سوره فتح دعای نصر دعای توسل
عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۰۸
برو به گوهر
در جهانی که عقل و ایمان است
مردن جسم و زادن جان است
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۱۰
برو به گوهر
در حضرت او وحدت و کثرت دریاب
در موج و حباب می‌ نگر یعنی آب
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۱۱
برو به گوهر
در حقیقت بنده و سیّد یکی است
گر تو را شک هست ما را بی شکی است
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۱۲
برو به گوهر
در خرابات رند مستی دید
می خمخانه را به او بخشید
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۱۳
برو به گوهر
در دو عالم یکی است عبداللّه
باطناً آفتاب و ظاهر ماه
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۱۴
برو به گوهر
در دیدهٔ ما نظر کن ای شاه
ای نور دو چشم نعمت‌اللّه
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۱۵
برو به گوهر
در ریاضت مراد خواهی یافت
عاقبت آن گشاد خواهی یافت
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۱۷
برو به گوهر
در سمرقند مانده ای تا چند
خوش روان شو چو عارفان تا چند
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۱۸
برو به گوهر
در ظل آفتاب تو چرخی همی زنیم
وز خدمت او مراد ما بندگی است
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۲۰
برو به گوهر
در فنا رفت و در بقا آسود
گر چه گفتند بود هیچ نبود
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۲۲
برو به گوهر
در محبت ودود باید بود
حضرت مصطفا چنین فرمود
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۲۳
برو به گوهر
در مظاهر آنچنان پیدا نمود
در همه آئینه‌ای ما را نمود
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۲۴
برو به گوهر
در هر چه نظر کنم توئی در نظرم
وین طرفه که از تو من تو را می نگرم
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۲۶
برو به گوهر
در وحدت اگر کثرت ما محو شود
دریا ماند نه موج ماند نه حباب
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۲۷
برو به گوهر
در وصف و کمال قدر او گفت
لولاک لما خلقت الا فلاک
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۲۸
برو به گوهر
دل حاضر دار با خدایت
تا فیض بیابی از عنایت
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۳۱
برو به گوهر
دلم آئینهٔ حق است از حق
می ‌نماید جمال حق با حق
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۳۳
برو به گوهر
دیدهٔ ما چو نور او بیند
هر چه بیند همه نکو بیند
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۳۴
برو به گوهر
ذاتی و چه ذات ، ذات موصوف من است
شک نیست که این ظهور موقوف من است
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۳۵
برو به گوهر
ذر‌ه‌ای نیست که خورشید در او پیدا نیست
قطره‌ای نیست درین بحر که او با ما نیست