عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
سعدی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷
بالای قضای رفته فرمانی نیست
چون درد اجل گرفت درمانی نیست
امروز که عهد تست نیکویی کن
کاین ده همه وقت از آن دهقانی نیست
سعدی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹
دادار که بر ما در قسمت بگشاد
بنیاد جهان چنانکه بایست نهاد
آن که نداد از سببی خالی نیست
دانست سرو به خر نمی‌باید داد
سعدی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰
نه هر که زمانه کار او دربندد
فریاد و جزع بر آسمان پیوندد
بسیار کسا که اندرونش چون رعد
می‌نالد و چون برق لبش می‌خندد
سعدی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱
ای قدر بلند آسمان پیش تو خرد
گوی ظفر از هر که جهان خواهی برد
دشمن چه کری کند که خونش ریزی
از چشم عنایتش بینداز که مرد
سعدی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳
ظلم از دل و دست ملک نیرو ببرد
عادل ز زمانه نام نیکو ببرد
گر تقویت ملک بری ملک بری
ور تو نکنی هر که کند او ببرد
سعدی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴
از می طرب افزاید و مردی خیزد
وز طبع گیا خشکی و سردی خیزد
در بادهٔ سرخ پیچ و در روی سپید
کز خوردن سبزه، روی زردی خیزد
سعدی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶
هر کس که درست قول و پیمان باشد
او را چه غم از شحنه و سلطان باشد
وان خبث که در طبیعت ثعبانست
او را به از ان نیست که پنهان باشد
سعدی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷
هر دولت و مکنت که قضا می‌بخشد
در وهم نیاید که چرا می‌بخشد
بخشنده نه از کیسهٔ ما می‌بخشد
ملک آن خداست تا کرا می‌بخشد
سعدی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸
بس چون تو ملک زمانه بر تخت نشاند
هر یک به مراد خویشتن ملکی راند
از جمله بماند و دور گیتی به تو داد
دریاب که از تو هم چنین خواهد ماند
سعدی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹
نه هر که ستم بر دگری بتواند
بیباک چنانکه می‌رود می‌راند
پیداست که امر و نهی تا کی ماند
ناچار زمانه داد خود بستاند
سعدی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰
مردان همه عمر پاره بردوخته‌اند
قوتی به هزار حیله اندوخته‌اند
فردای قیامت به گناه ایشان را
شاید که نسوزند که خود سوخته‌اند
سعدی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱
عنقا بشد و فر هماییش بماند
زیبندهٔ تخت پادشاییش بماند
گر مه بگرفت صبح صادق بدمید
ور شمع برفت روشناییش بماند
سعدی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲
نه هر که طراز جامه بر دوش کند
خود را ز شراب کبر مدهوش کند
بدعهد بود که یار درویشی را
در حال توانگری فراموش کند
سعدی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳
فرزانه رضای نفس رعنا نکند
تا خیره نگردد و تمنا نکند
ابریق اگر آب تا به گردن نکنی
بیرون شدن از لوله تقاضا نکند
سعدی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴
آن گل که هنوز نو به دست آمده بود
نشکفته تمام باد قهرش بربود
بیچاره بسی امید در خاطر داشت
امید دراز و عمر کوتاه چه سود؟
سعدی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸
داد طرب از عمر بده تا برود
تا ماه برآید و ثریا برود
ور خواب گران شود بخسبیم به صبح
چندانکه نماز چاشت از ما برود
سعدی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۹
دریاب کزین جهان گذر خواهد بود
وین حال به صورتی دگر خواهد بود
گر خو همه خلق زیردستان تواند
دست ملک‌الموت زبر خواهد بود
سعدی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰
گر تیر جفای دشمنان می‌آید
دلتنگ مشو که دوست می‌فرماید
بر یار ذلیل هر ملامت کید
چون یار عزیز می‌پسندد شاید
سعدی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱
هرکس به نصیب خویش خواهند رسید
هرگز ندهند جای پاکان به پلید
گر بختوری مراد خود خواهی یافت
ور بخت بدی سزای خود خواهی دید
سعدی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۲
درویش که حلقهٔ دری زد یک بار
دیگر غم او مخور که درها بسیار
دل تنگ مکن که بر تو می‌نالد زار
هر کو به یکی گفت بگوید به هزار