عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۷۸
یاد دارم ز پیر دانشمند
تو هم از من به یاد دار این پند
هر چه بر نفس خویش نپسندی
نیزبر نفس دیگری مپسند
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۷۹
بسا بساط خداوند ملک دولت را
که آب دیدهٔ مظلوم در نور داند
چو قطره قطرهٔ باران خرد بر کهسار
که سنگهای درشت از کمر بگرداند
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۸۰
وفا با هیچکس کردست گیتی
که با ما بر قرار خود بماند؟
چو می‌دانی که جاویدان نمانی
روا داری که نام بد بماند؟
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۸۲
هر که مقصود و مرادش خور و خوابست از عمر
حیوانیست که بالاش به انسان ماند
هر چه داری بده و دولت معنی بستان
تا چو این نعمت ظاهر برود آن ماند
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۸۳
چو دولت خواهد آمد بنده‌ای را
همه بیگانگانش خویش گردند
چو برگردید روز نیکبختی
در و دیوار بر وی نیش گردند
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۸۵
تا سگان را وجود پیدا نیست
مشفق و مهربان یکدگرند
لقمه‌ای در میانشان انداز
که تهیگاه یکدگر بدرند
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۸۶
اگر خونی نریزد شاه عالم
بسا خونا که در عالم بریزند
بباید کشت هر یکچند گرگی
به زاری تا دگر گرگان گریزند
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۸۷
نکنی دفع ظالم از مظلوم
تا دل خلق نیک بخراشند
تا تو با صید گرگ پردازی
گوسفندان هلاک می‌باشند
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۹۰
ز دور چرخ چه نالی ز فعل خویش بنال
که از گزند تو مردم هنوز می‌نالند
نگفتمت که چو زنبور زشتخوی مباش
که چون پرت نبود پای در سرت مالند
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۹۱
نفس ظالم، مثال زنبورست
که جهانش ز دست می‌نالند
صبر کن تا بیوفتد روزی
که همه پای بر سرش مالند
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۹۳
بدین الحان داودی عجب نیست
که مرغان هوا حیران بمانند
خدای این حافظان ناخوش آواز
بیامرزاد اگر ساکن بخوانند
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۹۴
چو نیکبخت شدی ایمن از حسود مباش
که خار دیدهٔ بدبخت نیکبختانند
چو دستشان نرسد لاجرم به نیکی خویش
بدی کنند به جای تو هر چه بتوانند
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۹۵
رسم و آیین پادشاهانست
که خردمند را عزیز کنند
وز پس عهد او وفاداری
با خردمندزاده نیز کنند
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۹۶
نشان آخر عهد و زوال ملک ویست
که در مصالح بیچارگان نظر نکند
به دست خویش مکن خانگاه خود ویران
که دشمنان تو با تو ازین بتر نکند
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۹۷
آنکه در حضرت بیچون تو قربی دارد
گر جهانی به هم آید به بعیدش نکنند
وآنکه در نامهٔ او خامهٔ بدبختی تست
گر همه خلق بکوشند سعیدش نکنند
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۹۸
دامن آلوده اگر خود همه حکمت گوید
به سخن گفتن زیباش بدان به نشوند
وآنکه پاکیزه رود گر بنشیند خاموش
همه از سیرت زیباش نصیحت شنوند
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۹۹
آدمی‌سان و نیک محضر باش
تا تو را بر دواب فضل نهند
تو به عقل از دواب ممتازی
ورنه ایشان به قوت از تو بهند
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۱۰۰
تا نگویی که عاملان حریص
نیک‌خواهان دولت شاهند
کانچه در مملکت بیفزایند
از ثنای جمیل می‌کاهند
راحت از مال وی به خلق رسان
تا همه عمر و دولتش خواهند
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۱۰۱
رحمت صفت خدای باقیست
و آن را که خدای برگزیند
گر جرم و خطای ما نباشد
پس عفو تو بر کجا نشیند؟
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۱۰۲
هیچ فرصت ورای آن مطلب
که کسی مرگ دشمنان بیند
تا نمیرد یکی به ناکامی
دیگری دوستکام ننشیند
تو هم ایمن مباش و غره مشو
که فلک هیچ دوست نگزیند
شادکامی مکن که دشمن مرد
مرغ، دانه یکان یکان چیند