عبارات مورد جستجو در ۷۹۹ گوهر پیدا شد:
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۸۴۱
طی شد ایّام برومندی ما در سختی
همچو آن دانه که در زیر قدم سبز شود
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۸۸۱
ز شرم گنه، سرو موزون ز خاکم
سرافکنده چون بید مجنون برآید
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۹۲۸
نسخهٔ مغلوط عالم قابل اصلاح نیست
وقت خود ضایع مکن، بر طاق نسیانش گذار
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۰۷۲
از جور روزگار ندارم شکایتی
این گرگ را به قیمت یوسف خریده‌ام
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۰۴
فریب مهربانی خوردم از گردون، ندانستم
که در دل بشکند خاری که بیرون آرد از پایم
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۴۶
آستین بر هر چه افشاندیم، دست ما گرفت
رو به ما آورد، بر هر چیز پشت پا زدیم
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۴۹
خط به اوراق جهان، دیده و نادیده زدیم
پشت دستی به گل چیده و ناچیده زدیم
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۵۴
آسودگی کنج قفس کرد تلافی
یک چند اگر زحمت پرواز کشیدیم
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۸۱
ما نه زان بیخبرانیم که هشیار شویم
یا به بانگ جرس قافله بیدار شویم
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۳۰۹
زین بیابان می‌برم خود را برون چون گردباد
بیش ازین نتوان غبار خاطر صحرا شدن
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۳۵۳
گفتم از پیری شود بند علایق سست‌تر
قامت خم حلقه‌ای افزود بر زنجیر من
عطار نیشابوری : بخش سوم
المقاله الثالثه فی فضیلت اصحابه
نخستین قدوهٔ دار الخلافه
جهان صدق و پور بوقحافه
اساس دین حق بنیاد تحقیق
نیابت دار شاه شرع صدیق
سپهر صدق را خورشید انور
چراغ اولیا صدیق ابوبکر
شریعت را نخستین قره العین
رفیق مصطفا و ثانی اثنین
شراب شرع چون جوشی بجوشید
بامنا و صدقنا بنوشید
نخستین جام حکمت نوش او کرد
ز دست مصطفا سر جوش او خورد
نبی را در امامت پیش رفته
توانگر آمده درویش رفته
چو حق در گوش جان او ندا کرد
هر آنچش بود با دختر فدا کرد
چو درباخت آنچ بودش زر و سیمی
بساخت ازمال دنیا با گلیمی
زهی بینندگی و پاک بازی
ولیکن نیست صدیقی ببازی
مخالف گوبیا بر خوان و بشناس
ستدعون الی قوم اولی باس
ز اول روز تا روز قیامت
نبی در حق او کرده کرامت
در اول هم دم او در هر اندوه
چه در شهر و چه در غار و چه در کوه
در اوسط نایب خاص نخستین
پیمبر را نیابت کرده در دین
در آخر در بر او خفته در خاک
زهی پیر و مرید و چست وچالاک
عطار نیشابوری : باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد
شمارهٔ ۴۸
در بادیهای که پا ز سر باید کرد
هر روز سفر نوع دگر باید کرد
ایمان برود اگر بخواهی استاد
جان گم گردد اگر سفر باید کرد
عطار نیشابوری : باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید
شمارهٔ ۳
زین بحر که در سینهٔ ما پیدا گشت
از پرتو آن چشم جهان بینا گشت
آن قطره –کزین پیش دلش میگفتی
امروز به خون غرقه شد و دریا گشت
عطار نیشابوری : باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید
شمارهٔ ۱۹
عمری به طلب در همه راهی گشتیم
با شخصِ چو کوه، همچو کاهی گشتیم
از خانه برون رفته گدایی بودیم
با خانه شدیم و پادشاهی گشتیم
عطار نیشابوری : باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید
شمارهٔ ۷۲
در واقعهای سخت عجب افتادم
گه می مردم صریح و گه میزادم
دانی ز چه خاست این همه فریادم
کامد یادم آنچه نیاید یادم
عطار نیشابوری : باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید
شمارهٔ ۷۳
آن وقت که گفتمی که ناشاد منم
چون دانستم که بر چه بنیاد منم
در حلقهٔ نیست هست چون زنجیری
در هم افتاده وانچه افتاده منم
عطار نیشابوری : باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی
شمارهٔ ۳۲
چندان که بدین قصه فرو مینگرم
یک ذرّه نمیرسد ز جائی دگرم
هرچند که شایسته و زیبا پسرم
نه کار من است این و نه کار پدرم
عطار نیشابوری : باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد
شمارهٔ ۲۷
پنهان گهریست در پسِ پردهٔ راز
وندر طلبش خلق جهان در تک و تاز
با هر دو جهان زیر و زبر میآیی
با خویشتن آی تا گهر یابی باز
عطار نیشابوری : باب سیزدهم: در ذمِّ مردمِ ب‍یحوصله و معانی كه تعلّق به
شمارهٔ ۱۷
چون بسیارم تجربه افتاد از خویش
از تجربه آمدم به فریاد از خویش
در تجربه هر که نیست آزاد از خویش
خاکش بر سر که سرنگون باد از خویش