عبارات مورد جستجو در ۱۱۸۹ گوهر پیدا شد:
رشیدالدین میبدی : ۲- سورة البقره
۱۳ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ مفسران گفتند که رب العالمین جل جلاله بنى اسرائیل را بچهار چیز فرمود در توریة و عهد و پیمان گرفت و ریشان که این چهار چیز بجاى آرند و خلاف نکنند: یکى قتل ناکردن، دیگر مردمان را از خان و مان خویش بظلم آواره نکردن، سدیگر با یکدیگر به بیداد گرى هام پشت نبودن، چهارم اسیران بنى اسرائیل را اگر مرد باشند و گر زن باز خریدن و آزاد کردن. پس ایشان چهار خصلت یکى بجاى آوردند و سه بگذاشتند. رب العالمین ایشان را ملامت کرد گفت: وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ این کلمه دو معنى دارد: یکى آنست که خون هام دینان خویش مریزید، چنانک جاى دیگر گفت و لا تقتلوا انفسکم یعنى اهل دینکم، معنى دیگر آنست که خون خود مریزید، یعنى کسى را مکشید که شما را بقصاص باز کشند پس خون خود بکردار خود ریخته باشید وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ و برهان دینان خویش ظلم مکنید تا ایشان را از خان و مان بیفکنید. ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ یعنى اقررتم انّ العهد حق فقبلتم، پس آنکه اقرار دادید که آن عهد حق است و قبول کردید. و گفتهاند که آن قوم که عهد و میثاق با ایشان رفت فرمان بجاى آوردند پس فرزندان ایشان نافرمانى کردند و پیمان بشکستند و رب العالمین گفت: وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ و شما که فرزندان ایشانید دانستهاید از کتاب و گواهى میدهید که پدران شما عهد قبول کردند و بدان اقرار دادند. فرق میان شهادت و اقرار آنست که شهادت اقرارى باشد که با آن اقرار علم و اثبات و یقین بود، و اقرار آن بود که با آن علم و یقین نبود، ازینجاست که منافقان گفتند که «نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ» رب العالمین ایشان را دروغ زن خواند براى آنکه علم و یقین که شرط شهادت است با آن نبود و اگر بجاى نشهد نقرّ گفتند ایشان را دروغ زن نکردى پس آنکه خبر داد از نقض عهد فرزندان و گفت: ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ یعنى یا هؤلاء فاستغنى عن حرف النداء لدلالة الکلام علیه، پس شما که فرزندانید پیمان بشکستید و هام دینان خود را بکشتید و به پشتى یکدیگر بر مظلومان زور کردید، و گروهى را از خان و مان خویش آواره گردانیدید.
وَ تُخْرِجُونَ فَرِیقاً مِنْکُمْ مِنْ دِیارِهِمْ تَظاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ تَظاهَرُونَ بتخفیف قراءت کوفیان است، و اصل تظاهر از ظهر است و هو ان یجعل کل واحد من الرجلین الآخر له ظهرا لتقوى به و یستند الیه. سدى گفت این آیت در شأن قریظه و نضیر و اوس و خزرج آمد، و جنگ ایشان در حرب سمیر گفتا قریظه و نضیر جهودان بودند و اوس و خزرج مشرکان، پس قریظه با اوس دست یکى داشتند و نضیر با خزرج همچنین، و با یکدیگر جنگ میکردند. و هر آن یکى از این دو فرقه که بر آن فرقه دیگر غلبه کردى دیار و اوطان ایشان خراب کردى، تا از خان و مان بیفتادندى، و قتل بسیار میکردندى و اسیران میگرفتندى پس همه فراهم مىشدند و اسیران را فدا میدادند، و مى باز خریدندى اینست که رب العالمین گفت: وَ إِنْ یَأْتُوکُمْ أُسارى اسارى و اسرى هر دو خواندهاند، اسرى بى الف قراءت حمزة است، اسارى قراءت باقى تُفادُوهُمْ با الف قراءت نافع و عاصم و کسایى و یعقوب است و تفدوهم قراءت باقى، اسرى جمع اسیر است و اسارى جمع جمع و تفادوهم و تفدوهم بمعنى یکسانست، و الاسر آفة تدخل على الانسان فتمنعه عن اکثر ما یشتهیه کالمرض و نحوه، و معناه و ان یأتوکم ما سورین یطلبون الفداء فدیتموهم و تفکّونهم من اسر اعدائکم، وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْراجُهُمْ اینجا تقدیم و تأخیر است یعنى تظاهرون علیهم بالاثم و العدوان و هو محرّم علیکم اخراجهم، و ان یأتوکم اسارى تفادوهم گفت افزونى میجوئید و بیدادگرى میکنید که با یکدیگر هم پشت مىبید تا مظلومان را از خانههاى خود بیفکنید، و حرام است بر شما که چنین کنید.
آن گه گفت چون بشما اسیران آیند باز خرید و از اسیرى رهایى دهید، مجاهد گفت ان وجدته فى ید غیرک فدیته و انت تقتله بیدک. و وراء باشد که و هو محرّم علیکم اخراجهم بر جاى خویش نهند و تقدیم نکنند، پس معنى آن باشد که اگر بشما آید اسیران را ایشان را مى باز فروشید، و حرام کردهام بر شما که کافران را زنده از دست رها کنید.
أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ بلختى از کتاب ایمان دارید یعنى بفداء اسیران و بلختى کافر مىشید یعنى بقتل و اخراج و تظاهر فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ یا معشر الیهود إِلَّا خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلى أَشَدِّ الْعَذابِ میگوید اى جهودان قریظه و نضیر پاداش این نافرمانى که کردید شما را در دنیا نیست مگر خوارى و بى آبى، گزیت از دست، و غل بر گردن و زنّار بر میان، و فروم بر روى. و پس از آنک قریظه را کشتند و فرزندان ایشان ببردگى بردند، و نضیر را از خان و مان خویش آواره کردند، و بشام او کندند و مسلمانان بجاى ایشان نشستند، این خود عذاب دنیاست و عذاب آخرت ازین صعب تر است، همانست که جاى دیگر گفت لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ ثم قال وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ یعلمون بیاء قراءت حجازى و بو بکر و یعقوب است، و هر چند که خطاب با قریظه و نضیر است اما از روى وعید عام است میگوید و ما اللَّه بغافل یا معشر المکذّبین بآیاته، الجاحدین لرسوله، من الیهود و غیرهم، عما تعلمون فى سرکم و علانیتکم و انه تارک لکم حتى یجازیکم على اعمالکم خیرها و شرها أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالْآخِرَةِ فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ ایشان آنند که دنیاء دنى بر آخرت رفیع برگزیدند و خاسر و خاکسار کسى که دنیا گیرد و عقبى دهد. دنیا دار الغرور است و عقبى دار السرور، عاقل دار الغرور را بر دار السرور اختیار نکند. مصطفى ع گفت «من احبّ دنیاه اضرّ بآخرته و من احبّ آخرته اضرّ بدنیاه، فآثروا ما یبقى على ما یفنى.
قوله تعالى وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ کتاب اینجا توریة است، جاى دیگر آن را فرقان و ضیاء خواند و گفت وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسى وَ هارُونَ الْفُرْقانَ وَ ضِیاءً فرقان گفت که حق از باطل بدان جدا شد، و ضیا که دلها بدان روشن گشت، و سرها بدان آشنا. این همچنانست که در سورة المائده گفت إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدىً وَ نُورٌ گفتهاند که چون اللَّه تعالى توریة به موسى فرو فرستاد، بیکبار فرستاد جملة واحدة، و موسى را برداشتن و پذیرفتن آن فرمود و کار کردن بدان، موسى طاقت نداشت، رب العالمین با هر آیتى فرشته فرستاد تا بردارند و نتوانستند، پس بهر حرفى فرشته فرستاد، هم نتوانستند که تیسیر ربانى نبود با ایشان، پس اللَّه تعالى بر موسى آسان کرد تا بى رنجى برداشت بار احکام آن و امر و نهى در آن و پذیرفتن آن و کار کردن بدان، اللَّه تعالى ایشان را مثل زد و گفت، مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً گفت ایشان را که فرمودند تا توریة در پذیرند و بدان کار کنند و نکردند مثل ایشان راست چون مثل خر است که دفترها دربار دارد لیکن خررازان چه سود که دانش ندارد، همین است صفت جهودان که توریة در دست دارند ایشان را از آن چه سود که دل ایشان در غلاف جهل است و قفل نومیدى بر آن زده.
وَ قَفَّیْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ پس از موسى پیغمبران را فرستادیم فرا پى یکدیگر داشته، و از پى ایشان عیسى بن مریم، این همچنانست که حاوى دیگر گفت ثُمَّ قَفَّیْنا عَلى آثارِهِمْ بِرُسُلِنا پس از نوح که پدر همه خلق بود، و ابراهیم که پدر عرب بود، و عبرانیان، پیغامبران فرستادیم هم از نسل ایشان چون اسماعیل و اسحاق و یعقوب و عیص و ایوب و روبیل و شمعون و یوسف و ابن یامین و اسباط و موسى و هارون و داود و سلیمان و زکریا و یحیى.
وَ آتَیْنا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ و از پس ایشان عیسى فرستادیم، و او را دادیم نشانهاى روشن و معجزهاى آشکارا، چون مرغ از گل برآوردن، و باد در آن دمیدن، تا مرغى مىگشت بفرمان خدایى عزّ و جل و هو الخفاش، و نابیناى مادر زاد روشن گردانیدن و علت پیسى بمسح دست ببردن، و زنده گردانیدن مرده. گفتهاند چهار کس را از فرزندان آدم زنده کرد پس از مردگى ایشان: سام بن نوح و عازر و ابن العجوز و ابنة العاشر. و عن ابن شهاب قال قیل لعیسى بن مریم احى لنا سام بن نوح، قال ارونى قبره، فاروه فقام ع، فقال یا سام بن نوح احى باذن اللَّه عز و جل، فلم یخرج ثم قالها الثانیة، فاذا شق راسه و لحیته ابیض، فقال ما هذا؟
قال سمعت النداء الاول فظننت انه من اللَّه عز و جل. فشاب لها شقى، ثم سمعت الثانى فعرفت انه من الدنیا فخرجت، فقال مذ کم سنة متّ؟ قال منذ اربعة آلاف سنة ما ذهب عنى سکرة الموت، وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ اى جبرئیل ابن کثیر هر جا که قدس آید در قرآن بتخفیف خواند، گفتهاند که روح جبرئیل است و سمى به لأنه ینزل بما یحیى به و یستروح بعمله، قدس خداوند عز و جل است، اضافه الى نفسه لانه کان بتکوین اللَّه عز و جل له روحا من غیر ولادة والد و والدة، و عیسى را هم باین معنى روح اللَّه خوانند.
شعبى گفت عیسى بر جبرئیل رسید گفت السلام علیک یا روح القدس جبرئیل گفت و علیک یا روح اللَّه مفسران گفتند این هر دو نام بیک معنىاند، و این اضافه بر سبیل تخصیص و تکریم است، و گفتهاند تأیید عیسى به جبرئیل آن بود که عیسى نیرو گرفت بجان پاک از دهن جبرئیل که در مریم دمید، تا بآن نیرو گرفت و بى پدر از مادر در وجود آمد، و گفتهاند که جبرئیل در همه حال قرین وى بودى در سفر و در حضر و در آسمان. قال یزید بن میسرة لم یفارقه ساعة و لم یقرب منه الشیطان لدعوة الجدّة، انى اعیذها بک و ذریتها من الشیطان الرجیم. ابن عباس گفت و جماعتى از مفسران که معنى وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ آنست که وى را نام اعظم در آموختیم تا مرده بدان زنده میگردانید، و خلق را بدان عجائب معجزات مىنمود، پس باین قول روح القدس اسم اعظم است، ابن زید گفت: روح القدس انجیل است، هم بدانمعنى که قرآن را بدان روح خواند، و ذلک فى قوله أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا باز خطاب جهودان در گرفت أَ فَکُلَّما جاءَکُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقاً کَذَّبْتُمْ وَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ پس از آنک پیغامبران را فرستادیم تا معجزها آشکارا کردند، و نشانهاى روشن نمودند، شما راست راه و راست کار نگشتید، هر گه که پیغامبرى آید بشما نه بر وفق دل خواست و هواء شما، گردن مىکشید و ننگ دارید که بوى ایمان آرید پس قومى را دروغ زن گیرید چون عیسى و محمد ع، و قومى را میکشید چنانک یحیى و زکریا و شعیا و غیرهم. قال عبد اللَّه ابن مسعود کانت بنو اسرائیل تقتل فى الیوم سبعین نبیا و یقوم سوق بقلهم من آخر النهار وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ جهودان گفتند بر طریق استهزاء و انکار که دلهاى ما در غلاف است از آنچه تو مىگویى، جاى دیگر گفت وَ قالُوا قُلُوبُنا فِی أَکِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ دلهاى ما در پوشش است. اکنّة و غلف یکى بود، کنان و غلاف هر دو بیک معنىاند. مشرکان و جهودان این سخن فراوان گفتهاند و بدان نومیدان کردن رسول خدا خواستهاند، که ما ترا به پیغامبرى نمیدانیم، و فرا آنچه تو آوردى نه مىبینیم، و اگر غلف برفع لام خوانى معنى آنست که قلوبنا اوعیة الحکمة دلهاى ما خود پیرایه دانش است و حکمت، و درین قراءت خویشتن را از رسول خدا و قرآن و شریعت اسلام بىنیاز میدیدند. و معنى دیگر گفتهاند باین قراءت یعنى که دلهاى ما پیرایه حکمت است و دانش، هر چه بدان رسد از علم بداند و دریابد و یاد گیرد، چونست که سخن تو مىدرنیابد و فهم مىنکند، مگر نه راست است؟ که اگر راست بودى و حق، دلهاى ما آن را دریافتى چون دیگر سخنان.
رب العالمین گفت بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ نه چنانست که ایشان میگویند که ما ایشان را از رحمت خود دور کردهایم و از درگاه خویش راندهایم. جاى دیگر گفت بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَیْها بِکُفْرِهِمْ وَ طُبِعَ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُونَ مهر بر دل ایشان نهادیم تا دانش و حکمت در آن نشود، و جهل و کفر از آن بیرون نیاید از آنست که نمیدانند و در نمىیابند. بل حرف عطف است که در سیاق جحد رود و در ظاهر آیت جحد نیست اما در معنى هست، فکانه قال وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ و لیس کذلک بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلِیلًا ما یُؤْمِنُونَ این را سه معنى گفتهاند: یکى آنست که لا یؤمنون منهم الا قلیل یعنى اندکى از این جهودان گرویدند چون عبد اللَّه سلام و اصحاب وى. معنى دیگر فقلیل ما یؤمنون ممّا فى ایدیهم و یکفرون باکثره باندکى از آنچه ما فرستادیم و فرمودیم بگرویدند و بیشتر فرو گذاشتند، و آن اندک آنست که رب العالمین گفت: وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ. سدیگر معنى لا یؤمنون قلیلا و لا کثیرا، اندک و بسیار هیچ مىنگروند بکم و بیش هیچ در دین نمىآیند.
وَ تُخْرِجُونَ فَرِیقاً مِنْکُمْ مِنْ دِیارِهِمْ تَظاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ تَظاهَرُونَ بتخفیف قراءت کوفیان است، و اصل تظاهر از ظهر است و هو ان یجعل کل واحد من الرجلین الآخر له ظهرا لتقوى به و یستند الیه. سدى گفت این آیت در شأن قریظه و نضیر و اوس و خزرج آمد، و جنگ ایشان در حرب سمیر گفتا قریظه و نضیر جهودان بودند و اوس و خزرج مشرکان، پس قریظه با اوس دست یکى داشتند و نضیر با خزرج همچنین، و با یکدیگر جنگ میکردند. و هر آن یکى از این دو فرقه که بر آن فرقه دیگر غلبه کردى دیار و اوطان ایشان خراب کردى، تا از خان و مان بیفتادندى، و قتل بسیار میکردندى و اسیران میگرفتندى پس همه فراهم مىشدند و اسیران را فدا میدادند، و مى باز خریدندى اینست که رب العالمین گفت: وَ إِنْ یَأْتُوکُمْ أُسارى اسارى و اسرى هر دو خواندهاند، اسرى بى الف قراءت حمزة است، اسارى قراءت باقى تُفادُوهُمْ با الف قراءت نافع و عاصم و کسایى و یعقوب است و تفدوهم قراءت باقى، اسرى جمع اسیر است و اسارى جمع جمع و تفادوهم و تفدوهم بمعنى یکسانست، و الاسر آفة تدخل على الانسان فتمنعه عن اکثر ما یشتهیه کالمرض و نحوه، و معناه و ان یأتوکم ما سورین یطلبون الفداء فدیتموهم و تفکّونهم من اسر اعدائکم، وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْراجُهُمْ اینجا تقدیم و تأخیر است یعنى تظاهرون علیهم بالاثم و العدوان و هو محرّم علیکم اخراجهم، و ان یأتوکم اسارى تفادوهم گفت افزونى میجوئید و بیدادگرى میکنید که با یکدیگر هم پشت مىبید تا مظلومان را از خانههاى خود بیفکنید، و حرام است بر شما که چنین کنید.
آن گه گفت چون بشما اسیران آیند باز خرید و از اسیرى رهایى دهید، مجاهد گفت ان وجدته فى ید غیرک فدیته و انت تقتله بیدک. و وراء باشد که و هو محرّم علیکم اخراجهم بر جاى خویش نهند و تقدیم نکنند، پس معنى آن باشد که اگر بشما آید اسیران را ایشان را مى باز فروشید، و حرام کردهام بر شما که کافران را زنده از دست رها کنید.
أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ بلختى از کتاب ایمان دارید یعنى بفداء اسیران و بلختى کافر مىشید یعنى بقتل و اخراج و تظاهر فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ یا معشر الیهود إِلَّا خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلى أَشَدِّ الْعَذابِ میگوید اى جهودان قریظه و نضیر پاداش این نافرمانى که کردید شما را در دنیا نیست مگر خوارى و بى آبى، گزیت از دست، و غل بر گردن و زنّار بر میان، و فروم بر روى. و پس از آنک قریظه را کشتند و فرزندان ایشان ببردگى بردند، و نضیر را از خان و مان خویش آواره کردند، و بشام او کندند و مسلمانان بجاى ایشان نشستند، این خود عذاب دنیاست و عذاب آخرت ازین صعب تر است، همانست که جاى دیگر گفت لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ ثم قال وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ یعلمون بیاء قراءت حجازى و بو بکر و یعقوب است، و هر چند که خطاب با قریظه و نضیر است اما از روى وعید عام است میگوید و ما اللَّه بغافل یا معشر المکذّبین بآیاته، الجاحدین لرسوله، من الیهود و غیرهم، عما تعلمون فى سرکم و علانیتکم و انه تارک لکم حتى یجازیکم على اعمالکم خیرها و شرها أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالْآخِرَةِ فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ ایشان آنند که دنیاء دنى بر آخرت رفیع برگزیدند و خاسر و خاکسار کسى که دنیا گیرد و عقبى دهد. دنیا دار الغرور است و عقبى دار السرور، عاقل دار الغرور را بر دار السرور اختیار نکند. مصطفى ع گفت «من احبّ دنیاه اضرّ بآخرته و من احبّ آخرته اضرّ بدنیاه، فآثروا ما یبقى على ما یفنى.
قوله تعالى وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ کتاب اینجا توریة است، جاى دیگر آن را فرقان و ضیاء خواند و گفت وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسى وَ هارُونَ الْفُرْقانَ وَ ضِیاءً فرقان گفت که حق از باطل بدان جدا شد، و ضیا که دلها بدان روشن گشت، و سرها بدان آشنا. این همچنانست که در سورة المائده گفت إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدىً وَ نُورٌ گفتهاند که چون اللَّه تعالى توریة به موسى فرو فرستاد، بیکبار فرستاد جملة واحدة، و موسى را برداشتن و پذیرفتن آن فرمود و کار کردن بدان، موسى طاقت نداشت، رب العالمین با هر آیتى فرشته فرستاد تا بردارند و نتوانستند، پس بهر حرفى فرشته فرستاد، هم نتوانستند که تیسیر ربانى نبود با ایشان، پس اللَّه تعالى بر موسى آسان کرد تا بى رنجى برداشت بار احکام آن و امر و نهى در آن و پذیرفتن آن و کار کردن بدان، اللَّه تعالى ایشان را مثل زد و گفت، مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً گفت ایشان را که فرمودند تا توریة در پذیرند و بدان کار کنند و نکردند مثل ایشان راست چون مثل خر است که دفترها دربار دارد لیکن خررازان چه سود که دانش ندارد، همین است صفت جهودان که توریة در دست دارند ایشان را از آن چه سود که دل ایشان در غلاف جهل است و قفل نومیدى بر آن زده.
وَ قَفَّیْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ پس از موسى پیغمبران را فرستادیم فرا پى یکدیگر داشته، و از پى ایشان عیسى بن مریم، این همچنانست که حاوى دیگر گفت ثُمَّ قَفَّیْنا عَلى آثارِهِمْ بِرُسُلِنا پس از نوح که پدر همه خلق بود، و ابراهیم که پدر عرب بود، و عبرانیان، پیغامبران فرستادیم هم از نسل ایشان چون اسماعیل و اسحاق و یعقوب و عیص و ایوب و روبیل و شمعون و یوسف و ابن یامین و اسباط و موسى و هارون و داود و سلیمان و زکریا و یحیى.
وَ آتَیْنا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ و از پس ایشان عیسى فرستادیم، و او را دادیم نشانهاى روشن و معجزهاى آشکارا، چون مرغ از گل برآوردن، و باد در آن دمیدن، تا مرغى مىگشت بفرمان خدایى عزّ و جل و هو الخفاش، و نابیناى مادر زاد روشن گردانیدن و علت پیسى بمسح دست ببردن، و زنده گردانیدن مرده. گفتهاند چهار کس را از فرزندان آدم زنده کرد پس از مردگى ایشان: سام بن نوح و عازر و ابن العجوز و ابنة العاشر. و عن ابن شهاب قال قیل لعیسى بن مریم احى لنا سام بن نوح، قال ارونى قبره، فاروه فقام ع، فقال یا سام بن نوح احى باذن اللَّه عز و جل، فلم یخرج ثم قالها الثانیة، فاذا شق راسه و لحیته ابیض، فقال ما هذا؟
قال سمعت النداء الاول فظننت انه من اللَّه عز و جل. فشاب لها شقى، ثم سمعت الثانى فعرفت انه من الدنیا فخرجت، فقال مذ کم سنة متّ؟ قال منذ اربعة آلاف سنة ما ذهب عنى سکرة الموت، وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ اى جبرئیل ابن کثیر هر جا که قدس آید در قرآن بتخفیف خواند، گفتهاند که روح جبرئیل است و سمى به لأنه ینزل بما یحیى به و یستروح بعمله، قدس خداوند عز و جل است، اضافه الى نفسه لانه کان بتکوین اللَّه عز و جل له روحا من غیر ولادة والد و والدة، و عیسى را هم باین معنى روح اللَّه خوانند.
شعبى گفت عیسى بر جبرئیل رسید گفت السلام علیک یا روح القدس جبرئیل گفت و علیک یا روح اللَّه مفسران گفتند این هر دو نام بیک معنىاند، و این اضافه بر سبیل تخصیص و تکریم است، و گفتهاند تأیید عیسى به جبرئیل آن بود که عیسى نیرو گرفت بجان پاک از دهن جبرئیل که در مریم دمید، تا بآن نیرو گرفت و بى پدر از مادر در وجود آمد، و گفتهاند که جبرئیل در همه حال قرین وى بودى در سفر و در حضر و در آسمان. قال یزید بن میسرة لم یفارقه ساعة و لم یقرب منه الشیطان لدعوة الجدّة، انى اعیذها بک و ذریتها من الشیطان الرجیم. ابن عباس گفت و جماعتى از مفسران که معنى وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ آنست که وى را نام اعظم در آموختیم تا مرده بدان زنده میگردانید، و خلق را بدان عجائب معجزات مىنمود، پس باین قول روح القدس اسم اعظم است، ابن زید گفت: روح القدس انجیل است، هم بدانمعنى که قرآن را بدان روح خواند، و ذلک فى قوله أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا باز خطاب جهودان در گرفت أَ فَکُلَّما جاءَکُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقاً کَذَّبْتُمْ وَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ پس از آنک پیغامبران را فرستادیم تا معجزها آشکارا کردند، و نشانهاى روشن نمودند، شما راست راه و راست کار نگشتید، هر گه که پیغامبرى آید بشما نه بر وفق دل خواست و هواء شما، گردن مىکشید و ننگ دارید که بوى ایمان آرید پس قومى را دروغ زن گیرید چون عیسى و محمد ع، و قومى را میکشید چنانک یحیى و زکریا و شعیا و غیرهم. قال عبد اللَّه ابن مسعود کانت بنو اسرائیل تقتل فى الیوم سبعین نبیا و یقوم سوق بقلهم من آخر النهار وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ جهودان گفتند بر طریق استهزاء و انکار که دلهاى ما در غلاف است از آنچه تو مىگویى، جاى دیگر گفت وَ قالُوا قُلُوبُنا فِی أَکِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ دلهاى ما در پوشش است. اکنّة و غلف یکى بود، کنان و غلاف هر دو بیک معنىاند. مشرکان و جهودان این سخن فراوان گفتهاند و بدان نومیدان کردن رسول خدا خواستهاند، که ما ترا به پیغامبرى نمیدانیم، و فرا آنچه تو آوردى نه مىبینیم، و اگر غلف برفع لام خوانى معنى آنست که قلوبنا اوعیة الحکمة دلهاى ما خود پیرایه دانش است و حکمت، و درین قراءت خویشتن را از رسول خدا و قرآن و شریعت اسلام بىنیاز میدیدند. و معنى دیگر گفتهاند باین قراءت یعنى که دلهاى ما پیرایه حکمت است و دانش، هر چه بدان رسد از علم بداند و دریابد و یاد گیرد، چونست که سخن تو مىدرنیابد و فهم مىنکند، مگر نه راست است؟ که اگر راست بودى و حق، دلهاى ما آن را دریافتى چون دیگر سخنان.
رب العالمین گفت بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ نه چنانست که ایشان میگویند که ما ایشان را از رحمت خود دور کردهایم و از درگاه خویش راندهایم. جاى دیگر گفت بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَیْها بِکُفْرِهِمْ وَ طُبِعَ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُونَ مهر بر دل ایشان نهادیم تا دانش و حکمت در آن نشود، و جهل و کفر از آن بیرون نیاید از آنست که نمیدانند و در نمىیابند. بل حرف عطف است که در سیاق جحد رود و در ظاهر آیت جحد نیست اما در معنى هست، فکانه قال وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ و لیس کذلک بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلِیلًا ما یُؤْمِنُونَ این را سه معنى گفتهاند: یکى آنست که لا یؤمنون منهم الا قلیل یعنى اندکى از این جهودان گرویدند چون عبد اللَّه سلام و اصحاب وى. معنى دیگر فقلیل ما یؤمنون ممّا فى ایدیهم و یکفرون باکثره باندکى از آنچه ما فرستادیم و فرمودیم بگرویدند و بیشتر فرو گذاشتند، و آن اندک آنست که رب العالمین گفت: وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ. سدیگر معنى لا یؤمنون قلیلا و لا کثیرا، اندک و بسیار هیچ مىنگروند بکم و بیش هیچ در دین نمىآیند.
رشیدالدین میبدی : ۲- سورة البقره
۱۵ - النوبة الاولى
قوله تعالى: قُلْ رسول من گوى إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ اگر سراى پسین و پیروزى در آن شما راست عِنْدَ اللَّهِ نزدیک خداوند، خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ خاصّه شما را از غیر دیگران، فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ پس مرگ خواهید بآرزوى إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ اگر مىراست گوئید.
وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ و بآرزو نخواهند آن را، أَبَداً هرگز بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ بآنچه میدانند که پیش فرا فرستادند از کردید، وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ و اللَّه داناست بآن ستمکاران بر خویشتن.
وَ لَتَجِدَنَّهُمْ و ایشان را یابید أَحْرَصَ النَّاسِ حریصتر مردمان عَلى حَیاةٍ بر زندگانى، وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا و گبرکان هم یَوَدُّ أَحَدُهُمْ دوست دارد یکى از آن گبران لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ اگر او را هزار سال عمر دراز دهندى وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ و رهاننده نیست آدمى را از عذاب أَنْ یُعَمَّرَ که او را عمر دراز دهند وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ و اللَّه بینا است بآنچه میکنند.
قُلْ رسول من گوى، مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ هر که دشمن است جبرئیل را، فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِکَ خداست که فرستاد او را بر دل تو نه خود آمد بِإِذْنِ اللَّهِ بدستورى اللَّه آمد، مُصَدِّقاً استوار گیر و گواه لِما بَیْنَ یَدَیْهِ هر کتاب را که پیش او فرود آمد وَ هُدىً و راهنمونى وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنِینَ و شادمانه کردن گرویدگان را.
مَنْ کانَ عَدُوًّا لِلَّهِ هر که دشمنست خداى را وَ مَلائِکَتِهِ و فریشتگان وى را وَ رُسُلِهِ و فرستادگان وى را، وَ جِبْرِیلَ وَ مِیکالَ و جبرئیل و میکائیل را فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْکافِرِینَ اللَّه دشمنست آن کافران را که دشمن ایشانند.
وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ و ما فرستادیم بر تو آیاتٍ بَیِّناتٍ سخنهاى روشن هویدا و راست، وَ ما یَکْفُرُ بِها و کافر نشوند بآن إِلَّا الْفاسِقُونَ مگر فاسقان که از پذیرفتن حق بیرون شدهاند.
أَ وَ کُلَّما عاهَدُوا عَهْداً باش هر گه که پیمانى ببندند، نَبَذَهُ بیوکنند و بشکنند آن پیمان را فَرِیقٌ مِنْهُمْ گروهى ازیشان بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یُؤْمِنُونَ...
بلکه بیشتر ایشان ناگرویدگانند.
وَ لَمَّا جاءَهُمْ و آن گه که آمد بایشان رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فرستاده از نزدیک خداوند مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ استوار گیر و گواه آن کتاب را که با ایشانست نَبَذَ بیوکند فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ گروهى ازیشان که توریة دادند ایشان را، کِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ کتاب خداى توریة پس پشت انداختند کَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ مانند آنک نمیدانند که توریة سخن خدا است.
وَ اتَّبَعُوا وانگه پس روى کردند ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ آن چیز را که شیاطین خواندند عَلى بر عهد مُلْکِ سُلَیْمانَ و در زمان او وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ و هرگز سلیمان کافر نبود وَ لکِنَّ الشَّیاطِینَ کَفَرُوا و لکن شیاطین کافر شدند، یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ جادوى در مردمان میآموزند. وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ و نیز پس روى کردند آن چیز را که فرستاده آمد بر آن دو فریشته، بِبابِلَ شهر بابل هارُوتَ وَ مارُوتَ نام آن دو فرشته هاروت و ماروت، وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ و ایشان جادوى در هیچکس نیاموزند، حَتَّى یَقُولا تا آن گاه که بیشتر گویند إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ ما آزمون خلق ایم از خداى، فَلا تَکْفُرْ کافر مشو بپذیرفتن باطل فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما و مىآموزند از آن دو فریشته، ما یُفَرِّقُونَ بِهِ چیزى که با آن جدایى کنند بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ میانه مرد و جفت وى، وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ و نمىگزایند کس را، بآن و جدایى نمىاوکنند إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ مگر بخواست خداى وَ یَتَعَلَّمُونَ و مىآموزند ما یَضُرُّهُمْ چیزى که ایشان را در این گزند نماید، وَ لا یَنْفَعُهُمْ و ایشان را در دین بکار نیاید، وَ لَقَدْ عَلِمُوا و نیک دانستهاند لَمَنِ اشْتَراهُ که هر که سحر را خرد و پسندد ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ
او را در آن جهان نیست از هیچ نیکویى بهره، وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ و ببد چیزى خویشتن را بفروختند، لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ اگر دانندید.
وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا و اگر ایشان ایمان آوردندى وَ اتَّقَوْا و از خشم خداى بپرهیزیدندى، لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ پاداش ایشان از نزدیک خداوند خَیْرٌ به بودى لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ اگر دانندید.
وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ و بآرزو نخواهند آن را، أَبَداً هرگز بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ بآنچه میدانند که پیش فرا فرستادند از کردید، وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ و اللَّه داناست بآن ستمکاران بر خویشتن.
وَ لَتَجِدَنَّهُمْ و ایشان را یابید أَحْرَصَ النَّاسِ حریصتر مردمان عَلى حَیاةٍ بر زندگانى، وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا و گبرکان هم یَوَدُّ أَحَدُهُمْ دوست دارد یکى از آن گبران لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ اگر او را هزار سال عمر دراز دهندى وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ و رهاننده نیست آدمى را از عذاب أَنْ یُعَمَّرَ که او را عمر دراز دهند وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ و اللَّه بینا است بآنچه میکنند.
قُلْ رسول من گوى، مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ هر که دشمن است جبرئیل را، فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِکَ خداست که فرستاد او را بر دل تو نه خود آمد بِإِذْنِ اللَّهِ بدستورى اللَّه آمد، مُصَدِّقاً استوار گیر و گواه لِما بَیْنَ یَدَیْهِ هر کتاب را که پیش او فرود آمد وَ هُدىً و راهنمونى وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنِینَ و شادمانه کردن گرویدگان را.
مَنْ کانَ عَدُوًّا لِلَّهِ هر که دشمنست خداى را وَ مَلائِکَتِهِ و فریشتگان وى را وَ رُسُلِهِ و فرستادگان وى را، وَ جِبْرِیلَ وَ مِیکالَ و جبرئیل و میکائیل را فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْکافِرِینَ اللَّه دشمنست آن کافران را که دشمن ایشانند.
وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ و ما فرستادیم بر تو آیاتٍ بَیِّناتٍ سخنهاى روشن هویدا و راست، وَ ما یَکْفُرُ بِها و کافر نشوند بآن إِلَّا الْفاسِقُونَ مگر فاسقان که از پذیرفتن حق بیرون شدهاند.
أَ وَ کُلَّما عاهَدُوا عَهْداً باش هر گه که پیمانى ببندند، نَبَذَهُ بیوکنند و بشکنند آن پیمان را فَرِیقٌ مِنْهُمْ گروهى ازیشان بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یُؤْمِنُونَ...
بلکه بیشتر ایشان ناگرویدگانند.
وَ لَمَّا جاءَهُمْ و آن گه که آمد بایشان رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فرستاده از نزدیک خداوند مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ استوار گیر و گواه آن کتاب را که با ایشانست نَبَذَ بیوکند فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ گروهى ازیشان که توریة دادند ایشان را، کِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ کتاب خداى توریة پس پشت انداختند کَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ مانند آنک نمیدانند که توریة سخن خدا است.
وَ اتَّبَعُوا وانگه پس روى کردند ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ آن چیز را که شیاطین خواندند عَلى بر عهد مُلْکِ سُلَیْمانَ و در زمان او وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ و هرگز سلیمان کافر نبود وَ لکِنَّ الشَّیاطِینَ کَفَرُوا و لکن شیاطین کافر شدند، یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ جادوى در مردمان میآموزند. وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ و نیز پس روى کردند آن چیز را که فرستاده آمد بر آن دو فریشته، بِبابِلَ شهر بابل هارُوتَ وَ مارُوتَ نام آن دو فرشته هاروت و ماروت، وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ و ایشان جادوى در هیچکس نیاموزند، حَتَّى یَقُولا تا آن گاه که بیشتر گویند إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ ما آزمون خلق ایم از خداى، فَلا تَکْفُرْ کافر مشو بپذیرفتن باطل فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما و مىآموزند از آن دو فریشته، ما یُفَرِّقُونَ بِهِ چیزى که با آن جدایى کنند بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ میانه مرد و جفت وى، وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ و نمىگزایند کس را، بآن و جدایى نمىاوکنند إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ مگر بخواست خداى وَ یَتَعَلَّمُونَ و مىآموزند ما یَضُرُّهُمْ چیزى که ایشان را در این گزند نماید، وَ لا یَنْفَعُهُمْ و ایشان را در دین بکار نیاید، وَ لَقَدْ عَلِمُوا و نیک دانستهاند لَمَنِ اشْتَراهُ که هر که سحر را خرد و پسندد ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ
او را در آن جهان نیست از هیچ نیکویى بهره، وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ و ببد چیزى خویشتن را بفروختند، لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ اگر دانندید.
وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا و اگر ایشان ایمان آوردندى وَ اتَّقَوْا و از خشم خداى بپرهیزیدندى، لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ پاداش ایشان از نزدیک خداوند خَیْرٌ به بودى لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ اگر دانندید.
رشیدالدین میبدی : ۲- سورة البقره
۳۷ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ مِنَ النَّاسِ و از مردمان کسست مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ که خویشتن را مى خرد و دنیا مىفروشد ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ اسلام را و جستن خشنودى خداى را وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ و اللَّه سخت مهربان بخشاینده است بر رهیکان.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند و پیغامرسان را استوار گرفتند ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ در صلح شید کَافَّةً همگان بیکبار وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ و بر پى گامهاى دیو مروید و خلاف مجوئید إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ که شیطان شما را دشمنى است آشکارا.
فَإِنْ زَلَلْتُمْ و اگر شما را بر جاى زلت افتد که پاى از جاى بشود مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْکُمُ الْبَیِّناتُ پس پیغامهاى روشن که بشما رسید فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ بدانید که خداى با هر کس تا و دو هر چیز داند.
هَلْ یَنْظُرُونَ چشم نمیدارند این مشرکان که از تصدیق مىباز ایستند إِلَّا أَنْ یَأْتِیَهُمُ اللَّهُ مگر خداى آید بایشان روز رستخیز فِی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ در ظلّها از میغ، وَ الْمَلائِکَةُ و فریشتگان آیند وَ قُضِیَ الْأَمْرُ و کار برگزارند وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ و همه کارها باز گردد با خواست خداى.
سَلْ بَنِی إِسْرائِیلَ پرس از پسران اسرائیل کَمْ آتَیْناهُمْ چند دادیم ایشان را مِنْ آیَةٍ بَیِّنَةٍ از نشانهاى روشن وَ مَنْ یُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ و هر که نعمة خداى بدل کند و بگرداند مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُ پس آنک بوى آید فَإِنَّ اللَّهَ پس خداى شَدِیدُ الْعِقابِ سخت عقوبت است سخت گیر
زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا بر آراستند بر ناگرویدگان الْحَیاةُ الدُّنْیا زندگانى این جهان وَ یَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا و افسوس میآید ایشان را و خنده از گرویدگان وَ الَّذِینَ اتَّقَوْا و گرویدگان که باز پرهیزند از شرک فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ زبر ایشانند و برتر ازیشانند فردا برستخیز، وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ و اللَّه روزى میدهد او را که خواهد بى شمار.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند و پیغامرسان را استوار گرفتند ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ در صلح شید کَافَّةً همگان بیکبار وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ و بر پى گامهاى دیو مروید و خلاف مجوئید إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ که شیطان شما را دشمنى است آشکارا.
فَإِنْ زَلَلْتُمْ و اگر شما را بر جاى زلت افتد که پاى از جاى بشود مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْکُمُ الْبَیِّناتُ پس پیغامهاى روشن که بشما رسید فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ بدانید که خداى با هر کس تا و دو هر چیز داند.
هَلْ یَنْظُرُونَ چشم نمیدارند این مشرکان که از تصدیق مىباز ایستند إِلَّا أَنْ یَأْتِیَهُمُ اللَّهُ مگر خداى آید بایشان روز رستخیز فِی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ در ظلّها از میغ، وَ الْمَلائِکَةُ و فریشتگان آیند وَ قُضِیَ الْأَمْرُ و کار برگزارند وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ و همه کارها باز گردد با خواست خداى.
سَلْ بَنِی إِسْرائِیلَ پرس از پسران اسرائیل کَمْ آتَیْناهُمْ چند دادیم ایشان را مِنْ آیَةٍ بَیِّنَةٍ از نشانهاى روشن وَ مَنْ یُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ و هر که نعمة خداى بدل کند و بگرداند مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُ پس آنک بوى آید فَإِنَّ اللَّهَ پس خداى شَدِیدُ الْعِقابِ سخت عقوبت است سخت گیر
زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا بر آراستند بر ناگرویدگان الْحَیاةُ الدُّنْیا زندگانى این جهان وَ یَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا و افسوس میآید ایشان را و خنده از گرویدگان وَ الَّذِینَ اتَّقَوْا و گرویدگان که باز پرهیزند از شرک فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ زبر ایشانند و برتر ازیشانند فردا برستخیز، وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ و اللَّه روزى میدهد او را که خواهد بى شمار.
رشیدالدین میبدی : ۲- سورة البقره
۴۰ - النوبة الاولى
قوله تعالى: یَسْئَلُونَکَ ترا مىپرسند عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ از مى و قمار قُلْ بگوى فِیهِما إِثْمٌ کَبِیرٌ در مى و قمار بزه بزرگ است وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ و مردمان را در آن منفعتهاست، وَ إِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما اما بزهمندى آن مهتر است از منفعت آن، وَ یَسْئَلُونَکَ و ترا مىپرسند ما ذا یُنْفِقُونَ که چند نفقه کنیم قُلِ الْعَفْوَ بگوى آنچه بسر آید از شما و ازیشان که داشت ایشان واجب است بر شما، کَذلِکَ چنین هن یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ پیدا میکند خداى شما را سخنان خویش، و نشانهاى مهربانى خویش.
لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ تا مگر در اندیشید در آن منتها که وى را بر شماست.
فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ در آن نیکویها که با شما کرد در این جهان و وعده دادن در آن جهان، وَ یَسْئَلُونَکَ و ترا مىپرسند عَنِ الْیَتامى از یتیمان و گرد مال ایشان گشتن؟ قُلْ بگوى إِصْلاحٌ لَهُمْ خَیْرٌ اگر مال ایشان را بصلاح آرید و بحسبت نگاه دارید، و رایگان در آن تجارت کنید، و خود را سود مجوئید آن به است. وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ و اگر در ایشان آمیزید فَإِخْوانُکُمْ على حال برادران شمااند در دین، وَ اللَّهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ و خداى باز داند تباه کار از نیکو کار در کار ایشان، وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَکُمْ و اگر خداى خواهد کارى دشوار ناتاوست بآن فرا سر شما نشانید، إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ که خداى توانا است بى همتاى دانا.
وَ لا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکاتِ و بزنى مکنید زنان مشرکان را حَتَّى یُؤْمِنَّ تا آن گه که بگروند وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ و کنیزکى گرویده خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَةٍ به از آزاد زنى ناگرویده، وَ لَوْ أَعْجَبَتْکُمْ و هر چند که شما را خوش آید آن زن مشرکه بصورت یا بمال یا به نسب، وَ لا تُنْکِحُوا الْمُشْرِکِینَ و زن مسلمان بمرد مشرک مدهید حَتَّى یُؤْمِنُوا تا آن گه که بگروند وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ و بنده گرویده خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکٍ به از آزاد مردى ناگرویده، وَ لَوْ أَعْجَبَکُمْ هر چند که شما را خوش آید از آن آزاد مشرک بصورت و مال و نسب. أُولئِکَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ این مشرکان که با مؤمنان در صحبت آمیزند ایشان را با شرک میخوانند، با آتش، وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ و اللَّه رهیکان خود را فرا بهشت مىخواند و با آمرزش، بِإِذْنِهِ بخواست و توفیق و فضل خویش، وَ یُبَیِّنُ آیاتِهِ لِلنَّاسِ و پیدا میکند سخنان خویش و نشانهاى مهربانى خویش، لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ تا مگر ایشان پند پذیرند و حق دریابند.
لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ تا مگر در اندیشید در آن منتها که وى را بر شماست.
فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ در آن نیکویها که با شما کرد در این جهان و وعده دادن در آن جهان، وَ یَسْئَلُونَکَ و ترا مىپرسند عَنِ الْیَتامى از یتیمان و گرد مال ایشان گشتن؟ قُلْ بگوى إِصْلاحٌ لَهُمْ خَیْرٌ اگر مال ایشان را بصلاح آرید و بحسبت نگاه دارید، و رایگان در آن تجارت کنید، و خود را سود مجوئید آن به است. وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ و اگر در ایشان آمیزید فَإِخْوانُکُمْ على حال برادران شمااند در دین، وَ اللَّهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ و خداى باز داند تباه کار از نیکو کار در کار ایشان، وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَکُمْ و اگر خداى خواهد کارى دشوار ناتاوست بآن فرا سر شما نشانید، إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ که خداى توانا است بى همتاى دانا.
وَ لا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکاتِ و بزنى مکنید زنان مشرکان را حَتَّى یُؤْمِنَّ تا آن گه که بگروند وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ و کنیزکى گرویده خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَةٍ به از آزاد زنى ناگرویده، وَ لَوْ أَعْجَبَتْکُمْ و هر چند که شما را خوش آید آن زن مشرکه بصورت یا بمال یا به نسب، وَ لا تُنْکِحُوا الْمُشْرِکِینَ و زن مسلمان بمرد مشرک مدهید حَتَّى یُؤْمِنُوا تا آن گه که بگروند وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ و بنده گرویده خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکٍ به از آزاد مردى ناگرویده، وَ لَوْ أَعْجَبَکُمْ هر چند که شما را خوش آید از آن آزاد مشرک بصورت و مال و نسب. أُولئِکَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ این مشرکان که با مؤمنان در صحبت آمیزند ایشان را با شرک میخوانند، با آتش، وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ و اللَّه رهیکان خود را فرا بهشت مىخواند و با آمرزش، بِإِذْنِهِ بخواست و توفیق و فضل خویش، وَ یُبَیِّنُ آیاتِهِ لِلنَّاسِ و پیدا میکند سخنان خویش و نشانهاى مهربانى خویش، لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ تا مگر ایشان پند پذیرند و حق دریابند.
رشیدالدین میبدی : ۲- سورة البقره
۵۳ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ اتَّقُوا یَوْماً بپرهیزید از روزى تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَى اللَّهِ که با خداى برند شما را در آن روز ثُمَّ تُوَفَّى کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وانگه بسپارند تمام بهر تنى پاداش آنچه کرد وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ (۲۸۱) و از هیچکس مزد نکاهند.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ چون با یکدیگر افام دهید و ستانید إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى تا زمانى نامزد کرده فَاکْتُبُوهُ آن را بنویسید وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ و فرمودم تا بنویسد میان شما کاتِبٌ بِالْعَدْلِ دبیرى بداد و راستى که در آن چیزى فرو نگذارد وَ لا یَأْبَ کاتِبٌ و سر باز نزند دبیر أَنْ یَکْتُبَ که آن را بنویسد کَما عَلَّمَهُ اللَّهُ چنانک اللَّه وى را در آموخت فَلْیَکْتُبْ تا بنویسد وَ لْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ و فرمودم تا آن کس بر دهد و املا کند بر دبیر که مال بر وى است وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ و فرمودم تا این املا کننده از خداوند خویش بترسد وَ لا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئاً و آنچه بروى است چیزى نکاهد در املا کردن، فَإِنْ کانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ اگر آن کس که مال بروى بود سَفِیهاً أَوْ ضَعِیفاً سست خرد بود یا کودکى یا زنى نادان بود أَوْ لا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ یا کسى بود که املا نداند کرد یا نتواند کرد فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ فرمودم تا قیم او وى را املا کند براستى و داد وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ و گواه بودن خواهید دو گواه از مردان خویش فَإِنْ لَمْ یَکُونا رَجُلَیْنِ اگر آن دو گواه مردان نباشند فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ یک مرد و دو زن باید مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ از آنک بپسندید از گواهان أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما تا آن گه که یکى از آن دو زن گواهى فراموش شود بروى فَتُذَکِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى آن دیگر زن گواهى برو یاد کند وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ و فرمودم تا سرباز نزند گواهان إِذا ما دُعُوا آن گه که ایشان را با گواهى خوانند وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَکْتُبُوهُ و سیرى میارید از آنچه آن را بنویسید، صَغِیراً أَوْ کَبِیراً إِلى أَجَلِهِ اگر خرد بود و اگر بزرگ آن مال تا گه آن ذلِکُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ این چنین راستتر است بنزدیک اللَّه وَ أَقْوَمُ لِلشَّهادَةِ و بپاى کنندهتر بود و دارندهتر گواهى دادن را وَ أَدْنى أَلَّا تَرْتابُوا چون شما که گواهان باشید نوشته دارید نزدیکتر بود و سزاتر که در یاد در شک نیفتید إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجارَةً حاضِرَةً مگر که بازرگانى بود دست بدست آخریان و بهاى هر دو حاضر تُدِیرُونَها بَیْنَکُمْ که میگردانید آن ستد و داد را در میان خویش فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَلَّا تَکْتُبُوها نیست بر شما تنگیى که آن را ننویسید وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبایَعْتُمْ و در ستد و داد که با یکدیگر کنید بر آن گواه کنید وَ لا یُضَارَّ کاتِبٌ وَ لا شَهِیدٌ و فرمودیم تا دبیر را و گواه را نرنجانند و نشتابانند اگر دست در کارى دارند از آن خود، وَ إِنْ تَفْعَلُوا و اگر کنید بخلاف آنچه فرمودیم فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ آن بشما نافرمانى است و بیرون شدن از راستى وَ اتَّقُوا اللَّهَ و بپرهیزید از خشم خداى وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ و در شما مىآموزد اللَّه، وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (۲۸۲) و خداى بهمه چیز داناست.
وَ إِنْ کُنْتُمْ عَلى سَفَرٍ و اگر در سفرى باشید وَ لَمْ تَجِدُوا کاتِباً و نویسنده نیابید فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ گروگانها باید ستد فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً اگر کسى از شما کسى را امین کند و امانت بر وى نهد فَلْیُؤَدِّ الَّذِی اؤْتُمِنَ فرمودم تا باز دهد آن کس که استوار داشتند او را و امین گرفتند أَمانَتَهُ امانت خویش که ستد و امانت او که فرا وى داد وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ و گفتم این امانت دار را که از خداوند خویش بترس و از خشم وى بپرهیز وَ لا تَکْتُمُوا الشَّهادَةَ و گواهى پنهان مدارید که شما را گواه کرده باشند و گواهى پنهان دارد وَ مَنْ یَکْتُمْها و هر که وى را گواه کرده باشند و گواهى پنهان دارد فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ او آن کس است که بزهمند است دل او وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ (۲۸۳) و خداى بآنچه شما میکنید داناست.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ چون با یکدیگر افام دهید و ستانید إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى تا زمانى نامزد کرده فَاکْتُبُوهُ آن را بنویسید وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ و فرمودم تا بنویسد میان شما کاتِبٌ بِالْعَدْلِ دبیرى بداد و راستى که در آن چیزى فرو نگذارد وَ لا یَأْبَ کاتِبٌ و سر باز نزند دبیر أَنْ یَکْتُبَ که آن را بنویسد کَما عَلَّمَهُ اللَّهُ چنانک اللَّه وى را در آموخت فَلْیَکْتُبْ تا بنویسد وَ لْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ و فرمودم تا آن کس بر دهد و املا کند بر دبیر که مال بر وى است وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ و فرمودم تا این املا کننده از خداوند خویش بترسد وَ لا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئاً و آنچه بروى است چیزى نکاهد در املا کردن، فَإِنْ کانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ اگر آن کس که مال بروى بود سَفِیهاً أَوْ ضَعِیفاً سست خرد بود یا کودکى یا زنى نادان بود أَوْ لا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ یا کسى بود که املا نداند کرد یا نتواند کرد فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ فرمودم تا قیم او وى را املا کند براستى و داد وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ و گواه بودن خواهید دو گواه از مردان خویش فَإِنْ لَمْ یَکُونا رَجُلَیْنِ اگر آن دو گواه مردان نباشند فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ یک مرد و دو زن باید مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ از آنک بپسندید از گواهان أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما تا آن گه که یکى از آن دو زن گواهى فراموش شود بروى فَتُذَکِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى آن دیگر زن گواهى برو یاد کند وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ و فرمودم تا سرباز نزند گواهان إِذا ما دُعُوا آن گه که ایشان را با گواهى خوانند وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَکْتُبُوهُ و سیرى میارید از آنچه آن را بنویسید، صَغِیراً أَوْ کَبِیراً إِلى أَجَلِهِ اگر خرد بود و اگر بزرگ آن مال تا گه آن ذلِکُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ این چنین راستتر است بنزدیک اللَّه وَ أَقْوَمُ لِلشَّهادَةِ و بپاى کنندهتر بود و دارندهتر گواهى دادن را وَ أَدْنى أَلَّا تَرْتابُوا چون شما که گواهان باشید نوشته دارید نزدیکتر بود و سزاتر که در یاد در شک نیفتید إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجارَةً حاضِرَةً مگر که بازرگانى بود دست بدست آخریان و بهاى هر دو حاضر تُدِیرُونَها بَیْنَکُمْ که میگردانید آن ستد و داد را در میان خویش فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَلَّا تَکْتُبُوها نیست بر شما تنگیى که آن را ننویسید وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبایَعْتُمْ و در ستد و داد که با یکدیگر کنید بر آن گواه کنید وَ لا یُضَارَّ کاتِبٌ وَ لا شَهِیدٌ و فرمودیم تا دبیر را و گواه را نرنجانند و نشتابانند اگر دست در کارى دارند از آن خود، وَ إِنْ تَفْعَلُوا و اگر کنید بخلاف آنچه فرمودیم فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ آن بشما نافرمانى است و بیرون شدن از راستى وَ اتَّقُوا اللَّهَ و بپرهیزید از خشم خداى وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ و در شما مىآموزد اللَّه، وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (۲۸۲) و خداى بهمه چیز داناست.
وَ إِنْ کُنْتُمْ عَلى سَفَرٍ و اگر در سفرى باشید وَ لَمْ تَجِدُوا کاتِباً و نویسنده نیابید فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ گروگانها باید ستد فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً اگر کسى از شما کسى را امین کند و امانت بر وى نهد فَلْیُؤَدِّ الَّذِی اؤْتُمِنَ فرمودم تا باز دهد آن کس که استوار داشتند او را و امین گرفتند أَمانَتَهُ امانت خویش که ستد و امانت او که فرا وى داد وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ و گفتم این امانت دار را که از خداوند خویش بترس و از خشم وى بپرهیز وَ لا تَکْتُمُوا الشَّهادَةَ و گواهى پنهان مدارید که شما را گواه کرده باشند و گواهى پنهان دارد وَ مَنْ یَکْتُمْها و هر که وى را گواه کرده باشند و گواهى پنهان دارد فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ او آن کس است که بزهمند است دل او وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ (۲۸۳) و خداى بآنچه شما میکنید داناست.
رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۴ - النوبة الاولى
قوله تعالى زُیِّنَ لِلنَّاسِ برا راستند مردمان را حُبُّ الشَّهَواتِ. دوستى آرزوها (و بایستها) مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِینَ از زنان و پسران وَ الْقَناطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ و قنطارهاى گرد کرده، مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ از زر و سیم، وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ و اسبان بانگاشت (و رنگ نیکو) وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ و چهارپایان و کشتزار ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا اینست برخوردارى این جهانى وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ، (۱۴) و بنزدیک اللَّه است مومنان را نیکویى بازگشتنگاه.
قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بگو شما را خبر کنم بِخَیْرٍ مِنْ ذلِکُمْ ببه از آنچه بهره کافرانست ایدر لِلَّذِینَ اتَّقَوْا ایشان راست که بپرهیزند از شرک عِنْدَ رَبِّهِمْ بنزدیک خداوند ایشان جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ بهشتها که مىرود زیر آن جویهاى روان، خالِدِینَ فِیها جاودان در آن وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ و جفتان پاک داشته (و پاک کرده) وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ و خشنودى و پسند از خدا، وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ (۱۵)، و خداى بینا (و دانا) ست ببندگان خود (که هر کس بچه سزاست.)
قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بگو شما را خبر کنم بِخَیْرٍ مِنْ ذلِکُمْ ببه از آنچه بهره کافرانست ایدر لِلَّذِینَ اتَّقَوْا ایشان راست که بپرهیزند از شرک عِنْدَ رَبِّهِمْ بنزدیک خداوند ایشان جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ بهشتها که مىرود زیر آن جویهاى روان، خالِدِینَ فِیها جاودان در آن وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ و جفتان پاک داشته (و پاک کرده) وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ و خشنودى و پسند از خدا، وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ (۱۵)، و خداى بینا (و دانا) ست ببندگان خود (که هر کس بچه سزاست.)
رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۵ - النوبة الاولى
قوله تعالى الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا ایشان که میگویند خداوند ما إِنَّنا آمَنَّا ما که مائیم بگرویدیم فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا بیامرز ما را گناهان ما وَ قِنا عَذابَ النَّارِ (۱۶) و باز دار از ما عذاب آتش
الصَّابِرِینَ شکیبایانند وَ الصَّادِقِینَ و راستگویان وَ الْقانِتِینَ و فرمان برداران وَ الْمُنْفِقِینَ و نفقه کنندگان وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ (۱۷) و آمرزش خواهان (و خاصه) بسحرگاهان.
شَهِدَ اللَّهُ گواهى داد خداى أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ که نیست خدایى جز او وَ الْمَلائِکَةُ و فرشتگان او وَ أُولُوا الْعِلْمِ و خداوندان دانش (از آفریدگان او) قائِماً بِالْقِسْطِ ایستاده بداد، لا إِلهَ إِلَّا هُوَ نیست خدایى جزو، الْعَزِیزُ قادر قوی الْحَکِیمُ (۱۸) دانا بهمه کار.
إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ دین نزدیک خداوند اسلام است وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ و دو گروه نشدند ایشان که کتاب دادند ایشان را إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ مگر پس آن که قرآن بایشان آمد بَغْیاً بَیْنَهُمْ بحسدى که میان ایشان بود، وَ مَنْ یَکْفُرْ بِآیاتِ اللَّهِ و هر که بسخنان خداى کافر شود فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ (۱۹) اللَّه زود شمارست، (زودتوان، زودپاداش.)
فَإِنْ حَاجُّوکَ پس اگر با تو حجت جویند، (و پیکار آرند) فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ گویى من فرا دادم (فرا سپردم) همگى خود خداى را، وَ مَنِ اتَّبَعَنِ و هر که بر پى من ایستاد (همین کرد که من کردم،) وَ قُلْ لِلَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ گوى ایشان را که کتاب دادند وَ الْأُمِّیِّینَ و امیان عرب أَ أَسْلَمْتُمْ خویشتن بیوکنید؟ فَإِنْ أَسْلَمُوا پس اگر خویشتن بیوکنند (و مسلمان شوند) فَقَدِ اهْتَدَوْا بر راه راست آمدند وَ إِنْ تَوَلَّوْا و اگر برگردند فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ بر تو که هست پیغام رسانیدن است وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ (۲۰) و اللَّه بیناست به بندگان خود.
الصَّابِرِینَ شکیبایانند وَ الصَّادِقِینَ و راستگویان وَ الْقانِتِینَ و فرمان برداران وَ الْمُنْفِقِینَ و نفقه کنندگان وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ (۱۷) و آمرزش خواهان (و خاصه) بسحرگاهان.
شَهِدَ اللَّهُ گواهى داد خداى أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ که نیست خدایى جز او وَ الْمَلائِکَةُ و فرشتگان او وَ أُولُوا الْعِلْمِ و خداوندان دانش (از آفریدگان او) قائِماً بِالْقِسْطِ ایستاده بداد، لا إِلهَ إِلَّا هُوَ نیست خدایى جزو، الْعَزِیزُ قادر قوی الْحَکِیمُ (۱۸) دانا بهمه کار.
إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ دین نزدیک خداوند اسلام است وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ و دو گروه نشدند ایشان که کتاب دادند ایشان را إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ مگر پس آن که قرآن بایشان آمد بَغْیاً بَیْنَهُمْ بحسدى که میان ایشان بود، وَ مَنْ یَکْفُرْ بِآیاتِ اللَّهِ و هر که بسخنان خداى کافر شود فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ (۱۹) اللَّه زود شمارست، (زودتوان، زودپاداش.)
فَإِنْ حَاجُّوکَ پس اگر با تو حجت جویند، (و پیکار آرند) فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ گویى من فرا دادم (فرا سپردم) همگى خود خداى را، وَ مَنِ اتَّبَعَنِ و هر که بر پى من ایستاد (همین کرد که من کردم،) وَ قُلْ لِلَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ گوى ایشان را که کتاب دادند وَ الْأُمِّیِّینَ و امیان عرب أَ أَسْلَمْتُمْ خویشتن بیوکنید؟ فَإِنْ أَسْلَمُوا پس اگر خویشتن بیوکنند (و مسلمان شوند) فَقَدِ اهْتَدَوْا بر راه راست آمدند وَ إِنْ تَوَلَّوْا و اگر برگردند فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ بر تو که هست پیغام رسانیدن است وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ (۲۰) و اللَّه بیناست به بندگان خود.
رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۱۰ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ فریشتگان گفتند: اى مریم! إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ خداى ترا بگزید. وَ طَهَّرَکِ و پاک گزید هو اصْطَفاکِ عَلى نِساءِ الْعالَمِینَ (۴۲) و برگزید ترا بر زنان جهانیان.
یا مَرْیَمُ اقْنُتِی لِرَبِّکِ اى مریم فرمان بردار زى، و باش خداوند خویش را. وَ اسْجُدِی وَ ارْکَعِی و سجود کن و رکوع کن مَعَ الرَّاکِعِینَ (۴۳) با نماز کنندگان.
ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ این از خبرهاى غیب است، نُوحِیهِ إِلَیْکَ پیغام مىدهیم آن را بتو، وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ و تو نبودى نزدیک ایشان، إِذْ یُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ که قرعهها زدند أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ و بقرعه مىجستند که کیست آنکه مریم را بردارد و بپرورد، وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ و نبودى نزدیک ایشان، إِذْ یَخْتَصِمُونَ (۴۴) که ایشان از بهر مریم با یکدگر خصومت میکردند.
إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ فریشتگان گفتند: اى مریم! إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ خداى بشارت مىدهد ترا بکلمتى ازو اسْمُهُ، الْمَسِیحُ نام او مسیح عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ عیسى پسر مریم وَجِیهاً روىشناس با آب روى، فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ هم درین جهان هم در آن جهان، وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ (۴۵) و او از نزدیک کردگانست.
وَ یُکَلِّمُ النَّاسَ و سخن گوید با مردمان، فِی الْمَهْدِ در گهواره، وَ کَهْلًا و بهنگام کهلى وَ مِنَ الصَّالِحِینَ (۴۶) و مردیست از شایستگان.
قالَتْ رَبِّ مریم گفت: خداوند من! أَنَّى یَکُونُ لِی وَلَدٌ چون بود مرا فرزندى؟ وَ لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ و نپاسیدست مرا هیچ بشر! قالَ جبرئیل وى را جواب داد و گفت: کَذلِکِ اکنون چنین است اللَّهُ یَخْلُقُ ما یَشاءُ خدا میآفریند آنچه میخواهد، إِذا قَضى أَمْراً که کارى را ندو فرمانى گزارد، فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ آنست که گوید آن را: کُنْ فَیَکُونُ (۴۷) باش تا مىبود.
وَ یُعَلِّمُهُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ (۴۸) و در وى آموزد خداى نامه و دین و حکمت و تورات و انجیل.
وَ رَسُولًا إِلى بَنِی إِسْرائِیلَ و پیغامبرى به بنى اسرائیل. أَنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ که من بشما آمدم و نشانى آوردم از خداى شما أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ
که شما را آفرینم از گل کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ چون سان مرغ.
فَأَنْفُخُ فِیهِ آن گه دمم در آن، فَیَکُونُ طَیْراً تا مرغى بود. بِإِذْنِ اللَّهِ بخواست خدا و فرمان وى بمرغ و دستورى او مرا. وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ و بىعیب کنم اکمه و پیس را وَ أُحْیِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ و زنده کنم مردگان را بدستورى خدا وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ و شما را خبر کنم که بخانه چه خوردهاید وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ و در خانه خویش چه باز نهادهاید إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لَکُمْ درین نشانیست شما را بر راستى و استوارى من إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (۴۹) اگر گرویدگانید.
وَ مُصَدِّقاً و استوار دارندهاىام و گواهى لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراةِ آن توریت که پیش از من فرا آمد. وَ لِأُحِلَّ لَکُمْ و فرستادند مرا نیز تا شما را حلال کنم و گشاده بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ لختى از آنچه حرام کردهاند و بستهاند بر شما وَ جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ و بشما آوردم نشانى از خداوند شما، فَاتَّقُوا اللَّهَ و بپرهیزید از انباز گفتن و فرزند گفتن خداى را، وَ أَطِیعُونِ (۵۰) و فرمان برید مرا.
إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ اللَّه خداوند منست و خداوند شما فَاعْبُدُوهُ وى را بنده باشید و پرستید هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ (۵۱) اینست راه راست درست.
یا مَرْیَمُ اقْنُتِی لِرَبِّکِ اى مریم فرمان بردار زى، و باش خداوند خویش را. وَ اسْجُدِی وَ ارْکَعِی و سجود کن و رکوع کن مَعَ الرَّاکِعِینَ (۴۳) با نماز کنندگان.
ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ این از خبرهاى غیب است، نُوحِیهِ إِلَیْکَ پیغام مىدهیم آن را بتو، وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ و تو نبودى نزدیک ایشان، إِذْ یُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ که قرعهها زدند أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ و بقرعه مىجستند که کیست آنکه مریم را بردارد و بپرورد، وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ و نبودى نزدیک ایشان، إِذْ یَخْتَصِمُونَ (۴۴) که ایشان از بهر مریم با یکدگر خصومت میکردند.
إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ فریشتگان گفتند: اى مریم! إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ خداى بشارت مىدهد ترا بکلمتى ازو اسْمُهُ، الْمَسِیحُ نام او مسیح عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ عیسى پسر مریم وَجِیهاً روىشناس با آب روى، فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ هم درین جهان هم در آن جهان، وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ (۴۵) و او از نزدیک کردگانست.
وَ یُکَلِّمُ النَّاسَ و سخن گوید با مردمان، فِی الْمَهْدِ در گهواره، وَ کَهْلًا و بهنگام کهلى وَ مِنَ الصَّالِحِینَ (۴۶) و مردیست از شایستگان.
قالَتْ رَبِّ مریم گفت: خداوند من! أَنَّى یَکُونُ لِی وَلَدٌ چون بود مرا فرزندى؟ وَ لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ و نپاسیدست مرا هیچ بشر! قالَ جبرئیل وى را جواب داد و گفت: کَذلِکِ اکنون چنین است اللَّهُ یَخْلُقُ ما یَشاءُ خدا میآفریند آنچه میخواهد، إِذا قَضى أَمْراً که کارى را ندو فرمانى گزارد، فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ آنست که گوید آن را: کُنْ فَیَکُونُ (۴۷) باش تا مىبود.
وَ یُعَلِّمُهُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ (۴۸) و در وى آموزد خداى نامه و دین و حکمت و تورات و انجیل.
وَ رَسُولًا إِلى بَنِی إِسْرائِیلَ و پیغامبرى به بنى اسرائیل. أَنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ که من بشما آمدم و نشانى آوردم از خداى شما أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ
که شما را آفرینم از گل کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ چون سان مرغ.
فَأَنْفُخُ فِیهِ آن گه دمم در آن، فَیَکُونُ طَیْراً تا مرغى بود. بِإِذْنِ اللَّهِ بخواست خدا و فرمان وى بمرغ و دستورى او مرا. وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ و بىعیب کنم اکمه و پیس را وَ أُحْیِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ و زنده کنم مردگان را بدستورى خدا وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ و شما را خبر کنم که بخانه چه خوردهاید وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ و در خانه خویش چه باز نهادهاید إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لَکُمْ درین نشانیست شما را بر راستى و استوارى من إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (۴۹) اگر گرویدگانید.
وَ مُصَدِّقاً و استوار دارندهاىام و گواهى لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراةِ آن توریت که پیش از من فرا آمد. وَ لِأُحِلَّ لَکُمْ و فرستادند مرا نیز تا شما را حلال کنم و گشاده بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ لختى از آنچه حرام کردهاند و بستهاند بر شما وَ جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ و بشما آوردم نشانى از خداوند شما، فَاتَّقُوا اللَّهَ و بپرهیزید از انباز گفتن و فرزند گفتن خداى را، وَ أَطِیعُونِ (۵۰) و فرمان برید مرا.
إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ اللَّه خداوند منست و خداوند شما فَاعْبُدُوهُ وى را بنده باشید و پرستید هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ (۵۱) اینست راه راست درست.
رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۱۴ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ لا تُؤْمِنُوا استوار مگیرید إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِینَکُمْ مگر همدینان خویش را، قُلْ إِنَّ الْهُدى هُدَى اللَّهِ گوى یا محمد (ص) که: دین دین خدایست، و راه نمونى راه نمونى وى، أَنْ یُؤْتى أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتِیتُمْ استوار مگیرید که هیچکس را آن دهند که شما را دادند أَوْ یُحاجُّوکُمْ عِنْدَ رَبِّکُمْ و استوار مگیرید که ایشان فردا بنزدیک خداوند شما حجّت آرند بر شما قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللَّهِ گوى یا محمد (ص) که این افزونى و برترى خلق را بر یکدیگر بدست خداست، یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ میدهد او را که خود خواهد، وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ (۷۳) و خداى فراخدار، فراخبخش، فراختوان است، بسزایها دانا.
یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ میگزیند و شایسته میسازد او را که خود خواهد، وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ (۷۴) و اللَّه با فضل بزرگوارست.
وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ و از اهل کتاب کسى است که اگر وى را استوار گیرى بقنطارى از مال، یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ با تو دهد آن را، وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینارٍ و ازیشان کس است که اگر او را استوار بگیرى بیکدینار، لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ با تو ندهد آن را، إِلَّا ما دُمْتَ عَلَیْهِ قائِماً مگر بپاى بر ایستادن بر وى، ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا آن بآنست که ایشان گفتند: لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ در عرب و در کار عرب بر ما ملامت نیست و بزه و عتاب نیست، وَ یَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ و بر خداى مىدروغ گویند وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (۷۵) و میدانند که دروغ میگویند.
بَلى چنین است که من میگویم، و چنان است که مسلمانان میگویند، مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ هر که باز سپارد پیمان خود را و راست باز آید آن را، وَ اتَّقى و بپرهیزد از کژى در آن و شکستن آن، فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ (۷۶) خداى دوست دارد پرهیزگاران را.
إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ ایشان که میخرند، بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ بفروختن پیمان خداى و سوگندان خویش، ثَمَناً قَلِیلًا بهاى اندک أُولئِکَ ایشانند، لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ که ایشان را هیچ بهره نیک نیست در آن جهان وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ و سخن نگوید خداى فردا با ایشان، وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ و با ایشان ننگرد روز رستاخیز. وَ لا یُزَکِّیهِمْ و ایشان را از یک گناه بى گناه نکند، وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ (۷۷) و ایشان راست عذابى دردنماى.
وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقاً و از ایشان گروهىاند یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْکِتابِ که زبان خویش مىبرگردانند بسخن گفتن بزبان تورات، لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتابِ تا شما پندارید که آن از تورات است که ایشان میگویند، وَ ما هُوَ مِنَ الْکِتابِ و آن نه از تورات است، بر زبان تورات دروغ میسازند. وَ یَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ و میگویند که: این از نزدیک خدا است، وَ ما هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ و آن نه از نزدیک خداست، وَ یَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ و بر خداى مىدروغ گویند، وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (۷۸) و میدانند که مى دروغ گویند.
یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ میگزیند و شایسته میسازد او را که خود خواهد، وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ (۷۴) و اللَّه با فضل بزرگوارست.
وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ و از اهل کتاب کسى است که اگر وى را استوار گیرى بقنطارى از مال، یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ با تو دهد آن را، وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینارٍ و ازیشان کس است که اگر او را استوار بگیرى بیکدینار، لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ با تو ندهد آن را، إِلَّا ما دُمْتَ عَلَیْهِ قائِماً مگر بپاى بر ایستادن بر وى، ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا آن بآنست که ایشان گفتند: لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ در عرب و در کار عرب بر ما ملامت نیست و بزه و عتاب نیست، وَ یَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ و بر خداى مىدروغ گویند وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (۷۵) و میدانند که دروغ میگویند.
بَلى چنین است که من میگویم، و چنان است که مسلمانان میگویند، مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ هر که باز سپارد پیمان خود را و راست باز آید آن را، وَ اتَّقى و بپرهیزد از کژى در آن و شکستن آن، فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ (۷۶) خداى دوست دارد پرهیزگاران را.
إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ ایشان که میخرند، بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ بفروختن پیمان خداى و سوگندان خویش، ثَمَناً قَلِیلًا بهاى اندک أُولئِکَ ایشانند، لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ که ایشان را هیچ بهره نیک نیست در آن جهان وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ و سخن نگوید خداى فردا با ایشان، وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ و با ایشان ننگرد روز رستاخیز. وَ لا یُزَکِّیهِمْ و ایشان را از یک گناه بى گناه نکند، وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ (۷۷) و ایشان راست عذابى دردنماى.
وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقاً و از ایشان گروهىاند یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْکِتابِ که زبان خویش مىبرگردانند بسخن گفتن بزبان تورات، لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتابِ تا شما پندارید که آن از تورات است که ایشان میگویند، وَ ما هُوَ مِنَ الْکِتابِ و آن نه از تورات است، بر زبان تورات دروغ میسازند. وَ یَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ و میگویند که: این از نزدیک خدا است، وَ ما هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ و آن نه از نزدیک خداست، وَ یَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ و بر خداى مىدروغ گویند، وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (۷۸) و میدانند که مى دروغ گویند.
رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۱۸ - النوبة الاولى
قوله تعالى: إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ، اول خانهاى که بر زمین نهادند مردمان را، لَلَّذِی بِبَکَّةَ این است که به مکة، مُبارَکاً برکت کرده در آن، وَ هُدىً لِلْعالَمِینَ (۹۷) و نشانى ساخته جهانیان را.
فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ در آن خانه نشانهایى است پیدا روشن، مَقامُ إِبْراهِیمَ فرود آمدنگاه و نشستنگاه ابراهیم، وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً. و هر که در آن خانه شد، ایمن گشت. وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ و خدایراست بر مردمان، حِجُّ الْبَیْتِ قصد و زیارت خانه، مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا هر که تواند که بآن راهى برد، وَ مَنْ کَفَرَ و هر که کافر شد، فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ (۹۷) خداى بىنیاز است از همه جهانیان.
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ بگوى اى خوانندگان تورات، لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ چرا مى کافر شوید بسخنان خداى (که در تورات مىخوانید)؟ وَ اللَّهُ شَهِیدٌ عَلى ما تَعْمَلُونَ (۹۸) خدا گواه است و دانا بآنچه میکنید.
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ بگو: اى خوانندگان تورات، لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ چرا مىبازگردانید از راه خداى؟ مَنْ آمَنَ آن کس که بگروید، تَبْغُونَها عِوَجاً عیب و کژى مىجوئید راهى را که خداى راست نهاد؟ وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ و شما خود گواهان که چنین است، وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (۹۹) و خداى ناآگاه نیست از آنچه میکنید!
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند، إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقاً اگر فرمان برید گروهى را، مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ از خوانندگان اهل تورات، یَرُدُّوکُمْ با پس آرند شما را، بَعْدَ إِیمانِکُمْ پس گرویدن شما، کافِرِینَ (۱۰۰) تا کافران باشید.
وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ و چون کافر شوید پس ایمان، وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَیْکُمْ آیاتُ اللَّهِ و شما آنید که بر شما میخوانند سخنان خداى، وَ فِیکُمْ رَسُولُهُ و در میان شما رسول وى، وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ و هر که دست در خداى زند، فَقَدْ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ (۱۰۱) اوست که راه نمودند وى را براه درست راست.
فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ در آن خانه نشانهایى است پیدا روشن، مَقامُ إِبْراهِیمَ فرود آمدنگاه و نشستنگاه ابراهیم، وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً. و هر که در آن خانه شد، ایمن گشت. وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ و خدایراست بر مردمان، حِجُّ الْبَیْتِ قصد و زیارت خانه، مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا هر که تواند که بآن راهى برد، وَ مَنْ کَفَرَ و هر که کافر شد، فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ (۹۷) خداى بىنیاز است از همه جهانیان.
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ بگوى اى خوانندگان تورات، لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ چرا مى کافر شوید بسخنان خداى (که در تورات مىخوانید)؟ وَ اللَّهُ شَهِیدٌ عَلى ما تَعْمَلُونَ (۹۸) خدا گواه است و دانا بآنچه میکنید.
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ بگو: اى خوانندگان تورات، لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ چرا مىبازگردانید از راه خداى؟ مَنْ آمَنَ آن کس که بگروید، تَبْغُونَها عِوَجاً عیب و کژى مىجوئید راهى را که خداى راست نهاد؟ وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ و شما خود گواهان که چنین است، وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (۹۹) و خداى ناآگاه نیست از آنچه میکنید!
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند، إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقاً اگر فرمان برید گروهى را، مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ از خوانندگان اهل تورات، یَرُدُّوکُمْ با پس آرند شما را، بَعْدَ إِیمانِکُمْ پس گرویدن شما، کافِرِینَ (۱۰۰) تا کافران باشید.
وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ و چون کافر شوید پس ایمان، وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَیْکُمْ آیاتُ اللَّهِ و شما آنید که بر شما میخوانند سخنان خداى، وَ فِیکُمْ رَسُولُهُ و در میان شما رسول وى، وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ و هر که دست در خداى زند، فَقَدْ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ (۱۰۱) اوست که راه نمودند وى را براه درست راست.
رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۲۲ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ بدرستى که خداى شما را نصرت کرد در غزو بدر، وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ و شما در چشم دشمن سست و خوار بودید از ناساختگى. فَاتَّقُوا اللَّهَ بپرهیزید از بد اندیشى در خداى و گله کردن از وى، لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (۱۲۳) تا از سپاسداران بید.
إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ یاد دارى که میگفتى مؤمنان را: أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ شما را پسنده نبود أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ که مدد دهد شما را خداوند شما، بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ بسه هزار از فریشتگان، مُنْزَلِینَ (۱۲۴) فرو فرستاده از آسمان.
بَلى آرى چنین کنم، إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا اگر شکیبایى کنید و از بد دلى و گریختن از پیش دشمن بپرهیزید، وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا و دشمن بشما آیند ازین آهنگ و خشم که دارند این هن، یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ مدد دهد شما را خداوند شما بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ بپنج هزار از فریشتگان، مُسَوِّمِینَ (۱۲۵) خویشتن را نشان جنگ بر کرده.
وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ و نکرد خداى آن را به ارسال، إِلَّا بُشْرى لَکُمْ مگر شادى شما را، وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ و تا آرام گیرد بآن دلهاى شما، وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ و نبود آن نصرت مگر از نزدیک خداى، الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ (۱۲۶) آن تواناى دانا.
لِیَقْطَعَ طَرَفاً تا گوشهاى ببرد و جوقى کم کند، مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا از ایشان که کافر شدند، أَوْ یَکْبِتَهُمْ یا ایشان را بهزیمت نمودن و کم آوردن بر روى افکند، فَیَنْقَلِبُوا خائِبِینَ (۱۲۷) تا برگردند از آنچه پیوسیدند نومید.
لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ ترا از کار چیزى نیست، أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ یا توبه دهد ایشان را، أَوْ یُعَذِّبَهُمْ یا عذاب کند ایشان را، فَإِنَّهُمْ ظالِمُونَ (۱۲۸) اگر عذاب کند ایشان را ستمکارى آن دارند.
وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ و خداى راست هر چه در آسمانها و هر چه در زمین است، یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ مىآمرزد او را که خواهد، و عذاب میکند او را که خواهد. وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۱۲۹) و خداى آمرزگارست و مهربان.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند، لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا مخورید ربا، أَضْعافاً مُضاعَفَةً افزوده توى بر توى، وَ اتَّقُوا اللَّهَ و بپرهیزید از خشم و عذاب خداى، لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (۱۳۰) تا جاوید بیرون آیید.
وَ اتَّقُوا النَّارَ الَّتِی أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ (۱۳۱) و بپرهیزید از آتشى که ساختهاند ناگرویدگان را.
وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ و فرمان برید خداى را و فرستاده وى را لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (۱۳۲) تا مگر بر شما ببخشایند.
إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ یاد دارى که میگفتى مؤمنان را: أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ شما را پسنده نبود أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ که مدد دهد شما را خداوند شما، بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ بسه هزار از فریشتگان، مُنْزَلِینَ (۱۲۴) فرو فرستاده از آسمان.
بَلى آرى چنین کنم، إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا اگر شکیبایى کنید و از بد دلى و گریختن از پیش دشمن بپرهیزید، وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا و دشمن بشما آیند ازین آهنگ و خشم که دارند این هن، یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ مدد دهد شما را خداوند شما بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ بپنج هزار از فریشتگان، مُسَوِّمِینَ (۱۲۵) خویشتن را نشان جنگ بر کرده.
وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ و نکرد خداى آن را به ارسال، إِلَّا بُشْرى لَکُمْ مگر شادى شما را، وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ و تا آرام گیرد بآن دلهاى شما، وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ و نبود آن نصرت مگر از نزدیک خداى، الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ (۱۲۶) آن تواناى دانا.
لِیَقْطَعَ طَرَفاً تا گوشهاى ببرد و جوقى کم کند، مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا از ایشان که کافر شدند، أَوْ یَکْبِتَهُمْ یا ایشان را بهزیمت نمودن و کم آوردن بر روى افکند، فَیَنْقَلِبُوا خائِبِینَ (۱۲۷) تا برگردند از آنچه پیوسیدند نومید.
لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ ترا از کار چیزى نیست، أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ یا توبه دهد ایشان را، أَوْ یُعَذِّبَهُمْ یا عذاب کند ایشان را، فَإِنَّهُمْ ظالِمُونَ (۱۲۸) اگر عذاب کند ایشان را ستمکارى آن دارند.
وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ و خداى راست هر چه در آسمانها و هر چه در زمین است، یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ مىآمرزد او را که خواهد، و عذاب میکند او را که خواهد. وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۱۲۹) و خداى آمرزگارست و مهربان.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند، لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا مخورید ربا، أَضْعافاً مُضاعَفَةً افزوده توى بر توى، وَ اتَّقُوا اللَّهَ و بپرهیزید از خشم و عذاب خداى، لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (۱۳۰) تا جاوید بیرون آیید.
وَ اتَّقُوا النَّارَ الَّتِی أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ (۱۳۱) و بپرهیزید از آتشى که ساختهاند ناگرویدگان را.
وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ و فرمان برید خداى را و فرستاده وى را لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (۱۳۲) تا مگر بر شما ببخشایند.
رشیدالدین میبدی : ۴- سورة النساء- مدنیة
۳ - النوبة الاولى
قوله تعالى: إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ ایشان که مىخورند، أَمْوالَ الْیَتامى مالهاى یتیمان، ظُلْماً به بیداد بیش از مزد کار، إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً
آن آتش است که در شکمهاى خویش مىخورند، وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً (۱۰) آرى رسند ایشان بآتشى افروخته.
یُوصِیکُمُ اللَّهُ اندرز مىکند خداى شما را، فِی أَوْلادِکُمْ در کار فرزندان شما، لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ پسر را چند بهره دو دختر، فَإِنْ کُنَّ نِساءً اگر این دختران باشند، فَوْقَ اثْنَتَیْنِ دو یا بیش از دو باشند، فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ ایشانراست دو سیک از آنچه مرده گذاشت، وَ إِنْ کانَتْ واحِدَةً و اگر این دختر یکى باشد، فَلَهَا النِّصْفُ ویراست نیمه مال، وَ لِأَبَوَیْهِ و پدر و مادر راست، لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ هر یکى را از آن شش یک، مِمَّا تَرَکَ از آنچه مرده گذاشت، إِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ اگر مرده را فرزندى بود، فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ اگر مرده را فرزندى نبود، وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ و پدر و مادر بود که از روى میراث برند، فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ مادر را سیک بود، فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ اگر مرده را برادر است بیش از یکى، فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مادر را شش یک بود، مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ بعد از گزاردن وصیت است، یُوصِی بِها که مرده آن وصیت کرده بود، أَوْ دَیْنٍ و بعد از گزاردن اوام که گذاشته بود، آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ پدران شما و پسران شما، لا تَدْرُونَ شما ندانید، أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً که از شما کیست شما را نزدیک منفعتتر و بکار آمدهتر، فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ این باز بریده ایست از خداى بر شما، إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً (۱۱) که اللَّه دانایست راست دانش.
وَ لَکُمْ شما راست، نِصْفُ ما تَرَکَ أَزْواجُکُمْ نیمى از آنچه زنان شما گذارند، إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ اگر ایشان را فرزندى نبود، فَإِنْ کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ اگر ایشان را فرزندى بود، فَلَکُمُ الرُّبُعُ شما راچهار یک است، مِمَّا تَرَکْنَ از آنچه ایشان گذارند، مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِینَ بِها از پس وصیّتى که کرده باشند، أَوْ دَیْنٍ یا گزاردن اوامى که ماند از ایشان، وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ و ایشانراست چهار یک، مِمَّا تَرَکْتُمْ از آنچه شما گذارید، إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ اگر شما را فرزندى نبود، فَإِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ اگر شما را فرزندى بود، فَلَهُنَّ الثُّمُنُ ایشان را هشت یک، مِمَّا تَرَکْتُمْ از آنچه شما گذارید، مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ تُوصُونَ بِها از پس گزاردن وصیّتى که کرده باشید، أَوْ دَیْنٍ یا گزاردن اوامى که گذاشته باشید، وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ و اگر مردى باشد که بمیرد، یُورَثُ که از وى میراث برند، کَلالَةً که نه پدر بود در آن ورثه و نه فرزند، أَوِ امْرَأَةٌ یا زنى بود وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ و او را برادرى ماند از مادر یا خواهرى از مادر، فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ هر یکى را ازیشان باشد شش یک، فَإِنْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ اگر بیش از یکى باشند اولاد امّ، که دو باشند یا بیشتر، فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ در سه یک همه شریک یکدیگر باشند، مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصى بِها أَوْ دَیْنٍ از پس تنفیذ وصیّت و قضاء دین غَیْرَ مُضَارٍّ نه چنان که گزاردن وصیت گزند افکند بر ورثه، وَصِیَّةً مِنَ اللَّهِ این از خداى اندرزى است در فرمان بشما، وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَلِیمٌ (۱۲) و اللَّه دانا است بردبار.
تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ این اندرزهاى خدایست عزّ و جلّ، وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ و هر که فرمان برد خداى را و رسول وى را، یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ در آرد او را در بهشتهایى تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ که میرود از زیر درختان آن جویهاى روان، خالِدِینَ فِیها جاویدان جاى ایشان، آن وَ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (۱۳) و آنست پیروزى بزرگ.
وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ و هر که نافرمان آید در خداى و در رسول وى، وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ و درگذرد از اندازههاى وى، یُدْخِلْهُ ناراً در آرد وى را در آتشى خالِداً فِیها جاویدان در آن، وَ لَهُ عَذابٌ مُهِینٌ (۱۴) و او راست عذابى خوار کننده و نومیدى پیش آرنده.
آن آتش است که در شکمهاى خویش مىخورند، وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً (۱۰) آرى رسند ایشان بآتشى افروخته.
یُوصِیکُمُ اللَّهُ اندرز مىکند خداى شما را، فِی أَوْلادِکُمْ در کار فرزندان شما، لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ پسر را چند بهره دو دختر، فَإِنْ کُنَّ نِساءً اگر این دختران باشند، فَوْقَ اثْنَتَیْنِ دو یا بیش از دو باشند، فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ ایشانراست دو سیک از آنچه مرده گذاشت، وَ إِنْ کانَتْ واحِدَةً و اگر این دختر یکى باشد، فَلَهَا النِّصْفُ ویراست نیمه مال، وَ لِأَبَوَیْهِ و پدر و مادر راست، لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ هر یکى را از آن شش یک، مِمَّا تَرَکَ از آنچه مرده گذاشت، إِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ اگر مرده را فرزندى بود، فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ اگر مرده را فرزندى نبود، وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ و پدر و مادر بود که از روى میراث برند، فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ مادر را سیک بود، فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ اگر مرده را برادر است بیش از یکى، فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مادر را شش یک بود، مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ بعد از گزاردن وصیت است، یُوصِی بِها که مرده آن وصیت کرده بود، أَوْ دَیْنٍ و بعد از گزاردن اوام که گذاشته بود، آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ پدران شما و پسران شما، لا تَدْرُونَ شما ندانید، أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً که از شما کیست شما را نزدیک منفعتتر و بکار آمدهتر، فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ این باز بریده ایست از خداى بر شما، إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً (۱۱) که اللَّه دانایست راست دانش.
وَ لَکُمْ شما راست، نِصْفُ ما تَرَکَ أَزْواجُکُمْ نیمى از آنچه زنان شما گذارند، إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ اگر ایشان را فرزندى نبود، فَإِنْ کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ اگر ایشان را فرزندى بود، فَلَکُمُ الرُّبُعُ شما راچهار یک است، مِمَّا تَرَکْنَ از آنچه ایشان گذارند، مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِینَ بِها از پس وصیّتى که کرده باشند، أَوْ دَیْنٍ یا گزاردن اوامى که ماند از ایشان، وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ و ایشانراست چهار یک، مِمَّا تَرَکْتُمْ از آنچه شما گذارید، إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ اگر شما را فرزندى نبود، فَإِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ اگر شما را فرزندى بود، فَلَهُنَّ الثُّمُنُ ایشان را هشت یک، مِمَّا تَرَکْتُمْ از آنچه شما گذارید، مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ تُوصُونَ بِها از پس گزاردن وصیّتى که کرده باشید، أَوْ دَیْنٍ یا گزاردن اوامى که گذاشته باشید، وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ و اگر مردى باشد که بمیرد، یُورَثُ که از وى میراث برند، کَلالَةً که نه پدر بود در آن ورثه و نه فرزند، أَوِ امْرَأَةٌ یا زنى بود وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ و او را برادرى ماند از مادر یا خواهرى از مادر، فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ هر یکى را ازیشان باشد شش یک، فَإِنْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ اگر بیش از یکى باشند اولاد امّ، که دو باشند یا بیشتر، فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ در سه یک همه شریک یکدیگر باشند، مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصى بِها أَوْ دَیْنٍ از پس تنفیذ وصیّت و قضاء دین غَیْرَ مُضَارٍّ نه چنان که گزاردن وصیت گزند افکند بر ورثه، وَصِیَّةً مِنَ اللَّهِ این از خداى اندرزى است در فرمان بشما، وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَلِیمٌ (۱۲) و اللَّه دانا است بردبار.
تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ این اندرزهاى خدایست عزّ و جلّ، وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ و هر که فرمان برد خداى را و رسول وى را، یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ در آرد او را در بهشتهایى تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ که میرود از زیر درختان آن جویهاى روان، خالِدِینَ فِیها جاویدان جاى ایشان، آن وَ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (۱۳) و آنست پیروزى بزرگ.
وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ و هر که نافرمان آید در خداى و در رسول وى، وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ و درگذرد از اندازههاى وى، یُدْخِلْهُ ناراً در آرد وى را در آتشى خالِداً فِیها جاویدان در آن، وَ لَهُ عَذابٌ مُهِینٌ (۱۴) و او راست عذابى خوار کننده و نومیدى پیش آرنده.
رشیدالدین میبدی : ۴- سورة النساء- مدنیة
۸ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ اعْبُدُوا اللَّهَ خداى را پرستید، وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً و انباز مگیرید با وى هیچ چیز، وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً و با پدر و مادر نیکویى کنید، وَ بِذِی الْقُرْبى و با خویشاوندان، وَ الْیَتامى و با یتیمان، وَ الْمَساکِینِ و با درویشان، وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبى و با همسایه خویشاوند، وَ الْجارِ الْجُنُبِ و با همسایه بیگانه، وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ و با همراه در سفر، وَ ابْنِ السَّبِیلِ و با راه گذرى، وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ و با بردگان شما، إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ خداى دوست ندارد، مَنْ کانَ مُخْتالًا فَخُوراً (۳۶) هر کشنده نازنده خود ستاینده.
الَّذِینَ یَبْخَلُونَ ایشان که بآنچه دارند بخیلى کنند، وَ یَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ و مردمان را ببخل فرمایند، وَ یَکْتُمُونَ و پنهان دارند، ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ آنچه اللَّه ایشان را داد از فضل خویش، وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ و ما ساختیم کافران را، عَذاباً مُهِیناً (۳۷) عذابى خوارکننده.
وَ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ و ایشان را نیز که نفقه میکنند مالهاى خویش، رِئاءَ النَّاسِ بر دیدار مردمان، بطلب ستایش ایشان، وَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ و نمیگروند بخدا، وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ و نه بروز رستاخیز، وَ مَنْ یَکُنِ الشَّیْطانُ لَهُ قَرِیناً
و هر که دیو او را هام تا و هامساز است، فَساءَ قَرِیناً (۳۸) بدهام تاى و هامسازى که اوست.
وَ ما ذا عَلَیْهِمْ و چه زیان دارد ایشان را؟ لَوْ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ اگر ایمان آرند بخدا و بروز رستاخیز، وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقَهُمُ اللَّهُ و نفقت کنند از آنچه خداى ایشان را روزى داد، وَ کانَ اللَّهُ بِهِمْ عَلِیماً (۳۹) و خداى بایشان دانا است.
إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ خداى بیداد نکند، مِثْقالَ ذَرَّةٍ هامسنگ یک ذرّه، وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً و گر نیکى بود، یُضاعِفْها توى بر توى نهد، و ضعف بر ضعف افزاید، وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِیماً (۴۰) و از نزدیک خود بآن مزدى دهد بزرگوار.
الَّذِینَ یَبْخَلُونَ ایشان که بآنچه دارند بخیلى کنند، وَ یَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ و مردمان را ببخل فرمایند، وَ یَکْتُمُونَ و پنهان دارند، ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ آنچه اللَّه ایشان را داد از فضل خویش، وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ و ما ساختیم کافران را، عَذاباً مُهِیناً (۳۷) عذابى خوارکننده.
وَ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ و ایشان را نیز که نفقه میکنند مالهاى خویش، رِئاءَ النَّاسِ بر دیدار مردمان، بطلب ستایش ایشان، وَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ و نمیگروند بخدا، وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ و نه بروز رستاخیز، وَ مَنْ یَکُنِ الشَّیْطانُ لَهُ قَرِیناً
و هر که دیو او را هام تا و هامساز است، فَساءَ قَرِیناً (۳۸) بدهام تاى و هامسازى که اوست.
وَ ما ذا عَلَیْهِمْ و چه زیان دارد ایشان را؟ لَوْ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ اگر ایمان آرند بخدا و بروز رستاخیز، وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقَهُمُ اللَّهُ و نفقت کنند از آنچه خداى ایشان را روزى داد، وَ کانَ اللَّهُ بِهِمْ عَلِیماً (۳۹) و خداى بایشان دانا است.
إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ خداى بیداد نکند، مِثْقالَ ذَرَّةٍ هامسنگ یک ذرّه، وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً و گر نیکى بود، یُضاعِفْها توى بر توى نهد، و ضعف بر ضعف افزاید، وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِیماً (۴۰) و از نزدیک خود بآن مزدى دهد بزرگوار.
رشیدالدین میبدی : ۴- سورة النساء- مدنیة
۱۲ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ نفرستادیم هیچ فرستادهاى را إِلَّا لِیُطاعَ مگر آن را که تا فرمان برند وى را، بِإِذْنِ اللَّهِ بفرمان خداى، وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ و اگر ایشان که بر تن خود ستم کنندید، جاؤُکَ آیندید بتو، فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ و آمرزش خواهندید از خدا، وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ، و آمرزش خواهید ایشان را رسول او، لَوَجَدُوا اللَّهَ یافتندید خداى را بر حقیقت، تَوَّاباً رَحِیماً (۶۴) توبه پذیرى مهربان.
فَلا وَ رَبِّکَ نه بخداى تو نه، لا یُؤْمِنُونَ نگرویدهاند ایشان بحقیقت، حَتَّى یُحَکِّمُوکَ تا آن گه که ترا حکم کنند و حاکم پسندید، فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ در آنچه میان ایشان اختلاف افتد، ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً و آن گه در دلهاى خویش حرج و تنگى نیابند،. مِمَّا قَضَیْتَ از آن حکم که تو بریدى و برگزاردى. وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً (۶۵) و باطن آن بسپارند و آن را گردن نهند گردن نهادنى.
وَ لَوْ أَنَّا کَتَبْنا عَلَیْهِمْ و اگر ما بر ایشان فریضه نبشتیمى، أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ که خویشتن را بکشید، أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِیارِکُمْ یا از خان و مان خود بیرون شید، ما فَعَلُوهُ نکردندید آن، إِلَّا قَلِیلٌ مِنْهُمْ مگر اندک کس از ایشان، وَ لَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا و اگر ایشان کنندید، ما یُوعَظُونَ بِهِ بآنچه مىپنددهند ایشان را، لَکانَ خَیْراً لَهُمْ به آید ایشان را، وَ أَشَدَّ تَثْبِیتاً (۶۶)و سختتر بر جاى بمانید، و محکمتر بپائید.
وَ إِذاً لَآتَیْناهُمْ و اگر چنان کنندید ما ایشان را دادیمى، مِنْ لَدُنَّا از نزدیک خود، أَجْراً عَظِیماً (۶۷) مزدى بزرگوار.
وَ لَهَدَیْناهُمْ و ما ایشان را راه نمائیم، صِراطاً مُسْتَقِیماً (۶۸) براه راست درست.
وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ و هر که فرمان برد خداى را و رسول وى را، فَأُولئِکَ ایشان آنند، مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ که فردا با نواختگان حقاند، که خداى نیکویى کرد با ایشان، مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ از پیغامبران و راستگویان، وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ و شهیدان و نیکان، وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً (۶۹) و نیک رفیقان و هامنشینان که ایناناند.
ذلِکَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ آن فضل است از خداى، وَ کَفى بِاللَّهِ عَلِیماً (۷۰) و نیک بسنده و دانا که اللَّه است.
فَلا وَ رَبِّکَ نه بخداى تو نه، لا یُؤْمِنُونَ نگرویدهاند ایشان بحقیقت، حَتَّى یُحَکِّمُوکَ تا آن گه که ترا حکم کنند و حاکم پسندید، فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ در آنچه میان ایشان اختلاف افتد، ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً و آن گه در دلهاى خویش حرج و تنگى نیابند،. مِمَّا قَضَیْتَ از آن حکم که تو بریدى و برگزاردى. وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً (۶۵) و باطن آن بسپارند و آن را گردن نهند گردن نهادنى.
وَ لَوْ أَنَّا کَتَبْنا عَلَیْهِمْ و اگر ما بر ایشان فریضه نبشتیمى، أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ که خویشتن را بکشید، أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِیارِکُمْ یا از خان و مان خود بیرون شید، ما فَعَلُوهُ نکردندید آن، إِلَّا قَلِیلٌ مِنْهُمْ مگر اندک کس از ایشان، وَ لَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا و اگر ایشان کنندید، ما یُوعَظُونَ بِهِ بآنچه مىپنددهند ایشان را، لَکانَ خَیْراً لَهُمْ به آید ایشان را، وَ أَشَدَّ تَثْبِیتاً (۶۶)و سختتر بر جاى بمانید، و محکمتر بپائید.
وَ إِذاً لَآتَیْناهُمْ و اگر چنان کنندید ما ایشان را دادیمى، مِنْ لَدُنَّا از نزدیک خود، أَجْراً عَظِیماً (۶۷) مزدى بزرگوار.
وَ لَهَدَیْناهُمْ و ما ایشان را راه نمائیم، صِراطاً مُسْتَقِیماً (۶۸) براه راست درست.
وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ و هر که فرمان برد خداى را و رسول وى را، فَأُولئِکَ ایشان آنند، مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ که فردا با نواختگان حقاند، که خداى نیکویى کرد با ایشان، مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ از پیغامبران و راستگویان، وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ و شهیدان و نیکان، وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً (۶۹) و نیک رفیقان و هامنشینان که ایناناند.
ذلِکَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ آن فضل است از خداى، وَ کَفى بِاللَّهِ عَلِیماً (۷۰) و نیک بسنده و دانا که اللَّه است.
رشیدالدین میبدی : ۴- سورة النساء- مدنیة
۲۱ - النوبة الاولى
قوله تعالى: إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ نمىپرستند فرود از اللَّه، إِلَّا إِناثاً مگر مادگان، وَ إِنْ یَدْعُونَ و نمیخوانند، إِلَّا شَیْطاناً مَرِیداً (۱۱۷) مگر از دیو شوخ.
لَعَنَهُ اللَّهُ که خداى بر وى لعنت کرد، وَ قالَ و گفت آن دیو رانده: لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ لا بد از رهیگان تو خویشتن را گیرم، نَصِیباً مَفْرُوضاً (۱۱۸) بهرهاى باز بریده.
وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ و گم کنم ایشان را از راه، وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ و امل دراز نمایم ایشان را، وَ لَآمُرَنَّهُمْ و فرمایم ایشان را، فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ تا گوشهاى چهارپایان برند، وَ لَآمُرَنَّهُمْ و فرمایم ایشان را، فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ تا بگردانند آفریده خداى را، وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ و هر که دیو را گیرد، وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ پسندیده و بایسته و یار، فرود از اللَّه، فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِیناً (۱۱۹) زیانکار گشت او زیانکارى آشکارا.
یَعِدُهُمْ ایشان را وعده دروغ دهد، وَ یُمَنِّیهِمْ و آرزوى ناپسند در ایشان افکند، وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ و وعده ندهد ایشان را دیو، إِلَّا غُرُوراً (۱۲۰) مگر فریب.
أُولئِکَ ایشان آنانند، مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ که مأواى ایشان دوزخست، وَ لا یَجِدُونَ عَنْها مَحِیصاً (۱۲۱) و نیابند از ایشان هرگز دور شدنگاهى.
وَ الَّذِینَ آمَنُوا و ایشان که بگرویدند، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ و نیکیها کردند، سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ در آریم ایشان را در بهشتهایى، تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ که میرود زیر درختان آن جویهاى روان، خالِدِینَ فِیها أَبَداً جاویدان در آن همیشهاى، وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وعدهایست از خداى راست، وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلًا (۱۲۲) و کیست از اللَّه راستگوىتر؟
لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ نه بآرزوهاى شماست، وَ لا أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتابِ و نه بآرزوهاى اهل کتاب، مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ هر که بدى کند او را بآن پاداش دهند درین جهان، وَ لا یَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ و نیابد خویشتن را فرود از خداى، وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً (۱۲۳) کارسازى و نه یارى.
وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ و هر که چیزى کند از نیکیها، مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى از مردى یا از زنى، وَ هُوَ مُؤْمِنٌ پس از آنکه گرویده است، فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ ایشان آنند که مىدرآرند ایشان را در بهشت، وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیراً (۱۲۴) و از ایشان نه کردار کاهند و نه مزد، بمقدار نقیرى.
لَعَنَهُ اللَّهُ که خداى بر وى لعنت کرد، وَ قالَ و گفت آن دیو رانده: لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ لا بد از رهیگان تو خویشتن را گیرم، نَصِیباً مَفْرُوضاً (۱۱۸) بهرهاى باز بریده.
وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ و گم کنم ایشان را از راه، وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ و امل دراز نمایم ایشان را، وَ لَآمُرَنَّهُمْ و فرمایم ایشان را، فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ تا گوشهاى چهارپایان برند، وَ لَآمُرَنَّهُمْ و فرمایم ایشان را، فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ تا بگردانند آفریده خداى را، وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ و هر که دیو را گیرد، وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ پسندیده و بایسته و یار، فرود از اللَّه، فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِیناً (۱۱۹) زیانکار گشت او زیانکارى آشکارا.
یَعِدُهُمْ ایشان را وعده دروغ دهد، وَ یُمَنِّیهِمْ و آرزوى ناپسند در ایشان افکند، وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ و وعده ندهد ایشان را دیو، إِلَّا غُرُوراً (۱۲۰) مگر فریب.
أُولئِکَ ایشان آنانند، مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ که مأواى ایشان دوزخست، وَ لا یَجِدُونَ عَنْها مَحِیصاً (۱۲۱) و نیابند از ایشان هرگز دور شدنگاهى.
وَ الَّذِینَ آمَنُوا و ایشان که بگرویدند، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ و نیکیها کردند، سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ در آریم ایشان را در بهشتهایى، تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ که میرود زیر درختان آن جویهاى روان، خالِدِینَ فِیها أَبَداً جاویدان در آن همیشهاى، وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وعدهایست از خداى راست، وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلًا (۱۲۲) و کیست از اللَّه راستگوىتر؟
لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ نه بآرزوهاى شماست، وَ لا أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتابِ و نه بآرزوهاى اهل کتاب، مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ هر که بدى کند او را بآن پاداش دهند درین جهان، وَ لا یَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ و نیابد خویشتن را فرود از خداى، وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً (۱۲۳) کارسازى و نه یارى.
وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ و هر که چیزى کند از نیکیها، مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى از مردى یا از زنى، وَ هُوَ مُؤْمِنٌ پس از آنکه گرویده است، فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ ایشان آنند که مىدرآرند ایشان را در بهشت، وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیراً (۱۲۴) و از ایشان نه کردار کاهند و نه مزد، بمقدار نقیرى.
رشیدالدین میبدی : ۴- سورة النساء- مدنیة
۲۴ - النوبة الاولى
قوله تعالى: ما یَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِکُمْ چه کار دارد و چه کند خداى بعذاب کردن شما، إِنْ شَکَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ اگر خداى را منعم دانید و او را استوار گیرید، وَ کانَ اللَّهُ شاکِراً عَلِیماً (۱۴۷) و خداى سپاس دار است داناى همیشهاى. لا یُحِبُّ اللَّهُ دوست ندارد خداى، الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ سخن گفتن ببدى، إِلَّا مَنْ ظُلِمَ مگر کسى که بر وى ستم کنند، وَ کانَ اللَّهُ سَمِیعاً عَلِیماً (۱۴۸) و خداى شنواست داناى همیشهاى اى.
إِنْ تُبْدُوا خَیْراً هر گه که نیکى پیدا کنید، أَوْ تُخْفُوهُ یا نهان دارید آن را در دل، أَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ یا فرا گذارید بدى از بد کردارى، فَإِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا قَدِیراً (۱۴۹) اللَّه عفو کننده است و قادر و توانا.
إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ ایشان که کافر شدند، بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ بخدا و برسولان وى، وَ یُرِیدُونَ و مىخواهند، أَنْ یُفَرِّقُوا که جدا کنند در تصدیق، بَیْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ میان خدا و رسولان وى، وَ یَقُولُونَ و میگویند، نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ ببعضى از حق بگرویم، وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ و ببعضى نگرویم، وَ یُرِیدُونَ و میخواهند، أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا (۱۵۰) که میان استوار گرفتن و نااستوار گرفتن راهى سازند.
أُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ ایشانند کافران، حَقًّا براستى و درستى، وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ و ساختهایم ما کافران را، عَذاباً مُهِیناً (۱۵۱) عذابى خوار کننده.
وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ و ایشان که گرویدند بخداى و رسولان وى، وَ لَمْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ و جدا نکردند میان یکى از ایشان با دیگران در تصدیق، أُولئِکَ سَوْفَ یُؤْتِیهِمْ أُجُورَهُمْ ایشانند که دهیم ایشان را مزدهاى ایشان، وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً (۱۵۲) و خداى آمرزگار است بخشاینده همیشهاى.
یَسْئَلُکَ أَهْلُ الْکِتابِ میخواهند اهل تورات از تو، أَنْ تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ که فرود آرى بایشان، کِتاباً مِنَ السَّماءِ نامهاى از آسمان، فَقَدْ سَأَلُوا مُوسى خواستند از موسى پیش از تو، أَکْبَرَ مِنْ ذلِکَ بزرگتر ازین، فَقالُوا وى را گفتند: أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً خداى را با ما نماى آشکارا، فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ تا ایشان را فرا گرفت بانگ کشنده، «بظلمهم» به بیداد ایشان، ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ بعد از آن باز گوساله را گرفتند، مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ پس آنکه با ایشان آمد نشانهاى روشن، فَعَفَوْنا عَنْ ذلِکَ آن همه فرا گذاشتیم از ایشان، وَ آتَیْنا مُوسى و موسى را دادیم، سُلْطاناً مُبِیناً (۱۵۳) دسترسى و قوّتى آشکارا.
وَ رَفَعْنا فَوْقَهُمُ الطُّورَ و بر سر ایشان طور باز داشتیم، بِمِیثاقِهِمْ.
واخواستن پیمان را، وَ قُلْنا لَهُمُ و ایشان را گفتیم: ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً که از باب در روید پشتها خفته، وَ قُلْنا لَهُمُ و ایشان را گفتیم: لا تَعْدُوا فِی السَّبْتِ که از فرمان در مگذرید در روز شنبه، وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ و ستدیم از ایشان، مِیثاقاً غَلِیظاً (۱۵۴) پیمانى محکم.
فَبِما نَقْضِهِمْ مِیثاقَهُمْ بآن شکستن ایشان پیمان را، وَ کُفْرِهِمْ بِآیاتِ اللَّهِ و کافر شدن ایشان را بسخنان خداى، وَ قَتْلِهِمُ الْأَنْبِیاءَ و کشتن ایشان پیغامبران را، بِغَیْرِ حَقٍّ بناسزا، وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنا غُلْفٌ و گفتن ایشان که دلهاى ما بسته است، بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَیْها بِکُفْرِهِمْ بلکه مهر نهاد خداى بر آن دلها بجزاء کفر ایشان، فَلا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا (۱۵۵) ایمان مىنارند مگر اندکى.
وَ بِکُفْرِهِمْ و بکافر شدن ایشان، وَ قَوْلِهِمْ عَلى مَرْیَمَ و گفتار ایشان بر مریم، بُهْتاناً عَظِیماً (۱۵۶) آن دروغى بدان بزرگى.
وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ و گفتار ایشان که ما کشتیم عیسى را پسر مریم، آن رسول خدا، وَ ما قَتَلُوهُ و نکشتهاند او را، وَ ما صَلَبُوهُ و بردار نکردهاند او را، وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ لکن مانند صورت وى بر مردى افکندند و آن مرد را بردار کردند، وَ إِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ و اینان که درو مختلف شدهاند، لَفِی شَکٍّ مِنْهُ در کار عیسى خود بشکّاند، ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ ایشان را بآن هیچ دانش نیست، إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ مگر بر پى پنداشت رفتن، وَ ما قَتَلُوهُ یَقِیناً (۱۵۷) او را نکشتهاند بىگمانى.
بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ بلکه خداى وى را بر برد بسوى خود بر، وَ کانَ اللَّهُ عَزِیزاً حَکِیماً (۱۵۸) و خداى توانا دانا است همیشهاى.
إِنْ تُبْدُوا خَیْراً هر گه که نیکى پیدا کنید، أَوْ تُخْفُوهُ یا نهان دارید آن را در دل، أَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ یا فرا گذارید بدى از بد کردارى، فَإِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا قَدِیراً (۱۴۹) اللَّه عفو کننده است و قادر و توانا.
إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ ایشان که کافر شدند، بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ بخدا و برسولان وى، وَ یُرِیدُونَ و مىخواهند، أَنْ یُفَرِّقُوا که جدا کنند در تصدیق، بَیْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ میان خدا و رسولان وى، وَ یَقُولُونَ و میگویند، نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ ببعضى از حق بگرویم، وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ و ببعضى نگرویم، وَ یُرِیدُونَ و میخواهند، أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا (۱۵۰) که میان استوار گرفتن و نااستوار گرفتن راهى سازند.
أُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ ایشانند کافران، حَقًّا براستى و درستى، وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ و ساختهایم ما کافران را، عَذاباً مُهِیناً (۱۵۱) عذابى خوار کننده.
وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ و ایشان که گرویدند بخداى و رسولان وى، وَ لَمْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ و جدا نکردند میان یکى از ایشان با دیگران در تصدیق، أُولئِکَ سَوْفَ یُؤْتِیهِمْ أُجُورَهُمْ ایشانند که دهیم ایشان را مزدهاى ایشان، وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً (۱۵۲) و خداى آمرزگار است بخشاینده همیشهاى.
یَسْئَلُکَ أَهْلُ الْکِتابِ میخواهند اهل تورات از تو، أَنْ تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ که فرود آرى بایشان، کِتاباً مِنَ السَّماءِ نامهاى از آسمان، فَقَدْ سَأَلُوا مُوسى خواستند از موسى پیش از تو، أَکْبَرَ مِنْ ذلِکَ بزرگتر ازین، فَقالُوا وى را گفتند: أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً خداى را با ما نماى آشکارا، فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ تا ایشان را فرا گرفت بانگ کشنده، «بظلمهم» به بیداد ایشان، ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ بعد از آن باز گوساله را گرفتند، مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ پس آنکه با ایشان آمد نشانهاى روشن، فَعَفَوْنا عَنْ ذلِکَ آن همه فرا گذاشتیم از ایشان، وَ آتَیْنا مُوسى و موسى را دادیم، سُلْطاناً مُبِیناً (۱۵۳) دسترسى و قوّتى آشکارا.
وَ رَفَعْنا فَوْقَهُمُ الطُّورَ و بر سر ایشان طور باز داشتیم، بِمِیثاقِهِمْ.
واخواستن پیمان را، وَ قُلْنا لَهُمُ و ایشان را گفتیم: ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً که از باب در روید پشتها خفته، وَ قُلْنا لَهُمُ و ایشان را گفتیم: لا تَعْدُوا فِی السَّبْتِ که از فرمان در مگذرید در روز شنبه، وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ و ستدیم از ایشان، مِیثاقاً غَلِیظاً (۱۵۴) پیمانى محکم.
فَبِما نَقْضِهِمْ مِیثاقَهُمْ بآن شکستن ایشان پیمان را، وَ کُفْرِهِمْ بِآیاتِ اللَّهِ و کافر شدن ایشان را بسخنان خداى، وَ قَتْلِهِمُ الْأَنْبِیاءَ و کشتن ایشان پیغامبران را، بِغَیْرِ حَقٍّ بناسزا، وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنا غُلْفٌ و گفتن ایشان که دلهاى ما بسته است، بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَیْها بِکُفْرِهِمْ بلکه مهر نهاد خداى بر آن دلها بجزاء کفر ایشان، فَلا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا (۱۵۵) ایمان مىنارند مگر اندکى.
وَ بِکُفْرِهِمْ و بکافر شدن ایشان، وَ قَوْلِهِمْ عَلى مَرْیَمَ و گفتار ایشان بر مریم، بُهْتاناً عَظِیماً (۱۵۶) آن دروغى بدان بزرگى.
وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ و گفتار ایشان که ما کشتیم عیسى را پسر مریم، آن رسول خدا، وَ ما قَتَلُوهُ و نکشتهاند او را، وَ ما صَلَبُوهُ و بردار نکردهاند او را، وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ لکن مانند صورت وى بر مردى افکندند و آن مرد را بردار کردند، وَ إِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ و اینان که درو مختلف شدهاند، لَفِی شَکٍّ مِنْهُ در کار عیسى خود بشکّاند، ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ ایشان را بآن هیچ دانش نیست، إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ مگر بر پى پنداشت رفتن، وَ ما قَتَلُوهُ یَقِیناً (۱۵۷) او را نکشتهاند بىگمانى.
بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ بلکه خداى وى را بر برد بسوى خود بر، وَ کانَ اللَّهُ عَزِیزاً حَکِیماً (۱۵۸) و خداى توانا دانا است همیشهاى.
رشیدالدین میبدی : ۴- سورة النساء- مدنیة
۲۶ - النوبة الاولى
قوله تعالى: یا أَیُّهَا النَّاسُ اى مردمان! قَدْ جاءَکُمُ الرَّسُولُ آمد بشما این فرستاده، بِالْحَقِّ براستى، مِنْ رَبِّکُمْ از خداى شما، فَآمِنُوا بگروید، خَیْراً لَکُمْ شما را آن به است، وَ إِنْ تَکْفُرُوا و اگر کافر شوید، فَإِنَّ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ خدایراست هر چه در آسمان و زمین چیز است، وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً (۱۷۰) و خداى دانا است راست دانش همیشهاى.
یا أَهْلَ الْکِتابِ اى اهل کتاب! لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ از اندازه در مگذرید در دین خویش، وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ و بر خداى مگویید، إِلَّا الْحَقَّ مگر سزاى او، إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ عیسى پسر مریم، رَسُولُ اللَّهِ رسول خدا است، وَ کَلِمَتُهُ سخن وى، أَلْقاها إِلى مَرْیَمَ که آن سخن به مریم افکند، وَ رُوحٌ مِنْهُ و جانى است ازو، فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ بگروید بخدا و فرستادگان او، وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ و مگویید که سه است، انْتَهُوا باز شید ازین گفتار، خَیْراً لَکُمْ شما را به است این. إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ که اللَّه خدایست یگانه یکتا، سُبْحانَهُ أَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ پاکى و دورى وى را از آنکه وى را فرزند بود، لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ او راست هر چه در آسمان و زمین چیز است، وَ کَفى بِاللَّهِ وَکِیلًا (۱۷۱) و خداى بسنده است بکار پذیرى و کارسازى. یَسْتَنْکِفَ الْمَسِیحُ ننگ نمیدارد عیسى،نْ یَکُونَ عَبْداً لِلَّهِ که او خداى را بنده بود، لَا الْمَلائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ و نه فریشتگان نزدیک کردگان، مَنْ یَسْتَنْکِفْ عَنْ عِبادَتِهِ و هر که ننگ دارد از پرستش وى، یَسْتَکْبِرْ و گردن کشد،سَیَحْشُرُهُمْ بهم آرد خداى ایشان را،لَیْهِ جَمِیعاً (۱۷۲) تا بوى آیند همگان.
فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ امّا ایشان که بگرویدند، و کار نیک کردند، «فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ تمام بایشان سپارد مزدهاى ایشان، وَ یَزِیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ و ایشان را بیفزاید از عطاء خود، وَ أَمَّا الَّذِینَ اسْتَنْکَفُوا و امّا ایشان که ننگ داشتند از پرستش وى، وَ اسْتَکْبَرُوا و گردن کشیدند، فَیُعَذِّبُهُمْ عَذاباً أَلِیماً عذاب کنند ایشان را عذابى دردنماى، وَ لا یَجِدُونَ لَهُمْ و نیابند خویشتن را، مِنْ دُونِ اللَّهِ فرود از خداى، وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً (۱۷۳) نه کارسازى و نه دوستى و نه یارى.
یا أَیُّهَا النَّاسُ اى مردمان، قَدْ جاءَکُمْ آمد بشما، بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ دست آویزى و حجّتى از خداوند شما، وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ و فرو فرستادیم بشما نُوراً مُبِیناً (۱۷۴) روشنایى پیدا.
فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ امّا ایشان که بگرویدند بخداى، وَ اعْتَصَمُوا بِهِ و دست در وى زدند، فَسَیُدْخِلُهُمْ درآرد ایشان را، فِی رَحْمَةٍ مِنْهُ در بخشایشى از خود، وَ فَضْلٍ و افزونى، وَ یَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ و راهشان مینماید بخود، صِراطاً مُسْتَقِیماً (۱۷۵) راهى راست درست.
یَسْتَفْتُونَکَ میپرستند از تو، قُلِ گوى، اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلالَةِ اللَّه مىفتوى کند شما را در کلاله، إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ اگر مردى بمیرد، لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ و او را هیچ فرزند نه وَ لَهُ أُخْتٌ و او را خواهرى بود، فَلَها نِصْفُ ما تَرَکَ آن خواهر راست نیمى از میراث، وَ هُوَ یَرِثُها و این برادر میراث برد از وى، إِنْ لَمْ یَکُنْ لَها وَلَدٌ اگر او را فرزندى نبود، فَإِنْ کانَتَا اثْنَتَیْنِ و اگر دو خواهر باشند فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمَّا تَرَکَ ایشان را از مال دو سیک بود، وَ إِنْ کانُوا إِخْوَةً رِجالًا وَ نِساءً و اگر برادران و خواهران بهم باشند، فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ برادر راست چندان که دو خواهر را، یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ پیدا میکند خداى شما را احکام خویش أَنْ تَضِلُّوا تا در نادانى بیراه نشید، وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (۱۷۶) و خداى بهمه چیز دانا است.
یا أَهْلَ الْکِتابِ اى اهل کتاب! لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ از اندازه در مگذرید در دین خویش، وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ و بر خداى مگویید، إِلَّا الْحَقَّ مگر سزاى او، إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ عیسى پسر مریم، رَسُولُ اللَّهِ رسول خدا است، وَ کَلِمَتُهُ سخن وى، أَلْقاها إِلى مَرْیَمَ که آن سخن به مریم افکند، وَ رُوحٌ مِنْهُ و جانى است ازو، فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ بگروید بخدا و فرستادگان او، وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ و مگویید که سه است، انْتَهُوا باز شید ازین گفتار، خَیْراً لَکُمْ شما را به است این. إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ که اللَّه خدایست یگانه یکتا، سُبْحانَهُ أَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ پاکى و دورى وى را از آنکه وى را فرزند بود، لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ او راست هر چه در آسمان و زمین چیز است، وَ کَفى بِاللَّهِ وَکِیلًا (۱۷۱) و خداى بسنده است بکار پذیرى و کارسازى. یَسْتَنْکِفَ الْمَسِیحُ ننگ نمیدارد عیسى،نْ یَکُونَ عَبْداً لِلَّهِ که او خداى را بنده بود، لَا الْمَلائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ و نه فریشتگان نزدیک کردگان، مَنْ یَسْتَنْکِفْ عَنْ عِبادَتِهِ و هر که ننگ دارد از پرستش وى، یَسْتَکْبِرْ و گردن کشد،سَیَحْشُرُهُمْ بهم آرد خداى ایشان را،لَیْهِ جَمِیعاً (۱۷۲) تا بوى آیند همگان.
فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ امّا ایشان که بگرویدند، و کار نیک کردند، «فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ تمام بایشان سپارد مزدهاى ایشان، وَ یَزِیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ و ایشان را بیفزاید از عطاء خود، وَ أَمَّا الَّذِینَ اسْتَنْکَفُوا و امّا ایشان که ننگ داشتند از پرستش وى، وَ اسْتَکْبَرُوا و گردن کشیدند، فَیُعَذِّبُهُمْ عَذاباً أَلِیماً عذاب کنند ایشان را عذابى دردنماى، وَ لا یَجِدُونَ لَهُمْ و نیابند خویشتن را، مِنْ دُونِ اللَّهِ فرود از خداى، وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً (۱۷۳) نه کارسازى و نه دوستى و نه یارى.
یا أَیُّهَا النَّاسُ اى مردمان، قَدْ جاءَکُمْ آمد بشما، بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ دست آویزى و حجّتى از خداوند شما، وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ و فرو فرستادیم بشما نُوراً مُبِیناً (۱۷۴) روشنایى پیدا.
فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ امّا ایشان که بگرویدند بخداى، وَ اعْتَصَمُوا بِهِ و دست در وى زدند، فَسَیُدْخِلُهُمْ درآرد ایشان را، فِی رَحْمَةٍ مِنْهُ در بخشایشى از خود، وَ فَضْلٍ و افزونى، وَ یَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ و راهشان مینماید بخود، صِراطاً مُسْتَقِیماً (۱۷۵) راهى راست درست.
یَسْتَفْتُونَکَ میپرستند از تو، قُلِ گوى، اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلالَةِ اللَّه مىفتوى کند شما را در کلاله، إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ اگر مردى بمیرد، لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ و او را هیچ فرزند نه وَ لَهُ أُخْتٌ و او را خواهرى بود، فَلَها نِصْفُ ما تَرَکَ آن خواهر راست نیمى از میراث، وَ هُوَ یَرِثُها و این برادر میراث برد از وى، إِنْ لَمْ یَکُنْ لَها وَلَدٌ اگر او را فرزندى نبود، فَإِنْ کانَتَا اثْنَتَیْنِ و اگر دو خواهر باشند فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمَّا تَرَکَ ایشان را از مال دو سیک بود، وَ إِنْ کانُوا إِخْوَةً رِجالًا وَ نِساءً و اگر برادران و خواهران بهم باشند، فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ برادر راست چندان که دو خواهر را، یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ پیدا میکند خداى شما را احکام خویش أَنْ تَضِلُّوا تا در نادانى بیراه نشید، وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (۱۷۶) و خداى بهمه چیز دانا است.
رشیدالدین میبدی : ۵- سورة المائدة- مدنیة
۱۳ - النوبة الاولى
قوله تعالى: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند! إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ مى و قمار، وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ و سنگها و تیرها، رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ زشتى و ناراستى از کار دیو است، فَاجْتَنِبُوهُ بپرهیزید از آن، لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (۹۰) تا پیروز مانید.
إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ میخواهد دیو أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ که در میان شما افکند الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ دشمنى و زشتى فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ در آشامیدن مى و باختن قمار، وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ و شما را باز دارد از یاد خدا و از نماز، فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ (۹۱) از آن باز ایستید و گرد آن مگردید.
وَ أَطِیعُوا اللَّهَ و خداى را فرمان برید وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ و رسول را فرمان برید وَ احْذَرُوا و پرهیزید فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ ار پس برگردید از پذیرفتن، فَاعْلَمُوا بدانید: أَنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ (۹۲) که آنچه بر فرستاده ما است رسانیدن آشکار است.
لَیْسَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا نیست بر ایشان که بگرویدند، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ و نیکیها کردند، جُناحٌ تنگیى و بزهاى، فِیما طَعِمُوا در آنچه چشیده بودند إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا چون از کفر بپرهیزیدند و بگرویدند وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ و نیکیها کردند، ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا پس بپرهیزیدند و او را براست داشتند، ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا پس از محارم و مناهى پرهیزیدند و بترک آن نیکویى بگفتند، وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (۹۳) و خداى دوست دارد نیکوکاران را.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند! لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللَّهُ هر آینه بخواهد آزمود اللَّه شما را بِشَیْءٍ مِنَ الصَّیْدِ بچیزى از صید، تَنالُهُ أَیْدِیکُمْ که بآن رسد دستهاى شما، وَ رِماحُکُمْ و نیزههاى شما، لِیَعْلَمَ اللَّهُ تا به بیند اللَّه مَنْ یَخافُهُ بِالْغَیْبِ که آن کیست که از وى نادیده وى را خواهد ترسید؟ فَمَنِ اعْتَدى هر کس که از اندازه درگذارد. بَعْدَ ذلِکَ پس آنکه نهى شد، فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ (۹۴) او را عذابى است درد نماى.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ صید را مکشید، وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ و شما محرمان باشید، وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ و هر که صید کشد از شما، مُتَعَمِّداً بقصد، فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ پاداش او آنست که همتاى آنکه کشت بکشد، یَحْکُمُ بِهِ حکم کند در آن ذَوا عَدْلٍ دو مرد پارسا که شایسته فتوى باشند، مِنْکُمْ از اهل ملت شما، هَدْیاً بالِغَ الْکَعْبَةِ قربانى که بکعبه رسد، أَوْ کَفَّارَةٌ طَعامُ مَساکِینَ یا آن جانور را قیمت کنند و بر سعر آن طعام دهند به درویشان، أَوْ عَدْلُ ذلِکَ صِیاماً یا برابر آن روزه دارد، لِیَذُوقَ وَبالَ أَمْرِهِ تا بچشد گرانى پاداش کار خویش، عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ درگذاشت خداى از آنچه پیش ازین بود، وَ مَنْ عادَ و هر که با صید گردد در حرم یا در احرام، فَیَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ خداى کین ستاند ازو، وَ اللَّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ (۹۵) و خداى سختگیر است وا کین ستانى.
أُحِلَّ لَکُمْ حلال کرده آمد و گشاده شما را صَیْدُ الْبَحْرِ صید دریا وَ طَعامُهُ و طعام آن، مَتاعاً لَکُمْ تا شما را زاد بود و برخوردارى، وَ لِلسَّیَّارَةِ و راه گذریان را، وَ حُرِّمَ عَلَیْکُمْ و حرام کرده آمد بر شما و بسته صَیْدُ الْبَرِّ صید خشک زمین ما دُمْتُمْ حُرُماً تا آن گه که محرم باشید، وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ (۹۶)، و پرهیزید از آن خداى که شما را انگیخته با او خواهند برد.
جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ خداى کعبه ساخت الْبَیْتَ الْحَرامَ آن خانه با آرم با شکوه قِیاماً لِلنَّاسِ امن مردمان را و پایندگى ایشان را در دین خویش، وَ الشَّهْرَ الْحَرامَ و ماه حرام، وَ الْهَدْیَ و قربان که بمنا برند، وَ الْقَلائِدَ و قلائد که در گردن ایشان کنند، ذلِکَ لِتَعْلَمُوا این آن راست تا بدانید، أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ که خداى میداند هر چه در آسمانست و در زمین، وَ أَنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (۹۷) و خداى بهمه چیز داناست.
إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ میخواهد دیو أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ که در میان شما افکند الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ دشمنى و زشتى فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ در آشامیدن مى و باختن قمار، وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ و شما را باز دارد از یاد خدا و از نماز، فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ (۹۱) از آن باز ایستید و گرد آن مگردید.
وَ أَطِیعُوا اللَّهَ و خداى را فرمان برید وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ و رسول را فرمان برید وَ احْذَرُوا و پرهیزید فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ ار پس برگردید از پذیرفتن، فَاعْلَمُوا بدانید: أَنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ (۹۲) که آنچه بر فرستاده ما است رسانیدن آشکار است.
لَیْسَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا نیست بر ایشان که بگرویدند، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ و نیکیها کردند، جُناحٌ تنگیى و بزهاى، فِیما طَعِمُوا در آنچه چشیده بودند إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا چون از کفر بپرهیزیدند و بگرویدند وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ و نیکیها کردند، ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا پس بپرهیزیدند و او را براست داشتند، ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا پس از محارم و مناهى پرهیزیدند و بترک آن نیکویى بگفتند، وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (۹۳) و خداى دوست دارد نیکوکاران را.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند! لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللَّهُ هر آینه بخواهد آزمود اللَّه شما را بِشَیْءٍ مِنَ الصَّیْدِ بچیزى از صید، تَنالُهُ أَیْدِیکُمْ که بآن رسد دستهاى شما، وَ رِماحُکُمْ و نیزههاى شما، لِیَعْلَمَ اللَّهُ تا به بیند اللَّه مَنْ یَخافُهُ بِالْغَیْبِ که آن کیست که از وى نادیده وى را خواهد ترسید؟ فَمَنِ اعْتَدى هر کس که از اندازه درگذارد. بَعْدَ ذلِکَ پس آنکه نهى شد، فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ (۹۴) او را عذابى است درد نماى.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ صید را مکشید، وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ و شما محرمان باشید، وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ و هر که صید کشد از شما، مُتَعَمِّداً بقصد، فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ پاداش او آنست که همتاى آنکه کشت بکشد، یَحْکُمُ بِهِ حکم کند در آن ذَوا عَدْلٍ دو مرد پارسا که شایسته فتوى باشند، مِنْکُمْ از اهل ملت شما، هَدْیاً بالِغَ الْکَعْبَةِ قربانى که بکعبه رسد، أَوْ کَفَّارَةٌ طَعامُ مَساکِینَ یا آن جانور را قیمت کنند و بر سعر آن طعام دهند به درویشان، أَوْ عَدْلُ ذلِکَ صِیاماً یا برابر آن روزه دارد، لِیَذُوقَ وَبالَ أَمْرِهِ تا بچشد گرانى پاداش کار خویش، عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ درگذاشت خداى از آنچه پیش ازین بود، وَ مَنْ عادَ و هر که با صید گردد در حرم یا در احرام، فَیَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ خداى کین ستاند ازو، وَ اللَّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ (۹۵) و خداى سختگیر است وا کین ستانى.
أُحِلَّ لَکُمْ حلال کرده آمد و گشاده شما را صَیْدُ الْبَحْرِ صید دریا وَ طَعامُهُ و طعام آن، مَتاعاً لَکُمْ تا شما را زاد بود و برخوردارى، وَ لِلسَّیَّارَةِ و راه گذریان را، وَ حُرِّمَ عَلَیْکُمْ و حرام کرده آمد بر شما و بسته صَیْدُ الْبَرِّ صید خشک زمین ما دُمْتُمْ حُرُماً تا آن گه که محرم باشید، وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ (۹۶)، و پرهیزید از آن خداى که شما را انگیخته با او خواهند برد.
جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ خداى کعبه ساخت الْبَیْتَ الْحَرامَ آن خانه با آرم با شکوه قِیاماً لِلنَّاسِ امن مردمان را و پایندگى ایشان را در دین خویش، وَ الشَّهْرَ الْحَرامَ و ماه حرام، وَ الْهَدْیَ و قربان که بمنا برند، وَ الْقَلائِدَ و قلائد که در گردن ایشان کنند، ذلِکَ لِتَعْلَمُوا این آن راست تا بدانید، أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ که خداى میداند هر چه در آسمانست و در زمین، وَ أَنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (۹۷) و خداى بهمه چیز داناست.
رشیدالدین میبدی : ۵- سورة المائدة- مدنیة
۱۳ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ الایة
قال النبى (ص): «الخمر جماع الاثم و أمّ الخبائث»
خمر اصل خبائث است و کلید کبائر، مایه جنایات، و تخم ضلالات، و منبع فتنه. عقل را بپوشد، و دل را تاریک کند، و چشمه طاعت خشک کند، و آب ذکر باز بندد، و در غفلت بگشاید. نفس از خمر مست شود، از نماز باز ماند. دل از غفلت مست شود، از راز باز ماند.
پیر طریقت گفته بزبان وعظ مرین غافلان را که: «اى مستان پر شهوت! و اى خفتگان غفلت! شرم دارید از آن خداوندى که خیانت چشمها میداند، و باطن دلها مىبیند: «یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ». آه! کجاست درّه عمرى و ذو الفقار حیدرى؟ تا در عالم انصاف برین مستان بىادب حدّ شرعى براند، و این غافلان خفته را بجنباند؟ خبر ندارد آن مسکین که خمر میخورد، که چون قدح بر دست نهند عرش و کرسى در جنبش آید، و از حضرت عزّت ندا آید که: «و عزّتى و جلالى لاذیقّنهم الیم عذابى من الحمیم و الزقّوم».
میسر قمار است، و در قمار خانه کسى که پاکباز و کم زن بود، او را عزیز دارند، و مقدم شناسند. اشارت است بطریق جوانمردان که: ابدانهم مطروحة فى شوارع التقدیر یطأها کل عابرى سبیل من الصادرین عن عین المقادیر. خود را در شاهراه تقدیر بیفکنند تا زیر هر خسى پست شوند، و از بند هر زنگى بیرون آیند، و خود را ناچیز شمرند.
تا تو اندر بند رنگ و طبع و چرخ و کوکبى
کى بود جائز که گویى دم قلندروار زن
وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ احْذَرُوا الایة مرد باید که در راه شرع همگى وى عین فرمان گردد، و یک چشم زخم در وقت فرمان تأخیر و مخالفت روا ندارد.
چنان که حکایت کنند که یکى از خلفا وقتى بر وى مسأله مشکل شده بود کس فرستاد به شافعى تا حاضر شود. چون کس خلیفه پیش شافعى رسید، او را دید که دستار را مىپیچید. گفتا: فرمان امیر المؤمنین است که بیایى. شافعى دندان فراز کرد، و موافقت فرمانرا آنچه از آن دستار ناپیچیده مانده بود فرو درید، و بپایان نبرد، که در فرمان خلیفه تأخیر روا نیست. عجبا کارا! در فرمان مخلوق موافقت شرع را چنین ایستاده بودند، بارى بنگر تا در همه عمر یک نفس در فرمان خدا و تعظیم وى راست رفتهاى یا نه؟
لَیْسَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ الایة چون اغلب روزگار مرد در تعظیم امر و نهى بسر مىشود، و معظم احوال وى در ادب صحبت و در خدمت بر سنت بود، در یک نفس و در یک لقمه با وى مضایقت نکنند، هر که مایه ایمان دارد، و تقوى شعار خود گرداند، چنان که گفت: إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا یعنى اتقوا المنع و آمنوا بالخلف. با درویشان مواسات کنند، و دست انفاق و صدقه بر ایشان گشاده دارند، و از منع و بخل بپرهیزند، و دانند که هر چه در راه خدا هزینه کنند، خلف آن در دو جهان باز یابند، چنان که گفت: «وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ» این خود صفت عوام است، و بیان مراتب احوال ایشان. باز صفت اهل خصوص کرد، و تقوى و احسان ایشان یاد کرد: ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا اى اتقوا شهود الخلق و أحسنوا، اى شهدوا الحق، فالاحسان ان تعبد اللَّه کأنک تراه، کما فى الخبر.
وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ اعمالا و المحسنین آمالا و المحسنین احوالا.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ صید بر محرم حرام کرد از بهر آنکه محرم قصد زیارت کعبه دارد. اشارت میکند که هر که قصد خانه ما دارد، و روى بکعبه مشرف مقدس نهد، و در جوار حضرت ما طمع کند، کم از آن نبود که صید بیابانى ازو در زینهار و امان باشند، که وى خویشتن را درین قصد که پیش گرفت در غمار ابرار و اخیار آورد، و صفت ابرار اینست که: لا یؤذون الذّر و لا یضمرون الشر.
و گفتهاند که احرام دو نوع است: احرام حاجى بتن، و احرام عارف بدل، حاجى تا بتن محرم است صید بر وى حرام، عارف تا بدل محرم است طلب و طمع و اختیار بر وى حرام.
و نشان احرام دل سه چیز است: با خلق عاریت و با خود بیگانه، و در تعلق آسوده.
و ثمره احرام دل سه چیز است امروز، و سه چیز فردا: امروز حلاوت مناجات و تولد حکمت و صحّت فراست، و فردا نور مشاهدت و نداء لطف و جام شراب.
جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ الآیة در آثار بیارند که چهار هزار سال آن کعبه معظم را بتخانه آزرى ساخته بودند، تا از غیرت نظر اغیار بخداوند خود بنالید که: پادشاها! مرا شریفترین بقاع گردانیدى، و رفیعترین مواضع ساختى، بیت الحرام نام من نهادى، و امن و امان خلق در من بستى. پس ببلاء این اصنام مبتلا کردى. از بارگاه جبروت بدو خطاب رسید که: آرى چون خواهى که معشوق صد و بیست و چهار هزار نقطه طهارت باشى، و خواهى که همه اولیا و صدّیقان و طالبان را در راه جست خود بینى، و آن را که خواهى بناز در کنار گیرى، و صد هزار ولىّ و صفىّ را جان و دل در راه خود بتاراج دهى، کم از آن نباشد که روزى چند در بلاء این اصنام بسازى، و صفات صفا و مروه را در بطش قهر غیرت فرو گذارى. سنت ما چنین است.
کسى را که روزى دولتى خواهد بود، نخست او را از جام قهر شربت محنت چشانیم.
خواست ما اینست، و بر خواست ما اعتراض نه، و حکم ما را مردّ نه، و صنع ما را علّت نه: «نفعل ما نشاء و نحکم ما نرید».
قال النبى (ص): «الخمر جماع الاثم و أمّ الخبائث»
خمر اصل خبائث است و کلید کبائر، مایه جنایات، و تخم ضلالات، و منبع فتنه. عقل را بپوشد، و دل را تاریک کند، و چشمه طاعت خشک کند، و آب ذکر باز بندد، و در غفلت بگشاید. نفس از خمر مست شود، از نماز باز ماند. دل از غفلت مست شود، از راز باز ماند.
پیر طریقت گفته بزبان وعظ مرین غافلان را که: «اى مستان پر شهوت! و اى خفتگان غفلت! شرم دارید از آن خداوندى که خیانت چشمها میداند، و باطن دلها مىبیند: «یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ». آه! کجاست درّه عمرى و ذو الفقار حیدرى؟ تا در عالم انصاف برین مستان بىادب حدّ شرعى براند، و این غافلان خفته را بجنباند؟ خبر ندارد آن مسکین که خمر میخورد، که چون قدح بر دست نهند عرش و کرسى در جنبش آید، و از حضرت عزّت ندا آید که: «و عزّتى و جلالى لاذیقّنهم الیم عذابى من الحمیم و الزقّوم».
میسر قمار است، و در قمار خانه کسى که پاکباز و کم زن بود، او را عزیز دارند، و مقدم شناسند. اشارت است بطریق جوانمردان که: ابدانهم مطروحة فى شوارع التقدیر یطأها کل عابرى سبیل من الصادرین عن عین المقادیر. خود را در شاهراه تقدیر بیفکنند تا زیر هر خسى پست شوند، و از بند هر زنگى بیرون آیند، و خود را ناچیز شمرند.
تا تو اندر بند رنگ و طبع و چرخ و کوکبى
کى بود جائز که گویى دم قلندروار زن
وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ احْذَرُوا الایة مرد باید که در راه شرع همگى وى عین فرمان گردد، و یک چشم زخم در وقت فرمان تأخیر و مخالفت روا ندارد.
چنان که حکایت کنند که یکى از خلفا وقتى بر وى مسأله مشکل شده بود کس فرستاد به شافعى تا حاضر شود. چون کس خلیفه پیش شافعى رسید، او را دید که دستار را مىپیچید. گفتا: فرمان امیر المؤمنین است که بیایى. شافعى دندان فراز کرد، و موافقت فرمانرا آنچه از آن دستار ناپیچیده مانده بود فرو درید، و بپایان نبرد، که در فرمان خلیفه تأخیر روا نیست. عجبا کارا! در فرمان مخلوق موافقت شرع را چنین ایستاده بودند، بارى بنگر تا در همه عمر یک نفس در فرمان خدا و تعظیم وى راست رفتهاى یا نه؟
لَیْسَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ الایة چون اغلب روزگار مرد در تعظیم امر و نهى بسر مىشود، و معظم احوال وى در ادب صحبت و در خدمت بر سنت بود، در یک نفس و در یک لقمه با وى مضایقت نکنند، هر که مایه ایمان دارد، و تقوى شعار خود گرداند، چنان که گفت: إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا یعنى اتقوا المنع و آمنوا بالخلف. با درویشان مواسات کنند، و دست انفاق و صدقه بر ایشان گشاده دارند، و از منع و بخل بپرهیزند، و دانند که هر چه در راه خدا هزینه کنند، خلف آن در دو جهان باز یابند، چنان که گفت: «وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ» این خود صفت عوام است، و بیان مراتب احوال ایشان. باز صفت اهل خصوص کرد، و تقوى و احسان ایشان یاد کرد: ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا اى اتقوا شهود الخلق و أحسنوا، اى شهدوا الحق، فالاحسان ان تعبد اللَّه کأنک تراه، کما فى الخبر.
وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ اعمالا و المحسنین آمالا و المحسنین احوالا.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ صید بر محرم حرام کرد از بهر آنکه محرم قصد زیارت کعبه دارد. اشارت میکند که هر که قصد خانه ما دارد، و روى بکعبه مشرف مقدس نهد، و در جوار حضرت ما طمع کند، کم از آن نبود که صید بیابانى ازو در زینهار و امان باشند، که وى خویشتن را درین قصد که پیش گرفت در غمار ابرار و اخیار آورد، و صفت ابرار اینست که: لا یؤذون الذّر و لا یضمرون الشر.
و گفتهاند که احرام دو نوع است: احرام حاجى بتن، و احرام عارف بدل، حاجى تا بتن محرم است صید بر وى حرام، عارف تا بدل محرم است طلب و طمع و اختیار بر وى حرام.
و نشان احرام دل سه چیز است: با خلق عاریت و با خود بیگانه، و در تعلق آسوده.
و ثمره احرام دل سه چیز است امروز، و سه چیز فردا: امروز حلاوت مناجات و تولد حکمت و صحّت فراست، و فردا نور مشاهدت و نداء لطف و جام شراب.
جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ الآیة در آثار بیارند که چهار هزار سال آن کعبه معظم را بتخانه آزرى ساخته بودند، تا از غیرت نظر اغیار بخداوند خود بنالید که: پادشاها! مرا شریفترین بقاع گردانیدى، و رفیعترین مواضع ساختى، بیت الحرام نام من نهادى، و امن و امان خلق در من بستى. پس ببلاء این اصنام مبتلا کردى. از بارگاه جبروت بدو خطاب رسید که: آرى چون خواهى که معشوق صد و بیست و چهار هزار نقطه طهارت باشى، و خواهى که همه اولیا و صدّیقان و طالبان را در راه جست خود بینى، و آن را که خواهى بناز در کنار گیرى، و صد هزار ولىّ و صفىّ را جان و دل در راه خود بتاراج دهى، کم از آن نباشد که روزى چند در بلاء این اصنام بسازى، و صفات صفا و مروه را در بطش قهر غیرت فرو گذارى. سنت ما چنین است.
کسى را که روزى دولتى خواهد بود، نخست او را از جام قهر شربت محنت چشانیم.
خواست ما اینست، و بر خواست ما اعتراض نه، و حکم ما را مردّ نه، و صنع ما را علّت نه: «نفعل ما نشاء و نحکم ما نرید».
رشیدالدین میبدی : ۶- سورة الانعام
۱۴ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَیْهِمُ الْمَلائِکَةَ و اگر ما فرو فرستادیمى بایشان فریشتگان وَ کَلَّمَهُمُ الْمَوْتى و پدران مردگان ایشان زنده شدى و با ایشان سخن گفتى وَ حَشَرْنا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ و ما همه چیز زنده و گوینده انگیختیمى و پیش ایشان آوردیمى تا گواهى دادندى قُبُلًا قبیل قبیل، جوگ جوگ ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا ایشان آن نبودندى که بگرویدندى إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ مگر که خداى خواسته بودى وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ (۱۱۱) لکن بیشتر ایشان آنند که نمىدانند.
وَ کَذلِکَ جَعَلْنا هم چنان کردیم لِکُلِّ نَبِیٍّ هر پیغامبرى را عَدُوًّا دشمنانى شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ شوخان و ناپاکان آدمى و پرى یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ فرا تن یکدیگر میدهند زُخْرُفَ الْقَوْلِ آرایش سخن غُرُوراً بفرهیب وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ و اگر خواستى خداوند تو ما فَعَلُوهُ آنچه دشمنان وى کردند هرگز نکردندى فَذَرْهُمْ گذار ایشان را وَ ما یَفْتَرُونَ (۱۱۲) و آن دروغها که مىساختند.
وَ لِتَصْغى إِلَیْهِ و تا بآن تکذیب و افترا چسبد و گراید أَفْئِدَةُ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ دلهاى ایشان که بنمى گروند بروز رستاخیز وَ لِیَرْضَوْهُ و آن را تا بپسندند از خویشتن، آن افترا که در آناند وَ لِیَقْتَرِفُوا ما هُمْ مُقْتَرِفُونَ (۱۱۳) و تا بکنند آنچه ایشان کننده آن در علم خدا و خواست او.
أَ فَغَیْرَ اللَّهِ أَبْتَغِی حَکَماً و من جز از خداى داورى و فرمان رانى جویم؟ وَ هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ إِلَیْکُمُ الْکِتابَ و او آنست که فرو فرستاد بشما این نامه مُفَصَّلًا باز گشاده و پیدا کرده احکام آن و حکم آن از یکدیگر وَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ و ایشان که ما ایشان را تورات دادیم یَعْلَمُونَ میدانند أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّکَ که این قرآن فرو فرستادهایست از خداوند تو بِالْحَقِّ براستى و سزا فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ (۱۱۴) تو که محمدى از در گمان افتادگان مباش.
وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ تمام شد و سپرى، و بیشى کرد و راست آمد سخن خداوند تو بودنیها را صِدْقاً بر راستى وَ عَدْلًا و هموارى بر راستى و داد لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ نیست بدل کننده گفتهاى وى را وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (۱۱۵) و اوست آن خداوند شنواى دانا.
وَ إِنْ تُطِعْ و اگر فرمان برى و مراد نگه دارى أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ آن بیشتر کس که در زمین است یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ ترا از راه راست بیراه کنند إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ نیستند مگر بر پى برندهاى بپنداشت وَ إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ (۱۱۶) و نیستند مگر در دروغى که میسازند.
إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ خداوند تو میداند و او داناتر، مَنْ یَضِلُّ عَنْ سَبِیلِهِ بآنکس که گم گشته از راه او وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ (۱۱۷) و او داناتر دانایى است بایشان که راه یافتگاناند بحق.
فَکُلُوا بخورید مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ از آنچه بر کشتن آن خداى را یاد کردند إِنْ کُنْتُمْ بِآیاتِهِ مُؤْمِنِینَ (۱۱۸) اگر بسخنان او گرویدگاناید.
وَ ما لَکُمْ و چه رسید شما را و چه عذر است؟ أَلَّا تَأْکُلُوا که نخورید مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ از آنچه بر کشتن آن اللَّه را یاد کردند وَ قَدْ فَصَّلَ لَکُمْ و اللَّه خود تفصیل داد و گشاده باز نمود ما حَرَّمَ عَلَیْکُمْ آنچه بسته و حرام کرد بر شما إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَیْهِ مگر آنچه بیچاره مانید فرا آن از خوردن مردار بوقت ضرورت وَ إِنَّ کَثِیراً و فراوانى از مردمان لَیُضِلُّونَ بیراه میشوند بِأَهْوائِهِمْ بهواها و بایستهاى خویش بِغَیْرِ عِلْمٍ بىهیچ دانش إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ خداوند تو است که داناتر از همه دانایان است بِالْمُعْتَدِینَ باندازه در گذارندگان.
وَ کَذلِکَ جَعَلْنا هم چنان کردیم لِکُلِّ نَبِیٍّ هر پیغامبرى را عَدُوًّا دشمنانى شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ شوخان و ناپاکان آدمى و پرى یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ فرا تن یکدیگر میدهند زُخْرُفَ الْقَوْلِ آرایش سخن غُرُوراً بفرهیب وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ و اگر خواستى خداوند تو ما فَعَلُوهُ آنچه دشمنان وى کردند هرگز نکردندى فَذَرْهُمْ گذار ایشان را وَ ما یَفْتَرُونَ (۱۱۲) و آن دروغها که مىساختند.
وَ لِتَصْغى إِلَیْهِ و تا بآن تکذیب و افترا چسبد و گراید أَفْئِدَةُ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ دلهاى ایشان که بنمى گروند بروز رستاخیز وَ لِیَرْضَوْهُ و آن را تا بپسندند از خویشتن، آن افترا که در آناند وَ لِیَقْتَرِفُوا ما هُمْ مُقْتَرِفُونَ (۱۱۳) و تا بکنند آنچه ایشان کننده آن در علم خدا و خواست او.
أَ فَغَیْرَ اللَّهِ أَبْتَغِی حَکَماً و من جز از خداى داورى و فرمان رانى جویم؟ وَ هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ إِلَیْکُمُ الْکِتابَ و او آنست که فرو فرستاد بشما این نامه مُفَصَّلًا باز گشاده و پیدا کرده احکام آن و حکم آن از یکدیگر وَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ و ایشان که ما ایشان را تورات دادیم یَعْلَمُونَ میدانند أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّکَ که این قرآن فرو فرستادهایست از خداوند تو بِالْحَقِّ براستى و سزا فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ (۱۱۴) تو که محمدى از در گمان افتادگان مباش.
وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ تمام شد و سپرى، و بیشى کرد و راست آمد سخن خداوند تو بودنیها را صِدْقاً بر راستى وَ عَدْلًا و هموارى بر راستى و داد لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ نیست بدل کننده گفتهاى وى را وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (۱۱۵) و اوست آن خداوند شنواى دانا.
وَ إِنْ تُطِعْ و اگر فرمان برى و مراد نگه دارى أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ آن بیشتر کس که در زمین است یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ ترا از راه راست بیراه کنند إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ نیستند مگر بر پى برندهاى بپنداشت وَ إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ (۱۱۶) و نیستند مگر در دروغى که میسازند.
إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ خداوند تو میداند و او داناتر، مَنْ یَضِلُّ عَنْ سَبِیلِهِ بآنکس که گم گشته از راه او وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ (۱۱۷) و او داناتر دانایى است بایشان که راه یافتگاناند بحق.
فَکُلُوا بخورید مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ از آنچه بر کشتن آن خداى را یاد کردند إِنْ کُنْتُمْ بِآیاتِهِ مُؤْمِنِینَ (۱۱۸) اگر بسخنان او گرویدگاناید.
وَ ما لَکُمْ و چه رسید شما را و چه عذر است؟ أَلَّا تَأْکُلُوا که نخورید مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ از آنچه بر کشتن آن اللَّه را یاد کردند وَ قَدْ فَصَّلَ لَکُمْ و اللَّه خود تفصیل داد و گشاده باز نمود ما حَرَّمَ عَلَیْکُمْ آنچه بسته و حرام کرد بر شما إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَیْهِ مگر آنچه بیچاره مانید فرا آن از خوردن مردار بوقت ضرورت وَ إِنَّ کَثِیراً و فراوانى از مردمان لَیُضِلُّونَ بیراه میشوند بِأَهْوائِهِمْ بهواها و بایستهاى خویش بِغَیْرِ عِلْمٍ بىهیچ دانش إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ خداوند تو است که داناتر از همه دانایان است بِالْمُعْتَدِینَ باندازه در گذارندگان.