عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
زرتشت : ویسپرد
کرده چهارم
هان می ستاییم اندیشه و اندیشیده را، آدا ی نیک ، اشی نیک ، چیستی نیک و ذروتات نیک را ، آن که به ردان وبه ردیها درود همی گوید .
2
رستگاری جهانیان را خستو باشیم که ما - مزدا پرستان زرتشتی - میزد ردی و نماز ردی رد پسند را بدو نوید همی دهیم .
سراسر آفرینش اشه ، ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین خوانی ما را بشنوند .
سروش پارسا ، رد بزرگوار را می ستاییم .
اهوره مزدا را می ستاییم که در اشونی برترین ، که در اشونی سرآمد است .
همه سروده های زرتشتی و همه ی کنش های نیک ورزیده را می ستاییم : آنچه را که شده است وآنچه را که خواهد شد .
«ینگهه هاتم . . . »
زرتشت : ویسپرد
کرده ششم
زوت و راسپی :
با آموزش زوت و با درود و رامش و زورها ی ویثوش و سخنان درسته گفته ، امشا سپندان نیک را به نام های زیبایشان همی خوانم.
امشا سپنان نیک را به نام های نیک اَشه همی ستایم ؛ به دین نیک اَشون؛ به دین نیک مزدا پرستی .
مزدا اهوره کسانی را که در پرتو اَشه بهترین پرستشها را بجای می آورند ف می شناسد . من نیز چنین کسای را که بوده اند و هستند، به نام می ستایم با درود بدانان نزدیک می شوم .
شهریاری مینوی نیک تو - شایان ترین بخشش آرمانی در پرتو اَشه - از آن کسی شود که با شور دل ، بهترین کردارها را بجای آورد .
بشود که در این جا ستایش اهوره مزدا را - تواناترین اَشونی که او را می پرستیم - فرمانبرداری باشد، در آغاز همچنان که در انجام .
ایدون بشود که در این جا ستایش اهوره مزدا را - تواا ترین اَشونی که او را می پرستیم - فرمانبرداری باشد .
با آموزش زوت و با درود و رامش و زورها ی ویثوش و سخنان درسته گفته ، امشا سپندان نیک را به نام های زیبایشان همی خوانم.
امشا سپنان نیک را به نام های نیک اَشه همی ستایم ؛ به دین نیک اَشون؛ به دین نیک مزدا پرستی .
مزدا اهوره کسانی را که در پرتو اَشه بهترین پرستشها را بجای می آورند ف می شناسد . من نیز چنین کسای را که بوده اند و هستند، به نام می ستایم با درود بدانان نزدیک می شوم .
شهریاری مینوی نیک تو - شایان ترین بخشش آرمانی در پرتو اَشه - از آن کسی شود که با شور دل ، بهترین کردارها را بجای آورد .
بشود که در این جا ستایش اهوره مزدا را - تواناترین اَشونی که او را می پرستیم - فرمانبرداری باشد، در آغاز همچنان که در انجام .
ایدون بشود که در این جا ستایش اهوره مزدا را - تواا ترین اَشونی که او را می پرستیم - فرمانبرداری باشد .
زرتشت : ویسپرد
کرده هفتم
1
سخنان درست گفنه را می ستاییم .
سروش پارسا را می ستاییم .
اَشی نیک را می ستاییم .
نریو سنگ را می ستاییم .
آشتی پیروز را می ستاییم .
نیفتادنی و نلغزیدنی را می ستاییم .
فروشی های اَشونان را می ستاییم .
چینودپل را می ستاییم .
گرزمان اهوره مزدار را می ستاییم .
بهترین زندگی (بهشت ) ، روشنایی همه گونه آسایش بخش را می ستاییم .
2
بهترین راه به سوی بهترین زندگی (بهشت ) را می ستاییم .
اَرشتاد نیک گیتی افزای و جهان پرور وپاداش بخش را می ستاییم .
دین مزدا پرستی را می ستاییم .
رشن راست ترین را می ستاییم .
مهر فراخ چراگه را می ستاییم .
پارندی چست را می ستاییم : آن چست در میان چست اندیشان ،آن چست در میان چست گفتاران ، آن چست در میان چست کرداران را ؛آن که تن را چستی بخشد .
3
دلیری مردانه را می ستاییم که مردان را گشایش بخشد ، که هو مردان را گشایش بخشد ؛ که تند تر از تند و دلیر تر از دلیر است ؛ که همچون پاداش ایزدی به مرد رسد؛ که در هنگام گرفتاری ، تن مردان را برهاند .
خواب مزدا آفریده ی مایه ی شادمانی جانوران و مردمن را می ستاییم .
4
آفریدگان اَشون نخست آفریده «ایزدان مینوی که پیش از آسمان و آب و زمین و گیاه و جانور آفریه شدند .» - پیش از آفرینش آسمان و آب و زمین و گیاه و جانور خوب کنش - را می ستاییم .
دریای فراخ کرت را می ستاییم .
باد چالاک مزدا آفریده را می ستاییم .
آسمان درخشان نخست آفریده «آسمان پیش از دیگر بخشهای گیهان و جهان اَستومند آفریده شد .» - پیش از آفرینش جهان اَستومند - را می ستاییم .
5
ای آذر اهوره مزدا! ای اَشون ! ای رد اَشونی!
ترا می ستاییم .
زور و کشتی برسم اَشون به آیین اَشه گسترده ، ردان اَشونی را می ستاییم .
اَپام نپات را می ستاییم .
نریو سنگ را می ستاییم . . .
راسپی :
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
«اَثارتوش اَشات چیت هچا . . . »که پارسا مرد دانا بگوید .
سخنان درست گفنه را می ستاییم .
سروش پارسا را می ستاییم .
اَشی نیک را می ستاییم .
نریو سنگ را می ستاییم .
آشتی پیروز را می ستاییم .
نیفتادنی و نلغزیدنی را می ستاییم .
فروشی های اَشونان را می ستاییم .
چینودپل را می ستاییم .
گرزمان اهوره مزدار را می ستاییم .
بهترین زندگی (بهشت ) ، روشنایی همه گونه آسایش بخش را می ستاییم .
2
بهترین راه به سوی بهترین زندگی (بهشت ) را می ستاییم .
اَرشتاد نیک گیتی افزای و جهان پرور وپاداش بخش را می ستاییم .
دین مزدا پرستی را می ستاییم .
رشن راست ترین را می ستاییم .
مهر فراخ چراگه را می ستاییم .
پارندی چست را می ستاییم : آن چست در میان چست اندیشان ،آن چست در میان چست گفتاران ، آن چست در میان چست کرداران را ؛آن که تن را چستی بخشد .
3
دلیری مردانه را می ستاییم که مردان را گشایش بخشد ، که هو مردان را گشایش بخشد ؛ که تند تر از تند و دلیر تر از دلیر است ؛ که همچون پاداش ایزدی به مرد رسد؛ که در هنگام گرفتاری ، تن مردان را برهاند .
خواب مزدا آفریده ی مایه ی شادمانی جانوران و مردمن را می ستاییم .
4
آفریدگان اَشون نخست آفریده «ایزدان مینوی که پیش از آسمان و آب و زمین و گیاه و جانور آفریه شدند .» - پیش از آفرینش آسمان و آب و زمین و گیاه و جانور خوب کنش - را می ستاییم .
دریای فراخ کرت را می ستاییم .
باد چالاک مزدا آفریده را می ستاییم .
آسمان درخشان نخست آفریده «آسمان پیش از دیگر بخشهای گیهان و جهان اَستومند آفریده شد .» - پیش از آفرینش جهان اَستومند - را می ستاییم .
5
ای آذر اهوره مزدا! ای اَشون ! ای رد اَشونی!
ترا می ستاییم .
زور و کشتی برسم اَشون به آیین اَشه گسترده ، ردان اَشونی را می ستاییم .
اَپام نپات را می ستاییم .
نریو سنگ را می ستاییم . . .
راسپی :
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
«اَثارتوش اَشات چیت هچا . . . »که پارسا مرد دانا بگوید .
زرتشت : ویسپرد
کرده هشتم
1
راسپی :
ای تهوره مزدای اَشون !
از این گفتار خشنود باش.
این گفتار را تو و ایزدان اَشون - آن ور جاوندان جاودانه ، شهریاران نیک خوب کنش که پنجه و صد و هزار و ده هزار و افزون تر و بیرون از شمارند - بپذیرند .
2
براستی شهریاری را از آن کسی شمریم و از آن کسی دانیم و برای کسی خواستاریم که بهتر شهریاری کند:
«مزدا اهوره و اردیبهشت . »
راسپی :
ای تهوره مزدای اَشون !
از این گفتار خشنود باش.
این گفتار را تو و ایزدان اَشون - آن ور جاوندان جاودانه ، شهریاران نیک خوب کنش که پنجه و صد و هزار و ده هزار و افزون تر و بیرون از شمارند - بپذیرند .
2
براستی شهریاری را از آن کسی شمریم و از آن کسی دانیم و برای کسی خواستاریم که بهتر شهریاری کند:
«مزدا اهوره و اردیبهشت . »
زرتشت : ویسپرد
کرده هفدهم
زرتشت : ویسپرد
کرده بیستم
............................................................................................................................................................« سر آغز کرده 13»
وُهو خشترگاه اَشون ، رد اَشونی را می ستاییم با پتمان ها . . . « دنباله جمله مانند بند 1 کرده 14»
به دانش خویش. . . « دنباله جمله مانند بند 2 کرده 14»
1
وُهو خشتر را می ستاییم .
شهریور را می ستاییم .
فلزّ را می ستاییم .
گفتار راست گفته پیروزمند دیو افگن را می ستاییم .
این پاداش را می ستاییم .
این درستی را می ستاییم .
این درمان را می ستاییم .
این فزایند گی را می ستایی .
این بالندگی را می ستاییم .
2
این پیروزی را می ستاییم که آنچه در میان وُهو خشترگاه وَهیشتوایشت گاه آمده گویای اندیشه نیک ، گفتار نیک و کردار نیک است ؛ ستیهیدن با اندیشه بد ، گفتار ید و کرداربد؛ جبران اندیشه ی نادرست ، گفتار نادرست و کردار نادرست را .
3
وُهوخشترگاه را می ستاییم .
ما می ستاییم هات ها، پتمان ها، واژه ها و بند های وُهو خشترگاه را ، چه خوانده ، چه باژ گرفته ، چه سروده ، چه ستوده .
«ینگهه هاتم . . . »
وُهو خشترگاه اَشون ، رد اَشونی را می ستاییم با پتمان ها . . . « دنباله جمله مانند بند 1 کرده 14»
به دانش خویش. . . « دنباله جمله مانند بند 2 کرده 14»
1
وُهو خشتر را می ستاییم .
شهریور را می ستاییم .
فلزّ را می ستاییم .
گفتار راست گفته پیروزمند دیو افگن را می ستاییم .
این پاداش را می ستاییم .
این درستی را می ستاییم .
این درمان را می ستاییم .
این فزایند گی را می ستایی .
این بالندگی را می ستاییم .
2
این پیروزی را می ستاییم که آنچه در میان وُهو خشترگاه وَهیشتوایشت گاه آمده گویای اندیشه نیک ، گفتار نیک و کردار نیک است ؛ ستیهیدن با اندیشه بد ، گفتار ید و کرداربد؛ جبران اندیشه ی نادرست ، گفتار نادرست و کردار نادرست را .
3
وُهوخشترگاه را می ستاییم .
ما می ستاییم هات ها، پتمان ها، واژه ها و بند های وُهو خشترگاه را ، چه خوانده ، چه باژ گرفته ، چه سروده ، چه ستوده .
«ینگهه هاتم . . . »
زرتشت : ویسپرد
کرده بیست و دوم
1
زوت و راسپی :
«اَشم وُهو . . . »
با این ستایش و با این درود به امشاسپندان و سوشیانتهای اَشون ، از پی پاداش پسین ، بهترین کنش را همی گوییم به دانایان و نادانان ، به فرمانروایان فرمانبران که جهان را ابادان کنند و رامش بخشند .(بخشی از این بند از بند 4 یس. 35 گرفته شده است .)
2
آنچه را اشون مرد از بهترین اَشه می داند ، آ ن نا اَشون مرد نمی داند .
چنین مباد که ما از او پیروی کنیم ؛ نه در اندیشه ، نه در گفتار و نه در کردار . او راه خویش را در پیش گیرد ؛ چنین مباد که ما هیچ گاه بدو رسیم .
« اَشم وُهو . . . » ( تمام این دو بند دوباره تکرار می شود )
زوت و راسپی :
«اَشم وُهو . . . »
با این ستایش و با این درود به امشاسپندان و سوشیانتهای اَشون ، از پی پاداش پسین ، بهترین کنش را همی گوییم به دانایان و نادانان ، به فرمانروایان فرمانبران که جهان را ابادان کنند و رامش بخشند .(بخشی از این بند از بند 4 یس. 35 گرفته شده است .)
2
آنچه را اشون مرد از بهترین اَشه می داند ، آ ن نا اَشون مرد نمی داند .
چنین مباد که ما از او پیروی کنیم ؛ نه در اندیشه ، نه در گفتار و نه در کردار . او راه خویش را در پیش گیرد ؛ چنین مباد که ما هیچ گاه بدو رسیم .
« اَشم وُهو . . . » ( تمام این دو بند دوباره تکرار می شود )
زرتشت : ویسپرد
کرده بیست و چهارم
« اهوره مزدای . . . » ( سر اغاز کرده 13)
اَیریمن َشون ، رد اَشونی را می ستاییم با پتمان ها ، با بند ها ، با زند ، با پرسشها ، با پاسخها ، با دوبار سرودن ، با خوب خواندن از بر خوانده ، با ستایش خوب ستوده .
« به دانش خویش . . . » ( بند 2 کرده 14)
« اینک آذر. . . » ( بند های 3-1 کرده 16)
1
این پاداش را می ستاییم .
این درستی را می ستاییم .
این در مان را می ستاییم .
این فزایندگی را می ستاییم .
این بالندگی را می ستاییم .
این پیروزی را می ستاییم که
آنچه در میان « اَهونَود گاه » و اَیریمن ایشیه ( از آنچه در میان اَهونود گاه < ایریمن ایشیه آمده منظور سراسر پنج گاهان است ) آمده ، گویای اندیشه نیک ، گفتار نیک و کردار نیک است ؛ ستیهیدن با اندیشه ی بد ، گفتار بد و کردار بد را ؛ جبران اندیشه نادرست ، گفتار نادرست و کردار نادرست را.
2
بخش ایریمن ایشیه را می ستاییم .
ما می ستاییم هات ها ، پتمان ها، واژ] ها و بند های ایریمن ایشیه را چه خوانده ، چه باژ گرفته ، چه سروده ، چه ستوده .
« ینگهه هاتم . . . »
3
من نماز اَشه می گزارم.
« اَشم وُ هو . . . »
دیوان را نکوهش می کنم .
من خستویم که مزدا پرست ، زرتشتی ،دیو ستیز و اهورایی کیشم . . . ( بند 1 یس . 13)
راه یکی است وآن راه اَشه است ؛ همه ی دیگر راهها بیراهه است (یس .72 بند 11زیر.)
اَیریمن َشون ، رد اَشونی را می ستاییم با پتمان ها ، با بند ها ، با زند ، با پرسشها ، با پاسخها ، با دوبار سرودن ، با خوب خواندن از بر خوانده ، با ستایش خوب ستوده .
« به دانش خویش . . . » ( بند 2 کرده 14)
« اینک آذر. . . » ( بند های 3-1 کرده 16)
1
این پاداش را می ستاییم .
این درستی را می ستاییم .
این در مان را می ستاییم .
این فزایندگی را می ستاییم .
این بالندگی را می ستاییم .
این پیروزی را می ستاییم که
آنچه در میان « اَهونَود گاه » و اَیریمن ایشیه ( از آنچه در میان اَهونود گاه < ایریمن ایشیه آمده منظور سراسر پنج گاهان است ) آمده ، گویای اندیشه نیک ، گفتار نیک و کردار نیک است ؛ ستیهیدن با اندیشه ی بد ، گفتار بد و کردار بد را ؛ جبران اندیشه نادرست ، گفتار نادرست و کردار نادرست را.
2
بخش ایریمن ایشیه را می ستاییم .
ما می ستاییم هات ها ، پتمان ها، واژ] ها و بند های ایریمن ایشیه را چه خوانده ، چه باژ گرفته ، چه سروده ، چه ستوده .
« ینگهه هاتم . . . »
3
من نماز اَشه می گزارم.
« اَشم وُ هو . . . »
دیوان را نکوهش می کنم .
من خستویم که مزدا پرست ، زرتشتی ،دیو ستیز و اهورایی کیشم . . . ( بند 1 یس . 13)
راه یکی است وآن راه اَشه است ؛ همه ی دیگر راهها بیراهه است (یس .72 بند 11زیر.)
زرتشت : ویسپرد
کرده چهارم
هان می ستاییم اندیشه و اندیشیده را، آدا ی نیک ، اشی نیک ، چیستی نیک و ذروتات نیک را ، آن که به ردان وبه ردیها درود همی گوید .
2
رستگاری جهانیان را خستو باشیم که ما - مزدا پرستان زرتشتی - میزد ردی و نماز ردی رد پسند را بدو نوید همی دهیم .
سراسر آفرینش اشه ، ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین خوانی ما را بشنوند .
سروش پارسا ، رد بزرگوار را می ستاییم .
اهوره مزدا را می ستاییم که در اشونی برترین ، که در اشونی سرآمد است .
همه سروده های زرتشتی و همه ی کنش های نیک ورزیده را می ستاییم : آنچه را که شده است وآنچه را که خواهد شد .
«ینگهه هاتم . . . »
زرتشت : ویسپرد
کرده ششم
زوت و راسپی :
با آموزش زوت و با درود و رامش و زورها ی ویثوش و سخنان درسته گفته ، امشا سپندان نیک را به نام های زیبایشان همی خوانم.
امشا سپنان نیک را به نام های نیک اَشه همی ستایم ؛ به دین نیک اَشون؛ به دین نیک مزدا پرستی .
مزدا اهوره کسانی را که در پرتو اَشه بهترین پرستشها را بجای می آورند ف می شناسد . من نیز چنین کسای را که بوده اند و هستند، به نام می ستایم با درود بدانان نزدیک می شوم .
شهریاری مینوی نیک تو - شایان ترین بخشش آرمانی در پرتو اَشه - از آن کسی شود که با شور دل ، بهترین کردارها را بجای آورد .
بشود که در این جا ستایش اهوره مزدا را - تواناترین اَشونی که او را می پرستیم - فرمانبرداری باشد، در آغاز همچنان که در انجام .
ایدون بشود که در این جا ستایش اهوره مزدا را - تواا ترین اَشونی که او را می پرستیم - فرمانبرداری باشد .
با آموزش زوت و با درود و رامش و زورها ی ویثوش و سخنان درسته گفته ، امشا سپندان نیک را به نام های زیبایشان همی خوانم.
امشا سپنان نیک را به نام های نیک اَشه همی ستایم ؛ به دین نیک اَشون؛ به دین نیک مزدا پرستی .
مزدا اهوره کسانی را که در پرتو اَشه بهترین پرستشها را بجای می آورند ف می شناسد . من نیز چنین کسای را که بوده اند و هستند، به نام می ستایم با درود بدانان نزدیک می شوم .
شهریاری مینوی نیک تو - شایان ترین بخشش آرمانی در پرتو اَشه - از آن کسی شود که با شور دل ، بهترین کردارها را بجای آورد .
بشود که در این جا ستایش اهوره مزدا را - تواناترین اَشونی که او را می پرستیم - فرمانبرداری باشد، در آغاز همچنان که در انجام .
ایدون بشود که در این جا ستایش اهوره مزدا را - تواا ترین اَشونی که او را می پرستیم - فرمانبرداری باشد .
زرتشت : ویسپرد
کرده هفتم
1
سخا درست گفنه را می ستاییم .
سروش پارسا را می ستاییم .
اَشی نیک را می ستاییم .
نریو سنگ را می ستاییم .
آشتی پیروز را می ستاییم .
نیفتادنی و نلغزیدنی را می ستاییم .
فروشی های اَشونان را می ستاییم .
چینودپل را می ستاییم .
گرزمان اهوره مزدار را می ستاییم .
بهترین زندگی (بهشت ) ، روشنایی همه گونه آسایش بخش را می ستاییم .
2
بهترین راه به سوی بهترین زندگی (بهشت ) را می ستاییم .
اَرشتاد نیک گیتی افزای و جهان پرور وپاداش بخش را می ستاییم .
دین مزدا پرستی را می ستاییم .
رشن راست ترین را می ستاییم .
مهر فراخ چراگه را می ستاییم .
پارندی چست را می ستاییم : آن چست در میان چست اندیشان ،آن چست در میان چست گفتاران ، آن چست در میان چست کرداران را ؛آن که تن را چستی بخشد .
3
دلیری مردانه را می ستاییم که مردان را گشایش بخشد ، که هو مردان را گشایش بخشد ؛ که تند تر از تند و دلیر تر از دلیر است ؛ که همچون پاداش ایزدی به مرد رسد؛ که در هنگام گرفتاری ، تن مردان را برهاند .
خواب مزدا آفریده ی مایه ی شادمانی جانوران و مردمن را می ستاییم .
4
آفریدگان اَشون نخست آفریده «ایزدان مینوی که پیش از آسمان و آب و زمین و گیاه و جانور آفریه شدند .» - پیش از آفرینش آسمان و آب و زمین و گیاه و جانور خوب کنش - را می ستاییم .
دریای فراخ کرت را می ستاییم .
باد چالاک مزدا آفریده را می ستاییم .
آسمان درخشان نخست آفریده «آسمان پیش از دیگر بخشهای گیهان و جهان اَستومند آفریده شد .» - پیش از آفرینش جهان اَستومند - را می ستاییم .
5
ای آذر اهوره مزدا! ای اَشون ! ای رد اَشونی!
ترا می ستاییم .
زور و کشتی برسم اَشون به آیین اَشه گسترده ، ردان اَشونی را می ستاییم .
اَپام نپات را می ستاییم .
نریو سنگ را می ستاییم . . .
راسپی :
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
«اَثارتوش اَشات چیت هچا . . . »که پارسا مرد دانا بگوید .
سخا درست گفنه را می ستاییم .
سروش پارسا را می ستاییم .
اَشی نیک را می ستاییم .
نریو سنگ را می ستاییم .
آشتی پیروز را می ستاییم .
نیفتادنی و نلغزیدنی را می ستاییم .
فروشی های اَشونان را می ستاییم .
چینودپل را می ستاییم .
گرزمان اهوره مزدار را می ستاییم .
بهترین زندگی (بهشت ) ، روشنایی همه گونه آسایش بخش را می ستاییم .
2
بهترین راه به سوی بهترین زندگی (بهشت ) را می ستاییم .
اَرشتاد نیک گیتی افزای و جهان پرور وپاداش بخش را می ستاییم .
دین مزدا پرستی را می ستاییم .
رشن راست ترین را می ستاییم .
مهر فراخ چراگه را می ستاییم .
پارندی چست را می ستاییم : آن چست در میان چست اندیشان ،آن چست در میان چست گفتاران ، آن چست در میان چست کرداران را ؛آن که تن را چستی بخشد .
3
دلیری مردانه را می ستاییم که مردان را گشایش بخشد ، که هو مردان را گشایش بخشد ؛ که تند تر از تند و دلیر تر از دلیر است ؛ که همچون پاداش ایزدی به مرد رسد؛ که در هنگام گرفتاری ، تن مردان را برهاند .
خواب مزدا آفریده ی مایه ی شادمانی جانوران و مردمن را می ستاییم .
4
آفریدگان اَشون نخست آفریده «ایزدان مینوی که پیش از آسمان و آب و زمین و گیاه و جانور آفریه شدند .» - پیش از آفرینش آسمان و آب و زمین و گیاه و جانور خوب کنش - را می ستاییم .
دریای فراخ کرت را می ستاییم .
باد چالاک مزدا آفریده را می ستاییم .
آسمان درخشان نخست آفریده «آسمان پیش از دیگر بخشهای گیهان و جهان اَستومند آفریده شد .» - پیش از آفرینش جهان اَستومند - را می ستاییم .
5
ای آذر اهوره مزدا! ای اَشون ! ای رد اَشونی!
ترا می ستاییم .
زور و کشتی برسم اَشون به آیین اَشه گسترده ، ردان اَشونی را می ستاییم .
اَپام نپات را می ستاییم .
نریو سنگ را می ستاییم . . .
راسپی :
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
«اَثارتوش اَشات چیت هچا . . . »که پارسا مرد دانا بگوید .
زرتشت : ویسپرد
کرده هشتم
1
راسپی :
ای تهوره مزدای اَشون !
از این گفتار خشنود باش.
این گفتار را تو و ایزدان اَشون - آن ور جاوندان جاودانه ، شهریاران نیک خوب کنش که پنجه و صد و هزار و ده هزار و افزون تر و بیرون از شمارند - بپذیرند .
2
براستی شهریاری را از آن کسی شمریم و از آن کسی دانیم و برای کسی خواستاریم که بهتر شهریاری کند:
«مزدا اهوره و اردیبهشت . »
راسپی :
ای تهوره مزدای اَشون !
از این گفتار خشنود باش.
این گفتار را تو و ایزدان اَشون - آن ور جاوندان جاودانه ، شهریاران نیک خوب کنش که پنجه و صد و هزار و ده هزار و افزون تر و بیرون از شمارند - بپذیرند .
2
براستی شهریاری را از آن کسی شمریم و از آن کسی دانیم و برای کسی خواستاریم که بهتر شهریاری کند:
«مزدا اهوره و اردیبهشت . »
زرتشت : خرده اوستا
سه نیایش آغازین
« اَشم وُهو . . . »( این نیایش و دو نیایش پس از آن ، از مهم ترین و مشهورترین نیایشهای مزداپرستان است که در بیشتر بخش های اوستا آمده است و در غالب آیین های دینی خوانده می شود . نیایش دوم را در اوستا اَهون و یریه . . . و در پهلوی « اَهونور »و « هُونور» نیز خوانده اند .)
اَشه بهترین نیکی و متیه ی بهروزی است . بهروزی از آن کسی است که درست کردار و خواستار بهترین اَشه است .
«یثه اَهو یریو . . . »
همان گونه که او رد برگزیده و آرمانی جهان اَهو ست ، رد مینوی رَتو و بنیاد گذار کردارها و اندیشه های نیک زندگانی در راه مزداست .
شهریاری از آن اهوره است . اَهوره است که او را ( زرتشت را ) به نگاهبانی درویشان برگماشت .
« ینگهه هاتم . . . »
مزدا اَهوره کسانی را که در پرتو اَشه بهترین پرسشها را بجای می آورند ، می شناسد .
من نیز چنین کسانی را که بوده اند و هستند ، به نام می ستایم و با درود بدانان نزدیک می شوم (گاه . یس . 51 بند 22)
اَشه بهترین نیکی و متیه ی بهروزی است . بهروزی از آن کسی است که درست کردار و خواستار بهترین اَشه است .
«یثه اَهو یریو . . . »
همان گونه که او رد برگزیده و آرمانی جهان اَهو ست ، رد مینوی رَتو و بنیاد گذار کردارها و اندیشه های نیک زندگانی در راه مزداست .
شهریاری از آن اهوره است . اَهوره است که او را ( زرتشت را ) به نگاهبانی درویشان برگماشت .
« ینگهه هاتم . . . »
مزدا اَهوره کسانی را که در پرتو اَشه بهترین پرسشها را بجای می آورند ، می شناسد .
من نیز چنین کسانی را که بوده اند و هستند ، به نام می ستایم و با درود بدانان نزدیک می شوم (گاه . یس . 51 بند 22)
زرتشت : خرده اوستا
4 . اویسروثریمگاه
1
خشنودی اهوره مزدا را :« اشم وهو . . . »
من خستویم که مزدا پرست ، زرتشتی ، دیو ستیز و اهورایی کیشم .
اویسرو ثریم آیبی گییه ی اشون ، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی وآفرین !
فرادت ویسپم هو جیایتی (صفتی است برای فرادت ویسپم یعنی بخشنده زندگی خوب )وزرتشتوم اشون ف ردان اشونی را ستایش و یایش و خشنودی و افرین !
2
فروشی های اشونان و زنان و گروه فرزندانشان و ام ی نیک افریده ی برزمند و بهرام اهوره افریده و او پرتات پیروز را ستایش و نیایش و خشنودی وآفرین !
راسپی :
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
« اَثارتوش اشات چیت هچا. . . » که پارسا مرد دانا بگوید .
3-4
................................................................................................................................( بند های 3-2 یس. 71)
5
اویسرو ثرویم اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
آیبی گیه ی اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
ای اذر اهوره مزدا! ای اشو ! اد رد اشونی ، ترا می ستاییم .
هاون سنگین ، رد اشونی را می ستاییم
هاون آهنین ، رد اشونی را می ستاییم .
ای زور و کشتی برسم اشون به ایین اشه گسترده ردان اشونی می ستاییم .
اب و گیاه را می ستاییم .
روان دلیران اشون ، ردان اشونی را می ستاییم .
6
فرادت ویسپم هو جیایی اشون رد اشونی را می ستاییم .
زرتشت اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
گوشور ون اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
زرتشتوم اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
زرتشت اشون رد اشونی را می ستاییم .
7
آتربان اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
ارتشتار اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
برزیگر ستورپرور اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
خانه خای اشون ،رد اشونی خانواده را می ستاییم .
دهخدای اشون ، رد اشونی روستا را می ستاییم .
شهربان اشون رد اشونی شهر را می ستاییم .
شهریار اشون ، رد اشونی کشور را می ستاییم .
8
جوان نیک اندیش ، نیک گفتار ، نیک کردار و اَشون پاک ، رد پاکی را می ستاییم .
جوان سخن گوی اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
اَشون پیوند گزین با خویشاوندان ، رد اشونی را می ستاییم .
اتربان اشون ، رد اشونی را که در درون کشور است ، می ستاییم .
آتربان فرخنده ی اشون ، رد اشونی را که بیرون از کشور در گردش است ، می ستاییم .
کدبانوی اَشون ، رد اشونی خانواده را می ستاییم .
9
اَشون بانوی بسیار نیک اندیش ، بسیار نیک گفتارف بسیار نیک رفتار و نیک آموخته و فرمانبردار شوی را می ستاییم .
ای اهوره مزدا !
اَشونی همچون سپندارمز و زن و مرد اشونی را که ز آن تواند می ستاییم ؛ انان که بسیار نیک اندیشند ، بسیار نیک گفتارند ، بسیار نبک کردارند ؛ آنان که از خستویی آگاه و با کیذ بیگانه اند ؛ آنان که با کنش خویش ، جهن را به سوی اشه پیش می برند ( گاه . یس . 43 بند 6)
ستایش و نیایش زرتشتوم رد را !
زرتشتوم اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
10
فروشی های نیک توانای پاک اشونان را می ستاییم .
زنان و گروه فرزندانشان را می ستاییم .
یایریه هوشیتی را می ستاییم .
ام ی نیک افریده ی برزمند را می ستاییم .
بهرام اهوره افریده را می ستاییم .
او پرتات پیروز را می ستاییم .
11-12
....................................................................................................................................................( بند 9 ها .)
13
« یثه آهو و یریو . . . »
ستایش و نیایش و نیرو و زور خواستارم فروشی های اشونان و زنان و گروه فرزندانشان را و یایریه هوشیتی و ام ی نیک آفریده ی برزمند و بهرام اهوره آفریده و اوپرتات پیروز را .
« اَشم وهو . . . »
...................................................................................................................................................( بند 18 نیا .)
خشنودی اهوره مزدا را :« اشم وهو . . . »
من خستویم که مزدا پرست ، زرتشتی ، دیو ستیز و اهورایی کیشم .
اویسرو ثریم آیبی گییه ی اشون ، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی وآفرین !
فرادت ویسپم هو جیایتی (صفتی است برای فرادت ویسپم یعنی بخشنده زندگی خوب )وزرتشتوم اشون ف ردان اشونی را ستایش و یایش و خشنودی و افرین !
2
فروشی های اشونان و زنان و گروه فرزندانشان و ام ی نیک افریده ی برزمند و بهرام اهوره افریده و او پرتات پیروز را ستایش و نیایش و خشنودی وآفرین !
راسپی :
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
« اَثارتوش اشات چیت هچا. . . » که پارسا مرد دانا بگوید .
3-4
................................................................................................................................( بند های 3-2 یس. 71)
5
اویسرو ثرویم اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
آیبی گیه ی اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
ای اذر اهوره مزدا! ای اشو ! اد رد اشونی ، ترا می ستاییم .
هاون سنگین ، رد اشونی را می ستاییم
هاون آهنین ، رد اشونی را می ستاییم .
ای زور و کشتی برسم اشون به ایین اشه گسترده ردان اشونی می ستاییم .
اب و گیاه را می ستاییم .
روان دلیران اشون ، ردان اشونی را می ستاییم .
6
فرادت ویسپم هو جیایی اشون رد اشونی را می ستاییم .
زرتشت اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
گوشور ون اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
زرتشتوم اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
زرتشت اشون رد اشونی را می ستاییم .
7
آتربان اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
ارتشتار اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
برزیگر ستورپرور اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
خانه خای اشون ،رد اشونی خانواده را می ستاییم .
دهخدای اشون ، رد اشونی روستا را می ستاییم .
شهربان اشون رد اشونی شهر را می ستاییم .
شهریار اشون ، رد اشونی کشور را می ستاییم .
8
جوان نیک اندیش ، نیک گفتار ، نیک کردار و اَشون پاک ، رد پاکی را می ستاییم .
جوان سخن گوی اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
اَشون پیوند گزین با خویشاوندان ، رد اشونی را می ستاییم .
اتربان اشون ، رد اشونی را که در درون کشور است ، می ستاییم .
آتربان فرخنده ی اشون ، رد اشونی را که بیرون از کشور در گردش است ، می ستاییم .
کدبانوی اَشون ، رد اشونی خانواده را می ستاییم .
9
اَشون بانوی بسیار نیک اندیش ، بسیار نیک گفتارف بسیار نیک رفتار و نیک آموخته و فرمانبردار شوی را می ستاییم .
ای اهوره مزدا !
اَشونی همچون سپندارمز و زن و مرد اشونی را که ز آن تواند می ستاییم ؛ انان که بسیار نیک اندیشند ، بسیار نیک گفتارند ، بسیار نبک کردارند ؛ آنان که از خستویی آگاه و با کیذ بیگانه اند ؛ آنان که با کنش خویش ، جهن را به سوی اشه پیش می برند ( گاه . یس . 43 بند 6)
ستایش و نیایش زرتشتوم رد را !
زرتشتوم اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
10
فروشی های نیک توانای پاک اشونان را می ستاییم .
زنان و گروه فرزندانشان را می ستاییم .
یایریه هوشیتی را می ستاییم .
ام ی نیک افریده ی برزمند را می ستاییم .
بهرام اهوره افریده را می ستاییم .
او پرتات پیروز را می ستاییم .
11-12
....................................................................................................................................................( بند 9 ها .)
13
« یثه آهو و یریو . . . »
ستایش و نیایش و نیرو و زور خواستارم فروشی های اشونان و زنان و گروه فرزندانشان را و یایریه هوشیتی و ام ی نیک آفریده ی برزمند و بهرام اهوره آفریده و اوپرتات پیروز را .
« اَشم وهو . . . »
...................................................................................................................................................( بند 18 نیا .)
زرتشت : خرده اوستا
5. اشهینگاه
1
خشنودی هوره مزدا را : « اَشم وهو . . . »
من خستویم که مزدا پرست ، زرتشتی ، دیو ستیز و اهورایی کیشم .
اُشهین اَشون ،رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین !
برجیه ی و نمانیه ی اَشون ، ردان اشونی را ستایش و نیایش و خqشنودی و آفرین !
2
سروش پارسا پاداش بخش پیروز گیتی افزای و رشن راست ترین و ارشتاد گیتی افزای و جهان پرور را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین !
راسپی :
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
« اَثارتوش اَشات چیت هچا . . . » که پارسا مرد دانا بگوید .
3-4
...............................................................................................................................................( بند های 3-2 یس .71)
5
اشهین اَشون ، رد اشونی را می ستاییم .
اوشه ی زیبا را می ستاییم .
سپیده دمان را می ستاییم ؛ شیدوری که به چالاکی اسب بتازد که مردان را بپرورد ؛ که هوش مردان را بپرورد ؛ بهروزی که با نمانیه بسر برد .
سپیده دمان چالاک را می ستاییم که به چالاکی اسب بتازد و به هفت کشور زمین درآید .
سپیده دمان را می ستاییم .
اهوره مزدای اششو ، رد اَشئنی را می ستاییم .
بهمن را می ستاییم .
اردیبهشت را می ستاییم .
شهریور را می ستاییم .
سپندارمز نیک را می ستاییم .
6
برجیه ی اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
برسم به ایین اشه گسترده ف برسم دین نیک مزدا پرستی را می ستاییم .
ستایش و نیایش و نمانیه ی رد را .
نمانیه ی اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
7
سروش پارسای برزمند گیتی افزای ، رد اششونی را می ستاییم .
رشن راست ترین را می ستاییم .
ارشتاد گیتی افزای و جهان پرور را می ستاییم .
8-9
.........................................................................................................................................................( بند 9 ها.)
10
« یثه آهو یریو . . . »
ستایش و نیایش و نیرو و زور خواستارم سروش پارسای پاداش بخش پیروز گیتی افزای را رشن راست ترین را و ارشتاد گیتی افزای و جهان پرور را !
« اشم وهو . . . »
.........................................................................................................................................................( بند 18 نیا .)
خشنودی هوره مزدا را : « اَشم وهو . . . »
من خستویم که مزدا پرست ، زرتشتی ، دیو ستیز و اهورایی کیشم .
اُشهین اَشون ،رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین !
برجیه ی و نمانیه ی اَشون ، ردان اشونی را ستایش و نیایش و خqشنودی و آفرین !
2
سروش پارسا پاداش بخش پیروز گیتی افزای و رشن راست ترین و ارشتاد گیتی افزای و جهان پرور را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین !
راسپی :
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
« اَثارتوش اَشات چیت هچا . . . » که پارسا مرد دانا بگوید .
3-4
...............................................................................................................................................( بند های 3-2 یس .71)
5
اشهین اَشون ، رد اشونی را می ستاییم .
اوشه ی زیبا را می ستاییم .
سپیده دمان را می ستاییم ؛ شیدوری که به چالاکی اسب بتازد که مردان را بپرورد ؛ که هوش مردان را بپرورد ؛ بهروزی که با نمانیه بسر برد .
سپیده دمان چالاک را می ستاییم که به چالاکی اسب بتازد و به هفت کشور زمین درآید .
سپیده دمان را می ستاییم .
اهوره مزدای اششو ، رد اَشئنی را می ستاییم .
بهمن را می ستاییم .
اردیبهشت را می ستاییم .
شهریور را می ستاییم .
سپندارمز نیک را می ستاییم .
6
برجیه ی اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
برسم به ایین اشه گسترده ف برسم دین نیک مزدا پرستی را می ستاییم .
ستایش و نیایش و نمانیه ی رد را .
نمانیه ی اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
7
سروش پارسای برزمند گیتی افزای ، رد اششونی را می ستاییم .
رشن راست ترین را می ستاییم .
ارشتاد گیتی افزای و جهان پرور را می ستاییم .
8-9
.........................................................................................................................................................( بند 9 ها.)
10
« یثه آهو یریو . . . »
ستایش و نیایش و نیرو و زور خواستارم سروش پارسای پاداش بخش پیروز گیتی افزای را رشن راست ترین را و ارشتاد گیتی افزای و جهان پرور را !
« اشم وهو . . . »
.........................................................................................................................................................( بند 18 نیا .)
زرتشت : خرده اوستا
سی روزه ی بزرگ
1 . هرمز رایومند فرّه مند را می ستاییم . امشاسپندان ، شهریاران نیک خوب کنش را می ستاییم .
2 . بهمن . امشاسپندان را می ستاییم . اشتی پیروز ، دیده بان دیگر افریدگان را می ستاییم . دانش سرشتی مزدا آفریده را می ستاییم .دانش آموزشی مزدا داده را می ستاییم .
3 . اردیبهشت زیباترین امشاسپندان را می ستاییم . نماز ایریمن ایشیه ی توانای مزدا آفریده را می ستاییم . سوک ی نیک فراخ دیدگاه مزدا آفریده ی اشون را می ستاییم .
4 . شهریور امشاسپندان را می ستاییم . فلزّ گداخته را می ستاییم .آمرزگار پناه بخش درویشان را می ستاییم .
5 . سپندارمذ نیک را می ستاییم . راتای نیک فراخ دیدگاه مزدا افریده ی اشون را را می ستاییم .
6 . خرداد امشاسپندان را می ستاییم . یاریه هو شیتی را می ستاییم و ایزدان اشون سال و روان ردان اشه را می ستاییم .
7 . امرداد امشا سپندان را می ستاییم . گله های پرواری را می ساییم . خرمن سود بخش را می ستاییم . گو کرن ی نیرومند مزدا آفریده را می ستاییم .
هاونگاه :
مهر فراخ چراگاه را می ستاییم . رام بخشنده ی چراگاه خوب را می ستاییم .
رپیثوینگاه :
اردیبهشت و آذر اهوره مزدا را می ستاییم .
ازیرینگاه :
رد بزرگوار شهریار شیدور اپام نپات تیز اسب را می ستاییم . آب مزدا آفریده را می ستاییم .
تویسروثریمگاه :
فروشی های نیک وانای پاک اشونان را می ستاییم . زنان و گروه فرزندانشان را می ستاییم . یاریه هوشیتی و ام ی نیک آفریده ی برزمند را می ستاییم . بهرام اهوره آفرید را می ستاییم . اوپرتات پیروز را می ستاییم .
اُشهینگاه :
سروش پارسای برزمند پیروز گیتی افزای اشون ، رد آشونی را می ستاییم . رشن راست ترین را می ستایم . ارشتاد گیتی افزای جهان پرور را می ستاییم .
8 . دادار ( دی به آذر) ، اهوره مزدای رایوند فرّه مند را می ستاییم امشاسپندان ، شهریاران نیک خوب کنش را می ستاییم .
9 . آذر اهوره مزدا را می ستاییم . . . ( دنباله جمله برابر است به بند های 5 و 6 آتش)
10 . ابان نیک مزدا آفریده ی اشون را می ستاییم . اردویسور اناهیتا ی اشون را می ستاییم .همه ی آبهای اشون مزدا آفریده را می ستاییم . همه ی گیاهان اشون مزدا آفریده را می ستاییم .
1 1 .خورشید جاودانه رایوند تیز اسب را می ستاییم .
12 . ماه در بردارنده تخمه ی گاو را می ستاییم فروشی های گوشورون یگانه آفریده را می ستاییم . فروشی های روان چارپایان گوناگون را می ستاییم .
13 . تیر ( تشتر) ستاره رایوند فرّ ه مند را می ستاییم . ستویس توانای مزدا آفریده ، فراز آورنده اب را می ستاییم . همه ی ستارگان در بردارنده تخمه ی آب را می ستاییم . همهی ستارگان در بردارنده تخمه ی زمین را می ستاییم . همه ی ستارگان در بردارنده تخمه گیاه را می ستاییم . ونند ستاره مزدا آفریده را می ستاییم . هفتورنگ مزدا افریده ی فرّ ه مند درمان بخش را می ستاییم ؛ پایداری در برابر جاودان پریان را .
14 . گوش ( گوشور ون ) نیک کنش را می ستاییم . درواسپ توانای مزدا آفریده ی اشون را می ستاییم .
15 . دادار ( دی به مهر) ، اهوره مزدای رایومند فرّ ه مند را می ستاییم . امشاسپندان ، شهریاران نیک خوب کنش را می ستاییم .
16 . مهر فراخ چراگاه آن هزار گوش ده هزار چشم ، آن ایزد نامبردار را می ستاییم . رام بخشنده چراگاه خوب را می ستاییم .
17 . سروش پارسای برزمند پیروز گیتی افزای رد اشونی را می ستاییم .
18 . رشن راست ترین را می ستاییم . ارشتاد گیتی افزای جهان پرور را می ستاییم . گفتار راست ترین گیتی افزای را می ستاییم .
19 . فروردین ( فروشی های) پاک نیک تواای اشونان را می ستاییم .
20 . بهرام اهوره آفریده را می ستاییم . ام ی نیک آفریده ی برزمند را می ستاییم . او پرتات پیروز را می ستاییم .
21 . رام بخشنده ی چراگاه خوب را می ستاییم . اندروای اشون را می ستاییم . اندروای زبردست ، دیدبان دیگر آفریدگان را می ستاییم . آنچه از ترا - ای اندر وای اشون ! - که از سپند مینوست ، می ستاییم . ثواش جاودانه را می ستاییم . زروان بی کرانه را می ستاییم . زمانه جاودانی را می ستاییم .
22 . باد اشون نیک کنش را می ستاییم . با زیرین را می ستاییم . با د زبرین را می ستاییم . با د پیشین را می ستاییم . باد پسین را می ستاییم . دلیری مردانه را می ستاییم .
23 . دادار ( دی به دین ) اهوره مزدای رایوند فرّ مند را ی ستاییم امشاسپندان شهریاران نیک خوب کنش را می ستاییم .
24 . دین نیک مزدا پرستی را می ستاییم راست ترین چیستا ی مزدا آفریده ی اشون رامی ستاییم .
25 . ارد ( ارت ، اشی ) نیک ، شیدور بزرگوار نیرومند برزمند بخشایشگر را می ستاییم . فرّ مزدا آفریده را می ستاییم . پاداش مزدا آفریده را می ستاییم . پارندی سبک گردونه را می ستاییم . فرّ ایرانی مزدا آفریده را می ستاییم . فر ا گرفتنی نیرومند مزدا آفریده را می ستاییم . فر مزدا آفریده ی زرتشت را می ستاییم .
26 . اشتاد ارشتاد گیتی افزای را می ستاییم . کوه اوشیدرن مزدا آفریده ی بخشنده ی آسایش اشه را می ستاییم .
27. آسمان درخشان را می ستاییم . بهترین سرای اشونان ( بهشت) بخشنده روشنی سراسر خوشی را می ستاییم .
28 . زامیاد ایزد نیک کنش را می ستاییم . کوه اوشیدرن مزدا افریده ی بخشنده ی اسایش اشه را می ستاییم . همه یکوههای مزدا آفریده ی اشون بخشنده ی اسایش اشه ، ردان اشونی را می ستاییم . فرّ کیانی نیرومند مزدا آفریده را می ستاییم . فرّ ناگرفتنی نیروند مزدا آفریده را می ستاییم .
29 . ماراسپند ( منثره ی سپنت ) بسیار فرّ ه مند را می ستاییم . داد دیو ستیز را می ستاییم . داد زرتشتی را می ستاییم . دین نیک مزدا پرستی را می ستاییم . باور داشتن به منثره ی را می ستاییم . هوش دریافت دین مزدا پرستی را می ستاییم آگاهی از منثره را می ستاییم . دانش سرشتی مزدا آفریده را می ستاییم . دانش آموزش مزدا داده را می ستاییم .
30 . انیران جاودانه را می ستاییم . گرزمان روشن را می ستاییم .همستکان جاودانه را می ستاییم .چینود پل مزداآفریده اشون را می ستایی . رد بزرگوار ، هریار شیدور ، اپام نپات تیز اسب را می ستاییم .آب مزداآفریده اشون را می ستاییم هوم زرّین بلند را می ستاییم . هوم گیتی افزای را می ستاییم . هوم دور دارنده ی مرگ را می ستاییم . دهمان آفرین نیک را می ستاییم . دامویش اوپمن دلیر ایزد چیره دست را می ستاییم . همهی ایزدان اشون مینوی را می ستاییم . همهی ایزدان اشون جهانی را می ستاییم .
2 . بهمن . امشاسپندان را می ستاییم . اشتی پیروز ، دیده بان دیگر افریدگان را می ستاییم . دانش سرشتی مزدا آفریده را می ستاییم .دانش آموزشی مزدا داده را می ستاییم .
3 . اردیبهشت زیباترین امشاسپندان را می ستاییم . نماز ایریمن ایشیه ی توانای مزدا آفریده را می ستاییم . سوک ی نیک فراخ دیدگاه مزدا آفریده ی اشون را می ستاییم .
4 . شهریور امشاسپندان را می ستاییم . فلزّ گداخته را می ستاییم .آمرزگار پناه بخش درویشان را می ستاییم .
5 . سپندارمذ نیک را می ستاییم . راتای نیک فراخ دیدگاه مزدا افریده ی اشون را را می ستاییم .
6 . خرداد امشاسپندان را می ستاییم . یاریه هو شیتی را می ستاییم و ایزدان اشون سال و روان ردان اشه را می ستاییم .
7 . امرداد امشا سپندان را می ستاییم . گله های پرواری را می ساییم . خرمن سود بخش را می ستاییم . گو کرن ی نیرومند مزدا آفریده را می ستاییم .
هاونگاه :
مهر فراخ چراگاه را می ستاییم . رام بخشنده ی چراگاه خوب را می ستاییم .
رپیثوینگاه :
اردیبهشت و آذر اهوره مزدا را می ستاییم .
ازیرینگاه :
رد بزرگوار شهریار شیدور اپام نپات تیز اسب را می ستاییم . آب مزدا آفریده را می ستاییم .
تویسروثریمگاه :
فروشی های نیک وانای پاک اشونان را می ستاییم . زنان و گروه فرزندانشان را می ستاییم . یاریه هوشیتی و ام ی نیک آفریده ی برزمند را می ستاییم . بهرام اهوره آفرید را می ستاییم . اوپرتات پیروز را می ستاییم .
اُشهینگاه :
سروش پارسای برزمند پیروز گیتی افزای اشون ، رد آشونی را می ستاییم . رشن راست ترین را می ستایم . ارشتاد گیتی افزای جهان پرور را می ستاییم .
8 . دادار ( دی به آذر) ، اهوره مزدای رایوند فرّه مند را می ستاییم امشاسپندان ، شهریاران نیک خوب کنش را می ستاییم .
9 . آذر اهوره مزدا را می ستاییم . . . ( دنباله جمله برابر است به بند های 5 و 6 آتش)
10 . ابان نیک مزدا آفریده ی اشون را می ستاییم . اردویسور اناهیتا ی اشون را می ستاییم .همه ی آبهای اشون مزدا آفریده را می ستاییم . همه ی گیاهان اشون مزدا آفریده را می ستاییم .
1 1 .خورشید جاودانه رایوند تیز اسب را می ستاییم .
12 . ماه در بردارنده تخمه ی گاو را می ستاییم فروشی های گوشورون یگانه آفریده را می ستاییم . فروشی های روان چارپایان گوناگون را می ستاییم .
13 . تیر ( تشتر) ستاره رایوند فرّ ه مند را می ستاییم . ستویس توانای مزدا آفریده ، فراز آورنده اب را می ستاییم . همه ی ستارگان در بردارنده تخمه ی آب را می ستاییم . همهی ستارگان در بردارنده تخمه ی زمین را می ستاییم . همه ی ستارگان در بردارنده تخمه گیاه را می ستاییم . ونند ستاره مزدا آفریده را می ستاییم . هفتورنگ مزدا افریده ی فرّ ه مند درمان بخش را می ستاییم ؛ پایداری در برابر جاودان پریان را .
14 . گوش ( گوشور ون ) نیک کنش را می ستاییم . درواسپ توانای مزدا آفریده ی اشون را می ستاییم .
15 . دادار ( دی به مهر) ، اهوره مزدای رایومند فرّ ه مند را می ستاییم . امشاسپندان ، شهریاران نیک خوب کنش را می ستاییم .
16 . مهر فراخ چراگاه آن هزار گوش ده هزار چشم ، آن ایزد نامبردار را می ستاییم . رام بخشنده چراگاه خوب را می ستاییم .
17 . سروش پارسای برزمند پیروز گیتی افزای رد اشونی را می ستاییم .
18 . رشن راست ترین را می ستاییم . ارشتاد گیتی افزای جهان پرور را می ستاییم . گفتار راست ترین گیتی افزای را می ستاییم .
19 . فروردین ( فروشی های) پاک نیک تواای اشونان را می ستاییم .
20 . بهرام اهوره آفریده را می ستاییم . ام ی نیک آفریده ی برزمند را می ستاییم . او پرتات پیروز را می ستاییم .
21 . رام بخشنده ی چراگاه خوب را می ستاییم . اندروای اشون را می ستاییم . اندروای زبردست ، دیدبان دیگر آفریدگان را می ستاییم . آنچه از ترا - ای اندر وای اشون ! - که از سپند مینوست ، می ستاییم . ثواش جاودانه را می ستاییم . زروان بی کرانه را می ستاییم . زمانه جاودانی را می ستاییم .
22 . باد اشون نیک کنش را می ستاییم . با زیرین را می ستاییم . با د زبرین را می ستاییم . با د پیشین را می ستاییم . باد پسین را می ستاییم . دلیری مردانه را می ستاییم .
23 . دادار ( دی به دین ) اهوره مزدای رایوند فرّ مند را ی ستاییم امشاسپندان شهریاران نیک خوب کنش را می ستاییم .
24 . دین نیک مزدا پرستی را می ستاییم راست ترین چیستا ی مزدا آفریده ی اشون رامی ستاییم .
25 . ارد ( ارت ، اشی ) نیک ، شیدور بزرگوار نیرومند برزمند بخشایشگر را می ستاییم . فرّ مزدا آفریده را می ستاییم . پاداش مزدا آفریده را می ستاییم . پارندی سبک گردونه را می ستاییم . فرّ ایرانی مزدا آفریده را می ستاییم . فر ا گرفتنی نیرومند مزدا آفریده را می ستاییم . فر مزدا آفریده ی زرتشت را می ستاییم .
26 . اشتاد ارشتاد گیتی افزای را می ستاییم . کوه اوشیدرن مزدا آفریده ی بخشنده ی آسایش اشه را می ستاییم .
27. آسمان درخشان را می ستاییم . بهترین سرای اشونان ( بهشت) بخشنده روشنی سراسر خوشی را می ستاییم .
28 . زامیاد ایزد نیک کنش را می ستاییم . کوه اوشیدرن مزدا افریده ی بخشنده ی اسایش اشه را می ستاییم . همه یکوههای مزدا آفریده ی اشون بخشنده ی اسایش اشه ، ردان اشونی را می ستاییم . فرّ کیانی نیرومند مزدا آفریده را می ستاییم . فرّ ناگرفتنی نیروند مزدا آفریده را می ستاییم .
29 . ماراسپند ( منثره ی سپنت ) بسیار فرّ ه مند را می ستاییم . داد دیو ستیز را می ستاییم . داد زرتشتی را می ستاییم . دین نیک مزدا پرستی را می ستاییم . باور داشتن به منثره ی را می ستاییم . هوش دریافت دین مزدا پرستی را می ستاییم آگاهی از منثره را می ستاییم . دانش سرشتی مزدا آفریده را می ستاییم . دانش آموزش مزدا داده را می ستاییم .
30 . انیران جاودانه را می ستاییم . گرزمان روشن را می ستاییم .همستکان جاودانه را می ستاییم .چینود پل مزداآفریده اشون را می ستایی . رد بزرگوار ، هریار شیدور ، اپام نپات تیز اسب را می ستاییم .آب مزداآفریده اشون را می ستاییم هوم زرّین بلند را می ستاییم . هوم گیتی افزای را می ستاییم . هوم دور دارنده ی مرگ را می ستاییم . دهمان آفرین نیک را می ستاییم . دامویش اوپمن دلیر ایزد چیره دست را می ستاییم . همهی ایزدان اشون مینوی را می ستاییم . همهی ایزدان اشون جهانی را می ستاییم .
زرتشت : خرده اوستا
آفرینگان دهمان
1
« یثه آهو و یریو . . . »
اششم وهو . . . »
من خستویم که مزدا پرست ، زرتشتی ، دیو ستیز و اهورایی کیشم .
دهم افرینی ( دهمان آفرین ) نیک و دامویش اوپتمن چیره دست را ستایش و نیایش و خشنودی وآفرین !
راسپی:
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
آثارتوش اَشات چیت هچا . . . » که پارسا مرد دانا بگوید .
2-7
........................................................................................................................................( بند های 7-2 یس . 60)
8
راسپی :
اهوره مزدای رایومند فرّ مند .
زوت و راسپی :
شهریاری شهریار را ارزومند نیرو و پیروزی برترم .
شهریاری دیر پای شهریار و زندگی دیرپای جان و فرمانبرداری و تندرستی همگان را آرزومندم .
9
من آرزومند نیروی نیک افریده و خوب پرورده ، پیروزی اهوره افرید ه وبرتری شکست دهنده ام تا من و همگنانم بتوانیم بد خواه را از دور دیدبانی کنیم و دشمن را برانیم و همستار بد خواه کینه ور را به یک زخم ، از پای درآوریم .
10
ن آرزومندم که در پیکار با هر بد خواه کینه ور ، هر بد خواه زشت بد اندیش بد گفتار بد کرداری ، براو چیرگی یابم و پیروز شوم .
11
من آرزومندم که در نیک اندیشی و نیک گفتاری و نیک کرداری کامیاب شوم و همه ی دشمنان ودیو پرستان را نابود کنم تا به پاداش نیک و نام نیک دست یابم و روانم از بهروزی جاودانه برخوردارشود .
12
من ارزومندم که برای یاری اشونان و چیرگی بربد کرداران دیر زمانی زنده مانم و کامیاب زندگی کنم .
بهترین سرای اَشونان (بهشت) بخشنده ی روشنی سراسر خوشی را خواستارم .
بشود که چنان پیش اید ؛ که من آرزومندم .
اندیشه و گفتار و کردار نیکی را که در این جا و در هر جای دیگر ورزیده شده است و ورزیده خواهد شد ، درود می گوییم و خود نیز با جان و دل به نیکی همی کوشیم .( یس . 35 بند 2)
13
« یثه آهو و یریو . . . »
ستایش و نیایش و نیرو و زور خواستارم دهم آفرینی پاک نیک و دامویش اوپمن چیره دست را .
« اَشم وهو . . . »
بشود که چنان پیش آید ؛ چنان که من آرزومندم .
« یثه آهو و یریو . . . »
اششم وهو . . . »
من خستویم که مزدا پرست ، زرتشتی ، دیو ستیز و اهورایی کیشم .
دهم افرینی ( دهمان آفرین ) نیک و دامویش اوپتمن چیره دست را ستایش و نیایش و خشنودی وآفرین !
راسپی:
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
آثارتوش اَشات چیت هچا . . . » که پارسا مرد دانا بگوید .
2-7
........................................................................................................................................( بند های 7-2 یس . 60)
8
راسپی :
اهوره مزدای رایومند فرّ مند .
زوت و راسپی :
شهریاری شهریار را ارزومند نیرو و پیروزی برترم .
شهریاری دیر پای شهریار و زندگی دیرپای جان و فرمانبرداری و تندرستی همگان را آرزومندم .
9
من آرزومند نیروی نیک افریده و خوب پرورده ، پیروزی اهوره افرید ه وبرتری شکست دهنده ام تا من و همگنانم بتوانیم بد خواه را از دور دیدبانی کنیم و دشمن را برانیم و همستار بد خواه کینه ور را به یک زخم ، از پای درآوریم .
10
ن آرزومندم که در پیکار با هر بد خواه کینه ور ، هر بد خواه زشت بد اندیش بد گفتار بد کرداری ، براو چیرگی یابم و پیروز شوم .
11
من آرزومندم که در نیک اندیشی و نیک گفتاری و نیک کرداری کامیاب شوم و همه ی دشمنان ودیو پرستان را نابود کنم تا به پاداش نیک و نام نیک دست یابم و روانم از بهروزی جاودانه برخوردارشود .
12
من ارزومندم که برای یاری اشونان و چیرگی بربد کرداران دیر زمانی زنده مانم و کامیاب زندگی کنم .
بهترین سرای اَشونان (بهشت) بخشنده ی روشنی سراسر خوشی را خواستارم .
بشود که چنان پیش اید ؛ که من آرزومندم .
اندیشه و گفتار و کردار نیکی را که در این جا و در هر جای دیگر ورزیده شده است و ورزیده خواهد شد ، درود می گوییم و خود نیز با جان و دل به نیکی همی کوشیم .( یس . 35 بند 2)
13
« یثه آهو و یریو . . . »
ستایش و نیایش و نیرو و زور خواستارم دهم آفرینی پاک نیک و دامویش اوپمن چیره دست را .
« اَشم وهو . . . »
بشود که چنان پیش آید ؛ چنان که من آرزومندم .
زرتشت : خرده اوستا
آفرینگان گهنبار
1
« یثه آهو ویریو . . . »
« اَشم وهو . . . »
من خستویم که مزدا پرست زرتشتی ، دیو ستیز و اهورایی کیشم .
هاونگاه :
ردان روز و گاهها و ماه وسال و جشنهای سال ( گهنبار ها) را ستایش و نیایش و خشنودی وآفرین !
خشنودی ردان بزرگوار اشونی ، ردان روز و گاهها و ماه و سال و جشنهای سال گهنبارها را که در میان همه ی ردان اشونی ، مهترین ردانند .
2
رد مید یوزرم ، رد مید یوشم ، رد پتیه شهیم ، رد ایاسرم ، رد مید یارم و رد همسپتمدم را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین !
راسپی :
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
« اثارتوش اشات چیت هچا. . . » که پارسا مرد دانا بگوید .
3
ای مزدا پرستان !
اگر بتوانید ، این رد ( میدیوزرم ) را بره ی خردسالی که شیر خوار نباشد ، میزد بدهید .
و اگر کسی نتواند . . .
4
. . . به اندازه ی بسنده هورا بد هد وآن را به نیکان و فرمان گزارانی بنوشاند که بهتر از دیگران از منثره ی آگاهند و در آشه ، اشون ترینند و در شهریاری بهترین شهریارانند . . . ( در این جا چند واژه نامفهوم است ) و درویشان را دلسوزترین و دادرس ترین و رامش بخش ترین یاورند .
و اگر کسی نتواند . . .
5
. . . بار بزرگی از هیزم خشک برگزیده به خانه ی این رد ( رد یا موبدی که ایین نیایش رابرگزار می کند) بیاورد .
و اگر کسی نتواند یا بتواند ، پس همچند پشته ای یا همچند بغلی یا همچند دسته ای هیزم خشک برگزیده به خانه رد بیاورد . . .
6
. . . آنگاه شهریاری را از آن اهوره مزدا - که بهتر از هر کس شهریاری کند - بداند :
براستی شهریاری را از آن کسی شمریم و از آن کسی دانیم و برای کسی خواستاریم که بهتر شهریاری کند : مزدا اهوره و اردیبهشت
این است میزد ی که پیشکش آورد و مایه ی خشنودی رد شود .
7
از آغاز سال تا مید یوزرم در ماه اردیبهشت در روز دادار( دی به مهر) ، چهل و پنج روز است . کسی که نخستین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر ، همچند پاداش کسی است که در این جهان ، هزار سر میش با برّ ه به آیین اشه و نیکی ، آمرزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان اردیبهشت ) بخشیده باشد .
ای سپیتمان زرتشت !
ردی که نخستین میزد را داده باشد ، بهدینی را که میزد نداده است ، در میان مزدا پرستان در خور بند گی نخواند .
8
از مید یوزرم تا مید یوشم در ماه تیر در روز دادار ( دی به مهر) ، شصت روز است . کسی که دومین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر ، همچند پاداش کسی است که در این جهان ، هزار سر ماده گاو با گوساله به ایین اشه و نیکی ، آمرزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان به اردیبهشت ) بخشیده باشد .
ای سپیتمان زرتشت!
ردی که دومین میزد را داده باشد ، بهدینی که میزد را نداده است ، در میان مزدا پرستان پیمان شناس نخواند .
9
از مید یوشم تا پتیه شهیم در ماه شهریور در روز انیران ، هفتاد و پنج روز است . کسی که سومین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر ، همچند پاداش کسی است که در این جهان ، هزار سر مادیان با کرّه به ایین اشه و نیکی ،آمرزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان به اردیبهشت ) بخشیده باشد .
ردی که سومین میزد را داده باشد ، بهدینی را که میزد نداده است ، در میان مزداپرستان شایسته ی درآمدن به ورگرم نخواند .
10
از پتیه شهیم تا ایا سرم در ماه مهر در روز انیران ، سی روز است . کسی که چهارمین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر ، همچند پاداش کسی است که در این جهان ، هزار نفر ماده اشتر با کرّه به ایین اشه و نیکی ، آمرزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان به اردیبهشت ) بخشیده باشد .
ای سپیتمان زرتشت
ردی که چهارمین میزد را داده باشد بهدینی را که میزد نداده است ، در میان مزداپرستان از ستور برگزیده اش ، بی بهره کند .
11
ازایاسرم تا مید یارم در ماه دی در روز بهرام ، هشتاد روز است ، کسی که پنجمین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر همچند پاداش کسی که در این جهان ، هزار سر از هریک از ستوران به ایین اشه و نیکی ، آمرزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان به اردیبهشت ) بخشیده باشد
ای سپیتمان زرتشت !
ردی که پنجمین میزد را داده باشد ، کسی را که میزد نداده است ، در میان مزداپرستان از هرگونه دارایی جهان بی بهره کند .
12
از مید یارم تا همسپتدم در روز وهیشتوایشت گاه هفتاد و پنج روز است . کسی که ششمین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر ، همچند پاداش کسی است که در این جهان ، هرآن خشک و تری را که درآن بزرگ و خوبی و زیبایی هست ، به آیین اشه و نیکی ، آمزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان به اردیبهشت ) بخشیده باشد .
ای سپیتمان زرتشت !
ردی که ششمی میزد را را داده باشد ، بهدینی را که میزد نداده است ، از دین زرتشتی بی بهره کند .
13
پس بی آن که گناهی دیگر از او سر زده باشد، رواست که بر او بخوروشند و او را همچون کسی که به گناه نارشنی آلوده شده باشد ، برانند . پس بی آن که گناهی دیگر از او سر زده باشد ، رواست که با او همچون آلوده به گناه نارشنی رفتار کنند . رد بهدین چنین کند ، چنان که بهدین با رد .
« اشم وهو . . . »
14-18
.........................................................................................................................................( بند های 12-8 دهمان )
19
..........................................................................................................................................( بند های 2-1 همین آفرینگان تا پیش از راسپی)
« اشم وهو . . . »
بشود که چان پیش اید . . . ( دنباله جمله ، بند 12 دهمان)
« یثه آهو ویریو . . . »
« اشم وهو . . . »
........................................................................................................................................( بند 18 نیا)
« یثه آهو ویریو . . . »
« اَشم وهو . . . »
من خستویم که مزدا پرست زرتشتی ، دیو ستیز و اهورایی کیشم .
هاونگاه :
ردان روز و گاهها و ماه وسال و جشنهای سال ( گهنبار ها) را ستایش و نیایش و خشنودی وآفرین !
خشنودی ردان بزرگوار اشونی ، ردان روز و گاهها و ماه و سال و جشنهای سال گهنبارها را که در میان همه ی ردان اشونی ، مهترین ردانند .
2
رد مید یوزرم ، رد مید یوشم ، رد پتیه شهیم ، رد ایاسرم ، رد مید یارم و رد همسپتمدم را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین !
راسپی :
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
« اثارتوش اشات چیت هچا. . . » که پارسا مرد دانا بگوید .
3
ای مزدا پرستان !
اگر بتوانید ، این رد ( میدیوزرم ) را بره ی خردسالی که شیر خوار نباشد ، میزد بدهید .
و اگر کسی نتواند . . .
4
. . . به اندازه ی بسنده هورا بد هد وآن را به نیکان و فرمان گزارانی بنوشاند که بهتر از دیگران از منثره ی آگاهند و در آشه ، اشون ترینند و در شهریاری بهترین شهریارانند . . . ( در این جا چند واژه نامفهوم است ) و درویشان را دلسوزترین و دادرس ترین و رامش بخش ترین یاورند .
و اگر کسی نتواند . . .
5
. . . بار بزرگی از هیزم خشک برگزیده به خانه ی این رد ( رد یا موبدی که ایین نیایش رابرگزار می کند) بیاورد .
و اگر کسی نتواند یا بتواند ، پس همچند پشته ای یا همچند بغلی یا همچند دسته ای هیزم خشک برگزیده به خانه رد بیاورد . . .
6
. . . آنگاه شهریاری را از آن اهوره مزدا - که بهتر از هر کس شهریاری کند - بداند :
براستی شهریاری را از آن کسی شمریم و از آن کسی دانیم و برای کسی خواستاریم که بهتر شهریاری کند : مزدا اهوره و اردیبهشت
این است میزد ی که پیشکش آورد و مایه ی خشنودی رد شود .
7
از آغاز سال تا مید یوزرم در ماه اردیبهشت در روز دادار( دی به مهر) ، چهل و پنج روز است . کسی که نخستین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر ، همچند پاداش کسی است که در این جهان ، هزار سر میش با برّ ه به آیین اشه و نیکی ، آمرزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان اردیبهشت ) بخشیده باشد .
ای سپیتمان زرتشت !
ردی که نخستین میزد را داده باشد ، بهدینی را که میزد نداده است ، در میان مزدا پرستان در خور بند گی نخواند .
8
از مید یوزرم تا مید یوشم در ماه تیر در روز دادار ( دی به مهر) ، شصت روز است . کسی که دومین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر ، همچند پاداش کسی است که در این جهان ، هزار سر ماده گاو با گوساله به ایین اشه و نیکی ، آمرزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان به اردیبهشت ) بخشیده باشد .
ای سپیتمان زرتشت!
ردی که دومین میزد را داده باشد ، بهدینی که میزد را نداده است ، در میان مزدا پرستان پیمان شناس نخواند .
9
از مید یوشم تا پتیه شهیم در ماه شهریور در روز انیران ، هفتاد و پنج روز است . کسی که سومین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر ، همچند پاداش کسی است که در این جهان ، هزار سر مادیان با کرّه به ایین اشه و نیکی ،آمرزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان به اردیبهشت ) بخشیده باشد .
ردی که سومین میزد را داده باشد ، بهدینی را که میزد نداده است ، در میان مزداپرستان شایسته ی درآمدن به ورگرم نخواند .
10
از پتیه شهیم تا ایا سرم در ماه مهر در روز انیران ، سی روز است . کسی که چهارمین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر ، همچند پاداش کسی است که در این جهان ، هزار نفر ماده اشتر با کرّه به ایین اشه و نیکی ، آمرزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان به اردیبهشت ) بخشیده باشد .
ای سپیتمان زرتشت
ردی که چهارمین میزد را داده باشد بهدینی را که میزد نداده است ، در میان مزداپرستان از ستور برگزیده اش ، بی بهره کند .
11
ازایاسرم تا مید یارم در ماه دی در روز بهرام ، هشتاد روز است ، کسی که پنجمین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر همچند پاداش کسی که در این جهان ، هزار سر از هریک از ستوران به ایین اشه و نیکی ، آمرزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان به اردیبهشت ) بخشیده باشد
ای سپیتمان زرتشت !
ردی که پنجمین میزد را داده باشد ، کسی را که میزد نداده است ، در میان مزداپرستان از هرگونه دارایی جهان بی بهره کند .
12
از مید یارم تا همسپتدم در روز وهیشتوایشت گاه هفتاد و پنج روز است . کسی که ششمین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر ، همچند پاداش کسی است که در این جهان ، هرآن خشک و تری را که درآن بزرگ و خوبی و زیبایی هست ، به آیین اشه و نیکی ، آمزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان به اردیبهشت ) بخشیده باشد .
ای سپیتمان زرتشت !
ردی که ششمی میزد را را داده باشد ، بهدینی را که میزد نداده است ، از دین زرتشتی بی بهره کند .
13
پس بی آن که گناهی دیگر از او سر زده باشد، رواست که بر او بخوروشند و او را همچون کسی که به گناه نارشنی آلوده شده باشد ، برانند . پس بی آن که گناهی دیگر از او سر زده باشد ، رواست که با او همچون آلوده به گناه نارشنی رفتار کنند . رد بهدین چنین کند ، چنان که بهدین با رد .
« اشم وهو . . . »
14-18
.........................................................................................................................................( بند های 12-8 دهمان )
19
..........................................................................................................................................( بند های 2-1 همین آفرینگان تا پیش از راسپی)
« اشم وهو . . . »
بشود که چان پیش اید . . . ( دنباله جمله ، بند 12 دهمان)
« یثه آهو ویریو . . . »
« اشم وهو . . . »
........................................................................................................................................( بند 18 نیا)
زرتشت : وندیدا
فرگرد یکم
1
اهوره مزدا با سپیتمان زرتشت همپرسگی کرد و چین گفت :
2
من هر سرزمینی را چنان آفریدم که ـ هرچند بس رامش بخش نباشد ـ به چشم مردمانش خوش اید ، همهی مردمان به یران ویج روی می آورند.
3
نخستین سرزمین وکشور نیکی که من ـ اوره مزدا افریدم ـ ، ایران ویج بود بر کرانه رود دایتیا ی نیک .
پس آنگاه هریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ادها را در رود دایتیا بیافرید و زمستان دیو افریده را بر جهان هستی بخش چیرگی بخشید .
4
در انجا ده ماه زمستان است و دو ماه تابستان و در آن دو ماه نیز ،هوا برای آب و خاک و درختان سرد است .( دکتر محمد معین نوشته است در زمانی بسیار کهن فصل سرما شامل ده ماه و فصل گرما شامل دو ماه بود چنان که در وندیدا فرگرد اول آمده است .)
زمستان بدترین اسیب ها را در آنجا فرود می آورد .
5
دومین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزداـ آفریدم ، جلگه سغد بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، خرفستری به نام سکیتیه را بیافرید که مرگ در گلّه گاوان افکند .
6
سومین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا افریدم ، مرو نیرومند و پاک بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، خواهشهای گناه آلود را بیافرید .
7
چهارمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ افریدم ، بلخ زیبای افراشته درفش بود .
پس انگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، برور را بیافرید .
8
پنجمین سرزمین وکشور نیکی که من ـ اهوره مزداـ آفریدم ، نسایه در میان مرو و بلخ بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، گناه سست باوری را بیافرید .
9
ششمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا آفریدم ، هرات و دریاچه اش بود .( در متن هریو آمده که دار مستتر در گزارش خویش ، آن را ناحیه ی هریوه یا سرزمینهای آبخور هری رود یا هرات دانسته و در مفهوم دریاچه هایش شک کرده است .)
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد به پتیارگی« سرشک و آبگونه پرمایه» (این دو واژه برگردان سرسک و دریویک اوستایی است . دار مستتر به جای انها پشه ی آلوده آورده و هیچ گونه توضیحی در این باره نداده است . نیبرگ به پیروی از زند وندیدا ، آنها را بهشیون و مویه رگردانده که در دین مزدا پرستی کاری نکوهیده و اهریمنی و بیلی واژه دوم را به معنی مایع غلیظ گرفته است .) را بیافرید
10
هفنمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم وئه کرته ی بد سایه بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، پری « خنثی تی» را بیافرید که به گرشاسپ پیوست .
11
هشتمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، « اورو » ی دارای چراگاههای سرشار بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، گناه خود کامگی و فریفتاری را بیافرید .
12
نهمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، « خننت » در گرگان بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، گناه نابخشودنی « کون مرزی» را بیافرید .
13
دهمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، « هرهویتی » زیبا بود .
پس انگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، گناه نا بخشودنی « خاک سپاری مردگان » ( بندهای 36 تا 39 فر . 3) را بیافرید .
14
یازدهمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، « هیرمند» رایومند فرّ ه مند بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، جادویی زیانبار جاودان را بیافرید .
15
ـ و سرشت جادو بدین گونه پدیدارشو د : از راه نگاه افسونی . پس هر گاه جادو گام پیش نهد و به افسون شیون برکشد ، بیشتر کارهای کشنده ی جادویی پیش رود . ( جادو از راه چشم یا گوش بکار اید )
16
دوازدهمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، ری بود که سه رد در آن فرمانروایند .( یس . 19 بند 18)
پس انگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد به پتیارگی ، گناه برانگیختن سست باوری ( آنان که خود سست باورند و انگیزه سست باوری دیگر مردمان می شوند .) را بیافرید .
17
سیزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، «چخری » ی نیرومند و پاک بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، گناه نابخشودنی « مردار سوزان » را بیافرید .
18
چهاردهمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، « ورن » ی چهار گوشه بود که فریدون ـ فرو کوبنده ی اژی دهاک ـ در آن زاده شد .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد به پتیارگی ، دشتان نابهنجار زنان و بیدادگری فرمانروایان بیگانه را بیافرید .
19
پانزدهمین کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، هفت رود بود.
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، دشتان نابهنجار زنان ( آشکار نیست که چرا دشتان نابهنجار زنان را اهریمن دوبار می آفریند . نیبرگ در هر دو بند 18 و 19 به جای ان نشان شناسی سرکش آورده که هم تکراری و هم مبهم است )
20
شانزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، سرزمین گرداگرد سرچشمه رود رنگها بود، جایی که مردمان بی سرزندگی می کنند .( دار مستر با اشاره به گپ . سرزمین آبخور رود رنگها را با ناحیه ی میان رودان یکی دانسته است . در گپ درباره ی مردمان بی سر امده است : مردمی که هیچ فرمانروایی را به سالاری خویش نمی پذیرند . ) پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، زمستان دیو آفریده را برجهان چیرگی بخشید .
21
سرزمینها و کشورهای زیبا و بس رامش بخش و د رخشان و بالنده ی دیگری نیز هست که من آنها را آفریدم .
اهوره مزدا با سپیتمان زرتشت همپرسگی کرد و چین گفت :
2
من هر سرزمینی را چنان آفریدم که ـ هرچند بس رامش بخش نباشد ـ به چشم مردمانش خوش اید ، همهی مردمان به یران ویج روی می آورند.
3
نخستین سرزمین وکشور نیکی که من ـ اوره مزدا افریدم ـ ، ایران ویج بود بر کرانه رود دایتیا ی نیک .
پس آنگاه هریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ادها را در رود دایتیا بیافرید و زمستان دیو افریده را بر جهان هستی بخش چیرگی بخشید .
4
در انجا ده ماه زمستان است و دو ماه تابستان و در آن دو ماه نیز ،هوا برای آب و خاک و درختان سرد است .( دکتر محمد معین نوشته است در زمانی بسیار کهن فصل سرما شامل ده ماه و فصل گرما شامل دو ماه بود چنان که در وندیدا فرگرد اول آمده است .)
زمستان بدترین اسیب ها را در آنجا فرود می آورد .
5
دومین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزداـ آفریدم ، جلگه سغد بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، خرفستری به نام سکیتیه را بیافرید که مرگ در گلّه گاوان افکند .
6
سومین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا افریدم ، مرو نیرومند و پاک بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، خواهشهای گناه آلود را بیافرید .
7
چهارمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ افریدم ، بلخ زیبای افراشته درفش بود .
پس انگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، برور را بیافرید .
8
پنجمین سرزمین وکشور نیکی که من ـ اهوره مزداـ آفریدم ، نسایه در میان مرو و بلخ بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، گناه سست باوری را بیافرید .
9
ششمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا آفریدم ، هرات و دریاچه اش بود .( در متن هریو آمده که دار مستتر در گزارش خویش ، آن را ناحیه ی هریوه یا سرزمینهای آبخور هری رود یا هرات دانسته و در مفهوم دریاچه هایش شک کرده است .)
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد به پتیارگی« سرشک و آبگونه پرمایه» (این دو واژه برگردان سرسک و دریویک اوستایی است . دار مستتر به جای انها پشه ی آلوده آورده و هیچ گونه توضیحی در این باره نداده است . نیبرگ به پیروی از زند وندیدا ، آنها را بهشیون و مویه رگردانده که در دین مزدا پرستی کاری نکوهیده و اهریمنی و بیلی واژه دوم را به معنی مایع غلیظ گرفته است .) را بیافرید
10
هفنمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم وئه کرته ی بد سایه بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، پری « خنثی تی» را بیافرید که به گرشاسپ پیوست .
11
هشتمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، « اورو » ی دارای چراگاههای سرشار بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، گناه خود کامگی و فریفتاری را بیافرید .
12
نهمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، « خننت » در گرگان بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، گناه نابخشودنی « کون مرزی» را بیافرید .
13
دهمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، « هرهویتی » زیبا بود .
پس انگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، گناه نا بخشودنی « خاک سپاری مردگان » ( بندهای 36 تا 39 فر . 3) را بیافرید .
14
یازدهمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، « هیرمند» رایومند فرّ ه مند بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، جادویی زیانبار جاودان را بیافرید .
15
ـ و سرشت جادو بدین گونه پدیدارشو د : از راه نگاه افسونی . پس هر گاه جادو گام پیش نهد و به افسون شیون برکشد ، بیشتر کارهای کشنده ی جادویی پیش رود . ( جادو از راه چشم یا گوش بکار اید )
16
دوازدهمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، ری بود که سه رد در آن فرمانروایند .( یس . 19 بند 18)
پس انگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد به پتیارگی ، گناه برانگیختن سست باوری ( آنان که خود سست باورند و انگیزه سست باوری دیگر مردمان می شوند .) را بیافرید .
17
سیزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، «چخری » ی نیرومند و پاک بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، گناه نابخشودنی « مردار سوزان » را بیافرید .
18
چهاردهمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، « ورن » ی چهار گوشه بود که فریدون ـ فرو کوبنده ی اژی دهاک ـ در آن زاده شد .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد به پتیارگی ، دشتان نابهنجار زنان و بیدادگری فرمانروایان بیگانه را بیافرید .
19
پانزدهمین کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، هفت رود بود.
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، دشتان نابهنجار زنان ( آشکار نیست که چرا دشتان نابهنجار زنان را اهریمن دوبار می آفریند . نیبرگ در هر دو بند 18 و 19 به جای ان نشان شناسی سرکش آورده که هم تکراری و هم مبهم است )
20
شانزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، سرزمین گرداگرد سرچشمه رود رنگها بود، جایی که مردمان بی سرزندگی می کنند .( دار مستر با اشاره به گپ . سرزمین آبخور رود رنگها را با ناحیه ی میان رودان یکی دانسته است . در گپ درباره ی مردمان بی سر امده است : مردمی که هیچ فرمانروایی را به سالاری خویش نمی پذیرند . ) پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، زمستان دیو آفریده را برجهان چیرگی بخشید .
21
سرزمینها و کشورهای زیبا و بس رامش بخش و د رخشان و بالنده ی دیگری نیز هست که من آنها را آفریدم .
زرتشت : وندیدا
فرگرد پنجم
بخش یکم
( الف)
1
هرگاه مردی در ته درّه ای مرده باشد و مرغی از فراز کوه بدانجا فرود آید و پاره ای از آن مردار را بخورد و به بالای کوه باز گردد و بر درختی سخت چوب یا نرم چوب بنشیند و بر آ« درخت قی کند یا پیخال بیندازد یا پاره هایی از مردار را فرو ریزد . . .
2
. . . پس آنگاه مردی از ته درّه به بالای کوه برآید و از ان درخت هیزم برگیرد و بشکند و تکّه تکّه کند وآن را در آتش ـ پسر اهوره مزدا ـ بسوزاند ، پاد افره گناهش چیست ؟
3
اهوره مزدا پاسخ داد :
مرداری که پرنده یا سگ یا گرگ یا باد یا مگس بیاورد ، کسی را گناهکار نمی کند . . .
4
. . . چه ، اگر مرداری که پرنده یا سگ یا گرگ یا باد یا مگس بیاورد ، کسی را گناهکار کند ، بزودی این جهان استومند من ـ با فراوانی آفریدگانی که بر زمین می میرند ـ تنها جای پشو تنو ها می شود که به ناپاکی آلوده اند و روان آن بانگ و شیون برمی اورد .
بخش یکم
( ب)
5
ای دادار جهان استومند ! ای اشون!
مردی کشتزاری را آبیاری می کند . آب را به سوی کشتزار روان می کند . دیگر باره روان می کند . سومین با روان می کند . چهارمین با روان می کند . . .
. . . هر گاه سگی یا روباهی یا گرگی ، مرداری را به بستر جوی بیاورد ، پاد افره گناه آن مرد چیست ؟
6
اهوره مزدا پاسخ داد :
.......................................................................................................................................( بند های 6 و7 برابر است با بندهای 3 و 4 همین فر)
7
......................................................................................................................................( فر19 بند 29)
بخش دوم
(الف)
8
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
آیا آب کشنده است ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
آب هیچ کس را نمی کشد . « استو ویذتو» است که آدمی را به بند می افگند و « بدوای» او را چنین فرو بسته می برد .آنگاه سیلاب او را فرا می برد ؛ فرو می برد و بر کرانه می افگند . پس آنگاه پرندگان پیکر او را می خورند تا بخت ، او را بدین جا یا بدان جا بکشاند .
بخش دوم
(ب)
9
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
آیا آتش کشنده است ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
آتش هیچ کس را نمی کشد . « استو ویذتو» است که آدمی را به بند می افگند و « بدوای» او را چنین فرو بسته می برد .آنگاه آتش تن و جان وی را می سوزاند تا بخت ، او را بدین جا یا بدان جا بکشاند .
بخش سوم
10
ای دادار جهان استومند !ای اشون !
چون تابستان سپری شود و زمستان فرا رسد ، مزداپرستان چه باید بکنند ؟
اهوره مزدا پاسخ داد؟
در هرخانه ای و هرکویی باید سه « کده» برای نگاهداری مردگان بسازند .
11
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
بزرگی این کده های مردگان چه اندازه باید باشد ؟
اهوره مزدا پاسخ داد؟
چندان بزرگ که سر برافراشته ، پاهای کشیده و دستهای گشوده را نیازارد .
چنین باید باشد کده های مردگان برابر دستور دین .
12
باید مرده را دو شب یا سه شب یا یک ماه در آن جا نگاه دارند تا بدان هنگام که پرندگان به پرواز درآیند ، گیاهان بویند ، سیلابها روان شوند و باد بهاری آبهای روی زمین را بخشکاند .
13
پس همین که پرندگان به پرواز درآمدند ، گیاهان رسند ، سیلابها روان شدند و باد بهاری آبهای روی زمین را خشکاند ، مزداپرستان باید تن مرده را در دخمه در آفتاب بگذارند .
14
هرگاه مزداپرستان تا یک سال ، تن مرده را در دخمه در آفتاب نگذارند ، همان پاد افره کسی که اشونی را بکشد ، سزاوار آنان خواهد بود .
پیکر مرده باید چندان بماند که باران برآن و برهمه ی دخمه فرو بارد ، بازمانده های چرکین را فرو شوید و پرندگان مردار را بخورند .
بخش چهارم
15
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
آیا این راست است که تو آب را با ابرهاو باد ، از دریای « فراخ کرت » روان می کنی ؟
16
. . . که تو ـ ای اهوره مزدا ! ـ آبها را بر مردارها و دخمه هاا و بازمانده های چرکین و استخوانها روان می کنی و آنگاه آنها را پنهانی باز می گردانی؟
. . . که تو ـ ای اهوره مزدا ! ـ آن آبها را به دریای پوتیک باز می گردانی ؟
17
اهوره مزدا پاسخ داد :
آری ای زرتشت ! پنین است که تو گفتی .
من ـ اهوره مزدا ـ آبها را با ابرها و بادها از دریای فراخ کرت روان می کنم .
18
من ـ اهوره مزدا ـ آبها را بر مردارها و دخمه ها و بازماندهای چرکین و استخوانها روان می کنم .
آنگاه من ـ اهوره مزدا ـ آبها را پنهانی باز می گردانم
من ـ اهوره مزدا ـ آبها را به دریای پوتیک باز می گردانم .
19
در ان جا آبها به جوش و خروش در می آیند . در دل دریای پوتیک به جوش و خروش در می آیند و هنگامی که آلایش پالوده شوندد ، دیگر باره به دریای فراخ کرت روی می اورند و به سوی درخت ویسپوبیش پیش می روند .
در ان جا بذر هر یک از گونه های گیاهان من می روید : صدها ، هزارها، صدها ، هزارها . . .
20
بذر گیاهی که من ـ اهوره مزدا ـ باران بر آنها فرو می بارم تا مردم اشون و گاو افزونی بخش را خوراک و گیاه پدیدآورند؛ تا مردم مرا خوراک آماده کنند و گاو افزونی بخش را گیاهانی برویانند که مایه ی زندگی انها شود .
بخش پنجم
21
این است بهترین کارها ( پاک و بی آلایش کردن زمین ها) این است زیباترین کارها ؛ همان گونه که تو ـ ای زرتشت نیک کردار! ـ گفتی .
اهوره مزدای اشون بدین سخنان ، به جان زرتشت پاک رامش بخشید .( هنگامی که زرتشت دریافت که مردمان می توانند با کردار نیک خویش از آلایش گناه رهایی یابند ، شادمان شد )
« ای ارمیتی ! پاکی از هنگام زادن ، بهترین کار در زندگی است . باید برای آبادانی جهان کوشید وآن را بدرستی نگاهبانی کرد و به سوی روشنایی برد)
22
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
این داد این داد دیو ستیز زرتشت تا چه پایه مهتر و بهتر و زیباتر از دیگر دنیاهاست ؟
23
اهوره مزدا پاسخ داد :
این داد ، این داد دیو ستیز زرتشت در مهی و بهی و زیبایی چندان از دیگر دینها برتر است که دریای فراخ کرت از دیگر آبها .
24
این داد ، این داد دیو ستیز زرتشت در مهی و بهی و زیبایی در برابر دیگر دینها چنان است که آبی کلان ، آبی خرد را در خود فرو برد .
این داد ، این داد دیو ستیز زرتشت در مهی و بهی و زیبایی در برابر دیگر دینها چنان است که درختی تناور ، گیاهان خرد را در سایه سار خویش بپوشاند .
25-26
این داد ، این داد دیو ستیز مزدا در مهی و بهی و زیبایی در برابر دیگر دینها چنان است که آسمان گرداگرد زمین را فرا گیرد .
هنگامی که از رد ( موبدان موبد ) یا سروشا ـ ورز خواستار برگذاری آیین شوند ـ خواه آن آیین درون باشد که باید برگذار شود یا آن که نباید برگذارشود ، خواه آن درون باشد که باید بخش شود یا آن که نباید بخش شود ـ موبدان موبد می تواند یک سوم از پادافره گناهکار را ببخشاید .( هنگامی که موبدان موبد یک سوم از پادافره گناهکار را ببخشاید ، آن اهوره مزدا همه ی آن را می بخشاید .)
اگر کردار اهریمنی دیگری از او سرزده شود ، در ایین پتت ویژه ی او بخشوده شده است ؛ اما اگر هیچ کردار اهریمنی دیگری از او سر نزده باشد ، بدین پشیمانی خویش ، جاودانه بخشوده و آمرزیده است .
بخش ششم
27
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه گروهی از مردمان در یک جا برفرشهای پیوسته و بالینهای نزدیک به هم غنوده باشند ؛ دو تن نزدیک به یکدیگر یا پنج یا پنجاه یا صد تن تنگاتنگ و از آن گروه ناگهان یکی بمیرد ، دروج نسو چند تن از آنان را به گند و پلیدی می آلاید ؟
28
اهوره زدا پاسخ داد :
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده آتربانی شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر یازدهمین تن فرود می اید و ده تن را می آلاید .( این پاسخ با این فرض داده شده است که یازده تن در جایی خفته باشند و یکی از آنان بمیرد .روا.
برداشت دیگری از این پاسخ داده است که هرگاه گروهی در جایی خفته باشند و یکی از آنان بمیرد ، از هر سوی آن مرده تا یازده تن آلوده می شوند .)
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده ارتشتاری باشد ، دروج نسو تاخت می آورد بردهمین تن فرود می آید و نه تن را می الاید .
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده برزیگری باشد ، دروج نسو تاخت می آورد ؛ بر نهمین تن فرود می اید و هشت تن را می آلاید .
29
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ چوپانی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر هشتمین تن فرود می اید و هفت تن را می آلاید
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگی خانگی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر هفتمین تن فرود می اید و شش تن را می آلاید .
30
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ چوپانی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر هشتمین تن فرود می اید و هفت تن را می آلاید
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده توله سگی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . برپنجمین تن فرود می اید و چهار تن را می آلاید .
31
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سیاه گوشی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر چهارمین تن فرود می اید و سه تن را می آلاید
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ « جژو» یی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . برسومین تن فرود می اید و دو تن را می آلاید .
32
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ « ایو یزوه » با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر دومین تن فرود می اید و دیگری تن را می آلاید
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ « ویژو» یی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . برنزدیکترین کس فرود می اید و او را می آلاید .( درباره نام های این سگان ... فر . 13 بند 16 و یاد )
33
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه مرده سگی « اوروپی» باشد ، چند تن از آفریدگان سپند مینو را اشکارا یا پنهانی می آلاید ؟
34
اهوره مزدا پاسخ داد :
سگ « اوروپی » هرگز ـ آشکارا یا پنهانی ـ هیچ یک از آفریدگان سپند مینو را نمی آلاید ، مگر کسی که او را بزند یا بکشد که آلوده می شود و همواره آلوده می ماند .
35
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه مرد تبهکار یا هرزه ای دوپا یا اشموغ ناپارسایی باشد ، چند تن از آفریدگان سپند مینو را اشکار یا پنهانی می آلاید ؟
36
اهوره مزدا پاسخ داد :
ای سپیتمان زرتشت !
به اندازه وزغی که افزون برسالی از مرگ او گذشته و زهر او خشکیده باشد .( وزغ یا قورباغه آفریده اهریمن و یکی از زشت ترین آفریدگان به شمار می آید ؛ زیرا در دریای فراخ کرت برگرد درخت هوم سفید شنا می کند تا آن را بجود اما ماهی خدا گونه (کر) هر جا که وزغ بلغزد آن را نگاهبانی می کند )
آن تبهکار یا هرزه دوپا یا اشموغ ناپارسایی و درازنای زندگی خویش ، آفریدگان سپند مینو را اشکارا یا پنهانی می آلاید
37
او در درازنای زندگی خویش ، آب را می آلاید؛ آتش را خاموش می کند و ستوران را میرباید و می کشد .
او در درازنای زندگی خویش ، اشون رابا مشتی کشنده چنان می زند که جان از تن وی جدا می شود .او پس از مرگ دیگر چنین نمی کند .
38
ای سپیتمان زرتشت !
براستی آن تبهکار یا هرزه دو پا یا ( اشموغ ) ناپارسا در زندگی خویش ، هرگز از بی بهره ساختن اشون از خوراکش ، جامه اش ، خانه اش ، بسترش و آوندهایش باز نمی ایستد.
او پس از مرگ دیگر چنین نمی کند
بخش هفتم
39
ای دادار جهان استومند ! ای اهوره مزدا! ای اشون !
هنگامی که ما اینجا ، در خانه هامان آتش و برسم و جام و وهوم و هاون فراهم آورده ایم ، اگر مردی یا سگی از این جا بگذرد وناگهان بمیرد ، ما مرداپرستان چه باید بکنیم ؟
40
اهوره مزدا پاسخ داد :
ای سپیتمان زرتشت !
باید آتش و برسم و جام و هوم و هاون را ازخانه بیرون برید .
باید مرده ای را به دخمه ـ به جایی که به دستور دین ، پیکر مردگان را باید بدان جا برد ـ برید تا در آن جا دریده و خورده شود .
41
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
در چه هنگامی می توان آتش را به خانه ای که کسی در آن مرده است ، باز آورد ؟
42
اهوره مزدا پاسخ داد :
در زمستان نه شب و در تابستان یک ماه باید درنگ کرد و از آن پس آتش را به خانه ای که کسی در آن مرده است ، باز توان آورد .
43
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه کسانی در میان آن نه شب (در زمستان ) یا یک ماه ( در تابستان ) آتش را به خانه ای که کسی در آ« کرده است باز آورند ، پاد افره گناهش چیست ؟
44
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار آنان کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهشان دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
بخش هشتم
45
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه در خانه ی مزداپرستان زن آبستنی پس از بارداری یک یا دو یا سه یا چهار یا پنج یاشش یا هفت یا هشت یا نه یا ده ماهه ، کودکی مرده بزداید ، مزداپرستان آن زن را به کجا باید ببرند؟
46
اهوره مزدا پاسخ داد :
به جایی در ان خانه زرتشتی که زمین ان بی اب و گیاه ترین جا باشد ؛ گله های گاوان و گوسفندان کمتر از آن بگذرند ؛ آتش ـ پسر اهوره مزدا ـ کمتر در آن برافروخته شود ؛ دسته های برسم و یژه ی آیین کمتر بدان برده شود و مردم اشون کمتر از ان بگذرند .
47
ای دادار جهان استومند !ای اشون !
چه اندازه دور از آتش ؟
چه اندازه دور از اب؟
چه اندازه دور از دسته های برسم ویژه آیین ؟
چه اندازه دور از مردم اشون ؟
48
اهوره مزدا پاسخ داد :
سی گام دور از آتش .
سی گام دور از اب .
سی گام دور از دسته های برسم ویژه ی آیین .
سه گام دور از مردم اشون .
49
مزداپرستان باید گرداگرد آن جا چینه ای برآورند و در درون آن ، او را خوراک و جامه دهند .
50
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
نخستین خوراکی که بدان زن باید داده شود چیست ؟
51
اهوره مزدا پاسخ داد :
باید سه شش یا نه جام گمیزآمیخته با خاکستر بیاشامد تا گور درون زهدان وی شسته شود ( گمیز : پیشاب یا شاش گاو نر) را چنین زنی باید بنوشد تا نسو در زهدان وی از میان برود . در گپ .
آمده است که خاکستر نیز ـ اگر از آتش بهرام برگرفته شده باشد ـ همین کار پاک کردن زهدان را می کند .)
52
پس آنگاه می تواند شیر گرم مادیان یا گاو یا میش یا بز یا گوشت پخته و نان و شراب بیاشامد و بخورد ؛ اما نوشیدن آب بر او روا نیست .
53
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
چنین زنی تا چه هنگام باید بدین سان بماند و تا چه هنگام باید تنها با این گونه گوشت و نان و شراب زندگی کند و از نوشیدن آب بپرهیزد ؟
54
اهوره مزدا پاسخ داد :
باید تا سه شب بدین سان بماند . باید تا سه شب با این گونه گوشت و نان وشراب زندگی کند و از نوشیدن اب بپرهیزد . پس هنگامی که این سه شب سپری شد ، تن و جامه ی خویش را با گمیز و آب در کنار نه گودال بشوید و بدین سان پاک شود .
55
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
چنین زنی تا چه هنگام باید بدین سان بماند ؟
پس از سپری شدن آن سه شب ، تا چه هنگام باید تنها بماند و جدا از دیگری زندگی کند و جا و خوراک و جامه اش جدا باشد ؟
56
اهوره مزداپاسخ داد :
باید تا نه شب بدین سان بماند باید تا نه شب پس از سپری شدن آن سه شب تنها بماند و جدا از دیگر مزداپرستان زندگی کند و جا و خوراک و جامه ی او جدا باشد .
پس هنگامی که این نه شب سپری شد ، تن و جامه ی خویش را با گمیز و آب بشوید و پاک کند .( روش جدید به گونه ای دیگر است هرگاه زنی پس از آبستنی یک تا ده ماهه ، نوزادی مرده به جهان آورد نخستین خوراک وی « نیرنگ» (=گمیز) . . . آتش و خاکستر خواهد بود و تا چهار روز روا نمی دارند آب یا نمک یا هر خوراک دیگری که با آب یا نمک پخته شده باشد ، بخورد . در چهارمین روز به وی نیرنگ می دهند و او می تواند خود و جامه ی خویش را بدان بشوید و پاک کند وروا نمی دارند که خود و جامه اش را در نخستین چهل روز با آب بشوید .)
57
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
آیا هنگامی که آن جامه ها یک بار شسته و پاکیزه شد ، زوت یا هاونن یا آتروخش یا فربرتریا آبرت یا آسنتر یا راسپی یا سرو شاورز یا آتربان و ارتشتار و برزیگردیگری می تواند آنها را بپوشد ؟
58
اهوره مزدا پاسخ داد :
هیچ زوت یا هاونن یا آتروخش یا فربرتر یا آبرت یا آسنتر یا راسپی یا سرشاورز یا آتربان و ارتشتار و برزیگری نمی تواند آن جامه ها را ـ هرچند شسته و پاکیزه شده باشد ـ بپوشد .
59
. . . اما هرگاه در خانه ی مزداپرستان زنی بیمار یا مردی آرمشت باشد ( ارمشت کسی که شکسته و از کار افتاده باشد وباید گفت کسی که ناپاک است در دوره ی ناپاکی (فر9 بند 33) و هنگامیکه همه ی کارها بر او نارواست .ارمیشتگاه جایی است که ارمشت در ایندوره در آن بسر می برد ) که باید در ارمشتگاه بماند ، می توان آن جامه ها را تا هنگامی که بتواند دستهایش را آزادانه به کار گیرد برای پوشاک یا بستر وی داد .( ناپاک تا هنگامی که پاک نشده است ، باید دستهایش را در تکّه کتانی کهنه بپیچد تا مبادا به چیزی پاک دست بزند و آن را بیالاید)
60
براستی اهوره مزدا روا نمی دارد که ما هیچ ارزشمندی را که می توانیم از آن بهره گیریم ، تباه کنیم ؛ هر چند همچند ریسمانی به سنگینی یک اسپرن باشد؛ هر چند همچند ریسمانی باشد که دختری هنگام نخ ریسی به دور می اندازد .
61
کسی که جامه ای را پیگر مرده ای بیفکند ـ هر چند ارزش آن جامه به اندازه ی ریسمانی باشد که دختری هنگام نخ ریسی به دور می اندازد ـ تا هنگامی که زنده است مردی اشون به شمار نمی اید و هنگامی که بمیرد ، به سرزمین بهروزی ( بهشت ) راه نمی یابد.
62
. . . او به جهان دیوان ، بدان جهان تاریک می رود ( جایی که تاریکی را می توان با دست گرفت ) که از تاریکی ساخته شده است ؛ که زاده ی تاریکی است ( درگپ آمده است : جای انانکه از تاریکی بارور شده اند . دروج که از تخم گناهکار بارور می شود از آن جا می آید)
ای گناهکاران !
شما با کردارها و روانهایتان بدان جهان ، بدان سرزمین اندوه و پریشانی در می آیید .
( الف)
1
هرگاه مردی در ته درّه ای مرده باشد و مرغی از فراز کوه بدانجا فرود آید و پاره ای از آن مردار را بخورد و به بالای کوه باز گردد و بر درختی سخت چوب یا نرم چوب بنشیند و بر آ« درخت قی کند یا پیخال بیندازد یا پاره هایی از مردار را فرو ریزد . . .
2
. . . پس آنگاه مردی از ته درّه به بالای کوه برآید و از ان درخت هیزم برگیرد و بشکند و تکّه تکّه کند وآن را در آتش ـ پسر اهوره مزدا ـ بسوزاند ، پاد افره گناهش چیست ؟
3
اهوره مزدا پاسخ داد :
مرداری که پرنده یا سگ یا گرگ یا باد یا مگس بیاورد ، کسی را گناهکار نمی کند . . .
4
. . . چه ، اگر مرداری که پرنده یا سگ یا گرگ یا باد یا مگس بیاورد ، کسی را گناهکار کند ، بزودی این جهان استومند من ـ با فراوانی آفریدگانی که بر زمین می میرند ـ تنها جای پشو تنو ها می شود که به ناپاکی آلوده اند و روان آن بانگ و شیون برمی اورد .
بخش یکم
( ب)
5
ای دادار جهان استومند ! ای اشون!
مردی کشتزاری را آبیاری می کند . آب را به سوی کشتزار روان می کند . دیگر باره روان می کند . سومین با روان می کند . چهارمین با روان می کند . . .
. . . هر گاه سگی یا روباهی یا گرگی ، مرداری را به بستر جوی بیاورد ، پاد افره گناه آن مرد چیست ؟
6
اهوره مزدا پاسخ داد :
.......................................................................................................................................( بند های 6 و7 برابر است با بندهای 3 و 4 همین فر)
7
......................................................................................................................................( فر19 بند 29)
بخش دوم
(الف)
8
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
آیا آب کشنده است ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
آب هیچ کس را نمی کشد . « استو ویذتو» است که آدمی را به بند می افگند و « بدوای» او را چنین فرو بسته می برد .آنگاه سیلاب او را فرا می برد ؛ فرو می برد و بر کرانه می افگند . پس آنگاه پرندگان پیکر او را می خورند تا بخت ، او را بدین جا یا بدان جا بکشاند .
بخش دوم
(ب)
9
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
آیا آتش کشنده است ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
آتش هیچ کس را نمی کشد . « استو ویذتو» است که آدمی را به بند می افگند و « بدوای» او را چنین فرو بسته می برد .آنگاه آتش تن و جان وی را می سوزاند تا بخت ، او را بدین جا یا بدان جا بکشاند .
بخش سوم
10
ای دادار جهان استومند !ای اشون !
چون تابستان سپری شود و زمستان فرا رسد ، مزداپرستان چه باید بکنند ؟
اهوره مزدا پاسخ داد؟
در هرخانه ای و هرکویی باید سه « کده» برای نگاهداری مردگان بسازند .
11
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
بزرگی این کده های مردگان چه اندازه باید باشد ؟
اهوره مزدا پاسخ داد؟
چندان بزرگ که سر برافراشته ، پاهای کشیده و دستهای گشوده را نیازارد .
چنین باید باشد کده های مردگان برابر دستور دین .
12
باید مرده را دو شب یا سه شب یا یک ماه در آن جا نگاه دارند تا بدان هنگام که پرندگان به پرواز درآیند ، گیاهان بویند ، سیلابها روان شوند و باد بهاری آبهای روی زمین را بخشکاند .
13
پس همین که پرندگان به پرواز درآمدند ، گیاهان رسند ، سیلابها روان شدند و باد بهاری آبهای روی زمین را خشکاند ، مزداپرستان باید تن مرده را در دخمه در آفتاب بگذارند .
14
هرگاه مزداپرستان تا یک سال ، تن مرده را در دخمه در آفتاب نگذارند ، همان پاد افره کسی که اشونی را بکشد ، سزاوار آنان خواهد بود .
پیکر مرده باید چندان بماند که باران برآن و برهمه ی دخمه فرو بارد ، بازمانده های چرکین را فرو شوید و پرندگان مردار را بخورند .
بخش چهارم
15
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
آیا این راست است که تو آب را با ابرهاو باد ، از دریای « فراخ کرت » روان می کنی ؟
16
. . . که تو ـ ای اهوره مزدا ! ـ آبها را بر مردارها و دخمه هاا و بازمانده های چرکین و استخوانها روان می کنی و آنگاه آنها را پنهانی باز می گردانی؟
. . . که تو ـ ای اهوره مزدا ! ـ آن آبها را به دریای پوتیک باز می گردانی ؟
17
اهوره مزدا پاسخ داد :
آری ای زرتشت ! پنین است که تو گفتی .
من ـ اهوره مزدا ـ آبها را با ابرها و بادها از دریای فراخ کرت روان می کنم .
18
من ـ اهوره مزدا ـ آبها را بر مردارها و دخمه ها و بازماندهای چرکین و استخوانها روان می کنم .
آنگاه من ـ اهوره مزدا ـ آبها را پنهانی باز می گردانم
من ـ اهوره مزدا ـ آبها را به دریای پوتیک باز می گردانم .
19
در ان جا آبها به جوش و خروش در می آیند . در دل دریای پوتیک به جوش و خروش در می آیند و هنگامی که آلایش پالوده شوندد ، دیگر باره به دریای فراخ کرت روی می اورند و به سوی درخت ویسپوبیش پیش می روند .
در ان جا بذر هر یک از گونه های گیاهان من می روید : صدها ، هزارها، صدها ، هزارها . . .
20
بذر گیاهی که من ـ اهوره مزدا ـ باران بر آنها فرو می بارم تا مردم اشون و گاو افزونی بخش را خوراک و گیاه پدیدآورند؛ تا مردم مرا خوراک آماده کنند و گاو افزونی بخش را گیاهانی برویانند که مایه ی زندگی انها شود .
بخش پنجم
21
این است بهترین کارها ( پاک و بی آلایش کردن زمین ها) این است زیباترین کارها ؛ همان گونه که تو ـ ای زرتشت نیک کردار! ـ گفتی .
اهوره مزدای اشون بدین سخنان ، به جان زرتشت پاک رامش بخشید .( هنگامی که زرتشت دریافت که مردمان می توانند با کردار نیک خویش از آلایش گناه رهایی یابند ، شادمان شد )
« ای ارمیتی ! پاکی از هنگام زادن ، بهترین کار در زندگی است . باید برای آبادانی جهان کوشید وآن را بدرستی نگاهبانی کرد و به سوی روشنایی برد)
22
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
این داد این داد دیو ستیز زرتشت تا چه پایه مهتر و بهتر و زیباتر از دیگر دنیاهاست ؟
23
اهوره مزدا پاسخ داد :
این داد ، این داد دیو ستیز زرتشت در مهی و بهی و زیبایی چندان از دیگر دینها برتر است که دریای فراخ کرت از دیگر آبها .
24
این داد ، این داد دیو ستیز زرتشت در مهی و بهی و زیبایی در برابر دیگر دینها چنان است که آبی کلان ، آبی خرد را در خود فرو برد .
این داد ، این داد دیو ستیز زرتشت در مهی و بهی و زیبایی در برابر دیگر دینها چنان است که درختی تناور ، گیاهان خرد را در سایه سار خویش بپوشاند .
25-26
این داد ، این داد دیو ستیز مزدا در مهی و بهی و زیبایی در برابر دیگر دینها چنان است که آسمان گرداگرد زمین را فرا گیرد .
هنگامی که از رد ( موبدان موبد ) یا سروشا ـ ورز خواستار برگذاری آیین شوند ـ خواه آن آیین درون باشد که باید برگذار شود یا آن که نباید برگذارشود ، خواه آن درون باشد که باید بخش شود یا آن که نباید بخش شود ـ موبدان موبد می تواند یک سوم از پادافره گناهکار را ببخشاید .( هنگامی که موبدان موبد یک سوم از پادافره گناهکار را ببخشاید ، آن اهوره مزدا همه ی آن را می بخشاید .)
اگر کردار اهریمنی دیگری از او سرزده شود ، در ایین پتت ویژه ی او بخشوده شده است ؛ اما اگر هیچ کردار اهریمنی دیگری از او سر نزده باشد ، بدین پشیمانی خویش ، جاودانه بخشوده و آمرزیده است .
بخش ششم
27
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه گروهی از مردمان در یک جا برفرشهای پیوسته و بالینهای نزدیک به هم غنوده باشند ؛ دو تن نزدیک به یکدیگر یا پنج یا پنجاه یا صد تن تنگاتنگ و از آن گروه ناگهان یکی بمیرد ، دروج نسو چند تن از آنان را به گند و پلیدی می آلاید ؟
28
اهوره زدا پاسخ داد :
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده آتربانی شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر یازدهمین تن فرود می اید و ده تن را می آلاید .( این پاسخ با این فرض داده شده است که یازده تن در جایی خفته باشند و یکی از آنان بمیرد .روا.
برداشت دیگری از این پاسخ داده است که هرگاه گروهی در جایی خفته باشند و یکی از آنان بمیرد ، از هر سوی آن مرده تا یازده تن آلوده می شوند .)
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده ارتشتاری باشد ، دروج نسو تاخت می آورد بردهمین تن فرود می آید و نه تن را می الاید .
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده برزیگری باشد ، دروج نسو تاخت می آورد ؛ بر نهمین تن فرود می اید و هشت تن را می آلاید .
29
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ چوپانی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر هشتمین تن فرود می اید و هفت تن را می آلاید
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگی خانگی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر هفتمین تن فرود می اید و شش تن را می آلاید .
30
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ چوپانی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر هشتمین تن فرود می اید و هفت تن را می آلاید
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده توله سگی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . برپنجمین تن فرود می اید و چهار تن را می آلاید .
31
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سیاه گوشی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر چهارمین تن فرود می اید و سه تن را می آلاید
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ « جژو» یی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . برسومین تن فرود می اید و دو تن را می آلاید .
32
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ « ایو یزوه » با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر دومین تن فرود می اید و دیگری تن را می آلاید
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ « ویژو» یی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . برنزدیکترین کس فرود می اید و او را می آلاید .( درباره نام های این سگان ... فر . 13 بند 16 و یاد )
33
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه مرده سگی « اوروپی» باشد ، چند تن از آفریدگان سپند مینو را اشکارا یا پنهانی می آلاید ؟
34
اهوره مزدا پاسخ داد :
سگ « اوروپی » هرگز ـ آشکارا یا پنهانی ـ هیچ یک از آفریدگان سپند مینو را نمی آلاید ، مگر کسی که او را بزند یا بکشد که آلوده می شود و همواره آلوده می ماند .
35
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه مرد تبهکار یا هرزه ای دوپا یا اشموغ ناپارسایی باشد ، چند تن از آفریدگان سپند مینو را اشکار یا پنهانی می آلاید ؟
36
اهوره مزدا پاسخ داد :
ای سپیتمان زرتشت !
به اندازه وزغی که افزون برسالی از مرگ او گذشته و زهر او خشکیده باشد .( وزغ یا قورباغه آفریده اهریمن و یکی از زشت ترین آفریدگان به شمار می آید ؛ زیرا در دریای فراخ کرت برگرد درخت هوم سفید شنا می کند تا آن را بجود اما ماهی خدا گونه (کر) هر جا که وزغ بلغزد آن را نگاهبانی می کند )
آن تبهکار یا هرزه دوپا یا اشموغ ناپارسایی و درازنای زندگی خویش ، آفریدگان سپند مینو را اشکارا یا پنهانی می آلاید
37
او در درازنای زندگی خویش ، آب را می آلاید؛ آتش را خاموش می کند و ستوران را میرباید و می کشد .
او در درازنای زندگی خویش ، اشون رابا مشتی کشنده چنان می زند که جان از تن وی جدا می شود .او پس از مرگ دیگر چنین نمی کند .
38
ای سپیتمان زرتشت !
براستی آن تبهکار یا هرزه دو پا یا ( اشموغ ) ناپارسا در زندگی خویش ، هرگز از بی بهره ساختن اشون از خوراکش ، جامه اش ، خانه اش ، بسترش و آوندهایش باز نمی ایستد.
او پس از مرگ دیگر چنین نمی کند
بخش هفتم
39
ای دادار جهان استومند ! ای اهوره مزدا! ای اشون !
هنگامی که ما اینجا ، در خانه هامان آتش و برسم و جام و وهوم و هاون فراهم آورده ایم ، اگر مردی یا سگی از این جا بگذرد وناگهان بمیرد ، ما مرداپرستان چه باید بکنیم ؟
40
اهوره مزدا پاسخ داد :
ای سپیتمان زرتشت !
باید آتش و برسم و جام و هوم و هاون را ازخانه بیرون برید .
باید مرده ای را به دخمه ـ به جایی که به دستور دین ، پیکر مردگان را باید بدان جا برد ـ برید تا در آن جا دریده و خورده شود .
41
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
در چه هنگامی می توان آتش را به خانه ای که کسی در آن مرده است ، باز آورد ؟
42
اهوره مزدا پاسخ داد :
در زمستان نه شب و در تابستان یک ماه باید درنگ کرد و از آن پس آتش را به خانه ای که کسی در آن مرده است ، باز توان آورد .
43
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه کسانی در میان آن نه شب (در زمستان ) یا یک ماه ( در تابستان ) آتش را به خانه ای که کسی در آ« کرده است باز آورند ، پاد افره گناهش چیست ؟
44
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار آنان کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهشان دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
بخش هشتم
45
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه در خانه ی مزداپرستان زن آبستنی پس از بارداری یک یا دو یا سه یا چهار یا پنج یاشش یا هفت یا هشت یا نه یا ده ماهه ، کودکی مرده بزداید ، مزداپرستان آن زن را به کجا باید ببرند؟
46
اهوره مزدا پاسخ داد :
به جایی در ان خانه زرتشتی که زمین ان بی اب و گیاه ترین جا باشد ؛ گله های گاوان و گوسفندان کمتر از آن بگذرند ؛ آتش ـ پسر اهوره مزدا ـ کمتر در آن برافروخته شود ؛ دسته های برسم و یژه ی آیین کمتر بدان برده شود و مردم اشون کمتر از ان بگذرند .
47
ای دادار جهان استومند !ای اشون !
چه اندازه دور از آتش ؟
چه اندازه دور از اب؟
چه اندازه دور از دسته های برسم ویژه آیین ؟
چه اندازه دور از مردم اشون ؟
48
اهوره مزدا پاسخ داد :
سی گام دور از آتش .
سی گام دور از اب .
سی گام دور از دسته های برسم ویژه ی آیین .
سه گام دور از مردم اشون .
49
مزداپرستان باید گرداگرد آن جا چینه ای برآورند و در درون آن ، او را خوراک و جامه دهند .
50
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
نخستین خوراکی که بدان زن باید داده شود چیست ؟
51
اهوره مزدا پاسخ داد :
باید سه شش یا نه جام گمیزآمیخته با خاکستر بیاشامد تا گور درون زهدان وی شسته شود ( گمیز : پیشاب یا شاش گاو نر) را چنین زنی باید بنوشد تا نسو در زهدان وی از میان برود . در گپ .
آمده است که خاکستر نیز ـ اگر از آتش بهرام برگرفته شده باشد ـ همین کار پاک کردن زهدان را می کند .)
52
پس آنگاه می تواند شیر گرم مادیان یا گاو یا میش یا بز یا گوشت پخته و نان و شراب بیاشامد و بخورد ؛ اما نوشیدن آب بر او روا نیست .
53
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
چنین زنی تا چه هنگام باید بدین سان بماند و تا چه هنگام باید تنها با این گونه گوشت و نان و شراب زندگی کند و از نوشیدن آب بپرهیزد ؟
54
اهوره مزدا پاسخ داد :
باید تا سه شب بدین سان بماند . باید تا سه شب با این گونه گوشت و نان وشراب زندگی کند و از نوشیدن اب بپرهیزد . پس هنگامی که این سه شب سپری شد ، تن و جامه ی خویش را با گمیز و آب در کنار نه گودال بشوید و بدین سان پاک شود .
55
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
چنین زنی تا چه هنگام باید بدین سان بماند ؟
پس از سپری شدن آن سه شب ، تا چه هنگام باید تنها بماند و جدا از دیگری زندگی کند و جا و خوراک و جامه اش جدا باشد ؟
56
اهوره مزداپاسخ داد :
باید تا نه شب بدین سان بماند باید تا نه شب پس از سپری شدن آن سه شب تنها بماند و جدا از دیگر مزداپرستان زندگی کند و جا و خوراک و جامه ی او جدا باشد .
پس هنگامی که این نه شب سپری شد ، تن و جامه ی خویش را با گمیز و آب بشوید و پاک کند .( روش جدید به گونه ای دیگر است هرگاه زنی پس از آبستنی یک تا ده ماهه ، نوزادی مرده به جهان آورد نخستین خوراک وی « نیرنگ» (=گمیز) . . . آتش و خاکستر خواهد بود و تا چهار روز روا نمی دارند آب یا نمک یا هر خوراک دیگری که با آب یا نمک پخته شده باشد ، بخورد . در چهارمین روز به وی نیرنگ می دهند و او می تواند خود و جامه ی خویش را بدان بشوید و پاک کند وروا نمی دارند که خود و جامه اش را در نخستین چهل روز با آب بشوید .)
57
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
آیا هنگامی که آن جامه ها یک بار شسته و پاکیزه شد ، زوت یا هاونن یا آتروخش یا فربرتریا آبرت یا آسنتر یا راسپی یا سرو شاورز یا آتربان و ارتشتار و برزیگردیگری می تواند آنها را بپوشد ؟
58
اهوره مزدا پاسخ داد :
هیچ زوت یا هاونن یا آتروخش یا فربرتر یا آبرت یا آسنتر یا راسپی یا سرشاورز یا آتربان و ارتشتار و برزیگری نمی تواند آن جامه ها را ـ هرچند شسته و پاکیزه شده باشد ـ بپوشد .
59
. . . اما هرگاه در خانه ی مزداپرستان زنی بیمار یا مردی آرمشت باشد ( ارمشت کسی که شکسته و از کار افتاده باشد وباید گفت کسی که ناپاک است در دوره ی ناپاکی (فر9 بند 33) و هنگامیکه همه ی کارها بر او نارواست .ارمیشتگاه جایی است که ارمشت در ایندوره در آن بسر می برد ) که باید در ارمشتگاه بماند ، می توان آن جامه ها را تا هنگامی که بتواند دستهایش را آزادانه به کار گیرد برای پوشاک یا بستر وی داد .( ناپاک تا هنگامی که پاک نشده است ، باید دستهایش را در تکّه کتانی کهنه بپیچد تا مبادا به چیزی پاک دست بزند و آن را بیالاید)
60
براستی اهوره مزدا روا نمی دارد که ما هیچ ارزشمندی را که می توانیم از آن بهره گیریم ، تباه کنیم ؛ هر چند همچند ریسمانی به سنگینی یک اسپرن باشد؛ هر چند همچند ریسمانی باشد که دختری هنگام نخ ریسی به دور می اندازد .
61
کسی که جامه ای را پیگر مرده ای بیفکند ـ هر چند ارزش آن جامه به اندازه ی ریسمانی باشد که دختری هنگام نخ ریسی به دور می اندازد ـ تا هنگامی که زنده است مردی اشون به شمار نمی اید و هنگامی که بمیرد ، به سرزمین بهروزی ( بهشت ) راه نمی یابد.
62
. . . او به جهان دیوان ، بدان جهان تاریک می رود ( جایی که تاریکی را می توان با دست گرفت ) که از تاریکی ساخته شده است ؛ که زاده ی تاریکی است ( درگپ آمده است : جای انانکه از تاریکی بارور شده اند . دروج که از تخم گناهکار بارور می شود از آن جا می آید)
ای گناهکاران !
شما با کردارها و روانهایتان بدان جهان ، بدان سرزمین اندوه و پریشانی در می آیید .