عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
نظیری نیشابوری : رباعیات
شمارهٔ ۲۶
این جا نه خطا عیب و نه طاعت هنرست
ورزیدن تسلیم و رضا معتبرست
با فقر و فناست کار نه زهد مجو
از عجز گنه عجب عبادت بترست
نظیری نیشابوری : رباعیات
شمارهٔ ۳۸
گر دست تو بحر نیست چون می جوشد
بحرست که از درون برون می جوشد
خاصیت بخششی که در طینت تست
از دست سخاوتت به خون می جوشد
نظیری نیشابوری : رباعیات
شمارهٔ ۴۰
هر کز سر کجروی به درگاه آید
هرچند به گاه آمده بیگاه آید
از معجزه بیوه که در راه آید
دستار هزار کرد کوتاه برآید
نظیری نیشابوری : رباعیات
شمارهٔ ۴۸
نی حوصله ام که جرعه مستم دارد
نی حرص که فاقه زیر دستم دارد
من همت مطلقم که مستی و خمار
می نتواند بلند و پستم دارد
نظیری نیشابوری : رباعیات
شمارهٔ ۵۲
اهلی ز میان سنگ بیرون آید
وآنهم به هزار رنگ بیرون آید
یک ذره صفای دل اگر یافت شود
از زیر هزار زنگ بیرون آید
نظیری نیشابوری : رباعیات
شمارهٔ ۵۵
مرسوم رهی که فقر ازان خاسته شد
باطن به ریاضت وی آراسته شد
هرماه چو مرگ دشمنت دیر رسید
هر روز چو عمر حاسدت کاسته شد
نظیری نیشابوری : رباعیات
شمارهٔ ۶۲
تو هیچ بدی که جسم و جانت دادند
بر کسب عمل تاب و توانت دادند
از داده و ناداده شکایت چه کنی؟
کان چیز که هست رایگانت دادند
نظیری نیشابوری : رباعیات
شمارهٔ ۶۴
گر دل به فریب نفست از پا برود
مگذار که نیم گام از جا برود
با مسکنت تو گر نمی سازد نفس
پیش قدمش کفش بنه تا برود
نظیری نیشابوری : رباعیات
شمارهٔ ۶۵
عاقل به حدیث نفس گمره نشود
بی سعی خرد نزاع کوته نشود
آهسته چنان بزی که چون راه روی
از رفتن تو سایه ات آگه نشود
نظیری نیشابوری : رباعیات
شمارهٔ ۶۸
از کاسه و کوزه جوی جیحون نشود
این کار بجز ز فیض گردون نشود
موسی شو و کف ز جیب خود آر برون
از کیسه کس فقیر قارون نشود
نظیری نیشابوری : رباعیات
شمارهٔ ۶۹
هرکس ز خودی و خودستایی گردید
از کبر گذشت و کبریایی گردید
هر مرد که سر به حلقه عجز سپرد
سرحلقه مردان خدایی گردید
نظیری نیشابوری : رباعیات
شمارهٔ ۷۲
گوهر ز محیط راز می باید داد
از تحت سوی فراز می باید داد
دولاب شو ارنه چرخ چون برگردد
هرچیز کشیده باز می باید داد
نظیری نیشابوری : رباعیات
شمارهٔ ۷۹
رو جانب حق از همه سو باید بود
در کوشش نفی مو به مو باید کرد
از بهر ظهور تو نهان گشته تو را
در ستر خود و ظهور او باید بود
نظیری نیشابوری : رباعیات
شمارهٔ ۸۴
هرگز نشود دار فنا جای قرار
بی گریه کس از رحم نیاید به کنار
گل جامه دریده بر سر شاخ آید
از بس که به دامنش درآویزد خار
نظیری نیشابوری : رباعیات
شمارهٔ ۸۷
دم چند فروزی از سخن چینی خویش
شرمنده نمی شوی ز رنگینی خویش
از من مزه ای طلب که مغز از سخنم
رستست چو نی شکر ز شیرینی خویش
نظیری نیشابوری : رباعیات
شمارهٔ ۹۹
طبعی چو رخ حورسرشتان دارم
اما چو ریاض تشنه کشتان دارم
بس ساده ضمیر و راستگو آمده است
این آینه در نمد ز زشتان دارم
نظیری نیشابوری : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۲
دل آرم و غم برو نما بستانم
راحت دهم و عوض بلا بستانم
هر داروی دردی که طبیبم آرد
بفروشم و درد در بها بستانم
نظیری نیشابوری : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۰
ترک همه کس ز بی تمیزی کردیم
با خویش نشسته عطربیزی کردیم
شکر ارچه به خواری از نظر افتادیم
جا در دل اخوان به عزیزی کردیم
نظیری نیشابوری : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۱
گر در شب تیره تابیم نور شوی
ور در دم مردن آییم سور شوی
از دیده من اگر ببینی رخ خویش
ترسم که به حسن خویش مغرور شوی
نظیری نیشابوری : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۵
یک دم دل شاد را به صد دم ندهی
واندم به دم عیسی مریم ندهی
مرغان ضمیر از صفا رام شوند
جمع آی که از تفرقه شان رم ندهی