عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۱
خاقانی امید بر تو بیشی نکند
کس بر تو بگاه عهد پیشی نکند
خویشان کهن عهد چو بیگانه شدند
بیگانهٔ نو رسیده خویشی نکند
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۴
خاقانی ازین خانه و خوان غدار
برخیز و به خانیان کلیدش بسپار
خضری تو بخوان و خانه چون داری کار
شو خانه و خوان را به خضر خان بگذار
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۱
دانی ز چه یک نام حق آمد غفار
یعنی که به مجرمان عاصی رحم آر
گر جاهلی از جهل نکردی گنهی
پس عفو همیشه می‌نشستی بیکار
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۷
هرکس که شود به مال دنیا فیروز
در چشم کسان بزرگ باشد شب و روز
گر بخت سعید و حسن طالع داری
از مال جهان گنج سعادت اندوز
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۶
در طبع بهیمه سار مردم خو باش
با عادت دیوسان ملک نیرو باش
چون جان به نکو داشت بود با او باش
گر حال بد است کالبد را گو باش
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۷
ای گشته به نور معرفت ناظر خویش
آشفته مکن به معصیت خاطر خویش
چون نفس تو می‌کند به قصد ایمان را
باید که شوی به جان و دل حاضر خویش
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۹
خود را مپسند دل پسند همه باش
نقصان بپذیر و سودمند همه باش
فارغ ز لباس عافیت باش چو نخل
بر خاک نشین و سربلند همه باش
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۶
از بخل کسی که می‌کند وعده دروغ
بگریز ازو که آب دارد در دوغ
آن صبح که خلق کاذبش می‌خوانند
هرگز نرسد ازو به ایمان فروغ
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۹
من میوهٔ خام سایه پرورد نیم
جز چشمهٔ خورشید جهان‌گرد نیم
گر بر سر خصمان که نه مردند و نه زن
سرپوش زنان نیفکنم مرد نیم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۰
احکام شریعت است چون شارع عام
بیرون مرو از راه شریعت یک گام
هرکس که سر از حکم شریعت پیچد
در مذهب اهل معرفت نیست تمام
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۶
ما ژنده سلب شدیم در خز نخزیم
جز خار نخائیم و به جز گز نگزیم
از لعل بتان شکر رامز نمزیم
رخسار به خون دختر رز نرزیم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۴
خاقانی اگر ز خود نهی گام برون
مهره‌ات شود از ششدر ایام برون
تا یک نفست آمدن از کام برون
مرغ تو پریده باشد از دام برون
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۹
گاهی که کنی عهد و وفا با یاران
زنهار وفای عهد خود واجب دان
بی‌شکر خدا مباش هرگز نفسی
تا بر تو شود ابر کرم‌ها باران
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۰
ای دل چو فسرده‌ای غمی پیدا کن
وی غنچه تو داغ ستمی پیدا کن
خواهی که به ملک دل سلیمان باشی
از صافی سینه خاتمی پیدا کن
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۷
خاقانی اگر توئی ز صافی نفسان
بر گردن کس دست به سیلی مرسان
زیرا که چو بر گردن آزاد کسان
شمشیر رسد به که رسد دست خسان
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۹
خاقانی اگر کسی جفا دارد خو
پاداشن او وفا کن و باز مگو
آن کن به جهانیان ز کردار نکو
گر با تو کند جهان نیازاری ازو
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۹۹
خواهی که شود دل تو چون آئینه
ده چیز برون کن از میان سینه
حرص و دغل و بخل و حرام و غیبت
بغض و حسد و کبر و ریا و کینه
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۱
خاقانی اگر به آرزو داری رای
نه دین به نوا داری و نه عقل به جای
عقل از می همچو لعل سنگ اندر بر
دین از زر گل پرست خار اندر پای
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۴
خاقانی اگر در کف همت گروی
هان تا ز پی جاه، چو دونان ندوی
فرزین مشو ای حکیم تا کژ نشوی
آن به که پیاده باشی و راست روی
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۷
ای یافته از فضل خدا تمکینی
گاهی که شود دچار با مسکینی
باید که نوازشی بیابد از تو
از جود رسانی به دلش تسکینی