عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
واعظ قزوینی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴
هر چند کلام تو چو در و گهر است
از شهد سخن کلک تو چون نیشکر است
بر گفتن خود مناز چندین واعظ
گفتن هنری نیست، شنیدن هنر است
واعظ قزوینی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵
ای آنکه بهر دمت هوای دگر است
از نو هر روزت آشنای دگر است
قدر دل مخلصان دیرینه بدان
کاین چینی کهنه را بهای دگر است
واعظ قزوینی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶
ای آنکه همیشه ملک و مالت هوس است
نیکی کن، کآن ذخیره روز پس است
گر باغ و دکان ترا نباشد، غم نیست
میراث تو، ذکر خیر بعد ازتو بس است!
واعظ قزوینی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷
از هر نعمت که در جهان دسترس است
همصحبتی مردم نیکو هوس است
ما را که بصحبتیم دایم زنده
آمد شد دوستان بجای نفس است
واعظ قزوینی : رباعیات
شمارهٔ ۲۸
دامن زن آتش فنا، این نفس است
تیره کن مرآت صفا، این نفس است
تا هست نفس، نمیرهی از غم و رنج
آری، رسن دار فنا این نفس است
واعظ قزوینی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹
آن را که نه آتش خرد خاموش است
هر شام و سحر دیگ سخا در جوش است
هر عیب که باشدت سخا می پوشد
گردید چو کاسه سرنگون، سرپوش است
واعظ قزوینی : رباعیات
شمارهٔ ۳۰
آبادی از این خراب جستن غلط است
سیرآبی از این سراب جستن غلط است
ای تشنه کام نفس، دنیا دامیست
از چشمه دام، آب جستن غلط است!
واعظ قزوینی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳
نفس تو، که تن پروریش آیین است
که در هوس چرب و، گهی شیرین است
تن همچو رگ گردن خود کرده قوی
از حق مگذر، بندگی حق این است؟!
واعظ قزوینی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷
بشنو ز گذشتگان ترا گر گوشی است
میگیر عزای خود بسر گر هوشی است
امروز بدوش تست تابوت کسان
فرداست که تابوت تو هم بر دوشی است
واعظ قزوینی : رباعیات
شمارهٔ ۳۸
عمر تو خس و، زر آتش سوزانی است
افزونی هر درم از آن، نقصانی است
برباد رود ز مال این عمر عزیز
در خوردن رشته هر دری دندانی است
واعظ قزوینی : رباعیات
شمارهٔ ۴۳
ای آنکه تو را جز غلیان همدم نیست
جز حرف نی و شیشه ز بیش و کم نیست
خواهی که بود شیشه غلیانت صاف
گر شیشه دل صاف نباشد غم نیست
واعظ قزوینی : رباعیات
شمارهٔ ۴۴
کس را چو زبان نرم خود همدم نیست!
پشتی، چون روی گرم در عالم نیست
از بد گهران، چه نقص خوشخویان را؟
تا شیشه بود نرم، ز سنگش غم نیست
واعظ قزوینی : رباعیات
شمارهٔ ۴۵
امید ز هر که هست، باید برداشت
دل ز آنچه بجز حق است، باید برداشت
در وقت دعاست، دست برداشتنت
رمزی که ز جمله دست باید برداشت
واعظ قزوینی : رباعیات
شمارهٔ ۵۱
عزت، ثمر فروتنی میگردد
پستی، معراج برتری میگردد
قدرت ز فتادگی دو چندان گردد
افتد چو الف ز پای، پی میگردد
واعظ قزوینی : رباعیات
شمارهٔ ۵۲
ای آنکه همیشه در پی خوابی و خورد
پا در زد و خوردی از برای زد و برد
ننگت بادا،اگر چنین خواهی زیست
خاکت بر سر، اگر چنین خواهی مرد
واعظ قزوینی : رباعیات
شمارهٔ ۵۴
عمر تو بفکر دنیی دون گذرد
کی یک نفست بیاد بیچون گذرد؟
از بهر خیال باطلی، چند ای دل؟
از حق مگذر؛ کسی ز حق چون گذرد؟!
واعظ قزوینی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵
بدخو، از خوی خود بدوزخ باشد
خو آتش جانگداز و، خود یخ باشد
خود را شکند ز سختی بیحد خصم
ریزد دم شمشیر چو پرشخ باشد
واعظ قزوینی : رباعیات
شمارهٔ ۵۷
دل، از غم نانی اگرت خون باشد
به ز آنکه بحب جاه مفتون باشد
از بهر سئوال، در بدر گشتن ما
با خانه شمار عاملان چون باشد؟!
واعظ قزوینی : رباعیات
شمارهٔ ۵۹
هر گز نه ترا دل غمین میباشد
نی،تر ز سرشکت آستین میباشد
نی چهره چون کاوه و، نه دردی چون کوه
از حق مگذر، بندگی این میباشد؟!
واعظ قزوینی : رباعیات
شمارهٔ ۶۳
ای آنکه بجمع سیم و زر حرصت خواند
بر خاک کدورتت پی گنج نشاند
مالی که بخاک میکنی دفن امروز
فرداست که خواهد بسر گورت ماند