عبارات مورد جستجو در ۳۰۱۶ گوهر پیدا شد:
ایرج میرزا : مثنوی ها
داستان دو موش
ای پسر لحظه ای تو گوش بده
گوش بر قصّه دو موش بده
که یکی پیر بود و عاقل بود
دگری بچه بود و جاهل بود
هر دو در کنجِ سقف یک خانه
داشتند از برای خود لانه
گربهٔی هم در آن حوالی بود
کز دغل پر ، ز صدق خالی بود
چشم گربه به چشم موش افتاد
به فریبش زبان چرب گشاد
گفت ای موش جان چه زیبایی
تو چرا پیش من نمی آیی
هرچه خواهد دلِ تو ، من دارم
پیش من آ که پیش تو آرم
پیر موش این شنید و از سر پند
گفت با موش بچه کای فرزند
نروی ، گربه گول می زندت
دور شو ورنه پوست می کندت
بچه موش سفیه بی مشعر
این سخن را نکرد از او باور
گفت مَنعم ز گربه از پی چیست
او مرا دوست است ، دشمن نیست
گربه هم از قبیله موش است
مثلِ ما صاحب دُم و گوش است
تو ببین چشم او چه مقبول است
چه صدا نازک است و معقول است
باز آن پیر موش کار آگاه
گفت با موش بچه گمراه
به تو می گویم ای پسر در رو !
حرفِ این کهنه گرگ را مشنو
گفت موشک که هیچ نگریزم
از چنین دوس من نپرهیزم
گربه زین گفتگو چو گل بشکفت
بار دیگر ز مکر و حیله بگفت
من رفیق توام مترس بیا
ترس بیهوده از رفیق چرا!
پیر موش از زبان آن فرتوت
ماند مات و معطل و مبهوت
گفت وه ! این چقدر طنّاز است
چه زبان باز و حیله پرداز است
بچه موشِ سفیهِ بی ادراک
گفت من می روم ندارم باک
بانگ زد پیر موش کای کودن
این قدر حرف های مفت مزن!
تو که باشی و گربه کیست ، الاغ!
رفتن و مردنت یکی است الاغ !
گربه با موش آشنا نشود
گرگ با بره هم چَرا نشود
پر دغل گربه به فن استاد
باز آهسته لب به نطق گشاد
گفت این حرف ها تو گوش مکن
گوش بر حرف پیر موش مکن
پیرها غالبا خِرف باشند
از ره راست منحرف باشند
نُقل و بادام دارم و گردو
من به تو می دهم تو بده به او
بچه خرف نشنوِ ساده
به قبول دروغ آماده
سخن کذب گربه صدق انگاشت
رفت و فورا بنای ناله گذاشت
که به دادم رسید مُردم من
بی جهت گول گربه خوردم من
دُمم از بیخ کند و دستم خورد
شکمم پاره کرد و گوشم بُرد
پنجه اش رفت تا جگر گاهم
من چنین دوست را نمی خواهم
پیر موشش جواب داد برو !
بعد از این پند پیر را بشنو
هرکه حرف بزرگتر نشنید
آن ببیند که بچّه موش بدید
گوش بر قصّه دو موش بده
که یکی پیر بود و عاقل بود
دگری بچه بود و جاهل بود
هر دو در کنجِ سقف یک خانه
داشتند از برای خود لانه
گربهٔی هم در آن حوالی بود
کز دغل پر ، ز صدق خالی بود
چشم گربه به چشم موش افتاد
به فریبش زبان چرب گشاد
گفت ای موش جان چه زیبایی
تو چرا پیش من نمی آیی
هرچه خواهد دلِ تو ، من دارم
پیش من آ که پیش تو آرم
پیر موش این شنید و از سر پند
گفت با موش بچه کای فرزند
نروی ، گربه گول می زندت
دور شو ورنه پوست می کندت
بچه موش سفیه بی مشعر
این سخن را نکرد از او باور
گفت مَنعم ز گربه از پی چیست
او مرا دوست است ، دشمن نیست
گربه هم از قبیله موش است
مثلِ ما صاحب دُم و گوش است
تو ببین چشم او چه مقبول است
چه صدا نازک است و معقول است
باز آن پیر موش کار آگاه
گفت با موش بچه گمراه
به تو می گویم ای پسر در رو !
حرفِ این کهنه گرگ را مشنو
گفت موشک که هیچ نگریزم
از چنین دوس من نپرهیزم
گربه زین گفتگو چو گل بشکفت
بار دیگر ز مکر و حیله بگفت
من رفیق توام مترس بیا
ترس بیهوده از رفیق چرا!
پیر موش از زبان آن فرتوت
ماند مات و معطل و مبهوت
گفت وه ! این چقدر طنّاز است
چه زبان باز و حیله پرداز است
بچه موشِ سفیهِ بی ادراک
گفت من می روم ندارم باک
بانگ زد پیر موش کای کودن
این قدر حرف های مفت مزن!
تو که باشی و گربه کیست ، الاغ!
رفتن و مردنت یکی است الاغ !
گربه با موش آشنا نشود
گرگ با بره هم چَرا نشود
پر دغل گربه به فن استاد
باز آهسته لب به نطق گشاد
گفت این حرف ها تو گوش مکن
گوش بر حرف پیر موش مکن
پیرها غالبا خِرف باشند
از ره راست منحرف باشند
نُقل و بادام دارم و گردو
من به تو می دهم تو بده به او
بچه خرف نشنوِ ساده
به قبول دروغ آماده
سخن کذب گربه صدق انگاشت
رفت و فورا بنای ناله گذاشت
که به دادم رسید مُردم من
بی جهت گول گربه خوردم من
دُمم از بیخ کند و دستم خورد
شکمم پاره کرد و گوشم بُرد
پنجه اش رفت تا جگر گاهم
من چنین دوست را نمی خواهم
پیر موشش جواب داد برو !
بعد از این پند پیر را بشنو
هرکه حرف بزرگتر نشنید
آن ببیند که بچّه موش بدید
ایرج میرزا : مثنوی ها
شیر و موش
بود شیری به بیشهٔی خفته
موشکی کرد خوابش آشفته
آن قَدَر دورِ شیر بازی کرد
در سرِ دُوشَش اسب نازی کرد
آن قَدَر گوشِ شیر گاز گرفت
گه رها کرد و گاه باز گرفت
تا که از خواب، شیر شد بیدار
متغیّر ز موشِ بد رفتار
دست برد و گرفت کَلّۀ موش
شد گرفتار موشِ بازی گوش
خواست در زیر پنجه لِه کُنَدَش
به هوا برده بر زمین زَنَدش
گفت ای موشِ لوس یک قازی
با دُمِ شیر میکنی بازی
موشِ بیچاره در هَراس افتاد
گریه کرد و به التماس افتاد
که تو شاهِ وُحوشی و من موش
موش هیچ است پیشِ شاهِ وُحوش
شیر باید به شیر پنجه کند
موش را نیز گربه رنجه کند
تو بزرگی و من خطا کارم
از تو امّیدِ مَغفِرَت دارم
شیر از این لابه رحم حاصل کرد
پنجه واکرد و موش را وِل کرد
اتفاقاً سه چار روزِ دگر
شیر را آمد این بلا بر سر
از پیِ صیدِ گرگ یک صیّاد
در همان حَول و حَوش دام نهاد
دامِ صیّاد گیرِ شیر افتاد
عوضِ گرگ شیر گیر افتاد
موش چون حالِ شیر را دریافت
از برایِ خلاصِ او بشتافت
بندها را جوید با دندان
تا که در برد شیر از آن جا جان
این حکایت که خوشتر از قند است
حاویِ چند نکته از پند است
اولاً گر نیی قوی بازو
با قویتر ز خود ستیزه مجو
ثانیاً عفو از خطا خوب است
از بزرگان گذشت مطلوب است
ثالثاً با سپاس باید بود
قدرِ بیکی شناس باید بود
رابعاً هر که نیک یا بد کرد
بد به خود کرد و نیک با خود کرد
خامساً خلق را حفیر مگیر
که گهی سودها بَری ز حقیر
شیر چون موش را رهایی داد
خود رها شد ز پنجه صیّاد
در جهان موشکِ ضعیفِ حقیر
میشود مایۀ خلاصی شیر
موشکی کرد خوابش آشفته
آن قَدَر دورِ شیر بازی کرد
در سرِ دُوشَش اسب نازی کرد
آن قَدَر گوشِ شیر گاز گرفت
گه رها کرد و گاه باز گرفت
تا که از خواب، شیر شد بیدار
متغیّر ز موشِ بد رفتار
دست برد و گرفت کَلّۀ موش
شد گرفتار موشِ بازی گوش
خواست در زیر پنجه لِه کُنَدَش
به هوا برده بر زمین زَنَدش
گفت ای موشِ لوس یک قازی
با دُمِ شیر میکنی بازی
موشِ بیچاره در هَراس افتاد
گریه کرد و به التماس افتاد
که تو شاهِ وُحوشی و من موش
موش هیچ است پیشِ شاهِ وُحوش
شیر باید به شیر پنجه کند
موش را نیز گربه رنجه کند
تو بزرگی و من خطا کارم
از تو امّیدِ مَغفِرَت دارم
شیر از این لابه رحم حاصل کرد
پنجه واکرد و موش را وِل کرد
اتفاقاً سه چار روزِ دگر
شیر را آمد این بلا بر سر
از پیِ صیدِ گرگ یک صیّاد
در همان حَول و حَوش دام نهاد
دامِ صیّاد گیرِ شیر افتاد
عوضِ گرگ شیر گیر افتاد
موش چون حالِ شیر را دریافت
از برایِ خلاصِ او بشتافت
بندها را جوید با دندان
تا که در برد شیر از آن جا جان
این حکایت که خوشتر از قند است
حاویِ چند نکته از پند است
اولاً گر نیی قوی بازو
با قویتر ز خود ستیزه مجو
ثانیاً عفو از خطا خوب است
از بزرگان گذشت مطلوب است
ثالثاً با سپاس باید بود
قدرِ بیکی شناس باید بود
رابعاً هر که نیک یا بد کرد
بد به خود کرد و نیک با خود کرد
خامساً خلق را حفیر مگیر
که گهی سودها بَری ز حقیر
شیر چون موش را رهایی داد
خود رها شد ز پنجه صیّاد
در جهان موشکِ ضعیفِ حقیر
میشود مایۀ خلاصی شیر
ایرج میرزا : مثنوی ها
نوروزِ کودکان
عید نوروز و اوّل سال است
روزِ عیش نَشاطِ اطفال است
همه آن روز رختِ نو پوشند
چای و شربت به خوش دلی نوشند
پسرِ خوب روزِ عید اندر
رَود اَوَّل به خدمتِ مادر
دست بر گردنش کند چون طوق
سر و دستش ببوسَد از سرِ شوق
گوید این عیدِ تو مٌبارَک باد
صد چنین سالِ نو ببینی شاد
بعد آید به دست بوسِ پدر
بوسه بخشد پدر به رویِ پسر
پسر بد چو روزِ عید شود
از همه چیز نااٌمید شود
نه پدر دوست داردش نه عَمٌو
نه کس عیدی آوَرَد بَرِ او
عیدی آن روز حقِ پسر است
که نجیب و شریف و باهنر است
روزِ عیش نَشاطِ اطفال است
همه آن روز رختِ نو پوشند
چای و شربت به خوش دلی نوشند
پسرِ خوب روزِ عید اندر
رَود اَوَّل به خدمتِ مادر
دست بر گردنش کند چون طوق
سر و دستش ببوسَد از سرِ شوق
گوید این عیدِ تو مٌبارَک باد
صد چنین سالِ نو ببینی شاد
بعد آید به دست بوسِ پدر
بوسه بخشد پدر به رویِ پسر
پسر بد چو روزِ عید شود
از همه چیز نااٌمید شود
نه پدر دوست داردش نه عَمٌو
نه کس عیدی آوَرَد بَرِ او
عیدی آن روز حقِ پسر است
که نجیب و شریف و باهنر است
ایرج میرزا : قطعه ها
مادّه تاریخ وفات جعفرقلی میرزا عَمِّ شاعر
هر که آمد در این جهان ناچار
رود از این جهان چه شَه چه گدا
یک جَهانِ دگر خدای آراست
که بُوَد نامِ آن جهانِ بقا
سویِ دارِ بَقا رَوَد هر کس
که بیامد در این سرایِ فنا
پورِ ایرج نَوادۀ خاقان
آن مَلِک زادۀ فرشته لَقا
من به او صِهر و او به من عَمّ بود
نه من او را نه او پدید مرا
زیست پنجاه و اَندر سال به دَهر
چون در این خاکدان ندید وفا
سویِ جَنَّت برفت با دلِ شاد
تا بماناد جاوادان آن جا
بهرِ تاریخِ فوتش ایرج گفت
رفت جعفرقُلی میرزا از این دنیا
(۱۳۰۷ ه.ق)
رود از این جهان چه شَه چه گدا
یک جَهانِ دگر خدای آراست
که بُوَد نامِ آن جهانِ بقا
سویِ دارِ بَقا رَوَد هر کس
که بیامد در این سرایِ فنا
پورِ ایرج نَوادۀ خاقان
آن مَلِک زادۀ فرشته لَقا
من به او صِهر و او به من عَمّ بود
نه من او را نه او پدید مرا
زیست پنجاه و اَندر سال به دَهر
چون در این خاکدان ندید وفا
سویِ جَنَّت برفت با دلِ شاد
تا بماناد جاوادان آن جا
بهرِ تاریخِ فوتش ایرج گفت
رفت جعفرقُلی میرزا از این دنیا
(۱۳۰۷ ه.ق)
ایرج میرزا : قطعه ها
مرثیه
رسمَست هرکه داغ ِ جوان دید، دوستان
رأفت برند حالت ِ آن داغ دیده را
یک دوست زیر بازوی ِ او گیرد از وفا
وان یک ز چهره پاک کند اشکِ دیده را
آن دگری بر او بِفَشانَد گُلاب و شَهد
تا تقویت کند دلِ مِحنِت چَشیده را
یک جمع دَعوَتَش به گُل و بوستان کنند
تا بر کنندش از دل خارِ خَلیده را
جمعِ دگر برای تسلّایِ او دهند
شرح ِ سیاه کاریِ چرخِ خمیده را
القصّه هر کَسی به طریقی ز روی ِ مِهر
تسکین دهد مصیبتِ بر وی رَسیده را
آیا که داد تسلیتِ خاطرِ حسین؟
چون دید نعشِ اکبرِ در خون تپیده را
آیا که غمگساری و اَندُه بَری نمود
لیلایِ داغ دیده ی زَحمت کَشیده را
بعد از پسر دلِ پدر آماجِ تیر شد
آتش زدند لانه ی مرغِ پریده را
رأفت برند حالت ِ آن داغ دیده را
یک دوست زیر بازوی ِ او گیرد از وفا
وان یک ز چهره پاک کند اشکِ دیده را
آن دگری بر او بِفَشانَد گُلاب و شَهد
تا تقویت کند دلِ مِحنِت چَشیده را
یک جمع دَعوَتَش به گُل و بوستان کنند
تا بر کنندش از دل خارِ خَلیده را
جمعِ دگر برای تسلّایِ او دهند
شرح ِ سیاه کاریِ چرخِ خمیده را
القصّه هر کَسی به طریقی ز روی ِ مِهر
تسکین دهد مصیبتِ بر وی رَسیده را
آیا که داد تسلیتِ خاطرِ حسین؟
چون دید نعشِ اکبرِ در خون تپیده را
آیا که غمگساری و اَندُه بَری نمود
لیلایِ داغ دیده ی زَحمت کَشیده را
بعد از پسر دلِ پدر آماجِ تیر شد
آتش زدند لانه ی مرغِ پریده را
ایرج میرزا : قطعه ها
جاه و جلال علی (ع)
اندر خبر بُوَد که نبی شاهِ حق پرست
چون سویِ عرش در شبِ معراج رخت بست
بر مسندِ دَنی فَتدَلّی نِهاد پای
دستی ز غیب و بر پشتِ او نشست
چون دستِ حق بُد و اثرِ لطف ِ دوست بود
از فرطِ شادمانی مدهوش گشت و مست
گویند پا نهاد به دوشِ نَبی علی
از طاقِ کعبه خاست چو اصنام را شِکست
جاه و جلال بینْ که یَدُالله پا نِهاد
آنجا که حقّ نِهاد به صد احترامْ دست
چون سویِ عرش در شبِ معراج رخت بست
بر مسندِ دَنی فَتدَلّی نِهاد پای
دستی ز غیب و بر پشتِ او نشست
چون دستِ حق بُد و اثرِ لطف ِ دوست بود
از فرطِ شادمانی مدهوش گشت و مست
گویند پا نهاد به دوشِ نَبی علی
از طاقِ کعبه خاست چو اصنام را شِکست
جاه و جلال بینْ که یَدُالله پا نِهاد
آنجا که حقّ نِهاد به صد احترامْ دست
ایرج میرزا : قطعه ها
شمارۀ ۲۸
ایرج میرزا : قطعه ها
مزاح با مقبل دیوان
قنبل الدوله مقبل دیوان
آن که نبُوَد مثال او شیطان
قد او نیست جز چهار وجب
نصف او گشته در زمین پنهان
هیچ سروی به قامتش نرسد
در زمانه به هیچ سروستان
نبُوَد همچو قد او سروی
نه به تهران و نه به تویسرکان
در طفولیت او گذر می کرد
یکشب از راه رشت زی زنجان
این شنیدم که بچۀ گرگی
کون او را درید با دندان
لیک گویند زخم کیرست این
زده او بچه گرگ را بهتان
رفته تا در ادارۀ اوقاف
کرده او کون خویش وقف جهان
ای بسا خورده وقف مردم را
حال از کون خود دهد تاوان
در میان تمام مأکولات
میل دارد بسی به بادنجان
بیند ار عکس کیر در دریا
دل به دریا زند بدون گمان
خایه اش دانی از چه پاره شده
بس زَدستند زیر او رندان
آن که نبُوَد مثال او شیطان
قد او نیست جز چهار وجب
نصف او گشته در زمین پنهان
هیچ سروی به قامتش نرسد
در زمانه به هیچ سروستان
نبُوَد همچو قد او سروی
نه به تهران و نه به تویسرکان
در طفولیت او گذر می کرد
یکشب از راه رشت زی زنجان
این شنیدم که بچۀ گرگی
کون او را درید با دندان
لیک گویند زخم کیرست این
زده او بچه گرگ را بهتان
رفته تا در ادارۀ اوقاف
کرده او کون خویش وقف جهان
ای بسا خورده وقف مردم را
حال از کون خود دهد تاوان
در میان تمام مأکولات
میل دارد بسی به بادنجان
بیند ار عکس کیر در دریا
دل به دریا زند بدون گمان
خایه اش دانی از چه پاره شده
بس زَدستند زیر او رندان
ایرج میرزا : ابیات پراکنده
شمارۀ ۱۷
زرتشت : جلد اول کتاب اوستا - کهن ترین سرودهای ایرانیان
دفتر چهارم ویسپرد
کرده یک
1
[زوت:]
نوید [ستایش] می دهم وستایش بجای می آورم ردان مینوی و جهانی را:
ردان جانوران آبزی را ،
ردان جانوران زمینی را،
ردان پرندگان را،
ردان جانوران دشتی را،
ردان چرندگان را،
اشونان و ردان اشونی را.
2
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «گهنبارها» ردان اشونی را:
«میدیوزرم»(شیردهندۀ) اشون، رداشونی را.
«میدیوشم» اشون، رد اشونی (هنگام درویدن گیاهان ) را،
«پتیه شهیم» اشون، رد اشونی (هنگام خرمن برداری ) را،
«ایاسرم» اشون، رداشونی ( هنگام گشن گیری رمه) را،
«میدیارم» اشون ، رد اشونی (هنگام سرما)را،
«همسپتدم» اشون ، رد اشونی (هنگام ستایش ونیایش ) را.
3
نوید [ستایش] می¬دهم و ستایش بجای می¬آورم جهان بارور اشون ، رد اشونی را که فرزندانی می زاید.
نوید [ستایش] می¬دهم و ستایش بجای می¬آورم بخشهای به نیکی ستوده «ستوت یسنیه»ی اشون ، رد اشونی را .
نوید ستایش می¬دهم و ستایش بجای می¬آورم بخشهای به نیکی ستودل «یسنیه»، «میزد» های اشون ، رد اشونی مردان و اشون زنان را.
4
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم [ایزدان] سال، ردان اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم سرایش «اهون و یریه....»ی اشون، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم درود گویی بر «اشه و هیشت» (اشم وهو)ی اشون، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «ینگهه هاتم ....» اشون به نیکی ستوده ، رد اشونی را .
5
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «اهونودگاه« اشون، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم زنان مزدا آفریده اشون، دارندگان فرزندان اشون بیار ، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «اهومند» و «رتومند» اشون، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «هفت هات» اشون، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم آب اشون بی آلایش - «اردوی» - رد اشونی را.
6
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «اشتودگاه» اشون، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم کوههای رامش دهنده بسیار آسایش بخش مزدا آفریدۀ اشون، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «سپنمتد گاه» اشون رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «بهرام» اهوره افریده و «اوپرتات» اشون پیروز، ردان اشونی را.
7
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «وهوخشترگاه»اشون ، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «مهر» فراخ چراگاه و «رام» بخشندۀ چراگاههای خوب ، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «وهیشتوایشت گاه» اشون ، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم آفرین نیک اشون و اشون مرد پاک، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «دامویش او پمن» ، ایزد چیره دست دلیر اشون ، رد اشونی را.
8
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «ایریمن ایشیه»ی اشون ، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «فشوشومنثره»ی اشون ، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم رد بزرگوار «هادخت»اشون ، رد اشونی را.
9
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم پرسش اهورایی اشون، دین اهورایی اشون، سرزمین اهورایی اشون ، زرتشتوم اهورایی اشون ، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «هدیش» دارنده کشتزار را که به چار پای خوب کنش ، چراگاه بخشد واشون مرد را که چارپای بپرورد.
کرده دوم
1
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم ردان مینوی را .
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم ردان جهانی را .
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم ردان جانوران آبزی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم ردان جانواپران زمینی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم ردان پرندگان را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم ردان جانوران دشتی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم ردان چرندگان را.
2
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم گهنبارهای اشون ، رد ان اشونی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم میدیوزرم ( شیردهنده)اشون ، رد ان اشونی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم یدویوشم اشون، رد اشونی (هنگام درویدن گیاهان) را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم پتیه شهیم اشون، رد اشونی (هنگام گشن گیری رمه ) را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم میدیارم اشون، رد اشونی ( هنگام سرما) را
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم همسپتمدم اشون ، رد اشونی (هنگام ستایش ونیایش ) را.
3
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم جهان بارور اشون، رد اشونی را که فرزندانی می زاید.
با این زور و برسم، خواستار ستایشم همه ردان را: آنان که اهوره مزدا به زرتشت آگاهی داد که به آیین بهترین اشه سزاوار ستایش و نیایشند.
4
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم میدیارم اشون، رد اشونی ( هنگام سرما) را
5
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم که ردان را همی خواند، آن اشون مردی که اندیشه وگفتار وکردا نیک را به یاد دارد؛ آن که به سپندارمذ اشون و به سخن سوشیانت پایدار است و «باکنش
خود، جهان را به سوی اشه پیش می برد.»
6
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم [ایزدان] اشون سال و ردان اشونی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم سرایش «اهون و یریه ....» ی اشون، رد اشونی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم نیایش « اشه وهیشت....» (اشم و هو ....) ی اشون ، رد اشونی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم «ینگهه هاتم ....» اشون به نیکی ستوده ، رداشونی را.
7
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم اهونود گاه اشون ، رد اشونی را.
خواستار ستایشم زنان نیک بختنژاده برزمند را .
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم آن اهومند و رتومنداشون ، آن اهو و رتو، آن اهوره مزدای اشون ، رداشونی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم یسنه ی توانا: هفت هات اشون، رد اشونی را.
خواستار ستایشم اردو یسور اناهیتای اشون، رد اشونی را.
8
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم اشتتود گاه اشون ، رد اشونی را.
خواستار شتایشم کوههای رامش دهنده بسیار آسایش بخش مزدا آفریده اشون، ردان اشونی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم سپنتمد گاه اشون ، رد اشونی را.
خواستار ستایشم بهرام اهوره آفریده و او پرتاب پیروز، ردان اشونی را.
9
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم و هو خشترگاه اشون، رد اشونی را.
خواستار ستایشم مهر فراخ چراگاه ورام بخشندۀ چراگاههای خوب ، ردان اشونی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم وهیشتو یشت گاو اشون، رد اشونی را.
خواستار ستایشم آفرین نیک اشون و اشون مرد پاک و دامویش اوپمن، ایزد چیره دست دلیر اشون، رد اشونی را.
10
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم ایریمن ایشیه ی اشون ، رد اشونی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم فشو شو منثره ی اشون، رد اشونی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم رد بزرگوارهادخت اشون ، رد اشونی را.
11
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم پرسش اهورایی اشون ، رد اشونی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم دین اهورایی اشون، رد اشونی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم سرزمین اهورایی اشون و زرتشتوم اهورایی اشون ، ردان اشونی را .
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم هدیش دارندۀ کشتزار را که به چار پای خوب کنش، چراگاه بخشد واشون مرد را که چار پای بپرورد.
1
[زوت:]
نوید [ستایش] می دهم وستایش بجای می آورم ردان مینوی و جهانی را:
ردان جانوران آبزی را ،
ردان جانوران زمینی را،
ردان پرندگان را،
ردان جانوران دشتی را،
ردان چرندگان را،
اشونان و ردان اشونی را.
2
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «گهنبارها» ردان اشونی را:
«میدیوزرم»(شیردهندۀ) اشون، رداشونی را.
«میدیوشم» اشون، رد اشونی (هنگام درویدن گیاهان ) را،
«پتیه شهیم» اشون، رد اشونی (هنگام خرمن برداری ) را،
«ایاسرم» اشون، رداشونی ( هنگام گشن گیری رمه) را،
«میدیارم» اشون ، رد اشونی (هنگام سرما)را،
«همسپتدم» اشون ، رد اشونی (هنگام ستایش ونیایش ) را.
3
نوید [ستایش] می¬دهم و ستایش بجای می¬آورم جهان بارور اشون ، رد اشونی را که فرزندانی می زاید.
نوید [ستایش] می¬دهم و ستایش بجای می¬آورم بخشهای به نیکی ستوده «ستوت یسنیه»ی اشون ، رد اشونی را .
نوید ستایش می¬دهم و ستایش بجای می¬آورم بخشهای به نیکی ستودل «یسنیه»، «میزد» های اشون ، رد اشونی مردان و اشون زنان را.
4
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم [ایزدان] سال، ردان اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم سرایش «اهون و یریه....»ی اشون، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم درود گویی بر «اشه و هیشت» (اشم وهو)ی اشون، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «ینگهه هاتم ....» اشون به نیکی ستوده ، رد اشونی را .
5
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «اهونودگاه« اشون، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم زنان مزدا آفریده اشون، دارندگان فرزندان اشون بیار ، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «اهومند» و «رتومند» اشون، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «هفت هات» اشون، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم آب اشون بی آلایش - «اردوی» - رد اشونی را.
6
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «اشتودگاه» اشون، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم کوههای رامش دهنده بسیار آسایش بخش مزدا آفریدۀ اشون، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «سپنمتد گاه» اشون رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «بهرام» اهوره افریده و «اوپرتات» اشون پیروز، ردان اشونی را.
7
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «وهوخشترگاه»اشون ، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «مهر» فراخ چراگاه و «رام» بخشندۀ چراگاههای خوب ، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «وهیشتوایشت گاه» اشون ، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم آفرین نیک اشون و اشون مرد پاک، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «دامویش او پمن» ، ایزد چیره دست دلیر اشون ، رد اشونی را.
8
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «ایریمن ایشیه»ی اشون ، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «فشوشومنثره»ی اشون ، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم رد بزرگوار «هادخت»اشون ، رد اشونی را.
9
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم پرسش اهورایی اشون، دین اهورایی اشون، سرزمین اهورایی اشون ، زرتشتوم اهورایی اشون ، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می دهم و ستایش بجای می آورم «هدیش» دارنده کشتزار را که به چار پای خوب کنش ، چراگاه بخشد واشون مرد را که چارپای بپرورد.
کرده دوم
1
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم ردان مینوی را .
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم ردان جهانی را .
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم ردان جانوران آبزی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم ردان جانواپران زمینی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم ردان پرندگان را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم ردان جانوران دشتی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم ردان چرندگان را.
2
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم گهنبارهای اشون ، رد ان اشونی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم میدیوزرم ( شیردهنده)اشون ، رد ان اشونی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم یدویوشم اشون، رد اشونی (هنگام درویدن گیاهان) را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم پتیه شهیم اشون، رد اشونی (هنگام گشن گیری رمه ) را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم میدیارم اشون، رد اشونی ( هنگام سرما) را
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم همسپتمدم اشون ، رد اشونی (هنگام ستایش ونیایش ) را.
3
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم جهان بارور اشون، رد اشونی را که فرزندانی می زاید.
با این زور و برسم، خواستار ستایشم همه ردان را: آنان که اهوره مزدا به زرتشت آگاهی داد که به آیین بهترین اشه سزاوار ستایش و نیایشند.
4
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم میدیارم اشون، رد اشونی ( هنگام سرما) را
5
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم که ردان را همی خواند، آن اشون مردی که اندیشه وگفتار وکردا نیک را به یاد دارد؛ آن که به سپندارمذ اشون و به سخن سوشیانت پایدار است و «باکنش
خود، جهان را به سوی اشه پیش می برد.»
6
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم [ایزدان] اشون سال و ردان اشونی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم سرایش «اهون و یریه ....» ی اشون، رد اشونی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم نیایش « اشه وهیشت....» (اشم و هو ....) ی اشون ، رد اشونی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم «ینگهه هاتم ....» اشون به نیکی ستوده ، رداشونی را.
7
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم اهونود گاه اشون ، رد اشونی را.
خواستار ستایشم زنان نیک بختنژاده برزمند را .
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم آن اهومند و رتومنداشون ، آن اهو و رتو، آن اهوره مزدای اشون ، رداشونی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم یسنه ی توانا: هفت هات اشون، رد اشونی را.
خواستار ستایشم اردو یسور اناهیتای اشون، رد اشونی را.
8
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم اشتتود گاه اشون ، رد اشونی را.
خواستار شتایشم کوههای رامش دهنده بسیار آسایش بخش مزدا آفریده اشون، ردان اشونی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم سپنتمد گاه اشون ، رد اشونی را.
خواستار ستایشم بهرام اهوره آفریده و او پرتاب پیروز، ردان اشونی را.
9
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم و هو خشترگاه اشون، رد اشونی را.
خواستار ستایشم مهر فراخ چراگاه ورام بخشندۀ چراگاههای خوب ، ردان اشونی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم وهیشتو یشت گاو اشون، رد اشونی را.
خواستار ستایشم آفرین نیک اشون و اشون مرد پاک و دامویش اوپمن، ایزد چیره دست دلیر اشون، رد اشونی را.
10
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم ایریمن ایشیه ی اشون ، رد اشونی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم فشو شو منثره ی اشون، رد اشونی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم رد بزرگوارهادخت اشون ، رد اشونی را.
11
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم پرسش اهورایی اشون ، رد اشونی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم دین اهورایی اشون، رد اشونی را.
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم سرزمین اهورایی اشون و زرتشتوم اهورایی اشون ، ردان اشونی را .
با این زور وبرسم، خواستار ستایشم هدیش دارندۀ کشتزار را که به چار پای خوب کنش، چراگاه بخشد واشون مرد را که چار پای بپرورد.
زرتشت : ویسپرد
کرده پنجم
ای امشا سپندان !
آماده م که شما را زوت ، ستاینده ، خواننده ، پرستنده ، چاووش و سرود خوان باشم .
اینک ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین ، شما - امشاسپندان - را باد !
اینک ، بهروزی و خشنودی رد و اشونی و پیروزی و خوشی روان ،سوشیانتهای ما را باد!
2
ای امشا سپندان ! ای شهریاران نیک خوب کنش !
جان و تن و همه ی توان خویش ، شما را پیش کش می کنیم .
3
ای اهوره مزدا ی اشون !
نزد تو خستوییم بدین کیش .خستوییم که مزا پرست ، زرتشتی ، دشمن دیوان و پیرو دین اهورایی هستیم .
هونی اشون ، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین .
ساونگهی و ویسیه ی اشون ، ردان اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین .
ردان زوت وگهها وماه گهنبارها و سال را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین .
زوت:
«یثه آهو و یریو . . » که زوت مرا بگوید .
راسپی :
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
«اَثار توش اَ شات چیت هچا . . . .» که پارسا مرد دان بگوید .
آماده م که شما را زوت ، ستاینده ، خواننده ، پرستنده ، چاووش و سرود خوان باشم .
اینک ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین ، شما - امشاسپندان - را باد !
اینک ، بهروزی و خشنودی رد و اشونی و پیروزی و خوشی روان ،سوشیانتهای ما را باد!
2
ای امشا سپندان ! ای شهریاران نیک خوب کنش !
جان و تن و همه ی توان خویش ، شما را پیش کش می کنیم .
3
ای اهوره مزدا ی اشون !
نزد تو خستوییم بدین کیش .خستوییم که مزا پرست ، زرتشتی ، دشمن دیوان و پیرو دین اهورایی هستیم .
هونی اشون ، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین .
ساونگهی و ویسیه ی اشون ، ردان اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین .
ردان زوت وگهها وماه گهنبارها و سال را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین .
زوت:
«یثه آهو و یریو . . » که زوت مرا بگوید .
راسپی :
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
«اَثار توش اَ شات چیت هچا . . . .» که پارسا مرد دان بگوید .
زرتشت : ویسپرد
کرده شانزدهم
...................................................................................................................................................« سر آغاز کرده 13 وبندهای 1و2 کرده 14»
1
اینک آذر پسر اهوره مزدا را می ستاییم .
ایزدان آذر نژاد را می ستاییم .
درست کرداران آذر نژاد را می ستاییم .
فروشی های اَشونن را می ستاییم .
سروش پیروزمند را می ستاییم .
سراسر آفرینش اششه را می ستاییم .
2
اینک پاداش و فروشی زرتشت سپتمان اَشون را می ستاییم .
اینک پاداش و فروشی همهی اششنان را می ستاییم .
فروشی همه ی اَشونان را می ستاییم .
فروشی اشونانی را که در کشورند می ستاییم .
فروشی اشونانی را که در بیرون از کشورند می ستاییم .
فروشی های اشون مردان را می ستاییم .
فروشی های اششون زنان را می ستاییم .
3
زرتشت برما - که اهوره مزدای اششون ، از ستایش نیکمان آگاهی دارد - اَهو رتو است .
آنچه را که از این مرز و بوم است - آبها و زمین ها وگیاهان - می ستاییم .
...............................................................................................« بند های 3-1 همین کرده »
4
.............................................................................................« بند4 کرده 14»
بنگهه هاتم . . .
1
اینک آذر پسر اهوره مزدا را می ستاییم .
ایزدان آذر نژاد را می ستاییم .
درست کرداران آذر نژاد را می ستاییم .
فروشی های اَشونن را می ستاییم .
سروش پیروزمند را می ستاییم .
سراسر آفرینش اششه را می ستاییم .
2
اینک پاداش و فروشی زرتشت سپتمان اَشون را می ستاییم .
اینک پاداش و فروشی همهی اششنان را می ستاییم .
فروشی همه ی اَشونان را می ستاییم .
فروشی اشونانی را که در کشورند می ستاییم .
فروشی اشونانی را که در بیرون از کشورند می ستاییم .
فروشی های اشون مردان را می ستاییم .
فروشی های اششون زنان را می ستاییم .
3
زرتشت برما - که اهوره مزدای اششون ، از ستایش نیکمان آگاهی دارد - اَهو رتو است .
آنچه را که از این مرز و بوم است - آبها و زمین ها وگیاهان - می ستاییم .
...............................................................................................« بند های 3-1 همین کرده »
4
.............................................................................................« بند4 کرده 14»
بنگهه هاتم . . .
زرتشت : ویسپرد
کرده هجدهم
..........................................................................................................................................................................................« سرآغاز کرده 13»
اَشتود گاه اَشون ، رد اَشونی را می ستاییم با . . . « دنباله مانند بند های3-1 کرده 14»
1
اهوره مزدا را به نیکویی می ستاییم .
امشاسپندان را به نیکویی می ستاییم .
اَون مرد را به نیکویی می ستاییم .
آفرینش داداراَشون را به نیکویی می ستاییم .
اُشتودگاه را برای خشنودی اَشون مرد می ستاییم .
2
کامروایی جاودانه اششون را می ستاییم که رنج دُروند است .
کامروایی بی کرانه را می ستاییم .
با اُشتودگاه می ستاییم هر آن اَشون مردی را که بوده است و هست و خواهد یود « از آغار بند 1 تا اینجا بار دیگر خوانده می شود»
3
اشتودگاه را می ستاییم .
ما می ستایم هات ها، پتمان ها ، واژه ها و بند های اشتودگاه را چه خوانده ،چه باژ گرفته ، چه سروده ، چه ستوده .
«ینگهه هاتم . . . »
اَشتود گاه اَشون ، رد اَشونی را می ستاییم با . . . « دنباله مانند بند های3-1 کرده 14»
1
اهوره مزدا را به نیکویی می ستاییم .
امشاسپندان را به نیکویی می ستاییم .
اَون مرد را به نیکویی می ستاییم .
آفرینش داداراَشون را به نیکویی می ستاییم .
اُشتودگاه را برای خشنودی اَشون مرد می ستاییم .
2
کامروایی جاودانه اششون را می ستاییم که رنج دُروند است .
کامروایی بی کرانه را می ستاییم .
با اُشتودگاه می ستاییم هر آن اَشون مردی را که بوده است و هست و خواهد یود « از آغار بند 1 تا اینجا بار دیگر خوانده می شود»
3
اشتودگاه را می ستاییم .
ما می ستایم هات ها، پتمان ها ، واژه ها و بند های اشتودگاه را چه خوانده ،چه باژ گرفته ، چه سروده ، چه ستوده .
«ینگهه هاتم . . . »
زرتشت : ویسپرد
کرده نوزدهم
...............................................................................................................................................« سر آغاز کرده 13»
سپتمد گاه رد اششونی را می ستاییم با. . . « دنباله مانند بند 1کرده 14»
به دانش . . . « دنباله متنند بند2 کرده 14»
1
اهوره مزدای اَشون را می ستاییم .
امشاسپندان اَشون را می ستاییم .
اششون مرد را می ستاییم .
پیش اندیشی اششونانه را می ستاییم .
سپندار مز اَشون را می ستاییم .
آفریدگان اَشون آفریدگار اَشون را می ستایم .
از میان آفریدگان اَشون ، نخست اندیش را می ستاییم( در سنت ایرانیان نخست اندیش گیومرث اراده شده است)
اهوره مزدا ، خرد از همه چیز آگاه را می ستاییم .
2
روشنایی خورشید را می ستاییم .
خور شید در میان بلندها ، بلند ترین را می ستاییم .
خورشید و امشا سپندان را می ستاییم .
فرمان ایزدی نیک ورزیده را می ستاییم .
گرزمان در خشان را می ستاییم .
فرِّ اهورای را می ستاییم .
گله و رمه داده آذر را می ستاییم .
هر چیز پاک وسود بخش را می ستاییم .
سپندار مز بخشنده را می ستاییم که دهش او را و اَشه از نخستین آفریدگان اَشون است .
سپنتمد گاه را می ستاییم .
هات ها ، پتمان ها، واژه هاو بند های سپنتمد گاه را - چه خوانده ، چه باژ گرفته ، چه سروده ، چه ستوده - می ستاییم .
«ینگهه هاتم . . . »
سپتمد گاه رد اششونی را می ستاییم با. . . « دنباله مانند بند 1کرده 14»
به دانش . . . « دنباله متنند بند2 کرده 14»
1
اهوره مزدای اَشون را می ستاییم .
امشاسپندان اَشون را می ستاییم .
اششون مرد را می ستاییم .
پیش اندیشی اششونانه را می ستاییم .
سپندار مز اَشون را می ستاییم .
آفریدگان اَشون آفریدگار اَشون را می ستایم .
از میان آفریدگان اَشون ، نخست اندیش را می ستاییم( در سنت ایرانیان نخست اندیش گیومرث اراده شده است)
اهوره مزدا ، خرد از همه چیز آگاه را می ستاییم .
2
روشنایی خورشید را می ستاییم .
خور شید در میان بلندها ، بلند ترین را می ستاییم .
خورشید و امشا سپندان را می ستاییم .
فرمان ایزدی نیک ورزیده را می ستاییم .
گرزمان در خشان را می ستاییم .
فرِّ اهورای را می ستاییم .
گله و رمه داده آذر را می ستاییم .
هر چیز پاک وسود بخش را می ستاییم .
سپندار مز بخشنده را می ستاییم که دهش او را و اَشه از نخستین آفریدگان اَشون است .
سپنتمد گاه را می ستاییم .
هات ها ، پتمان ها، واژه هاو بند های سپنتمد گاه را - چه خوانده ، چه باژ گرفته ، چه سروده ، چه ستوده - می ستاییم .
«ینگهه هاتم . . . »
زرتشت : ویسپرد
کرده هفتم
1
سخا درست گفنه را می ستاییم .
سروش پارسا را می ستاییم .
اَشی نیک را می ستاییم .
نریو سنگ را می ستاییم .
آشتی پیروز را می ستاییم .
نیفتادنی و نلغزیدنی را می ستاییم .
فروشی های اَشونان را می ستاییم .
چینودپل را می ستاییم .
گرزمان اهوره مزدار را می ستاییم .
بهترین زندگی (بهشت ) ، روشنایی همه گونه آسایش بخش را می ستاییم .
2
بهترین راه به سوی بهترین زندگی (بهشت ) را می ستاییم .
اَرشتاد نیک گیتی افزای و جهان پرور وپاداش بخش را می ستاییم .
دین مزدا پرستی را می ستاییم .
رشن راست ترین را می ستاییم .
مهر فراخ چراگه را می ستاییم .
پارندی چست را می ستاییم : آن چست در میان چست اندیشان ،آن چست در میان چست گفتاران ، آن چست در میان چست کرداران را ؛آن که تن را چستی بخشد .
3
دلیری مردانه را می ستاییم که مردان را گشایش بخشد ، که هو مردان را گشایش بخشد ؛ که تند تر از تند و دلیر تر از دلیر است ؛ که همچون پاداش ایزدی به مرد رسد؛ که در هنگام گرفتاری ، تن مردان را برهاند .
خواب مزدا آفریده ی مایه ی شادمانی جانوران و مردمن را می ستاییم .
4
آفریدگان اَشون نخست آفریده «ایزدان مینوی که پیش از آسمان و آب و زمین و گیاه و جانور آفریه شدند .» - پیش از آفرینش آسمان و آب و زمین و گیاه و جانور خوب کنش - را می ستاییم .
دریای فراخ کرت را می ستاییم .
باد چالاک مزدا آفریده را می ستاییم .
آسمان درخشان نخست آفریده «آسمان پیش از دیگر بخشهای گیهان و جهان اَستومند آفریده شد .» - پیش از آفرینش جهان اَستومند - را می ستاییم .
5
ای آذر اهوره مزدا! ای اَشون ! ای رد اَشونی!
ترا می ستاییم .
زور و کشتی برسم اَشون به آیین اَشه گسترده ، ردان اَشونی را می ستاییم .
اَپام نپات را می ستاییم .
نریو سنگ را می ستاییم . . .
راسپی :
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
«اَثارتوش اَشات چیت هچا . . . »که پارسا مرد دانا بگوید .
سخا درست گفنه را می ستاییم .
سروش پارسا را می ستاییم .
اَشی نیک را می ستاییم .
نریو سنگ را می ستاییم .
آشتی پیروز را می ستاییم .
نیفتادنی و نلغزیدنی را می ستاییم .
فروشی های اَشونان را می ستاییم .
چینودپل را می ستاییم .
گرزمان اهوره مزدار را می ستاییم .
بهترین زندگی (بهشت ) ، روشنایی همه گونه آسایش بخش را می ستاییم .
2
بهترین راه به سوی بهترین زندگی (بهشت ) را می ستاییم .
اَرشتاد نیک گیتی افزای و جهان پرور وپاداش بخش را می ستاییم .
دین مزدا پرستی را می ستاییم .
رشن راست ترین را می ستاییم .
مهر فراخ چراگه را می ستاییم .
پارندی چست را می ستاییم : آن چست در میان چست اندیشان ،آن چست در میان چست گفتاران ، آن چست در میان چست کرداران را ؛آن که تن را چستی بخشد .
3
دلیری مردانه را می ستاییم که مردان را گشایش بخشد ، که هو مردان را گشایش بخشد ؛ که تند تر از تند و دلیر تر از دلیر است ؛ که همچون پاداش ایزدی به مرد رسد؛ که در هنگام گرفتاری ، تن مردان را برهاند .
خواب مزدا آفریده ی مایه ی شادمانی جانوران و مردمن را می ستاییم .
4
آفریدگان اَشون نخست آفریده «ایزدان مینوی که پیش از آسمان و آب و زمین و گیاه و جانور آفریه شدند .» - پیش از آفرینش آسمان و آب و زمین و گیاه و جانور خوب کنش - را می ستاییم .
دریای فراخ کرت را می ستاییم .
باد چالاک مزدا آفریده را می ستاییم .
آسمان درخشان نخست آفریده «آسمان پیش از دیگر بخشهای گیهان و جهان اَستومند آفریده شد .» - پیش از آفرینش جهان اَستومند - را می ستاییم .
5
ای آذر اهوره مزدا! ای اَشون ! ای رد اَشونی!
ترا می ستاییم .
زور و کشتی برسم اَشون به آیین اَشه گسترده ، ردان اَشونی را می ستاییم .
اَپام نپات را می ستاییم .
نریو سنگ را می ستاییم . . .
راسپی :
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
«اَثارتوش اَشات چیت هچا . . . »که پارسا مرد دانا بگوید .
زرتشت : ویسپرد
کرده شانزدهم
...................................................................................................................................................« سر آغاز کرده 13 وبندهای 1و2 کرده 14»
1
اینک آذر پسر اهوره مزدا را می ستاییم .
ایزدان آذر نژاد را می ستاییم .
درست کرداران آذر نژاد را می ستاییم .
فروشی های اَشونن را می ستاییم .
سروش پیروزمند را می ستاییم .
سراسر آفرینش اششه را می ستاییم .
2
اینک پاداش و فروشی زرتشت سپتمان اَشون را می ستاییم .
اینک پاداش و فروشی همهی اششنان را می ستاییم .
فروشی همه ی اَشونان را می ستاییم .
فروشی اشونانی را که در کشورند می ستاییم .
فروشی اشونانی را که در بیرون از کشورند می ستاییم .
فروشی های اشون مردان را می ستاییم .
فروشی های اششون زنان را می ستاییم .
3
زرتشت برما - که اهوره مزدای اششون ، از ستایش نیکمان آگاهی دارد - اَهو رتو است .
آنچه را که از این مرز و بوم است - آبها و زمین ها وگیاهان - می ستاییم .
...............................................................................................« بند های 3-1 همین کرده »
1
اینک آذر پسر اهوره مزدا را می ستاییم .
ایزدان آذر نژاد را می ستاییم .
درست کرداران آذر نژاد را می ستاییم .
فروشی های اَشونن را می ستاییم .
سروش پیروزمند را می ستاییم .
سراسر آفرینش اششه را می ستاییم .
2
اینک پاداش و فروشی زرتشت سپتمان اَشون را می ستاییم .
اینک پاداش و فروشی همهی اششنان را می ستاییم .
فروشی همه ی اَشونان را می ستاییم .
فروشی اشونانی را که در کشورند می ستاییم .
فروشی اشونانی را که در بیرون از کشورند می ستاییم .
فروشی های اشون مردان را می ستاییم .
فروشی های اششون زنان را می ستاییم .
3
زرتشت برما - که اهوره مزدای اششون ، از ستایش نیکمان آگاهی دارد - اَهو رتو است .
آنچه را که از این مرز و بوم است - آبها و زمین ها وگیاهان - می ستاییم .
...............................................................................................« بند های 3-1 همین کرده »
زرتشت : خرده اوستا
سه نیایش آغازین
« اَشم وُهو . . . »( این نیایش و دو نیایش پس از آن ، از مهم ترین و مشهورترین نیایشهای مزداپرستان است که در بیشتر بخش های اوستا آمده است و در غالب آیین های دینی خوانده می شود . نیایش دوم را در اوستا اَهون و یریه . . . و در پهلوی « اَهونور »و « هُونور» نیز خوانده اند .)
اَشه بهترین نیکی و متیه ی بهروزی است . بهروزی از آن کسی است که درست کردار و خواستار بهترین اَشه است .
«یثه اَهو یریو . . . »
همان گونه که او رد برگزیده و آرمانی جهان اَهو ست ، رد مینوی رَتو و بنیاد گذار کردارها و اندیشه های نیک زندگانی در راه مزداست .
شهریاری از آن اهوره است . اَهوره است که او را ( زرتشت را ) به نگاهبانی درویشان برگماشت .
« ینگهه هاتم . . . »
مزدا اَهوره کسانی را که در پرتو اَشه بهترین پرسشها را بجای می آورند ، می شناسد .
من نیز چنین کسانی را که بوده اند و هستند ، به نام می ستایم و با درود بدانان نزدیک می شوم (گاه . یس . 51 بند 22)
اَشه بهترین نیکی و متیه ی بهروزی است . بهروزی از آن کسی است که درست کردار و خواستار بهترین اَشه است .
«یثه اَهو یریو . . . »
همان گونه که او رد برگزیده و آرمانی جهان اَهو ست ، رد مینوی رَتو و بنیاد گذار کردارها و اندیشه های نیک زندگانی در راه مزداست .
شهریاری از آن اهوره است . اَهوره است که او را ( زرتشت را ) به نگاهبانی درویشان برگماشت .
« ینگهه هاتم . . . »
مزدا اَهوره کسانی را که در پرتو اَشه بهترین پرسشها را بجای می آورند ، می شناسد .
من نیز چنین کسانی را که بوده اند و هستند ، به نام می ستایم و با درود بدانان نزدیک می شوم (گاه . یس . 51 بند 22)
زرتشت : خرده اوستا
ماه نیایش
پازند :
به نام هرمزد خدای افزونی ، بزرگی و فرّ بیفزایاد !
ماه رننده به یاری برساد!
از همه گناهان پشیمانم و پتت می کنم . . . ( جمله مانند آن در نیر .)
1
اوستا : درود بر . . . ( بند 1 ما )
2
خشنودی اهوره مزدا . . . ( بند 2 نیا.)
من خستویم . . . ( دنباله برابر است با جمله هماند آن در بند 10 نیا )
ماه در بردارنده تخمه گاو ، گاو یگانه آفریده و چار پایان گوناگون را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین !
راسپی :
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
« اَثار توش اَشات چیت هچا . . . » که پارسا مرد دانا بگوید .
3-9
.....................................................................................................................................................................( بند های 7-1 ماه )
10
زور و پیروزی دهید .
گله و رمه را افزونی کنید .
فرزندان دلیر را افزونی بخشید ؛ از آن دلیران پایدار انجمنی پیروز شکست ناپذیر که همستاران را به یک زخم از پای در آورند ؛ که دشمنان را به یک زخم شکست دهند و رنج و ناکامی رسانند و پیمان شناسان را اشکار شاد کامی و رامش بخشند .
11
ای ایزدان فرّ ه مند 1 ای ایزدان همه گونه درمان بخش !
شما که فرا واننده خویش را یاری می رسانید ، بزرگواریتان پایدار باد !
ای آبها!
فرّ خویش را بدان کس که ستایشگر شماست ، نشان دهید .
12
« اَشم وهو . . . »
.................................................................................................................................( بند های 19-18 نیا . جز آنکه به جای خورشید ، اه در بردارنده ی تخمه گاو می اید .)
به نام هرمزد خدای افزونی ، بزرگی و فرّ بیفزایاد !
ماه رننده به یاری برساد!
از همه گناهان پشیمانم و پتت می کنم . . . ( جمله مانند آن در نیر .)
1
اوستا : درود بر . . . ( بند 1 ما )
2
خشنودی اهوره مزدا . . . ( بند 2 نیا.)
من خستویم . . . ( دنباله برابر است با جمله هماند آن در بند 10 نیا )
ماه در بردارنده تخمه گاو ، گاو یگانه آفریده و چار پایان گوناگون را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین !
راسپی :
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
« اَثار توش اَشات چیت هچا . . . » که پارسا مرد دانا بگوید .
3-9
.....................................................................................................................................................................( بند های 7-1 ماه )
10
زور و پیروزی دهید .
گله و رمه را افزونی کنید .
فرزندان دلیر را افزونی بخشید ؛ از آن دلیران پایدار انجمنی پیروز شکست ناپذیر که همستاران را به یک زخم از پای در آورند ؛ که دشمنان را به یک زخم شکست دهند و رنج و ناکامی رسانند و پیمان شناسان را اشکار شاد کامی و رامش بخشند .
11
ای ایزدان فرّ ه مند 1 ای ایزدان همه گونه درمان بخش !
شما که فرا واننده خویش را یاری می رسانید ، بزرگواریتان پایدار باد !
ای آبها!
فرّ خویش را بدان کس که ستایشگر شماست ، نشان دهید .
12
« اَشم وهو . . . »
.................................................................................................................................( بند های 19-18 نیا . جز آنکه به جای خورشید ، اه در بردارنده ی تخمه گاو می اید .)
زرتشت : خرده اوستا
سی روزه ی بزرگ
1 . هرمز رایومند فرّه مند را می ستاییم . امشاسپندان ، شهریاران نیک خوب کنش را می ستاییم .
2 . بهمن . امشاسپندان را می ستاییم . اشتی پیروز ، دیده بان دیگر افریدگان را می ستاییم . دانش سرشتی مزدا آفریده را می ستاییم .دانش آموزشی مزدا داده را می ستاییم .
3 . اردیبهشت زیباترین امشاسپندان را می ستاییم . نماز ایریمن ایشیه ی توانای مزدا آفریده را می ستاییم . سوک ی نیک فراخ دیدگاه مزدا آفریده ی اشون را می ستاییم .
4 . شهریور امشاسپندان را می ستاییم . فلزّ گداخته را می ستاییم .آمرزگار پناه بخش درویشان را می ستاییم .
5 . سپندارمذ نیک را می ستاییم . راتای نیک فراخ دیدگاه مزدا افریده ی اشون را را می ستاییم .
6 . خرداد امشاسپندان را می ستاییم . یاریه هو شیتی را می ستاییم و ایزدان اشون سال و روان ردان اشه را می ستاییم .
7 . امرداد امشا سپندان را می ستاییم . گله های پرواری را می ساییم . خرمن سود بخش را می ستاییم . گو کرن ی نیرومند مزدا آفریده را می ستاییم .
هاونگاه :
مهر فراخ چراگاه را می ستاییم . رام بخشنده ی چراگاه خوب را می ستاییم .
رپیثوینگاه :
اردیبهشت و آذر اهوره مزدا را می ستاییم .
ازیرینگاه :
رد بزرگوار شهریار شیدور اپام نپات تیز اسب را می ستاییم . آب مزدا آفریده را می ستاییم .
تویسروثریمگاه :
فروشی های نیک وانای پاک اشونان را می ستاییم . زنان و گروه فرزندانشان را می ستاییم . یاریه هوشیتی و ام ی نیک آفریده ی برزمند را می ستاییم . بهرام اهوره آفرید را می ستاییم . اوپرتات پیروز را می ستاییم .
اُشهینگاه :
سروش پارسای برزمند پیروز گیتی افزای اشون ، رد آشونی را می ستاییم . رشن راست ترین را می ستایم . ارشتاد گیتی افزای جهان پرور را می ستاییم .
8 . دادار ( دی به آذر) ، اهوره مزدای رایوند فرّه مند را می ستاییم امشاسپندان ، شهریاران نیک خوب کنش را می ستاییم .
9 . آذر اهوره مزدا را می ستاییم . . . ( دنباله جمله برابر است به بند های 5 و 6 آتش)
10 . ابان نیک مزدا آفریده ی اشون را می ستاییم . اردویسور اناهیتا ی اشون را می ستاییم .همه ی آبهای اشون مزدا آفریده را می ستاییم . همه ی گیاهان اشون مزدا آفریده را می ستاییم .
1 1 .خورشید جاودانه رایوند تیز اسب را می ستاییم .
12 . ماه در بردارنده تخمه ی گاو را می ستاییم فروشی های گوشورون یگانه آفریده را می ستاییم . فروشی های روان چارپایان گوناگون را می ستاییم .
13 . تیر ( تشتر) ستاره رایوند فرّ ه مند را می ستاییم . ستویس توانای مزدا آفریده ، فراز آورنده اب را می ستاییم . همه ی ستارگان در بردارنده تخمه ی آب را می ستاییم . همهی ستارگان در بردارنده تخمه ی زمین را می ستاییم . همه ی ستارگان در بردارنده تخمه گیاه را می ستاییم . ونند ستاره مزدا آفریده را می ستاییم . هفتورنگ مزدا افریده ی فرّ ه مند درمان بخش را می ستاییم ؛ پایداری در برابر جاودان پریان را .
14 . گوش ( گوشور ون ) نیک کنش را می ستاییم . درواسپ توانای مزدا آفریده ی اشون را می ستاییم .
15 . دادار ( دی به مهر) ، اهوره مزدای رایومند فرّ ه مند را می ستاییم . امشاسپندان ، شهریاران نیک خوب کنش را می ستاییم .
16 . مهر فراخ چراگاه آن هزار گوش ده هزار چشم ، آن ایزد نامبردار را می ستاییم . رام بخشنده چراگاه خوب را می ستاییم .
17 . سروش پارسای برزمند پیروز گیتی افزای رد اشونی را می ستاییم .
18 . رشن راست ترین را می ستاییم . ارشتاد گیتی افزای جهان پرور را می ستاییم . گفتار راست ترین گیتی افزای را می ستاییم .
19 . فروردین ( فروشی های) پاک نیک تواای اشونان را می ستاییم .
20 . بهرام اهوره آفریده را می ستاییم . ام ی نیک آفریده ی برزمند را می ستاییم . او پرتات پیروز را می ستاییم .
21 . رام بخشنده ی چراگاه خوب را می ستاییم . اندروای اشون را می ستاییم . اندروای زبردست ، دیدبان دیگر آفریدگان را می ستاییم . آنچه از ترا - ای اندر وای اشون ! - که از سپند مینوست ، می ستاییم . ثواش جاودانه را می ستاییم . زروان بی کرانه را می ستاییم . زمانه جاودانی را می ستاییم .
22 . باد اشون نیک کنش را می ستاییم . با زیرین را می ستاییم . با د زبرین را می ستاییم . با د پیشین را می ستاییم . باد پسین را می ستاییم . دلیری مردانه را می ستاییم .
23 . دادار ( دی به دین ) اهوره مزدای رایوند فرّ مند را ی ستاییم امشاسپندان شهریاران نیک خوب کنش را می ستاییم .
24 . دین نیک مزدا پرستی را می ستاییم راست ترین چیستا ی مزدا آفریده ی اشون رامی ستاییم .
25 . ارد ( ارت ، اشی ) نیک ، شیدور بزرگوار نیرومند برزمند بخشایشگر را می ستاییم . فرّ مزدا آفریده را می ستاییم . پاداش مزدا آفریده را می ستاییم . پارندی سبک گردونه را می ستاییم . فرّ ایرانی مزدا آفریده را می ستاییم . فر ا گرفتنی نیرومند مزدا آفریده را می ستاییم . فر مزدا آفریده ی زرتشت را می ستاییم .
26 . اشتاد ارشتاد گیتی افزای را می ستاییم . کوه اوشیدرن مزدا آفریده ی بخشنده ی آسایش اشه را می ستاییم .
27. آسمان درخشان را می ستاییم . بهترین سرای اشونان ( بهشت) بخشنده روشنی سراسر خوشی را می ستاییم .
28 . زامیاد ایزد نیک کنش را می ستاییم . کوه اوشیدرن مزدا افریده ی بخشنده ی اسایش اشه را می ستاییم . همه یکوههای مزدا آفریده ی اشون بخشنده ی اسایش اشه ، ردان اشونی را می ستاییم . فرّ کیانی نیرومند مزدا آفریده را می ستاییم . فرّ ناگرفتنی نیروند مزدا آفریده را می ستاییم .
29 . ماراسپند ( منثره ی سپنت ) بسیار فرّ ه مند را می ستاییم . داد دیو ستیز را می ستاییم . داد زرتشتی را می ستاییم . دین نیک مزدا پرستی را می ستاییم . باور داشتن به منثره ی را می ستاییم . هوش دریافت دین مزدا پرستی را می ستاییم آگاهی از منثره را می ستاییم . دانش سرشتی مزدا آفریده را می ستاییم . دانش آموزش مزدا داده را می ستاییم .
30 . انیران جاودانه را می ستاییم . گرزمان روشن را می ستاییم .همستکان جاودانه را می ستاییم .چینود پل مزداآفریده اشون را می ستایی . رد بزرگوار ، هریار شیدور ، اپام نپات تیز اسب را می ستاییم .آب مزداآفریده اشون را می ستاییم هوم زرّین بلند را می ستاییم . هوم گیتی افزای را می ستاییم . هوم دور دارنده ی مرگ را می ستاییم . دهمان آفرین نیک را می ستاییم . دامویش اوپمن دلیر ایزد چیره دست را می ستاییم . همهی ایزدان اشون مینوی را می ستاییم . همهی ایزدان اشون جهانی را می ستاییم .
2 . بهمن . امشاسپندان را می ستاییم . اشتی پیروز ، دیده بان دیگر افریدگان را می ستاییم . دانش سرشتی مزدا آفریده را می ستاییم .دانش آموزشی مزدا داده را می ستاییم .
3 . اردیبهشت زیباترین امشاسپندان را می ستاییم . نماز ایریمن ایشیه ی توانای مزدا آفریده را می ستاییم . سوک ی نیک فراخ دیدگاه مزدا آفریده ی اشون را می ستاییم .
4 . شهریور امشاسپندان را می ستاییم . فلزّ گداخته را می ستاییم .آمرزگار پناه بخش درویشان را می ستاییم .
5 . سپندارمذ نیک را می ستاییم . راتای نیک فراخ دیدگاه مزدا افریده ی اشون را را می ستاییم .
6 . خرداد امشاسپندان را می ستاییم . یاریه هو شیتی را می ستاییم و ایزدان اشون سال و روان ردان اشه را می ستاییم .
7 . امرداد امشا سپندان را می ستاییم . گله های پرواری را می ساییم . خرمن سود بخش را می ستاییم . گو کرن ی نیرومند مزدا آفریده را می ستاییم .
هاونگاه :
مهر فراخ چراگاه را می ستاییم . رام بخشنده ی چراگاه خوب را می ستاییم .
رپیثوینگاه :
اردیبهشت و آذر اهوره مزدا را می ستاییم .
ازیرینگاه :
رد بزرگوار شهریار شیدور اپام نپات تیز اسب را می ستاییم . آب مزدا آفریده را می ستاییم .
تویسروثریمگاه :
فروشی های نیک وانای پاک اشونان را می ستاییم . زنان و گروه فرزندانشان را می ستاییم . یاریه هوشیتی و ام ی نیک آفریده ی برزمند را می ستاییم . بهرام اهوره آفرید را می ستاییم . اوپرتات پیروز را می ستاییم .
اُشهینگاه :
سروش پارسای برزمند پیروز گیتی افزای اشون ، رد آشونی را می ستاییم . رشن راست ترین را می ستایم . ارشتاد گیتی افزای جهان پرور را می ستاییم .
8 . دادار ( دی به آذر) ، اهوره مزدای رایوند فرّه مند را می ستاییم امشاسپندان ، شهریاران نیک خوب کنش را می ستاییم .
9 . آذر اهوره مزدا را می ستاییم . . . ( دنباله جمله برابر است به بند های 5 و 6 آتش)
10 . ابان نیک مزدا آفریده ی اشون را می ستاییم . اردویسور اناهیتا ی اشون را می ستاییم .همه ی آبهای اشون مزدا آفریده را می ستاییم . همه ی گیاهان اشون مزدا آفریده را می ستاییم .
1 1 .خورشید جاودانه رایوند تیز اسب را می ستاییم .
12 . ماه در بردارنده تخمه ی گاو را می ستاییم فروشی های گوشورون یگانه آفریده را می ستاییم . فروشی های روان چارپایان گوناگون را می ستاییم .
13 . تیر ( تشتر) ستاره رایوند فرّ ه مند را می ستاییم . ستویس توانای مزدا آفریده ، فراز آورنده اب را می ستاییم . همه ی ستارگان در بردارنده تخمه ی آب را می ستاییم . همهی ستارگان در بردارنده تخمه ی زمین را می ستاییم . همه ی ستارگان در بردارنده تخمه گیاه را می ستاییم . ونند ستاره مزدا آفریده را می ستاییم . هفتورنگ مزدا افریده ی فرّ ه مند درمان بخش را می ستاییم ؛ پایداری در برابر جاودان پریان را .
14 . گوش ( گوشور ون ) نیک کنش را می ستاییم . درواسپ توانای مزدا آفریده ی اشون را می ستاییم .
15 . دادار ( دی به مهر) ، اهوره مزدای رایومند فرّ ه مند را می ستاییم . امشاسپندان ، شهریاران نیک خوب کنش را می ستاییم .
16 . مهر فراخ چراگاه آن هزار گوش ده هزار چشم ، آن ایزد نامبردار را می ستاییم . رام بخشنده چراگاه خوب را می ستاییم .
17 . سروش پارسای برزمند پیروز گیتی افزای رد اشونی را می ستاییم .
18 . رشن راست ترین را می ستاییم . ارشتاد گیتی افزای جهان پرور را می ستاییم . گفتار راست ترین گیتی افزای را می ستاییم .
19 . فروردین ( فروشی های) پاک نیک تواای اشونان را می ستاییم .
20 . بهرام اهوره آفریده را می ستاییم . ام ی نیک آفریده ی برزمند را می ستاییم . او پرتات پیروز را می ستاییم .
21 . رام بخشنده ی چراگاه خوب را می ستاییم . اندروای اشون را می ستاییم . اندروای زبردست ، دیدبان دیگر آفریدگان را می ستاییم . آنچه از ترا - ای اندر وای اشون ! - که از سپند مینوست ، می ستاییم . ثواش جاودانه را می ستاییم . زروان بی کرانه را می ستاییم . زمانه جاودانی را می ستاییم .
22 . باد اشون نیک کنش را می ستاییم . با زیرین را می ستاییم . با د زبرین را می ستاییم . با د پیشین را می ستاییم . باد پسین را می ستاییم . دلیری مردانه را می ستاییم .
23 . دادار ( دی به دین ) اهوره مزدای رایوند فرّ مند را ی ستاییم امشاسپندان شهریاران نیک خوب کنش را می ستاییم .
24 . دین نیک مزدا پرستی را می ستاییم راست ترین چیستا ی مزدا آفریده ی اشون رامی ستاییم .
25 . ارد ( ارت ، اشی ) نیک ، شیدور بزرگوار نیرومند برزمند بخشایشگر را می ستاییم . فرّ مزدا آفریده را می ستاییم . پاداش مزدا آفریده را می ستاییم . پارندی سبک گردونه را می ستاییم . فرّ ایرانی مزدا آفریده را می ستاییم . فر ا گرفتنی نیرومند مزدا آفریده را می ستاییم . فر مزدا آفریده ی زرتشت را می ستاییم .
26 . اشتاد ارشتاد گیتی افزای را می ستاییم . کوه اوشیدرن مزدا آفریده ی بخشنده ی آسایش اشه را می ستاییم .
27. آسمان درخشان را می ستاییم . بهترین سرای اشونان ( بهشت) بخشنده روشنی سراسر خوشی را می ستاییم .
28 . زامیاد ایزد نیک کنش را می ستاییم . کوه اوشیدرن مزدا افریده ی بخشنده ی اسایش اشه را می ستاییم . همه یکوههای مزدا آفریده ی اشون بخشنده ی اسایش اشه ، ردان اشونی را می ستاییم . فرّ کیانی نیرومند مزدا آفریده را می ستاییم . فرّ ناگرفتنی نیروند مزدا آفریده را می ستاییم .
29 . ماراسپند ( منثره ی سپنت ) بسیار فرّ ه مند را می ستاییم . داد دیو ستیز را می ستاییم . داد زرتشتی را می ستاییم . دین نیک مزدا پرستی را می ستاییم . باور داشتن به منثره ی را می ستاییم . هوش دریافت دین مزدا پرستی را می ستاییم آگاهی از منثره را می ستاییم . دانش سرشتی مزدا آفریده را می ستاییم . دانش آموزش مزدا داده را می ستاییم .
30 . انیران جاودانه را می ستاییم . گرزمان روشن را می ستاییم .همستکان جاودانه را می ستاییم .چینود پل مزداآفریده اشون را می ستایی . رد بزرگوار ، هریار شیدور ، اپام نپات تیز اسب را می ستاییم .آب مزداآفریده اشون را می ستاییم هوم زرّین بلند را می ستاییم . هوم گیتی افزای را می ستاییم . هوم دور دارنده ی مرگ را می ستاییم . دهمان آفرین نیک را می ستاییم . دامویش اوپمن دلیر ایزد چیره دست را می ستاییم . همهی ایزدان اشون مینوی را می ستاییم . همهی ایزدان اشون جهانی را می ستاییم .
زرتشت : وندیدا
فرگرد یازدهم
1
زرتشت از اهوره مزدا پرسید :
ای اهوره مزدا ! ای سپند ترین مینو ! ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
چگونه خانه را ، آتش را ، آب را ، خاک را ، ستوران را ، گیاهان را ، اشون مرد را ، اشون زن را ، ستارگان را ، ماه را ، خورشید را ، روشنی بی پایان را و همه ی آفریدگان نیک مزدا ـ زادگان سپند مینو ـ را پاک کنم ؟
2
اهوره مزدا پاسخ داد :
تو نیایشهای ویژه پاک کردن آلودگان را برخوان ، آنگاه خانه ، آتش ، آب ، خاک ، ستوران ، گیاهان ، اشون مرد ، اشون زن ، ستارگان ، ماه ، خورشید ، روشنی بی پایان و همه ی آفریدگان نیک مزدا ـ زادگان سپند مینو ـ پاک می شوند .
3
بر تست که این پیروزمند ترین و چاره بخش ترین باژ را از بر بخوانی .
بر تست که اهون و یریه را پنج بار بسرایی :
.....................................................................................................................................................................................................................................................................................( بند های 19-20 فر 8)
4
چون بخواهی خانه را پاک کنی ، این نیایش را به بانگ بلند بر خوان :
...........................................................................................................................................................................................................................................................................................( یس 49 بند 1)
چون بخواهی آتش را پاک کنی ، این نیایش را به بانگ بلند بر خوان :
...........................................................................................................................................................................................................................................................................................( یس 36 بند 1)
5
چون بخواهی آب را پاک کنی ، این نیایش را به بانگ بلند بر خوان :
...........................................................................................................................................................................................................................................................................................( یس 38 بند 3)
چون بخواهی خاک را پاک کنی ، این نیایش را به بانگ بلند بر خوان :
...........................................................................................................................................................................................................................................................................................( یس 38 بند 1 )
6
چون بخواهی ستوران را پاک کنی ، این نیایش را به بانگ بلند بر خوان :
...........................................................................................................................................................................................................................................................................................( یس 35 بند 4 )
چون بخواهی گیاهان را پاک کنی ، این نیایش را به بانگ بلند بر خوان :
...........................................................................................................................................................................................................................................................................................( یس 48 بند 6 )
7
چون بخواهی اشون مرد یا اشون زن را پاک کنی ، این نیایش را به بانگ بلند بر خوان :
...........................................................................................................................................................................................................................................................................................( یس 54 بند 1 )
8
پس بر تست که این پیروزمند ترین و جاره بخش ترین باژ را از بر بخوانی .
برتست که تو اهون و یریه . . . را هشت بار بسرایی :
......................................................................................................................................................................................................................................................................................(بند های 19-20 فر 8)
9
من «خشم» را دور می رانم .
من « نسو » را دور می رانم .
من «آلایش اشکار »را دور می رانم .
من «آلایش پنهان » را دور می رانم .
من «خرو »را دور می رانم .
من «خرو یغنی » را دور می رانم .
من «بویذی » را دور می رانم .
من «بویذیژا » را دور می رانم .
من «کوندی» را دور می رانم .
من «کوندیز» را دور می رانم .
من «بوشاسپ» زرد را دور می رانم .
من «بوشاسپ » دراز دست را دور می رانم .
من «مویذی » را دور می رانم .
من «کبست » را دور می رانم .
من آن پری را که بر اتش و آب و خاک و ستور و گیاه فرودآید ، دور می رانم .
من آن دیو ناپاکی را که بر آتش و آب و خاک و ستور و گیاه فرود آید ، دور می رانم .
10
ای اهریمن تبهکار !
من تو را از آتش و آب و خاک و ستور و گیاه و اشون مرد و اشون زن ، از ستارگان و ماه و خورشید و فروغ بی اغاز و از همه ی افریدگان نیک مزدا ـ زادگان سپند مینو ـ دور می رانم .
11
پس بر تست که این پیروزمند ترین و چاره بخش ترین باژ را از بر بخوانی .
بر تست که اهون و یریه . . . را چهار بار بسرایی :
..................................................................................................................................................................................................................................................................................( بند های 19 - 20 فر 8 )
12
خشم دور رانده شود . . . ( همه ی نامهای بند 9 به ترتیب با دور رانده شود . تکرار می شود )
13
ای اهریمن تبهکار !
تو آتش و اب و خاک و ستور و گیاه و اشون مرد و اشون زن و ستارگان و ماه و خورشید و روشنی بی پایان و همه ی آفریدگان نیک مزدا ـ زادگان سپند مینو ـ دور رانده شوی .
14
پس بر تست که این پیروزمند ترین و چاره بخش ترین باژ را از بر بخوانی .
بر تست که این نیایش را چهار بار بسرایی :
..................................................................................................................................................................................................................................................................................( یس 34 بند 15 )
15-16
.............................................................................................................................................................................................................................................................................( بند های 9 و 10همین فر)
17
پس بر تست که این پیروزمند ترین و چاره بخش ترین باژ را از بر بخوانی .
بر تست که نیایش « ایریمن یشه » را چهار بار بسرایی :
..................................................................................................................................................................................................................................................................................( یس 54 بند 1 )
18-19
.........................................................................................................................................................................................................................................................................( بندهای 12 و 13 همین فر )
20
پس بر تست که این پیروزمند ترین و چاره بخش ترین باژ را از بر بخوانی .
بر تست که نیایش « اهون یریه . . . » را چهار بار بسرایی :
..................................................................................................................................................................................................................................................................................( بند های 19 و 20 فر 8)
زرتشت از اهوره مزدا پرسید :
ای اهوره مزدا ! ای سپند ترین مینو ! ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
چگونه خانه را ، آتش را ، آب را ، خاک را ، ستوران را ، گیاهان را ، اشون مرد را ، اشون زن را ، ستارگان را ، ماه را ، خورشید را ، روشنی بی پایان را و همه ی آفریدگان نیک مزدا ـ زادگان سپند مینو ـ را پاک کنم ؟
2
اهوره مزدا پاسخ داد :
تو نیایشهای ویژه پاک کردن آلودگان را برخوان ، آنگاه خانه ، آتش ، آب ، خاک ، ستوران ، گیاهان ، اشون مرد ، اشون زن ، ستارگان ، ماه ، خورشید ، روشنی بی پایان و همه ی آفریدگان نیک مزدا ـ زادگان سپند مینو ـ پاک می شوند .
3
بر تست که این پیروزمند ترین و چاره بخش ترین باژ را از بر بخوانی .
بر تست که اهون و یریه را پنج بار بسرایی :
.....................................................................................................................................................................................................................................................................................( بند های 19-20 فر 8)
4
چون بخواهی خانه را پاک کنی ، این نیایش را به بانگ بلند بر خوان :
...........................................................................................................................................................................................................................................................................................( یس 49 بند 1)
چون بخواهی آتش را پاک کنی ، این نیایش را به بانگ بلند بر خوان :
...........................................................................................................................................................................................................................................................................................( یس 36 بند 1)
5
چون بخواهی آب را پاک کنی ، این نیایش را به بانگ بلند بر خوان :
...........................................................................................................................................................................................................................................................................................( یس 38 بند 3)
چون بخواهی خاک را پاک کنی ، این نیایش را به بانگ بلند بر خوان :
...........................................................................................................................................................................................................................................................................................( یس 38 بند 1 )
6
چون بخواهی ستوران را پاک کنی ، این نیایش را به بانگ بلند بر خوان :
...........................................................................................................................................................................................................................................................................................( یس 35 بند 4 )
چون بخواهی گیاهان را پاک کنی ، این نیایش را به بانگ بلند بر خوان :
...........................................................................................................................................................................................................................................................................................( یس 48 بند 6 )
7
چون بخواهی اشون مرد یا اشون زن را پاک کنی ، این نیایش را به بانگ بلند بر خوان :
...........................................................................................................................................................................................................................................................................................( یس 54 بند 1 )
8
پس بر تست که این پیروزمند ترین و جاره بخش ترین باژ را از بر بخوانی .
برتست که تو اهون و یریه . . . را هشت بار بسرایی :
......................................................................................................................................................................................................................................................................................(بند های 19-20 فر 8)
9
من «خشم» را دور می رانم .
من « نسو » را دور می رانم .
من «آلایش اشکار »را دور می رانم .
من «آلایش پنهان » را دور می رانم .
من «خرو »را دور می رانم .
من «خرو یغنی » را دور می رانم .
من «بویذی » را دور می رانم .
من «بویذیژا » را دور می رانم .
من «کوندی» را دور می رانم .
من «کوندیز» را دور می رانم .
من «بوشاسپ» زرد را دور می رانم .
من «بوشاسپ » دراز دست را دور می رانم .
من «مویذی » را دور می رانم .
من «کبست » را دور می رانم .
من آن پری را که بر اتش و آب و خاک و ستور و گیاه فرودآید ، دور می رانم .
من آن دیو ناپاکی را که بر آتش و آب و خاک و ستور و گیاه فرود آید ، دور می رانم .
10
ای اهریمن تبهکار !
من تو را از آتش و آب و خاک و ستور و گیاه و اشون مرد و اشون زن ، از ستارگان و ماه و خورشید و فروغ بی اغاز و از همه ی افریدگان نیک مزدا ـ زادگان سپند مینو ـ دور می رانم .
11
پس بر تست که این پیروزمند ترین و چاره بخش ترین باژ را از بر بخوانی .
بر تست که اهون و یریه . . . را چهار بار بسرایی :
..................................................................................................................................................................................................................................................................................( بند های 19 - 20 فر 8 )
12
خشم دور رانده شود . . . ( همه ی نامهای بند 9 به ترتیب با دور رانده شود . تکرار می شود )
13
ای اهریمن تبهکار !
تو آتش و اب و خاک و ستور و گیاه و اشون مرد و اشون زن و ستارگان و ماه و خورشید و روشنی بی پایان و همه ی آفریدگان نیک مزدا ـ زادگان سپند مینو ـ دور رانده شوی .
14
پس بر تست که این پیروزمند ترین و چاره بخش ترین باژ را از بر بخوانی .
بر تست که این نیایش را چهار بار بسرایی :
..................................................................................................................................................................................................................................................................................( یس 34 بند 15 )
15-16
.............................................................................................................................................................................................................................................................................( بند های 9 و 10همین فر)
17
پس بر تست که این پیروزمند ترین و چاره بخش ترین باژ را از بر بخوانی .
بر تست که نیایش « ایریمن یشه » را چهار بار بسرایی :
..................................................................................................................................................................................................................................................................................( یس 54 بند 1 )
18-19
.........................................................................................................................................................................................................................................................................( بندهای 12 و 13 همین فر )
20
پس بر تست که این پیروزمند ترین و چاره بخش ترین باژ را از بر بخوانی .
بر تست که نیایش « اهون یریه . . . » را چهار بار بسرایی :
..................................................................................................................................................................................................................................................................................( بند های 19 و 20 فر 8)