عبارات مورد جستجو در ۴۸۳ گوهر پیدا شد:
رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۲۵ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ الآیة... و نیست محمد (ص) مگر فرستادهاى از مردمان، قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ پیش ازو فرستادگان فراوان گذشتند، أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ اگر او بمرد یا بکشتند، انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ شما باز میگردید به پس باز، وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ و هر که باز گردد بر دو عقب خویش، فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً نگزاید خداى را هیچ چیز، وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ (۱۴۴) و آرى پاداش دهد خداى سپاسداران را.
وَ ما کانَ لِنَفْسٍ و نبود و نیست هیچ تن را و هیچ کس را، أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ که بمیرد مگر بخواست خدا و دانش او، کِتاباً مُؤَجَّلًا نبشتهایست و انداختهاى نامزد کرده که کى، وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا و هر که ثواب این جهانى خواهد، نُؤْتِهِ مِنْها بدهیم او را از آن، وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الْآخِرَةِ و هر که ثواب آن جهانى خواهد، نُؤْتِهِ مِنْها بدهیم او را از آن. وَ سَنَجْزِی الشَّاکِرِینَ (۱۴۵) و آرى ثواب دهیم سپاسداران را.
وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ اى بسا پیغامبرا، قاتَلَ مَعَهُ که با وى جنگ کردند، رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ سپاههاى فراوان، فَما وَهَنُوا سست نگشتند و تن بندادند، لِما أَصابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ آن را که بایشان رسید در راه خدا، وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا سست و بد دل نشدند و از دست فرو نیفتادند، وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ (۱۴۶) و اللَّه دوست دارد شکیبایان را.
وَ ما کانَ قَوْلَهُمْ إِلَّا أَنْ قالُوا و نبود سخن ایشان مگر آنکه گفتند: رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا خداوند ما! بیامرز ما را گناهان ما، وَ إِسْرافَنا فِی أَمْرِنا و گزافکارى ما در کار ما، وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا و بر جاى دار و محکم بر ایستادنگاه ما در سبیل خویش، وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ (۱۴۷) و یارى ده ما را بر گروه ناگرویدگان.
فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْیا بداد خداى ایشان را ثواب این جهانى، وَ حُسْنَ ثَوابِ الْآخِرَةِ و نیکویى ثواب آن جهانى. وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (۱۴۸) و اللَّه دوست دارد نیکوکاران را.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند، إِنْ تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا اگر فرمان برید ایشان را که بمن کافر شدند، یَرُدُّوکُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ برگردانند شما را بپس باز، فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِینَ (۱۴۹) تا برگردید و زیانکار باشید.
بَلِ اللَّهُ مَوْلاکُمْ بلکه اللَّه خداى شما و یار شما، وَ هُوَ خَیْرُ النَّاصِرِینَ (۱۵۰) و او بهتر یارى دهندگان است.
وَ ما کانَ لِنَفْسٍ و نبود و نیست هیچ تن را و هیچ کس را، أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ که بمیرد مگر بخواست خدا و دانش او، کِتاباً مُؤَجَّلًا نبشتهایست و انداختهاى نامزد کرده که کى، وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا و هر که ثواب این جهانى خواهد، نُؤْتِهِ مِنْها بدهیم او را از آن، وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الْآخِرَةِ و هر که ثواب آن جهانى خواهد، نُؤْتِهِ مِنْها بدهیم او را از آن. وَ سَنَجْزِی الشَّاکِرِینَ (۱۴۵) و آرى ثواب دهیم سپاسداران را.
وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ اى بسا پیغامبرا، قاتَلَ مَعَهُ که با وى جنگ کردند، رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ سپاههاى فراوان، فَما وَهَنُوا سست نگشتند و تن بندادند، لِما أَصابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ آن را که بایشان رسید در راه خدا، وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا سست و بد دل نشدند و از دست فرو نیفتادند، وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ (۱۴۶) و اللَّه دوست دارد شکیبایان را.
وَ ما کانَ قَوْلَهُمْ إِلَّا أَنْ قالُوا و نبود سخن ایشان مگر آنکه گفتند: رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا خداوند ما! بیامرز ما را گناهان ما، وَ إِسْرافَنا فِی أَمْرِنا و گزافکارى ما در کار ما، وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا و بر جاى دار و محکم بر ایستادنگاه ما در سبیل خویش، وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ (۱۴۷) و یارى ده ما را بر گروه ناگرویدگان.
فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْیا بداد خداى ایشان را ثواب این جهانى، وَ حُسْنَ ثَوابِ الْآخِرَةِ و نیکویى ثواب آن جهانى. وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (۱۴۸) و اللَّه دوست دارد نیکوکاران را.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند، إِنْ تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا اگر فرمان برید ایشان را که بمن کافر شدند، یَرُدُّوکُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ برگردانند شما را بپس باز، فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِینَ (۱۴۹) تا برگردید و زیانکار باشید.
بَلِ اللَّهُ مَوْلاکُمْ بلکه اللَّه خداى شما و یار شما، وَ هُوَ خَیْرُ النَّاصِرِینَ (۱۵۰) و او بهتر یارى دهندگان است.
رشیدالدین میبدی : ۵- سورة المائدة- مدنیة
۵ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ بر ایشان خوان: نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ خبر دو پسر آدم، بِالْحَقِّ براستى و پیغام من، إِذْ قَرَّبا قُرْباناً آن گه که قربان کردند هر دو، فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما بپذیرفتند قربان از یکى از ایشان دو، وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ و نپذیرفتند از آن دیگر، قالَ گفت: لَأَقْتُلَنَّکَ لا بد ترا بکشم، قالَ جواب داد: إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ (۲۷) اللَّه که کردار پذیرد، از پرهیزگاران و راستان پذیرد.
لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ ار چنانست که دست گذارى بمن، لِتَقْتُلَنِی تا مرا کشى، ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ من آن نهام که دست گذارم بتو، لِأَقْتُلَکَ تا ترا کشم، إِنِّی أَخافُ اللَّهَ من مىترسم از خداى، رَبَّ الْعالَمِینَ (۲۸) خداوند جهانیان.
إِنِّی أُرِیدُ من میخواهم، أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَ إِثْمِکَ که بآن باز آیى که گناه مرا برى و گناه خود، فَتَکُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ تا از دوزخیان باشى از اهل آتش، وَ ذلِکَ جَزاءُ الظَّالِمِینَ (۲۹) و پاداش ستمکاران اینست.
فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ، بفرمان آورد و خوشمنش کرد و دلیر تن وى او را، قَتْلَ أَخِیهِ کشتن برادر خویش را، فَقَتَلَهُ و بکشت او را، فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرِینَ (۳۰) تا از زیانکاران شد.
فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً بینگیخت اللَّه کلاغى را، یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ تا در زمین خاک برمىانگیخت لِیُرِیَهُ، تا در وى نماید. کَیْفَ یُوارِی که چون پنهان کند، سَوْأَةَ أَخِیهِ جیفه برادر خویش را. قالَ گفت: یا وَیْلَتى اى واى بر من! أَ عَجَزْتُ ناتوان بودم و کم آمدم، أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ که من چون این کلاغ بودمى، فَأُوارِیَ سَوْأَةَ أَخِی و عورت برادر خود پنهان کردمى، فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ (۳۱) از پشیمانان شد.
مِنْ أَجْلِ ذلِکَ از بهر دلیرى وى بر خون برادر، کَتَبْنا نوشتیم عَلى بَنِی إِسْرائِیلَ بر فرزندان اسرائیل: أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً که هر کس که تنى کشد، بِغَیْرِ نَفْسٍ بىقصاص تنى، أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ یا بىتباهکارى که در زمین کرده بود، فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً هم چنان بود که همه مردمان را بکشته بود، وَ مَنْ أَحْیاها و هر که تنى زنده کند، فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً هم چنان بود که همه مردمان را زنده کرده بود، وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ و آمد به بنى اسرائیل، رُسُلُنا فرستادگان ما، بِالْبَیِّناتِ به پیغامهاى روشن، ثُمَّ إِنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ پس آن گه فراوان از ایشان، بَعْدَ ذلِکَ پس آن، فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ (۳۲) در زمین بگزاف میروند و گزاف میکنند.
إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ پاداش ایشان که جنگ میکنند با خداى و رسول وى، وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً و در زمین بتباهى و ناایمن داشتن میکوشند، أَنْ یُقَتَّلُوا آنست که ایشان را بکشند، أَوْ یُصَلَّبُوا یا بردار کنند، أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ یا دستهاشان ببرند، وَ أَرْجُلُهُمْ یا پایهاشان، مِنْ خِلافٍ یکى از راست یکى از چپ، أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ یا نفى کنند ایشان را از زمین، ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا آن ایشان را خزى است و رسوایى در این جهان، وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ و ایشانراست در آن جهان، عَذابٌ عَظِیمٌ (۳۳) عذابى بزرگوار.
إِلَّا الَّذِینَ تابُوا مگر ایشان که بازگشتند بتوبه، مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیْهِمْ پیش از آنکه شما قادر شدید بر ایشان، فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۳۴) بدانید که خداى آمرزگار است و مهربان.
لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ ار چنانست که دست گذارى بمن، لِتَقْتُلَنِی تا مرا کشى، ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ من آن نهام که دست گذارم بتو، لِأَقْتُلَکَ تا ترا کشم، إِنِّی أَخافُ اللَّهَ من مىترسم از خداى، رَبَّ الْعالَمِینَ (۲۸) خداوند جهانیان.
إِنِّی أُرِیدُ من میخواهم، أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَ إِثْمِکَ که بآن باز آیى که گناه مرا برى و گناه خود، فَتَکُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ تا از دوزخیان باشى از اهل آتش، وَ ذلِکَ جَزاءُ الظَّالِمِینَ (۲۹) و پاداش ستمکاران اینست.
فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ، بفرمان آورد و خوشمنش کرد و دلیر تن وى او را، قَتْلَ أَخِیهِ کشتن برادر خویش را، فَقَتَلَهُ و بکشت او را، فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرِینَ (۳۰) تا از زیانکاران شد.
فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً بینگیخت اللَّه کلاغى را، یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ تا در زمین خاک برمىانگیخت لِیُرِیَهُ، تا در وى نماید. کَیْفَ یُوارِی که چون پنهان کند، سَوْأَةَ أَخِیهِ جیفه برادر خویش را. قالَ گفت: یا وَیْلَتى اى واى بر من! أَ عَجَزْتُ ناتوان بودم و کم آمدم، أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ که من چون این کلاغ بودمى، فَأُوارِیَ سَوْأَةَ أَخِی و عورت برادر خود پنهان کردمى، فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ (۳۱) از پشیمانان شد.
مِنْ أَجْلِ ذلِکَ از بهر دلیرى وى بر خون برادر، کَتَبْنا نوشتیم عَلى بَنِی إِسْرائِیلَ بر فرزندان اسرائیل: أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً که هر کس که تنى کشد، بِغَیْرِ نَفْسٍ بىقصاص تنى، أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ یا بىتباهکارى که در زمین کرده بود، فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً هم چنان بود که همه مردمان را بکشته بود، وَ مَنْ أَحْیاها و هر که تنى زنده کند، فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً هم چنان بود که همه مردمان را زنده کرده بود، وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ و آمد به بنى اسرائیل، رُسُلُنا فرستادگان ما، بِالْبَیِّناتِ به پیغامهاى روشن، ثُمَّ إِنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ پس آن گه فراوان از ایشان، بَعْدَ ذلِکَ پس آن، فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ (۳۲) در زمین بگزاف میروند و گزاف میکنند.
إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ پاداش ایشان که جنگ میکنند با خداى و رسول وى، وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً و در زمین بتباهى و ناایمن داشتن میکوشند، أَنْ یُقَتَّلُوا آنست که ایشان را بکشند، أَوْ یُصَلَّبُوا یا بردار کنند، أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ یا دستهاشان ببرند، وَ أَرْجُلُهُمْ یا پایهاشان، مِنْ خِلافٍ یکى از راست یکى از چپ، أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ یا نفى کنند ایشان را از زمین، ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا آن ایشان را خزى است و رسوایى در این جهان، وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ و ایشانراست در آن جهان، عَذابٌ عَظِیمٌ (۳۳) عذابى بزرگوار.
إِلَّا الَّذِینَ تابُوا مگر ایشان که بازگشتند بتوبه، مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیْهِمْ پیش از آنکه شما قادر شدید بر ایشان، فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۳۴) بدانید که خداى آمرزگار است و مهربان.
رشیدالدین میبدی : ۷- سورة الاعراف
۳ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ اى آدم! آرام گیر و بنشین تو و جفت تو در بهشت فَکُلا مِنْ حَیْثُ شِئْتُما و میخورید هر دو از هر جایى که خواهید وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ و نزدیک این یک درخت مگردید فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ (۱۹) که آن گه از ستمکاران بید بر خود.
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ در دل داد ایشان را دیو و بایست گشت در ایشان و بر ایستاد کرد بر اندیشه ایشان لِیُبْدِیَ لَهُما تا ایشان را بآن روز آورد که پیدا کرد ایشان را ما وُورِیَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما آنچه پوشیده بود از عورتهاى ایشان وَ قالَ و گفت ابلیس ایشان را هر دو ما نَهاکُما رَبُّکُما باز نزد خداوند شما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ از خوردن این درخت إِلَّا أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ مگر که تا شما دو فریشته نبید که مرگى نچشید أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدِینَ (۲۰) و ایدر جاوید نبید.
وَ قاسَمَهُما و سوگند خورد ایشان را هر دو إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِینَ (۲۱) که من شما را از نیک خواهانم.
فَدَلَّاهُما بِغُرُورٍ فرو هشت ایشان را از بالاى بهشت در زمین بفرهیب فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ چون بچشیدند از درخت بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما پدید آمد ایشان را عورتهاى ایشان وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ و در ایستادند و بر هم مىنهادند بر عورت خویش از برگ درخت بهشت وَ ناداهُما رَبُّهُما باز خواند اللَّه ایشان را: أَ لَمْ أَنْهَکُما نه شما را باز زدم عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ از آن یک درخت وَ أَقُلْ لَکُما و گفتم شما را إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُما عَدُوٌّ مُبِینٌ (۲۲) که دیو شما را دشمنى است آشکارا؟!
قالا گفتند هر دو آدم و حوا: رَبَّنا خداوند ما! ظَلَمْنا أَنْفُسَنا ستم کردیم بر خود وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا و اگر نیامرزى ما را وَ تَرْحَمْنا و بنه بخشایى بر ما لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ (۲۳) ناچاره از زیان کاران بیم.
قالَ اهْبِطُوا اللَّه گفت فرو روید از آسمان بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ یکدیگر را دشمن وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ و شما را در زمین آرامشگاهى و روزگار گذاشتى وَ مَتاعٌ إِلى حِینٍ (۳۴) و برخوردارى تا روز رستاخیز.
قالَ فِیها تَحْیَوْنَ گفت در زمین زنده مىبید وَ فِیها تَمُوتُونَ و در زمین مىمیرید وَ مِنْها تُخْرَجُونَ (۲۵) و شما را از زمین بیرون آرند.
یا بَنِی آدَمَ اى فرزندان آدم! قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً بر شما فرو فرستادیم پوشیدنى یُوارِی سَوْآتِکُمْ که پوشیده دارد عورتهاى شما وَ رِیشاً و جامهاى که آساى هر کس بآن بدانند وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ و لباس پرهیز از همه لباسها به، ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ این از نشانهاى نیک خدایى خدا است، لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ (۲۶) تا مگر دریاوند خدایى وى و پند پذیرند از وى.
یا بَنِی آدَمَ اى فرزندان آدم! لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ شما را فتنه مکناد دیو، و تباهى میفکناد کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ چنان که پدر و مادر شما را بیرون آورد از بهشت یَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما مىبرکشید بر سر ایشان جامه ایشان لِیُرِیَهُما سَوْآتِهِما تا بایشان نماید عورتهاى ایشان إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ دیو مىبیند شما را، او و گروه او مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ از آن جاى که نمىبینید شما او را و جوگ او را إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیاطِینَ ما شیاطین را کردیم أَوْلِیاءَ لِلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ (۲۷) هام کاران و یاران و دوستان ایشان که نمىگروند.
وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً و چون بدى کنند قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا گویند که پدران خود را برین یافتیم وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها و اللَّه ما را برین فرمود قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ گوى اللَّه بهیچ زشت و ناپسند نفرماید أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (۲۸) چیزى مىگویید بر اللَّه که ندانید؟!
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ در دل داد ایشان را دیو و بایست گشت در ایشان و بر ایستاد کرد بر اندیشه ایشان لِیُبْدِیَ لَهُما تا ایشان را بآن روز آورد که پیدا کرد ایشان را ما وُورِیَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما آنچه پوشیده بود از عورتهاى ایشان وَ قالَ و گفت ابلیس ایشان را هر دو ما نَهاکُما رَبُّکُما باز نزد خداوند شما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ از خوردن این درخت إِلَّا أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ مگر که تا شما دو فریشته نبید که مرگى نچشید أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدِینَ (۲۰) و ایدر جاوید نبید.
وَ قاسَمَهُما و سوگند خورد ایشان را هر دو إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِینَ (۲۱) که من شما را از نیک خواهانم.
فَدَلَّاهُما بِغُرُورٍ فرو هشت ایشان را از بالاى بهشت در زمین بفرهیب فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ چون بچشیدند از درخت بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما پدید آمد ایشان را عورتهاى ایشان وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ و در ایستادند و بر هم مىنهادند بر عورت خویش از برگ درخت بهشت وَ ناداهُما رَبُّهُما باز خواند اللَّه ایشان را: أَ لَمْ أَنْهَکُما نه شما را باز زدم عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ از آن یک درخت وَ أَقُلْ لَکُما و گفتم شما را إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُما عَدُوٌّ مُبِینٌ (۲۲) که دیو شما را دشمنى است آشکارا؟!
قالا گفتند هر دو آدم و حوا: رَبَّنا خداوند ما! ظَلَمْنا أَنْفُسَنا ستم کردیم بر خود وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا و اگر نیامرزى ما را وَ تَرْحَمْنا و بنه بخشایى بر ما لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ (۲۳) ناچاره از زیان کاران بیم.
قالَ اهْبِطُوا اللَّه گفت فرو روید از آسمان بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ یکدیگر را دشمن وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ و شما را در زمین آرامشگاهى و روزگار گذاشتى وَ مَتاعٌ إِلى حِینٍ (۳۴) و برخوردارى تا روز رستاخیز.
قالَ فِیها تَحْیَوْنَ گفت در زمین زنده مىبید وَ فِیها تَمُوتُونَ و در زمین مىمیرید وَ مِنْها تُخْرَجُونَ (۲۵) و شما را از زمین بیرون آرند.
یا بَنِی آدَمَ اى فرزندان آدم! قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً بر شما فرو فرستادیم پوشیدنى یُوارِی سَوْآتِکُمْ که پوشیده دارد عورتهاى شما وَ رِیشاً و جامهاى که آساى هر کس بآن بدانند وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ و لباس پرهیز از همه لباسها به، ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ این از نشانهاى نیک خدایى خدا است، لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ (۲۶) تا مگر دریاوند خدایى وى و پند پذیرند از وى.
یا بَنِی آدَمَ اى فرزندان آدم! لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ شما را فتنه مکناد دیو، و تباهى میفکناد کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ چنان که پدر و مادر شما را بیرون آورد از بهشت یَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما مىبرکشید بر سر ایشان جامه ایشان لِیُرِیَهُما سَوْآتِهِما تا بایشان نماید عورتهاى ایشان إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ دیو مىبیند شما را، او و گروه او مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ از آن جاى که نمىبینید شما او را و جوگ او را إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیاطِینَ ما شیاطین را کردیم أَوْلِیاءَ لِلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ (۲۷) هام کاران و یاران و دوستان ایشان که نمىگروند.
وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً و چون بدى کنند قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا گویند که پدران خود را برین یافتیم وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها و اللَّه ما را برین فرمود قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ گوى اللَّه بهیچ زشت و ناپسند نفرماید أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (۲۸) چیزى مىگویید بر اللَّه که ندانید؟!
رشیدالدین میبدی : ۹- سورة التوبة- مدنیة
۱۳ - النوبة الاولى
قوله تعالى: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدید، اتَّقُوا اللَّهَ بپرهیزید از خشم خداى و عذاب خداى، وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ. (۱۱۹) و بار است گویان و راستان بید.
ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ نیست اهل مدینه را، وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ و ایشان که گرد بر گرد ایشاناند از عرب بیابان نشین، أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ که باز پس نشینند از رسول خدا، وَ لا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ و نه آنچه خویشتن دور دارند یا بخویشتن مشغول باشند ازو، ذلِکَ بِأَنَّهُمْ این نهى ایشان از تخلّف بآن است، لا یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ نرسد بایشان تشنگى، وَ لا نَصَبٌ و نه ماندگى، وَ لا مَخْمَصَةٌ و نه گرسنگى، فِی سَبِیلِ اللَّهِ در راه خداى، وَ لا یَطَؤُنَ مَوْطِئاً و نه هیچ موقف نه ایستند و نسپرند سپردگاهى، یَغِیظُ الْکُفَّارَ که بدرد خشم و غم آرد کافران را، وَ لا یَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلًا و هیچ گزند نشتابند و نرسانند بدشمن، إِلَّا کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ مگر که ایشان را بهر خردى از آن بزرگى مىنویسند، إِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ. (۱۲۰) خداى تباه نکند مزد نیکوکاران.
وَ لا یُنْفِقُونَ نَفَقَةً و هیچ نفقه نکنند و صدقهاى ندهند، صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً خرد یا بزرگ، وَ لا یَقْطَعُونَ وادِیاً و هیچ وادى نبرند، إِلَّا کُتِبَ لَهُمْ مگر که آن همه ایشان را مىنویسند، لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ تا پاداش دهد خداى ایشان را، أَحْسَنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ. (۱۲۱) نیکوتر کارى که هرگز میکردند.
وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً نه توانند مؤمنان که هاموار همه بغزا روند و نتوانند که همه بطلب علم روند، فَلَوْ لا نَفَرَ چرا بیرون نروند، مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ از هر جوکى از ایشان، گروهى، لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ تا در دین خویش دانش آموزند، وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ و قوم خویش را به پند بیم نمایند، إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ آن گه که با ایشان آیند، لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ. (۱۲۲) تا ایشان از ناپسند بپرهیزند.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدید، قاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّارِ کشتن کنید با آن کافران که از سوى شمااند، وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً وایدون بادا که کافران در شما که مؤمناناید درشتى یابند، وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ. (۱۲۳) و بدانید که خداى بیارى و نصرت و معونت وا پرهیزگاران است.
وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ و آن گه که سورهاى از قرآن فرو فرستاده آید، فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ هست ازین منافقان که گوید، أَیُّکُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِیماناً کیست از شما که این سوره او را ایمان افزود، فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا امّا ایشان که گرویدگاناند، فَزادَتْهُمْ إِیماناً سورت ایشان را ایمان افزود، وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ. (۱۲۴) و ایشان بآن شنیده و شادماناند.
وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ و امّا ایشان که در دلهاى ایشان بیمارى گمان است، فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ آن سوره ایشان را ناپاکى بر ناپاکى بیفزود و ناراستى بر ناراستى و گمان بر گمان، وَ ماتُوا وَ هُمْ کافِرُونَ. (۱۲۵) و بمردند بکافرى.
أَ وَ لا یَرَوْنَ نمىبینند منافقان، أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ که ایشان را مىآزمایند فِی کُلِّ عامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ در هر سالى یک بار یا دو بار، ثُمَّ لا یَتُوبُونَ و آن گه توبه نمیکنند، وَ لا هُمْ یَذَّکَّرُونَ. (۱۲۶) و نه پند مىپذیرند.
وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ و آن گه که سورهاى فرو فرستاده آمدید، نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ با یکدیگر نگرستندید و در یکدیگر نمودندید، هَلْ یَراکُمْ مِنْ أَحَدٍ هیچ کس شما را دید؟ ثُمَّ انْصَرَفُوا آن گه ز طاعت برگشتند، صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ خداى دلهاى ایشان از ایمان بر گردانید، بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ. (۱۲۷) بآنچه ایشان گروهىاند که زیرکى دل نیست ایشان را و حق را در نمىیاوند.
لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ آمد بشما پیغامبرى، مِنْ أَنْفُسِکُمْ هم از شما آدمى و عربى، عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ سخت آید برو آنچه شما را رسد از دشوارى و زیان دین، حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ حریص است بر شما، بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ. (۱۲۸) بمؤمنان بخشاینده است سخت مهربان.
فَإِنْ تَوَلَّوْا اگر برگردند، فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ گوى خدا ام گواه و یار بسنده، لا إِلهَ إِلَّا هُوَ نیست خدایى مگر او، عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ کار باو سپردم و پشت باو باز کردم، وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ. (۱۲۹) و اوست خداوند عرش بزرگوار.
ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ نیست اهل مدینه را، وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ و ایشان که گرد بر گرد ایشاناند از عرب بیابان نشین، أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ که باز پس نشینند از رسول خدا، وَ لا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ و نه آنچه خویشتن دور دارند یا بخویشتن مشغول باشند ازو، ذلِکَ بِأَنَّهُمْ این نهى ایشان از تخلّف بآن است، لا یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ نرسد بایشان تشنگى، وَ لا نَصَبٌ و نه ماندگى، وَ لا مَخْمَصَةٌ و نه گرسنگى، فِی سَبِیلِ اللَّهِ در راه خداى، وَ لا یَطَؤُنَ مَوْطِئاً و نه هیچ موقف نه ایستند و نسپرند سپردگاهى، یَغِیظُ الْکُفَّارَ که بدرد خشم و غم آرد کافران را، وَ لا یَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلًا و هیچ گزند نشتابند و نرسانند بدشمن، إِلَّا کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ مگر که ایشان را بهر خردى از آن بزرگى مىنویسند، إِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ. (۱۲۰) خداى تباه نکند مزد نیکوکاران.
وَ لا یُنْفِقُونَ نَفَقَةً و هیچ نفقه نکنند و صدقهاى ندهند، صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً خرد یا بزرگ، وَ لا یَقْطَعُونَ وادِیاً و هیچ وادى نبرند، إِلَّا کُتِبَ لَهُمْ مگر که آن همه ایشان را مىنویسند، لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ تا پاداش دهد خداى ایشان را، أَحْسَنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ. (۱۲۱) نیکوتر کارى که هرگز میکردند.
وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً نه توانند مؤمنان که هاموار همه بغزا روند و نتوانند که همه بطلب علم روند، فَلَوْ لا نَفَرَ چرا بیرون نروند، مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ از هر جوکى از ایشان، گروهى، لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ تا در دین خویش دانش آموزند، وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ و قوم خویش را به پند بیم نمایند، إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ آن گه که با ایشان آیند، لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ. (۱۲۲) تا ایشان از ناپسند بپرهیزند.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدید، قاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّارِ کشتن کنید با آن کافران که از سوى شمااند، وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً وایدون بادا که کافران در شما که مؤمناناید درشتى یابند، وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ. (۱۲۳) و بدانید که خداى بیارى و نصرت و معونت وا پرهیزگاران است.
وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ و آن گه که سورهاى از قرآن فرو فرستاده آید، فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ هست ازین منافقان که گوید، أَیُّکُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِیماناً کیست از شما که این سوره او را ایمان افزود، فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا امّا ایشان که گرویدگاناند، فَزادَتْهُمْ إِیماناً سورت ایشان را ایمان افزود، وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ. (۱۲۴) و ایشان بآن شنیده و شادماناند.
وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ و امّا ایشان که در دلهاى ایشان بیمارى گمان است، فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ آن سوره ایشان را ناپاکى بر ناپاکى بیفزود و ناراستى بر ناراستى و گمان بر گمان، وَ ماتُوا وَ هُمْ کافِرُونَ. (۱۲۵) و بمردند بکافرى.
أَ وَ لا یَرَوْنَ نمىبینند منافقان، أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ که ایشان را مىآزمایند فِی کُلِّ عامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ در هر سالى یک بار یا دو بار، ثُمَّ لا یَتُوبُونَ و آن گه توبه نمیکنند، وَ لا هُمْ یَذَّکَّرُونَ. (۱۲۶) و نه پند مىپذیرند.
وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ و آن گه که سورهاى فرو فرستاده آمدید، نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ با یکدیگر نگرستندید و در یکدیگر نمودندید، هَلْ یَراکُمْ مِنْ أَحَدٍ هیچ کس شما را دید؟ ثُمَّ انْصَرَفُوا آن گه ز طاعت برگشتند، صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ خداى دلهاى ایشان از ایمان بر گردانید، بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ. (۱۲۷) بآنچه ایشان گروهىاند که زیرکى دل نیست ایشان را و حق را در نمىیاوند.
لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ آمد بشما پیغامبرى، مِنْ أَنْفُسِکُمْ هم از شما آدمى و عربى، عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ سخت آید برو آنچه شما را رسد از دشوارى و زیان دین، حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ حریص است بر شما، بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ. (۱۲۸) بمؤمنان بخشاینده است سخت مهربان.
فَإِنْ تَوَلَّوْا اگر برگردند، فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ گوى خدا ام گواه و یار بسنده، لا إِلهَ إِلَّا هُوَ نیست خدایى مگر او، عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ کار باو سپردم و پشت باو باز کردم، وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ. (۱۲۹) و اوست خداوند عرش بزرگوار.
رشیدالدین میبدی : ۱۰- سورة یونس - مکیة
۳ - النوبة الاولى
قوله تعالى: هُوَ الَّذِی یُسَیِّرُکُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ در خشک و در دریا مىرواند شما را او آنست، حَتَّى إِذا کُنْتُمْ فِی الْفُلْکِ تا آن گه که شما در کشتى باشید هنگامى، وَ جَرَیْنَ بِهِمْ و کشتى میرود و ایشان در آن، بِرِیحٍ طَیِّبَةٍ ببادى خوش، وَ فَرِحُوا بِها و ایشان بآن باد شادان، جاءَتْها رِیحٌ عاصِفٌ بان کشتى آید ناگاه بادى کشتىشکن، وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ و موج آید ایشان را از هر سوى، وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِیطَ بِهِمْ و چنان دانند که هلاک ایشان بود، دَعَوُا اللَّهَ خداى را خوانند، مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ دعا و عذر و بیم و امید او را خالص کرده، لَئِنْ أَنْجَیْتَنا مِنْ هذِهِ و گویند اگر باز رهانى ما را ازین بیم، لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ. (۲۲) حقّا که ما ترا از سپاس دارانیم و از نعمت شناسان.
فَلَمَّا أَنْجاهُمْ چون باز رهاند ایشان را، إِذا هُمْ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ چون در نگرى باز افزونى جستن و ستمکارى درگیرند در زمین، بِغَیْرِ الْحَقِّ بناسزا و ناحق، یا أَیُّهَا النَّاسُ اى مردمان، إِنَّما بَغْیُکُمْ عَلى أَنْفُسِکُمْ این افزونى جستن شما بر یکدیگر و این ستمکارى بر خویشتن، مَتاعَ الْحَیاةِ الدُّنْیا روزى چند است زندگانى این جهان ناپاینده، ثُمَّ إِلَیْنا مَرْجِعُکُمْ آن گه با ماست بازگشت شما فَنُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. (۲۳) پس شما را خبر کنیم بآنچه میکردید در زندگانى این جهانى.
إِنَّما مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا مثل زندگانى این جهانى کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ راست همچون آبى است که فرو فرستادیم از آسمان، فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ تا بآن آب رستنیها رست در زمین آمیغ، مِمَّا یَأْکُلُ النَّاسُ وَ الْأَنْعامُ از آنچه مردم خورد و چهارپایان، حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها تا زمین آرایش خویش گرفت، وَ ازَّیَّنَتْ و آراسته گشت، وَ ظَنَّ أَهْلُها و چنان دانند خداوندان آن أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَیْها که و پادشاه گشتند بران، أَتاها أَمْرُنا بآن رسد فرمان ما، لَیْلًا أَوْ نَهاراً شب یا روز، فَجَعَلْناها حَصِیداً آن را ریزیده و پژمرده چون کاه دروده کردیم، کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ گویى دى خود هیچ نبود، کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ هم چنین سخنان خویش گشاده و روشن میفرستیم، لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ. (۲۴) ایشان را که در آن بیندیشند.
وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلى دارِ السَّلامِ اللَّه با سراى سلامت میخواند، وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ و راه مینماید و او را که خواهد، إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ. (۲۵)
براه پاینده راست.
لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا ایشان را است که نیکویى کردند، الْحُسْنى نیکوتر از آنچه ایشان کردند، وَ زِیادَةٌ و نیز افزونى از ناخواسته و نابیوسیده، وَ لا یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ و بران رویهاى ایشان نه نشیند، قَتَرٌ وَ لا ذِلَّةٌ گردى و نه خوارى، أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ. (۲۶) ایشانند بهشتیان، جاویدان در آن.
وَ الَّذِینَ کَسَبُوا السَّیِّئاتِ و ایشان که بدیها کردند، جَزاءُ سَیِّئَةٍ بِمِثْلِها ایشان را است پاداش هر بدى هم چنان، وَ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ و خوارى فراسرهاى ایشان نشیند، ما لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ ایشان را کس نه که ایشان را از خداى نگه دارد، کَأَنَّما أُغْشِیَتْ وُجُوهُهُمْ چنان که پندارى که در رویهاى ایشان کشیدند، قِطَعاً مِنَ اللَّیْلِ مُظْلِماً پارههایى از شب تاریک، أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ. (۲۷) ایشانند دوزخیان در آتش جاویدان.
فَلَمَّا أَنْجاهُمْ چون باز رهاند ایشان را، إِذا هُمْ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ چون در نگرى باز افزونى جستن و ستمکارى درگیرند در زمین، بِغَیْرِ الْحَقِّ بناسزا و ناحق، یا أَیُّهَا النَّاسُ اى مردمان، إِنَّما بَغْیُکُمْ عَلى أَنْفُسِکُمْ این افزونى جستن شما بر یکدیگر و این ستمکارى بر خویشتن، مَتاعَ الْحَیاةِ الدُّنْیا روزى چند است زندگانى این جهان ناپاینده، ثُمَّ إِلَیْنا مَرْجِعُکُمْ آن گه با ماست بازگشت شما فَنُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. (۲۳) پس شما را خبر کنیم بآنچه میکردید در زندگانى این جهانى.
إِنَّما مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا مثل زندگانى این جهانى کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ راست همچون آبى است که فرو فرستادیم از آسمان، فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ تا بآن آب رستنیها رست در زمین آمیغ، مِمَّا یَأْکُلُ النَّاسُ وَ الْأَنْعامُ از آنچه مردم خورد و چهارپایان، حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها تا زمین آرایش خویش گرفت، وَ ازَّیَّنَتْ و آراسته گشت، وَ ظَنَّ أَهْلُها و چنان دانند خداوندان آن أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَیْها که و پادشاه گشتند بران، أَتاها أَمْرُنا بآن رسد فرمان ما، لَیْلًا أَوْ نَهاراً شب یا روز، فَجَعَلْناها حَصِیداً آن را ریزیده و پژمرده چون کاه دروده کردیم، کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ گویى دى خود هیچ نبود، کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ هم چنین سخنان خویش گشاده و روشن میفرستیم، لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ. (۲۴) ایشان را که در آن بیندیشند.
وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلى دارِ السَّلامِ اللَّه با سراى سلامت میخواند، وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ و راه مینماید و او را که خواهد، إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ. (۲۵)
براه پاینده راست.
لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا ایشان را است که نیکویى کردند، الْحُسْنى نیکوتر از آنچه ایشان کردند، وَ زِیادَةٌ و نیز افزونى از ناخواسته و نابیوسیده، وَ لا یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ و بران رویهاى ایشان نه نشیند، قَتَرٌ وَ لا ذِلَّةٌ گردى و نه خوارى، أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ. (۲۶) ایشانند بهشتیان، جاویدان در آن.
وَ الَّذِینَ کَسَبُوا السَّیِّئاتِ و ایشان که بدیها کردند، جَزاءُ سَیِّئَةٍ بِمِثْلِها ایشان را است پاداش هر بدى هم چنان، وَ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ و خوارى فراسرهاى ایشان نشیند، ما لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ ایشان را کس نه که ایشان را از خداى نگه دارد، کَأَنَّما أُغْشِیَتْ وُجُوهُهُمْ چنان که پندارى که در رویهاى ایشان کشیدند، قِطَعاً مِنَ اللَّیْلِ مُظْلِماً پارههایى از شب تاریک، أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ. (۲۷) ایشانند دوزخیان در آتش جاویدان.
رشیدالدین میبدی : ۲۳- سورة المؤمنون- مکیّة
۲ - النوبة الاولى
قوله تعالى: «وَ لَقَدْ خَلَقْنا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرائِقَ» بیافریدیم زبر شما هفت طبق آسمان، «وَ ما کُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غافِلِینَ» (۱۷) و از آفریده خویش هرگز ناآگاه نبودهایم.
«وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ» و فرو فرستادیم از آسمان آبى باندازه حاجت خلق بدو، «فَأَسْکَنَّاهُ فِی الْأَرْضِ» آن را در زمین جاى دادیم، «وَ إِنَّا عَلى ذَهابٍ بِهِ لَقادِرُونَ» (۱۸) و ما بر بردن آن آب تواناییم، «فَأَنْشَأْنا لَکُمْ بِهِ جَنَّاتٍ» بیافریدیم شما را بآن آب بهشتهایى، «مِنْ نَخِیلٍ وَ أَعْنابٍ» از خرما بنان و انگورها، «لَکُمْ فِیها فَواکِهُ کَثِیرَةٌ» شما را در آن میوههاى فراوان، «وَ مِنْها تَأْکُلُونَ» (۱۹) و از آن مىخورید.
«وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَیْناءَ» و بیافریدیم درختى که بیرون آید از سنگ کوه، آن کوه نیکو، «تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ» بیرون آید و با خود روغن مىآرد، «وَ صِبْغٍ لِلْآکِلِینَ» (۲۰) و نان خواران را نان خورش میآرد.
«وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً» و شما را درین چهارپایان عبرتى است،، «نُسْقِیکُمْ مِمَّا فِی بُطُونِها» میآشامانیم شما را از آن شیر که در شکمهاى ایشانست، «وَ لَکُمْ فِیها مَنافِعُ کَثِیرَةٌ» و شما را در آن سودها و بکار آمدهاى فراوانست، «وَ مِنْها تَأْکُلُونَ» (۲۱) و از آن مىخورید.
«عَلَیْها وَ عَلَى الْفُلْکِ تُحْمَلُونَ»
(۲۲) و شما را بر پشتهاى ایشان و بر کشتیها بردارند.
«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ» به پیغام فرستادیم نوح را بقوم او، «فَقالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ» تا گفت اى قوم اللَّه را پرستید، «ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ» نیست شما را خدایى جز ازو، «أَ فَلا تَتَّقُونَ» (۲۳) به نپرهیزید از جز ازو «فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ» پیشوایان قوم او گفتند، «ما هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ» نیست این مرد مگر مردمى چون شما، «یُرِیدُ أَنْ یَتَفَضَّلَ عَلَیْکُمْ» میخواهد که افزونى یابد بر شما، «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلائِکَةً» و اگر اللَّه خواستى به پیغام از فرشتگان فرو فرستادى، «ما سَمِعْنا بِهذا» هرگز نشنیدیم این، «فِی آبائِنَا الْأَوَّلِینَ» (۲۴) در روزگار پدران پیشینیان ما.
«إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ» نیست این مگر مردى که در او دیوانگیست، «فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّى حِینٍ» (۲۵) درنک مىدارید او را یک چندى.
«قالَ رَبِّ انْصُرْنِی بِما کَذَّبُونِ» (۲۶) گفت خداوند من یارى ده مرا بآنچه ایشان مرا دروغزن گرفتند.
«فَأَوْحَیْنا إِلَیْهِ» پیغام دادیم باو، «أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا» که کشتى کن بر دیدار چشمهاى ما، «وَ وَحْیِنا» و پیغام و فرمان ما، «فَإِذا جاءَ أَمْرُنا» چون فرمان ما آید، «وَ فارَ التَّنُّورُ» و از میان تنور تافته آب بر آید، «فَاسْلُکْ فِیها» درآور در آن کشتى، «مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ» از هر جفتى و از هر جنسى، جفت جفت، «وَ أَهْلَکَ» و کسان خویش را در آر، «إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ» مگر کسى که پیشى کرد برو سخن اللَّه ببدبختى، «وَ لا تُخاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا» و با من سخن مگو در آن ستمکاران، «إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ» (۲۷) که ایشان کشتنىاند بآب.
«فَإِذَا اسْتَوَیْتَ أَنْتَ وَ مَنْ مَعَکَ عَلَى الْفُلْکِ» چون راست نشستى بر کشتى و آرام گرفتى تو و ایشان که با تواند، «فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی نَجَّانا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» (۲۸) بگو ستایش نیکو آن خداى را که باز رهاند ما را ازین قوم ستمکاران.
«وَ قُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبارَکاً» و بگوى خداوند من فرود آر مرا فرود آوردنى با برکت، «وَ أَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ» (۲۹) و تو بهتر فرود آورندگانى.
«إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ» درین قصه نوح نشانها و پندهاى نیکوست.
«وَ إِنْ کُنَّا لَمُبْتَلِینَ» (۳۰) و نبودیم ما مگر آزمایندگان.
«ثُمَّ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِینَ» (۳۱) آن گه بیافریدیم پس ایشان گروهى دیگر، «فَأَرْسَلْنا فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ» به پیغام فرستادیم بایشان رسولى هم از ایشان، «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ» ایشان را گفت اللَّه را پرستید نیست شما را خدایى جز زو، «أَ فَلا تَتَّقُونَ» (۳۲) به نپرهیزید از جز او.
«وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ» روى شناسان قوم او گفتند، «الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ الْآخِرَةِ» ایشان که کافر شدند و دیدار رستاخیز را دروغ شمردند، «وَ أَتْرَفْناهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا» و درین جهان ایشان را در فراخى و نعمت داشتیم، «ما هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ» نیست این مگر مردمى همچون شما، «یَأْکُلُ مِمَّا تَأْکُلُونَ مِنْهُ» میخورد از آنچه شما میخورید، «وَ یَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ» (۳۳) و مىآشامد از آنچه شما میآشامید.
«وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَکُمْ» و اگر فرمان برید شما مردمى را همچون خود، «إِنَّکُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ» (۳۴) شما آن گه براستى که زیان کارانید.
«أَ یَعِدُکُمْ» این مرد شما را وعده دهد، «أَنَّکُمْ إِذا مِتُّمْ وَ کُنْتُمْ تُراباً وَ عِظاماً» که شما آن گه که بمیرید و خاک گردید و استخوان، «أَنَّکُمْ مُخْرَجُونَ» (۳۵) شما بیرون آوردنى اید از زمین.
«هَیْهاتَ هَیْهاتَ» چون دور است و نابودنى چون دور است و نابودنى، «لِما تُوعَدُونَ» (۳۶) دورى این وعده راست که مىدهد شما را.
«إِنْ هِیَ إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا» نیست این مگر زندگانى ما این جهانى، «نَمُوتُ وَ نَحْیا» هم ایدر میرییم و هم ایدر مىمیزیم، «وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ» (۳۷) و ما انگیختنى نیستیم.
«إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً» نیست او مگر مردى که دروغ مىسازد بر اللَّه از خویشتن، «وَ ما نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِینَ» (۳۸) و ما او را استوار دارندگان نیستیم، «قالَ رَبِّ انْصُرْنِی بِما کَذَّبُونِ» (۳۹) گفت خداوند من یارى ده مرا بآنچه مرا دروغزن گرفتند، «قالَ عَمَّا قَلِیلٍ لَیُصْبِحُنَّ نادِمِینَ» (۴۰) اللَّه گفت چند بیشتر، بدرنگى اندکتر از گفت خویش پشیمان شوند.
«فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ بِالْحَقِّ» فرا گرفت ایشان را بانگ جبرئیل بداد، «فَجَعَلْناهُمْ غُثاءً» ایشان را چون خاشاک سر سبک کردیم، «فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» (۴۱) دورى بادا گروه ستمکاران را و فرو ترى.
«ثُمَّ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قُرُوناً آخَرِینَ» (۴۲) پس آن گه باز بیافریدیم پس ایشان قرنهاى دیگران.
«ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها وَ ما یَسْتَأْخِرُونَ» (۴۳) هیچ گروه از هنگام خویش پیش نشد و نه با پس ماندند، «ثُمَّ أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْرا» پس رسولان خویش را فرستادیم دمادم، «کُلَّ ما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها کَذَّبُوهُ» هر گه که بگروهى رسول ما آمد دروغزن گرفتند او را، «فَأَتْبَعْنا بَعْضَهُمْ بَعْضاً» در پى یکدیگر پیوستیم پیغامبران خویش را، «وَ جَعَلْناهُمْ أَحادِیثَ» و دشمنان را سمرى کردیم، «فَبُعْداً لِقَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ» (۴۴) دورترى بادا گروه ناگرویدگان را.
«ثُمَّ أَرْسَلْنا مُوسى وَ أَخاهُ هارُونَ» پس ایشان فرستادیم موسى را و برادر وى هارون، «بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ» (۴۵) به پیغامها و نشانهاى ما و حجّت آشکارا، «إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ» بفرعون و کسان او، «فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْماً عالِینَ» (۴۶) گردن کشیدند و قومى بودند در خویشتن بر افراشتگان.
«فَقالُوا أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنا» گفتند ما بگرویم دو مردم را همچون ما، «وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ» (۴۷) و قوم ایشان هر دو ما را پرستگاران.
«فَکَذَّبُوهُما فَکانُوا مِنَ الْمُهْلَکِینَ» (۴۸) دروغزن گرفتند ایشان را هر دو، تا از هلاک کردگان گشتند.
«وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ» و موسى را نامه دادیم، «لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ» (۴۹) تا او و قوم او بآن راه برند، «وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ وَ أُمَّهُ آیَةً» و پسر مریم را و مادر او را شگفت جهان کردیم، «وَ آوَیْناهُما» و باز آوردیم ایشان را «إِلى رَبْوَةٍ» بر بالایى «ذاتِ قَرارٍ وَ مَعِینٍ» (۵۰) آرامگاه و آب روان.
«وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ» و فرو فرستادیم از آسمان آبى باندازه حاجت خلق بدو، «فَأَسْکَنَّاهُ فِی الْأَرْضِ» آن را در زمین جاى دادیم، «وَ إِنَّا عَلى ذَهابٍ بِهِ لَقادِرُونَ» (۱۸) و ما بر بردن آن آب تواناییم، «فَأَنْشَأْنا لَکُمْ بِهِ جَنَّاتٍ» بیافریدیم شما را بآن آب بهشتهایى، «مِنْ نَخِیلٍ وَ أَعْنابٍ» از خرما بنان و انگورها، «لَکُمْ فِیها فَواکِهُ کَثِیرَةٌ» شما را در آن میوههاى فراوان، «وَ مِنْها تَأْکُلُونَ» (۱۹) و از آن مىخورید.
«وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَیْناءَ» و بیافریدیم درختى که بیرون آید از سنگ کوه، آن کوه نیکو، «تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ» بیرون آید و با خود روغن مىآرد، «وَ صِبْغٍ لِلْآکِلِینَ» (۲۰) و نان خواران را نان خورش میآرد.
«وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً» و شما را درین چهارپایان عبرتى است،، «نُسْقِیکُمْ مِمَّا فِی بُطُونِها» میآشامانیم شما را از آن شیر که در شکمهاى ایشانست، «وَ لَکُمْ فِیها مَنافِعُ کَثِیرَةٌ» و شما را در آن سودها و بکار آمدهاى فراوانست، «وَ مِنْها تَأْکُلُونَ» (۲۱) و از آن مىخورید.
«عَلَیْها وَ عَلَى الْفُلْکِ تُحْمَلُونَ»
(۲۲) و شما را بر پشتهاى ایشان و بر کشتیها بردارند.
«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ» به پیغام فرستادیم نوح را بقوم او، «فَقالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ» تا گفت اى قوم اللَّه را پرستید، «ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ» نیست شما را خدایى جز ازو، «أَ فَلا تَتَّقُونَ» (۲۳) به نپرهیزید از جز ازو «فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ» پیشوایان قوم او گفتند، «ما هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ» نیست این مرد مگر مردمى چون شما، «یُرِیدُ أَنْ یَتَفَضَّلَ عَلَیْکُمْ» میخواهد که افزونى یابد بر شما، «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلائِکَةً» و اگر اللَّه خواستى به پیغام از فرشتگان فرو فرستادى، «ما سَمِعْنا بِهذا» هرگز نشنیدیم این، «فِی آبائِنَا الْأَوَّلِینَ» (۲۴) در روزگار پدران پیشینیان ما.
«إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ» نیست این مگر مردى که در او دیوانگیست، «فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّى حِینٍ» (۲۵) درنک مىدارید او را یک چندى.
«قالَ رَبِّ انْصُرْنِی بِما کَذَّبُونِ» (۲۶) گفت خداوند من یارى ده مرا بآنچه ایشان مرا دروغزن گرفتند.
«فَأَوْحَیْنا إِلَیْهِ» پیغام دادیم باو، «أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا» که کشتى کن بر دیدار چشمهاى ما، «وَ وَحْیِنا» و پیغام و فرمان ما، «فَإِذا جاءَ أَمْرُنا» چون فرمان ما آید، «وَ فارَ التَّنُّورُ» و از میان تنور تافته آب بر آید، «فَاسْلُکْ فِیها» درآور در آن کشتى، «مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ» از هر جفتى و از هر جنسى، جفت جفت، «وَ أَهْلَکَ» و کسان خویش را در آر، «إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ» مگر کسى که پیشى کرد برو سخن اللَّه ببدبختى، «وَ لا تُخاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا» و با من سخن مگو در آن ستمکاران، «إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ» (۲۷) که ایشان کشتنىاند بآب.
«فَإِذَا اسْتَوَیْتَ أَنْتَ وَ مَنْ مَعَکَ عَلَى الْفُلْکِ» چون راست نشستى بر کشتى و آرام گرفتى تو و ایشان که با تواند، «فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی نَجَّانا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» (۲۸) بگو ستایش نیکو آن خداى را که باز رهاند ما را ازین قوم ستمکاران.
«وَ قُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبارَکاً» و بگوى خداوند من فرود آر مرا فرود آوردنى با برکت، «وَ أَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ» (۲۹) و تو بهتر فرود آورندگانى.
«إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ» درین قصه نوح نشانها و پندهاى نیکوست.
«وَ إِنْ کُنَّا لَمُبْتَلِینَ» (۳۰) و نبودیم ما مگر آزمایندگان.
«ثُمَّ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِینَ» (۳۱) آن گه بیافریدیم پس ایشان گروهى دیگر، «فَأَرْسَلْنا فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ» به پیغام فرستادیم بایشان رسولى هم از ایشان، «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ» ایشان را گفت اللَّه را پرستید نیست شما را خدایى جز زو، «أَ فَلا تَتَّقُونَ» (۳۲) به نپرهیزید از جز او.
«وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ» روى شناسان قوم او گفتند، «الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ الْآخِرَةِ» ایشان که کافر شدند و دیدار رستاخیز را دروغ شمردند، «وَ أَتْرَفْناهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا» و درین جهان ایشان را در فراخى و نعمت داشتیم، «ما هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ» نیست این مگر مردمى همچون شما، «یَأْکُلُ مِمَّا تَأْکُلُونَ مِنْهُ» میخورد از آنچه شما میخورید، «وَ یَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ» (۳۳) و مىآشامد از آنچه شما میآشامید.
«وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَکُمْ» و اگر فرمان برید شما مردمى را همچون خود، «إِنَّکُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ» (۳۴) شما آن گه براستى که زیان کارانید.
«أَ یَعِدُکُمْ» این مرد شما را وعده دهد، «أَنَّکُمْ إِذا مِتُّمْ وَ کُنْتُمْ تُراباً وَ عِظاماً» که شما آن گه که بمیرید و خاک گردید و استخوان، «أَنَّکُمْ مُخْرَجُونَ» (۳۵) شما بیرون آوردنى اید از زمین.
«هَیْهاتَ هَیْهاتَ» چون دور است و نابودنى چون دور است و نابودنى، «لِما تُوعَدُونَ» (۳۶) دورى این وعده راست که مىدهد شما را.
«إِنْ هِیَ إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا» نیست این مگر زندگانى ما این جهانى، «نَمُوتُ وَ نَحْیا» هم ایدر میرییم و هم ایدر مىمیزیم، «وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ» (۳۷) و ما انگیختنى نیستیم.
«إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً» نیست او مگر مردى که دروغ مىسازد بر اللَّه از خویشتن، «وَ ما نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِینَ» (۳۸) و ما او را استوار دارندگان نیستیم، «قالَ رَبِّ انْصُرْنِی بِما کَذَّبُونِ» (۳۹) گفت خداوند من یارى ده مرا بآنچه مرا دروغزن گرفتند، «قالَ عَمَّا قَلِیلٍ لَیُصْبِحُنَّ نادِمِینَ» (۴۰) اللَّه گفت چند بیشتر، بدرنگى اندکتر از گفت خویش پشیمان شوند.
«فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ بِالْحَقِّ» فرا گرفت ایشان را بانگ جبرئیل بداد، «فَجَعَلْناهُمْ غُثاءً» ایشان را چون خاشاک سر سبک کردیم، «فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» (۴۱) دورى بادا گروه ستمکاران را و فرو ترى.
«ثُمَّ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قُرُوناً آخَرِینَ» (۴۲) پس آن گه باز بیافریدیم پس ایشان قرنهاى دیگران.
«ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها وَ ما یَسْتَأْخِرُونَ» (۴۳) هیچ گروه از هنگام خویش پیش نشد و نه با پس ماندند، «ثُمَّ أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْرا» پس رسولان خویش را فرستادیم دمادم، «کُلَّ ما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها کَذَّبُوهُ» هر گه که بگروهى رسول ما آمد دروغزن گرفتند او را، «فَأَتْبَعْنا بَعْضَهُمْ بَعْضاً» در پى یکدیگر پیوستیم پیغامبران خویش را، «وَ جَعَلْناهُمْ أَحادِیثَ» و دشمنان را سمرى کردیم، «فَبُعْداً لِقَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ» (۴۴) دورترى بادا گروه ناگرویدگان را.
«ثُمَّ أَرْسَلْنا مُوسى وَ أَخاهُ هارُونَ» پس ایشان فرستادیم موسى را و برادر وى هارون، «بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ» (۴۵) به پیغامها و نشانهاى ما و حجّت آشکارا، «إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ» بفرعون و کسان او، «فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْماً عالِینَ» (۴۶) گردن کشیدند و قومى بودند در خویشتن بر افراشتگان.
«فَقالُوا أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنا» گفتند ما بگرویم دو مردم را همچون ما، «وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ» (۴۷) و قوم ایشان هر دو ما را پرستگاران.
«فَکَذَّبُوهُما فَکانُوا مِنَ الْمُهْلَکِینَ» (۴۸) دروغزن گرفتند ایشان را هر دو، تا از هلاک کردگان گشتند.
«وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ» و موسى را نامه دادیم، «لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ» (۴۹) تا او و قوم او بآن راه برند، «وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ وَ أُمَّهُ آیَةً» و پسر مریم را و مادر او را شگفت جهان کردیم، «وَ آوَیْناهُما» و باز آوردیم ایشان را «إِلى رَبْوَةٍ» بر بالایى «ذاتِ قَرارٍ وَ مَعِینٍ» (۵۰) آرامگاه و آب روان.
رشیدالدین میبدی : ۲۴- سورة النّور- مدنیّة
۵ - النوبة الاولى
قوله تعالى: «أَ لَمْ تَرَ» نمىبینى، «أَنَّ اللَّهَ یُزْجِی سَحاباً» که اللَّه چون آسان و خوش میراند میغ، «ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ» آن گه پس فراهم مىپیوندد پارههاى آن، «ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُکاماً» آن گه آن را توى بر توى مىافکند، «فَتَرَى الْوَدْقَ» رگهاى باران مىبینى، «یَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ» که مىبیرون آید از رشحههاى آن، «وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ» و مىفرو فرستد از آسمان، «مِنْ جِبالٍ فِیها مِنْ بَرَدٍ» از آن کوهها تگرگ که در آنست، «فَیُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ» میرساند آن را باو که خواهد، «وَ یَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ یَشاءُ» و مىگرداند آن را ازو که خواهد، «یَکادُ سَنا بَرْقِهِ» کامید و نزدیک بید که باریدن آن میغ، «یَذْهَبُ بِالْأَبْصارِ» (۴۳) دیدهها از سرها ربایید.
«یُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ» اللَّه شبانروز میبرد و میآرد «إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصارِ» (۴۴) در آنچه مىنماید و میکند دیدور کردنى است خردمندان را.
«وَ اللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ» اللَّه بیافرید هر جنبندهاى از آب، «فَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى بَطْنِهِ» هست از آن که بر شکم خویش میرود، «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى رِجْلَیْنِ» و هست از آن که بر دو پاى میرود، «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى أَرْبَعٍ» و هست از آن که بر چهار پاى میرود، «یَخْلُقُ اللَّهُ ما یَشاءُ» مىآفریند اللَّه هر چه خواهد چنان که خواهد، «إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» (۴۵) که اللَّه تواناست بر همه چیز.
«لَقَدْ أَنْزَلْنا آیاتٍ مُبَیِّناتٍ» فرو فرستادیم سخنان و پیغامهاى روشن کرده و پیدا، «وَ اللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» (۴۶) و اللَّه راه مىنماید او را که خواهد براه راست درست.
«وَ یَقُولُونَ» و میگویند «آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ» ایمان آوردیم و گرویدیم بخداى و به پیغامبر، «وَ أَطَعْنا» و فرمان برداریم، «ثُمَّ یَتَوَلَّى فَرِیقٌ مِنْهُمْ» آن گه برگردد از فرمانبردارى گروهى ازیشان، «مِنْ بَعْدِ ذلِکَ» از پس آن،، «وَ ما أُولئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ» (۴۷) و هرگز ایشان گرونده نهاند.
«وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» و هر گه که ایشان را باز خوانند با حکم خداى و حکم رسول او، «لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ» تا رسول خداى داورى برد میان ایشان، «إِذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ» (۴۸) گروهى ازیشان روى میگردانند.
«وَ إِنْ یَکُنْ لَهُمُ الْحَقُّ» و اگر ایشان را چیزى ناحق یا دعویى مىپیش شود و مىواجب آید، «یَأْتُوا إِلَیْهِ مُذْعِنِینَ» (۴۹) بحکم رسول خدا آیند شتابان فرمانبردار بکام.
«أَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» در دلهاى ایشان بیماریى گمان است، «أَمِ ارْتابُوا» یا در دستورى تو میشورند و دلهاى ایشان نمىآرامد، «أَمْ یَخافُونَ أَنْ یَحِیفَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ رَسُولُهُ» یا مىترسند که ستم کند اللَّه بر ایشان و رسول او و داورى گر، «بَلْ أُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (۵۰) آن همه نه که ایشان ستمکارانند.
«إِنَّما کانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ» اینست جز زین نه گفتار و پاسخ گرویدگان، «إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» آن گه که ایشان را باز خوانند با خداى و رسول او، «لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ» تا داورى کند میان ایشان، «أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا» آنست که گویند شنیدیم و فرمانبرداریم، «وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (۵۱) و ایشانند پیروز آمدگان جاویدان.
«وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» و هر که فرمان برد خداى را و رسول او را، «وَ یَخْشَ اللَّهَ وَ یَتَّقْهِ» و بترسد از خداى و بپرهیزد از خشم او، «فَأُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ» (۵۲) رستگاران ایشانند.
«وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ» سوگندان میخورند بخدا چندان که توانند، «لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ» اگر ایشان را فرمایى «لَیَخْرُجُنَّ» لا بد بیرون آیند، «قُلْ لا تُقْسِمُوا» گوى سوگند نخورید، «طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ» فرمانبردارى باید بچم، «إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ» (۵۳) اللَّه آگاه و داناست بآنچه کنید.
«قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ» گوى فرمان برید اللَّه را و فرستاده او را، «فَإِنْ تَوَلَّوْا» پس اگر برگردند، «فَإِنَّما عَلَیْهِ ما حُمِّلَ» برو آنست که برو نهادند از بار و واجب، «وَ عَلَیْکُمْ ما حُمِّلْتُمْ» و بر شما آنست که بر شما نهادند از بار و واجب، «وَ إِنْ تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا» و اگر فرمان برید رسول را بر راه راست افتید، «وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِینُ» (۵۴) و نیست بر رساننده مگر رسانیدن آشکارا.
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» وعده داد اللَّه ایشان را که که بگرویدند از شما و نیکیها کردند، «لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ» که لا بد ایشان را خلیفت نشاند در زمین، «کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ» چنان که خلیفت نشاند ایشان را که پیش ازین بودند، «وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ» و دین ایشان ایشان را باز گستراند و دست دهد و کار و بار سازد، «الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ» آن دین ایشان که ایشان را بپسندید، «وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً» و ایشان را بجاى بیم ایشان از دشمن بى بیمى دهد و آمنى، «یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً» چنین بود تا آن گه که مرا مىپرستند و انباز نگیرند با من هیچ چیز، «وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ» و هر که کافر شود پس از آن، «فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» (۵۵) ایشان آنند که از دین بیرونند.
«وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ» بپاى دارید نماز و بدهید زکاة مال، «وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ» و فرمان برید رسول را، «لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» (۵۶) تا مگر ببخشایند بر شما.
«لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ» و نپندارید که ناگرویدگان که در زمینند، با من بر آیند یا توانند که با من کاوند و مرا کم آرند یا در زمین توانند که از دست بشوند، «وَ مَأْواهُمُ النَّارُ» و جایگاه ایشان آتش، «وَ لَبِئْسَ الْمَصِیرُ» (۵۷) و براستى که بد جایگاه است.
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» اى ایشان که بگرویدند، «لِیَسْتَأْذِنْکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ» فرمود تا دستورى خواهند از شما بردگان شما، «وَ الَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ» و ایشان که بجاى مردى نرسیدهاند از شما، «ثَلاثَ مَرَّاتٍ» سه هنگام «مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ» پیش از تمام بام، «وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ» و آن گه که جامه خویش از تن بیرون کنید نیم روز، «مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ» و از پس نماز خفتن، «ثَلاثُ عَوْراتٍ لَکُمْ» که آن سه هنگام عورتند شما را، «لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَ لا عَلَیْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ» نیست بر شما تنگى و نه بر ایشان پس آن سه ساعت، «طَوَّافُونَ عَلَیْکُمْ بَعْضُکُمْ عَلى بَعْضٍ» بیرون از آن سه هنگام بستاخ با هم مىزییید و بىبار بر هم میگردید، «کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ» همچنین پیدا میکند اللَّه شما را سخنان خویش، «وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ» (۵۸) و اللَّه دانائیست راست دان راستکار.
«وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْکُمُ الْحُلُمَ» و آن گه که کودکان شما بمردى رسند، «فَلْیَسْتَأْذِنُوا» فرمودم که دستورى خواهند در آمد را بر شما، «کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ» چنان که ایشان که کودک بودند پیش از این دستورى خواستند آن گه که مرد شدند، «کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ» (۵۹)
«وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ» و بازماندگان و نشستگان از حیض و حبل، «اللَّاتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً» ایشان که کدبانویى و شویدارى نمىبیوسند، «فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ» نیست بر ایشان تنگى، «أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ» که چادرها بنهند «غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ» آن گه که آرایش خود پیدا نکند، «وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ» و اگر با چادر روند هم بهشت ایشان را، «وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» (۶۰) و اللَّه شنوائیست دانا.
«لَیْسَ عَلَى الْأَعْمى حَرَجٌ» نیست بر نابینا تنگى. «وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْمَرِیضِ حَرَجٌ» و نه بر لنگ و نه بر بیمار تنگى از همخورد بودن با مردمان، «وَ لا عَلى أَنْفُسِکُمْ أَنْ تَأْکُلُوا مِنْ بُیُوتِکُمْ» و نیست تنگى بر شما که چیزى خورید از خانه عیال و فرزندان خویش، «أَوْ بُیُوتِ آبائِکُمْ» یا خانههاى پدران خویش، «أَوْ بُیُوتِ أَعْمامِکُمْ» یا خانههاى مادران خویش، «أَوْ بُیُوتِ أَخَواتِکُمْ» یا خانههاى برادران خویش، «أَوْ بُیُوتِ أَخَواتِکُمْ» یا خانههاى خواهران خویش، «أَوْ بُیُوتِ أَعْمامِکُمْ» یا خانههاى برادران پدران خویش، «أَوْ بُیُوتِ عَمَّاتِکُمْ» یا خانههاى خواهران پدران خویش، «أَوْ بُیُوتِ أَخْوالِکُمْ» یا خانههاى برادران مادران خویش، «أَوْ بُیُوتِ خالاتِکُمْ» یا خانههاى خواهران مادران خویش، «أَوْ ما مَلَکْتُمْ مَفاتِحَهُ» یا خانههاى بردگان خویش، «أَوْ صَدِیقِکُمْ» با چیزى خورید از خانه دوست خویش، «لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ» نیست بر شما تنگى، «أَنْ تَأْکُلُوا جَمِیعاً أَوْ أَشْتاتاً» که با هم نان خورید یا پراکنده، «فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً» زمانى که در خانهها شوید «فَسَلِّمُوا عَلى أَنْفُسِکُمْ» سلام کنید بر کسان خویش، «تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» این سلام نواختى است از نزدیک خداى، «مُبارَکَةً طَیِّبَةً» برکت کرده در آن سخن پاک نیکو خوش، «کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ» چنین پیدا میکند اللَّه شما را سخنان خویش، «لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» (۶۱) تا مگر شما دریابید.
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ» گرویدگان ایشانند که بگرویدند بخداى و رسول او، «وَ إِذا کانُوا مَعَهُ عَلى أَمْرٍ جامِعٍ» و آن گه که با او باشند بر کارى که ایشان را بهم آورد، «لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّى یَسْتَأْذِنُوهُ» نروند از نزدیک او تا دستورى خواهند از او، «إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ» ایشان که دستورى میخواهند از تو پس بروند، «أُولئِکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ» ایشانند که گرویدهاند بخداى و رسول او «فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ» هر گه که دستورى خواهند از تو. «لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ» کارى را از کارهاى خویش، «فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ» دستورى ده آن کس را که خواهى از ایشان، «وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ» و آمرزش خواه ایشان را از خداى، «إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» (۶۲) که خداى آمرزگارست و مهربان.
«لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ» مکنید باز خواندن پیغامبر در میان خویش، «کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً» چون باز خواندن یکدیگر، «قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنْکُمْ لِواذاً» میداند اللَّه ایشان را که در میان شما بیرون مىفراز شوند و بیکدیگر باز مىنشینند و پیش یکدیگر بر مىایستند، «فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ» فرمانست تا حذر کنند ایشان که مىخلاف روند از رسول و جدا مىکنند «أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ» که بایشان رسد فتنهاى، «أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ» (۶۳) یا بایشان رسد عذابى دردنماى.
«أَلا إِنَّ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» و آگاه باشید و بدانید که اللَّه راست هر چه در آسمانها و زمینها، «قَدْ یَعْلَمُ ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ» میداند که شما بر چهاید، «وَ یَوْمَ یُرْجَعُونَ إِلَیْهِ» و آن روز که ایشان را با او برند، «فَیُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا» ایشان را خبر کند بآنچه میکردند، «وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» (۶۴) و اللَّه بهمه چیز داناست.
«یُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ» اللَّه شبانروز میبرد و میآرد «إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصارِ» (۴۴) در آنچه مىنماید و میکند دیدور کردنى است خردمندان را.
«وَ اللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ» اللَّه بیافرید هر جنبندهاى از آب، «فَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى بَطْنِهِ» هست از آن که بر شکم خویش میرود، «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى رِجْلَیْنِ» و هست از آن که بر دو پاى میرود، «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى أَرْبَعٍ» و هست از آن که بر چهار پاى میرود، «یَخْلُقُ اللَّهُ ما یَشاءُ» مىآفریند اللَّه هر چه خواهد چنان که خواهد، «إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» (۴۵) که اللَّه تواناست بر همه چیز.
«لَقَدْ أَنْزَلْنا آیاتٍ مُبَیِّناتٍ» فرو فرستادیم سخنان و پیغامهاى روشن کرده و پیدا، «وَ اللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» (۴۶) و اللَّه راه مىنماید او را که خواهد براه راست درست.
«وَ یَقُولُونَ» و میگویند «آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ» ایمان آوردیم و گرویدیم بخداى و به پیغامبر، «وَ أَطَعْنا» و فرمان برداریم، «ثُمَّ یَتَوَلَّى فَرِیقٌ مِنْهُمْ» آن گه برگردد از فرمانبردارى گروهى ازیشان، «مِنْ بَعْدِ ذلِکَ» از پس آن،، «وَ ما أُولئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ» (۴۷) و هرگز ایشان گرونده نهاند.
«وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» و هر گه که ایشان را باز خوانند با حکم خداى و حکم رسول او، «لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ» تا رسول خداى داورى برد میان ایشان، «إِذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ» (۴۸) گروهى ازیشان روى میگردانند.
«وَ إِنْ یَکُنْ لَهُمُ الْحَقُّ» و اگر ایشان را چیزى ناحق یا دعویى مىپیش شود و مىواجب آید، «یَأْتُوا إِلَیْهِ مُذْعِنِینَ» (۴۹) بحکم رسول خدا آیند شتابان فرمانبردار بکام.
«أَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» در دلهاى ایشان بیماریى گمان است، «أَمِ ارْتابُوا» یا در دستورى تو میشورند و دلهاى ایشان نمىآرامد، «أَمْ یَخافُونَ أَنْ یَحِیفَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ رَسُولُهُ» یا مىترسند که ستم کند اللَّه بر ایشان و رسول او و داورى گر، «بَلْ أُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (۵۰) آن همه نه که ایشان ستمکارانند.
«إِنَّما کانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ» اینست جز زین نه گفتار و پاسخ گرویدگان، «إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» آن گه که ایشان را باز خوانند با خداى و رسول او، «لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ» تا داورى کند میان ایشان، «أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا» آنست که گویند شنیدیم و فرمانبرداریم، «وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (۵۱) و ایشانند پیروز آمدگان جاویدان.
«وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» و هر که فرمان برد خداى را و رسول او را، «وَ یَخْشَ اللَّهَ وَ یَتَّقْهِ» و بترسد از خداى و بپرهیزد از خشم او، «فَأُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ» (۵۲) رستگاران ایشانند.
«وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ» سوگندان میخورند بخدا چندان که توانند، «لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ» اگر ایشان را فرمایى «لَیَخْرُجُنَّ» لا بد بیرون آیند، «قُلْ لا تُقْسِمُوا» گوى سوگند نخورید، «طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ» فرمانبردارى باید بچم، «إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ» (۵۳) اللَّه آگاه و داناست بآنچه کنید.
«قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ» گوى فرمان برید اللَّه را و فرستاده او را، «فَإِنْ تَوَلَّوْا» پس اگر برگردند، «فَإِنَّما عَلَیْهِ ما حُمِّلَ» برو آنست که برو نهادند از بار و واجب، «وَ عَلَیْکُمْ ما حُمِّلْتُمْ» و بر شما آنست که بر شما نهادند از بار و واجب، «وَ إِنْ تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا» و اگر فرمان برید رسول را بر راه راست افتید، «وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِینُ» (۵۴) و نیست بر رساننده مگر رسانیدن آشکارا.
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» وعده داد اللَّه ایشان را که که بگرویدند از شما و نیکیها کردند، «لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ» که لا بد ایشان را خلیفت نشاند در زمین، «کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ» چنان که خلیفت نشاند ایشان را که پیش ازین بودند، «وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ» و دین ایشان ایشان را باز گستراند و دست دهد و کار و بار سازد، «الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ» آن دین ایشان که ایشان را بپسندید، «وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً» و ایشان را بجاى بیم ایشان از دشمن بى بیمى دهد و آمنى، «یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً» چنین بود تا آن گه که مرا مىپرستند و انباز نگیرند با من هیچ چیز، «وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ» و هر که کافر شود پس از آن، «فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» (۵۵) ایشان آنند که از دین بیرونند.
«وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ» بپاى دارید نماز و بدهید زکاة مال، «وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ» و فرمان برید رسول را، «لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» (۵۶) تا مگر ببخشایند بر شما.
«لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ» و نپندارید که ناگرویدگان که در زمینند، با من بر آیند یا توانند که با من کاوند و مرا کم آرند یا در زمین توانند که از دست بشوند، «وَ مَأْواهُمُ النَّارُ» و جایگاه ایشان آتش، «وَ لَبِئْسَ الْمَصِیرُ» (۵۷) و براستى که بد جایگاه است.
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» اى ایشان که بگرویدند، «لِیَسْتَأْذِنْکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ» فرمود تا دستورى خواهند از شما بردگان شما، «وَ الَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ» و ایشان که بجاى مردى نرسیدهاند از شما، «ثَلاثَ مَرَّاتٍ» سه هنگام «مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ» پیش از تمام بام، «وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ» و آن گه که جامه خویش از تن بیرون کنید نیم روز، «مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ» و از پس نماز خفتن، «ثَلاثُ عَوْراتٍ لَکُمْ» که آن سه هنگام عورتند شما را، «لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَ لا عَلَیْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ» نیست بر شما تنگى و نه بر ایشان پس آن سه ساعت، «طَوَّافُونَ عَلَیْکُمْ بَعْضُکُمْ عَلى بَعْضٍ» بیرون از آن سه هنگام بستاخ با هم مىزییید و بىبار بر هم میگردید، «کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ» همچنین پیدا میکند اللَّه شما را سخنان خویش، «وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ» (۵۸) و اللَّه دانائیست راست دان راستکار.
«وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْکُمُ الْحُلُمَ» و آن گه که کودکان شما بمردى رسند، «فَلْیَسْتَأْذِنُوا» فرمودم که دستورى خواهند در آمد را بر شما، «کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ» چنان که ایشان که کودک بودند پیش از این دستورى خواستند آن گه که مرد شدند، «کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ» (۵۹)
«وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ» و بازماندگان و نشستگان از حیض و حبل، «اللَّاتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً» ایشان که کدبانویى و شویدارى نمىبیوسند، «فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ» نیست بر ایشان تنگى، «أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ» که چادرها بنهند «غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ» آن گه که آرایش خود پیدا نکند، «وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ» و اگر با چادر روند هم بهشت ایشان را، «وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» (۶۰) و اللَّه شنوائیست دانا.
«لَیْسَ عَلَى الْأَعْمى حَرَجٌ» نیست بر نابینا تنگى. «وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْمَرِیضِ حَرَجٌ» و نه بر لنگ و نه بر بیمار تنگى از همخورد بودن با مردمان، «وَ لا عَلى أَنْفُسِکُمْ أَنْ تَأْکُلُوا مِنْ بُیُوتِکُمْ» و نیست تنگى بر شما که چیزى خورید از خانه عیال و فرزندان خویش، «أَوْ بُیُوتِ آبائِکُمْ» یا خانههاى پدران خویش، «أَوْ بُیُوتِ أَعْمامِکُمْ» یا خانههاى مادران خویش، «أَوْ بُیُوتِ أَخَواتِکُمْ» یا خانههاى برادران خویش، «أَوْ بُیُوتِ أَخَواتِکُمْ» یا خانههاى خواهران خویش، «أَوْ بُیُوتِ أَعْمامِکُمْ» یا خانههاى برادران پدران خویش، «أَوْ بُیُوتِ عَمَّاتِکُمْ» یا خانههاى خواهران پدران خویش، «أَوْ بُیُوتِ أَخْوالِکُمْ» یا خانههاى برادران مادران خویش، «أَوْ بُیُوتِ خالاتِکُمْ» یا خانههاى خواهران مادران خویش، «أَوْ ما مَلَکْتُمْ مَفاتِحَهُ» یا خانههاى بردگان خویش، «أَوْ صَدِیقِکُمْ» با چیزى خورید از خانه دوست خویش، «لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ» نیست بر شما تنگى، «أَنْ تَأْکُلُوا جَمِیعاً أَوْ أَشْتاتاً» که با هم نان خورید یا پراکنده، «فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً» زمانى که در خانهها شوید «فَسَلِّمُوا عَلى أَنْفُسِکُمْ» سلام کنید بر کسان خویش، «تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» این سلام نواختى است از نزدیک خداى، «مُبارَکَةً طَیِّبَةً» برکت کرده در آن سخن پاک نیکو خوش، «کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ» چنین پیدا میکند اللَّه شما را سخنان خویش، «لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» (۶۱) تا مگر شما دریابید.
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ» گرویدگان ایشانند که بگرویدند بخداى و رسول او، «وَ إِذا کانُوا مَعَهُ عَلى أَمْرٍ جامِعٍ» و آن گه که با او باشند بر کارى که ایشان را بهم آورد، «لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّى یَسْتَأْذِنُوهُ» نروند از نزدیک او تا دستورى خواهند از او، «إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ» ایشان که دستورى میخواهند از تو پس بروند، «أُولئِکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ» ایشانند که گرویدهاند بخداى و رسول او «فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ» هر گه که دستورى خواهند از تو. «لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ» کارى را از کارهاى خویش، «فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ» دستورى ده آن کس را که خواهى از ایشان، «وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ» و آمرزش خواه ایشان را از خداى، «إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» (۶۲) که خداى آمرزگارست و مهربان.
«لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ» مکنید باز خواندن پیغامبر در میان خویش، «کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً» چون باز خواندن یکدیگر، «قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنْکُمْ لِواذاً» میداند اللَّه ایشان را که در میان شما بیرون مىفراز شوند و بیکدیگر باز مىنشینند و پیش یکدیگر بر مىایستند، «فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ» فرمانست تا حذر کنند ایشان که مىخلاف روند از رسول و جدا مىکنند «أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ» که بایشان رسد فتنهاى، «أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ» (۶۳) یا بایشان رسد عذابى دردنماى.
«أَلا إِنَّ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» و آگاه باشید و بدانید که اللَّه راست هر چه در آسمانها و زمینها، «قَدْ یَعْلَمُ ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ» میداند که شما بر چهاید، «وَ یَوْمَ یُرْجَعُونَ إِلَیْهِ» و آن روز که ایشان را با او برند، «فَیُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا» ایشان را خبر کند بآنچه میکردند، «وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» (۶۴) و اللَّه بهمه چیز داناست.
رشیدالدین میبدی : ۲۶- سورة الشعرا- مکیة
۴ - النوبة الثانیة
قوله: کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ، اى کذّبت جماعة قوم نوح، فانّث للجماعة کقوله: قالَتِ الْأَعْرابُ، و قال المبرّد انّث لانّ القوم و القبیلة واحد، فترک اللفظ و اعمل المعنى و عنى بالمرسلین نوحا وحده، نظیره: یا أَیُّهَا الرُّسُلُ.
حسن بصرى را پرسیدند: چونست این که ربّ العالمین میگوید: کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ، کَذَّبَتْ عادٌ، کَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِینَ و رسول بایشان زیادت از یکى نبود؟ گفت: پیغامبر که بایشان آمد، و نفى شرک و تصدیق رسل چون او را دروغزن گرفتند چنانست که همه را دروغزن گرفتهاند، که همه را باین معنى فرستادند. و قیل: کذّبوا آدم و ادریس و نوحا. و انّما قال «اخوهم» لانّه کان على لسانهم و من جنسهم لا من طریق الدّین. حقّ تعالى هر پیغامبر که بقومى فرستاد هم از عشیره و قبیله ایشان فرستاد و بر زبان و لغت ایشان، از بهر آنکه چون بوى معرفت دارند و صدق و امانت وى شناسند آن بقبول نزدیکتر باشد و سخن او به درگیرد. أَ لا تَتَّقُونَ یعنى أ فلا تتّقون عقاب اللَّه بعد وضوح الحجّة و انتفاء الشبهة؟
إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ انّى رسول اللَّه الیکم و قد یضاف الرّسول الى المرسل الیه و الى المرسل کقوله: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ و قوله: إِنَّ رَسُولَکُمُ الَّذِی أُرْسِلَ إِلَیْکُمْ لَمَجْنُونٌ و قوله أَمِینٌ یعنى على الوحى و الرسالة لانّکم عرفتمونى قبل هذا فیما بینکم بالصّدق و الامانة. معنى آنست که مرا پیش ازین در میان قوم خویش بصدق و امانت شناختهاید چون با شما در کار شما راست گویم پس بدانید که بر وحى و رسالت حقّ هم راست گویم.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ فیما آمرکم به فانّى لا اخونکم و لا ارید بکم سوء وَ ما أَسْئَلُکُمْ على ما ادعوکم الیه مِنْ أَجْرٍ و ثوابا إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلى رَبِّ الْعالَمِینَ، و ذلک اریده.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ کرّر لانّ الاوّل متصل بقوله أَمِینٌ و الثّانی بقوله ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ فهما سببان. و قیل کرّر لانّه فى الانذار ابلغ.
قالُوا أَ نُؤْمِنُ لَکَ وَ اتَّبَعَکَ الْأَرْذَلُونَ الاقلّون مالا و جاها: الرّذیلة هى الخصلة الذمیمة الّتى یمتنع عنه العقل و الشّرع ، و ضدّه الخصلة الحمیدة الّتى یدعو الیها العقل و الشّرع. قرأ یعقوب و اتباعک الارذلون اى لا نؤمن لک و من اتّبعک الارذلون، اى و هذه حالک کما تقول: لا نصحبک و اصحابک السّفلة، اى و السّفلة اصحابک، و قرأ الباقون و اتّبعک على الفعل الماضى، اى لا نؤمن لک و قد اتّبعک الارذلون، اى و هذه حالک کما تقول: لا نصحبک و صحبک السّفلة. و الاتباع جمع تبع و التبع جمع تابع مثل طالب و طلب و حارس و حرس، و یجوز ان یکون جمع تابع کصاحب و اصحاب.
ارذلون بقول مفسّران پیشهورانند: کفشگر و جولاه و حجّام و امثال ایشان، معنى آنست که بتو چون ایمان آریم و پسروان تو اهل صناعت و پیشهورانند نه خواجگان و محتشمان، و این سخن از روى جهل و حماقت گفتند از بهر آنکه صناعت و حرفت چون مباح باشد در باب دیانات پسندیده است و قدحى در مردم نیارد، و گفتهاند ارذلون سفلهاند اهل خساست و مکاسب دنى.
نوح گفت: وَ ما عِلْمِی بِما کانُوا یَعْمَلُونَ انّما لى منهم ظاهر امرهم و علىّ ان ادعوهم و لیس علىّ من خساسة احوالهم و دنائة مکاسبهم شیء و لم اکلّف ذلک انّما کلّفت ان ادعوهم. معنى آنست که از خساست احوال و دنائت مکاسب ایشان بمن چه باز مىگردد و مرا چه مىباید دانست که نه دانش آن مرا تکلیف کردهاند، مرا تکلیف آن کردهاند که ایشان را دعوت کنم بتوحید و مردم که بر یکدیگر تفاضل دارند بایمان و توحید و طاعت دارند نه بآنچه شما مىگویید. پس خواستند که نوح را بر اتباع خود بیرون آرند و اغراء کنند، گفتند: انّهم یضمرون الکفر و یظهرون لک الایمان. ایشان منافقانند، در دل بیرون از آن دارند که بزبان میگویند، بزبان ایمان مىآرند و بدل کافر مىشوند.
نوح جواب داد که: إِنْ حِسابُهُمْ إِلَّا عَلى رَبِّی لَوْ تَشْعُرُونَ یعنى الىّ ظاهرهم و اللَّه یحاسبهم على ما فى قلوبهم بر من نیست که دل ایشان بازجویم و بدانم بر من آنست که ظاهر ایشان قبول کنم و اللَّه تعالى خود مطلع است بر دلهاى ایشان و خود حساب باطن و اسرار ایشان کند. همانست که مصطفى (ص) گفت در آن خبر معروف: فاذا شهدوا ان لا اله الا اللَّه عصموا منّى دماءهم و اموالهم الا بحقّها و حسابهم على اللَّه عزّ و جل.
و قال سفیان الثورى: لا نحاسب الاحیاء و نحکم على الاموات.
وَ ما أَنَا بِطارِدِ الْمُؤْمِنِینَ یعنى لا اطردهم بقولکم انهم یضمرون الکفر إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ مُبِینٌ اى ما انا الا معلم بمواضع المخافة لتحذروها و لم اکلّف ما فى الضّمائر.
قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا نُوحُ عن هذه المقالة لتکوننّ من المرجومین. یعنى المشتومین و قیل من المقتولین بالحجارة.
قالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِی کَذَّبُونِ تکذیبا لا یرجى معه ایمانهم و لا اجابتهم.
فَافْتَحْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ فَتْحاً اى اقض بینى و بینهم قضاء تنجینى به منهم و نَجِّنِی وَ مَنْ مَعِیَ من العذاب الّذى تهلکهم به.
فَأَنْجَیْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ اى خلّصناه مع المؤمنین فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ المملوّ من الانس و الجنّ و السّباع و الطیور من کلّ صنف ذکر و انثى.
ثُمَّ أَغْرَقْنا بعد انجاء نوح و من معه الْباقِینَ من قومه. و فى الآیة تنبیه على انّ نوحا (ع) کان مبعوثا الى من على وجه الارض. الا ترى انّه قال فى قصّة موسى و فرعون: ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ و قال هاهنا: ثُمَّ أَغْرَقْنا بَعْدُ الْباقِینَ و کذلک تبیّن فى دعائه حیث قال: رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیَّاراً و قال سبحانه: وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقِینَ.
إِنَّ فِی ذلِکَ اى فى الّذى فعل بقوم نوح لعبرة لمن بعدهم من هذه الامّة، فیحذرون مثل عقوبتهم و ما کان اکثر قومک مصدّقین.
وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ فى انتقام من کفر به الرَّحِیمُ بعباده المؤمنین. و قیل وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ یعنى قوم نوح یقول کان اکثرهم کافرین بالتّوحید و لو کان اکثرهم مؤمنین لم یعذّبوا فى الدّنیا.
قوله: کَذَّبَتْ عادٌ الْمُرْسَلِینَ عاد اسم قبیلة، و لهذا انّث و هو فى الاصل اسم رجل هو ابو القبیلة.
إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ یعنى فى النّسب لا فى الدّین أَ لا تَتَّقُونَ عقاب اللَّه على کذبکم به.
إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ على وحى اللَّه و رسالاته.
فَاتَّقُوا اللَّهَ بطاعته و الانتهاء الى ما یأمرکم به و ینهاکم عنه وَ أَطِیعُونِ فیما آمرکم به من تقوى اللَّه و الحذر من سطوته.
وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ، اى اطلب منکم على امرى ایّاکم بتقوى اللَّه جزاء و ثوابا. فان جزائى و ثوابى على ربّ العالمین. لانّه هو الّذى ارسلنى فکان اجرى علیه. و قیل انّما قال ذلک لانّ المستحقّ على تبلیغ الرسالة ثواب دائم و لم یکن ذلک الیهم.
أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ الرّیع المرتفع من الارض و جمعه اریاع، و الریع بالفتح فیه لغة و اصله فى اللغة الزیادة و قیل هو الطریق المرتفع عن الارض سلک ام لم یسلک. و قیل هو الطریق الّذى یکون بین الجبلین، «آیة» یعنى بناء متمیزا عن سایر الأبنیة و قیل آیة اى علامة یجتمعون الیها للعبث بمن یمرّ فى الطریق و قیل هو برج الحمام، تَعْبَثُونَ یعنى عابثین و هذا کقول القائل: خرج فلان من البلد یقول کذا یعنى قائلا کذا. خلافست میان علما که از بهر چه ایشان را عابث خواند بدان بناها که مىکردند؟ قومى گفتند اسراف میکردند در آن فوق الحاجة قصرهاى عظیم و منظرهاى بلند، و هر چه اسراف باشد و فوق الحاجة همه عبث بود. قومى گفتند غرض ایشان در آن تفاخر و تکاثر بود و تفاخر در ابنیه عبث باشد که آن را محصولى نبود. قومى گفتند که قصد ایشان در آن بناها آن بود که تا از مکاره زمان و نوائب روزگار ایمن باشند و این عبث باشد، قومى گفتند که کبوتر خانه بود که مىکردند و کبوتردارى و این خود بازى کودکان باشد ، و قیل کانوا یبنون بناء من یطمع الخلود و ذلک عبث. مقاتل گفت ایشان سفر میکردند و بستارگان راه مىبردند پس خواستند که راه بردن بر خود آسان کنند و بر راهها قصرهاى عظیم و بناهاى بلند بساختند تا علمى باشد ایشان را و نشانى در راه بردن و آن گه بآن تفاخر میکردند که هذا منزل فلان و هذا منزل بنى فلان، اینست که ربّ العالمین گفت: آیَةً تَعْبَثُونَ وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ اى حصونا و کلّ بناء مصنعة و قیل المصنعة البناء على الماء و لعلّکم تخلدون اى کانّ هذه الأبنیة تخلّدکم فى الدّنیا و انتصب آیة على انّه مفعول له، و مفعول «أَ تَبْنُونَ» غیر مذکور لدلالة الکلام علیه، فدلّ «تبنون» على البناء و دلّت «آیة» على عظم البناء.
وَ إِذا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِینَ اى اذا انتقمتم انتقمتم انتقام الجبّارین بلا رأفة و لا ابقاء. و قیل معناه إِذا بَطَشْتُمْ بمن دونکم بَطَشْتُمْ متکبّرین قتلا بالسّیف و ضربا بالسوط و الجبّار الّذى یقتل و یضرب على الغضب، و اصل الجبّار ممتنع، مشتق من جبّار النخل، هو الّذى قد ارتفع عن ان تناله ید. و قیل الجبّار هو الغالى بالقدرة و هو مدح للَّه عزّ و جل لانّه حقیقة فیه و ذمّ لغیره لانّه کذب.
فَاتَّقُوا اللَّهَ بترک هذه الاشیاء وَ أَطِیعُونِ فیما ادعوکم الیه.
وَ اتَّقُوا الَّذِی أَمَدَّکُمْ اى اعطاکم ما تعلمون. و الامداد اتباع الثانى بما قبله شیئا بعد شىء على انتظام . ثمّ فسّر فقال: أَمَدَّکُمْ بِأَنْعامٍ وَ بَنِینَ وَ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ. إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ فى الدّنیا و قیل فى الآخرة باصرارکم على ما انتم علیه.
قالُوا سَواءٌ عَلَیْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُنْ مِنَ الْواعِظِینَ اى لا نقبل کلامک و دعوتک و عظت ام سکتّ.
إِنْ هذا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِینَ بفتح خا و سکون لام قرائت ابن کثیر و نافع و ابو عمرو و یعقوب و على، معنى آنست که ما هذا الّذى جئتنا به الا کذب الاوّلین الّذین ادّعوا النبوّة و لم یکونوا انبیاء، و باین قول خلق بمعنى اختلاق است و هو الکذب. همانست که جاى دیگر گفت: إِنْ هذا إِلَّا اخْتِلاقٌ، إِنْ هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ، و روا باشد که خلق بمعنى آفرینش بود و وجه این قرائت آنست که خلقنا کما خلق من کان قبلنا نحیى کما حیوا و نموت کما ماتوا و لا نبعث، کما قالوا: إِنْ هِیَ إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ، باقى قرّاء: إِنْ هذا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِینَ بضمّتین خوانند: ضمّ خا و ضمّ لام و آن قراءة را دو وجه است: یکى آنست که نیست این که تو آوردى مگر خوى و عادت پیشینان که میگفتند که ما پیغمبرانیم و دروغ میگفتند، و وجه دیگر آنست که ما هذا الّذى نحن فیه الّا عادة الاوّلین من تشیید البناء و البطش على وجه التّکبّر فلا نترک هذه العادة بقولک.
وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ على ما نحن علیه من الاقوال و الافعال فَکَذَّبُوهُ فَأَهْلَکْناهُمْ، بِرِیحٍ صَرْصَرٍ عاتِیَةٍ، انّ فى ذلک لآیة اى فى اهلاکنا ایّاهم مع شدّة قوّتهم و شوکتهم باضعف الاشیاء و هو الرّیح لدلالة على وحدانیّتنا و صدق نبوّته، و ما کان اکثرهم مؤمنین وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ. کَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِینَ مقاتل گفت: عاد و ثمود ابن عم یکدیگر بودند، عاد قوم هود بودند و ثمود قوم صالح و میان مهلک عاد و مهلک ثمود پانصد سال بود. قومى گفتند از اهل تاریخ که عاد و ثمود دو برادر بودند از فرزندان ارم بن سام بن نوح و سام بن نوح را پنج پسر بود ارم و ارفخشد و عالم و الیفر و الاسود، و ارم مهینه فرزندان بود و او را هفت پسر بود: عاد و ثمود و صحار و طسم و جدیس و جاسم و باز. مسکن عاد و فرزندان وى یمن بود و مسکن ثمود و فرزندان وى حجاز و شام بود و مسکن طسم، عمان و بحرین و مسکن جدیس زمین یمامه و مسکن صحار ما بین الطائف الى جبال طیئ و مسکن جاسم ما بین الحرم الى سفوان و مسکن وبار زمینى است که آن را وبار گویند، بنام وى بازخوانند اینان همه زبان و لغت عربى داشتند، و قد انقرضوا عن آخرهم فلم یبق لهم نسل.
إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَ لا تَتَّقُونَ الى قوله: إِلَّا عَلى رَبِّ الْعالَمِینَ.
أَ تُتْرَکُونَ یعنى أ تظنّون ان ربّکم یترککم فى هذه الدّنیا آمنین من الموت و الحدثان؟ تأکلون و تشربون و تتمتّعون لا تخافون شیئا ثمّ تموتون و لا تبعثون.
فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ. وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ کانوا یسکنون الحجر و هى ذات نخل و زرع و میاه طَلْعُها هَضِیمٌ اختلفوا فیه قال ابن عباس: هضیم اى لطیف فى جسمه ما دام فى کفّراه و منه هضیم الکشح و الحشا، اى ضامر لطیف و منه هضم الطعام اذا لطف و استحال الى مشاکلة البدن. قال المبرد: الطّلع ما دام فى کفّراه هضیم، لانّ الهضیم اللاصق بعضه ببعض. فاذا خرج منها فلیس بهضیم اى نضیج مدرک یانع. و قال مقاتل: هضیم، اى متراکم حتّى هضم بعضه بعضا و اصله الکسر، و قیل هضیم رطب لین لیس فیه نواة.
و تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً و مىتراشید از کوههاى سنگ خاره خانهها.
گفتهاند که در وادى حجر دو هزار بار هزار سراى و هفتصد سراى تراشیدند از سنگ سخت در میان کوهها، ربّ العالمین ایشان را در آن کار باستادى و تیزکارى وصف کرد گفت فارِهِینَ تیزکارانند و استادان. فرهین، چستکاران و زیباکاران. فارهین، بالف قرائت کوفى است و شامى و فرهین بى الف قرائت باقى و هما لغتان، مثل حاذر و حذر. و قیل: الفاره الحاذق العالم، و الفره الاشر البطر. و قیل الفره القوىّ.
فَاتَّقُوا اللَّهَ اى احذروا عقابه، و اطیعون فى نصحى.
وَ لا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ على انفسهم فى تمادیهم فى معصیة اللَّه و اجترائهم على سخطه و هم الرّهط التسعه الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ.
قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ اى انت من المعلّلین بالطعام و الشّراب فلا نؤمن بک اخذ من السّحر و هو الرّئة و المعنى انت بشر مثلنا و لست من الملائکة.
و قیل انت من المسحّرین اى ممّن سحر مرّة بعد اخرى حتّى اختلّ عقله و اضطرب رأیه، و یقول العرب هو مسحور و مجنون و مطبوب. و قیل من المسحّرین اى من المخدوعین یعنى تخدع من السّحر.
ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا سوقة لا فضل لک علینا فَأْتِ بِآیَةٍ إِنْ کُنْتَ صادقا فى قولک انّى مرسل، فأتنا بدلالة و حجّة على ذلک.
و در تفسیر آوردهاند که ایشان از صالح درخواستند که هر پیغامبر که آمد بقوم خویش با وى معجزتى بود که دلالت کرد بر صدق وى و ما از تو مىخواهیم که ازین سنگ معروف و اشارت بآن سنگ کردند بیرون آرى ماده شترى آبستن. صالح ایشان را نزدیک آن سنگ جمع کرد و دعا کرد، و ربّ العزّة دعاء وى اجابت کرد. لیجعل تلک النّاقة فتنة لهم. ایشان در آن سنگ نظر میکردند که همچون زن آبستن شکم باز کرد درد زه خاست و ناقه از آن بیرون آمد بر آن صفت که ایشان میخواستند، حمراء دعجاء عشراء. از سه روى معجزه بود: یکى آنکه ناقه از سنگ بیرون آمد و این معتاد نیست، دیگر آن که بىفحل آبستن گشت، سوم آنکه ناقه بر آن صفت که ایشان میخواستند بیرون آمد. یقال کان عاد الاوّل مرّ بتلک الصّخرة یوما راکبا فسمع من جوف الصّخرة: جز بی فانّ فىّ هلاک خلق من ولدک.
پس آن ناقه را نیز درد زه خاست و بچّه آورد.
صالح آن گه ایشان را گفت: هذِهِ ناقَةٌ لکم آیة بانّى رسول اللَّه لها شرب یوم و لکم شرب یوم اى ، نصیب یوم معلوم. فکان للنّاقة یوم و لهم یوم. فاذا کان یوم شرب النّاقة من الماء کانوا فى لبن ما شاءوا و لیس لهم ماء و اذا کان یومهم لم یکن للنّاقة ماء. قال ابن عباس: اذا کان یوم وردها اعطتهم من اللّبن ما شاءوا.
وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ اى قال لهم صالح: لا تعقروها و لا تتعرّضوا لها بمکروه و لا تمنعوها من الماء و الرّعى فیحلّ بکم عَذابُ یَوْمٍ عَظِیمٍ فى الدنیا. «فَعَقَرُوها» یرید به المسرفین الّذین سبق ذکرهم فى قوله: وَ لا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ. و قیل العاقر قدار بن سالف و نسب الفعل الى جماعتهم لانّهم رضوا بذلک، و کان قدار رجل ازرق اشقر الى القصر ما هو. ثمّ رجع الیها هو و صاحب له بالسّیف فقتلاها. و یقال عقروها یوم الاربعا.
فماتت فَأَصْبَحُوا نادِمِینَ على عقرهم ایّاها بعد ظهور العذاب لانّهم لو ندموا قبل ذلک لتنفعهم ذلک.
فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ یوم السّبت من صیحة جبرئیل. فماتوا اجمعین، و اصل العقر ضرب الساق بالسّیف و ما یجرى مجراه. و قیل العقر الجرح.
إِنَّ فِی ذلِکَ اى فى اخراج النّاقة من الصخرة على تلک الصفة و فى اهلاکهم، لعبرة لمن بعدهم من هذه الامّة. وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ.
وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ. و قیل اتاهم صالح بالمعجزات فآمنوا به فلمّا مات ارتدّوا فبعثه ثانیا الیهم فکذّبوه فاتاهم بالنّاقة.
کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِینَ الى قوله إِلَّا عَلى رَبِّ الْعالَمِینَ. أَ تَأْتُونَ الذُّکْرانَ مِنَ الْعالَمِینَ؟ یعنى أ تصیبون الذکور من النّاس حراما وَ تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ حلالا؟ بیّن اللَّه انّه لا عذر لهم فیه. بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عادُونَ متجاوزون عن الحدّ فى الظلم باختیار الحرام على الحلال. و قیل من العالمین اى من الغرباء.
وَ تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ یعنى و تذرون فروج ازواجکم و کانوا یأتون ادبار النساء. ایضا و فى الخبر: ان من اتى امرأة فى دبرها فهو برىء مما انزل على محمد (ص) و لا ینظر اللَّه الیه.
و قال بعض الصحابة: قد کفر، و قال بعضهم هل یفعله الا الکافر؟
قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا لُوطُ عن دعواک النبوّة و الانکار علینا و عن تقبیح فعلنا لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ من بلدنا.
قالَ إِنِّی لِعَمَلِکُمْ اللّواط من القالین المبغضین، و القالى التارک للشیء بغضا له. رَبِّ نَجِّنِی وَ أَهْلِی مِمَّا یَعْمَلُونَ اى من عذاب عملهم، و قیل اخرجنى من بینهم حتّى لا اراهم و لا ارى عملهم و نجّنى من مقاساة مخالطتهم.
فَنَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ یعنى بناته و من آمن معه.
إِلَّا عَجُوزاً فِی الْغابِرِینَ هى امرأة لوط غبرت فلم تخرج مع لوط. و قیل غبرت فلم تهلک مع قومها ثمّ اصحابها الحجر بعد ما خرجت من القریة. و انّما اهلکت لانّها تدلّ المشرکین على اضیافه.
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ الدّمار الهلاک على وجه هائل عجیب. و اختلفوا فى سبب اهلاکهم: فقال بعضهم انّ اللَّه تعالى خسف بهم الارض، و قال بعضهم انّ جبرئیل رفعهم ببلادهم على قوادمه. و قیل على ریشة واحدة حملهم بامر اللَّه الى السّماء حتّى سمع اهل السّماء صوت الطیر و نباح الکلاب. ثمّ نکسهم على رؤسهم کما قال: فَجَعَلْنا عالِیَها سافِلَها.
وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً یعنى على الغائبین منهم فى البلاد. مطرا، یرید به مطر الحجارة کما بیّن فى قوله: وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ حِجارَةً. قال وهب وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً اى کبریتا و نارا فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِینَ اى بئس مطر الکافرین الّذین کذّبوا نبیّهم.
إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً اى فى اهلاکنا ایّاهم لدلالة لمن بعدهم مزجرهم عن قبیح فعلهم وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ و لو کانوا مؤمنین لم یعذّبوا فى الدّنیا.
وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ فى نقمته من اعدائه الرَّحِیمُ بالمؤمنین من عباده.
کَذَّبَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ الْمُرْسَلِینَ الایکة غیضة، تنبت ناعم الشّجر کالسّدر و الاراک. و قال الزّجاج: الایکة الشّجر الملتفّ یقال ایکة و ایک کما یقال اجمة و اجم. و کان اصحاب الایکة اصحاب شجر ملتفّة، و شجرهم الدّوم و هو المقل، و قرأ حرمىّ و شامىّ «ایکة» بفتح اللام و هو اسم علم لتلک المدینة و البقعة.
إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَیْبٌ. اینجا اخوهم نگفت از بهر آنکه شعیب نه از نسب اصحاب ایکه بود بلکه از نسب مدین بود و لهذا قال تعالى: وَ إِلى مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً. مدین پسر ابراهیم خلیل بود. ابراهیم بعد از ساره زنى بخواست از کنعانیان، و مدین از وى بود و مدین جدّ شعیب بود، هو شعیب بن نویب بن مدین بن ابراهیم (ع).
روایت کردند از ابن عباس که گفت: اصحاب ایکة و اصحاب مدین هر دو یکىاند، امّا جمهور مفسّران بر آنند که اصحاب ایکه دیگرند و اصحاب مدین دیگر و حقّ جلّ جلاله شعیب را بهر دو قوم فرستاد به پیغامبرى. قال ابن زید: بعث اللَّه عزّ و جل شعیبا الى قومه اهل مدین و الى البادیة و هم اصحاب الایکة.
إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَیْبٌ أَ لا تَتَّقُونَ الى قوله: رَبِّ الْعالَمِینَ انّما کانت دعوة هؤلاء و الانبیاء کلّهم فیما حکى اللَّه عنهم عن صیغة واحدة للاخبار، بانّ الحقّ الّذى یدعون الیه واحد و انّهم متّفقون على الامر بالتّقوى و الطّاعة و الاخلاص فى العبادة و الامتناع من اخذ الاجر على الدّعوة و تبلیغ الرّسالة.
قوله: أَوْفُوا الْکَیْلَ، اى أتمّوه وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ حقوق النّاس، تقول خسر حقّه و اخسره.
وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ القسطاس اقوم الموازین، و هو الشّاهین، و قیل القبان، و قیل المعیار، و قیل المیزان. و قیل هو رومىّ، و قیل هو عربىّ و اصله من القسط. قال المبرّد: اراد بالقسطاس العدل و الوفاء، مکیلا کان او موزونا، صغیرا او کبیرا.
وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ حقوقهم، و ذکر باعمّ الالفاظ یخاطب به القافة و الوزّان و النخّاس و المحصى و الصیرفىّ، وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ العثى اسراع الفساد، اى لا تفسدوا فى معاملتکم بینکم و بین النّاس فتکونوا فى الارض مفسدین بذلک، و قیل اراد لا تغیّروا على ما حولکم نهبا و قتلا.
وَ اتَّقُوا الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِینَ. اى اتّقوا عقاب ربّکم الّذى خلقکم و خلق الجبلّة الاوّلین، و فى الجبلّة للعرب لغتان: کسر الجیم و الباء و تشدید اللام، و کذلک ضمّ الجیم و الباء و تشدید اللام، فاذا نزعت الهاء من آخرها کان الضمّ فى الباء و الجیم کما قال تعالى: وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلًّا کَثِیراً. و ربّما سکنوا الباء من الجبل، و قیل الجبلّة الخلق المتجسّد الغلیظ مأخوذ من الجبل. و معنى ذکر الجبلّة إنذارهم ما اوقع اللَّه بهم من العقوبات، اى خلقکم و خلق الاوّلین و قد رأیتم وقایعه بهم روى عن ابن عباس انّه قال: الجبلّة عشرة الاف.
قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ. وَ ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّکَ لَمِنَ الْکاذِبِینَ. اى ما نظنّک الّا کاذبا.
فَأَسْقِطْ عَلَیْنا کِسَفاً بفتح سین قرائت حفص است، و الکسف القطع. یقال کسفة و کسف، نظیره قوله: أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ کَما زَعَمْتَ عَلَیْنا کِسَفاً. و یقال کسفت له کسفة من المال اى قطعة. باقى قرّاء کسفا بسکون سین خوانند، و الکسف الجانب اى اسقط علینا جانبا من السّماء. این سخن بر سبیل استهزاء گفتند و تکذیب، هم چنان که جاى دیگر گفت: فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِیمٍ.
شعیب ایشان را جواب داد که: رَبِّی أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ، اى ربّى اعلم بعملکم و ما تستحقّون من العذاب و بوقت الاستحقاق: فینزل بکم العذاب على ما یوجبه الحکمة.
فَکَذَّبُوهُ، اى کذّبوا شعیبا بعد وضوح الحجّة و انتفاء الشّبهة، فَأَخَذَهُمْ عَذابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ اصابهم فى بیوتهم غمّ و حرّ فخرجوا الى الصحراء یتنفّسون فلجاؤا الى حضیض جبل یستظلّون بسحابة عرضت به. فلمّا دخلوا تحتها انضجتهم، و قیل سلّط اللَّه علیهم الحرّ سبعة ایّام و لیالیها حتى غلت انهارهم ثمّ رفع لهم جبل من بعید تحته ماء بارد فاستظلّوا به فسقط علیهم. قال قتادة: بعث اللَّه شعیبا الى امتین: اصحاب الایکة و اهل مدین، و امّا اصحاب الایکة فاهلکوا بالظّلة، و امّا اهل مدین فاخذتهم الصّیحة صاح بهم جبرئیل فهلکوا. و عن ابن عباس قال: من حدّثک ما عذاب یوم الضلّة فکذّبه، لعلّه اراد لم ینج منهم احد فیخبر به. إِنَّهُ کانَ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ، انّما عظم اللَّه ذلک الیوم لعظم العذاب فیه.
إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ.
حسن بصرى را پرسیدند: چونست این که ربّ العالمین میگوید: کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ، کَذَّبَتْ عادٌ، کَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِینَ و رسول بایشان زیادت از یکى نبود؟ گفت: پیغامبر که بایشان آمد، و نفى شرک و تصدیق رسل چون او را دروغزن گرفتند چنانست که همه را دروغزن گرفتهاند، که همه را باین معنى فرستادند. و قیل: کذّبوا آدم و ادریس و نوحا. و انّما قال «اخوهم» لانّه کان على لسانهم و من جنسهم لا من طریق الدّین. حقّ تعالى هر پیغامبر که بقومى فرستاد هم از عشیره و قبیله ایشان فرستاد و بر زبان و لغت ایشان، از بهر آنکه چون بوى معرفت دارند و صدق و امانت وى شناسند آن بقبول نزدیکتر باشد و سخن او به درگیرد. أَ لا تَتَّقُونَ یعنى أ فلا تتّقون عقاب اللَّه بعد وضوح الحجّة و انتفاء الشبهة؟
إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ انّى رسول اللَّه الیکم و قد یضاف الرّسول الى المرسل الیه و الى المرسل کقوله: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ و قوله: إِنَّ رَسُولَکُمُ الَّذِی أُرْسِلَ إِلَیْکُمْ لَمَجْنُونٌ و قوله أَمِینٌ یعنى على الوحى و الرسالة لانّکم عرفتمونى قبل هذا فیما بینکم بالصّدق و الامانة. معنى آنست که مرا پیش ازین در میان قوم خویش بصدق و امانت شناختهاید چون با شما در کار شما راست گویم پس بدانید که بر وحى و رسالت حقّ هم راست گویم.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ فیما آمرکم به فانّى لا اخونکم و لا ارید بکم سوء وَ ما أَسْئَلُکُمْ على ما ادعوکم الیه مِنْ أَجْرٍ و ثوابا إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلى رَبِّ الْعالَمِینَ، و ذلک اریده.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ کرّر لانّ الاوّل متصل بقوله أَمِینٌ و الثّانی بقوله ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ فهما سببان. و قیل کرّر لانّه فى الانذار ابلغ.
قالُوا أَ نُؤْمِنُ لَکَ وَ اتَّبَعَکَ الْأَرْذَلُونَ الاقلّون مالا و جاها: الرّذیلة هى الخصلة الذمیمة الّتى یمتنع عنه العقل و الشّرع ، و ضدّه الخصلة الحمیدة الّتى یدعو الیها العقل و الشّرع. قرأ یعقوب و اتباعک الارذلون اى لا نؤمن لک و من اتّبعک الارذلون، اى و هذه حالک کما تقول: لا نصحبک و اصحابک السّفلة، اى و السّفلة اصحابک، و قرأ الباقون و اتّبعک على الفعل الماضى، اى لا نؤمن لک و قد اتّبعک الارذلون، اى و هذه حالک کما تقول: لا نصحبک و صحبک السّفلة. و الاتباع جمع تبع و التبع جمع تابع مثل طالب و طلب و حارس و حرس، و یجوز ان یکون جمع تابع کصاحب و اصحاب.
ارذلون بقول مفسّران پیشهورانند: کفشگر و جولاه و حجّام و امثال ایشان، معنى آنست که بتو چون ایمان آریم و پسروان تو اهل صناعت و پیشهورانند نه خواجگان و محتشمان، و این سخن از روى جهل و حماقت گفتند از بهر آنکه صناعت و حرفت چون مباح باشد در باب دیانات پسندیده است و قدحى در مردم نیارد، و گفتهاند ارذلون سفلهاند اهل خساست و مکاسب دنى.
نوح گفت: وَ ما عِلْمِی بِما کانُوا یَعْمَلُونَ انّما لى منهم ظاهر امرهم و علىّ ان ادعوهم و لیس علىّ من خساسة احوالهم و دنائة مکاسبهم شیء و لم اکلّف ذلک انّما کلّفت ان ادعوهم. معنى آنست که از خساست احوال و دنائت مکاسب ایشان بمن چه باز مىگردد و مرا چه مىباید دانست که نه دانش آن مرا تکلیف کردهاند، مرا تکلیف آن کردهاند که ایشان را دعوت کنم بتوحید و مردم که بر یکدیگر تفاضل دارند بایمان و توحید و طاعت دارند نه بآنچه شما مىگویید. پس خواستند که نوح را بر اتباع خود بیرون آرند و اغراء کنند، گفتند: انّهم یضمرون الکفر و یظهرون لک الایمان. ایشان منافقانند، در دل بیرون از آن دارند که بزبان میگویند، بزبان ایمان مىآرند و بدل کافر مىشوند.
نوح جواب داد که: إِنْ حِسابُهُمْ إِلَّا عَلى رَبِّی لَوْ تَشْعُرُونَ یعنى الىّ ظاهرهم و اللَّه یحاسبهم على ما فى قلوبهم بر من نیست که دل ایشان بازجویم و بدانم بر من آنست که ظاهر ایشان قبول کنم و اللَّه تعالى خود مطلع است بر دلهاى ایشان و خود حساب باطن و اسرار ایشان کند. همانست که مصطفى (ص) گفت در آن خبر معروف: فاذا شهدوا ان لا اله الا اللَّه عصموا منّى دماءهم و اموالهم الا بحقّها و حسابهم على اللَّه عزّ و جل.
و قال سفیان الثورى: لا نحاسب الاحیاء و نحکم على الاموات.
وَ ما أَنَا بِطارِدِ الْمُؤْمِنِینَ یعنى لا اطردهم بقولکم انهم یضمرون الکفر إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ مُبِینٌ اى ما انا الا معلم بمواضع المخافة لتحذروها و لم اکلّف ما فى الضّمائر.
قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا نُوحُ عن هذه المقالة لتکوننّ من المرجومین. یعنى المشتومین و قیل من المقتولین بالحجارة.
قالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِی کَذَّبُونِ تکذیبا لا یرجى معه ایمانهم و لا اجابتهم.
فَافْتَحْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ فَتْحاً اى اقض بینى و بینهم قضاء تنجینى به منهم و نَجِّنِی وَ مَنْ مَعِیَ من العذاب الّذى تهلکهم به.
فَأَنْجَیْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ اى خلّصناه مع المؤمنین فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ المملوّ من الانس و الجنّ و السّباع و الطیور من کلّ صنف ذکر و انثى.
ثُمَّ أَغْرَقْنا بعد انجاء نوح و من معه الْباقِینَ من قومه. و فى الآیة تنبیه على انّ نوحا (ع) کان مبعوثا الى من على وجه الارض. الا ترى انّه قال فى قصّة موسى و فرعون: ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ و قال هاهنا: ثُمَّ أَغْرَقْنا بَعْدُ الْباقِینَ و کذلک تبیّن فى دعائه حیث قال: رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیَّاراً و قال سبحانه: وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقِینَ.
إِنَّ فِی ذلِکَ اى فى الّذى فعل بقوم نوح لعبرة لمن بعدهم من هذه الامّة، فیحذرون مثل عقوبتهم و ما کان اکثر قومک مصدّقین.
وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ فى انتقام من کفر به الرَّحِیمُ بعباده المؤمنین. و قیل وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ یعنى قوم نوح یقول کان اکثرهم کافرین بالتّوحید و لو کان اکثرهم مؤمنین لم یعذّبوا فى الدّنیا.
قوله: کَذَّبَتْ عادٌ الْمُرْسَلِینَ عاد اسم قبیلة، و لهذا انّث و هو فى الاصل اسم رجل هو ابو القبیلة.
إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ یعنى فى النّسب لا فى الدّین أَ لا تَتَّقُونَ عقاب اللَّه على کذبکم به.
إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ على وحى اللَّه و رسالاته.
فَاتَّقُوا اللَّهَ بطاعته و الانتهاء الى ما یأمرکم به و ینهاکم عنه وَ أَطِیعُونِ فیما آمرکم به من تقوى اللَّه و الحذر من سطوته.
وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ، اى اطلب منکم على امرى ایّاکم بتقوى اللَّه جزاء و ثوابا. فان جزائى و ثوابى على ربّ العالمین. لانّه هو الّذى ارسلنى فکان اجرى علیه. و قیل انّما قال ذلک لانّ المستحقّ على تبلیغ الرسالة ثواب دائم و لم یکن ذلک الیهم.
أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ الرّیع المرتفع من الارض و جمعه اریاع، و الریع بالفتح فیه لغة و اصله فى اللغة الزیادة و قیل هو الطریق المرتفع عن الارض سلک ام لم یسلک. و قیل هو الطریق الّذى یکون بین الجبلین، «آیة» یعنى بناء متمیزا عن سایر الأبنیة و قیل آیة اى علامة یجتمعون الیها للعبث بمن یمرّ فى الطریق و قیل هو برج الحمام، تَعْبَثُونَ یعنى عابثین و هذا کقول القائل: خرج فلان من البلد یقول کذا یعنى قائلا کذا. خلافست میان علما که از بهر چه ایشان را عابث خواند بدان بناها که مىکردند؟ قومى گفتند اسراف میکردند در آن فوق الحاجة قصرهاى عظیم و منظرهاى بلند، و هر چه اسراف باشد و فوق الحاجة همه عبث بود. قومى گفتند غرض ایشان در آن تفاخر و تکاثر بود و تفاخر در ابنیه عبث باشد که آن را محصولى نبود. قومى گفتند که قصد ایشان در آن بناها آن بود که تا از مکاره زمان و نوائب روزگار ایمن باشند و این عبث باشد، قومى گفتند که کبوتر خانه بود که مىکردند و کبوتردارى و این خود بازى کودکان باشد ، و قیل کانوا یبنون بناء من یطمع الخلود و ذلک عبث. مقاتل گفت ایشان سفر میکردند و بستارگان راه مىبردند پس خواستند که راه بردن بر خود آسان کنند و بر راهها قصرهاى عظیم و بناهاى بلند بساختند تا علمى باشد ایشان را و نشانى در راه بردن و آن گه بآن تفاخر میکردند که هذا منزل فلان و هذا منزل بنى فلان، اینست که ربّ العالمین گفت: آیَةً تَعْبَثُونَ وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ اى حصونا و کلّ بناء مصنعة و قیل المصنعة البناء على الماء و لعلّکم تخلدون اى کانّ هذه الأبنیة تخلّدکم فى الدّنیا و انتصب آیة على انّه مفعول له، و مفعول «أَ تَبْنُونَ» غیر مذکور لدلالة الکلام علیه، فدلّ «تبنون» على البناء و دلّت «آیة» على عظم البناء.
وَ إِذا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِینَ اى اذا انتقمتم انتقمتم انتقام الجبّارین بلا رأفة و لا ابقاء. و قیل معناه إِذا بَطَشْتُمْ بمن دونکم بَطَشْتُمْ متکبّرین قتلا بالسّیف و ضربا بالسوط و الجبّار الّذى یقتل و یضرب على الغضب، و اصل الجبّار ممتنع، مشتق من جبّار النخل، هو الّذى قد ارتفع عن ان تناله ید. و قیل الجبّار هو الغالى بالقدرة و هو مدح للَّه عزّ و جل لانّه حقیقة فیه و ذمّ لغیره لانّه کذب.
فَاتَّقُوا اللَّهَ بترک هذه الاشیاء وَ أَطِیعُونِ فیما ادعوکم الیه.
وَ اتَّقُوا الَّذِی أَمَدَّکُمْ اى اعطاکم ما تعلمون. و الامداد اتباع الثانى بما قبله شیئا بعد شىء على انتظام . ثمّ فسّر فقال: أَمَدَّکُمْ بِأَنْعامٍ وَ بَنِینَ وَ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ. إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ فى الدّنیا و قیل فى الآخرة باصرارکم على ما انتم علیه.
قالُوا سَواءٌ عَلَیْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُنْ مِنَ الْواعِظِینَ اى لا نقبل کلامک و دعوتک و عظت ام سکتّ.
إِنْ هذا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِینَ بفتح خا و سکون لام قرائت ابن کثیر و نافع و ابو عمرو و یعقوب و على، معنى آنست که ما هذا الّذى جئتنا به الا کذب الاوّلین الّذین ادّعوا النبوّة و لم یکونوا انبیاء، و باین قول خلق بمعنى اختلاق است و هو الکذب. همانست که جاى دیگر گفت: إِنْ هذا إِلَّا اخْتِلاقٌ، إِنْ هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ، و روا باشد که خلق بمعنى آفرینش بود و وجه این قرائت آنست که خلقنا کما خلق من کان قبلنا نحیى کما حیوا و نموت کما ماتوا و لا نبعث، کما قالوا: إِنْ هِیَ إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ، باقى قرّاء: إِنْ هذا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِینَ بضمّتین خوانند: ضمّ خا و ضمّ لام و آن قراءة را دو وجه است: یکى آنست که نیست این که تو آوردى مگر خوى و عادت پیشینان که میگفتند که ما پیغمبرانیم و دروغ میگفتند، و وجه دیگر آنست که ما هذا الّذى نحن فیه الّا عادة الاوّلین من تشیید البناء و البطش على وجه التّکبّر فلا نترک هذه العادة بقولک.
وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ على ما نحن علیه من الاقوال و الافعال فَکَذَّبُوهُ فَأَهْلَکْناهُمْ، بِرِیحٍ صَرْصَرٍ عاتِیَةٍ، انّ فى ذلک لآیة اى فى اهلاکنا ایّاهم مع شدّة قوّتهم و شوکتهم باضعف الاشیاء و هو الرّیح لدلالة على وحدانیّتنا و صدق نبوّته، و ما کان اکثرهم مؤمنین وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ. کَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِینَ مقاتل گفت: عاد و ثمود ابن عم یکدیگر بودند، عاد قوم هود بودند و ثمود قوم صالح و میان مهلک عاد و مهلک ثمود پانصد سال بود. قومى گفتند از اهل تاریخ که عاد و ثمود دو برادر بودند از فرزندان ارم بن سام بن نوح و سام بن نوح را پنج پسر بود ارم و ارفخشد و عالم و الیفر و الاسود، و ارم مهینه فرزندان بود و او را هفت پسر بود: عاد و ثمود و صحار و طسم و جدیس و جاسم و باز. مسکن عاد و فرزندان وى یمن بود و مسکن ثمود و فرزندان وى حجاز و شام بود و مسکن طسم، عمان و بحرین و مسکن جدیس زمین یمامه و مسکن صحار ما بین الطائف الى جبال طیئ و مسکن جاسم ما بین الحرم الى سفوان و مسکن وبار زمینى است که آن را وبار گویند، بنام وى بازخوانند اینان همه زبان و لغت عربى داشتند، و قد انقرضوا عن آخرهم فلم یبق لهم نسل.
إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَ لا تَتَّقُونَ الى قوله: إِلَّا عَلى رَبِّ الْعالَمِینَ.
أَ تُتْرَکُونَ یعنى أ تظنّون ان ربّکم یترککم فى هذه الدّنیا آمنین من الموت و الحدثان؟ تأکلون و تشربون و تتمتّعون لا تخافون شیئا ثمّ تموتون و لا تبعثون.
فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ. وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ کانوا یسکنون الحجر و هى ذات نخل و زرع و میاه طَلْعُها هَضِیمٌ اختلفوا فیه قال ابن عباس: هضیم اى لطیف فى جسمه ما دام فى کفّراه و منه هضیم الکشح و الحشا، اى ضامر لطیف و منه هضم الطعام اذا لطف و استحال الى مشاکلة البدن. قال المبرد: الطّلع ما دام فى کفّراه هضیم، لانّ الهضیم اللاصق بعضه ببعض. فاذا خرج منها فلیس بهضیم اى نضیج مدرک یانع. و قال مقاتل: هضیم، اى متراکم حتّى هضم بعضه بعضا و اصله الکسر، و قیل هضیم رطب لین لیس فیه نواة.
و تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً و مىتراشید از کوههاى سنگ خاره خانهها.
گفتهاند که در وادى حجر دو هزار بار هزار سراى و هفتصد سراى تراشیدند از سنگ سخت در میان کوهها، ربّ العالمین ایشان را در آن کار باستادى و تیزکارى وصف کرد گفت فارِهِینَ تیزکارانند و استادان. فرهین، چستکاران و زیباکاران. فارهین، بالف قرائت کوفى است و شامى و فرهین بى الف قرائت باقى و هما لغتان، مثل حاذر و حذر. و قیل: الفاره الحاذق العالم، و الفره الاشر البطر. و قیل الفره القوىّ.
فَاتَّقُوا اللَّهَ اى احذروا عقابه، و اطیعون فى نصحى.
وَ لا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ على انفسهم فى تمادیهم فى معصیة اللَّه و اجترائهم على سخطه و هم الرّهط التسعه الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ.
قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ اى انت من المعلّلین بالطعام و الشّراب فلا نؤمن بک اخذ من السّحر و هو الرّئة و المعنى انت بشر مثلنا و لست من الملائکة.
و قیل انت من المسحّرین اى ممّن سحر مرّة بعد اخرى حتّى اختلّ عقله و اضطرب رأیه، و یقول العرب هو مسحور و مجنون و مطبوب. و قیل من المسحّرین اى من المخدوعین یعنى تخدع من السّحر.
ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا سوقة لا فضل لک علینا فَأْتِ بِآیَةٍ إِنْ کُنْتَ صادقا فى قولک انّى مرسل، فأتنا بدلالة و حجّة على ذلک.
و در تفسیر آوردهاند که ایشان از صالح درخواستند که هر پیغامبر که آمد بقوم خویش با وى معجزتى بود که دلالت کرد بر صدق وى و ما از تو مىخواهیم که ازین سنگ معروف و اشارت بآن سنگ کردند بیرون آرى ماده شترى آبستن. صالح ایشان را نزدیک آن سنگ جمع کرد و دعا کرد، و ربّ العزّة دعاء وى اجابت کرد. لیجعل تلک النّاقة فتنة لهم. ایشان در آن سنگ نظر میکردند که همچون زن آبستن شکم باز کرد درد زه خاست و ناقه از آن بیرون آمد بر آن صفت که ایشان میخواستند، حمراء دعجاء عشراء. از سه روى معجزه بود: یکى آنکه ناقه از سنگ بیرون آمد و این معتاد نیست، دیگر آن که بىفحل آبستن گشت، سوم آنکه ناقه بر آن صفت که ایشان میخواستند بیرون آمد. یقال کان عاد الاوّل مرّ بتلک الصّخرة یوما راکبا فسمع من جوف الصّخرة: جز بی فانّ فىّ هلاک خلق من ولدک.
پس آن ناقه را نیز درد زه خاست و بچّه آورد.
صالح آن گه ایشان را گفت: هذِهِ ناقَةٌ لکم آیة بانّى رسول اللَّه لها شرب یوم و لکم شرب یوم اى ، نصیب یوم معلوم. فکان للنّاقة یوم و لهم یوم. فاذا کان یوم شرب النّاقة من الماء کانوا فى لبن ما شاءوا و لیس لهم ماء و اذا کان یومهم لم یکن للنّاقة ماء. قال ابن عباس: اذا کان یوم وردها اعطتهم من اللّبن ما شاءوا.
وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ اى قال لهم صالح: لا تعقروها و لا تتعرّضوا لها بمکروه و لا تمنعوها من الماء و الرّعى فیحلّ بکم عَذابُ یَوْمٍ عَظِیمٍ فى الدنیا. «فَعَقَرُوها» یرید به المسرفین الّذین سبق ذکرهم فى قوله: وَ لا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ. و قیل العاقر قدار بن سالف و نسب الفعل الى جماعتهم لانّهم رضوا بذلک، و کان قدار رجل ازرق اشقر الى القصر ما هو. ثمّ رجع الیها هو و صاحب له بالسّیف فقتلاها. و یقال عقروها یوم الاربعا.
فماتت فَأَصْبَحُوا نادِمِینَ على عقرهم ایّاها بعد ظهور العذاب لانّهم لو ندموا قبل ذلک لتنفعهم ذلک.
فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ یوم السّبت من صیحة جبرئیل. فماتوا اجمعین، و اصل العقر ضرب الساق بالسّیف و ما یجرى مجراه. و قیل العقر الجرح.
إِنَّ فِی ذلِکَ اى فى اخراج النّاقة من الصخرة على تلک الصفة و فى اهلاکهم، لعبرة لمن بعدهم من هذه الامّة. وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ.
وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ. و قیل اتاهم صالح بالمعجزات فآمنوا به فلمّا مات ارتدّوا فبعثه ثانیا الیهم فکذّبوه فاتاهم بالنّاقة.
کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِینَ الى قوله إِلَّا عَلى رَبِّ الْعالَمِینَ. أَ تَأْتُونَ الذُّکْرانَ مِنَ الْعالَمِینَ؟ یعنى أ تصیبون الذکور من النّاس حراما وَ تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ حلالا؟ بیّن اللَّه انّه لا عذر لهم فیه. بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عادُونَ متجاوزون عن الحدّ فى الظلم باختیار الحرام على الحلال. و قیل من العالمین اى من الغرباء.
وَ تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ یعنى و تذرون فروج ازواجکم و کانوا یأتون ادبار النساء. ایضا و فى الخبر: ان من اتى امرأة فى دبرها فهو برىء مما انزل على محمد (ص) و لا ینظر اللَّه الیه.
و قال بعض الصحابة: قد کفر، و قال بعضهم هل یفعله الا الکافر؟
قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا لُوطُ عن دعواک النبوّة و الانکار علینا و عن تقبیح فعلنا لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ من بلدنا.
قالَ إِنِّی لِعَمَلِکُمْ اللّواط من القالین المبغضین، و القالى التارک للشیء بغضا له. رَبِّ نَجِّنِی وَ أَهْلِی مِمَّا یَعْمَلُونَ اى من عذاب عملهم، و قیل اخرجنى من بینهم حتّى لا اراهم و لا ارى عملهم و نجّنى من مقاساة مخالطتهم.
فَنَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ یعنى بناته و من آمن معه.
إِلَّا عَجُوزاً فِی الْغابِرِینَ هى امرأة لوط غبرت فلم تخرج مع لوط. و قیل غبرت فلم تهلک مع قومها ثمّ اصحابها الحجر بعد ما خرجت من القریة. و انّما اهلکت لانّها تدلّ المشرکین على اضیافه.
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ الدّمار الهلاک على وجه هائل عجیب. و اختلفوا فى سبب اهلاکهم: فقال بعضهم انّ اللَّه تعالى خسف بهم الارض، و قال بعضهم انّ جبرئیل رفعهم ببلادهم على قوادمه. و قیل على ریشة واحدة حملهم بامر اللَّه الى السّماء حتّى سمع اهل السّماء صوت الطیر و نباح الکلاب. ثمّ نکسهم على رؤسهم کما قال: فَجَعَلْنا عالِیَها سافِلَها.
وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً یعنى على الغائبین منهم فى البلاد. مطرا، یرید به مطر الحجارة کما بیّن فى قوله: وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ حِجارَةً. قال وهب وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً اى کبریتا و نارا فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِینَ اى بئس مطر الکافرین الّذین کذّبوا نبیّهم.
إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً اى فى اهلاکنا ایّاهم لدلالة لمن بعدهم مزجرهم عن قبیح فعلهم وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ و لو کانوا مؤمنین لم یعذّبوا فى الدّنیا.
وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ فى نقمته من اعدائه الرَّحِیمُ بالمؤمنین من عباده.
کَذَّبَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ الْمُرْسَلِینَ الایکة غیضة، تنبت ناعم الشّجر کالسّدر و الاراک. و قال الزّجاج: الایکة الشّجر الملتفّ یقال ایکة و ایک کما یقال اجمة و اجم. و کان اصحاب الایکة اصحاب شجر ملتفّة، و شجرهم الدّوم و هو المقل، و قرأ حرمىّ و شامىّ «ایکة» بفتح اللام و هو اسم علم لتلک المدینة و البقعة.
إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَیْبٌ. اینجا اخوهم نگفت از بهر آنکه شعیب نه از نسب اصحاب ایکه بود بلکه از نسب مدین بود و لهذا قال تعالى: وَ إِلى مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً. مدین پسر ابراهیم خلیل بود. ابراهیم بعد از ساره زنى بخواست از کنعانیان، و مدین از وى بود و مدین جدّ شعیب بود، هو شعیب بن نویب بن مدین بن ابراهیم (ع).
روایت کردند از ابن عباس که گفت: اصحاب ایکة و اصحاب مدین هر دو یکىاند، امّا جمهور مفسّران بر آنند که اصحاب ایکه دیگرند و اصحاب مدین دیگر و حقّ جلّ جلاله شعیب را بهر دو قوم فرستاد به پیغامبرى. قال ابن زید: بعث اللَّه عزّ و جل شعیبا الى قومه اهل مدین و الى البادیة و هم اصحاب الایکة.
إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَیْبٌ أَ لا تَتَّقُونَ الى قوله: رَبِّ الْعالَمِینَ انّما کانت دعوة هؤلاء و الانبیاء کلّهم فیما حکى اللَّه عنهم عن صیغة واحدة للاخبار، بانّ الحقّ الّذى یدعون الیه واحد و انّهم متّفقون على الامر بالتّقوى و الطّاعة و الاخلاص فى العبادة و الامتناع من اخذ الاجر على الدّعوة و تبلیغ الرّسالة.
قوله: أَوْفُوا الْکَیْلَ، اى أتمّوه وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ حقوق النّاس، تقول خسر حقّه و اخسره.
وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ القسطاس اقوم الموازین، و هو الشّاهین، و قیل القبان، و قیل المعیار، و قیل المیزان. و قیل هو رومىّ، و قیل هو عربىّ و اصله من القسط. قال المبرّد: اراد بالقسطاس العدل و الوفاء، مکیلا کان او موزونا، صغیرا او کبیرا.
وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ حقوقهم، و ذکر باعمّ الالفاظ یخاطب به القافة و الوزّان و النخّاس و المحصى و الصیرفىّ، وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ العثى اسراع الفساد، اى لا تفسدوا فى معاملتکم بینکم و بین النّاس فتکونوا فى الارض مفسدین بذلک، و قیل اراد لا تغیّروا على ما حولکم نهبا و قتلا.
وَ اتَّقُوا الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِینَ. اى اتّقوا عقاب ربّکم الّذى خلقکم و خلق الجبلّة الاوّلین، و فى الجبلّة للعرب لغتان: کسر الجیم و الباء و تشدید اللام، و کذلک ضمّ الجیم و الباء و تشدید اللام، فاذا نزعت الهاء من آخرها کان الضمّ فى الباء و الجیم کما قال تعالى: وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلًّا کَثِیراً. و ربّما سکنوا الباء من الجبل، و قیل الجبلّة الخلق المتجسّد الغلیظ مأخوذ من الجبل. و معنى ذکر الجبلّة إنذارهم ما اوقع اللَّه بهم من العقوبات، اى خلقکم و خلق الاوّلین و قد رأیتم وقایعه بهم روى عن ابن عباس انّه قال: الجبلّة عشرة الاف.
قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ. وَ ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّکَ لَمِنَ الْکاذِبِینَ. اى ما نظنّک الّا کاذبا.
فَأَسْقِطْ عَلَیْنا کِسَفاً بفتح سین قرائت حفص است، و الکسف القطع. یقال کسفة و کسف، نظیره قوله: أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ کَما زَعَمْتَ عَلَیْنا کِسَفاً. و یقال کسفت له کسفة من المال اى قطعة. باقى قرّاء کسفا بسکون سین خوانند، و الکسف الجانب اى اسقط علینا جانبا من السّماء. این سخن بر سبیل استهزاء گفتند و تکذیب، هم چنان که جاى دیگر گفت: فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِیمٍ.
شعیب ایشان را جواب داد که: رَبِّی أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ، اى ربّى اعلم بعملکم و ما تستحقّون من العذاب و بوقت الاستحقاق: فینزل بکم العذاب على ما یوجبه الحکمة.
فَکَذَّبُوهُ، اى کذّبوا شعیبا بعد وضوح الحجّة و انتفاء الشّبهة، فَأَخَذَهُمْ عَذابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ اصابهم فى بیوتهم غمّ و حرّ فخرجوا الى الصحراء یتنفّسون فلجاؤا الى حضیض جبل یستظلّون بسحابة عرضت به. فلمّا دخلوا تحتها انضجتهم، و قیل سلّط اللَّه علیهم الحرّ سبعة ایّام و لیالیها حتى غلت انهارهم ثمّ رفع لهم جبل من بعید تحته ماء بارد فاستظلّوا به فسقط علیهم. قال قتادة: بعث اللَّه شعیبا الى امتین: اصحاب الایکة و اهل مدین، و امّا اصحاب الایکة فاهلکوا بالظّلة، و امّا اهل مدین فاخذتهم الصّیحة صاح بهم جبرئیل فهلکوا. و عن ابن عباس قال: من حدّثک ما عذاب یوم الضلّة فکذّبه، لعلّه اراد لم ینج منهم احد فیخبر به. إِنَّهُ کانَ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ، انّما عظم اللَّه ذلک الیوم لعظم العذاب فیه.
إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ.
رشیدالدین میبدی : ۲۸- سورة القصص- مکیة
۴ - النوبة الاولى
قوله تعالى: إِنَّ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى قارون از قوم موسى بود فَبَغى عَلَیْهِمْ و در کیش افزونى جست بر ایشان وَ آتَیْناهُ مِنَ الْکُنُوزِ و دادیم او را از گنجها ما إِنَّ مَفاتِحَهُ چندان که کلیدهاى آن لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ مىبیکسوى بیرون برد از گران بارى گروهى مردمان با نیروى را إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ او را گفت گرویدگان قوم او لا تَفْرَحْ شاد مباش، إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ (۷۶) که اللَّه شادمانان باین جهان دوست ندارد.
وَ ابْتَغِ فِیما آتاکَ اللَّهُ و بجوى درین که اللَّه ترا داد الدَّارَ الْآخِرَةَ سراى آن جهانى وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا و بهره خود ازین جهان بمگذار وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ و نیکویى کن چنان که اللَّه با تو نیکویى کرد، وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِی الْأَرْضِ و در زمین تباهکارى مجوى، إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ (۷۷) که اللَّه مفسدان و تباهکاران دوست ندارد.
قالَ إِنَّما أُوتِیتُهُ گفت آنچه مرا ازین جهان دادند عَلى عِلْمٍ عِنْدِی برخورد دانش من دادند. أَ وَ لَمْ یَعْلَمْ نمیداند أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِنْ قَبْلِهِ که اللَّه هلاک کرد پیش ازو مِنَ الْقُرُونِ از گروهان گذشته مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً ایشان که ازو سختتر و بنیروتر بودند وَ أَکْثَرُ جَمْعاً و این جهان بیش فراهم آوردند وَ لا یُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ (۸۷) و نپرسند فردا از گناه ایشان هیچ کس از پدران.
فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ بیرون آمد بر قوم خویش بر آرایش خویش، قالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا ایشان گفتند، که این جهان را خواهان بودند، یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ کاشک ما را هم چنان بودى که قارون را دادند، إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ (۷۹) که او با بهره بزرگ است ازین جهان.
وَ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ و ایشان گفتند، که ایشان را در دین دانش داده بودند وَیْلَکُمْ اى ویل بر شما ثَوابُ اللَّهِ خَیْرٌ ثواب خداى به لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً آن را که بگروید و کار نیک کرد وَ لا یُلَقَّاها إِلَّا الصَّابِرُونَ (۸۰) و ندهند این را مگر شکیبایان.
فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ بزمین فرو بردیم او را و جهان او را با او، فَما کانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ نبود او را گروهى، یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ تا او را یارى دادندى فرود از اللَّه، وَ ما کانَ مِنَ المُنْتَصِرِینَ (۸۱) و او خود با ما برنیامد.
وَ أَصْبَحَ الَّذِینَ تَمَنَّوْا مَکانَهُ بِالْأَمْسِ آن گاه آن مردمان که توان و کار و بار و حال او مى آرزو کردند خود را یَقُولُونَ که میگفتند وَیْکَأَنَّ اللَّهَ اى ما بجاى بخشایش و رحمت بدانکه اللَّه یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ روزى مىگستراند او را که خود خواهد از رهیگان خویش، وَ یَقْدِرُ و براندازه مىفروگیرد برو که خواهد، لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا اگر نه آن بودى که اللَّه سپاس نهاد بر ما لَخَسَفَ بِنا ما را بزمین فرو بردى وَیْکَأَنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکافِرُونَ (۸۲) اى ما بجاى رحمت بدانکه سرانجام نیک نیاید ناگرویدگان.
تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ آنک سراى پسین نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ کنیم آن را و دهیم ایشان را که در زمین برترى نجویند، وَ لا فَساداً و نه تباهکارى، وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ (۸۳) و سرانجام نیکو پرهیزگاران را.
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ هر که خصلت نیکو آرد فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها او را است به از آن وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ و هر که خصلت بد آرد فَلا یُجْزَى الَّذِینَ عَمِلُوا السَّیِّئاتِ إِلَّا ما کانُوا یَعْمَلُونَ (۸۴) پاداش ندهند بدکاران را مگر آنچه میکردند.
إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ آن کس که قرآن فرستاد بر تو باز انداخته نجمهاى آن بر هنگامها و سببها، لَرادُّکَ إِلى مَعادٍ باز برنده تو است با مکه. قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ گوى خداوند من داناتر داناى است، مَنْ جاءَ بِالْهُدى بآنکس که آید و راست راهى آرد وَ مَنْ هُوَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ (۸۵) و آن کس که در گمراهى آشکارا است.
وَ ما کُنْتَ تَرْجُوا و تو نمىبیوسیدى هرگز أَنْ یُلْقى إِلَیْکَ الْکِتابُ که نامه اندازند و فرستند بتو إِلَّا رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ مگر مهربانى از خداوند تو فَلا تَکُونَنَّ ظَهِیراً لِلْکافِرِینَ (۸۶) نگر هرگز هام پشتیوان و یار کافران نباشى.
وَ لا یَصُدُّنَّکَ عَنْ آیاتِ اللَّهِ و برنگردانند ایشان ترا از پیغامهاى اللَّه بَعْدَ إِذْ أُنْزِلَتْ پس آن که فرو فرستاده آمد بتو وَ ادْعُ إِلى رَبِّکَ و با خداى خویش خوان وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (۸۷) و از انبازگیرندگان مباش.
وَ لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ و خدایى دیگر مخوان با اللَّه لا إِلهَ إِلَّا هُوَ نیست هیچ خدایى مگر او کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ هر چیز نیست شدنى است مگر او که خداى است با آن وجه باقى لَهُ الْحُکْمُ او را است کار راندن وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (۸۸) و شما را همه با او خواهند برد.
وَ ابْتَغِ فِیما آتاکَ اللَّهُ و بجوى درین که اللَّه ترا داد الدَّارَ الْآخِرَةَ سراى آن جهانى وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا و بهره خود ازین جهان بمگذار وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ و نیکویى کن چنان که اللَّه با تو نیکویى کرد، وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِی الْأَرْضِ و در زمین تباهکارى مجوى، إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ (۷۷) که اللَّه مفسدان و تباهکاران دوست ندارد.
قالَ إِنَّما أُوتِیتُهُ گفت آنچه مرا ازین جهان دادند عَلى عِلْمٍ عِنْدِی برخورد دانش من دادند. أَ وَ لَمْ یَعْلَمْ نمیداند أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِنْ قَبْلِهِ که اللَّه هلاک کرد پیش ازو مِنَ الْقُرُونِ از گروهان گذشته مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً ایشان که ازو سختتر و بنیروتر بودند وَ أَکْثَرُ جَمْعاً و این جهان بیش فراهم آوردند وَ لا یُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ (۸۷) و نپرسند فردا از گناه ایشان هیچ کس از پدران.
فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ بیرون آمد بر قوم خویش بر آرایش خویش، قالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا ایشان گفتند، که این جهان را خواهان بودند، یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ کاشک ما را هم چنان بودى که قارون را دادند، إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ (۷۹) که او با بهره بزرگ است ازین جهان.
وَ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ و ایشان گفتند، که ایشان را در دین دانش داده بودند وَیْلَکُمْ اى ویل بر شما ثَوابُ اللَّهِ خَیْرٌ ثواب خداى به لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً آن را که بگروید و کار نیک کرد وَ لا یُلَقَّاها إِلَّا الصَّابِرُونَ (۸۰) و ندهند این را مگر شکیبایان.
فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ بزمین فرو بردیم او را و جهان او را با او، فَما کانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ نبود او را گروهى، یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ تا او را یارى دادندى فرود از اللَّه، وَ ما کانَ مِنَ المُنْتَصِرِینَ (۸۱) و او خود با ما برنیامد.
وَ أَصْبَحَ الَّذِینَ تَمَنَّوْا مَکانَهُ بِالْأَمْسِ آن گاه آن مردمان که توان و کار و بار و حال او مى آرزو کردند خود را یَقُولُونَ که میگفتند وَیْکَأَنَّ اللَّهَ اى ما بجاى بخشایش و رحمت بدانکه اللَّه یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ روزى مىگستراند او را که خود خواهد از رهیگان خویش، وَ یَقْدِرُ و براندازه مىفروگیرد برو که خواهد، لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا اگر نه آن بودى که اللَّه سپاس نهاد بر ما لَخَسَفَ بِنا ما را بزمین فرو بردى وَیْکَأَنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکافِرُونَ (۸۲) اى ما بجاى رحمت بدانکه سرانجام نیک نیاید ناگرویدگان.
تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ آنک سراى پسین نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ کنیم آن را و دهیم ایشان را که در زمین برترى نجویند، وَ لا فَساداً و نه تباهکارى، وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ (۸۳) و سرانجام نیکو پرهیزگاران را.
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ هر که خصلت نیکو آرد فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها او را است به از آن وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ و هر که خصلت بد آرد فَلا یُجْزَى الَّذِینَ عَمِلُوا السَّیِّئاتِ إِلَّا ما کانُوا یَعْمَلُونَ (۸۴) پاداش ندهند بدکاران را مگر آنچه میکردند.
إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ آن کس که قرآن فرستاد بر تو باز انداخته نجمهاى آن بر هنگامها و سببها، لَرادُّکَ إِلى مَعادٍ باز برنده تو است با مکه. قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ گوى خداوند من داناتر داناى است، مَنْ جاءَ بِالْهُدى بآنکس که آید و راست راهى آرد وَ مَنْ هُوَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ (۸۵) و آن کس که در گمراهى آشکارا است.
وَ ما کُنْتَ تَرْجُوا و تو نمىبیوسیدى هرگز أَنْ یُلْقى إِلَیْکَ الْکِتابُ که نامه اندازند و فرستند بتو إِلَّا رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ مگر مهربانى از خداوند تو فَلا تَکُونَنَّ ظَهِیراً لِلْکافِرِینَ (۸۶) نگر هرگز هام پشتیوان و یار کافران نباشى.
وَ لا یَصُدُّنَّکَ عَنْ آیاتِ اللَّهِ و برنگردانند ایشان ترا از پیغامهاى اللَّه بَعْدَ إِذْ أُنْزِلَتْ پس آن که فرو فرستاده آمد بتو وَ ادْعُ إِلى رَبِّکَ و با خداى خویش خوان وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (۸۷) و از انبازگیرندگان مباش.
وَ لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ و خدایى دیگر مخوان با اللَّه لا إِلهَ إِلَّا هُوَ نیست هیچ خدایى مگر او کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ هر چیز نیست شدنى است مگر او که خداى است با آن وجه باقى لَهُ الْحُکْمُ او را است کار راندن وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (۸۸) و شما را همه با او خواهند برد.
رشیدالدین میبدی : ۳۱- سورة لقمان - مکّیّة
۱ - النوبة الاولى
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان.
الم (۱) سرّ خداوند است در قرآن.
تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکِیمِ (۲) این آیتهاى این نامه راست و درست است.
هُدىً وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنِینَ (۳) حکمت راست حکم راه نمونى است و بخشایشى نیکوکاران را.
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ ایشان که نماز بپاى میدارند وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ و زکاة میدهند وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ (۴) و ایشان بروز رستاخیز بىگماناند.
أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ ایشان آنند که بر راست راهىاند از راه نمونى خداوند خویش وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (۵) و ایشانند که بر پیروزى جاویدى بمانند.
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی و از مردمان کس است که میخرد لَهْوَ الْحَدِیثِ نابکار و بازى سخن و سخن سست تهى لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ تا گمراه میگردد و میگرداند از راه خداى بنادانى وَ یَتَّخِذَها هُزُواً و راه خداى را بافسوس مىفراگیرد و مىفرادارد أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ (۶) ایشان آنند که ایشان را است عذابى خوارکننده.
وَ إِذا تُتْلى عَلَیْهِ آیاتُنا و آن گه که مىبروخوانند سخنان ما، وَلَّى مُسْتَکْبِراً برگردد گردنکش کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها هم چنان که نشنید آن را کَأَنَّ فِی أُذُنَیْهِ وَقْراً چنان که در دو گوش وى گویى که گرانى است، فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلِیمٍ (۷) بشارت ده او را بعذابى دردنماى.
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ایشان که بگرویدند و کارهاى نیک کردند لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِیمِ (۸) ایشانراست بهشتهاى با ناز.
خالِدِینَ فِیها و ایشان جاویدان در آن وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا این وعده خداست براستى وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (۹) و اوست تواناى دانا.
خَلَقَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ بیافرید آسمانها بىستون تَرَوْنَها آنکه مىبینید وَ أَلْقى فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ و درافکند در زمین کوههاى بلند أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ تا بنجنباند شما را وَ بَثَّ فِیها مِنْ کُلِّ دابَّةٍ و در زمین باز پراکند از هر جانورى وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً و فرو فرستادیم از آسمان آبى فَأَنْبَتْنا فِیها تا برویانیدیم در زمین مِنْ کُلِّ زَوْجٍ از هر جفتى کَرِیمٍ نیکو آزاده آسان یافت.
هذا خَلْقُ اللَّهِ اینچه مىبینید آفریده اللَّه است فَأَرُونِی پس با من نمائید ما ذا خَلَقَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ که آن چه چیزاند که ایشان آفریدند که فرود از اواند بَلِ الظَّالِمُونَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ (۱۱) که کافران در گمراهى آشکارااند.
وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ لقمان را حکمت دادیم أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ آزادى کن اللَّه را وَ مَنْ یَشْکُرْ و هر که آزادى کند خداى را و نیکویى ازو بیند فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ آن خود را کند و تن خود را سود مىکند، وَ مَنْ کَفَرَ و هر که ناسپاسى کند نیکویى نه ازو بیند فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ (۱۲) اللَّه از همه بىنیاز است ستوده.
وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ لقمان گفت پسر خویش را، وَ هُوَ یَعِظُهُ و او پند میداد او را یا بُنَیَّ اى پسرک من لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ انباز مگیر با اللَّه إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ (۱۳) که انباز گرفتن با او بیدادى است بزرگ.
وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ وصیت کردیم مردم را بنیکویى کردن با پدر و مادر حَمَلَتْهُ أُمُّهُ برداشت مادر او را در شکم وَهْناً عَلى وَهْنٍ سستى بر سستى وَ فِصالُهُ فِی عامَیْنِ و شیردادن او با بازکردن از شیر در دو سال أَنِ اشْکُرْ لِی که آزادى کن مرا، وَ لِوالِدَیْکَ و دو زاینده خود را إِلَیَّ الْمَصِیرُ (۱۴) بازآمد با منست.
وَ إِنْ جاهَداکَ و اگر باکوشد با تو پدر و مادر تو عَلى أَنْ تُشْرِکَ بِی بر آن که انباز گیر با من ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ چیزى که تو آن را مىندانى فَلا تُطِعْهُما نگر فرمان ایشان نبرى وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً و با ایشان مىزى و جهان میدار درین جهان باندام و بچم در کارهاى این جهانى. وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنابَ إِلَیَّ و بر پى راه آن مرد رو که او را روى با من است ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ آن گه بازگشت شما با من است فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۱۵) آگاه کنم شما را به پاداش از آن چیز که میکردید.
یا بُنَیَّ اى پسرک من إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ اگر نیکیها همسنگ یک دانه خردل بود فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ و آن خردل دانه در سنگ خاره بود أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یا در آسمانها یا در زمین یَأْتِ بِهَا اللَّهُ اللَّه آن را آرد إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ (۱۶) که اللَّه باریکدان است دوربین از نهان آگاه.
یا بُنَیَّ اى پسرک من أَقِمِ الصَّلاةَ نماز بپاى دار وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ و بنیکوکارى فرماى وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ و از ناپسند باز زن و از کار زشت داشته وَ اصْبِرْ عَلى ما أَصابَکَ و شکیبایى کن بر آن رنج که بتو رسد إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ (۱۷) که آن از استوارى کارها است و درستى نشانهاى آن.
وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ یک سو روى بیکسو مبر از مردمان بگردن کشى وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً و در زمین بخود کامهاى مرو إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ که اللَّه دوست ندارد کُلَّ مُخْتالٍ ازین هر خرامندهاى خرامان، فَخُورٍ (۱۸) لافزنى خویشتنستایى.
وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ و در رفتن خویش بچم باش وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ و آواز خود فرود آر إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ (۱۹) که زشتتر آوازها آواز خران است.
الم (۱) سرّ خداوند است در قرآن.
تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکِیمِ (۲) این آیتهاى این نامه راست و درست است.
هُدىً وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنِینَ (۳) حکمت راست حکم راه نمونى است و بخشایشى نیکوکاران را.
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ ایشان که نماز بپاى میدارند وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ و زکاة میدهند وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ (۴) و ایشان بروز رستاخیز بىگماناند.
أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ ایشان آنند که بر راست راهىاند از راه نمونى خداوند خویش وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (۵) و ایشانند که بر پیروزى جاویدى بمانند.
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی و از مردمان کس است که میخرد لَهْوَ الْحَدِیثِ نابکار و بازى سخن و سخن سست تهى لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ تا گمراه میگردد و میگرداند از راه خداى بنادانى وَ یَتَّخِذَها هُزُواً و راه خداى را بافسوس مىفراگیرد و مىفرادارد أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ (۶) ایشان آنند که ایشان را است عذابى خوارکننده.
وَ إِذا تُتْلى عَلَیْهِ آیاتُنا و آن گه که مىبروخوانند سخنان ما، وَلَّى مُسْتَکْبِراً برگردد گردنکش کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها هم چنان که نشنید آن را کَأَنَّ فِی أُذُنَیْهِ وَقْراً چنان که در دو گوش وى گویى که گرانى است، فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلِیمٍ (۷) بشارت ده او را بعذابى دردنماى.
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ایشان که بگرویدند و کارهاى نیک کردند لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِیمِ (۸) ایشانراست بهشتهاى با ناز.
خالِدِینَ فِیها و ایشان جاویدان در آن وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا این وعده خداست براستى وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (۹) و اوست تواناى دانا.
خَلَقَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ بیافرید آسمانها بىستون تَرَوْنَها آنکه مىبینید وَ أَلْقى فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ و درافکند در زمین کوههاى بلند أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ تا بنجنباند شما را وَ بَثَّ فِیها مِنْ کُلِّ دابَّةٍ و در زمین باز پراکند از هر جانورى وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً و فرو فرستادیم از آسمان آبى فَأَنْبَتْنا فِیها تا برویانیدیم در زمین مِنْ کُلِّ زَوْجٍ از هر جفتى کَرِیمٍ نیکو آزاده آسان یافت.
هذا خَلْقُ اللَّهِ اینچه مىبینید آفریده اللَّه است فَأَرُونِی پس با من نمائید ما ذا خَلَقَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ که آن چه چیزاند که ایشان آفریدند که فرود از اواند بَلِ الظَّالِمُونَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ (۱۱) که کافران در گمراهى آشکارااند.
وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ لقمان را حکمت دادیم أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ آزادى کن اللَّه را وَ مَنْ یَشْکُرْ و هر که آزادى کند خداى را و نیکویى ازو بیند فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ آن خود را کند و تن خود را سود مىکند، وَ مَنْ کَفَرَ و هر که ناسپاسى کند نیکویى نه ازو بیند فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ (۱۲) اللَّه از همه بىنیاز است ستوده.
وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ لقمان گفت پسر خویش را، وَ هُوَ یَعِظُهُ و او پند میداد او را یا بُنَیَّ اى پسرک من لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ انباز مگیر با اللَّه إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ (۱۳) که انباز گرفتن با او بیدادى است بزرگ.
وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ وصیت کردیم مردم را بنیکویى کردن با پدر و مادر حَمَلَتْهُ أُمُّهُ برداشت مادر او را در شکم وَهْناً عَلى وَهْنٍ سستى بر سستى وَ فِصالُهُ فِی عامَیْنِ و شیردادن او با بازکردن از شیر در دو سال أَنِ اشْکُرْ لِی که آزادى کن مرا، وَ لِوالِدَیْکَ و دو زاینده خود را إِلَیَّ الْمَصِیرُ (۱۴) بازآمد با منست.
وَ إِنْ جاهَداکَ و اگر باکوشد با تو پدر و مادر تو عَلى أَنْ تُشْرِکَ بِی بر آن که انباز گیر با من ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ چیزى که تو آن را مىندانى فَلا تُطِعْهُما نگر فرمان ایشان نبرى وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً و با ایشان مىزى و جهان میدار درین جهان باندام و بچم در کارهاى این جهانى. وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنابَ إِلَیَّ و بر پى راه آن مرد رو که او را روى با من است ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ آن گه بازگشت شما با من است فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۱۵) آگاه کنم شما را به پاداش از آن چیز که میکردید.
یا بُنَیَّ اى پسرک من إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ اگر نیکیها همسنگ یک دانه خردل بود فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ و آن خردل دانه در سنگ خاره بود أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یا در آسمانها یا در زمین یَأْتِ بِهَا اللَّهُ اللَّه آن را آرد إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ (۱۶) که اللَّه باریکدان است دوربین از نهان آگاه.
یا بُنَیَّ اى پسرک من أَقِمِ الصَّلاةَ نماز بپاى دار وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ و بنیکوکارى فرماى وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ و از ناپسند باز زن و از کار زشت داشته وَ اصْبِرْ عَلى ما أَصابَکَ و شکیبایى کن بر آن رنج که بتو رسد إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ (۱۷) که آن از استوارى کارها است و درستى نشانهاى آن.
وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ یک سو روى بیکسو مبر از مردمان بگردن کشى وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً و در زمین بخود کامهاى مرو إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ که اللَّه دوست ندارد کُلَّ مُخْتالٍ ازین هر خرامندهاى خرامان، فَخُورٍ (۱۸) لافزنى خویشتنستایى.
وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ و در رفتن خویش بچم باش وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ و آواز خود فرود آر إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ (۱۹) که زشتتر آوازها آواز خران است.
رشیدالدین میبدی : ۳۴- سورة سبا- مکیة
۳ - النوبة الاولى
قوله تعالى: قُلْ پیغامبر من بگوى، مَنْ یَرْزُقُکُمْ آن کیست که روزى میدهد شما را؟ مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ از آسمان و زمین، قُلِ اللَّهُ هم تو گوى که خداى، وَ إِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ ما یا شما، لَعَلى هُدىً أَوْ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ (۲۴) بر راه راستیم یا در گمراهى آشکارا.
قُلْ پیغامبر من بگوى، لا تُسْئَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنا و شما را نخواهند پرسید از آنچه ما کنیم از بدى، وَ لا نُسْئَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ (۲۵) و ما را نخواهند پرسید از آنچه شما میکنید.
قُلْ یَجْمَعُ بَیْنَنا رَبُّنا بگوى با هم آرد میان ما خداوند ما روز رستاخیز، ثُمَّ یَفْتَحُ بَیْنَنا پس کار گشاید میان ما، بِالْحَقِّ بداورى راست، وَ هُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِیمُ (۲۶) و او حاکم است کاربر گشاى دانا.
قُلْ أَرُونِیَ بگوى: با من نمائید، الَّذِینَ أَلْحَقْتُمْ بِهِ شُرَکاءَ این انبازان که درو مىبندید بانبازى کَلَّا انبازى نیست و این دعوى راست نیست، بَلْ هُوَ اللَّهُ آرى اوست اللَّه، الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (۲۷) آن تواناى دانا.
وَ ما أَرْسَلْناکَ نفرستادیم ترا، إِلَّا کَافَّةً لِلنَّاسِ مگر همواره همه مردمان را، بَشِیراً وَ نَذِیراً بشارت دهى و بیم نمایى، وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (۲۸) لکن بیشتر مردمان نمىدانند.
وَ یَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ و میگویند: این وعده که میدهى کى است و چه هنگام است؟ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ (۲۹) اگر راست مىگویى.
قُلْ لَکُمْ مِیعادُ یَوْمٍ بگوى شما را هنگام وعد روزیست، لا تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ ساعَةً وَ لا تَسْتَقْدِمُونَ (۳۰) که از آن یک ساعت با پس نشوید و فرا پیش نشوید.
وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا ناگرویدگان گفتند: لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ بنگرویم باین قرآن، وَ لا بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ و نه بآن که پیش از ان بود از هیچ رسول و کتاب، و لو ترى و اگر تو بینید، إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ آن گه که کافران باز داشته باشند نزدیک خداوند ایشان، یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ الْقَوْلَ با یکدیگر باز میگویند سخن، یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا بیچاره گرفتگان میگویند گردن کشان را: لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنِینَ (۳۱) اگر نه شما بودید ما بگرویدیمى.
قالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا گردن کشان گویند بیچاره گرفتگان را: أَ نَحْنُ صَدَدْناکُمْ عَنِ الْهُدى باش ما باز گردانیدیم شما را از راست رفتن و باز داشتیم شما را از پیغام پذیرفتن؟ بَعْدَ إِذْ جاءَکُمْ پس آنکه بشما آمد، بَلْ کُنْتُمْ مُجْرِمِینَ (۳۲) نه که شما گناهکاران بودید جرم شما را بود.
وَ قالَ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا بیچاره گرفتگان گویند گردنکشان را: بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ بلکه ساز بد شما بود و کوشش کژ شما در شبانروز، إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَکْفُرَ بِاللَّهِ که ما را میفرمودید تا بخداى کافر شویم، وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْداداً و او را همتایان گوئیم، وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ و با یکدیگر در نهان پشیمانى مىنمایند آن گه که عذاب بینند، وَ جَعَلْنَا الْأَغْلالَ فِی أَعْناقِ الَّذِینَ کَفَرُوا و غلها در گردن ناگرویدگان کنیم، هَلْ یُجْزَوْنَ إِلَّا ما کانُوا یَعْمَلُونَ (۳۳) پاداش ندهند ایشان را مگر آنچه میکردند.
وَ ما أَرْسَلْنا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَذِیرٍ و نفرستادیم در هیچ شهر هرگز هیچ آگاه کنندهاى، إِلَّا قالَ مُتْرَفُوها مگر گفتند فراخ جهانیان و بى نیازان ایشان، إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ (۳۴) ما بآنچه شما را فرستادند بآن ناگرویدگانیم.
وَ قالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوالًا وَ أَوْلاداً و گفتند ما با مال تریم و فرزندانتر، وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ (۳۵) و ما را عذاب نکنند.
قُلْ إِنَّ رَبِّی بگوى خداوند من، یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مىگستراند روزى فراخ او را که خواهد، وَ یَقْدِرُ و باندازه مىبخشد او را که میخواهد وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (۳۶) لکن بیشتر مردمان نمیدانند.
وَ ما أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ نه مال شما و نه فرزندان شما، بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنا، آنست که شما را نزدیکى افزاید بنزدیک ما، زُلْفى فراترى و نزدیکى، إِلَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً مگر کسى که بگرود و کار نیک کند، فَأُولئِکَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ ایشانند که ایشانراست پاداش توى بر توى، بِما عَمِلُوا بآنچه کردند از نیکیها، وَ هُمْ فِی الْغُرُفاتِ آمِنُونَ (۳۷) و ایشان در ان غرفه و طارمها ناترسان و بىبیمان.
وَ الَّذِینَ یَسْعَوْنَ فِی آیاتِنا و ایشان که بر سخنان ما خاستهاند، مُعاجِزِینَ و میکوشند در ان که ما را عاجز آرند و خلق را از پذیرفتن آن فرو دارند، أُولئِکَ فِی الْعَذابِ مُحْضَرُونَ (۳۸) ایشان فردا در عذاب آوردگاناند.
قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ بگوى خداوند من میگستراند روزى آن را که خواهد از بندگان خود و فرو میگیرد باندازه برو که خواهد، وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ و هر چه نفقة کنید و بکار برید بر درویشان، فَهُوَ یُخْلِفُهُ اللَّه آن را خلف باز دهد و بدل، وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ (۳۹) و او بهتر روزى دهندگان است.
وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً و آن روز که بر انگیزانیم ایشان را همه، ثُمَّ یَقُولُ لِلْمَلائِکَةِ آن گه فریشتگان را گوئیم: أَ هؤُلاءِ إِیَّاکُمْ کانُوا یَعْبُدُونَ (۴۰) ایشان شما را مىپرستیدند بخدایى؟
قالُوا سُبْحانَکَ گویند پاکى و بى عیبى ترا، أَنْتَ وَلِیُّنا مِنْ دُونِهِمْ تو خداوند مایى بى ایشان، بَلْ کانُوا یَعْبُدُونَ الْجِنَّ بلکه ایشان دیو مىپرستیدند، أَکْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ (۴۱) بیشتر ایشان بایشان گرویدگان بودند.
فَالْیَوْمَ لا یَمْلِکُ بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا امروز بدست کسى از شما کس را نه سودست و نه زیان، وَ نَقُولُ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا و آن گه گوئیم ایشان را که ستم کردند بر خود و کافر شدند، ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّتِی کُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ (۴۲) چشید عذاب آن آتش که آن را بدروغ میداشتید.
وَ إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُنا و آن گه که بر ایشان خوانند سخنان ما، بَیِّناتٍ سخنان روشن پیدا، قالُوا ما هذا إِلَّا رَجُلٌ گویند نیست این مگر مردى، یُرِیدُ أَنْ یَصُدَّکُمْ که میخواهد که بر گرداند شما را، عَمَّا کانَ یَعْبُدُ آباؤُکُمْ از آنچه مىپرستیدند پدران شما، وَ قالُوا ما هذا إِلَّا إِفْکٌ مُفْتَرىً و گفتند: نیست این مگر سخنى کژ دروغى نهاده و ساخته، وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا ناگرویدگان گفتند: لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ پیغام راست را که بایشان آمد، إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ (۴۳) نیست این مگر جادویى آشکارا.
وَ ما آتَیْناهُمْ مِنْ کُتُبٍ یَدْرُسُونَها و ندادیم هیچ ایشان را نامهاى که خواندندى آن را پیش از قرآن، وَ ما أَرْسَلْنا إِلَیْهِمْ قَبْلَکَ مِنْ نَذِیرٍ (۴۴) و نفرستادیم بایشان پیش از تو هیچ پیغام رسانى و بیم نمایى.
وَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ و ایشان که پیش از قریش بودند دروغ زن گرفتند پیغامبران خویش را، وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ما آتَیْناهُمْ و قریش بده یک از توان ایشان نرسیدهاند، فَکَذَّبُوا رُسُلِی ایشان پیغامبران مرا دروغ زن گرفتند، فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ (۴۵) تا چون بود نشان ناپسند من.
قُلْ پیغامبر من بگوى، لا تُسْئَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنا و شما را نخواهند پرسید از آنچه ما کنیم از بدى، وَ لا نُسْئَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ (۲۵) و ما را نخواهند پرسید از آنچه شما میکنید.
قُلْ یَجْمَعُ بَیْنَنا رَبُّنا بگوى با هم آرد میان ما خداوند ما روز رستاخیز، ثُمَّ یَفْتَحُ بَیْنَنا پس کار گشاید میان ما، بِالْحَقِّ بداورى راست، وَ هُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِیمُ (۲۶) و او حاکم است کاربر گشاى دانا.
قُلْ أَرُونِیَ بگوى: با من نمائید، الَّذِینَ أَلْحَقْتُمْ بِهِ شُرَکاءَ این انبازان که درو مىبندید بانبازى کَلَّا انبازى نیست و این دعوى راست نیست، بَلْ هُوَ اللَّهُ آرى اوست اللَّه، الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (۲۷) آن تواناى دانا.
وَ ما أَرْسَلْناکَ نفرستادیم ترا، إِلَّا کَافَّةً لِلنَّاسِ مگر همواره همه مردمان را، بَشِیراً وَ نَذِیراً بشارت دهى و بیم نمایى، وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (۲۸) لکن بیشتر مردمان نمىدانند.
وَ یَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ و میگویند: این وعده که میدهى کى است و چه هنگام است؟ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ (۲۹) اگر راست مىگویى.
قُلْ لَکُمْ مِیعادُ یَوْمٍ بگوى شما را هنگام وعد روزیست، لا تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ ساعَةً وَ لا تَسْتَقْدِمُونَ (۳۰) که از آن یک ساعت با پس نشوید و فرا پیش نشوید.
وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا ناگرویدگان گفتند: لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ بنگرویم باین قرآن، وَ لا بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ و نه بآن که پیش از ان بود از هیچ رسول و کتاب، و لو ترى و اگر تو بینید، إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ آن گه که کافران باز داشته باشند نزدیک خداوند ایشان، یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ الْقَوْلَ با یکدیگر باز میگویند سخن، یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا بیچاره گرفتگان میگویند گردن کشان را: لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنِینَ (۳۱) اگر نه شما بودید ما بگرویدیمى.
قالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا گردن کشان گویند بیچاره گرفتگان را: أَ نَحْنُ صَدَدْناکُمْ عَنِ الْهُدى باش ما باز گردانیدیم شما را از راست رفتن و باز داشتیم شما را از پیغام پذیرفتن؟ بَعْدَ إِذْ جاءَکُمْ پس آنکه بشما آمد، بَلْ کُنْتُمْ مُجْرِمِینَ (۳۲) نه که شما گناهکاران بودید جرم شما را بود.
وَ قالَ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا بیچاره گرفتگان گویند گردنکشان را: بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ بلکه ساز بد شما بود و کوشش کژ شما در شبانروز، إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَکْفُرَ بِاللَّهِ که ما را میفرمودید تا بخداى کافر شویم، وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْداداً و او را همتایان گوئیم، وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ و با یکدیگر در نهان پشیمانى مىنمایند آن گه که عذاب بینند، وَ جَعَلْنَا الْأَغْلالَ فِی أَعْناقِ الَّذِینَ کَفَرُوا و غلها در گردن ناگرویدگان کنیم، هَلْ یُجْزَوْنَ إِلَّا ما کانُوا یَعْمَلُونَ (۳۳) پاداش ندهند ایشان را مگر آنچه میکردند.
وَ ما أَرْسَلْنا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَذِیرٍ و نفرستادیم در هیچ شهر هرگز هیچ آگاه کنندهاى، إِلَّا قالَ مُتْرَفُوها مگر گفتند فراخ جهانیان و بى نیازان ایشان، إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ (۳۴) ما بآنچه شما را فرستادند بآن ناگرویدگانیم.
وَ قالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوالًا وَ أَوْلاداً و گفتند ما با مال تریم و فرزندانتر، وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ (۳۵) و ما را عذاب نکنند.
قُلْ إِنَّ رَبِّی بگوى خداوند من، یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مىگستراند روزى فراخ او را که خواهد، وَ یَقْدِرُ و باندازه مىبخشد او را که میخواهد وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (۳۶) لکن بیشتر مردمان نمیدانند.
وَ ما أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ نه مال شما و نه فرزندان شما، بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنا، آنست که شما را نزدیکى افزاید بنزدیک ما، زُلْفى فراترى و نزدیکى، إِلَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً مگر کسى که بگرود و کار نیک کند، فَأُولئِکَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ ایشانند که ایشانراست پاداش توى بر توى، بِما عَمِلُوا بآنچه کردند از نیکیها، وَ هُمْ فِی الْغُرُفاتِ آمِنُونَ (۳۷) و ایشان در ان غرفه و طارمها ناترسان و بىبیمان.
وَ الَّذِینَ یَسْعَوْنَ فِی آیاتِنا و ایشان که بر سخنان ما خاستهاند، مُعاجِزِینَ و میکوشند در ان که ما را عاجز آرند و خلق را از پذیرفتن آن فرو دارند، أُولئِکَ فِی الْعَذابِ مُحْضَرُونَ (۳۸) ایشان فردا در عذاب آوردگاناند.
قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ بگوى خداوند من میگستراند روزى آن را که خواهد از بندگان خود و فرو میگیرد باندازه برو که خواهد، وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ و هر چه نفقة کنید و بکار برید بر درویشان، فَهُوَ یُخْلِفُهُ اللَّه آن را خلف باز دهد و بدل، وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ (۳۹) و او بهتر روزى دهندگان است.
وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً و آن روز که بر انگیزانیم ایشان را همه، ثُمَّ یَقُولُ لِلْمَلائِکَةِ آن گه فریشتگان را گوئیم: أَ هؤُلاءِ إِیَّاکُمْ کانُوا یَعْبُدُونَ (۴۰) ایشان شما را مىپرستیدند بخدایى؟
قالُوا سُبْحانَکَ گویند پاکى و بى عیبى ترا، أَنْتَ وَلِیُّنا مِنْ دُونِهِمْ تو خداوند مایى بى ایشان، بَلْ کانُوا یَعْبُدُونَ الْجِنَّ بلکه ایشان دیو مىپرستیدند، أَکْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ (۴۱) بیشتر ایشان بایشان گرویدگان بودند.
فَالْیَوْمَ لا یَمْلِکُ بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا امروز بدست کسى از شما کس را نه سودست و نه زیان، وَ نَقُولُ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا و آن گه گوئیم ایشان را که ستم کردند بر خود و کافر شدند، ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّتِی کُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ (۴۲) چشید عذاب آن آتش که آن را بدروغ میداشتید.
وَ إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُنا و آن گه که بر ایشان خوانند سخنان ما، بَیِّناتٍ سخنان روشن پیدا، قالُوا ما هذا إِلَّا رَجُلٌ گویند نیست این مگر مردى، یُرِیدُ أَنْ یَصُدَّکُمْ که میخواهد که بر گرداند شما را، عَمَّا کانَ یَعْبُدُ آباؤُکُمْ از آنچه مىپرستیدند پدران شما، وَ قالُوا ما هذا إِلَّا إِفْکٌ مُفْتَرىً و گفتند: نیست این مگر سخنى کژ دروغى نهاده و ساخته، وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا ناگرویدگان گفتند: لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ پیغام راست را که بایشان آمد، إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ (۴۳) نیست این مگر جادویى آشکارا.
وَ ما آتَیْناهُمْ مِنْ کُتُبٍ یَدْرُسُونَها و ندادیم هیچ ایشان را نامهاى که خواندندى آن را پیش از قرآن، وَ ما أَرْسَلْنا إِلَیْهِمْ قَبْلَکَ مِنْ نَذِیرٍ (۴۴) و نفرستادیم بایشان پیش از تو هیچ پیغام رسانى و بیم نمایى.
وَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ و ایشان که پیش از قریش بودند دروغ زن گرفتند پیغامبران خویش را، وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ما آتَیْناهُمْ و قریش بده یک از توان ایشان نرسیدهاند، فَکَذَّبُوا رُسُلِی ایشان پیغامبران مرا دروغ زن گرفتند، فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ (۴۵) تا چون بود نشان ناپسند من.
رشیدالدین میبدی : ۳۷- سورة الصافات - مکیة
۳ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ (۸۳) و از هم دینان نوح، ابراهیم است.
إِذْ جاءَ رَبَّهُ که خداى خویش را آمد، بِقَلْبٍ سَلِیمٍ (۸۴) بدلى رسته از گمان و انبازن.
إِذْ قالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ آن گه که فرمود پدر خویش را و کسان خویش را:
ما ذا تَعْبُدُونَ (۸۵) این چه چیز است که مىپرستید؟
أَ إِفْکاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ (۸۶) بدروغ خدایان فرود از اللَّه میخواهید.
فَما ظَنُّکُمْ بِرَبِّ الْعالَمِینَ (۸۷) چه پندارید و ظن چه برید بخداوند جهانیان ؟
فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ (۸۸) نگرستنى در نگرست در شمار نجوم بفریب و دستان.
فَقالَ إِنِّی سَقِیمٌ (۸۹) گفت من بیمار میخواهم شد.
فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِینَ (۹۰) برگشتند ازو و برو پشت کردند.
فَراغَ إِلى آلِهَتِهِمْ با خدایان ایشان گشت پنهان، فَقالَ أَ لا تَأْکُلُونَ (۹۱) گفت چیزى نخورید؟
ما لَکُمْ لا تَنْطِقُونَ (۹۲) چرا سخن نگوئید؟
فَراغَ عَلَیْهِمْ ضَرْباً در گشت بر ایشان پنهان از ان قوم بزخم، بِالْیَمِینِ (۹۳) بآن سوگند که داشت راست کردن آن را.
فَأَقْبَلُوا إِلَیْهِ روى دادند باو، یَزِفُّونَ (۹۴) و دوستند درو.
قالَ أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ (۹۵) ابراهیم گفت مىپرستید آنچه مىتراشید؟
وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ (۹۶) و اللَّه هم شما را آفریده و هم آنچه شما مىکنید.
قالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیاناً گفتند بنائى کنید او را، فَأَلْقُوهُ فِی الْجَحِیمِ (۹۷) و در آتش او کنید او را.
فَأَرادُوا بِهِ کَیْداً دستان ساختنى خواستند ابراهیم را، فَجَعَلْناهُمُ الْأَسْفَلِینَ (۹۸) و ما ایشان را زیر آوردیم و کم.
وَ قالَ إِنِّی ذاهِبٌ إِلى رَبِّی ابراهیم گفت بخداوند خویش مىروم، سَیَهْدِینِ (۹۹) او خود راه نجات و کفایت مرا نماید.
رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ (۱۰۰) خداوند من! مرا پسرى ده از نیکان.
فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِیمٍ (۱۰۱) بشارت دادیم او را بپسرى زیرک.
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ چون پسر فرا کار رسید، قالَ یا بُنَیَّ گفت اى پسر من، إِنِّی أَرى فِی الْمَنامِ من مىبینم در خواب، أَنِّی أَذْبَحُکَ که میفرمایند مرا که ترا گلو باز برم، فَانْظُرْ ما ذا تَرى در نگر که در دل خویش چه بینى؟
قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ گفت اى پدر بکن آنچه میفرمایند ترا، سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ (۱۰۲) آرى مرا اگر خداى خواهد از شکیبایان یابى، فَلَمَّا أَسْلَما چون هر دو تن بدادند و خویشتن را بفرمان سپردند، وَ تَلَّهُ لِلْجَبِینِ (۱۰۳) و پدر پیشانى او را بر زمین زد.
وَ نادَیْناهُ أَنْ یا إِبْراهِیمُ (۱۰۴) خواندیم او را که یا ابراهیم: قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا راست کردى خواب را که دیده بودى، إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (۱۰۵) ما چنین پاداش دهیم چنو نکوکاران را.
إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِینُ (۱۰۶) اینست آن آزمایش آشکارا.
وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ (۱۰۷) باو فروختیم او را بکشتنیى بزرگوار پذیرفته شایسته.
وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ (۱۰۸) سَلامٌ عَلى إِبْراهِیمَ (۱۰۹) گذاشتیم برو درود در میان پسینان که میگویند: ابراهیم علیه السلام.
کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (۱۱۰) پاداش چنین کنیم چنو نکوکاران را.
إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ (۱۱۱) که او از بندگان گرویدگان ما بود.
وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ بشارت دادیم او را به اسحاق، نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحِینَ (۱۱۲) پیغامبرى از نیکان.
وَ بارَکْنا عَلَیْهِ وَ عَلى إِسْحاقَ و برکت کردیم برو و بر اسحاق، وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِما و از فرزندان ایشان، مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِینٌ (۱۱۳) هم گرویده نیکوکارست و هم ناگرویده ستمکار بر خویشتن آشکارا.
وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلى مُوسى وَ هارُونَ (۱۱۴) سپاس نهادیم بر موسى و هارون.
وَ نَجَّیْناهُما وَ قَوْمَهُما مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ (۱۱۵) و رهانیدیم ایشان را هر دو و کسان ایشان را از ان اندوه بزرگ.
وَ نَصَرْناهُمْ و دست گرفتیم ایشان را، فَکانُوا هُمُ الْغالِبِینَ (۱۱۶) تا ایشان بیامدند و دشمن شکستند.
وَ آتَیْناهُمَا الْکِتابَ الْمُسْتَبِینَ (۱۱۷) و دادیم ایشان را نامه راستى و درستى را سخت پیدا.
وَ هَدَیْناهُمَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ (۱۱۸) و راه نمودیم ایشان را هر دو بر راه راست.
وَ تَرَکْنا عَلَیْهِما فِی الْآخِرِینَ (۱۱۹) سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ (۱۲۰) و گذاشتیم بر ایشان هر دو در پسینان جهانیان
درود بر موسى و هارون.
إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (۱۲۱) ما پاداش چنین کنیم چنان نکوکاران را
إِنَّهُما مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ (۱۲۲) که ایشان هر دو از بندگان گرویدگان ما بودند.
وَ إِنَّ إِلْیاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ (۱۲۳) الیاس از فرستادگان ما بود.
إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ لا تَتَّقُونَ (۱۲۴) قوم خویش را گفت از دروغ به نپرهیزید؟
أَ تَدْعُونَ بَعْلًا بعل را خداى میخوانید، وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخالِقِینَ (۱۲۵) و نیکو آفرینتر آفریدگان مىبگذارید؟!
اللَّهَ رَبَّکُمْ وَ رَبَّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ (۱۲۶) اللَّه خداوند شماست و خداوند پدران پیشینان شما.
فَکَذَّبُوهُ دروغ زن گرفتند او را، فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ (۱۲۷) اکنون حاضر کردگاناند در آتش.
إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (۱۲۸) مگر بندگان خداى که بدل او را راست بودند از قوم او وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ (۱۲۹) سَلامٌ عَلى إِلْیاسِینَ (۱۳۰) گذاشتیم برو در پسینان درود بر الیاس تا جهان بود میگویند: الیاس علیه السلام.
إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (۱۳۱) ما پاداش چنین کنیم چنو نکوکاران را.
إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ (۱۳۲) که او از بندگان گرویدگان ما بود.
وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ (۱۳۳) لوط از فرستادگان ما بود.
إِذْ نَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِینَ (۱۳۴) رهانیدیم او را و کسان او را همگان.
إِلَّا عَجُوزاً فِی الْغابِرِینَ (۱۳۵) مگر پیر زنى در بازماندگان.
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ (۱۳۶) پس دمار برآوردیم از دیگران.
وَ إِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِمْ مُصْبِحِینَ (۱۳۷) وَ بِاللَّیْلِ و شما میروید بر ایشان بروز و شب.
أَ فَلا تَعْقِلُونَ (۱۳۸) در نمىیاوید ؟
إِذْ جاءَ رَبَّهُ که خداى خویش را آمد، بِقَلْبٍ سَلِیمٍ (۸۴) بدلى رسته از گمان و انبازن.
إِذْ قالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ آن گه که فرمود پدر خویش را و کسان خویش را:
ما ذا تَعْبُدُونَ (۸۵) این چه چیز است که مىپرستید؟
أَ إِفْکاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ (۸۶) بدروغ خدایان فرود از اللَّه میخواهید.
فَما ظَنُّکُمْ بِرَبِّ الْعالَمِینَ (۸۷) چه پندارید و ظن چه برید بخداوند جهانیان ؟
فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ (۸۸) نگرستنى در نگرست در شمار نجوم بفریب و دستان.
فَقالَ إِنِّی سَقِیمٌ (۸۹) گفت من بیمار میخواهم شد.
فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِینَ (۹۰) برگشتند ازو و برو پشت کردند.
فَراغَ إِلى آلِهَتِهِمْ با خدایان ایشان گشت پنهان، فَقالَ أَ لا تَأْکُلُونَ (۹۱) گفت چیزى نخورید؟
ما لَکُمْ لا تَنْطِقُونَ (۹۲) چرا سخن نگوئید؟
فَراغَ عَلَیْهِمْ ضَرْباً در گشت بر ایشان پنهان از ان قوم بزخم، بِالْیَمِینِ (۹۳) بآن سوگند که داشت راست کردن آن را.
فَأَقْبَلُوا إِلَیْهِ روى دادند باو، یَزِفُّونَ (۹۴) و دوستند درو.
قالَ أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ (۹۵) ابراهیم گفت مىپرستید آنچه مىتراشید؟
وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ (۹۶) و اللَّه هم شما را آفریده و هم آنچه شما مىکنید.
قالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیاناً گفتند بنائى کنید او را، فَأَلْقُوهُ فِی الْجَحِیمِ (۹۷) و در آتش او کنید او را.
فَأَرادُوا بِهِ کَیْداً دستان ساختنى خواستند ابراهیم را، فَجَعَلْناهُمُ الْأَسْفَلِینَ (۹۸) و ما ایشان را زیر آوردیم و کم.
وَ قالَ إِنِّی ذاهِبٌ إِلى رَبِّی ابراهیم گفت بخداوند خویش مىروم، سَیَهْدِینِ (۹۹) او خود راه نجات و کفایت مرا نماید.
رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ (۱۰۰) خداوند من! مرا پسرى ده از نیکان.
فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِیمٍ (۱۰۱) بشارت دادیم او را بپسرى زیرک.
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ چون پسر فرا کار رسید، قالَ یا بُنَیَّ گفت اى پسر من، إِنِّی أَرى فِی الْمَنامِ من مىبینم در خواب، أَنِّی أَذْبَحُکَ که میفرمایند مرا که ترا گلو باز برم، فَانْظُرْ ما ذا تَرى در نگر که در دل خویش چه بینى؟
قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ گفت اى پدر بکن آنچه میفرمایند ترا، سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ (۱۰۲) آرى مرا اگر خداى خواهد از شکیبایان یابى، فَلَمَّا أَسْلَما چون هر دو تن بدادند و خویشتن را بفرمان سپردند، وَ تَلَّهُ لِلْجَبِینِ (۱۰۳) و پدر پیشانى او را بر زمین زد.
وَ نادَیْناهُ أَنْ یا إِبْراهِیمُ (۱۰۴) خواندیم او را که یا ابراهیم: قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا راست کردى خواب را که دیده بودى، إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (۱۰۵) ما چنین پاداش دهیم چنو نکوکاران را.
إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِینُ (۱۰۶) اینست آن آزمایش آشکارا.
وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ (۱۰۷) باو فروختیم او را بکشتنیى بزرگوار پذیرفته شایسته.
وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ (۱۰۸) سَلامٌ عَلى إِبْراهِیمَ (۱۰۹) گذاشتیم برو درود در میان پسینان که میگویند: ابراهیم علیه السلام.
کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (۱۱۰) پاداش چنین کنیم چنو نکوکاران را.
إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ (۱۱۱) که او از بندگان گرویدگان ما بود.
وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ بشارت دادیم او را به اسحاق، نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحِینَ (۱۱۲) پیغامبرى از نیکان.
وَ بارَکْنا عَلَیْهِ وَ عَلى إِسْحاقَ و برکت کردیم برو و بر اسحاق، وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِما و از فرزندان ایشان، مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِینٌ (۱۱۳) هم گرویده نیکوکارست و هم ناگرویده ستمکار بر خویشتن آشکارا.
وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلى مُوسى وَ هارُونَ (۱۱۴) سپاس نهادیم بر موسى و هارون.
وَ نَجَّیْناهُما وَ قَوْمَهُما مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ (۱۱۵) و رهانیدیم ایشان را هر دو و کسان ایشان را از ان اندوه بزرگ.
وَ نَصَرْناهُمْ و دست گرفتیم ایشان را، فَکانُوا هُمُ الْغالِبِینَ (۱۱۶) تا ایشان بیامدند و دشمن شکستند.
وَ آتَیْناهُمَا الْکِتابَ الْمُسْتَبِینَ (۱۱۷) و دادیم ایشان را نامه راستى و درستى را سخت پیدا.
وَ هَدَیْناهُمَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ (۱۱۸) و راه نمودیم ایشان را هر دو بر راه راست.
وَ تَرَکْنا عَلَیْهِما فِی الْآخِرِینَ (۱۱۹) سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ (۱۲۰) و گذاشتیم بر ایشان هر دو در پسینان جهانیان
درود بر موسى و هارون.
إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (۱۲۱) ما پاداش چنین کنیم چنان نکوکاران را
إِنَّهُما مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ (۱۲۲) که ایشان هر دو از بندگان گرویدگان ما بودند.
وَ إِنَّ إِلْیاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ (۱۲۳) الیاس از فرستادگان ما بود.
إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ لا تَتَّقُونَ (۱۲۴) قوم خویش را گفت از دروغ به نپرهیزید؟
أَ تَدْعُونَ بَعْلًا بعل را خداى میخوانید، وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخالِقِینَ (۱۲۵) و نیکو آفرینتر آفریدگان مىبگذارید؟!
اللَّهَ رَبَّکُمْ وَ رَبَّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ (۱۲۶) اللَّه خداوند شماست و خداوند پدران پیشینان شما.
فَکَذَّبُوهُ دروغ زن گرفتند او را، فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ (۱۲۷) اکنون حاضر کردگاناند در آتش.
إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (۱۲۸) مگر بندگان خداى که بدل او را راست بودند از قوم او وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ (۱۲۹) سَلامٌ عَلى إِلْیاسِینَ (۱۳۰) گذاشتیم برو در پسینان درود بر الیاس تا جهان بود میگویند: الیاس علیه السلام.
إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (۱۳۱) ما پاداش چنین کنیم چنو نکوکاران را.
إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ (۱۳۲) که او از بندگان گرویدگان ما بود.
وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ (۱۳۳) لوط از فرستادگان ما بود.
إِذْ نَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِینَ (۱۳۴) رهانیدیم او را و کسان او را همگان.
إِلَّا عَجُوزاً فِی الْغابِرِینَ (۱۳۵) مگر پیر زنى در بازماندگان.
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ (۱۳۶) پس دمار برآوردیم از دیگران.
وَ إِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِمْ مُصْبِحِینَ (۱۳۷) وَ بِاللَّیْلِ و شما میروید بر ایشان بروز و شب.
أَ فَلا تَعْقِلُونَ (۱۳۸) در نمىیاوید ؟
رشیدالدین میبدی : ۳۸- سورة ص- مکیة
۳ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ بخشیدیم داود را سلیمان، نِعْمَ الْعَبْدُ نیک بندهایست سلیمان، إِنَّهُ أَوَّابٌ (۳۰) مرا ستایندهاى بود نیکو و بمن گراینده.
إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ آن گه که عرضه کردند برو، بِالْعَشِیِّ بعد از نیم روز، الصَّافِناتُ الْجِیادُ (۳۱) آن اسبان تندرست تیز رو، فَقالَ إِنِّی أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ گفت من برگزیدم مهر اسبان و چیز این جهان، عَنْ ذِکْرِ رَبِّی بر یاد خداوند خویش، حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ (۳۲) تا آن گه که آفتاب در پرده مغرب نزدیک آمد که فرو شدى.
رُدُّوها عَلَیَّ باز گردانید آن اسبان را بر من، فَطَفِقَ مَسْحاً در ایستاد در بریدن، بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ (۳۳) پایها و گردنهاى اسبان وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمانَ بیازمودیم سلیمان را، وَ أَلْقَیْنا عَلى کُرْسِیِّهِ جَسَداً و بر کرسى او کالبدى افکندیم، ثُمَّ أَنابَ (۳۴) آن گه سلیمان با ما گشت.
قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی گفت خداوند من بیامرز مرا، وَ هَبْ لِی مُلْکاً و مرا پادشاهیى بخس، لا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی که نسزد کسى را از پس من، إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ (۳۵) که تو خداوند فراخ بخشى.
فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّیحَ نرم کردیم او را باد، تَجْرِی بِأَمْرِهِ تا مىرود بفرمان او، رُخاءً آهسته نرم باندازه، حَیْثُ أَصابَ (۳۶) هر جا که او خواهد و آهنگ دارد.
وَ الشَّیاطِینَ و فرمان بردار کردیم او را دیوان، کُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ (۳۷) ازین هر داورانى و گوهر جویى.
وَ آخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفادِ (۳۸) و دیگران در بندها استوار کرده.
هذا عَطاؤُنا این بخشیده ماست بتو، فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ (۳۹) ببخش یا نگاه دار بىشمارى با تو.
وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى و او را بنزدیک ما نزدیکى است فردا، وَ حُسْنَ مَآبٍ (۴۰) و نیکویى بازگشتنگاه.
وَ اذْکُرْ عَبْدَنا أَیُّوبَ یاد کن قوم خویش را قصّه بنده ما ایوب، إِذْ نادى رَبَّهُ آن گه که بآواز خواند خداوند خویش را، أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ (۴۱) که دیو بمن رنجورى و عذاب رسانید.
ارْکُضْ بِرِجْلِکَ پاى بر زمین زن، هذا مُغْتَسَلٌ این یک آب خویشتن شوى تو است، بارِدٌ وَ شَرابٌ (۴۲) و این دیگر آشامه تو است آبى سرد.
وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ بخشیدیم او را کسان او، وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ و هم چندان با ایشان از فرزندان و بردگان، رَحْمَةً مِنَّا بخشایشى از ما، وَ ذِکْرى لِأُولِی الْأَلْبابِ (۴۳) و یادگارى زیرکان این امّت را
وَ خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً و گفتیم بدست خویش دسته خاشه گیر، فَاضْرِبْ بِهِ و آن زن را بزن بآن، وَ لا تَحْنَثْ و سوگند خویش تباه و دروغ مکن و مشکن، إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً ما او را شکیبا یافتیم، نِعْمَ الْعَبْدُ نیک بندهاى که ایوب است، إِنَّهُ أَوَّابٌ (۴۴) همواره سر و کار او و بازگشت او با من بود.
وَ اذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ یاد کن رهیکان ما را ابراهیم و اسحاق و یعقوب، أُولِی الْأَیْدِی وَ الْأَبْصارِ (۴۵) کسان با دستگاهها و با باریک بینى و باریک دانیها.
إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ما ایشان را صافى کردیم و برگزیده صافى کردنى و برگزیدنى چون، ذِکْرَى الدَّارِ (۴۶) که تا گیتى بود ازیشان آواى نیکو بود.
وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَخْیارِ (۴۷) و ایشان بنزدیک ما از گزیدگان بهیناناند.
وَ اذْکُرْ إِسْماعِیلَ وَ الْیَسَعَ وَ ذَا الْکِفْلِ یاد کن اسماعیل و یسع و ذو الکفل را، وَ کُلٌّ مِنَ الْأَخْیارِ (۴۸) و همه از بهینان بودند.
هذا ذِکْرٌ یاد کرد ازیشان اینست و سخن در ایشان چنین، وَ إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ لَحُسْنَ مَآبٍ (۴۹) و پرهیزگاران را نیکویى بازگشتن گاه است.
جَنَّاتِ عَدْنٍ بهشتهاى همیشهاى، مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوابُ (۵۰) درها باز گشاده ایشان را.
مُتَّکِئِینَ فِیها آرمیدگان بى بیم در آن سراى، یَدْعُونَ فِیها مىفرا خواهند آنجا، بِفاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ وَ شَرابٍ (۵۱) میوههاى فراوان و شرابهاى فراوان.
وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ بنزدیک ایشان کنیزکان فرو داشته چشمان از جز شویان؟ خویش، أَتْرابٌ (۵۲) هم زادان در دیدار.
هذا ما تُوعَدُونَ لِیَوْمِ الْحِسابِ (۵۳) این آن بهشت است و آن پاداش که شما را بآن وعده میدهند در روز شمار.
إِنَّ هذا لَرِزْقُنا این روزى ماست ایشان را، ما لَهُ مِنْ نَفادٍ (۵۴) آن را برسیدنى و بسر آمدنى نیست.
هذا اینست جزاى پرهیزگاران و صفت بازگشتنگاه ایشان، وَ إِنَّ لِلطَّاغِینَ لَشَرَّ مَآبٍ (۵۵) و گردن کشان و ناپاکان و نافرمان برداران را بد بازگشتن گاهى است.
جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَها دوزخ که در شوند بآتش آن، فَبِئْسَ الْمِهادُ (۵۶) بد جاى که ایشانراست.
هذا فَلْیَذُوقُوهُ حَمِیمٌ وَ غَسَّاقٌ (۵۷) آنک آب جوشیده و خونابه که از گوشت و پوست دوزخیان میرود تا میچشند آن را.
وَ آخَرُ مِنْ شَکْلِهِ و ایشانراست آنجا دیگرانى ازین سان و ازین گونه، أَزْواجٌ (۵۸) نوعهاى گوناگون.
هذا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَکُمْ فریشتگان گویند آنک جوقى است که با شما خویشتن را مىدرافکنند در دوزخ و بسر و روى مىدرافتند در آتش با شما بهم، لا مَرْحَباً بِهِمْ فراخ جهان مباشید و نه فراخ حال، إِنَّهُمْ صالُوا النَّارِ (۵۹) فراخ جهان کى باشند و ایشان بآتش رسیدند.
قالُوا پس روان گویند فراسالاران: بَلْ أَنْتُمْ لا مَرْحَباً بِکُمْ بلکه شما را فراخ جهانى مبادا و نه فراخ حالى، أَنْتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنا این شما کردید بما و پیش فرا فرستادید ما را، فَبِئْسَ الْقَرارُ (۶۰) بد آرامگاهى که اینست.
قالُوا رَبَّنا گویند خداوند ما: مَنْ قَدَّمَ لَنا هذا آن کس که این پاداش پیش فرا فرستاد ما را، فَزِدْهُ عَذاباً ضِعْفاً فِی النَّارِ (۶۱) او را تویى از عذاب بیفزاى در آتش.
وَ قالُوا گویند سالاران و پس روان همه: ما لَنا لا نَرى رِجالًا چه رسید ما را که درین سراى نمىبینیم مردانى، کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ (۶۲) که ما ایشان را در ان جهان از بترینان مىشمردیم
أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِیًّا ما ایشان را زیر دست خویش میداشتیم، أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ (۶۳) یا امروز چشمها بر ایشان نمىآید.
إِنَّ ذلِکَ لَحَقٌّ این چه شما را گفتم راست است، تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ (۶۴) خصومت کردن اهل دوزخ با یکدیگر.
قُلْ إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ بگوى اى محمد من آگاه کنندهیىام، وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلَّا اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ (۶۵) و نیست هیچ خدایى مگر اللَّه آن یکتاى کم آورنده میراننده فرو شکننده.
رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا خداوند هفت آسمان و هفت زمین و هر چه میان آن، الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ (۶۶) آن تواننده تاونده آمرزنده پوشنده.
إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ آن گه که عرضه کردند برو، بِالْعَشِیِّ بعد از نیم روز، الصَّافِناتُ الْجِیادُ (۳۱) آن اسبان تندرست تیز رو، فَقالَ إِنِّی أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ گفت من برگزیدم مهر اسبان و چیز این جهان، عَنْ ذِکْرِ رَبِّی بر یاد خداوند خویش، حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ (۳۲) تا آن گه که آفتاب در پرده مغرب نزدیک آمد که فرو شدى.
رُدُّوها عَلَیَّ باز گردانید آن اسبان را بر من، فَطَفِقَ مَسْحاً در ایستاد در بریدن، بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ (۳۳) پایها و گردنهاى اسبان وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمانَ بیازمودیم سلیمان را، وَ أَلْقَیْنا عَلى کُرْسِیِّهِ جَسَداً و بر کرسى او کالبدى افکندیم، ثُمَّ أَنابَ (۳۴) آن گه سلیمان با ما گشت.
قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی گفت خداوند من بیامرز مرا، وَ هَبْ لِی مُلْکاً و مرا پادشاهیى بخس، لا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی که نسزد کسى را از پس من، إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ (۳۵) که تو خداوند فراخ بخشى.
فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّیحَ نرم کردیم او را باد، تَجْرِی بِأَمْرِهِ تا مىرود بفرمان او، رُخاءً آهسته نرم باندازه، حَیْثُ أَصابَ (۳۶) هر جا که او خواهد و آهنگ دارد.
وَ الشَّیاطِینَ و فرمان بردار کردیم او را دیوان، کُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ (۳۷) ازین هر داورانى و گوهر جویى.
وَ آخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفادِ (۳۸) و دیگران در بندها استوار کرده.
هذا عَطاؤُنا این بخشیده ماست بتو، فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ (۳۹) ببخش یا نگاه دار بىشمارى با تو.
وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى و او را بنزدیک ما نزدیکى است فردا، وَ حُسْنَ مَآبٍ (۴۰) و نیکویى بازگشتنگاه.
وَ اذْکُرْ عَبْدَنا أَیُّوبَ یاد کن قوم خویش را قصّه بنده ما ایوب، إِذْ نادى رَبَّهُ آن گه که بآواز خواند خداوند خویش را، أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ (۴۱) که دیو بمن رنجورى و عذاب رسانید.
ارْکُضْ بِرِجْلِکَ پاى بر زمین زن، هذا مُغْتَسَلٌ این یک آب خویشتن شوى تو است، بارِدٌ وَ شَرابٌ (۴۲) و این دیگر آشامه تو است آبى سرد.
وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ بخشیدیم او را کسان او، وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ و هم چندان با ایشان از فرزندان و بردگان، رَحْمَةً مِنَّا بخشایشى از ما، وَ ذِکْرى لِأُولِی الْأَلْبابِ (۴۳) و یادگارى زیرکان این امّت را
وَ خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً و گفتیم بدست خویش دسته خاشه گیر، فَاضْرِبْ بِهِ و آن زن را بزن بآن، وَ لا تَحْنَثْ و سوگند خویش تباه و دروغ مکن و مشکن، إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً ما او را شکیبا یافتیم، نِعْمَ الْعَبْدُ نیک بندهاى که ایوب است، إِنَّهُ أَوَّابٌ (۴۴) همواره سر و کار او و بازگشت او با من بود.
وَ اذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ یاد کن رهیکان ما را ابراهیم و اسحاق و یعقوب، أُولِی الْأَیْدِی وَ الْأَبْصارِ (۴۵) کسان با دستگاهها و با باریک بینى و باریک دانیها.
إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ما ایشان را صافى کردیم و برگزیده صافى کردنى و برگزیدنى چون، ذِکْرَى الدَّارِ (۴۶) که تا گیتى بود ازیشان آواى نیکو بود.
وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَخْیارِ (۴۷) و ایشان بنزدیک ما از گزیدگان بهیناناند.
وَ اذْکُرْ إِسْماعِیلَ وَ الْیَسَعَ وَ ذَا الْکِفْلِ یاد کن اسماعیل و یسع و ذو الکفل را، وَ کُلٌّ مِنَ الْأَخْیارِ (۴۸) و همه از بهینان بودند.
هذا ذِکْرٌ یاد کرد ازیشان اینست و سخن در ایشان چنین، وَ إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ لَحُسْنَ مَآبٍ (۴۹) و پرهیزگاران را نیکویى بازگشتن گاه است.
جَنَّاتِ عَدْنٍ بهشتهاى همیشهاى، مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوابُ (۵۰) درها باز گشاده ایشان را.
مُتَّکِئِینَ فِیها آرمیدگان بى بیم در آن سراى، یَدْعُونَ فِیها مىفرا خواهند آنجا، بِفاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ وَ شَرابٍ (۵۱) میوههاى فراوان و شرابهاى فراوان.
وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ بنزدیک ایشان کنیزکان فرو داشته چشمان از جز شویان؟ خویش، أَتْرابٌ (۵۲) هم زادان در دیدار.
هذا ما تُوعَدُونَ لِیَوْمِ الْحِسابِ (۵۳) این آن بهشت است و آن پاداش که شما را بآن وعده میدهند در روز شمار.
إِنَّ هذا لَرِزْقُنا این روزى ماست ایشان را، ما لَهُ مِنْ نَفادٍ (۵۴) آن را برسیدنى و بسر آمدنى نیست.
هذا اینست جزاى پرهیزگاران و صفت بازگشتنگاه ایشان، وَ إِنَّ لِلطَّاغِینَ لَشَرَّ مَآبٍ (۵۵) و گردن کشان و ناپاکان و نافرمان برداران را بد بازگشتن گاهى است.
جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَها دوزخ که در شوند بآتش آن، فَبِئْسَ الْمِهادُ (۵۶) بد جاى که ایشانراست.
هذا فَلْیَذُوقُوهُ حَمِیمٌ وَ غَسَّاقٌ (۵۷) آنک آب جوشیده و خونابه که از گوشت و پوست دوزخیان میرود تا میچشند آن را.
وَ آخَرُ مِنْ شَکْلِهِ و ایشانراست آنجا دیگرانى ازین سان و ازین گونه، أَزْواجٌ (۵۸) نوعهاى گوناگون.
هذا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَکُمْ فریشتگان گویند آنک جوقى است که با شما خویشتن را مىدرافکنند در دوزخ و بسر و روى مىدرافتند در آتش با شما بهم، لا مَرْحَباً بِهِمْ فراخ جهان مباشید و نه فراخ حال، إِنَّهُمْ صالُوا النَّارِ (۵۹) فراخ جهان کى باشند و ایشان بآتش رسیدند.
قالُوا پس روان گویند فراسالاران: بَلْ أَنْتُمْ لا مَرْحَباً بِکُمْ بلکه شما را فراخ جهانى مبادا و نه فراخ حالى، أَنْتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنا این شما کردید بما و پیش فرا فرستادید ما را، فَبِئْسَ الْقَرارُ (۶۰) بد آرامگاهى که اینست.
قالُوا رَبَّنا گویند خداوند ما: مَنْ قَدَّمَ لَنا هذا آن کس که این پاداش پیش فرا فرستاد ما را، فَزِدْهُ عَذاباً ضِعْفاً فِی النَّارِ (۶۱) او را تویى از عذاب بیفزاى در آتش.
وَ قالُوا گویند سالاران و پس روان همه: ما لَنا لا نَرى رِجالًا چه رسید ما را که درین سراى نمىبینیم مردانى، کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ (۶۲) که ما ایشان را در ان جهان از بترینان مىشمردیم
أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِیًّا ما ایشان را زیر دست خویش میداشتیم، أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ (۶۳) یا امروز چشمها بر ایشان نمىآید.
إِنَّ ذلِکَ لَحَقٌّ این چه شما را گفتم راست است، تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ (۶۴) خصومت کردن اهل دوزخ با یکدیگر.
قُلْ إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ بگوى اى محمد من آگاه کنندهیىام، وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلَّا اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ (۶۵) و نیست هیچ خدایى مگر اللَّه آن یکتاى کم آورنده میراننده فرو شکننده.
رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا خداوند هفت آسمان و هفت زمین و هر چه میان آن، الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ (۶۶) آن تواننده تاونده آمرزنده پوشنده.
رشیدالدین میبدی : ۳۹- سورة الزمر- مکیة
۲ - النوبة الاولى
أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آن کس که او فرمان بر دارست و ایستاده به بندگى، آناءَ اللَّیْلِ در پاسهاى شب، ساجِداً وَ قائِماً گاه روى بر زمین نهاده و گاه ایستاده بپاى، یَحْذَرُ الْآخِرَةَ و مىباز پرهیزد از عذاب آن جهان، وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ و مى بیوسد بخشایش خداوند خویش، قُلْ هَلْ یَسْتَوِی گوى هرگز همسان باشند؟
الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ ایشان که دانند و ایشان که ندانند؟ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ (۹) ایشان پند پذیرند و حق دریابند که خرد دارند.
قُلْ بگو اى محمد خداى میگوید: یا عِبادِ الَّذِینَ آمَنُوا اى بندگان من که گرویدهاید، اتَّقُوا رَبَّکُمْ بپرهیزید از خشم و عذاب خداوند خویش، لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا ایشانراست که نیکویى کردند و نیکو در آمدند در اسلام، فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ درین جهان نیکویى، وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ و زمین خداى فراخ است، إِنَّما یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ (۱۰) جز ازین نیست که بشکیبایان سپارند مزد ایشان بیشمار و بىاندازه.
قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ بگو اى محمد مرا فرمودند، أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ که اللَّه را پرستم، مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ (۱۱) پاک دارنده او را پرستش خویش.
وَ أُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ (۱۲) و فرمودند مرا بآنک اوّل کسى باشم از گردن نهادگان.
قُلْ إِنِّی أَخافُ بگو من میترسم، إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی اگر سر کشم از خداوند خویش و نافرمان باشم، عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ (۱۳) ترسم از عذاب روزى بزرگ.
قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ بگو اللَّه را پرستم، مُخْلِصاً لَهُ دِینِی (۱۴) پاک دارنده او را پرستش خویش.
فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ مىپرستید هر چه خواهید فرود ازو، قُلْ إِنَّ الْخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بگو زیانکاران ایشانند که از خویشتن درمانند، وَ أَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ و از کسان خویش در مانند روز رستاخیز، أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ (۱۵) آگاه باشید که زیانکارى آشکارا آنست.
لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ بر زبر ایشان طبقهایى از آتش، وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ و زیر ایشان طبقهایى از آتش، ذلِکَ یُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ این آنست که اللَّه میترساند بآن بندگان خویش را، یا عِبادِ فَاتَّقُونِ (۱۶) اى بندگان من بپرهیزید از من.
وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ و ایشان که بپرهیزیدند از پرستیدههاى ناسزا، أَنْ یَعْبُدُوها که آن را پرستند، وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ و با اللّه گشتند ببندگى، لَهُمُ الْبُشْرى ایشانراست بشارت، فَبَشِّرْ عِبادِ (۱۷) بشارت ده بندگان مرا.
الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ ایشان که سخن مىنیوشند از تو، فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ و پى میبرند بنیکوتر آن، أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ ایشان آنند که راه نمود اللَّه ایشان را، وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ (۱۸) و ایشانند که زیرکانند و خردمندان.
أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَیْهِ کَلِمَةُ الْعَذابِ کسى که برو درست گشت وعید اللَّه و در علم اللَّه سزاى عذاب گشت، أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّارِ (۱۹) باش توانى که از آتش بیرون آرى آن کس را که او در آتش است؟
لکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ ایشان بارى که بپرهیزیدند از خشم و عذاب خداوند خویش، لَهُمْ غُرَفٌ ایشانراست ورکدها، مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ از زبرهاى آن نیز و رکدها، مَبْنِیَّةٌ بخشت زرین و سیمین برآورده، تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ میرود زیر درختان آن جویها، وَعْدَ اللَّهِ لا یُخْلِفُ اللَّهُ الْمِیعادَ (۲۰) وعدهایست که اللَّه داد، نکند اللَّه وعده خویش را جز بنیکویى.
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً نبینى که اللَّه فرو فرستاد از آسمان آبى، فَسَلَکَهُ یَنابِیعَ فِی الْأَرْضِ براند آن را چشمه چشمه در زمین، ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً پس مىبیرون آرد بآن کشت زار، مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ جدا جدا رنگهاى آن، ثُمَّ یَهِیجُ آن گه پس خشک شود، فَتَراهُ مُصْفَرًّا آن را بینى زرد گشته، ثُمَّ یَجْعَلُهُ حُطاماً آن گه آن را خرد کند ریزه ریزه، إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْرى لِأُولِی الْأَلْبابِ (۲۱) در آنچه نمودم یاد کردى است و یادگارى خردمندان را.
الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ ایشان که دانند و ایشان که ندانند؟ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ (۹) ایشان پند پذیرند و حق دریابند که خرد دارند.
قُلْ بگو اى محمد خداى میگوید: یا عِبادِ الَّذِینَ آمَنُوا اى بندگان من که گرویدهاید، اتَّقُوا رَبَّکُمْ بپرهیزید از خشم و عذاب خداوند خویش، لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا ایشانراست که نیکویى کردند و نیکو در آمدند در اسلام، فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ درین جهان نیکویى، وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ و زمین خداى فراخ است، إِنَّما یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ (۱۰) جز ازین نیست که بشکیبایان سپارند مزد ایشان بیشمار و بىاندازه.
قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ بگو اى محمد مرا فرمودند، أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ که اللَّه را پرستم، مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ (۱۱) پاک دارنده او را پرستش خویش.
وَ أُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ (۱۲) و فرمودند مرا بآنک اوّل کسى باشم از گردن نهادگان.
قُلْ إِنِّی أَخافُ بگو من میترسم، إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی اگر سر کشم از خداوند خویش و نافرمان باشم، عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ (۱۳) ترسم از عذاب روزى بزرگ.
قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ بگو اللَّه را پرستم، مُخْلِصاً لَهُ دِینِی (۱۴) پاک دارنده او را پرستش خویش.
فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ مىپرستید هر چه خواهید فرود ازو، قُلْ إِنَّ الْخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بگو زیانکاران ایشانند که از خویشتن درمانند، وَ أَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ و از کسان خویش در مانند روز رستاخیز، أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ (۱۵) آگاه باشید که زیانکارى آشکارا آنست.
لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ بر زبر ایشان طبقهایى از آتش، وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ و زیر ایشان طبقهایى از آتش، ذلِکَ یُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ این آنست که اللَّه میترساند بآن بندگان خویش را، یا عِبادِ فَاتَّقُونِ (۱۶) اى بندگان من بپرهیزید از من.
وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ و ایشان که بپرهیزیدند از پرستیدههاى ناسزا، أَنْ یَعْبُدُوها که آن را پرستند، وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ و با اللّه گشتند ببندگى، لَهُمُ الْبُشْرى ایشانراست بشارت، فَبَشِّرْ عِبادِ (۱۷) بشارت ده بندگان مرا.
الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ ایشان که سخن مىنیوشند از تو، فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ و پى میبرند بنیکوتر آن، أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ ایشان آنند که راه نمود اللَّه ایشان را، وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ (۱۸) و ایشانند که زیرکانند و خردمندان.
أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَیْهِ کَلِمَةُ الْعَذابِ کسى که برو درست گشت وعید اللَّه و در علم اللَّه سزاى عذاب گشت، أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّارِ (۱۹) باش توانى که از آتش بیرون آرى آن کس را که او در آتش است؟
لکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ ایشان بارى که بپرهیزیدند از خشم و عذاب خداوند خویش، لَهُمْ غُرَفٌ ایشانراست ورکدها، مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ از زبرهاى آن نیز و رکدها، مَبْنِیَّةٌ بخشت زرین و سیمین برآورده، تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ میرود زیر درختان آن جویها، وَعْدَ اللَّهِ لا یُخْلِفُ اللَّهُ الْمِیعادَ (۲۰) وعدهایست که اللَّه داد، نکند اللَّه وعده خویش را جز بنیکویى.
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً نبینى که اللَّه فرو فرستاد از آسمان آبى، فَسَلَکَهُ یَنابِیعَ فِی الْأَرْضِ براند آن را چشمه چشمه در زمین، ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً پس مىبیرون آرد بآن کشت زار، مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ جدا جدا رنگهاى آن، ثُمَّ یَهِیجُ آن گه پس خشک شود، فَتَراهُ مُصْفَرًّا آن را بینى زرد گشته، ثُمَّ یَجْعَلُهُ حُطاماً آن گه آن را خرد کند ریزه ریزه، إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْرى لِأُولِی الْأَلْبابِ (۲۱) در آنچه نمودم یاد کردى است و یادگارى خردمندان را.
رشیدالدین میبدی : ۴۰- سورة المؤمن- مکیة
۳ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ قالَ الَّذِی آمَنَ و آن مرد گرویده گفت: یا قَوْمِ اتَّبِعُونِ اى قوم پى برید بمن، أَهْدِکُمْ سَبِیلَ الرَّشادِ (۳۸) تا راه نمایم شما را براه راستى.
یا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا مَتاعٌ اى قوم این زندگانى این جهانى روزى فرا روزى بسر بردن است ناپاینده، وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دارُ الْقَرارِ (۳۹) و آن جهانست سراى آرام و پاینده.
مَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً هر که بدى کند، فَلا یُجْزى إِلَّا مِثْلَها پاداش ندهند. او را مگر هم چنان، وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً و هر که نیکى کند، مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى از نرینه و مادینه، وَ هُوَ مُؤْمِنٌ و او گرویده بود، فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ ایشان آنند که در آرند در بهشت یُرْزَقُونَ فِیها بِغَیْرِ حِسابٍ (۴۰) روزى میدهند ایشان را در ان بهشت بىشمار.
وَ یا قَوْمِ ما لِی أَدْعُوکُمْ إِلَى النَّجاةِ اى قوم این چیست که مرا رسید و این چونست مرا که میخوانم شما را با رهایى، وَ تَدْعُونَنِی إِلَى النَّارِ (۴۱) و میخوانید شما مرا بآتش.
تَدْعُونَنِی لِأَکْفُرَ بِاللَّهِ میخوانید مرا تا کافر شوم به اللَّه وَ أُشْرِکَ بِهِ ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ و انباز گیرم با او چیزى که من او را انباز ندانم، وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلَى الْعَزِیزِ الْغَفَّارِ (۴۲) و من شما را میخوانم با توانایى تاونده، آمرزگارى فراخ آمرز.
لا جَرَمَ أَنَّما تَدْعُونَنِی إِلَیْهِ ببود اکنون ناچاره کانچه شما مرا با پرستش آن میخوانید، لَیْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِی الدُّنْیا وَ لا فِی الْآخِرَةِ او را آن حق نیست که کسى را با پرستش خویش خواند هرگز نه درین جهان نه در ان جهان، وَ أَنَّ مَرَدَّنا إِلَى اللَّهِ و باز گردیدن ما با اللَّه است، وَ أَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ (۴۳) و گزاف کاران آتشیاناند.
فَسَتَذْکُرُونَ ما أَقُولُ لَکُمْ آرى یاد کنید هنگامى آنچه من میگویم شما را، وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ و کار خویش با خدا گذارم، إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ (۴۴) که اللَّه بینا و داناست ببندگان.
فَوَقاهُ اللَّهُ بازداشت ایشان اللَّه ازو، سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا بدهاى آنچه ایشان ساختند از ساز بد، وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ (۴۵) و فراسر نشست کسان فرعون را بد عذاب.
النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها آن عذاب آتشى است که ایشان را بران عرضه میکنند، غُدُوًّا وَ عَشِیًّا بامداد و شبانگاه پیوسته درین جهان، وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ و آن روز که رستاخیز بپاى شود، أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ (۴۶) گویند درشید اى فرعون و کسان او در سختتر عذاب.
وَ إِذْ یَتَحاجُّونَ فِی النَّارِ و آن گه که پیکار میکنند در آتش، فَیَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا پس روان گویند گردنکشان را: إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً ما شما را پس روان و فرمان برداران بودیم در دنیا، فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا نَصِیباً مِنَ النَّارِ (۴۷) هیچ ما را بکار آئید که از ما بازدارید بهرهاى از آتش؟
قالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا گردنکشان گویند: إِنَّا کُلٌّ فِیها ما همه ایدریم در آتش، إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبادِ (۴۸) اللَّه بخواست خویش کار برگزارد میان بندگان.
وَ قالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ ایشان گویند که در آتشاند، لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ خازنان دوزخ را: ادْعُوا رَبَّکُمْ خوانید خداوند خویش را و خواهید ازو، یُخَفِّفْ عَنَّا یَوْماً مِنَ الْعَذابِ (۴۹) تا از ما عذاب یک روز فرو نهد: قالُوا گویند: أَ وَ لَمْ تَکُ تَأْتِیکُمْ رُسُلُکُمْ بِالْبَیِّناتِ رسول شما بشما نیامد با پیغامها و نشانهاى روشن؟ قالُوا بَلى گویند بلى آمد، قالُوا فَادْعُوا خازنان گویند: پس شما خداى را میخوانید، وَ ما دُعاءُ الْکافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلالٍ (۵۰) و دعاى کافران نیست مگر در ضایعى و گمراهى.
إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا ما یارى خواهیم داد و دست خواهیم گرفت فرستادگان خویش را، وَ الَّذِینَ آمَنُوا و ایشان را که گرویدگاناند، فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا در زندگانى این جهان، وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ (۵۱) و آن روز که گواهان بپاى ایستند.
یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظَّالِمِینَ آن روز که سود ندارد کافران را، مَعْذِرَتُهُمْ عذر دادن ایشان، وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ و ایشانراست نفرین و دورى، وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ (۵۲) و ایشانراست سراى بد.
وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْهُدى و دادیم موسى نامه راه شناختن را، وَ أَوْرَثْنا بَنِی إِسْرائِیلَ الْکِتابَ (۵۳) و میراث دادیم فرزندان یعقوب را توریت.
هُدىً وَ ذِکْرى لِأُولِی الْأَلْبابِ (۵۴) راه نمونى و یادگارى خردمندان را.
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ شکیبایى کن که وعده دادن اللَّه ترا بنصرت راست است، وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ و گناه خویش را آمرزش میخواه، وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ و بستایش نیکو خداوند خویش را مىستاى، بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ (۵۵) بشبانگاه و بامداد.
إِنَّ الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللَّهِ ایشان که پیکار میکنند در سخنان اللَّه، بِغَیْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ بىحجتى که بایشان آمد از آسمان، إِنْ فِی صُدُورِهِمْ إِلَّا کِبْرٌ نیست در دلهاى ایشان مگر مرادى بزرگ، ما هُمْ بِبالِغِیهِ که هرگز بآن نخواهند رسید، فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ فریاد میخواه بخداى عز و جل، إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ (۵۶) که او خداوندى شنواى بیناست.
لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ آفرینش آسمان و زمین مه است از آفرینش مردم، وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (۵۷) و لکن بیشتر مردمان نمىدانند.
وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمى وَ الْبَصِیرُ هرگز چون هم نبود نابینا از حق و بینا بحق، وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ لَا الْمُسِیءُ و هرگز چون هم نبود گرویدگان نیکوکار و بدکار، قَلِیلًا ما تَتَذَکَّرُونَ (۵۸) چون اندک پند پذیرید.
إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها رستاخیز آمدنى است گمان نیست در ان، وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ (۵۹) لکن بیشتر مردم به نمىگروند.
یا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا مَتاعٌ اى قوم این زندگانى این جهانى روزى فرا روزى بسر بردن است ناپاینده، وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دارُ الْقَرارِ (۳۹) و آن جهانست سراى آرام و پاینده.
مَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً هر که بدى کند، فَلا یُجْزى إِلَّا مِثْلَها پاداش ندهند. او را مگر هم چنان، وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً و هر که نیکى کند، مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى از نرینه و مادینه، وَ هُوَ مُؤْمِنٌ و او گرویده بود، فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ ایشان آنند که در آرند در بهشت یُرْزَقُونَ فِیها بِغَیْرِ حِسابٍ (۴۰) روزى میدهند ایشان را در ان بهشت بىشمار.
وَ یا قَوْمِ ما لِی أَدْعُوکُمْ إِلَى النَّجاةِ اى قوم این چیست که مرا رسید و این چونست مرا که میخوانم شما را با رهایى، وَ تَدْعُونَنِی إِلَى النَّارِ (۴۱) و میخوانید شما مرا بآتش.
تَدْعُونَنِی لِأَکْفُرَ بِاللَّهِ میخوانید مرا تا کافر شوم به اللَّه وَ أُشْرِکَ بِهِ ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ و انباز گیرم با او چیزى که من او را انباز ندانم، وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلَى الْعَزِیزِ الْغَفَّارِ (۴۲) و من شما را میخوانم با توانایى تاونده، آمرزگارى فراخ آمرز.
لا جَرَمَ أَنَّما تَدْعُونَنِی إِلَیْهِ ببود اکنون ناچاره کانچه شما مرا با پرستش آن میخوانید، لَیْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِی الدُّنْیا وَ لا فِی الْآخِرَةِ او را آن حق نیست که کسى را با پرستش خویش خواند هرگز نه درین جهان نه در ان جهان، وَ أَنَّ مَرَدَّنا إِلَى اللَّهِ و باز گردیدن ما با اللَّه است، وَ أَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ (۴۳) و گزاف کاران آتشیاناند.
فَسَتَذْکُرُونَ ما أَقُولُ لَکُمْ آرى یاد کنید هنگامى آنچه من میگویم شما را، وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ و کار خویش با خدا گذارم، إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ (۴۴) که اللَّه بینا و داناست ببندگان.
فَوَقاهُ اللَّهُ بازداشت ایشان اللَّه ازو، سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا بدهاى آنچه ایشان ساختند از ساز بد، وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ (۴۵) و فراسر نشست کسان فرعون را بد عذاب.
النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها آن عذاب آتشى است که ایشان را بران عرضه میکنند، غُدُوًّا وَ عَشِیًّا بامداد و شبانگاه پیوسته درین جهان، وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ و آن روز که رستاخیز بپاى شود، أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ (۴۶) گویند درشید اى فرعون و کسان او در سختتر عذاب.
وَ إِذْ یَتَحاجُّونَ فِی النَّارِ و آن گه که پیکار میکنند در آتش، فَیَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا پس روان گویند گردنکشان را: إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً ما شما را پس روان و فرمان برداران بودیم در دنیا، فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا نَصِیباً مِنَ النَّارِ (۴۷) هیچ ما را بکار آئید که از ما بازدارید بهرهاى از آتش؟
قالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا گردنکشان گویند: إِنَّا کُلٌّ فِیها ما همه ایدریم در آتش، إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبادِ (۴۸) اللَّه بخواست خویش کار برگزارد میان بندگان.
وَ قالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ ایشان گویند که در آتشاند، لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ خازنان دوزخ را: ادْعُوا رَبَّکُمْ خوانید خداوند خویش را و خواهید ازو، یُخَفِّفْ عَنَّا یَوْماً مِنَ الْعَذابِ (۴۹) تا از ما عذاب یک روز فرو نهد: قالُوا گویند: أَ وَ لَمْ تَکُ تَأْتِیکُمْ رُسُلُکُمْ بِالْبَیِّناتِ رسول شما بشما نیامد با پیغامها و نشانهاى روشن؟ قالُوا بَلى گویند بلى آمد، قالُوا فَادْعُوا خازنان گویند: پس شما خداى را میخوانید، وَ ما دُعاءُ الْکافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلالٍ (۵۰) و دعاى کافران نیست مگر در ضایعى و گمراهى.
إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا ما یارى خواهیم داد و دست خواهیم گرفت فرستادگان خویش را، وَ الَّذِینَ آمَنُوا و ایشان را که گرویدگاناند، فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا در زندگانى این جهان، وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ (۵۱) و آن روز که گواهان بپاى ایستند.
یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظَّالِمِینَ آن روز که سود ندارد کافران را، مَعْذِرَتُهُمْ عذر دادن ایشان، وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ و ایشانراست نفرین و دورى، وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ (۵۲) و ایشانراست سراى بد.
وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْهُدى و دادیم موسى نامه راه شناختن را، وَ أَوْرَثْنا بَنِی إِسْرائِیلَ الْکِتابَ (۵۳) و میراث دادیم فرزندان یعقوب را توریت.
هُدىً وَ ذِکْرى لِأُولِی الْأَلْبابِ (۵۴) راه نمونى و یادگارى خردمندان را.
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ شکیبایى کن که وعده دادن اللَّه ترا بنصرت راست است، وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ و گناه خویش را آمرزش میخواه، وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ و بستایش نیکو خداوند خویش را مىستاى، بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ (۵۵) بشبانگاه و بامداد.
إِنَّ الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللَّهِ ایشان که پیکار میکنند در سخنان اللَّه، بِغَیْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ بىحجتى که بایشان آمد از آسمان، إِنْ فِی صُدُورِهِمْ إِلَّا کِبْرٌ نیست در دلهاى ایشان مگر مرادى بزرگ، ما هُمْ بِبالِغِیهِ که هرگز بآن نخواهند رسید، فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ فریاد میخواه بخداى عز و جل، إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ (۵۶) که او خداوندى شنواى بیناست.
لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ آفرینش آسمان و زمین مه است از آفرینش مردم، وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (۵۷) و لکن بیشتر مردمان نمىدانند.
وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمى وَ الْبَصِیرُ هرگز چون هم نبود نابینا از حق و بینا بحق، وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ لَا الْمُسِیءُ و هرگز چون هم نبود گرویدگان نیکوکار و بدکار، قَلِیلًا ما تَتَذَکَّرُونَ (۵۸) چون اندک پند پذیرید.
إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها رستاخیز آمدنى است گمان نیست در ان، وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ (۵۹) لکن بیشتر مردم به نمىگروند.
رشیدالدین میبدی : ۴۷- سورة محمد
۲ - النوبة الاولى
قوله تعالى: فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ، میدان که نیست خداى مگر اللَّه وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ، و آمرزش میخواه گناه خویش را، وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ، و مردان و زنان گرویدگان را، وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مُتَقَلَّبَکُمْ وَ مَثْواکُمْ (۱۹) اللَّه میداند گردیدن شما و بنگاه شما.
وَ یَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا، گرویدگان میگویند، لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ، چرا سورتى فرو نمیفرستند از قرآن، فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْکَمَةٌ، و چون سورتى بر جاى بداشته فرو فرستاده آید، وَ ذُکِرَ فِیهَا الْقِتالُ، و در آن سورة کشتن کردن با دشمنان یاد کرده، رَأَیْتَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ، ایشان را بینى که در دل ایشان شک و گمانست، یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ مینگرند در تو، نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ چنانک نگرد کسى که مرگ برو درآمد، فَأَوْلى لَهُمْ (۲۰) نزدیک آمد بایشان آنچه میترسند از آن.
طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ، فرمانبردارى باید و سخنى پسندیده و بچم و اندام، فَإِذا عَزَمَ الْأَمْرُ چون کار فرا کار نشیند و کارى با دید آید از کردگار، فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ اگر راست مىرفتند با اللَّه، لَکانَ خَیْراً لَهُمْ (۲۱) ایشان را که بودید.
فَهَلْ عَسَیْتُمْ، چه میپندارید و در سر چه میدارید، إِنْ تَوَلَّیْتُمْ، که اگر روزى ولایتداران باشید و جهانداران و پادشاهان، أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ، که در زمین تباهى کنید و جهانیان را دو گروه کنید، وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ (۲۲)، و خویشاوندیها ببرید.
أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ، فرقت او کنندگان و جدایى میان مسلمانان آنند که لعنت کرد اللَّه بریشان، فَأَصَمَّهُمْ، و گوش دل ایشان کر کرد، وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ (۲۳) و چشم دل ایشان کور.
أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ، در نیندیشند درین قرآن، أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها (۲۴) یا بر دلهاى ایشان مهر است.
إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ، ایشان که برگشتند از دین خویش با پس وا، مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَى، پس آنکه ایشان را پیدا گشت راستى پیغام و استوارى رسول، الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ، دیو ایشان را آن بر آراست، وَ أَمْلى لَهُمْ (۲۵) و دیو ایشان را امل و وعده زندگانى دراز نمود.
ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِینَ کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ، آن از بهر آنست که ایشان گفتند ایشان را که دشوار آمد ایشان را قرآن که اللَّه فرو فرستاد، سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ، که ما شما را فرمان بریم در کار کار، وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ (۲۶) و اللَّه میداند نهانهاى ایشان.
فَکَیْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِکَةُ، چون بود آن گه که میمیرانند ایشان را فرشتگان، یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ (۲۷) میزنند بر رویهاى ایشان و قفاهاى ایشان.
ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ آن از بهر آنست که ایشان بر پى کارى رفتند که اللَّه خشم گرفت بر ایشان بآن، وَ کَرِهُوا رِضْوانَهُ و دشوار آمد ایشان را پسند اللَّه، فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ (۲۸) تباه کرد و فرانیست داد کردارهاى ایشان.
أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ، میپندارند ایشان که در دلهاى ایشان گمانست، أَنْ لَنْ یُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ (۲۹) که اللَّه بیرون نیارد از ایشان کینهاى ایشان.
وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَیْناکَهُمْ، و اگر خواهیم ایشان را بتو نمائیم، فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِیماهُمْ (۳۰) تا ایشان را بنمون و سان ایشان بشناسى.
وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ، و بشناسى ایشان را در آساى سخن، وَ اللَّهُ یَعْلَمُ أَعْمالَکُمْ (۳۱) و اللَّه کردارهاى شما میداند.
وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ، و ناچار شما را بیازمائیم، حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدِینَ مِنْکُمْ، تا ببینیم که کوشنده از شما کیست، وَ الصَّابِرِینَ و شکیبا از شما کیست، وَ نَبْلُوَا أَخْبارَکُمْ (۳۲) و تا بررسیم بر خبرهاى شما.
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا، ایشان که بنگرویدند، وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ، و برگشتند از راه خداى، وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ، و پیچ کردند با رسول او و ستیز، مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدى، از پس آنکه ایشان را پیدا شد راستى نامه و استوارى رسول، لَنْ یَضُرُّوا اللَّهَ شَیْئاً، اللَّه را هیچ نگزایند بنبود خویش، وَ سَیُحْبِطُ أَعْمالَهُمْ (۳۳) و کردارهاى ایشان تباه کند.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا، اى ایشان که بگرویدند، أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ، فرمان برید اللَّه را و فرمان برید رسول را، وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَکُمْ (۳۴)، و کردارهاى خویش تباه مکنید.
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ، ایشان که بنگرویدند و برگشتند از راه خداى، ثُمَّ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ، و در کافرى مردند، فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ (۳۵) نیامرزد اللَّه ایشان را هرگز.
فَلا تَهِنُوا، سست مگردید، وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ، و صلح و آشتى نجوئید، وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ، و شما برترید و به، وَ اللَّهُ مَعَکُمْ، و اللَّه با شما با یارى، وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمالَکُمْ (۳۶) و اللَّه نکاهد از شما کردار شما هیچیز
إِنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ، این جهان بازى است و فرا داشتى، وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا، و اگر بگروید و بپرهیزید، یُؤْتِکُمْ أُجُورَکُمْ، بشما دهد اللَّه مزدهاى شما، وَ لا یَسْئَلْکُمْ أَمْوالَکُمْ، و از شما مالهاى شما همه نخواهد که بدرویشان دهید.
إِنْ یَسْئَلْکُمُوها، اگر خواهد از شما آن را، فَیُحْفِکُمْ و هر چند که بر شما پیچد، تَبْخَلُوا، بخیل آئید و دست فرو بندید، وَ یُخْرِجْ أَضْغانَکُمْ (۳۷) و بیرون آرد کینهاى شما آگاه بید.
ها أَنْتُمْ، شماها گوش دارید، هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ، میخوانند شما را و میفرمایند، لِتُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ، تا نفقه کنید از بهر خداى، فَمِنْکُمْ مَنْ یَبْخَلُ، از شما کس هست که مى دست فرو بندد، وَ مَنْ یَبْخَلْ، و هر که دست ببخل فرو بندد، فَإِنَّما یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ، از خود فرو بندد، وَ اللَّهُ الْغَنِیُّ، و اللَّه بىنیاز است، وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ، و شما نیازمندان و درویشاناید، وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا، و اگر برگردید، یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ، اللَّه بجاى شما گروهى آرد جز شما، ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثالَکُمْ، و آن گه چون شما نباشند که قریشاید و آخر بشرف شما نباشند.
وَ یَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا، گرویدگان میگویند، لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ، چرا سورتى فرو نمیفرستند از قرآن، فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْکَمَةٌ، و چون سورتى بر جاى بداشته فرو فرستاده آید، وَ ذُکِرَ فِیهَا الْقِتالُ، و در آن سورة کشتن کردن با دشمنان یاد کرده، رَأَیْتَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ، ایشان را بینى که در دل ایشان شک و گمانست، یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ مینگرند در تو، نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ چنانک نگرد کسى که مرگ برو درآمد، فَأَوْلى لَهُمْ (۲۰) نزدیک آمد بایشان آنچه میترسند از آن.
طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ، فرمانبردارى باید و سخنى پسندیده و بچم و اندام، فَإِذا عَزَمَ الْأَمْرُ چون کار فرا کار نشیند و کارى با دید آید از کردگار، فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ اگر راست مىرفتند با اللَّه، لَکانَ خَیْراً لَهُمْ (۲۱) ایشان را که بودید.
فَهَلْ عَسَیْتُمْ، چه میپندارید و در سر چه میدارید، إِنْ تَوَلَّیْتُمْ، که اگر روزى ولایتداران باشید و جهانداران و پادشاهان، أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ، که در زمین تباهى کنید و جهانیان را دو گروه کنید، وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ (۲۲)، و خویشاوندیها ببرید.
أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ، فرقت او کنندگان و جدایى میان مسلمانان آنند که لعنت کرد اللَّه بریشان، فَأَصَمَّهُمْ، و گوش دل ایشان کر کرد، وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ (۲۳) و چشم دل ایشان کور.
أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ، در نیندیشند درین قرآن، أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها (۲۴) یا بر دلهاى ایشان مهر است.
إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ، ایشان که برگشتند از دین خویش با پس وا، مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَى، پس آنکه ایشان را پیدا گشت راستى پیغام و استوارى رسول، الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ، دیو ایشان را آن بر آراست، وَ أَمْلى لَهُمْ (۲۵) و دیو ایشان را امل و وعده زندگانى دراز نمود.
ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِینَ کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ، آن از بهر آنست که ایشان گفتند ایشان را که دشوار آمد ایشان را قرآن که اللَّه فرو فرستاد، سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ، که ما شما را فرمان بریم در کار کار، وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ (۲۶) و اللَّه میداند نهانهاى ایشان.
فَکَیْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِکَةُ، چون بود آن گه که میمیرانند ایشان را فرشتگان، یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ (۲۷) میزنند بر رویهاى ایشان و قفاهاى ایشان.
ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ آن از بهر آنست که ایشان بر پى کارى رفتند که اللَّه خشم گرفت بر ایشان بآن، وَ کَرِهُوا رِضْوانَهُ و دشوار آمد ایشان را پسند اللَّه، فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ (۲۸) تباه کرد و فرانیست داد کردارهاى ایشان.
أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ، میپندارند ایشان که در دلهاى ایشان گمانست، أَنْ لَنْ یُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ (۲۹) که اللَّه بیرون نیارد از ایشان کینهاى ایشان.
وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَیْناکَهُمْ، و اگر خواهیم ایشان را بتو نمائیم، فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِیماهُمْ (۳۰) تا ایشان را بنمون و سان ایشان بشناسى.
وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ، و بشناسى ایشان را در آساى سخن، وَ اللَّهُ یَعْلَمُ أَعْمالَکُمْ (۳۱) و اللَّه کردارهاى شما میداند.
وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ، و ناچار شما را بیازمائیم، حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدِینَ مِنْکُمْ، تا ببینیم که کوشنده از شما کیست، وَ الصَّابِرِینَ و شکیبا از شما کیست، وَ نَبْلُوَا أَخْبارَکُمْ (۳۲) و تا بررسیم بر خبرهاى شما.
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا، ایشان که بنگرویدند، وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ، و برگشتند از راه خداى، وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ، و پیچ کردند با رسول او و ستیز، مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدى، از پس آنکه ایشان را پیدا شد راستى نامه و استوارى رسول، لَنْ یَضُرُّوا اللَّهَ شَیْئاً، اللَّه را هیچ نگزایند بنبود خویش، وَ سَیُحْبِطُ أَعْمالَهُمْ (۳۳) و کردارهاى ایشان تباه کند.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا، اى ایشان که بگرویدند، أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ، فرمان برید اللَّه را و فرمان برید رسول را، وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَکُمْ (۳۴)، و کردارهاى خویش تباه مکنید.
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ، ایشان که بنگرویدند و برگشتند از راه خداى، ثُمَّ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ، و در کافرى مردند، فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ (۳۵) نیامرزد اللَّه ایشان را هرگز.
فَلا تَهِنُوا، سست مگردید، وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ، و صلح و آشتى نجوئید، وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ، و شما برترید و به، وَ اللَّهُ مَعَکُمْ، و اللَّه با شما با یارى، وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمالَکُمْ (۳۶) و اللَّه نکاهد از شما کردار شما هیچیز
إِنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ، این جهان بازى است و فرا داشتى، وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا، و اگر بگروید و بپرهیزید، یُؤْتِکُمْ أُجُورَکُمْ، بشما دهد اللَّه مزدهاى شما، وَ لا یَسْئَلْکُمْ أَمْوالَکُمْ، و از شما مالهاى شما همه نخواهد که بدرویشان دهید.
إِنْ یَسْئَلْکُمُوها، اگر خواهد از شما آن را، فَیُحْفِکُمْ و هر چند که بر شما پیچد، تَبْخَلُوا، بخیل آئید و دست فرو بندید، وَ یُخْرِجْ أَضْغانَکُمْ (۳۷) و بیرون آرد کینهاى شما آگاه بید.
ها أَنْتُمْ، شماها گوش دارید، هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ، میخوانند شما را و میفرمایند، لِتُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ، تا نفقه کنید از بهر خداى، فَمِنْکُمْ مَنْ یَبْخَلُ، از شما کس هست که مى دست فرو بندد، وَ مَنْ یَبْخَلْ، و هر که دست ببخل فرو بندد، فَإِنَّما یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ، از خود فرو بندد، وَ اللَّهُ الْغَنِیُّ، و اللَّه بىنیاز است، وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ، و شما نیازمندان و درویشاناید، وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا، و اگر برگردید، یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ، اللَّه بجاى شما گروهى آرد جز شما، ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثالَکُمْ، و آن گه چون شما نباشند که قریشاید و آخر بشرف شما نباشند.
رشیدالدین میبدی : ۵۷- سورة الحدید
۲ - النوبة الاولى
قوله تعالى: أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا، هنگام نیامد اینان را که بگرویدند، أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ، که آگاه شود و فرو ماند دلهاى ایشان یاد و سخن خداى را، وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ، و آنچه فرو فرستاد از پیغام راست درست، وَ لا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ و هنگام نیامد گرویدگان را که همچون ایشان نباشند که ایشان را توریة و انجیل دادند پیش از این، فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ، دراز شد ور ایشان درنگ و روزگار و فرا گذاشت، فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ، تا دلهاى ایشان سخت شد، وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ (۱۶) و بیشتر آنان آناند که کافر شدند از طاعت و از ایمان بیرون.
اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها، بدانید که اللَّه زنده میکند زمین را پس مرگ آن، قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ، پیدا کردیم نشانها، لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (۱۷)، تا مگر دریابید.
إِنَّ الْمُصَّدِّقِینَ وَ الْمُصَّدِّقاتِ، ایشان که صدقه دهندگانند مردان و زنان، وَ أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً، و وام مینهند باللّه وامى نیکو، یُضاعَفُ لَهُمْ، آن ایشان را توى بر توى کنند در پاداش، وَ لَهُمْ أَجْرٌ کَرِیمٌ (۱۸) و ایشانراست مزدى نیکو.
وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ، و ایشان که بگرویدند بخداى و فرستادگان او، أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ ایشانند آن راست سخنان راست ایمانان، وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ، و شهیدان بنزدیک خداوند خویش، لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ، ایشانراست مزد ایشان و روشنایى ایشان، وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا، و ایشان که کافر شدند و سخنان ما دروغ شمردند، أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ (۱۹) ایشان دوزخیاناند.
اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا، بدانید که زندگانى این جهانى، لَعِبٌ وَ لَهْوٌ، بازى است و نابکارى، وَ زِینَةٌ، و آرایشى، وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ، و لا فى میان شما، وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ، و نورد کردنى در سوزیان و فرزندان، کَمَثَلِ غَیْثٍ، راست برسان بارانى، أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَباتُهُ، که نیکو آمد و خوش بزرگران را نبات که از آن است، ثُمَّ یَهِیجُ، پس خشک گردد، فَتَراهُ مُصْفَرًّا، تا آن را بینى زرد گشته، ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً، پس کاه گردد، وَ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِیدٌ، و آن جهان یا عذابى است سخت، وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ، یا مغفرت از خداى و خشنودى، وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ (۲۰) و نیست زندگانى این جهانى مگر روز فرا روز بردن بفرهیب.
سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ، بشتابید و بر یکدیگر پیشى جویید با آمرزش از خداوند خویش، وَ جَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ، و بهشتى که فراخى آن چون فراخى آسمان و زمین است، أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ، ساخته آن بهشت ایشان را که بگرویدند بخداى و فرستادگان او، ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ، آن نیکوکاریست، یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ، میدهد او را که خود خواهد، وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ (۲۱) و اللَّه با نیکوکارى بزرگوار است.
ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ، نرسد هیچ رسیدنى بد، فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی أَنْفُسِکُمْ، در زمین و در تنهاى شما، إِلَّا فِی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها، مگر در نامهایست پیش از آنک زمین آفریدم و تنهاى شما، إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ (۲۲) و دانستن و شمردن آن و کوشیدن هنگام و رسانیدن آن و نگه داشتن اندازه آن و بازداشت آن بر اللَّه آسانست.
لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ، تا مگر اندوه نبرید بر آنچه از دست شما شد، وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ، و شادى نبرید بآنچ اللَّه شما را از این جهان داد، وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ (۲۳) و اللَّه دوست ندارد هیچ در خود لاف زنى، خرامان، خویشتن ستاى.
الَّذِینَ یَبْخَلُونَ، آنان که دست مىفرو بندند از بخشیدن، وَ یَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ، و مردم را ببخل میفرمایند، وَ مَنْ یَتَوَلَّ، و هر که برگردد، فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ (۲۴) اللَّه بىنیازست راد بخود ستوده.
لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ، فرستادیم فرستادگان خویش را به پیغامهاى روشن و حق درو پیدا، وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ، و فرو فرستادیم با ایشان نامها، وَ الْمِیزانَ و ترازو، لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ، تا مردمان بر ایستاد کنند بدادگرى، وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ، و فرو فرستادیم آهن، فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ، در آن است زور سخت رسانیدن، وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ، و منفعتها مردمان را، وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ، تا اللَّه بیند، مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ، که آن کیست که او را و فرستاده او را یارى دهد، بِالْغَیْبِ، از بهر خداى نادیده باومید بهشت نادیده و از بیم دوزخ نادیده، إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ (۲۵) اللَّه تاونده است تمام توان سختگیر.
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهِیمَ، و فرستادیم نوح و ابراهیم را، وَ جَعَلْنا فِی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْکِتابَ، و در فرزندان ایشان پیغمبرى نهادیم و نامه و دین، فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ، از فرزندان ایشان هست که بر سر راه راست بود، وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ (۲۶) و فراوانى از ایشان از فرمانبردارى بیروناند.
ثُمَّ قَفَّیْنا عَلى آثارِهِمْ بِرُسُلِنا آن گه از پس ایشان فرا داشتیم دیگران پیغمبران خویش را وَ قَفَّیْنا بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ، و از پس همه فرا داشتیم عیسى بن مریم وَ آتَیْناهُ الْإِنْجِیلَ و او را کتاب انجیل دادیم، وَ جَعَلْنا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ، و نهادیم و کردیم در دلهاى ایشان که پى بران بودند باو، رَأْفَةً وَ رَحْمَةً، مهربانى سخت و دلسوزى وَ رَهْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها، و رهبانیة که از خود فرا گرفتند و بخود ساختند، ما کَتَبْناها عَلَیْهِمْ، ننوشتیم، آن را ور ایشان هیچ إِلَّا ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ، مگر آنکه خشنودى اللَّه بجویند، فَما رَعَوْها حَقَّ رِعایَتِها، بنه کوشیدند و بسر نبردند آن را بسزا کوشیدن آن و نگه داشت آن، فَآتَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ، ایشان که بگرویدند از ترسایان، مزد ایشان بایشان دادیم، وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ و از ایشان فراوانى از فرمان بردارى بیروناند.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا، اى ایشان که بگرویدند، اتَّقُوا اللَّهَ بپرهیزید از خداى، وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ، و بگروید برسول او، یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ تا شما را دو بهره دهد مزد از بخشایش خویش، وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ، و شما را نورى دهد و کند تا میروید با آن، وَ یَغْفِرْ لَکُمْ و بیامرزد شما را، وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ و اللَّه پوشندهایست بخشاینده آمرزگار مهربان.
لِئَلَّا یَعْلَمَ أَهْلُ الْکِتابِ، تا بدانند جهودان و ترسایان، أَلَّا یَقْدِرُونَ عَلى شَیْءٍ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ، که ایشان بر هیچیز پادشاه نیستند از پاداش اللَّه، وَ أَنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللَّهِ، و بدانند که پاداش نکو به ید خداست، یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ، میدهد آن را باو که خود خواهد، وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ و اللَّه بافضل و پاداش و نیکوکارى بزرگوار است.
اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها، بدانید که اللَّه زنده میکند زمین را پس مرگ آن، قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ، پیدا کردیم نشانها، لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (۱۷)، تا مگر دریابید.
إِنَّ الْمُصَّدِّقِینَ وَ الْمُصَّدِّقاتِ، ایشان که صدقه دهندگانند مردان و زنان، وَ أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً، و وام مینهند باللّه وامى نیکو، یُضاعَفُ لَهُمْ، آن ایشان را توى بر توى کنند در پاداش، وَ لَهُمْ أَجْرٌ کَرِیمٌ (۱۸) و ایشانراست مزدى نیکو.
وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ، و ایشان که بگرویدند بخداى و فرستادگان او، أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ ایشانند آن راست سخنان راست ایمانان، وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ، و شهیدان بنزدیک خداوند خویش، لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ، ایشانراست مزد ایشان و روشنایى ایشان، وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا، و ایشان که کافر شدند و سخنان ما دروغ شمردند، أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ (۱۹) ایشان دوزخیاناند.
اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا، بدانید که زندگانى این جهانى، لَعِبٌ وَ لَهْوٌ، بازى است و نابکارى، وَ زِینَةٌ، و آرایشى، وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ، و لا فى میان شما، وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ، و نورد کردنى در سوزیان و فرزندان، کَمَثَلِ غَیْثٍ، راست برسان بارانى، أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَباتُهُ، که نیکو آمد و خوش بزرگران را نبات که از آن است، ثُمَّ یَهِیجُ، پس خشک گردد، فَتَراهُ مُصْفَرًّا، تا آن را بینى زرد گشته، ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً، پس کاه گردد، وَ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِیدٌ، و آن جهان یا عذابى است سخت، وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ، یا مغفرت از خداى و خشنودى، وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ (۲۰) و نیست زندگانى این جهانى مگر روز فرا روز بردن بفرهیب.
سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ، بشتابید و بر یکدیگر پیشى جویید با آمرزش از خداوند خویش، وَ جَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ، و بهشتى که فراخى آن چون فراخى آسمان و زمین است، أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ، ساخته آن بهشت ایشان را که بگرویدند بخداى و فرستادگان او، ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ، آن نیکوکاریست، یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ، میدهد او را که خود خواهد، وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ (۲۱) و اللَّه با نیکوکارى بزرگوار است.
ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ، نرسد هیچ رسیدنى بد، فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی أَنْفُسِکُمْ، در زمین و در تنهاى شما، إِلَّا فِی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها، مگر در نامهایست پیش از آنک زمین آفریدم و تنهاى شما، إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ (۲۲) و دانستن و شمردن آن و کوشیدن هنگام و رسانیدن آن و نگه داشتن اندازه آن و بازداشت آن بر اللَّه آسانست.
لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ، تا مگر اندوه نبرید بر آنچه از دست شما شد، وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ، و شادى نبرید بآنچ اللَّه شما را از این جهان داد، وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ (۲۳) و اللَّه دوست ندارد هیچ در خود لاف زنى، خرامان، خویشتن ستاى.
الَّذِینَ یَبْخَلُونَ، آنان که دست مىفرو بندند از بخشیدن، وَ یَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ، و مردم را ببخل میفرمایند، وَ مَنْ یَتَوَلَّ، و هر که برگردد، فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ (۲۴) اللَّه بىنیازست راد بخود ستوده.
لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ، فرستادیم فرستادگان خویش را به پیغامهاى روشن و حق درو پیدا، وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ، و فرو فرستادیم با ایشان نامها، وَ الْمِیزانَ و ترازو، لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ، تا مردمان بر ایستاد کنند بدادگرى، وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ، و فرو فرستادیم آهن، فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ، در آن است زور سخت رسانیدن، وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ، و منفعتها مردمان را، وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ، تا اللَّه بیند، مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ، که آن کیست که او را و فرستاده او را یارى دهد، بِالْغَیْبِ، از بهر خداى نادیده باومید بهشت نادیده و از بیم دوزخ نادیده، إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ (۲۵) اللَّه تاونده است تمام توان سختگیر.
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهِیمَ، و فرستادیم نوح و ابراهیم را، وَ جَعَلْنا فِی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْکِتابَ، و در فرزندان ایشان پیغمبرى نهادیم و نامه و دین، فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ، از فرزندان ایشان هست که بر سر راه راست بود، وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ (۲۶) و فراوانى از ایشان از فرمانبردارى بیروناند.
ثُمَّ قَفَّیْنا عَلى آثارِهِمْ بِرُسُلِنا آن گه از پس ایشان فرا داشتیم دیگران پیغمبران خویش را وَ قَفَّیْنا بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ، و از پس همه فرا داشتیم عیسى بن مریم وَ آتَیْناهُ الْإِنْجِیلَ و او را کتاب انجیل دادیم، وَ جَعَلْنا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ، و نهادیم و کردیم در دلهاى ایشان که پى بران بودند باو، رَأْفَةً وَ رَحْمَةً، مهربانى سخت و دلسوزى وَ رَهْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها، و رهبانیة که از خود فرا گرفتند و بخود ساختند، ما کَتَبْناها عَلَیْهِمْ، ننوشتیم، آن را ور ایشان هیچ إِلَّا ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ، مگر آنکه خشنودى اللَّه بجویند، فَما رَعَوْها حَقَّ رِعایَتِها، بنه کوشیدند و بسر نبردند آن را بسزا کوشیدن آن و نگه داشت آن، فَآتَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ، ایشان که بگرویدند از ترسایان، مزد ایشان بایشان دادیم، وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ و از ایشان فراوانى از فرمان بردارى بیروناند.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا، اى ایشان که بگرویدند، اتَّقُوا اللَّهَ بپرهیزید از خداى، وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ، و بگروید برسول او، یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ تا شما را دو بهره دهد مزد از بخشایش خویش، وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ، و شما را نورى دهد و کند تا میروید با آن، وَ یَغْفِرْ لَکُمْ و بیامرزد شما را، وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ و اللَّه پوشندهایست بخشاینده آمرزگار مهربان.
لِئَلَّا یَعْلَمَ أَهْلُ الْکِتابِ، تا بدانند جهودان و ترسایان، أَلَّا یَقْدِرُونَ عَلى شَیْءٍ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ، که ایشان بر هیچیز پادشاه نیستند از پاداش اللَّه، وَ أَنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللَّهِ، و بدانند که پاداش نکو به ید خداست، یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ، میدهد آن را باو که خود خواهد، وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ و اللَّه بافضل و پاداش و نیکوکارى بزرگوار است.
رشیدالدین میبدی : ۶۲- سورة الجمعة- مدنیة
النوبة الاولى
قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان.
یُسَبِّحُ لِلَّهِ بپاکى مىستاید اللَّه را. ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ هر چه در آسمانهاست و در زمین الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ آن پادشاه پاک ستوده بى عیب، الْعَزِیزِ بىهمتا. الْحَکِیمِ (۱) داناى راستکار راست دانش.
هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ اللَّه اوست که فرستاد در میان ناخوانندگان و نادبیران. رَسُولًا مِنْهُمْ فرستادهاى هم از ایشان. یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ مى خواند سخنان خداوند خویش برایشان. وَ یُزَکِّیهِمْ و ایشان را هنرى میکند و پاک وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ و در ایشان میآموزد قرآن وَ الْحِکْمَةَ و علم راست. وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ (۲) و نبودند از این پیش مگر در گمراهى آشکارا.
وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ و دیگراناند هم از ایشان. لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ که در نرسیدهاند نیز با ایشان. وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (۳) و اوست بىهمتاى دانا.
ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ آن نیکوکارى اللَّه است. یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ او را دهد که خود خواهد. وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ (۴) و اللَّه با فضل بزرگوار است.
مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها مثل ایشان، که ایشان را گفتند که تورات بردارید، و برنداشتند. کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً راست سان ایشان چون سان خر است که کراسههایى برگیرد. بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ بد مثل است مثل این قوم. الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ ایشان بدروغ فرا میدارند سخنان اللَّه وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (۵) اللَّه راهنماى و کارساز ستمکاران نیست. قُلْ بگو. یا أَیُّهَا الَّذِینَ هادُوا اى ایشان که جهود شدند إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ اگر مىگویید که شما دوستان اللّهاید جز از همه مردمان. فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ پس مرگ آرزو خواهید. إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ (۶) اگر راست مىگویید.
وَ لا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً و هرگز بآرزو نخواهند مرگ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ بآن که دست ایشان پیش فرا فرستاد. وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ (۷) و اللَّه داناست بآن ستمکاران.
قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ: بگو آن مرگ که از آن میگریزید.
فَإِنَّهُ مُلاقِیکُمْ آن شما را بر وى آمدنى است. ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ: پس شما را باز برند با آن داناى نهان و آشکار. فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۸): تا خبر کند شما را بآنچه میکردید.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى گرویدگان. إِذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ: چون بانگ زنند نماز را روز آدینه. فَاسْعَوْا إِلى ذِکْرِ اللَّهِ در ساز و آهنگ ایستید بیاد خداى وَ ذَرُوا الْبَیْعَ: و خرید و فروخت بگذارید. ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۹) این بهشت شما را اگر میدانید.
فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاةُ: چون نماز گزارده آمد. فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ: بپراکنید و بروید در زمین. وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ: از فضل اللَّه طلب کنید. وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً: و خداوند خویش را یاد کنید فراوان. لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (۱۰): تا مگر بنیک روز بمانید.
وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً: و چون بازرگانیى بینند. أَوْ لَهْواً: یا آواز بازى شنوند. انْفَضُّوا إِلَیْها: بسوى آن پراکنند. وَ تَرَکُوکَ قائِماً: و ترا بر پاى ایستاده فروگذارند. قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ: بگو آنچه نزدیک اللَّه است آن به است. مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ: از آن طبل و کاروان و بازرگانى.
وَ اللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ (۱۱) و اللَّه بهتر روزى دهان است.
یُسَبِّحُ لِلَّهِ بپاکى مىستاید اللَّه را. ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ هر چه در آسمانهاست و در زمین الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ آن پادشاه پاک ستوده بى عیب، الْعَزِیزِ بىهمتا. الْحَکِیمِ (۱) داناى راستکار راست دانش.
هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ اللَّه اوست که فرستاد در میان ناخوانندگان و نادبیران. رَسُولًا مِنْهُمْ فرستادهاى هم از ایشان. یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ مى خواند سخنان خداوند خویش برایشان. وَ یُزَکِّیهِمْ و ایشان را هنرى میکند و پاک وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ و در ایشان میآموزد قرآن وَ الْحِکْمَةَ و علم راست. وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ (۲) و نبودند از این پیش مگر در گمراهى آشکارا.
وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ و دیگراناند هم از ایشان. لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ که در نرسیدهاند نیز با ایشان. وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (۳) و اوست بىهمتاى دانا.
ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ آن نیکوکارى اللَّه است. یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ او را دهد که خود خواهد. وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ (۴) و اللَّه با فضل بزرگوار است.
مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها مثل ایشان، که ایشان را گفتند که تورات بردارید، و برنداشتند. کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً راست سان ایشان چون سان خر است که کراسههایى برگیرد. بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ بد مثل است مثل این قوم. الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ ایشان بدروغ فرا میدارند سخنان اللَّه وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (۵) اللَّه راهنماى و کارساز ستمکاران نیست. قُلْ بگو. یا أَیُّهَا الَّذِینَ هادُوا اى ایشان که جهود شدند إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ اگر مىگویید که شما دوستان اللّهاید جز از همه مردمان. فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ پس مرگ آرزو خواهید. إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ (۶) اگر راست مىگویید.
وَ لا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً و هرگز بآرزو نخواهند مرگ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ بآن که دست ایشان پیش فرا فرستاد. وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ (۷) و اللَّه داناست بآن ستمکاران.
قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ: بگو آن مرگ که از آن میگریزید.
فَإِنَّهُ مُلاقِیکُمْ آن شما را بر وى آمدنى است. ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ: پس شما را باز برند با آن داناى نهان و آشکار. فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۸): تا خبر کند شما را بآنچه میکردید.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى گرویدگان. إِذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ: چون بانگ زنند نماز را روز آدینه. فَاسْعَوْا إِلى ذِکْرِ اللَّهِ در ساز و آهنگ ایستید بیاد خداى وَ ذَرُوا الْبَیْعَ: و خرید و فروخت بگذارید. ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۹) این بهشت شما را اگر میدانید.
فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاةُ: چون نماز گزارده آمد. فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ: بپراکنید و بروید در زمین. وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ: از فضل اللَّه طلب کنید. وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً: و خداوند خویش را یاد کنید فراوان. لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (۱۰): تا مگر بنیک روز بمانید.
وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً: و چون بازرگانیى بینند. أَوْ لَهْواً: یا آواز بازى شنوند. انْفَضُّوا إِلَیْها: بسوى آن پراکنند. وَ تَرَکُوکَ قائِماً: و ترا بر پاى ایستاده فروگذارند. قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ: بگو آنچه نزدیک اللَّه است آن به است. مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ: از آن طبل و کاروان و بازرگانى.
وَ اللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ (۱۱) و اللَّه بهتر روزى دهان است.
رشیدالدین میبدی : ۷۰- سورة المعارج- مکیة
النوبة الاولى
قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند جهاندار دشمن پرور ببخشایندگى، دوست بخشاى بمهربانى.
سَأَلَ سائِلٌ پرسید پرسندهاى بِعَذابٍ واقِعٍ (۱) از عذابى که بودنى است و افتادنى.
لِلْکافِرینَ ناگرویدگان را لَیْسَ لَهُ دافِعٌ (۲).
مِنَ اللَّهِ آن را باز دارندهاى و باز پس برندهاى نیست از خداى عزّ و جلّ ذِی الْمَعارِجِ (۳) آن خداوند صفتهاى بلند و عطاهاى بشکوه.
تَعْرُجُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ بسوى او بر مىشود فریشتگان و جبرئیل فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ (۴) در روزى که اندازه آن پنجاه هزار سال بود.
فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِیلًا (۵) تو شکیبایى کن شکیبایى کردن نیکو.
إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً (۶) ایشان آن روز را نابودنى مىبینند.
وَ نَراهُ قَرِیباً (۷) و ما آن را بودنى مىبینیم، ایشان آن روز را دور مىبینند و دیر و ما آن را نزدیک مىبینیم و زود.
یَوْمَ تَکُونُ السَّماءُ کَالْمُهْلِ (۸) آن روز که آسمان از بیم چون دردى زیت گردد، یا چون مس گداخته.
وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ (۹) و کوهها چون پشم رنگ کرده بود از رنگ رنگ.
وَ لا یَسْئَلُ حَمِیمٌ حَمِیماً (۱۰) و آن روز هیچکس خویش را و دوست را نپرسد.
یُبَصَّرُونَهُمْ بر دیدار چشم او میدارند مىبیند و نپرسد از بیم. یَوَدُّ الْمُجْرِمُ دوست دارد و خواهد کافر، لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذابِ یَوْمِئِذٍ که خویشتن را باز خرد از عذاب آن روز بِبَنِیهِ (۱۱).
وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِیهِ (۱۲) بپسران خویش و برادر خویش.
وَ فَصِیلَتِهِ الَّتِی تُؤْوِیهِ (۱۳) و خاندان او که او را مىداشتند.
وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً و هر که در زمین کس است همه ثُمَّ یُنْجِیهِ (۱۴) تا آن وقت که آن را خرید او را برهانید.
کَلَّا نیست آن او را و نبود نه إِنَّها لَظى (۱۵) آن آتشى است زبانه زن.
نَزَّاعَةً لِلشَّوى (۱۶) که پوست از سر درکشد.
تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى (۱۷) میخواهد هر کس را که پشت بر حق گردانید درین جهان و از فرمانبردارى برگشت.
وَ جَمَعَ فَأَوْعى (۱۸) و مال گرد کرد و ببست و بنهاد.
إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً (۱۹) مردم را ناشکیبا و تنگ دل آفریدند و حریص.
إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً (۲۰) چون بدو درویشى رسد، بدو زارنده بود ناشکیبا.
وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً (۲۱) و چون نیکى مال بدو رسد. باز دارنده و دریغ دارنده بود.
إِلَّا الْمُصَلِّینَ (۲۲) الَّذِینَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ (۲۳) مگر ایشان
که بر نماز خود پایندگاناند همیشه.
وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ (۲۴) و ایشان که در مالهاى خویش حقّى مىبینند.
لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ (۲۵) خواهنده را و درمانده را.
وَ الَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ (۲۶) و ایشان که بروز رستاخیز میگروند و استوار میدارند.
وَ الَّذِینَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ (۲۷) و ایشان که از عذاب خداوند خویش مىترسند.
إِنَّ عَذابَ رَبِّهِمْ غَیْرُ مَأْمُونٍ (۲۸) که عذاب خداوند ایشان نه آنست که از آن ایمن باشند.
وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ (۲۹) و ایشان که فرجهاى خویش را گوشواناناند.
إِلَّا عَلى أَزْواجِهِمْ مگر از زنان خویش. أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ یا از کنیزکان خویش فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ (۳۰) که ایشان بر زنان و کنیزکان خویش بجاى سرزنش نیستند.
فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِکَ هر که افزون از آن جوید فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ (۳۱) ایشان آنند که اندازه درگذارندگانند.
وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ (۳۲) و ایشان که امانت خویش را و پیمان خویش را کوشندگانند.
وَ الَّذِینَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ (۳۳) و ایشان که گواهى خویش را بپاى دارندگاناند.
وَ الَّذِینَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ (۳۴) و ایشان که بر نمازهاى خویش هنگام کوشندگانند.
أُولئِکَ فِی جَنَّاتٍ مُکْرَمُونَ (۳۵) ایشان فردا در بهشتهاىاند نواختگان.
فَما لِ الَّذِینَ کَفَرُوا قِبَلَکَ چه رسیدست این ناگرویدگان را گرد بر گرد تو؟
مُهْطِعِینَ (۳۶) چشمها نهاده در تو.
عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ عِزِینَ (۳۷) از راست و از چپ تو جوق جوق.
أَ یَطْمَعُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مىبیوسد هر یکى از ایشان أَنْ یُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِیمٍ (۳۸) که دارند او را در بهشت پر ناز.
کَلَّا نیست ایشان را آن نیاوند إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِمَّا یَعْلَمُونَ ما بیافریدیم ایشان را از آنچه میدانند.
فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ سوگند میخورم بخداوند دو سوى
جهان آن سوى که روز برآید و شب و آن سوى که روز فرو شود و شب. إِنَّا لَقادِرُونَ (۴۰) که ما تواناییم.
عَلى أَنْ نُبَدِّلَ خَیْراً مِنْهُمْ که ازیشان بهترى آریم، یا ایشان را به از آن از سر فا بیافرینیم. وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ (۴۱) و ما در هیچ کار درنمانیم و از هیچکس باز پس نمانیم.
فَذَرْهُمْ گذار ایشان را یَخُوضُوا که هم در آن نابکار گفتن مىباشند وَ یَلْعَبُوا و هم آن بازى میکنند حَتَّى یُلاقُوا یَوْمَهُمُ تا آن روز که روز خویش بینند الَّذِی یُوعَدُونَ (۴۲) آن روز که ایشان را وعده میدهند.
یَوْمَ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ آن روز که بیرون مىآیند از گورها سِراعاً زودازود کَأَنَّهُمْ إِلى نُصُبٍ یُوفِضُونَ (۴۳) گویى که ایشان بعلمى همى شتاوند.
خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ فروشده و فرو مانده چشمهاى ایشان از بیم تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ خوارى بر ایشان نشسته. ذلِکَ الْیَوْمُ الَّذِی کانُوا یُوعَدُونَ (۴۴) این آن روز است که درین گیتى ایشان را وعده میدادند.
سَأَلَ سائِلٌ پرسید پرسندهاى بِعَذابٍ واقِعٍ (۱) از عذابى که بودنى است و افتادنى.
لِلْکافِرینَ ناگرویدگان را لَیْسَ لَهُ دافِعٌ (۲).
مِنَ اللَّهِ آن را باز دارندهاى و باز پس برندهاى نیست از خداى عزّ و جلّ ذِی الْمَعارِجِ (۳) آن خداوند صفتهاى بلند و عطاهاى بشکوه.
تَعْرُجُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ بسوى او بر مىشود فریشتگان و جبرئیل فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ (۴) در روزى که اندازه آن پنجاه هزار سال بود.
فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِیلًا (۵) تو شکیبایى کن شکیبایى کردن نیکو.
إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً (۶) ایشان آن روز را نابودنى مىبینند.
وَ نَراهُ قَرِیباً (۷) و ما آن را بودنى مىبینیم، ایشان آن روز را دور مىبینند و دیر و ما آن را نزدیک مىبینیم و زود.
یَوْمَ تَکُونُ السَّماءُ کَالْمُهْلِ (۸) آن روز که آسمان از بیم چون دردى زیت گردد، یا چون مس گداخته.
وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ (۹) و کوهها چون پشم رنگ کرده بود از رنگ رنگ.
وَ لا یَسْئَلُ حَمِیمٌ حَمِیماً (۱۰) و آن روز هیچکس خویش را و دوست را نپرسد.
یُبَصَّرُونَهُمْ بر دیدار چشم او میدارند مىبیند و نپرسد از بیم. یَوَدُّ الْمُجْرِمُ دوست دارد و خواهد کافر، لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذابِ یَوْمِئِذٍ که خویشتن را باز خرد از عذاب آن روز بِبَنِیهِ (۱۱).
وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِیهِ (۱۲) بپسران خویش و برادر خویش.
وَ فَصِیلَتِهِ الَّتِی تُؤْوِیهِ (۱۳) و خاندان او که او را مىداشتند.
وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً و هر که در زمین کس است همه ثُمَّ یُنْجِیهِ (۱۴) تا آن وقت که آن را خرید او را برهانید.
کَلَّا نیست آن او را و نبود نه إِنَّها لَظى (۱۵) آن آتشى است زبانه زن.
نَزَّاعَةً لِلشَّوى (۱۶) که پوست از سر درکشد.
تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى (۱۷) میخواهد هر کس را که پشت بر حق گردانید درین جهان و از فرمانبردارى برگشت.
وَ جَمَعَ فَأَوْعى (۱۸) و مال گرد کرد و ببست و بنهاد.
إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً (۱۹) مردم را ناشکیبا و تنگ دل آفریدند و حریص.
إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً (۲۰) چون بدو درویشى رسد، بدو زارنده بود ناشکیبا.
وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً (۲۱) و چون نیکى مال بدو رسد. باز دارنده و دریغ دارنده بود.
إِلَّا الْمُصَلِّینَ (۲۲) الَّذِینَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ (۲۳) مگر ایشان
که بر نماز خود پایندگاناند همیشه.
وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ (۲۴) و ایشان که در مالهاى خویش حقّى مىبینند.
لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ (۲۵) خواهنده را و درمانده را.
وَ الَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ (۲۶) و ایشان که بروز رستاخیز میگروند و استوار میدارند.
وَ الَّذِینَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ (۲۷) و ایشان که از عذاب خداوند خویش مىترسند.
إِنَّ عَذابَ رَبِّهِمْ غَیْرُ مَأْمُونٍ (۲۸) که عذاب خداوند ایشان نه آنست که از آن ایمن باشند.
وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ (۲۹) و ایشان که فرجهاى خویش را گوشواناناند.
إِلَّا عَلى أَزْواجِهِمْ مگر از زنان خویش. أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ یا از کنیزکان خویش فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ (۳۰) که ایشان بر زنان و کنیزکان خویش بجاى سرزنش نیستند.
فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِکَ هر که افزون از آن جوید فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ (۳۱) ایشان آنند که اندازه درگذارندگانند.
وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ (۳۲) و ایشان که امانت خویش را و پیمان خویش را کوشندگانند.
وَ الَّذِینَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ (۳۳) و ایشان که گواهى خویش را بپاى دارندگاناند.
وَ الَّذِینَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ (۳۴) و ایشان که بر نمازهاى خویش هنگام کوشندگانند.
أُولئِکَ فِی جَنَّاتٍ مُکْرَمُونَ (۳۵) ایشان فردا در بهشتهاىاند نواختگان.
فَما لِ الَّذِینَ کَفَرُوا قِبَلَکَ چه رسیدست این ناگرویدگان را گرد بر گرد تو؟
مُهْطِعِینَ (۳۶) چشمها نهاده در تو.
عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ عِزِینَ (۳۷) از راست و از چپ تو جوق جوق.
أَ یَطْمَعُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مىبیوسد هر یکى از ایشان أَنْ یُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِیمٍ (۳۸) که دارند او را در بهشت پر ناز.
کَلَّا نیست ایشان را آن نیاوند إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِمَّا یَعْلَمُونَ ما بیافریدیم ایشان را از آنچه میدانند.
فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ سوگند میخورم بخداوند دو سوى
جهان آن سوى که روز برآید و شب و آن سوى که روز فرو شود و شب. إِنَّا لَقادِرُونَ (۴۰) که ما تواناییم.
عَلى أَنْ نُبَدِّلَ خَیْراً مِنْهُمْ که ازیشان بهترى آریم، یا ایشان را به از آن از سر فا بیافرینیم. وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ (۴۱) و ما در هیچ کار درنمانیم و از هیچکس باز پس نمانیم.
فَذَرْهُمْ گذار ایشان را یَخُوضُوا که هم در آن نابکار گفتن مىباشند وَ یَلْعَبُوا و هم آن بازى میکنند حَتَّى یُلاقُوا یَوْمَهُمُ تا آن روز که روز خویش بینند الَّذِی یُوعَدُونَ (۴۲) آن روز که ایشان را وعده میدهند.
یَوْمَ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ آن روز که بیرون مىآیند از گورها سِراعاً زودازود کَأَنَّهُمْ إِلى نُصُبٍ یُوفِضُونَ (۴۳) گویى که ایشان بعلمى همى شتاوند.
خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ فروشده و فرو مانده چشمهاى ایشان از بیم تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ خوارى بر ایشان نشسته. ذلِکَ الْیَوْمُ الَّذِی کانُوا یُوعَدُونَ (۴۴) این آن روز است که درین گیتى ایشان را وعده میدادند.
رشیدالدین میبدی : ۷۳- سورة المزمل- مکیة
النوبة الاولى
قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان
یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ (۱) اى جامه در خود پیچیده.
قُمِ اللَّیْلَ بشب خیز نماز را إِلَّا قَلِیلًا (۲) مگر اندکى.
نِصْفَهُ نیمى از شب. أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا (۳) یا چیزى کاه از نیمى اندک.
أَوْ زِدْ عَلَیْهِ یا چیزى افزاى بر نیمى. وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا (۴) و قرآن را گشاده حروف خوان.
إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا (۵) ما مىافکنیم بر تو سخنى گرانمایه سنگى.
إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ این ساعتهاى شب و این خاستن بشب هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً سازندهتر است. وَ أَقْوَمُ قِیلًا (۶) و موافق ترست و راستر اندیشیدن و خواندن را.
إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَوِیلًا (۷) ترا در روز خواب را و شغل را پرداختى است دراز.
وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ خداوند خویش را نام مىبر و یاد مىکن. وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا (۸) و باز و گسل باز گسستنى او را.
رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ خداوند دو نیمه جهان لا إِلهَ إِلَّا هُوَ نیست خداى جز او. فَاتَّخِذْهُ وَکِیلًا (۹) او را میانجى گیر و کارسازى بسنده.
وَ اصْبِرْ عَلى ما یَقُولُونَ و شکیبایى کن بر آنچه دشمنان میگویند.
وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلًا (۱۰) و فرا بر ازیشان فرابریدنى نیکو بى مداهنة و بى مداجات.
وَ ذَرْنِی وَ الْمُکَذِّبِینَ و با من گذار این دروغ زن گیران أُولِی النَّعْمَةِ که خداوندان نازند و تن آسانى وَ مَهِّلْهُمْ قَلِیلًا (۱۱) و فرا گذار ایشان را اندکى از روزگار.
إِنَّ لَدَیْنا أَنْکالًا نزدیک ما در غیب ایشان را بندهاست وَ جَحِیماً (۱۲) و آتشى عظیم.
وَ طَعاماً ذا غُصَّةٍ و خورشى گلوگیر وَ عَذاباً أَلِیماً (۱۳) و عذابى درد نماى
یَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ آن روز که زمین بجنبد و کوهها از جاى وَ کانَتِ الْجِبالُ کَثِیباً مَهِیلًا (۴۱) و کوهها ریگ شود روان.
إِنَّا أَرْسَلْنا إِلَیْکُمْ رَسُولًا ما فرستادیم بشما رسولى شاهِداً عَلَیْکُمْ تا بر شما گواه بود کَما أَرْسَلْنا إِلى فِرْعَوْنَ رَسُولًا (۱۵) چنان که فرستادیم به فرعون رسولى.
فَعَصى فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ سر کشید فرعون از آن رسول فَأَخَذْناهُ أَخْذاً وَبِیلًا (۱۶) فرا گرفتیم او را فرا گرفتنى گران.
فَکَیْفَ تَتَّقُونَ إِنْ کَفَرْتُمْ اگر کافر شوید و بر کفر باز ایستید چون پرهیزید؟
یَوْماً یَجْعَلُ الْوِلْدانَ شِیباً (۱۷) از بد آن روز که نوزادگان را از مادر بر جا پیر کند.
السَّماءُ مُنْفَطِرٌ بِهِ آسمان شکافتنى است آن روز بصعبى آن روز کانَ وَعْدُهُ مَفْعُولًا (۱۸) وعده اللَّه بودنى است و کردنى.
إِنَّ هذِهِ تَذْکِرَةٌ این پیغام و سخن پندى است فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ سَبِیلًا (۱۹) تا هر که خواهد بسوى خداوند خویش راه گیرد.
إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ میداند خداوند تو أَنَّکَ تَقُومُ که تو مىخیزى أَدْنى مِنْ ثُلُثَیِ اللَّیْلِ کم از دو بهر از شب وَ نِصْفَهُ و کم از نیمى از شب وَ ثُلُثَهُ و کم از سه یکى از شب وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذِینَ مَعَکَ و گروهى ازینان که با تواند وَ اللَّهُ یُقَدِّرُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ و اللَّه شب و روز باندازه میداند و مىدارد. عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ دانست اللَّه که شما این نماز شب نتوانید فَتابَ عَلَیْکُمْ از شما فرو نهاد و عذر شما بعجز شما بپذیرفت فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ میخوانید آنچه از قرآن آسانست بر خوانندگان عَلِمَ أَنْ سَیَکُونُ مِنْکُمْ مَرْضى دانست اللَّه که از شما بیماران بود وَ آخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ و دانست که از شما دیگران بود که در زمین میروند یَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ و فضل اللَّه میجویند. وَ آخَرُونَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ و دیگران بود غازیان که در سبیل اللَّه با دشمنان او کشتن مىکنند فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنْهُ چندان که بر شما آسان آید میخوانید از قرآن وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ و نماز بپاى دارید. وَ آتُوا الزَّکاةَ و زکاة میدهید. وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً و کردار نیکو نزدیک اللَّه وام مىنهید وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ و هر چه پیش فرا فرستید از نیکى خویشتن را. تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ آن را نزدیک او باز یابید هُوَ خَیْراً آن به از آنکه کردید وَ أَعْظَمَ أَجْراً و مزد آن مه از آنکه بیوسیدید وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ و آمرزش خواهید از اللَّه إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۲۰) که اللَّه آمرزگارست و بخشاینده.
یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ (۱) اى جامه در خود پیچیده.
قُمِ اللَّیْلَ بشب خیز نماز را إِلَّا قَلِیلًا (۲) مگر اندکى.
نِصْفَهُ نیمى از شب. أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا (۳) یا چیزى کاه از نیمى اندک.
أَوْ زِدْ عَلَیْهِ یا چیزى افزاى بر نیمى. وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا (۴) و قرآن را گشاده حروف خوان.
إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا (۵) ما مىافکنیم بر تو سخنى گرانمایه سنگى.
إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ این ساعتهاى شب و این خاستن بشب هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً سازندهتر است. وَ أَقْوَمُ قِیلًا (۶) و موافق ترست و راستر اندیشیدن و خواندن را.
إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَوِیلًا (۷) ترا در روز خواب را و شغل را پرداختى است دراز.
وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ خداوند خویش را نام مىبر و یاد مىکن. وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا (۸) و باز و گسل باز گسستنى او را.
رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ خداوند دو نیمه جهان لا إِلهَ إِلَّا هُوَ نیست خداى جز او. فَاتَّخِذْهُ وَکِیلًا (۹) او را میانجى گیر و کارسازى بسنده.
وَ اصْبِرْ عَلى ما یَقُولُونَ و شکیبایى کن بر آنچه دشمنان میگویند.
وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلًا (۱۰) و فرا بر ازیشان فرابریدنى نیکو بى مداهنة و بى مداجات.
وَ ذَرْنِی وَ الْمُکَذِّبِینَ و با من گذار این دروغ زن گیران أُولِی النَّعْمَةِ که خداوندان نازند و تن آسانى وَ مَهِّلْهُمْ قَلِیلًا (۱۱) و فرا گذار ایشان را اندکى از روزگار.
إِنَّ لَدَیْنا أَنْکالًا نزدیک ما در غیب ایشان را بندهاست وَ جَحِیماً (۱۲) و آتشى عظیم.
وَ طَعاماً ذا غُصَّةٍ و خورشى گلوگیر وَ عَذاباً أَلِیماً (۱۳) و عذابى درد نماى
یَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ آن روز که زمین بجنبد و کوهها از جاى وَ کانَتِ الْجِبالُ کَثِیباً مَهِیلًا (۴۱) و کوهها ریگ شود روان.
إِنَّا أَرْسَلْنا إِلَیْکُمْ رَسُولًا ما فرستادیم بشما رسولى شاهِداً عَلَیْکُمْ تا بر شما گواه بود کَما أَرْسَلْنا إِلى فِرْعَوْنَ رَسُولًا (۱۵) چنان که فرستادیم به فرعون رسولى.
فَعَصى فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ سر کشید فرعون از آن رسول فَأَخَذْناهُ أَخْذاً وَبِیلًا (۱۶) فرا گرفتیم او را فرا گرفتنى گران.
فَکَیْفَ تَتَّقُونَ إِنْ کَفَرْتُمْ اگر کافر شوید و بر کفر باز ایستید چون پرهیزید؟
یَوْماً یَجْعَلُ الْوِلْدانَ شِیباً (۱۷) از بد آن روز که نوزادگان را از مادر بر جا پیر کند.
السَّماءُ مُنْفَطِرٌ بِهِ آسمان شکافتنى است آن روز بصعبى آن روز کانَ وَعْدُهُ مَفْعُولًا (۱۸) وعده اللَّه بودنى است و کردنى.
إِنَّ هذِهِ تَذْکِرَةٌ این پیغام و سخن پندى است فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ سَبِیلًا (۱۹) تا هر که خواهد بسوى خداوند خویش راه گیرد.
إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ میداند خداوند تو أَنَّکَ تَقُومُ که تو مىخیزى أَدْنى مِنْ ثُلُثَیِ اللَّیْلِ کم از دو بهر از شب وَ نِصْفَهُ و کم از نیمى از شب وَ ثُلُثَهُ و کم از سه یکى از شب وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذِینَ مَعَکَ و گروهى ازینان که با تواند وَ اللَّهُ یُقَدِّرُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ و اللَّه شب و روز باندازه میداند و مىدارد. عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ دانست اللَّه که شما این نماز شب نتوانید فَتابَ عَلَیْکُمْ از شما فرو نهاد و عذر شما بعجز شما بپذیرفت فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ میخوانید آنچه از قرآن آسانست بر خوانندگان عَلِمَ أَنْ سَیَکُونُ مِنْکُمْ مَرْضى دانست اللَّه که از شما بیماران بود وَ آخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ و دانست که از شما دیگران بود که در زمین میروند یَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ و فضل اللَّه میجویند. وَ آخَرُونَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ و دیگران بود غازیان که در سبیل اللَّه با دشمنان او کشتن مىکنند فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنْهُ چندان که بر شما آسان آید میخوانید از قرآن وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ و نماز بپاى دارید. وَ آتُوا الزَّکاةَ و زکاة میدهید. وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً و کردار نیکو نزدیک اللَّه وام مىنهید وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ و هر چه پیش فرا فرستید از نیکى خویشتن را. تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ آن را نزدیک او باز یابید هُوَ خَیْراً آن به از آنکه کردید وَ أَعْظَمَ أَجْراً و مزد آن مه از آنکه بیوسیدید وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ و آمرزش خواهید از اللَّه إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۲۰) که اللَّه آمرزگارست و بخشاینده.