عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۳۰
آهو از دام اندرون آواز داد
پاسخ گرزه به دانش باز داد
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۳۱
پادشا سیمرغ دریا را ببرد
خانه و بچه بدان تیتو سپرد
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۳۳
از فراوانی، که خشکا مار کرد
زن نهان مر مرد را بیدار کرد
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۳۵
چونکه مالیده بدو گستاخ شد
کار مالیده بدو در واخ شد
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۳۶
چون که نالنده بدو گستاخ شد
تن درستی آمد و در واخ شد
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۳۸
مرد دینی رفت و آوردش کنند
چون همی مهمان در من خواست کند
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۴۸
سر فرو بردم میان آبخور
از فرنج منش خشم آمد مگر
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۵۸
شیر خشم آورد و جست از جای خویش
و آمد آن خرگوش را الفغده پیش
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۶۴
ماده گفتا: هیچ شرمت نیست، ویک
بس سبکباری، نه بد دانی، نه نیک
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۷۲
کرد باید مر مرا و او را رون
شیر تا تیمار دارد خویشتن
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۷۴
زش ازو پاسخ دهم اندر نهان
زش به بیداری میان مردمان
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۷۹
گر درم داری، گزند آرد بدین
بفگن او را گرم و درویشی گزین
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۸۰
مرد را نهمار خشم آمد ازین
غاو شنگی به کف آوردش، گزین
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۸۱
ار همه خوبی و نیکی دارد او
ماده ور بر کار خویش ار دارد او
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۸۵
هیچ گنجی نیست از فرهنگ به
تا توانی رو هوا زی گنج نه
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۱۰۰
زشت و نافرهخته و نابخردی
آدمی رویی و در باطن بدی
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب
پاره ۴
توانی برو کار بستن فریب
که نادان همه راست ببند و ریب
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب
پاره ۱۴
ببادافره جاودان کردمند
به دوزخ بماند روانش نژند
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب
پاره ۱۷
کفیدش دل از غم، چون آن کفته نار
کفیده شود سنگ تیمار خوار
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب
پاره ۲۱
چه خوش گفت مزدور با آن خدیش:
مکن بد به کس، گر نخواهی به خویش