عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۲۶ - گلخن تاب
آن نگار گلخنی را خانه گرمک یافتند
عشقبازان رفته او را بام پستک یافتند
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۲۷ - غوزه چین
با نگار غوزه چین گفتم جفایت می کشم
گر شوی همصحبت من پخته هایت می کشم
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۲۹ - سیمکش
سیمکش امرد که باشد شوخ سیمین پیکری
از میان عاشقان دارد به سیم آور سری
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۳۳ - سورنایی
شوخ سرنایی مرا امشب به جستجوی شد
همره من آمد و در خانه من توی شد
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۳۷ - شربتگر
مه شربتگر من هر زمان در قهر می گردد
به کام عشقبازان شربت او زهر می گردد
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۴۱ - شمشیرگر
آن بت شمشیرگر ما را به خود همدم نکرد
ریخت خون عشقبازان را و ابرو خم نکرد
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۴۲ - شمشیرگر
دلبر شمشیرگر با من شبی شد میهمان
خانه من آمد و واکرد شمشیر از میان
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۴۷ - پاده چی
آن نگار پاده چی را دوش میهمان ساختم
بردم او را خانه و گوساله گردان ساختم
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۵۳ - شالی کار
گفتمش با شوخ شالی کار ای نازک نهال
در قفای خرمنت تا کوفتن هستم کشال
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۵۸ - تخمباز
دی به شوخ تخمبازی قصد یاری ساختم
جمع کردم دلبران را و قطارک باختم
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۶۰ - نداف
دلبر نداف آمد خانه ام را دید و رفت
پخته های خویش را با یکدگر پیچید و رفت
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۶۱ - نداف
دلبر نداف را امشب به سامان ساختم
بر دکانش رفتم امشب پخته پران ساختم
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۶۸ - بندباف
پنجه آن بندباف امرد به بازو تافتم
بند دستش را گرفتم خانه بردم بافتم
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۷۹ - جوفروش
جوفروش امرد که باشد دلبر عالیجناب
داده های خویش را با من کند جوجو حساب
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۸۲ - خواجه زاده
گفتمش با خواجه زاده از غمت هستم ملول
پیرخواهی شد اگر سازی نیاز من قبول
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۸۳ - کمانگر
با آن بت کمانگر تیری به کف رسیدم
در خانه کمانش انداختم کشیدم
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۸۴ - کمانگر
دوش از وصل کمانگر امردی کردم حضور
گوش او بگرفتم و در خانه آوردم به زور
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۸۸ - تسمه گر
گر چه با من آن نگار تسمه گر هم مکتب است
کرده هایش بی ته است و گفته هایش قالب است
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۹۰ - مسئله گو
گفتم به شوخ مسئله گو ای پری لقا
افتاده است مسئله مشکلی مرا
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۹۱ - شیرپز
شیرپز امرد که آمد از دهانش بوی شیر
عاشقان را شد ز سودایش رگ و پی جوی شیر