عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۹
از حق چون بنای ملک در تنظیم است
داریم امید عفو و دل پر بیم است
این خوف و رجا تکلف و تعلیم است
گر چاره ی کار طالبی، تسلیم است
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۱۴
ای آنکه دو عالم است احیا ز دمت
اشیاء همه ریزه‌خوار خوان نعمت
با آنکه نرفت جز برحمت قلمت
عصیان مرا چه قدر پیش کرمت
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۱۵
در خلق خوبش خلق نکو ممتحن است
الاکه دلازار و جفا جو بمن است
گر لطف کند با من وگهر قهر نکوست
نیک است نباتی که زمینش حسن است
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۱۶
الله که هر شکسته را دل سوی اوست
الله که آب رحمتش در همه جوست
دشمن برضای او شود دوست که هست
در دست تصرفش دل دشمن و دوست
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۲۱
ای آنکه هر غمی توئی یار و مغیث
نالم بتو از وساوس نفس خبیث
گوش دل من بنطق خود کن شنوا
تا نشنوم از غیر تو یکبار حدیث
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۲۲
یک نکته بگویمت بتحقیق بسنج
گر عاقل و کاملی مرنجان و مرنج
رنجاندن خلق و رنجشت از طمع است
بگذر ز طمع که این به است از صد گنج
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۲۳
گویم سخنی نه از ره نفس و مزاج
خود را نه بکس کساد بنما نه رواج
کوبندت اگر خرابه از پس گنج
باش و کمر‌آباد بده تن بخراج
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۲۴
زان پیش که منهدم شود کاخ مزاج
کن نفس خود از سرای ترکیب اخراج
تا نگذری از کمان افلاک چو تیر
بر تیر بلای دهر باشی آماج
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۳۹
بر ما اگر ابلهی بناگاه زند
خود را بغلط به تیر الله زند
ما بد نکنیم و بد نخواهیم بکس
هشدار که بد بجان بدخواه زند
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۴۰
گر کار جهان بوفق دلخواه نشد
یا گاه بتدبیر تو شد گاه نشد
در فکر مرو که فتح اینراه نشد
سریست که کس بدهر آگاه نشد‌
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۴۹
یا‌رب همه عالم به پناهی نازند
بر مال و زر و مکنت و جاهی نازند
رندان گدای تو ننازند بهیچ
نازند اگر بچون تو شاهی نازند
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۵۵
رفتن بخرابات حسابی دارد
رو همره آنکه فتح بابی دارد
این درس بمستی و خرابی خوانند
نه مدرسه‌ای و نه کتابی دارد
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۵۹
هر لحظه صفی حساب ره باید کرد
چاه است بهر قدم نگه باید کرد
رحمت پی رحمت آید از رب غفور
اما نه گنه پی گنه باید کرد
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۶۱
حاشا که کسی شراب را فاش خورد
با مرد ژاژخای فحاش خورد
می آنکه بکج طبعی و پرخاش خورد
آدم نبود سگی بود لاش خورد
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۶۲
عاقل می پخته را به خامی نخورد
مقسوم خواص پیش عامی نخورد
می خوردن فاش و بد بود شرب یهود
این لقمه کسی باین حرامی نخورد
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۶۳
امید مراست ز آفرینده خود
کو عفو کند جرائم بنده خود
زیننده او عطاست و ز بنده خطا
هر کس کند آنچه هست زیبنده خود
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۶۴
گویند گناه چونکه پیوسته شود
بر حق در بازگشت ما بسته شود
روزی صد اگر توبه بشکسته شود
حق این نشود که از عطا خسته شود
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۶۶
نیکی کنی ار بخلق منت مگذار
بیننی اگر از کسی بدی سهل شمار
آور بنظر که چشم نیکی ز خدای
می‌داری و هم بذی و هم بد کردار
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۶۸
گرباده خوری با صنمی زیبا خور
یا با مردی قوی دلی دانا خور
گر نیست ترا رفیق و یاری همدم
می‌ هیچ مخور و گر خوری تنها خور
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۶۹
می را به یقین به دست انجام مخور
ور زانکه خوری به جهد و ابرام مخور
با مردم رذل و بله و بدنام مخور
پیوسته مخور، عیان مخور، خام مخور