت مسکینی گرسنه ، با کسی ۲۴ - از چه می‌گویی جهان بی‌صاحبست؟ ۲۵ - عالِمی می‌گفت تاریخ جهان ۲۶ - شکوه‌ها دارم من از جُور فلک ۲۷ - عقل اگر داری مکن طی مسیر ۲۸- آنچه خواهی ، چون نمی‌گردد حصول ۲۹ - هر چه دنیا بذر درد و رنج داشت ۳۰ - من نکردم این فلک را خدمتی ۳۱ - نکته‌ای گویم ز جبر و اختیار ۳۲ - گر نداری در دهان دندانِ تیز ۳۳ - گاه اگر لطفی ببینی از فلک ۳۴ - چون تملّق ، هیچ کالا در جهان ۳۵ - مردی اسب خویش را گم کرده بود ۳۶ - آدمی گر گِرد سازد بار و برگ ۳۷ - آن فقیر گرسِـنِه ، وقت نماز ۳۸ - آدمی چون سیر شد ، عصیان کند ۳۹ - از ریا و کذب و نیرنگ و حسد ۴۰ - تا به کِی تولید انبوه ، ای عزیز ۴۱ - کودکی ، گم کرد راه خانه‌اش ۴۲ - احمقی ، خوابیده می‌نوشید آب ۴۳ - ابلهی را بچه در چاه اوفتاد ۴۴ - آزمندی ، خیکی اندر بحر دید ۴۵ - کرد سلطانی ز درویشی سؤال ۴۶ - نعمتی دان ، مستی غم‌سوز را ۴۷ - غالبًا ، شادی انسان از بلاست ۴۸ - بر در انعام دنیا می‌روی؟ ۴۹ - رفت دزدی خانه مردی فقیر ۵۰ - ای فلک ، نعمت به من ده بی حساب ۵۱ - مُدّعی من می‌شوم روز حساب ۵۲ - جاهلی در مرقد عبدالعظیم ۵۳ - نقش ِ شیطان چیست در دنیای ما؟ ۵۴ - گفت آن « نوشیعه » را مرد یهود ۵۵ - شد سوار اسب ، ملا نصردین ۵۶ - آن یکی پرسید اشتر را که هی ۵۷ - زارعی ، بر آسمان نالد ، ببار ۵۸ - ابلهی کرد از فقیهی این سؤال ۵۹ - آن یکی گفتا که من پیغمبرم ۶۰ - بانگ ، در بازار می‌زد ، احمقی ۶۱ - بشنو این قصه ز دوران قدیم ۶۲ - وقت مرگِ خویش ، پیری گورکَن ۶۳ - این جهان ، زایشگه درد و بلاست ۶۴ - کاش بودی حضرتِ آدم عقیم ۶۵ - آن عرب اشتر به صحرا بُرده بود ۶۶ - با شرارت ، آتشی افروختی ۶۷ - این شنیدم مُشرکی از باده مست ۶۸ - آن یکی گفتا به مُلا نصردین ۶۹ - ابلهی ، مهمان شد اندر مجلسی ۷۰ - آن یکی گفتا به مردِ یخ فروش ۷۱ - واعظی می‌گفت در روز حساب ۷۲ - مرد عیاری ، سواره ، حین ِ گشت ۷۳ - آن سه کودک چند گردو یافتند ۷۴ - خوش بُوَد ذکری از آن مرد غریب ۷۵ - گربه ای در معبدی با راهبان ۷۶ - یادم آید چند سالی پیشتر ۷۷ - یک لطیفه یاد دارم از قدیم ۷۸ - عارفی یک شب به هنگام دعا ۷۹ - سارقی قفل دکانی می‌بُرید ۸۰ - نیکمردی در دفاع از میهنش ۸۱ - بهر ثروت ، روز و شب کوشیده‌ای ۸۲ - در سرای خویش ، ملا خفته بود ۸۳ - مور مسکین ، تا رَوَد بر خاک پَست ۸۴ - هر چه باشد جامهٔ تو پاک‌تر ۸۵ - هیچ می‌دانی اگر شیطان نبود ۸۶ - من ندیدم ، یا نباشد هیچکس ۸۷ - گو چه کس بودت به مقصد رهنمون؟ ۸۸ - شادمان می‌زیستم اندر بهشت ۸۹ - آرزو می‌کرد ملانصردین ۹۰ - این سخن می‌گفت ملا با خدا ۹۱ - آدمی از کِبر خود دارد گمان ۹۲ - زد خطایی سر ز ملانصردین ۹۳ - مؤنس ایام تنهایی من