عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۹
در جام جهان نما نظر کن به جمال
تا نقش خیال او نماید به کمال
هر آینه ای که در نظر می آری
تمثال جمالش بنماید تمثال
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۰
از دولت عشق عقل گشته پامال
مستقبل و ماضیم همه آمده حال
نه دی و نه فردا و نه صبح است و نه شام
ایمن شده عمرم ز مه و هفته و سال
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۱
بنشین به در خلوت دل ای کامل
مگذار که غیر او درآید در دل
زیرا که اگر غیر در آید به وثاق
آسان تو ، دشوار شود حل مشکل
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۲
در ملک یگانگی دوئی را چه محل
با حضرت او من و توئی را چه محل
آنجا که کلام شاه ترکستانست
هندو و حدیث هندوئی را چه محل
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۳
تا با غم عشق او هم آواز شدم
صد بار زیاده بر عدم باز شدم
ز آن راه عدم نیز بسی پیمودم
رازی بودم کنون همه راز شدم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۴
در کوی خرابات بسی کوشیدیم
تا جمله شراب میکده نوشیدیم
تا رهبر رندان جهانی باشیم
رندانه قبای عاشقی پوشیدیم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۵
رفتم به خرابات و خراب افتادم
توبه بشکستم به شراب افتادم
راهی بردم به چشمهٔ آب حیات
تشنه به دم روان در آب افتادم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۷
در کوی مغان مست و خراب افتادم
توبه بشکسته در شراب افتادم
سر بر در میخانه نهادم چه دگر
رندانه به ذوق در شراب افتادم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۸
در کوی خرابات خراب افتادیم
رندانه به ذوق در شراب افتادیم
در بحر محیط کشت ای می راندیم
کشتی بشکست ما در آب افتادیم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۹
در کنج فنا گنج بقا یافته ایم
در ملک عدم وجود را یافته ایم
خود را به خدا شناختیم ای عارف
آنگاه خدا را به خدا یافته ایم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۰
تا ما نظر از اهل نظر یافته ایم
از سر وجود خود خبر یافته ایم
ما دُر یتیم را به دست آوردیم
دریای محیط پرگهر یافته ایم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۱
ما یافته ایم آنچه ما یافته ایم
گم کردهٔ خود را به خدا یافته ایم
گنجی که نیافت هیچکس در عالم
وایافته ایم نیک وایافته ایم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۲
در مجلس انس همدمی یافته ایم
در پردهٔ عشق محرمی یافته ایم
عالم چه کنم که از دو عالم بهتر
در سینهٔ خویش عالمی یافته ایم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۳
تا خانهٔ دل خلوت او ساخته ام
غیر از نظر خویش برانداخته ام
چون هرچه نظر می کنم او می بینم
بشناخته ام چنان که بشناخته ام
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۴
من در ره عشق جان و دل باخته ام
سر بر سر کوی دوست انداخته ام
خود را به خود و خدای خود را به خدا
بشناخته ام چنان که بشناخته ام
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۵
تا مرکب عشق درمیان تاخته ام
سر از سر دوش نفس انداخته ام
تا عارف خلوت دل و معروفم
بشناخته ام چنان که بشناخته ام
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۶
شهبازم و شاهباز بشناخته ام
در عالم عاشقی سر انداخته ام
گوئی چو شناختی بگویم با تو
بشناخته ام چنان که بشناخته ام
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۷
تا تیغ به عشق از نیام آخته ام
پا و سر و دست عقل انداخته ام
بی زحمت آب و گل من این معنی را
بشناخته ام چنان که بشناخته ام
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۰
ما سوخته ایم و بارها سوخته ایم
وین خرقهٔ پاره بارها دوخته ایم
هر شعله که ز آتش ز سر شوق جهد
در ما گیرد از آنکه ما سوخته ایم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۱
هم جام جهان نمای عالم مائیم
هم آینهٔ روشن آدم مائیم
گر یک نفسی از دم ما مرده شوی
می دان به یقین کاین دم و آن دم مائیم