عبارات مورد جستجو در ۴۹۶ گوهر پیدا شد:
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۶۳۳
چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پسر یارب
که پیغام زبانی را کند مکتوب سربسته!
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۸۱
جز یتیمی چه بر این داشت در گوش ترا
کآب در شیر کند صبح بناگوش ترا
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۰۳
شانه با صد دست از بست و گشادش درهم است
قفل وسواسی که می گویند، زلف پر خم است؟
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۳۴
تا چمن را قد و رخسار تو آراسته است
سرو دودی است که از خرمن گل خاسته است
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۵۰
پلنگ اگر چه ز خشم آتش فروخته ای است
نظر به گرمی خویت ستاره سوخته ای است
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۸۱
دانه خال تو خون از چشم صیاد آورد
این سپند شوخ آتش را به فریاد آورد
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۶۰
ز ماه روزه حسن آن پری پیکر دو چندان شد
ازان مهر خدایی ماه من خورشید تابان شد
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۹۷
ز آفتاب شود خشک خط چو تر باشد
خط عذار تو هر روز تازه تر باشد
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۳۶۹
دل خونین چنان آمیخت با فولاد پیکانش
که با جوهر یکی شد پیچ و تاب رشته جانش
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۳۸۵
ز شرم افزون توان گل از عذار دلستان چیدن
خوشا باغی که گل از باغبانش می توان چیدن
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۴۰۷
در لعل یار خنده دندان نما ببین
در روز اگر ستاره ندیدی بیا ببین
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۴۳۴
روزگاری شد دل افسرده دارم در بغل
جای دل چون لاله خون مرده دارم در بغل
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۴۴۶
غم به آه از سینه افگار برمی آوریم
ما به نیش عقرب از دل خار برمی آوریم
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۴۹۳
پریزادی است دست آموز زلف مشکبار او
که یک دم بر زمین ننشیند از دوش و کنار او
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۴۹۹
اگر چه لاله طورست روی روشن او
چراغ روز بود با بیاض گردن او
صائب تبریزی : ابیات منتسب
شمارهٔ ۶۷
گر به این عنوان کمان چرخ خواهد حلقه شد
خنده سوفار گردد غنچه پیکان او
مسعود سعد سلمان : مقطعات
شمارهٔ ۱۱۱ - وصف ناچخ شاه
ای عجب ناچخ دو مهره او
بوالعجب شد به کینه دشمن
مهره بارد به رزمگاه آری
مهره پشت و مهره گردن
فرخی سیستانی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۵
میان خواجه و توو میان خواجه و من
تفاوتست چنان چون میان زرو گمست
فرخی سیستانی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۲۹
بر شاد گونه تکیه زده شاد و شاد کام
دولت رهی و بخت مطیع و فلک غلام
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۵۳
چشم تو چو فتنه جهان سوزانست
مژگانت چو نوک تیر دلدوزانست
زلفینت به رنگ روز بر روزانست
عذر تو چو توبه بدآموزانست