عبارات مورد جستجو در ۱۵۱۹ گوهر پیدا شد:
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۵۱
زلفینک او نهاده دارد
بر گردن هاروت زاو لانه
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۵۳
ایا خورشید سالاران گیتی
سوار رزم ساز و گرد نستوه
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۵۷
گه در آن کندز بلند نشین
گه بدین بوستان چشم گشای
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۲۴
خایگان تو چو کابیله شدست
رنگ او چون رنگ پاتیله شدست
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۲۷
دست و کف و پای پیران پر کلخج
ریش پیران زرد از بس دود نخج
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۳۹
گنبدی نهمار بر برده، بلند
نه ستونش از برون، نه زیر بند
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۴۷
چون کشف انبوه غوغایی بدید
بانگ وژخ مردمان، خشم آورید
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۶۰
موی سر جغبوت و جامه ریمناک
از برون سو باد سرد و بیمناک
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۸۶
روی هر یک چون دو هفته گرد ماه
جامه‌شان غفه، سموریشان کلاه
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۸۹
پر بکنده، چنگ و چنگل ریخته
خاک گشته، باد خاکش بیخته
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۹۷
بینی و گنده دهان داری و نای
خایگان غر، هر یکی همچون درای
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۹۹
آبکندی دور و بس تاریک جای
لغز لغزان چون درو بنهند پای
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۱۰۴
چون یکی جبغبوت پستان‌بند اوی
شیر دوشی زو به روزی دو سبوی
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب
پاره ۸
سگالندهٔ چرخ مانند غوچ
تبر برده بر سر چو تاج خروچ
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب
پاره ۱۰
به دشمن بر، از خشم آواز کرد
تو گفتی مگر تندر آغاز کرد
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب
پاره ۲۵
دو جوی روان از دهانش زخلم
دو خرمن زده بر دو چشمش زخیم
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب
پاره ۳۵
نشسته به صد چشم بر باره‌ای
گرفته به چنگ اندرون باره‌ای
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر خفیف
پاره ۱۰
دخت کسری ز نسل کیکاوس
درستی نام، نغز چون طاوس
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر خفیف
پاره ۱۱
تبر از بس که زد به دشمن کوس
سرخ شد همچو لالکای خروس
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر هزج
پاره ۱
شبی دیرند و ظلمت را مهیا
چو نابینا درو دو چشم بینا