عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۱
گر صوفی صفهٔ صفا را بینم
ور عاشق رند بینوا را بینم
گر خود نگرم وگر شما را بینم
در هر چه نظر کنم خدا را بینم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۲
در ذات همه جلال او می ‌بینم
در حسن همه جمال او می ‌بینم
بینم همه کاینات در عین کمال
این نیز هم از کمال او می‌ بینم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۵
ملک و ملکوت و جسم و جانند به هم
وین سیّد و بنده شه نشانند به هم
جامی ز حباب است و پر از آب حیات
نیکو نظری کن که چو آنند به هم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۶
پای چپ و راست دردمندند به هم
وین هر دو عزیز مستمندند به هم
بنگر که چگونه باشد ای یار عزیز
حال دو شکسته را که بندند به هم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۷
این اسم غنی و اول و آخر هم
محض نسب است ای برادر فافهم
قدوس و سلام غیر نسبی می دان
این قسم تو اسم ذات می دان فاعلم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۸
سمع و بصر و لسان و دست و پایم
چون او باشد به لطف او بر پایم
از جود وجود او وجودی دارم
جاوید به آن وجود او می‌ پایم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۰
از دُردی درد ما دوا یافته ‌ایم
در کنج فنا گنج بقا یافته ‌ایم
چیزی که جهانیان به جان می ‌طلبند
ما یافته ‌ایم و نیک وایافته‌ ایم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۱
در دور قمر چو ماه پیدا شده ‌ایم
وز نور ظهور نیک بینا شده ‌ایم
ما موج و حباب و قطره بودیم ولی
جمع آمده ایم و جمله دریا شده ‌ایم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۳
در کوی مغان مست و خراب افتادیم
توبه بشکسته در شراب افتادیم
سر بر در میخانه نهادیم دگر
رندانه به ذوق بی حجاب افتادیم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۴
در کوی خرابات خراب افتادیم
رندانه به ذوق در شراب افتادیم
در بحر محیط کشت ای می ‌راندیم
کشتی بشکست و ما در آب افتادیم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۵
مانندهٔ گرد ، گرد مأوا گردیم
تا خاک در خانهٔ او وا گردیم
چون آب روان روی به دریا داریم
دریا بودیم و باز دریا گردیم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۷
یک جو غم ایام نداریم خوشیم
گر چاشت رسد شام نداریم خوشیم
چون پخته به ما می ‌رسد از عالم غیب
یک جو طمع خام نداریم خوشیم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۸
توحید به توحید نکو می دانیم
خود را به خدا و او به او می ‌دانیم
خود را و تو را به او شناسیم ای عقل
تا ظن نبری که او به تو می ‌دانیم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۹
عمری است که زنده به حیات اویم
پوشیده به تشرف صفات اویم
از روی وجود چون نکو می ‌نگرم
پیشم بنشین که عین ذات اویم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۰
از لوح وجود بخوان تو حافظ قرآن
وز لوح قدر باز بگیرش فرقان
در مکتب عقل و نفس کلیه را
هم مجمل و هم مفصل از هر دو بخوان
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۱
مائیم ز خود وجود پرداختگان
و آتش به وجود خود در انداختگان
پیش رخ چون شمع تو شبهای دراز
پروانه صفت وجود خود باختگان
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۴
گفتم شاهم گفت که از دولت من
گفتم ماهم گفت که از طلعت من
گفتم خواهم که پادشاهی گردم
گفتا گردی ولیکن از خدمت من
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۵
دل مغز حقیقت است تن پوست ببین
در کسوت روح صورت دوست ببین
هر ذره که او نشان هستی دارد
یا سایهٔ نور اوست یا اوست ببین
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۶
در سایهٔ او تو آفتابش می ‌بین
تمثال جمال او در آبش می‌ بین
جز نقش خیال او نبینی در خواب
گر می خواهی برو به خوابش می ‌بین
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۹
بواب از آن نشانده اند بر در او
تا وا گردد هر که ندارد سر او
صد جان به جوی است نزد جانانهٔ ما
جانی چه بود که باشد آن در خور او