عبارات مورد جستجو در ۴۴۱۰ گوهر پیدا شد:
زرتشت : ویسپرد
کرده هشتم
1
راسپی :
ای تهوره مزدای اَشون !
از این گفتار خشنود باش.
این گفتار را تو و ایزدان اَشون - آن ور جاوندان جاودانه ، شهریاران نیک خوب کنش که پنجه و صد و هزار و ده هزار و افزون تر و بیرون از شمارند - بپذیرند .
2
براستی شهریاری را از آن کسی شمریم و از آن کسی دانیم و برای کسی خواستاریم که بهتر شهریاری کند:
«مزدا اهوره و اردیبهشت . »
راسپی :
ای تهوره مزدای اَشون !
از این گفتار خشنود باش.
این گفتار را تو و ایزدان اَشون - آن ور جاوندان جاودانه ، شهریاران نیک خوب کنش که پنجه و صد و هزار و ده هزار و افزون تر و بیرون از شمارند - بپذیرند .
2
براستی شهریاری را از آن کسی شمریم و از آن کسی دانیم و برای کسی خواستاریم که بهتر شهریاری کند:
«مزدا اهوره و اردیبهشت . »
زرتشت : ویسپرد
کرده دوازدهم
1
کسی که رد بزرگوار اهوره مزدا و زرتشت سپیتمان را هوم پالوده است و خواهد پالود ، از گله و رمه ی فراوان برومند، برخوردار باد !
سروش نیک و اَشی گنجور ، باید هماره در اینجا کوشا با شند !
2
ما می اموزیم اَهون و یریه ی فرخنده ی . . . «یس . 27 بند 7 » به آیین اَشه سروده و رودنی را ، هاون به آیین اَشه بکار انداخته و درهم فشارنده ی هوم را ، « ستوت بسینه » و دین مزداپرستی را با اندیشه و گفتار و کردار.
3
4
اینچنین همهی آنها فرخنده تر شوند .
فرخنده برشماریم ،فرخنده دانیم ، فرخنده اندیشیم آفریدگانی را - که اهوره مزدای اششون بیافرید ؛ به میانجی بهمن بپرورانید وبه میانجی اردیبهشت ببالانید .
بشود که ما در میان آفریدگان سپند مینو - آن آفریدگانی که آنان به فرخندگی و کامیابی رهنمونیم - فرخنده تر و کامیاب تر شویم .
5
ای هاون سنگین ! ای هاون آهنین ! که بدین خانه و روستا و شهر و کشور آورده شده و بکار انداخته شده اید ، فرخنده باشید ما را در این روستا و شهرو کشور ؛ فرخنده باشید ما مزداپرستان را که ستایش بجا می آوریم با هیزم و بخور و نماز رد پسند !
اینچنین آنها فرخنده تر شوند .
زوت :
« یثه اهو یریو . . . » که آترو خش مرا بگوید .
راسپی :
«یثه آهو یریو . . . » که زوت مرابگوید .
زوت :
« اَثارتوش اَشات چیت هچا . . . » که پارسا مرد دانا بگوید .
اَشم وهو . . .
کسی که رد بزرگوار اهوره مزدا و زرتشت سپیتمان را هوم پالوده است و خواهد پالود ، از گله و رمه ی فراوان برومند، برخوردار باد !
سروش نیک و اَشی گنجور ، باید هماره در اینجا کوشا با شند !
2
ما می اموزیم اَهون و یریه ی فرخنده ی . . . «یس . 27 بند 7 » به آیین اَشه سروده و رودنی را ، هاون به آیین اَشه بکار انداخته و درهم فشارنده ی هوم را ، « ستوت بسینه » و دین مزداپرستی را با اندیشه و گفتار و کردار.
3
4
اینچنین همهی آنها فرخنده تر شوند .
فرخنده برشماریم ،فرخنده دانیم ، فرخنده اندیشیم آفریدگانی را - که اهوره مزدای اششون بیافرید ؛ به میانجی بهمن بپرورانید وبه میانجی اردیبهشت ببالانید .
بشود که ما در میان آفریدگان سپند مینو - آن آفریدگانی که آنان به فرخندگی و کامیابی رهنمونیم - فرخنده تر و کامیاب تر شویم .
5
ای هاون سنگین ! ای هاون آهنین ! که بدین خانه و روستا و شهر و کشور آورده شده و بکار انداخته شده اید ، فرخنده باشید ما را در این روستا و شهرو کشور ؛ فرخنده باشید ما مزداپرستان را که ستایش بجا می آوریم با هیزم و بخور و نماز رد پسند !
اینچنین آنها فرخنده تر شوند .
زوت :
« یثه اهو یریو . . . » که آترو خش مرا بگوید .
راسپی :
«یثه آهو یریو . . . » که زوت مرابگوید .
زوت :
« اَثارتوش اَشات چیت هچا . . . » که پارسا مرد دانا بگوید .
اَشم وهو . . .
زرتشت : ویسپرد
کرده چهاردهم
اوره مزدای اَشون .. . «سرآغاز کرده 13»
اشهو نود گاه ، رداَشونی را می ستاییم .
1
یسنه (هفت هات پیروزمند اَشون ) ،رد اَشونی را می ستاییم ، با پتمان ها، با بند ها، با زند(گزارش) ، با پرسشها، با پاسخها، با دوبار سرودن ، با خوب خوانن از بر خوانده و با ستایش خوب ستوده .
2
به دانش خویش ، به بینش خویش ، به شهریاری خویش ، به ردی خویش ، به خواست و کامکاری خویش ، اشهوره مزدا. . . « در متن به جای نقطه چین هفت واژه آمده که معنی کلی و پیوند آنها با جمله روشن نیست »
3
اهون و یریه ی اَشون ، رد اَشونی را می ستاییم .
اهومند و رتومند اَشون ( اهوره مزدا) ، رد اششونی را می ستاییم .
4
اهو نود گاه را می ستاییم
هات ها، پتمان ها، واژه ها و بندهای اهو نود گه را - چه خوانده ، چه باز گرفته ، چه سروده ، چه ستوده - می ستاییم .
.............................................................................................................................................................« بند 5 کرده 7»
ینگهه هاتم . . . .
اَشم وهو . . .
مزدا اهوره کسانی را که . . . « گاه . یس . 51 بند 22»
اشهو نود گاه ، رداَشونی را می ستاییم .
1
یسنه (هفت هات پیروزمند اَشون ) ،رد اَشونی را می ستاییم ، با پتمان ها، با بند ها، با زند(گزارش) ، با پرسشها، با پاسخها، با دوبار سرودن ، با خوب خوانن از بر خوانده و با ستایش خوب ستوده .
2
به دانش خویش ، به بینش خویش ، به شهریاری خویش ، به ردی خویش ، به خواست و کامکاری خویش ، اشهوره مزدا. . . « در متن به جای نقطه چین هفت واژه آمده که معنی کلی و پیوند آنها با جمله روشن نیست »
3
اهون و یریه ی اَشون ، رد اَشونی را می ستاییم .
اهومند و رتومند اَشون ( اهوره مزدا) ، رد اششونی را می ستاییم .
4
اهو نود گاه را می ستاییم
هات ها، پتمان ها، واژه ها و بندهای اهو نود گه را - چه خوانده ، چه باز گرفته ، چه سروده ، چه ستوده - می ستاییم .
.............................................................................................................................................................« بند 5 کرده 7»
ینگهه هاتم . . . .
اَشم وهو . . .
مزدا اهوره کسانی را که . . . « گاه . یس . 51 بند 22»
زرتشت : ویسپرد
کرده پانزدهم
1
راسپی :
ای مزدا پرست زرتشتی !
پاها و دست ها و هوش خویش را به نیک کرداری داد و درستی و پرهیز از کارهای زشت کرداری بیداد و نادرستی نگاه دار .
برزیگری خوب باید در اینجا ورزیده شود تا نا رسا، رسا شود .
2
بشود که در اینجا برای ستایش اهوره مزدا - تواناترین اششونی که او را می پرستیم - فرمانبرداری باشد ؛ در آغاز همچنان که در انجام .
از برخوندن ، باز خواندن ، به یاد سپردن ، در دل گرفتن ، بر شمردن و سرودن «یسنه » ( هفت هات پیروز مند اَشون) را بی هیچ درنگ و لغزشی .
3
سرود های ستایش . . . « بند های 7-6 کرده 9»
.......................................................................................« بندهای 3-1 همین کرده »
سرو ش پارسا ، رد بزرگوار را می ستاییم .
اهوره مزدا را می ستاییم که در اششونی برترین ، که در اَشونی سرآمد است .
همهی سروده ای زرتشتی را می ستاییم .
همهی کنش های نیک ورزیده را می ستاییم ؛ آنچه را که شده است و آنچه را که خواهد شد .
راسپی :
ای مزدا پرست زرتشتی !
پاها و دست ها و هوش خویش را به نیک کرداری داد و درستی و پرهیز از کارهای زشت کرداری بیداد و نادرستی نگاه دار .
برزیگری خوب باید در اینجا ورزیده شود تا نا رسا، رسا شود .
2
بشود که در اینجا برای ستایش اهوره مزدا - تواناترین اششونی که او را می پرستیم - فرمانبرداری باشد ؛ در آغاز همچنان که در انجام .
از برخوندن ، باز خواندن ، به یاد سپردن ، در دل گرفتن ، بر شمردن و سرودن «یسنه » ( هفت هات پیروز مند اَشون) را بی هیچ درنگ و لغزشی .
3
سرود های ستایش . . . « بند های 7-6 کرده 9»
.......................................................................................« بندهای 3-1 همین کرده »
سرو ش پارسا ، رد بزرگوار را می ستاییم .
اهوره مزدا را می ستاییم که در اششونی برترین ، که در اَشونی سرآمد است .
همهی سروده ای زرتشتی را می ستاییم .
همهی کنش های نیک ورزیده را می ستاییم ؛ آنچه را که شده است و آنچه را که خواهد شد .
زرتشت : ویسپرد
کرده هفدهم
زرتشت : ویسپرد
کرده بیست و دوم
1
زوت و راسپی :
«اَشم وُهو . . . »
با این ستایش و با این درود به امشاسپندان و سوشیانتهای اَشون ، از پی پاداش پسین ، بهترین کنش را همی گوییم به دانایان و نادانان ، به فرمانروایان فرمانبران که جهان را ابادان کنند و رامش بخشند .(بخشی از این بند از بند 4 یس. 35 گرفته شده است .)
2
آنچه را اشون مرد از بهترین اَشه می داند ، آ ن نا اَشون مرد نمی داند .
چنین مباد که ما از او پیروی کنیم ؛ نه در اندیشه ، نه در گفتار و نه در کردار . او راه خویش را در پیش گیرد ؛ چنین مباد که ما هیچ گاه بدو رسیم .
« اَشم وُهو . . . » ( تمام این دو بند دوباره تکرار می شود )
زوت و راسپی :
«اَشم وُهو . . . »
با این ستایش و با این درود به امشاسپندان و سوشیانتهای اَشون ، از پی پاداش پسین ، بهترین کنش را همی گوییم به دانایان و نادانان ، به فرمانروایان فرمانبران که جهان را ابادان کنند و رامش بخشند .(بخشی از این بند از بند 4 یس. 35 گرفته شده است .)
2
آنچه را اشون مرد از بهترین اَشه می داند ، آ ن نا اَشون مرد نمی داند .
چنین مباد که ما از او پیروی کنیم ؛ نه در اندیشه ، نه در گفتار و نه در کردار . او راه خویش را در پیش گیرد ؛ چنین مباد که ما هیچ گاه بدو رسیم .
« اَشم وُهو . . . » ( تمام این دو بند دوباره تکرار می شود )
زرتشت : ویسپرد
کرده یبست و سوم
زوت :
اهوره مزدای . . . ( سرآغاز کرده 13)
وَهیشتوایشت گاه اَشون ، رد اَشونی را می ستاییم با پتمان ها ، با بند ها، با زند ، با پرسشها ، با پاسخها ، با دوبار سرودن ] با خوب خواندن از بر خوانده ، با ستایش خوب ستوده .
1
اهوره مزدای بهتر را می ستاییم .
امشا سپندان بهتر را می ستاییم .
اَشون مرد بهتر را می ستاییم .
بهترین اششه را می ستاییم .
بهترین پیدایش ستوت یسنه را می ستاییم .
خواسته ی( دارایی ، ثروت )بهترین اَشه را می ستاییم .
اششونان و روشنایی همه گونه آسایش بخش را می ستاییم .
بهترین راه به سوی بهترین زندگی ( بهشت ) را می ستاییم .
2
وَهشتوایشت گاه را می ستاییم .
ما می ستاییم هات ها، پتمان ها، واژه هاو بندهای وَهشتوایشت گاه را چه خوانده ، چه باژ گرفته ، چه سروده ] چه ستوده .
ینگهه هاتم . . . »
اهوره مزدای . . . ( سرآغاز کرده 13)
وَهیشتوایشت گاه اَشون ، رد اَشونی را می ستاییم با پتمان ها ، با بند ها، با زند ، با پرسشها ، با پاسخها ، با دوبار سرودن ] با خوب خواندن از بر خوانده ، با ستایش خوب ستوده .
1
اهوره مزدای بهتر را می ستاییم .
امشا سپندان بهتر را می ستاییم .
اَشون مرد بهتر را می ستاییم .
بهترین اششه را می ستاییم .
بهترین پیدایش ستوت یسنه را می ستاییم .
خواسته ی( دارایی ، ثروت )بهترین اَشه را می ستاییم .
اششونان و روشنایی همه گونه آسایش بخش را می ستاییم .
بهترین راه به سوی بهترین زندگی ( بهشت ) را می ستاییم .
2
وَهشتوایشت گاه را می ستاییم .
ما می ستاییم هات ها، پتمان ها، واژه هاو بندهای وَهشتوایشت گاه را چه خوانده ، چه باژ گرفته ، چه سروده ] چه ستوده .
ینگهه هاتم . . . »
زرتشت : ویسپرد
کرده بیست و چهارم
« اهوره مزدای . . . » ( سر اغاز کرده 13)
اَیریمن َشون ، رد اَشونی را می ستاییم با پتمان ها ، با بند ها ، با زند ، با پرسشها ، با پاسخها ، با دوبار سرودن ، با خوب خواندن از بر خوانده ، با ستایش خوب ستوده .
« به دانش خویش . . . » ( بند 2 کرده 14)
« اینک آذر. . . » ( بند های 3-1 کرده 16)
1
این پاداش را می ستاییم .
این درستی را می ستاییم .
این در مان را می ستاییم .
این فزایندگی را می ستاییم .
این بالندگی را می ستاییم .
این پیروزی را می ستاییم که
آنچه در میان « اَهونَود گاه » و اَیریمن ایشیه ( از آنچه در میان اَهونود گاه < ایریمن ایشیه آمده منظور سراسر پنج گاهان است ) آمده ، گویای اندیشه نیک ، گفتار نیک و کردار نیک است ؛ ستیهیدن با اندیشه ی بد ، گفتار بد و کردار بد را ؛ جبران اندیشه نادرست ، گفتار نادرست و کردار نادرست را.
2
بخش ایریمن ایشیه را می ستاییم .
ما می ستاییم هات ها ، پتمان ها، واژ] ها و بند های ایریمن ایشیه را چه خوانده ، چه باژ گرفته ، چه سروده ، چه ستوده .
« ینگهه هاتم . . . »
3
من نماز اَشه می گزارم.
« اَشم وُ هو . . . »
دیوان را نکوهش می کنم .
من خستویم که مزدا پرست ، زرتشتی ،دیو ستیز و اهورایی کیشم . . . ( بند 1 یس . 13)
راه یکی است وآن راه اَشه است ؛ همه ی دیگر راهها بیراهه است (یس .72 بند 11زیر.)
اَیریمن َشون ، رد اَشونی را می ستاییم با پتمان ها ، با بند ها ، با زند ، با پرسشها ، با پاسخها ، با دوبار سرودن ، با خوب خواندن از بر خوانده ، با ستایش خوب ستوده .
« به دانش خویش . . . » ( بند 2 کرده 14)
« اینک آذر. . . » ( بند های 3-1 کرده 16)
1
این پاداش را می ستاییم .
این درستی را می ستاییم .
این در مان را می ستاییم .
این فزایندگی را می ستاییم .
این بالندگی را می ستاییم .
این پیروزی را می ستاییم که
آنچه در میان « اَهونَود گاه » و اَیریمن ایشیه ( از آنچه در میان اَهونود گاه < ایریمن ایشیه آمده منظور سراسر پنج گاهان است ) آمده ، گویای اندیشه نیک ، گفتار نیک و کردار نیک است ؛ ستیهیدن با اندیشه ی بد ، گفتار بد و کردار بد را ؛ جبران اندیشه نادرست ، گفتار نادرست و کردار نادرست را.
2
بخش ایریمن ایشیه را می ستاییم .
ما می ستاییم هات ها ، پتمان ها، واژ] ها و بند های ایریمن ایشیه را چه خوانده ، چه باژ گرفته ، چه سروده ، چه ستوده .
« ینگهه هاتم . . . »
3
من نماز اَشه می گزارم.
« اَشم وُ هو . . . »
دیوان را نکوهش می کنم .
من خستویم که مزدا پرست ، زرتشتی ،دیو ستیز و اهورایی کیشم . . . ( بند 1 یس . 13)
راه یکی است وآن راه اَشه است ؛ همه ی دیگر راهها بیراهه است (یس .72 بند 11زیر.)
زرتشت : ویسپرد
کرده هشتم
1
راسپی :
ای تهوره مزدای اَشون !
از این گفتار خشنود باش.
این گفتار را تو و ایزدان اَشون - آن ور جاوندان جاودانه ، شهریاران نیک خوب کنش که پنجه و صد و هزار و ده هزار و افزون تر و بیرون از شمارند - بپذیرند .
2
براستی شهریاری را از آن کسی شمریم و از آن کسی دانیم و برای کسی خواستاریم که بهتر شهریاری کند:
«مزدا اهوره و اردیبهشت . »
راسپی :
ای تهوره مزدای اَشون !
از این گفتار خشنود باش.
این گفتار را تو و ایزدان اَشون - آن ور جاوندان جاودانه ، شهریاران نیک خوب کنش که پنجه و صد و هزار و ده هزار و افزون تر و بیرون از شمارند - بپذیرند .
2
براستی شهریاری را از آن کسی شمریم و از آن کسی دانیم و برای کسی خواستاریم که بهتر شهریاری کند:
«مزدا اهوره و اردیبهشت . »
زرتشت : خرده اوستا
سه نیایش آغازین
« اَشم وُهو . . . »( این نیایش و دو نیایش پس از آن ، از مهم ترین و مشهورترین نیایشهای مزداپرستان است که در بیشتر بخش های اوستا آمده است و در غالب آیین های دینی خوانده می شود . نیایش دوم را در اوستا اَهون و یریه . . . و در پهلوی « اَهونور »و « هُونور» نیز خوانده اند .)
اَشه بهترین نیکی و متیه ی بهروزی است . بهروزی از آن کسی است که درست کردار و خواستار بهترین اَشه است .
«یثه اَهو یریو . . . »
همان گونه که او رد برگزیده و آرمانی جهان اَهو ست ، رد مینوی رَتو و بنیاد گذار کردارها و اندیشه های نیک زندگانی در راه مزداست .
شهریاری از آن اهوره است . اَهوره است که او را ( زرتشت را ) به نگاهبانی درویشان برگماشت .
« ینگهه هاتم . . . »
مزدا اَهوره کسانی را که در پرتو اَشه بهترین پرسشها را بجای می آورند ، می شناسد .
من نیز چنین کسانی را که بوده اند و هستند ، به نام می ستایم و با درود بدانان نزدیک می شوم (گاه . یس . 51 بند 22)
اَشه بهترین نیکی و متیه ی بهروزی است . بهروزی از آن کسی است که درست کردار و خواستار بهترین اَشه است .
«یثه اَهو یریو . . . »
همان گونه که او رد برگزیده و آرمانی جهان اَهو ست ، رد مینوی رَتو و بنیاد گذار کردارها و اندیشه های نیک زندگانی در راه مزداست .
شهریاری از آن اهوره است . اَهوره است که او را ( زرتشت را ) به نگاهبانی درویشان برگماشت .
« ینگهه هاتم . . . »
مزدا اَهوره کسانی را که در پرتو اَشه بهترین پرسشها را بجای می آورند ، می شناسد .
من نیز چنین کسانی را که بوده اند و هستند ، به نام می ستایم و با درود بدانان نزدیک می شوم (گاه . یس . 51 بند 22)
زرتشت : خرده اوستا
ماه نیایش
پازند :
به نام هرمزد خدای افزونی ، بزرگی و فرّ بیفزایاد !
ماه رننده به یاری برساد!
از همه گناهان پشیمانم و پتت می کنم . . . ( جمله مانند آن در نیر .)
1
اوستا : درود بر . . . ( بند 1 ما )
2
خشنودی اهوره مزدا . . . ( بند 2 نیا.)
من خستویم . . . ( دنباله برابر است با جمله هماند آن در بند 10 نیا )
ماه در بردارنده تخمه گاو ، گاو یگانه آفریده و چار پایان گوناگون را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین !
راسپی :
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
« اَثار توش اَشات چیت هچا . . . » که پارسا مرد دانا بگوید .
3-9
.....................................................................................................................................................................( بند های 7-1 ماه )
10
زور و پیروزی دهید .
گله و رمه را افزونی کنید .
فرزندان دلیر را افزونی بخشید ؛ از آن دلیران پایدار انجمنی پیروز شکست ناپذیر که همستاران را به یک زخم از پای در آورند ؛ که دشمنان را به یک زخم شکست دهند و رنج و ناکامی رسانند و پیمان شناسان را اشکار شاد کامی و رامش بخشند .
11
ای ایزدان فرّ ه مند 1 ای ایزدان همه گونه درمان بخش !
شما که فرا واننده خویش را یاری می رسانید ، بزرگواریتان پایدار باد !
ای آبها!
فرّ خویش را بدان کس که ستایشگر شماست ، نشان دهید .
12
« اَشم وهو . . . »
.................................................................................................................................( بند های 19-18 نیا . جز آنکه به جای خورشید ، اه در بردارنده ی تخمه گاو می اید .)
به نام هرمزد خدای افزونی ، بزرگی و فرّ بیفزایاد !
ماه رننده به یاری برساد!
از همه گناهان پشیمانم و پتت می کنم . . . ( جمله مانند آن در نیر .)
1
اوستا : درود بر . . . ( بند 1 ما )
2
خشنودی اهوره مزدا . . . ( بند 2 نیا.)
من خستویم . . . ( دنباله برابر است با جمله هماند آن در بند 10 نیا )
ماه در بردارنده تخمه گاو ، گاو یگانه آفریده و چار پایان گوناگون را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین !
راسپی :
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
« اَثار توش اَشات چیت هچا . . . » که پارسا مرد دانا بگوید .
3-9
.....................................................................................................................................................................( بند های 7-1 ماه )
10
زور و پیروزی دهید .
گله و رمه را افزونی کنید .
فرزندان دلیر را افزونی بخشید ؛ از آن دلیران پایدار انجمنی پیروز شکست ناپذیر که همستاران را به یک زخم از پای در آورند ؛ که دشمنان را به یک زخم شکست دهند و رنج و ناکامی رسانند و پیمان شناسان را اشکار شاد کامی و رامش بخشند .
11
ای ایزدان فرّ ه مند 1 ای ایزدان همه گونه درمان بخش !
شما که فرا واننده خویش را یاری می رسانید ، بزرگواریتان پایدار باد !
ای آبها!
فرّ خویش را بدان کس که ستایشگر شماست ، نشان دهید .
12
« اَشم وهو . . . »
.................................................................................................................................( بند های 19-18 نیا . جز آنکه به جای خورشید ، اه در بردارنده ی تخمه گاو می اید .)
زرتشت : خرده اوستا
5. اشهینگاه
1
خشنودی هوره مزدا را : « اَشم وهو . . . »
من خستویم که مزدا پرست ، زرتشتی ، دیو ستیز و اهورایی کیشم .
اُشهین اَشون ،رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین !
برجیه ی و نمانیه ی اَشون ، ردان اشونی را ستایش و نیایش و خqشنودی و آفرین !
2
سروش پارسا پاداش بخش پیروز گیتی افزای و رشن راست ترین و ارشتاد گیتی افزای و جهان پرور را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین !
راسپی :
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
« اَثارتوش اَشات چیت هچا . . . » که پارسا مرد دانا بگوید .
3-4
...............................................................................................................................................( بند های 3-2 یس .71)
5
اشهین اَشون ، رد اشونی را می ستاییم .
اوشه ی زیبا را می ستاییم .
سپیده دمان را می ستاییم ؛ شیدوری که به چالاکی اسب بتازد که مردان را بپرورد ؛ که هوش مردان را بپرورد ؛ بهروزی که با نمانیه بسر برد .
سپیده دمان چالاک را می ستاییم که به چالاکی اسب بتازد و به هفت کشور زمین درآید .
سپیده دمان را می ستاییم .
اهوره مزدای اششو ، رد اَشئنی را می ستاییم .
بهمن را می ستاییم .
اردیبهشت را می ستاییم .
شهریور را می ستاییم .
سپندارمز نیک را می ستاییم .
6
برجیه ی اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
برسم به ایین اشه گسترده ف برسم دین نیک مزدا پرستی را می ستاییم .
ستایش و نیایش و نمانیه ی رد را .
نمانیه ی اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
7
سروش پارسای برزمند گیتی افزای ، رد اششونی را می ستاییم .
رشن راست ترین را می ستاییم .
ارشتاد گیتی افزای و جهان پرور را می ستاییم .
8-9
.........................................................................................................................................................( بند 9 ها.)
10
« یثه آهو یریو . . . »
ستایش و نیایش و نیرو و زور خواستارم سروش پارسای پاداش بخش پیروز گیتی افزای را رشن راست ترین را و ارشتاد گیتی افزای و جهان پرور را !
« اشم وهو . . . »
.........................................................................................................................................................( بند 18 نیا .)
خشنودی هوره مزدا را : « اَشم وهو . . . »
من خستویم که مزدا پرست ، زرتشتی ، دیو ستیز و اهورایی کیشم .
اُشهین اَشون ،رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین !
برجیه ی و نمانیه ی اَشون ، ردان اشونی را ستایش و نیایش و خqشنودی و آفرین !
2
سروش پارسا پاداش بخش پیروز گیتی افزای و رشن راست ترین و ارشتاد گیتی افزای و جهان پرور را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین !
راسپی :
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
« اَثارتوش اَشات چیت هچا . . . » که پارسا مرد دانا بگوید .
3-4
...............................................................................................................................................( بند های 3-2 یس .71)
5
اشهین اَشون ، رد اشونی را می ستاییم .
اوشه ی زیبا را می ستاییم .
سپیده دمان را می ستاییم ؛ شیدوری که به چالاکی اسب بتازد که مردان را بپرورد ؛ که هوش مردان را بپرورد ؛ بهروزی که با نمانیه بسر برد .
سپیده دمان چالاک را می ستاییم که به چالاکی اسب بتازد و به هفت کشور زمین درآید .
سپیده دمان را می ستاییم .
اهوره مزدای اششو ، رد اَشئنی را می ستاییم .
بهمن را می ستاییم .
اردیبهشت را می ستاییم .
شهریور را می ستاییم .
سپندارمز نیک را می ستاییم .
6
برجیه ی اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
برسم به ایین اشه گسترده ف برسم دین نیک مزدا پرستی را می ستاییم .
ستایش و نیایش و نمانیه ی رد را .
نمانیه ی اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
7
سروش پارسای برزمند گیتی افزای ، رد اششونی را می ستاییم .
رشن راست ترین را می ستاییم .
ارشتاد گیتی افزای و جهان پرور را می ستاییم .
8-9
.........................................................................................................................................................( بند 9 ها.)
10
« یثه آهو یریو . . . »
ستایش و نیایش و نیرو و زور خواستارم سروش پارسای پاداش بخش پیروز گیتی افزای را رشن راست ترین را و ارشتاد گیتی افزای و جهان پرور را !
« اشم وهو . . . »
.........................................................................................................................................................( بند 18 نیا .)
زرتشت : خرده اوستا
سی روزه ی کوچک
1 . [روز] هرمزد رایومند فرّ ه مند و امشاسپندان
2 . [ روز ] بهمن ، آشتی پیروز که دیدبان دیگر آفریدگان است . دانش سرشتی مزدا آفریده . دانش آموزشی مزدا داده .
3 . [ رو ز] اردیبهشت ، زیباترین امشاسپندان ، نماز ایریمن ایشیه ی توانای مزدا آفرید ه و سو ک ی نیک فراخ دیدگاه مزدا آفریده ی اشون .
4 . [ رو ز] شهریور ، فلز گداخته وآموزشی که درویشان را پناه بخشد .
5 . [ روز] سپندارمذ نیک . راتای نیک فراخ دیدگاه مزدا آفریده ی اشون .
6 . [ روز] خرداد رد . یاریه هوشیتی ، ایزدان سال و روان ردان اَشه .
7 . [ روز] آمرداد رد . گله های پرواری ، خرمن سود بخش ، گو کرن ی زور مند مزدا آفریده .
[هاونگاه ]
مهر فراخ چراگاه و رام بخشنده ی چراگاه خوب
[ رپیثوینگاه ]
اردیبهشت و آذر اهوره مزدا .
[ ازیرینگاه ]
رد بزرگوار نپات اپام وآب مزدا آفریده .
[ اویسرو ثریمگاه ]
فروشی های اشونان و زنان و گروه فرزندانشان . یایریه هوشیتی و ام ی نیک آفریده ی برزمند و بهرام اهوره افریده و اوپرتات پیروز .
[اشهینگاه ]
سروش پارسای پاداش بخش پیروز گیتی افزای و رشن راست ترین وارشتاد گیتی افزای .
8 . [روز ] دادار ( دی به آذر) . اهوره مزدای رایومند فرّ ه مند و امشاسپندان .
9 . [ روز ] آذر اهوره مزدا . فرّ و پاداش مزدا آفریده ، فرّ ایرانی مزدا آفریده ، فرّ کیانی مزدا آفریده و آذر اهوره مزدا . . . ( دنباله جمله مانند بند های 5 و 6 آتش. است .)
10 .[روز] آبان نیک مزدا آفریده . آب اردویسور آناهیتا ی اَشون ، همهی آبهای مزدا آفریده وهمه ی گیاهان مزداآفریده .
11. [روز] . خورشید جاودانه رایومند تیز اسب .
12 . [ روز] ماه دربردارنده تخمه ی گاو ، گاو یگانه آفریده و چارپایان گوناگون.
13 .[ روز] تیر ستاره رایوند فرّ ه مند و ستویس توانای مزداآفریده : فراز آورنده ی آب و ستارگان در بردارنده ی تخمه آب و تخمه ی زمین و تخمه ی گیاه ، ستاره ی ونند مزدا آفریده ، ستاره ی هفتورنگ مزدا آفریده ی فرّ ه مند درمان بخش .
14 .[ روز] گوش . گِوش تشن ، گوشورون ، درواسپ ، توانای مزدا آفریده ی اشون
15 . [ روز] دادار ( دی به مهر) . اهوره مزدای رایوند فرّه مند و امشاسپندان .
16 . [ روز] مهر فراخ چراگاه ، آن هزار گوش ده هزار چشم ، آن ایزد نامبردار و رام بخشنده ی چراگاه خوب .
17 .[ روز] سروش پارسای دلیر « تن - منثره » ی سخت رزم افزار اهورایی .
18 .[ روز] رشن راست ترین و ارشتاد گیتی افزای و جهان پرور و گفتار راست گیتی افزای .
19 . [ روز] فروردین . فروشی های نیروند پیروز اَشونان .
20 . [ روز] بهرام اهوره آفریده ، ام ی نیک آفریده ی برزمند و اوپرتات پیروز .
21 . [ روز] رام بخشنده چراگاه خوب ، اندروای زبردست ، دیدبان دیگر آفریدگان . آنچه را ازتو - ای اندر وای اَشون - که از آن سپند مینوست . ثواش جاودانه ، زروان بی کرانه و زمانه ی جاودانی .
22 .[ روز] باد نیک کنش زیرین ، زبرین ،پیشین و پسین . دلیری مردانه .
23 . [ روز] دادار ( دی به دین ) . اهوره مزدای رایوند فرّ ه مند و امشاسپندان .
24 . [ روز] دین نیک مزدا پرستی . چیستای راست ترین مزدا آفریده اشون .
25 . [ روز] ارد نیک ، چیستی نیک ، ارث ی نیک رسستات نیک ، فرّ و پاداش مزدا آفریده ، پارندی سبک گردونه ، فرّ ایرانی مزدا آفریده ، فرّ کیانی مزدا آفریده ، فرّ نا گرفتنی مزدا آفریده و فرّ مزدا آفریده ی زرتشت .
26 .[ روز] اشتاد گیتی افزای و کوه اوشیدرن مزدا آفریده ی بخشنده ی آسایش اَشه .
27 . [ روز] اسمان بلند توانا . بهترین سرای بهشت اشونان ، بخشنده روشنی سراسر خوشی .
28 .[ روز] زامیاد ایزد نیک کنش ، این جاها ، این روستاها ، کوه اوشیدرن مزدا آفریده ی بخشنده ی آسایش اشه ، همه ی کوهها ی بخشنده آسایش اشه مزدا آفریده ، فرّ کیانی مزدا آفریده و فرّ نا گرفتنی مزدا آفریده .
29 . [ روز] ماراسپند ( منثره ی سپنت) اشون کارآمد ، داد دیو ستیز ، داد زرتشتی ، روش دیرین ، دین نیک مزدا پرستی ، باور داشتن به منثره ، هوش دریافت دین مزدا پرستی ، آگاهی از منثره ، دانش سرشتی مزدا آفریده و دانش آموزشی مزدا داده .
30 . [ روز] انیران جاودانی ، گرزمان روشن ، همستکان جاودانی ، چینود پل مزدا آفریده ، رد بزرگوارنپات اپام ، آب مزدا آفریده ، هوم اشون سرشت ، دهمان آفرین نیک ، دامویش اوپمن چیره دست ، همه ی ایزدان اشون مینوی و جهانی ، فروشی های نیروند پیروز اشونان ، فروشی های نخستین آموزگاران کیش ف فروشی های نیا کان و ایزدان نامبردار.
2 . [ روز ] بهمن ، آشتی پیروز که دیدبان دیگر آفریدگان است . دانش سرشتی مزدا آفریده . دانش آموزشی مزدا داده .
3 . [ رو ز] اردیبهشت ، زیباترین امشاسپندان ، نماز ایریمن ایشیه ی توانای مزدا آفرید ه و سو ک ی نیک فراخ دیدگاه مزدا آفریده ی اشون .
4 . [ رو ز] شهریور ، فلز گداخته وآموزشی که درویشان را پناه بخشد .
5 . [ روز] سپندارمذ نیک . راتای نیک فراخ دیدگاه مزدا آفریده ی اشون .
6 . [ روز] خرداد رد . یاریه هوشیتی ، ایزدان سال و روان ردان اَشه .
7 . [ روز] آمرداد رد . گله های پرواری ، خرمن سود بخش ، گو کرن ی زور مند مزدا آفریده .
[هاونگاه ]
مهر فراخ چراگاه و رام بخشنده ی چراگاه خوب
[ رپیثوینگاه ]
اردیبهشت و آذر اهوره مزدا .
[ ازیرینگاه ]
رد بزرگوار نپات اپام وآب مزدا آفریده .
[ اویسرو ثریمگاه ]
فروشی های اشونان و زنان و گروه فرزندانشان . یایریه هوشیتی و ام ی نیک آفریده ی برزمند و بهرام اهوره افریده و اوپرتات پیروز .
[اشهینگاه ]
سروش پارسای پاداش بخش پیروز گیتی افزای و رشن راست ترین وارشتاد گیتی افزای .
8 . [روز ] دادار ( دی به آذر) . اهوره مزدای رایومند فرّ ه مند و امشاسپندان .
9 . [ روز ] آذر اهوره مزدا . فرّ و پاداش مزدا آفریده ، فرّ ایرانی مزدا آفریده ، فرّ کیانی مزدا آفریده و آذر اهوره مزدا . . . ( دنباله جمله مانند بند های 5 و 6 آتش. است .)
10 .[روز] آبان نیک مزدا آفریده . آب اردویسور آناهیتا ی اَشون ، همهی آبهای مزدا آفریده وهمه ی گیاهان مزداآفریده .
11. [روز] . خورشید جاودانه رایومند تیز اسب .
12 . [ روز] ماه دربردارنده تخمه ی گاو ، گاو یگانه آفریده و چارپایان گوناگون.
13 .[ روز] تیر ستاره رایوند فرّ ه مند و ستویس توانای مزداآفریده : فراز آورنده ی آب و ستارگان در بردارنده ی تخمه آب و تخمه ی زمین و تخمه ی گیاه ، ستاره ی ونند مزدا آفریده ، ستاره ی هفتورنگ مزدا آفریده ی فرّ ه مند درمان بخش .
14 .[ روز] گوش . گِوش تشن ، گوشورون ، درواسپ ، توانای مزدا آفریده ی اشون
15 . [ روز] دادار ( دی به مهر) . اهوره مزدای رایوند فرّه مند و امشاسپندان .
16 . [ روز] مهر فراخ چراگاه ، آن هزار گوش ده هزار چشم ، آن ایزد نامبردار و رام بخشنده ی چراگاه خوب .
17 .[ روز] سروش پارسای دلیر « تن - منثره » ی سخت رزم افزار اهورایی .
18 .[ روز] رشن راست ترین و ارشتاد گیتی افزای و جهان پرور و گفتار راست گیتی افزای .
19 . [ روز] فروردین . فروشی های نیروند پیروز اَشونان .
20 . [ روز] بهرام اهوره آفریده ، ام ی نیک آفریده ی برزمند و اوپرتات پیروز .
21 . [ روز] رام بخشنده چراگاه خوب ، اندروای زبردست ، دیدبان دیگر آفریدگان . آنچه را ازتو - ای اندر وای اَشون - که از آن سپند مینوست . ثواش جاودانه ، زروان بی کرانه و زمانه ی جاودانی .
22 .[ روز] باد نیک کنش زیرین ، زبرین ،پیشین و پسین . دلیری مردانه .
23 . [ روز] دادار ( دی به دین ) . اهوره مزدای رایوند فرّ ه مند و امشاسپندان .
24 . [ روز] دین نیک مزدا پرستی . چیستای راست ترین مزدا آفریده اشون .
25 . [ روز] ارد نیک ، چیستی نیک ، ارث ی نیک رسستات نیک ، فرّ و پاداش مزدا آفریده ، پارندی سبک گردونه ، فرّ ایرانی مزدا آفریده ، فرّ کیانی مزدا آفریده ، فرّ نا گرفتنی مزدا آفریده و فرّ مزدا آفریده ی زرتشت .
26 .[ روز] اشتاد گیتی افزای و کوه اوشیدرن مزدا آفریده ی بخشنده ی آسایش اَشه .
27 . [ روز] اسمان بلند توانا . بهترین سرای بهشت اشونان ، بخشنده روشنی سراسر خوشی .
28 .[ روز] زامیاد ایزد نیک کنش ، این جاها ، این روستاها ، کوه اوشیدرن مزدا آفریده ی بخشنده ی آسایش اشه ، همه ی کوهها ی بخشنده آسایش اشه مزدا آفریده ، فرّ کیانی مزدا آفریده و فرّ نا گرفتنی مزدا آفریده .
29 . [ روز] ماراسپند ( منثره ی سپنت) اشون کارآمد ، داد دیو ستیز ، داد زرتشتی ، روش دیرین ، دین نیک مزدا پرستی ، باور داشتن به منثره ، هوش دریافت دین مزدا پرستی ، آگاهی از منثره ، دانش سرشتی مزدا آفریده و دانش آموزشی مزدا داده .
30 . [ روز] انیران جاودانی ، گرزمان روشن ، همستکان جاودانی ، چینود پل مزدا آفریده ، رد بزرگوارنپات اپام ، آب مزدا آفریده ، هوم اشون سرشت ، دهمان آفرین نیک ، دامویش اوپمن چیره دست ، همه ی ایزدان اشون مینوی و جهانی ، فروشی های نیروند پیروز اشونان ، فروشی های نخستین آموزگاران کیش ف فروشی های نیا کان و ایزدان نامبردار.
زرتشت : خرده اوستا
آفرینگان گهنبار
1
« یثه آهو ویریو . . . »
« اَشم وهو . . . »
من خستویم که مزدا پرست زرتشتی ، دیو ستیز و اهورایی کیشم .
هاونگاه :
ردان روز و گاهها و ماه وسال و جشنهای سال ( گهنبار ها) را ستایش و نیایش و خشنودی وآفرین !
خشنودی ردان بزرگوار اشونی ، ردان روز و گاهها و ماه و سال و جشنهای سال گهنبارها را که در میان همه ی ردان اشونی ، مهترین ردانند .
2
رد مید یوزرم ، رد مید یوشم ، رد پتیه شهیم ، رد ایاسرم ، رد مید یارم و رد همسپتمدم را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین !
راسپی :
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
« اثارتوش اشات چیت هچا. . . » که پارسا مرد دانا بگوید .
3
ای مزدا پرستان !
اگر بتوانید ، این رد ( میدیوزرم ) را بره ی خردسالی که شیر خوار نباشد ، میزد بدهید .
و اگر کسی نتواند . . .
4
. . . به اندازه ی بسنده هورا بد هد وآن را به نیکان و فرمان گزارانی بنوشاند که بهتر از دیگران از منثره ی آگاهند و در آشه ، اشون ترینند و در شهریاری بهترین شهریارانند . . . ( در این جا چند واژه نامفهوم است ) و درویشان را دلسوزترین و دادرس ترین و رامش بخش ترین یاورند .
و اگر کسی نتواند . . .
5
. . . بار بزرگی از هیزم خشک برگزیده به خانه ی این رد ( رد یا موبدی که ایین نیایش رابرگزار می کند) بیاورد .
و اگر کسی نتواند یا بتواند ، پس همچند پشته ای یا همچند بغلی یا همچند دسته ای هیزم خشک برگزیده به خانه رد بیاورد . . .
6
. . . آنگاه شهریاری را از آن اهوره مزدا - که بهتر از هر کس شهریاری کند - بداند :
براستی شهریاری را از آن کسی شمریم و از آن کسی دانیم و برای کسی خواستاریم که بهتر شهریاری کند : مزدا اهوره و اردیبهشت
این است میزد ی که پیشکش آورد و مایه ی خشنودی رد شود .
7
از آغاز سال تا مید یوزرم در ماه اردیبهشت در روز دادار( دی به مهر) ، چهل و پنج روز است . کسی که نخستین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر ، همچند پاداش کسی است که در این جهان ، هزار سر میش با برّ ه به آیین اشه و نیکی ، آمرزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان اردیبهشت ) بخشیده باشد .
ای سپیتمان زرتشت !
ردی که نخستین میزد را داده باشد ، بهدینی را که میزد نداده است ، در میان مزدا پرستان در خور بند گی نخواند .
8
از مید یوزرم تا مید یوشم در ماه تیر در روز دادار ( دی به مهر) ، شصت روز است . کسی که دومین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر ، همچند پاداش کسی است که در این جهان ، هزار سر ماده گاو با گوساله به ایین اشه و نیکی ، آمرزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان به اردیبهشت ) بخشیده باشد .
ای سپیتمان زرتشت!
ردی که دومین میزد را داده باشد ، بهدینی که میزد را نداده است ، در میان مزدا پرستان پیمان شناس نخواند .
9
از مید یوشم تا پتیه شهیم در ماه شهریور در روز انیران ، هفتاد و پنج روز است . کسی که سومین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر ، همچند پاداش کسی است که در این جهان ، هزار سر مادیان با کرّه به ایین اشه و نیکی ،آمرزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان به اردیبهشت ) بخشیده باشد .
ردی که سومین میزد را داده باشد ، بهدینی را که میزد نداده است ، در میان مزداپرستان شایسته ی درآمدن به ورگرم نخواند .
10
از پتیه شهیم تا ایا سرم در ماه مهر در روز انیران ، سی روز است . کسی که چهارمین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر ، همچند پاداش کسی است که در این جهان ، هزار نفر ماده اشتر با کرّه به ایین اشه و نیکی ، آمرزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان به اردیبهشت ) بخشیده باشد .
ای سپیتمان زرتشت
ردی که چهارمین میزد را داده باشد بهدینی را که میزد نداده است ، در میان مزداپرستان از ستور برگزیده اش ، بی بهره کند .
11
ازایاسرم تا مید یارم در ماه دی در روز بهرام ، هشتاد روز است ، کسی که پنجمین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر همچند پاداش کسی که در این جهان ، هزار سر از هریک از ستوران به ایین اشه و نیکی ، آمرزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان به اردیبهشت ) بخشیده باشد
ای سپیتمان زرتشت !
ردی که پنجمین میزد را داده باشد ، کسی را که میزد نداده است ، در میان مزداپرستان از هرگونه دارایی جهان بی بهره کند .
12
از مید یارم تا همسپتدم در روز وهیشتوایشت گاه هفتاد و پنج روز است . کسی که ششمین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر ، همچند پاداش کسی است که در این جهان ، هرآن خشک و تری را که درآن بزرگ و خوبی و زیبایی هست ، به آیین اشه و نیکی ، آمزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان به اردیبهشت ) بخشیده باشد .
ای سپیتمان زرتشت !
ردی که ششمی میزد را را داده باشد ، بهدینی را که میزد نداده است ، از دین زرتشتی بی بهره کند .
13
پس بی آن که گناهی دیگر از او سر زده باشد، رواست که بر او بخوروشند و او را همچون کسی که به گناه نارشنی آلوده شده باشد ، برانند . پس بی آن که گناهی دیگر از او سر زده باشد ، رواست که با او همچون آلوده به گناه نارشنی رفتار کنند . رد بهدین چنین کند ، چنان که بهدین با رد .
« اشم وهو . . . »
14-18
.........................................................................................................................................( بند های 12-8 دهمان )
19
..........................................................................................................................................( بند های 2-1 همین آفرینگان تا پیش از راسپی)
« اشم وهو . . . »
بشود که چان پیش اید . . . ( دنباله جمله ، بند 12 دهمان)
« یثه آهو ویریو . . . »
« اشم وهو . . . »
........................................................................................................................................( بند 18 نیا)
« یثه آهو ویریو . . . »
« اَشم وهو . . . »
من خستویم که مزدا پرست زرتشتی ، دیو ستیز و اهورایی کیشم .
هاونگاه :
ردان روز و گاهها و ماه وسال و جشنهای سال ( گهنبار ها) را ستایش و نیایش و خشنودی وآفرین !
خشنودی ردان بزرگوار اشونی ، ردان روز و گاهها و ماه و سال و جشنهای سال گهنبارها را که در میان همه ی ردان اشونی ، مهترین ردانند .
2
رد مید یوزرم ، رد مید یوشم ، رد پتیه شهیم ، رد ایاسرم ، رد مید یارم و رد همسپتمدم را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین !
راسپی :
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
« اثارتوش اشات چیت هچا. . . » که پارسا مرد دانا بگوید .
3
ای مزدا پرستان !
اگر بتوانید ، این رد ( میدیوزرم ) را بره ی خردسالی که شیر خوار نباشد ، میزد بدهید .
و اگر کسی نتواند . . .
4
. . . به اندازه ی بسنده هورا بد هد وآن را به نیکان و فرمان گزارانی بنوشاند که بهتر از دیگران از منثره ی آگاهند و در آشه ، اشون ترینند و در شهریاری بهترین شهریارانند . . . ( در این جا چند واژه نامفهوم است ) و درویشان را دلسوزترین و دادرس ترین و رامش بخش ترین یاورند .
و اگر کسی نتواند . . .
5
. . . بار بزرگی از هیزم خشک برگزیده به خانه ی این رد ( رد یا موبدی که ایین نیایش رابرگزار می کند) بیاورد .
و اگر کسی نتواند یا بتواند ، پس همچند پشته ای یا همچند بغلی یا همچند دسته ای هیزم خشک برگزیده به خانه رد بیاورد . . .
6
. . . آنگاه شهریاری را از آن اهوره مزدا - که بهتر از هر کس شهریاری کند - بداند :
براستی شهریاری را از آن کسی شمریم و از آن کسی دانیم و برای کسی خواستاریم که بهتر شهریاری کند : مزدا اهوره و اردیبهشت
این است میزد ی که پیشکش آورد و مایه ی خشنودی رد شود .
7
از آغاز سال تا مید یوزرم در ماه اردیبهشت در روز دادار( دی به مهر) ، چهل و پنج روز است . کسی که نخستین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر ، همچند پاداش کسی است که در این جهان ، هزار سر میش با برّ ه به آیین اشه و نیکی ، آمرزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان اردیبهشت ) بخشیده باشد .
ای سپیتمان زرتشت !
ردی که نخستین میزد را داده باشد ، بهدینی را که میزد نداده است ، در میان مزدا پرستان در خور بند گی نخواند .
8
از مید یوزرم تا مید یوشم در ماه تیر در روز دادار ( دی به مهر) ، شصت روز است . کسی که دومین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر ، همچند پاداش کسی است که در این جهان ، هزار سر ماده گاو با گوساله به ایین اشه و نیکی ، آمرزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان به اردیبهشت ) بخشیده باشد .
ای سپیتمان زرتشت!
ردی که دومین میزد را داده باشد ، بهدینی که میزد را نداده است ، در میان مزدا پرستان پیمان شناس نخواند .
9
از مید یوشم تا پتیه شهیم در ماه شهریور در روز انیران ، هفتاد و پنج روز است . کسی که سومین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر ، همچند پاداش کسی است که در این جهان ، هزار سر مادیان با کرّه به ایین اشه و نیکی ،آمرزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان به اردیبهشت ) بخشیده باشد .
ردی که سومین میزد را داده باشد ، بهدینی را که میزد نداده است ، در میان مزداپرستان شایسته ی درآمدن به ورگرم نخواند .
10
از پتیه شهیم تا ایا سرم در ماه مهر در روز انیران ، سی روز است . کسی که چهارمین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر ، همچند پاداش کسی است که در این جهان ، هزار نفر ماده اشتر با کرّه به ایین اشه و نیکی ، آمرزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان به اردیبهشت ) بخشیده باشد .
ای سپیتمان زرتشت
ردی که چهارمین میزد را داده باشد بهدینی را که میزد نداده است ، در میان مزداپرستان از ستور برگزیده اش ، بی بهره کند .
11
ازایاسرم تا مید یارم در ماه دی در روز بهرام ، هشتاد روز است ، کسی که پنجمین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر همچند پاداش کسی که در این جهان ، هزار سر از هریک از ستوران به ایین اشه و نیکی ، آمرزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان به اردیبهشت ) بخشیده باشد
ای سپیتمان زرتشت !
ردی که پنجمین میزد را داده باشد ، کسی را که میزد نداده است ، در میان مزداپرستان از هرگونه دارایی جهان بی بهره کند .
12
از مید یارم تا همسپتدم در روز وهیشتوایشت گاه هفتاد و پنج روز است . کسی که ششمین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر ، همچند پاداش کسی است که در این جهان ، هرآن خشک و تری را که درآن بزرگ و خوبی و زیبایی هست ، به آیین اشه و نیکی ، آمزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان به اردیبهشت ) بخشیده باشد .
ای سپیتمان زرتشت !
ردی که ششمی میزد را را داده باشد ، بهدینی را که میزد نداده است ، از دین زرتشتی بی بهره کند .
13
پس بی آن که گناهی دیگر از او سر زده باشد، رواست که بر او بخوروشند و او را همچون کسی که به گناه نارشنی آلوده شده باشد ، برانند . پس بی آن که گناهی دیگر از او سر زده باشد ، رواست که با او همچون آلوده به گناه نارشنی رفتار کنند . رد بهدین چنین کند ، چنان که بهدین با رد .
« اشم وهو . . . »
14-18
.........................................................................................................................................( بند های 12-8 دهمان )
19
..........................................................................................................................................( بند های 2-1 همین آفرینگان تا پیش از راسپی)
« اشم وهو . . . »
بشود که چان پیش اید . . . ( دنباله جمله ، بند 12 دهمان)
« یثه آهو ویریو . . . »
« اشم وهو . . . »
........................................................................................................................................( بند 18 نیا)
زرتشت : خرده اوستا
آفرینگان رپیثوین
1
« یثه هو وبربو . . . »
« اشم وهو . . . »
من خستویم که مزداپرست ، زرتشتی ، دیو ستیز و اهورایی کیشم .
رپیثوین اشون ، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین !
فرادت فشو ، و زنتوم اشون ، ردان اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی وآفرین !
2
اهوره مزدای رایومند فرّ ه مند ، امشاسپندان ، اردیبهشت وآإر اهوره مزدا ، همه ی ایزدان اشون مینوی و جهانی ، فروشی های نیرومند پیروز اشونان ، فروشی های نخستین آموزگاران کیش و فروشی های نیاکان را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین !
راسپی :
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
« اَثارتوش اشات چیت هچا . . . » که پارسا مرد دانا بگوید .
3
چنین گفت اهوره مزدابه سپیتمان زرتشت سخنی را که برای ردّ رپیثوین فرو فرستاده شده است :
اینک بپرس از ما بدان سان که می خواهی ، ما را بیازمای ؛ چرا که پرسش و آزمون تو ، رهبران را نیرومندی و برتری می بخشد .
4
چنین پرسید زرتشت از اهوره مزدا :
ای اهوره مزدا ! ای سپند ترین مینو ! ای دادار جهان استومند ! ای اشون
پاداش و مزد مردمان در زندگانی چه اندازه است ؟
5
. . . کسی که خشنودی رد رپثوین را به وی رود همی گوید : کسی که با دستان شسته ، باهاون شسته ، با برسم گسترده ، با هوم فرو گذاشته ، با آتش فروزان ، با اَهون و یریه . . . ی سروده ، به هنگامی که زبانش از افشره ی هوم تر شده و به تن به منثره پیوسته ، نیاز نزد رد رپثوین برد ، پاداش و مد وی چه اندازه است ؟
6
چنین پاسخ داد اهوره مزدا به سپیتمان زرتشت :
ای سپیتمان زرتشت !
چنین کسانی در زندگانی آنچنان پاداش و مزد یابد که وزش باد نیمروزی سراسر جهان استومند را برویاند و بپرورد و بهره رساند و شادی آورد .
7
. . . کسی که خشنودی رد رپثوین را . . . ( بند 5 همین رپثوین بدون پرسش آخر)
8
چنین گفت اهوره مزدا به سپیتمان زرتشت سخنی را که برای رد رپثوین فرو فرستاده شده است .
9-10
.................................................................................................................................................( بند های 19-14 آفرینگان گهنبار)
« یثه هو وبربو . . . »
« اشم وهو . . . »
من خستویم که مزداپرست ، زرتشتی ، دیو ستیز و اهورایی کیشم .
رپیثوین اشون ، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین !
فرادت فشو ، و زنتوم اشون ، ردان اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی وآفرین !
2
اهوره مزدای رایومند فرّ ه مند ، امشاسپندان ، اردیبهشت وآإر اهوره مزدا ، همه ی ایزدان اشون مینوی و جهانی ، فروشی های نیرومند پیروز اشونان ، فروشی های نخستین آموزگاران کیش و فروشی های نیاکان را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین !
راسپی :
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
« اَثارتوش اشات چیت هچا . . . » که پارسا مرد دانا بگوید .
3
چنین گفت اهوره مزدابه سپیتمان زرتشت سخنی را که برای ردّ رپیثوین فرو فرستاده شده است :
اینک بپرس از ما بدان سان که می خواهی ، ما را بیازمای ؛ چرا که پرسش و آزمون تو ، رهبران را نیرومندی و برتری می بخشد .
4
چنین پرسید زرتشت از اهوره مزدا :
ای اهوره مزدا ! ای سپند ترین مینو ! ای دادار جهان استومند ! ای اشون
پاداش و مزد مردمان در زندگانی چه اندازه است ؟
5
. . . کسی که خشنودی رد رپثوین را به وی رود همی گوید : کسی که با دستان شسته ، باهاون شسته ، با برسم گسترده ، با هوم فرو گذاشته ، با آتش فروزان ، با اَهون و یریه . . . ی سروده ، به هنگامی که زبانش از افشره ی هوم تر شده و به تن به منثره پیوسته ، نیاز نزد رد رپثوین برد ، پاداش و مد وی چه اندازه است ؟
6
چنین پاسخ داد اهوره مزدا به سپیتمان زرتشت :
ای سپیتمان زرتشت !
چنین کسانی در زندگانی آنچنان پاداش و مزد یابد که وزش باد نیمروزی سراسر جهان استومند را برویاند و بپرورد و بهره رساند و شادی آورد .
7
. . . کسی که خشنودی رد رپثوین را . . . ( بند 5 همین رپثوین بدون پرسش آخر)
8
چنین گفت اهوره مزدا به سپیتمان زرتشت سخنی را که برای رد رپثوین فرو فرستاده شده است .
9-10
.................................................................................................................................................( بند های 19-14 آفرینگان گهنبار)
زرتشت : وندیدا
فرگرد یکم
1
اهوره مزدا با سپیتمان زرتشت همپرسگی کرد و چین گفت :
2
من هر سرزمینی را چنان آفریدم که ـ هرچند بس رامش بخش نباشد ـ به چشم مردمانش خوش اید ، همهی مردمان به یران ویج روی می آورند.
3
نخستین سرزمین وکشور نیکی که من ـ اوره مزدا افریدم ـ ، ایران ویج بود بر کرانه رود دایتیا ی نیک .
پس آنگاه هریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ادها را در رود دایتیا بیافرید و زمستان دیو افریده را بر جهان هستی بخش چیرگی بخشید .
4
در انجا ده ماه زمستان است و دو ماه تابستان و در آن دو ماه نیز ،هوا برای آب و خاک و درختان سرد است .( دکتر محمد معین نوشته است در زمانی بسیار کهن فصل سرما شامل ده ماه و فصل گرما شامل دو ماه بود چنان که در وندیدا فرگرد اول آمده است .)
زمستان بدترین اسیب ها را در آنجا فرود می آورد .
5
دومین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزداـ آفریدم ، جلگه سغد بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، خرفستری به نام سکیتیه را بیافرید که مرگ در گلّه گاوان افکند .
6
سومین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا افریدم ، مرو نیرومند و پاک بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، خواهشهای گناه آلود را بیافرید .
7
چهارمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ افریدم ، بلخ زیبای افراشته درفش بود .
پس انگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، برور را بیافرید .
8
پنجمین سرزمین وکشور نیکی که من ـ اهوره مزداـ آفریدم ، نسایه در میان مرو و بلخ بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، گناه سست باوری را بیافرید .
9
ششمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا آفریدم ، هرات و دریاچه اش بود .( در متن هریو آمده که دار مستتر در گزارش خویش ، آن را ناحیه ی هریوه یا سرزمینهای آبخور هری رود یا هرات دانسته و در مفهوم دریاچه هایش شک کرده است .)
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد به پتیارگی« سرشک و آبگونه پرمایه» (این دو واژه برگردان سرسک و دریویک اوستایی است . دار مستتر به جای انها پشه ی آلوده آورده و هیچ گونه توضیحی در این باره نداده است . نیبرگ به پیروی از زند وندیدا ، آنها را بهشیون و مویه رگردانده که در دین مزدا پرستی کاری نکوهیده و اهریمنی و بیلی واژه دوم را به معنی مایع غلیظ گرفته است .) را بیافرید
10
هفنمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم وئه کرته ی بد سایه بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، پری « خنثی تی» را بیافرید که به گرشاسپ پیوست .
11
هشتمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، « اورو » ی دارای چراگاههای سرشار بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، گناه خود کامگی و فریفتاری را بیافرید .
12
نهمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، « خننت » در گرگان بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، گناه نابخشودنی « کون مرزی» را بیافرید .
13
دهمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، « هرهویتی » زیبا بود .
پس انگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، گناه نا بخشودنی « خاک سپاری مردگان » ( بندهای 36 تا 39 فر . 3) را بیافرید .
14
یازدهمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، « هیرمند» رایومند فرّ ه مند بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، جادویی زیانبار جاودان را بیافرید .
15
ـ و سرشت جادو بدین گونه پدیدارشو د : از راه نگاه افسونی . پس هر گاه جادو گام پیش نهد و به افسون شیون برکشد ، بیشتر کارهای کشنده ی جادویی پیش رود . ( جادو از راه چشم یا گوش بکار اید )
16
دوازدهمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، ری بود که سه رد در آن فرمانروایند .( یس . 19 بند 18)
پس انگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد به پتیارگی ، گناه برانگیختن سست باوری ( آنان که خود سست باورند و انگیزه سست باوری دیگر مردمان می شوند .) را بیافرید .
17
سیزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، «چخری » ی نیرومند و پاک بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، گناه نابخشودنی « مردار سوزان » را بیافرید .
18
چهاردهمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، « ورن » ی چهار گوشه بود که فریدون ـ فرو کوبنده ی اژی دهاک ـ در آن زاده شد .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد به پتیارگی ، دشتان نابهنجار زنان و بیدادگری فرمانروایان بیگانه را بیافرید .
19
پانزدهمین کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، هفت رود بود.
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، دشتان نابهنجار زنان ( آشکار نیست که چرا دشتان نابهنجار زنان را اهریمن دوبار می آفریند . نیبرگ در هر دو بند 18 و 19 به جای ان نشان شناسی سرکش آورده که هم تکراری و هم مبهم است )
20
شانزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، سرزمین گرداگرد سرچشمه رود رنگها بود، جایی که مردمان بی سرزندگی می کنند .( دار مستر با اشاره به گپ . سرزمین آبخور رود رنگها را با ناحیه ی میان رودان یکی دانسته است . در گپ درباره ی مردمان بی سر امده است : مردمی که هیچ فرمانروایی را به سالاری خویش نمی پذیرند . ) پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، زمستان دیو آفریده را برجهان چیرگی بخشید .
21
سرزمینها و کشورهای زیبا و بس رامش بخش و د رخشان و بالنده ی دیگری نیز هست که من آنها را آفریدم .
اهوره مزدا با سپیتمان زرتشت همپرسگی کرد و چین گفت :
2
من هر سرزمینی را چنان آفریدم که ـ هرچند بس رامش بخش نباشد ـ به چشم مردمانش خوش اید ، همهی مردمان به یران ویج روی می آورند.
3
نخستین سرزمین وکشور نیکی که من ـ اوره مزدا افریدم ـ ، ایران ویج بود بر کرانه رود دایتیا ی نیک .
پس آنگاه هریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ادها را در رود دایتیا بیافرید و زمستان دیو افریده را بر جهان هستی بخش چیرگی بخشید .
4
در انجا ده ماه زمستان است و دو ماه تابستان و در آن دو ماه نیز ،هوا برای آب و خاک و درختان سرد است .( دکتر محمد معین نوشته است در زمانی بسیار کهن فصل سرما شامل ده ماه و فصل گرما شامل دو ماه بود چنان که در وندیدا فرگرد اول آمده است .)
زمستان بدترین اسیب ها را در آنجا فرود می آورد .
5
دومین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزداـ آفریدم ، جلگه سغد بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، خرفستری به نام سکیتیه را بیافرید که مرگ در گلّه گاوان افکند .
6
سومین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا افریدم ، مرو نیرومند و پاک بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، خواهشهای گناه آلود را بیافرید .
7
چهارمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ افریدم ، بلخ زیبای افراشته درفش بود .
پس انگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، برور را بیافرید .
8
پنجمین سرزمین وکشور نیکی که من ـ اهوره مزداـ آفریدم ، نسایه در میان مرو و بلخ بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، گناه سست باوری را بیافرید .
9
ششمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا آفریدم ، هرات و دریاچه اش بود .( در متن هریو آمده که دار مستتر در گزارش خویش ، آن را ناحیه ی هریوه یا سرزمینهای آبخور هری رود یا هرات دانسته و در مفهوم دریاچه هایش شک کرده است .)
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد به پتیارگی« سرشک و آبگونه پرمایه» (این دو واژه برگردان سرسک و دریویک اوستایی است . دار مستتر به جای انها پشه ی آلوده آورده و هیچ گونه توضیحی در این باره نداده است . نیبرگ به پیروی از زند وندیدا ، آنها را بهشیون و مویه رگردانده که در دین مزدا پرستی کاری نکوهیده و اهریمنی و بیلی واژه دوم را به معنی مایع غلیظ گرفته است .) را بیافرید
10
هفنمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم وئه کرته ی بد سایه بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، پری « خنثی تی» را بیافرید که به گرشاسپ پیوست .
11
هشتمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، « اورو » ی دارای چراگاههای سرشار بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، گناه خود کامگی و فریفتاری را بیافرید .
12
نهمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، « خننت » در گرگان بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، گناه نابخشودنی « کون مرزی» را بیافرید .
13
دهمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، « هرهویتی » زیبا بود .
پس انگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، گناه نا بخشودنی « خاک سپاری مردگان » ( بندهای 36 تا 39 فر . 3) را بیافرید .
14
یازدهمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، « هیرمند» رایومند فرّ ه مند بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، جادویی زیانبار جاودان را بیافرید .
15
ـ و سرشت جادو بدین گونه پدیدارشو د : از راه نگاه افسونی . پس هر گاه جادو گام پیش نهد و به افسون شیون برکشد ، بیشتر کارهای کشنده ی جادویی پیش رود . ( جادو از راه چشم یا گوش بکار اید )
16
دوازدهمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، ری بود که سه رد در آن فرمانروایند .( یس . 19 بند 18)
پس انگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد به پتیارگی ، گناه برانگیختن سست باوری ( آنان که خود سست باورند و انگیزه سست باوری دیگر مردمان می شوند .) را بیافرید .
17
سیزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، «چخری » ی نیرومند و پاک بود .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، گناه نابخشودنی « مردار سوزان » را بیافرید .
18
چهاردهمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، « ورن » ی چهار گوشه بود که فریدون ـ فرو کوبنده ی اژی دهاک ـ در آن زاده شد .
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد به پتیارگی ، دشتان نابهنجار زنان و بیدادگری فرمانروایان بیگانه را بیافرید .
19
پانزدهمین کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، هفت رود بود.
پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، دشتان نابهنجار زنان ( آشکار نیست که چرا دشتان نابهنجار زنان را اهریمن دوبار می آفریند . نیبرگ در هر دو بند 18 و 19 به جای ان نشان شناسی سرکش آورده که هم تکراری و هم مبهم است )
20
شانزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من ـ اهوره مزدا ـ آفریدم ، سرزمین گرداگرد سرچشمه رود رنگها بود، جایی که مردمان بی سرزندگی می کنند .( دار مستر با اشاره به گپ . سرزمین آبخور رود رنگها را با ناحیه ی میان رودان یکی دانسته است . در گپ درباره ی مردمان بی سر امده است : مردمی که هیچ فرمانروایی را به سالاری خویش نمی پذیرند . ) پس آنگاه اهریمن همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی ، زمستان دیو آفریده را برجهان چیرگی بخشید .
21
سرزمینها و کشورهای زیبا و بس رامش بخش و د رخشان و بالنده ی دیگری نیز هست که من آنها را آفریدم .
زرتشت : وندیدا
فرگرد دوم بخش یکم
1
زرتشت از اهوره مزدا پرسید :
ای اهوره مزدا ! ای سپند ترین مینو ! ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
تو ـ که اهوره مزدایی ـ جز من _ که زرتشتم ـ نخست با کدام یک از مردمان همپرسگی کردی؟
کدامین کس بود که تو دین آهوره و زرتشت را بدو فراز نمودی ؟
2
اهوره مزدا پاسخ گفت :
ای زرتشت اشون !
جم هور چهر خوب رمه ، نخستین کسی از مردمان بود که پیش از تو ـ زرتشت ـ من ـ اهوره مزدا ـ با او همپرسگی کردم و آنگاه دین اهوره و زرتشت را بدو فراز نمودم .
3
ای زرتشت !
پس من ـ که اهوره مزدایم ـ او را گفتم :
هان ای جم هور چهر ، پسر ویو نگهان !
تو دین آگاه و دین بردار من در جهان باش .
ای زرتشت !
آنگاه جم هور چهر ، مرا پاسخ گفت :
من زاده و آموخته نشده ام که دین آگاه و دین بردار تو در جهان باشم .
4
ای زرتشت ان گاه من_که اهوره مزدایم او را گفتم :
ای جم !
اگر دین آگاهی و دین برداری را از من نپذیری ، پس جهان مرا فرخی بخش ؛ پس جهان مرا ببالان وبه نگاهداری جهانیان سالار و نگاهبان باش .
5
ای زرتشت !
آنگاه جم هور چهر مراپاسخ گفت :
من جهان ترا فراخی بخشم . من جان تراببالانم و به نگاهداری جهانیان سالار و نگاهبان باشم .
به شهریاری من ف نهباد سرد باشد ، نه گرم ، نه بیماری ، نه مرگ .
6
پس من ـ که اهوره مزدایم ـ او را دو زین بخشیدم : سوورا ی زرّین و اَشترای زرنشان .
7
اینک جم ، برنده ی شهریاری است !
8
آنگاه به شهریاری جم ، سیصد زمستان بسر آمد و این زمین پرشد از رمه ها و ستوران و مردمان و سگان و پرندگان و اتشان سرخ سوزان ؛ و رمه ها و ستوران و مردمان ، بر این زمین جای نیافتادند .
9
پس من به جم هور چهر اگاهی دارم :
ای جم هور چهر پسر ویونگهان !
این زمین پرشد وبرهم آمد از رمه ها و ستوران و مردمان و سگانو پرندگان و آتشان سرخ سوزان . و رمه ها و ستوران و مردمان ، بر این زمین جای نیابند .
10
آنگاه جم به روشنی ف به سوی نیمروز ( جنوب) به راه خورشید فراز رفت . او این زمین را به سوورا ی زرّین برسفت و به اشترا بشفت و چنین گفت :
ای سپندارمذ !
به مهربانی فراز رو و بیش فراخ شو که رمه ها و ستوران و مردمان را برتابی ( سپنت آرمیتی یا سپندارمذ که در گاهان ، یکی از فروزه های مزدا اهوره به شمار می اید ، در اوستای نو امشاسپندان بانوی نماد و نگهبان زمین است وبا زمین ، این همانی دارد و در این جا جم او را با زمین یکی می شمرد و آنچه را می خواهد در زمین بشود ، از این امشاسپند بانو خواستار می شود )
11
پس جم این زمین را یک سوم بیش از آنچه بود ، فراخی بخشید و بدان جا رمه ها و ستوران و مردمان فراز رفتند ، به خواست وکام خویش ، چونان که کام هر کس بود .
12
آنگاه به شهریاری جم ، ششصد زمستان بسر آمد و این زمین پرشد از رمه ها و ستوران و مردمان وسگان و پرند گان و آتشان سرخ سوزان ، و رمه ها و ستوران ومردمان ، بر این زمین جای نیافتند .
13
پس آنگاه من به جم هور چهر اگاهی دادم :
ای جم هور چهر پسر ویو نگهان !
این زمین پرشد و برهم آمد از رمه ها و ستوران و مردمان و سگان و پرندگان وآتشان سرخ سوزان . و رمه ها و ستوران و مردمان ، براین زمین جای نیابند .
14
آنگاه جم به روشنی ، به سوی نیمروز ، به راه خورشید فراز رفت . او این زمین را به سوورا ی زرّین برسفت و به اشترا برشفت و چنین گفت :
ای سپندارمذ !
به مهربانی فراز رو و بیش فراخ شو که رمه ها و ستوران و مردمان رابرتابی .
15
پس جم این زمین را دو سوم بیش از آنچه پیشتر بود ، فراخی بخشید و بدان جا رمه ها و ستوران و مردمان فراز رفتند ، به خواست و کا م خویش ، چونان که کام هر کس بود .
16
آنگاه به شهریاری جم ، نهصد زمستان بسر آمد و این زمین پرشد از رمه ها و ستوران و مردمان و سگان و پرندگان و آتشان سرخ سوزان ؛ و رمه ها و ستوران و مردمان ، بر این زمین جای نیافتند .
17
پس من به جم هور چهر آگاهی دادم :
ای جم هورچهر پسر ویونگهان !
این زمین پرشد و بر هم آمد از رمه ها و ستوران و مردمان و سگان و پرندگان و آتشان سرخ سوزان . ورمه ها و ستران و مردمان بر این زمین جای نیابند .
18
آنگاه جم به روشنی ، به سوی نیمروز ، به راه خورشید فراز رفت . او این زمین را به سو ورا ی زرّین برسفت و به اشترا بشفت و چنین گفت :
به مهربانی فراز رو و بیش فراخ شو که رمه ها و ستوران و مردمان رابرتابی .
19
پس جم این زمین را سه سوم بیش ازآنچه پیشتر بود فراخی بخشید و بدان جا رمه ها و ستوران و مردمان فراز رفتند ، به خواست و کام خویش، چونان که هر کس بود .
20
. . . و بدان جا رمه ها و ستوران و مردمان فراز رفتند ، به خواست و کام خویش ، چونان که کام هرکس بود .
بخش دوم
21
دادار اهوره مزدا برکرانه رود دایتیای نیک در ایران ویج نامی ، با ایزدان مینوی انجمن فراز بود .
جشید خوب رمه بر کرانه رود دایتیای نیک در ایران ویج نامی ف با برترین مردمان انجمن فراز برد .
دادار اهوره مزدا بر کرانه رود دایتیای نیک در ایران ویج نامی با ایزدان مینوی بدان انجمن در آمد .
جمشید خوب رمه بر کرانه ی رود دایتیای نیک در ایران ویج امی همگام با مردمان گرانمایه بدان انجمن درآمد .
22
آنگاه اهوره مزدا به جم گفت :
ای جم هور چهر پسر ویو نگهان !
بد ترین زمستان برجهان استومند فرود آید که در آن زمستانی سخت مرگ اور است .
آن بدترین زمستان برجهان استومند فرود آید که پر برف است . برفها بارد بر بلندترین کوهها به بلندای اَردوی .
23
ای جم !
از سه جای ایدرگو سپندان برسند : آنها که در بیم گین ترین جاهایند ؛ آنها که برفراز کوههایند و آنها که در ژرفای روستاهایند بدان کنده مانها .
24
ای جم !
پیش از آن زمستان در پی تازش آب این سرزمینها بارآور گیاهان باشند ؛ اما در پی زمستان و از آن پس که برفها بگدازند اگر ایدر جای پای رمه در جهان استومند دیده می شود ، شگفتی انگیزد .
25
پس تو ای جم آن ور ( ور نام پناهگاه زیر زمینی است که جم به رهنمونی اهوره مزدا برای مردمان و ستوران ساخت ) را بساز ، هریک از چهار برش به درازای اسپریسی و تخمه های رمه ها و ستوران و مردمان و سگان و پرندگان و آتش سرخ سوزان را بدان جا ببر .
پس تو ای جم آن ور بساز ، هر یک از چهار برش به درازای اسپریسی برای زیستگاه مردمان ؛ هریک از چهار برش به درازای اسپریسی برای استبل گاوان و گوسفندان .
26
. . . و بدان جا آبها فراز تازان در آبراهه هایی به درازای یک هاسر .
. . . و بدان جا مرغها برویان همیشه سبز و خرم ؛ همیشه خوردنی و نکاستنی .
. . . و بدان جا خانه ها برپای دار ؛ خانه هایی فراز اَشکوب ، فروار و پیرامون فروار .
27
. . . وبدان جا بزرگترین و برترین و نیکوترین تخمه ها ی نرینگان و مادینگان روی زمین را فراز بر .
. . . و بدان جا بزرگترین و برترین و نیکوترین تخمه های چهارپایان گوناگون روی زمین را فراز بر .
28
. . . و بدان جا تخم همهی رستنیهایی را که بر زمین بلند ترین و خوشبو ی ترینند ، فراز بر .
. . . و بدان جا تخمه ی همه ی خوردنیها یی را که بر این زمین خوردنی ترین و خوش بوی ترینند ف فراز بر .
. . . و آنها را برای ایشان جفت جفت کن و از میان نارفتنی ؛ برای ایشان که مردمان ماندگار در آن ور اند .
29
مباد که گوژ پشت ، گوژ سینه ، بی پشت ، خل ، دریوک ، دیوک ، کسویش ، و یزباریش ، تباه دندان ، پیس جدا کرده تن و هیچ یک از دیگر داغ خوردگان اهریمن ، بدان جا راه یابند .
30
بدان فراز ترین جای نه گذرگاه کن ، بدان میان شش و بدان فروردین سه .
هزار تخمه ی نرینگان و مادینگان را به گذرگاههای فراز ترین جای ، ششصد تا را بدان میانه و سیصد تا را بدان فروردین ، فراز بر .
31
آنگاه جم با خود اندیشید :
ـ چگونه من این ور را بسازم که اهوره مزدا به من گفت ؟
پس اهوره مزدا به جم گفت :
ای جم هور چهر ، پسر ویونگهان !
این زمین را به چاشنه بسپر و به دست بورز ؛ بدان گونه که اکنون مردمان خاک شفته را نرم کنند .
32
آنگاه جم چنان کرد که اهوره مزدا خواست : این زمین را به پاشنه بسپرد و به دست بورزید ؛ بدان گونه که مردمان اکنون خاک شفته را نرم کنند .
33
آنگاه جم آن ور را بساخت ، هر یک از چهاربرش به درازای اسپریسی و تخمه ی رمه ها و ستوران و مردمان و سگان و پرندگان و آتشان سرخ سوزان را بدان فراز برد .
آنگاه جم آن ور را بساخت ، هریک از چهاربرش به درازای اسپریسی برای زیستگاه مردمان ؛ هریک از چهار برش به درازای اسپریسی برای استبل گاوان و گوسفندان .
34
پس بدان جا آبها فراز تازاند در آبراهه هایی به درازای یک هاسر .
. . . و بدان جا مرغ ها برویانید همیشه سبز و خرّم ؛ همیشه خوردنی و نکاستنی .
. . . وبدان جا خانه ها برپای داشت ؛ خانه هایی فراز اَشکوب ، فروار و پیرامون فروار .
35
. . . وبدان جا بزرگترین و برترین و نیکوترین تخمه های نرینگان و مادیگان روی زمین را فراز برد .
. . . و بدان جا بزرگترین و برترین و نیکوترین تخمه های چهارپایان گوناگون روی زمین را فراز برد .
36
. . . و بدان جا تخم همه ی رستنیها یی را که بر این زمین ، بلند ترین و خوشبو ترینند ، فراز برد .
. . . و بدان جا تخمه ی همه ی خوردنیها یی را که بر این زمین ، خوردنی ترین و خوش بوی ترینند ، فراز برد .
. . . وآنها را برای ایشان جفت جفت کرد و از میان نارفتنی ؛ برای ایشان که مردمان ماندگار در آن ور اند .
37
. . . و بدان جا راه نیافتند گوژ پشت ، گوژ سینه ، بی پشت ، خل ، دریوک ، دیوک ،کسویش ، و یزباریش ، تباه دندان ، پیس جدا کرده تن و هیچ یک از دیگر داغ خوردگان اهریمن .
38
بدان فراز ترین جای نه گذرگاه کرد ، بدان میان شش و بدان فروردین سه .
هزار تخمه ی نرینگان و مادینگان را به گذرگاههای فرازترین جای ف ششصد تا را بدان میانه و سیصد تا را بدان فرودین ، فراز برد .
آنها را به سو ورا ی زرّین ، بدان ور براند و بدان ور دری و روزنی خود روشن از درون بنشاند .
39
زرتشت پرسید :
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
پس ان رو شنیها از چه اند ـ ای اهوره مزدای اشون ـ که چنین در آن خانه های ور جمکرد پرتو می افشانند؟
40
آنگاه اهوره مزدا گفت :
روشنیهای خود آفریده و هستی افریده .
بدان جا پدیدار و پنهان شدن ستارگان وماه و خورشید یک بار در سال دیده می شود .
41
و ایشان ( ساکنان ور) روز را چون سالی می پندارند . وبدان جا از آمیزش جفت مادینه و نرینه به چهل زمستان ، نرینه ای و مادینه ای زاده شود ، همچنین است از ستوران گونه گون .
و این مردمان در آن خانه های ور جمکرد ، نیک زیست ترین زندگانند .
42
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
چه کسی دین مزدا پرستی را بدان جا ، بدان خانه های ور جمکرد برد ؟
آنگاه اهوره مزدا گفت :
ای سپیتمان زرتشت !
کرشفت مرغ ( کرشفت نام پرنده ای است اساطیری)
43
ای دادار جهان استومند ! ای اشون!
چه کسی ایشان را مهتر و رد است ؟
آنگاه اهوره مزدا گفت :
ای زرتشت !
او روتت نر ( نام پسر زرتشت ) و تو که زرتشتی .
زرتشت از اهوره مزدا پرسید :
ای اهوره مزدا ! ای سپند ترین مینو ! ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
تو ـ که اهوره مزدایی ـ جز من _ که زرتشتم ـ نخست با کدام یک از مردمان همپرسگی کردی؟
کدامین کس بود که تو دین آهوره و زرتشت را بدو فراز نمودی ؟
2
اهوره مزدا پاسخ گفت :
ای زرتشت اشون !
جم هور چهر خوب رمه ، نخستین کسی از مردمان بود که پیش از تو ـ زرتشت ـ من ـ اهوره مزدا ـ با او همپرسگی کردم و آنگاه دین اهوره و زرتشت را بدو فراز نمودم .
3
ای زرتشت !
پس من ـ که اهوره مزدایم ـ او را گفتم :
هان ای جم هور چهر ، پسر ویو نگهان !
تو دین آگاه و دین بردار من در جهان باش .
ای زرتشت !
آنگاه جم هور چهر ، مرا پاسخ گفت :
من زاده و آموخته نشده ام که دین آگاه و دین بردار تو در جهان باشم .
4
ای زرتشت ان گاه من_که اهوره مزدایم او را گفتم :
ای جم !
اگر دین آگاهی و دین برداری را از من نپذیری ، پس جهان مرا فرخی بخش ؛ پس جهان مرا ببالان وبه نگاهداری جهانیان سالار و نگاهبان باش .
5
ای زرتشت !
آنگاه جم هور چهر مراپاسخ گفت :
من جهان ترا فراخی بخشم . من جان تراببالانم و به نگاهداری جهانیان سالار و نگاهبان باشم .
به شهریاری من ف نهباد سرد باشد ، نه گرم ، نه بیماری ، نه مرگ .
6
پس من ـ که اهوره مزدایم ـ او را دو زین بخشیدم : سوورا ی زرّین و اَشترای زرنشان .
7
اینک جم ، برنده ی شهریاری است !
8
آنگاه به شهریاری جم ، سیصد زمستان بسر آمد و این زمین پرشد از رمه ها و ستوران و مردمان و سگان و پرندگان و اتشان سرخ سوزان ؛ و رمه ها و ستوران و مردمان ، بر این زمین جای نیافتادند .
9
پس من به جم هور چهر اگاهی دارم :
ای جم هور چهر پسر ویونگهان !
این زمین پرشد وبرهم آمد از رمه ها و ستوران و مردمان و سگانو پرندگان و آتشان سرخ سوزان . و رمه ها و ستوران و مردمان ، بر این زمین جای نیابند .
10
آنگاه جم به روشنی ف به سوی نیمروز ( جنوب) به راه خورشید فراز رفت . او این زمین را به سوورا ی زرّین برسفت و به اشترا بشفت و چنین گفت :
ای سپندارمذ !
به مهربانی فراز رو و بیش فراخ شو که رمه ها و ستوران و مردمان را برتابی ( سپنت آرمیتی یا سپندارمذ که در گاهان ، یکی از فروزه های مزدا اهوره به شمار می اید ، در اوستای نو امشاسپندان بانوی نماد و نگهبان زمین است وبا زمین ، این همانی دارد و در این جا جم او را با زمین یکی می شمرد و آنچه را می خواهد در زمین بشود ، از این امشاسپند بانو خواستار می شود )
11
پس جم این زمین را یک سوم بیش از آنچه بود ، فراخی بخشید و بدان جا رمه ها و ستوران و مردمان فراز رفتند ، به خواست وکام خویش ، چونان که کام هر کس بود .
12
آنگاه به شهریاری جم ، ششصد زمستان بسر آمد و این زمین پرشد از رمه ها و ستوران و مردمان وسگان و پرند گان و آتشان سرخ سوزان ، و رمه ها و ستوران ومردمان ، بر این زمین جای نیافتند .
13
پس آنگاه من به جم هور چهر اگاهی دادم :
ای جم هور چهر پسر ویو نگهان !
این زمین پرشد و برهم آمد از رمه ها و ستوران و مردمان و سگان و پرندگان وآتشان سرخ سوزان . و رمه ها و ستوران و مردمان ، براین زمین جای نیابند .
14
آنگاه جم به روشنی ، به سوی نیمروز ، به راه خورشید فراز رفت . او این زمین را به سوورا ی زرّین برسفت و به اشترا برشفت و چنین گفت :
ای سپندارمذ !
به مهربانی فراز رو و بیش فراخ شو که رمه ها و ستوران و مردمان رابرتابی .
15
پس جم این زمین را دو سوم بیش از آنچه پیشتر بود ، فراخی بخشید و بدان جا رمه ها و ستوران و مردمان فراز رفتند ، به خواست و کا م خویش ، چونان که کام هر کس بود .
16
آنگاه به شهریاری جم ، نهصد زمستان بسر آمد و این زمین پرشد از رمه ها و ستوران و مردمان و سگان و پرندگان و آتشان سرخ سوزان ؛ و رمه ها و ستوران و مردمان ، بر این زمین جای نیافتند .
17
پس من به جم هور چهر آگاهی دادم :
ای جم هورچهر پسر ویونگهان !
این زمین پرشد و بر هم آمد از رمه ها و ستوران و مردمان و سگان و پرندگان و آتشان سرخ سوزان . ورمه ها و ستران و مردمان بر این زمین جای نیابند .
18
آنگاه جم به روشنی ، به سوی نیمروز ، به راه خورشید فراز رفت . او این زمین را به سو ورا ی زرّین برسفت و به اشترا بشفت و چنین گفت :
به مهربانی فراز رو و بیش فراخ شو که رمه ها و ستوران و مردمان رابرتابی .
19
پس جم این زمین را سه سوم بیش ازآنچه پیشتر بود فراخی بخشید و بدان جا رمه ها و ستوران و مردمان فراز رفتند ، به خواست و کام خویش، چونان که هر کس بود .
20
. . . و بدان جا رمه ها و ستوران و مردمان فراز رفتند ، به خواست و کام خویش ، چونان که کام هرکس بود .
بخش دوم
21
دادار اهوره مزدا برکرانه رود دایتیای نیک در ایران ویج نامی ، با ایزدان مینوی انجمن فراز بود .
جشید خوب رمه بر کرانه رود دایتیای نیک در ایران ویج نامی ف با برترین مردمان انجمن فراز برد .
دادار اهوره مزدا بر کرانه رود دایتیای نیک در ایران ویج نامی با ایزدان مینوی بدان انجمن در آمد .
جمشید خوب رمه بر کرانه ی رود دایتیای نیک در ایران ویج امی همگام با مردمان گرانمایه بدان انجمن درآمد .
22
آنگاه اهوره مزدا به جم گفت :
ای جم هور چهر پسر ویو نگهان !
بد ترین زمستان برجهان استومند فرود آید که در آن زمستانی سخت مرگ اور است .
آن بدترین زمستان برجهان استومند فرود آید که پر برف است . برفها بارد بر بلندترین کوهها به بلندای اَردوی .
23
ای جم !
از سه جای ایدرگو سپندان برسند : آنها که در بیم گین ترین جاهایند ؛ آنها که برفراز کوههایند و آنها که در ژرفای روستاهایند بدان کنده مانها .
24
ای جم !
پیش از آن زمستان در پی تازش آب این سرزمینها بارآور گیاهان باشند ؛ اما در پی زمستان و از آن پس که برفها بگدازند اگر ایدر جای پای رمه در جهان استومند دیده می شود ، شگفتی انگیزد .
25
پس تو ای جم آن ور ( ور نام پناهگاه زیر زمینی است که جم به رهنمونی اهوره مزدا برای مردمان و ستوران ساخت ) را بساز ، هریک از چهار برش به درازای اسپریسی و تخمه های رمه ها و ستوران و مردمان و سگان و پرندگان و آتش سرخ سوزان را بدان جا ببر .
پس تو ای جم آن ور بساز ، هر یک از چهار برش به درازای اسپریسی برای زیستگاه مردمان ؛ هریک از چهار برش به درازای اسپریسی برای استبل گاوان و گوسفندان .
26
. . . و بدان جا آبها فراز تازان در آبراهه هایی به درازای یک هاسر .
. . . و بدان جا مرغها برویان همیشه سبز و خرم ؛ همیشه خوردنی و نکاستنی .
. . . و بدان جا خانه ها برپای دار ؛ خانه هایی فراز اَشکوب ، فروار و پیرامون فروار .
27
. . . وبدان جا بزرگترین و برترین و نیکوترین تخمه ها ی نرینگان و مادینگان روی زمین را فراز بر .
. . . و بدان جا بزرگترین و برترین و نیکوترین تخمه های چهارپایان گوناگون روی زمین را فراز بر .
28
. . . و بدان جا تخم همهی رستنیهایی را که بر زمین بلند ترین و خوشبو ی ترینند ، فراز بر .
. . . و بدان جا تخمه ی همه ی خوردنیها یی را که بر این زمین خوردنی ترین و خوش بوی ترینند ف فراز بر .
. . . و آنها را برای ایشان جفت جفت کن و از میان نارفتنی ؛ برای ایشان که مردمان ماندگار در آن ور اند .
29
مباد که گوژ پشت ، گوژ سینه ، بی پشت ، خل ، دریوک ، دیوک ، کسویش ، و یزباریش ، تباه دندان ، پیس جدا کرده تن و هیچ یک از دیگر داغ خوردگان اهریمن ، بدان جا راه یابند .
30
بدان فراز ترین جای نه گذرگاه کن ، بدان میان شش و بدان فروردین سه .
هزار تخمه ی نرینگان و مادینگان را به گذرگاههای فراز ترین جای ، ششصد تا را بدان میانه و سیصد تا را بدان فروردین ، فراز بر .
31
آنگاه جم با خود اندیشید :
ـ چگونه من این ور را بسازم که اهوره مزدا به من گفت ؟
پس اهوره مزدا به جم گفت :
ای جم هور چهر ، پسر ویونگهان !
این زمین را به چاشنه بسپر و به دست بورز ؛ بدان گونه که اکنون مردمان خاک شفته را نرم کنند .
32
آنگاه جم چنان کرد که اهوره مزدا خواست : این زمین را به پاشنه بسپرد و به دست بورزید ؛ بدان گونه که مردمان اکنون خاک شفته را نرم کنند .
33
آنگاه جم آن ور را بساخت ، هر یک از چهاربرش به درازای اسپریسی و تخمه ی رمه ها و ستوران و مردمان و سگان و پرندگان و آتشان سرخ سوزان را بدان فراز برد .
آنگاه جم آن ور را بساخت ، هریک از چهاربرش به درازای اسپریسی برای زیستگاه مردمان ؛ هریک از چهار برش به درازای اسپریسی برای استبل گاوان و گوسفندان .
34
پس بدان جا آبها فراز تازاند در آبراهه هایی به درازای یک هاسر .
. . . و بدان جا مرغ ها برویانید همیشه سبز و خرّم ؛ همیشه خوردنی و نکاستنی .
. . . وبدان جا خانه ها برپای داشت ؛ خانه هایی فراز اَشکوب ، فروار و پیرامون فروار .
35
. . . وبدان جا بزرگترین و برترین و نیکوترین تخمه های نرینگان و مادیگان روی زمین را فراز برد .
. . . و بدان جا بزرگترین و برترین و نیکوترین تخمه های چهارپایان گوناگون روی زمین را فراز برد .
36
. . . و بدان جا تخم همه ی رستنیها یی را که بر این زمین ، بلند ترین و خوشبو ترینند ، فراز برد .
. . . و بدان جا تخمه ی همه ی خوردنیها یی را که بر این زمین ، خوردنی ترین و خوش بوی ترینند ، فراز برد .
. . . وآنها را برای ایشان جفت جفت کرد و از میان نارفتنی ؛ برای ایشان که مردمان ماندگار در آن ور اند .
37
. . . و بدان جا راه نیافتند گوژ پشت ، گوژ سینه ، بی پشت ، خل ، دریوک ، دیوک ،کسویش ، و یزباریش ، تباه دندان ، پیس جدا کرده تن و هیچ یک از دیگر داغ خوردگان اهریمن .
38
بدان فراز ترین جای نه گذرگاه کرد ، بدان میان شش و بدان فروردین سه .
هزار تخمه ی نرینگان و مادینگان را به گذرگاههای فرازترین جای ف ششصد تا را بدان میانه و سیصد تا را بدان فرودین ، فراز برد .
آنها را به سو ورا ی زرّین ، بدان ور براند و بدان ور دری و روزنی خود روشن از درون بنشاند .
39
زرتشت پرسید :
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
پس ان رو شنیها از چه اند ـ ای اهوره مزدای اشون ـ که چنین در آن خانه های ور جمکرد پرتو می افشانند؟
40
آنگاه اهوره مزدا گفت :
روشنیهای خود آفریده و هستی افریده .
بدان جا پدیدار و پنهان شدن ستارگان وماه و خورشید یک بار در سال دیده می شود .
41
و ایشان ( ساکنان ور) روز را چون سالی می پندارند . وبدان جا از آمیزش جفت مادینه و نرینه به چهل زمستان ، نرینه ای و مادینه ای زاده شود ، همچنین است از ستوران گونه گون .
و این مردمان در آن خانه های ور جمکرد ، نیک زیست ترین زندگانند .
42
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
چه کسی دین مزدا پرستی را بدان جا ، بدان خانه های ور جمکرد برد ؟
آنگاه اهوره مزدا گفت :
ای سپیتمان زرتشت !
کرشفت مرغ ( کرشفت نام پرنده ای است اساطیری)
43
ای دادار جهان استومند ! ای اشون!
چه کسی ایشان را مهتر و رد است ؟
آنگاه اهوره مزدا گفت :
ای زرتشت !
او روتت نر ( نام پسر زرتشت ) و تو که زرتشتی .
زرتشت : وندیدا
فرگرد چهارم
بخش یکم
کسی که از باز گرداندن سپرده ای به دارنده اش ، خود داری کند ، کردارش بدان ماند که آن سپرده را از آن دارنده اش دزدیده باشد . تا هنگامی که آن سپرده را در خانه ی خویش نگاه دارد ، هر روز و هر شب که بدان دست زند و آن را از آن خویش بشمارد ، بدان ماند که دیگر بار آن را دزدیده باشد .
بخش دوم
( الف)
2
ای دادار جهان استومند ! ای اهوره مزدا ! ای اشون !
شمار پیمانهای تو چند است ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
شمار پیمانهای من شش است :
نخست گفتار ـ پیمان
دوم دست ـ پیمان
سوم گوسفند ـ پیمان
چهارم گاو ـ پیمان
پنجم مردم ـ پیمان
ششم کشتزار ـ پیمان ؛ کشتزاری در زمینی خوب ، کشتزاری آباد و بار آور.
بخش دوم
(ب)
3
کسی که گفتار ـ پیمان را تنها گفتاری بینگارد ، باید آن را به دست ـ پیمان دگرگون کند و بهای دست ـ پیمان را بدهد .
4
دست ـ پیمان باید به گوسفند ـ پیمان دگرگون شود و بهای گوشفند ـ پیمان را به جای آن بدهد .
گوسفند ـ پیمان باید به گاو ـ پیمان دگرگون شود و بهای گاو ـ پیمان را به جای آن بدهد .
گاو ـ پیمان باید به مردم ـ پیمان تبدیل شود و بهای مردم ـ پیمان را به جای آن بدهد .
مردم ـ پیمان باید به کشتزار ـ پیمان دگرگون شود و بهای کشتزار ـ پیمان را به جای آن بدهد .
بخش دوم
( پ)
5
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که گفتار ـ پیمان را بشکند ، تا چه اندازه گرفتار گناه خویش شود ؟
اهوره مزدا پاسخ داد ؟
گناه وی ، نزدیکترین و خویشاوندانش را بدهکارتاوانی سیصد برابر بهای آن پیمان کند .
6
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که دست ـ پیمان را بشکند ، تا چه اندازه گرفتار گناه خویش شود ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
گناه وی ، نزدیکترین و خویشاوندانش را بدهکار تاوانی ششصد برابر بهای آن پیمان کند .
7
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که گوسفند ـ پیمان را بشکند ، تا چه اندازه گرفتار گناه خویش شود ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
گناه وی ، نزدیکترین و خویشاوندانش را بدهکار تاوانی هفتصد برابر بهای آن پیمان کند .
8
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که گاو ـ پیمان را بشکند ، تا چه اندازه گرفتار گناه خویش شود ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
گناه وی ، نزدیکترین و خویشاوندانش را بدهکار تاوانی هشتصد برابر بهای آن پیمان کند .
9
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که مردم ـ پیمان را بشکند ، تا چه اندازه گرفتار گناه خویش شود ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
گناه وی ، نزدیکترین و خویشاوندانش را بدهکار تاوانی نهصد برابر بهای آن پیمان کند .
10
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که کشتزار ـ پیمان را بشکند ، تا چه اندازه گرفتار گناه خویش شود ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
گناه وی ، نزدیکترین و خویشاوندانش را بدهکار تاوانی هزار برابر بهای آن پیمان کند
بخش دوم
( ت)
11
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که گفتار ـ پیمان را بشکند ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
سیصد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، سیصد تازیانه با سرو شو ـ چرن .
12
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که دست ـ پیمان را بشکند ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
ششصد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، ششصد تازیانه با سرو شو ـ چرن .
13
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که گوسفند ـ پیمان را بشکند ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
هفصد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، هفتصد تازیانه با سرو شو ـ چرن .
14
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که گاو ـ پیمان را بشکند ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
هشتصد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، هشتصد تازیانه با سرو شو ـ چرن .
15
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که مردم ـ پیمان را بشکند ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
نهصد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، نهصد تازیانه با سرو شو ـ چرن .
16
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که کشتزار ـ پیمان را بشکند ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
هزار تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، هزار تازیانه با سرو شو ـ چرن .
بخش سوم
( الف)
17
کسی که به آهنگ زدن دیگری برخیزد ، گناهش آگرپت است .
کسی که بر سر دیگری فرود آید تا او را بزند ، گناهش او ایریشت است .
کسی که بد خواهانه آغاز به زدن دیگری کند ، گناهش اردوش است .
هر گاه پنج بار دیگر به این کار دست زند ، پشوتنو شود .
18
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که به گاه اگرپت آلوده شود ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
پنج تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، پنج تازیانه با سرو شو ـ چرن .
دومین بار ده تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، ده تازیانه با سرو شو ـ چرن
سومین بار پانزده تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، پانزده تازیانه با سرو شو ـ چرن .
19
چهارمین بار سی تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، سی تازیانه با سرو شو ـ چرن .
پنجمین بار پنجاه نازیانه با اسپهه ـ اشترا ، پنجاه تازیانه با سرو شو ـ چرن .
ششمین با رشصت تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، شصت تازیانه با سرو شو ـ چرن .
هفتمین بار نود تازیانه با اسپهه ـ اشترا نود تازیانه با سرو شو ـ چرن .
20
کسی که هشتمین بار به گناه آگرپت آلوده شود ـ بی آنکه تاوان بارهای پیشین را داده باشد ـ پاد افره ی گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد ؟
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهش دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
21
کسی که به گناه آگرپت آلوده شود و از دادن تاوان آن سر باز زند ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهش دویست تازیانه یا اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
22
ای دادار جهان استومند! ای اشون !
کسی که به گناه او ایریشت آلوده شود ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد:
ده تازیانه با اسپهه اشترا ، ده ازیانه با سرو شو ـ چرن .
دومین بار پانزده تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، پانزده تازیانه با سرو شو ـ چرن .
23
سومین بار سی تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، سی تازیانه با سرو شو ـ چرن .
چهارمین بارپنجاه تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، پنجاه تازیانه با سرو شو ـ چرن .
پنجمین بار هفتاد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، هفتاد تازیانه با سرو شو ـ چرن .
ششمین بار نود تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، نود تازیانه با سرو شو ـ چرن .
24
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که هفتمین بار به گناه (او اُیریشت )آلوده شود ـ بی آنکه تاوان بارهای پیشین را داده باشد ـ پادافره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهش دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
25
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که هفتمین بار به گناه (او اُیریشت )آلوده شود و از دادن تاوان آن سر باز زند پادافره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهش دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، شصت تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
26
ای دادار جهان استومند کسی که به گناه ( اردوش ) آلوده شود ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
پانزده تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، پانزده تازیانه با سرو شو ـ چرن .
27
دومین بار سی تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، سی تازیانه با سرو شو ـ چرن .
سومین بارپنجاه تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، پنجاه تازیانه با سرو شو ـ چرن .
چهارمین بار هفتاد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، هفتاد تازیانه با سرو شو ـ چرن .
پنجمین بار نود تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، نود تازیانه با سرو شو ـ چرن .
28
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که ششمین بار به گناه (اردوش )آلوده شود ـ بی آنکه تاوان بارهای پیشین را داده باشد ـ پادافره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهش دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، شصت تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
29
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که به گناه (اردوش )آلوده شود و از دادن تاوان آن سر باز زند پادافره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهش دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
30
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که دیگری را بزند و آسیب سختی بدو برساند ، پاد افره گناهش چیست ؟
31
اهوره مزدا پاسخ داد :
سی تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، سی تازیانه با سرو شو ـ چرن .
دومین بار پنجاه تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، پنجاه تازیانه با سرو شو ـ چرن .
سومین بار هفتاد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، هفتاد تازیانه با سرو شو ـ چرن .
چهارمین بار نود تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، نود تازیانه با سرو شو ـ چرن .
32
کسی که پنجمین بار بدین گناه آلوده شود ـ بی آنکه تاوان بارهای پیشین را داده باشد ـ پادافره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهش دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
33
کسی که بدین گناه آلوده شود و از دادن تاوان آن سر باز زند پادافره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهش دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
34
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که دیگری را چنان بزند که خون وی را بریزد ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد ؟
پنجاه تازیانه با اسپهه اشترا ، پنجاه تازیانه با سرو شو ـ چرن .
دومین بار هفتاد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، هفتاد تازیانه با سرو شو ـ چرن .
سومین بار نود تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، نود تازیانه با سرو شو ـ چرن .
35
کسی که چهارمین بار بدین گناه آلوده شود ـ بی آنکه تاوان بارهای پیشین را داده باشد ـ پادافره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهش دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
36
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که دیگری را چنان بزند که خون وی روان شود ، و از دادن تاوان آن سرباز زند ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد ؟
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهش دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
37
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که دیگری را چنان بزند که استخوان وی بشکند ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد ؟
هفتاد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، هفتاد تازیانه با سرو شو ـ چرن .
دومین بار نود تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، نود تازیانه با سرو شو ـ چرن
38
کسی که سومین بار بدین گناه آلوده شود ـ بی آنکه تاوان بارهای پیشین را داده باشد ـ پادافره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهش دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
39
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که دیگری را چنان بزند که استخوانی از وی بشکند ، و از دادن تاوان آن سرباز زند پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد ؟
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهش دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، شصت تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
40
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که دیگری را چنان بزند که وی بیهوش شود ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد ؟
نود تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، شصت تازیانه با سرو شو ـ چرن
41
کسی که دیگر بار بدین گناه آلوده شود ـ بی آنکه تاوان بارهای پیشین را داده باشد ـ پادافره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهش دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
42
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که دیگری را چنان بزند که وی بیهوش شود و از دادن تاوان این گناه سر باز زند ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد ؟
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهش دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
43
. . . و اینان لز آن پس در زندگی شان اشون و پیرو منثره ی ور جاوند و دین اهورایی اند . ( یعنی این گناهکاران ، پس از آنکه تاوان گناه خویش را دادند و پاد افره ی آن را پذیرفتند ، مانند دیگر مزداپرستان می توانند در آیین های دینی شرکت کنند .)
بخش دوم
(ث)
44
هرگاه دوتن خواه همدین ، خواه برادر ، خواه دوست ـ با یکدیگر پیمانی بندند تا یکی کالایی ( پیمان برسر کالا) را از دیگری بگیرد یا زنی ( زن نیز مانند گله گاو یا کشتزار موضوع پیمان واقع می شود وپیمان درباره وی در شمار پنجمین گونه پیمانهاست و ارزش آن پیمان بیش از از پیمان برسر گله گاو و کمتر از پیمان برسر کشتزار است .) از خاندان او را به همسری برگزیند یا دانشی را از وی بیاموزد ( پیمان میان شاگرد و آموزگار نیز دز همان رده پنجم جای می گیرد ) آن کس که کالایی را خواستار است باید آن را بدو بدهد ؛ آن کس که زنی را به همسرس برزیده است باید همسرش را بدو بسپارند تا با او زناشویی کند و آن کس که خواستار دانش دینی است باید منثره ورجاوند را بدو بیاموزند . . .
45
. . . او باید بتواند در نخستین و واپسین بخش روز ، در نخستین و واپسین بخش شب ، آموزش یابد تا اندیشه اش سرشار از دانش شود و در اشونی به چنان پایگاهی برسد که بتواند در انجمنی بنشیند و سپاس و نیایش پیشکش ایزدان کند ، که بتواند دانش خویش را پیوسته بیفزاید .
. . . او باید در بخش میانی روز و بخش میانی شب بیاساید و از آن پس آموزش خویش را چندان پی گیرد که بتواند همه ی گفتارهای هیر بدان پیشین را بیاموزد و بر زبان راند .
بخش سوم
(ب)
46
ای سپیتمان زرتشت !
بشود که در برابر آب و آتش فروزان ( آب و آتش فروزان که در بربر آن ، آیین سوگند خوردن بر گزار شود ) کسی گستاخی نورزد و گرفتن ورزاو یا پوشاکی را که همسایه ای بدو سپرده است ، دروغ نخواند .
47
ای سپیتمان زرتشت !
مردی که همسری دارد ، برتر از کسی است که همسری ندارد و پسرانی پدید نمی آورد .
کسی که خانه ای دارد برتر از کسی است که خانه ای ندارد .
کسی که دارایی دارد ، بسی برتر از کسی است که هیچ ندارد .
48
. . . و از میان دو کس ، آن یک که خود را با گوشت سیر کند ، بیش از آن یک که چنین نکند ، از منش نیک سرشار شود .( کسانی هستند که روزی را با خوردن چیزی می گذرانند و از لی زدن به گوشت خودداری ی کنند ما نیز پرهیز می کنیم ؛ اما از هر گناهی در اندیشه و گفتار و کردار . دینهای دیگر مردمان از خوراک روزه می گیرند اما در دین ما از گناه (صد در، 83) .
گرسنه ، مرده ای بیش نیست . سیر به ارزش یک اسپرن ، به ارزش یک گوسفند ، به ارزش یک ورزاو ، به ارزش یک آدمی بر گرسنه برتری دارد .
49
( الف)
. . . سیر می تواند در برابر تاخت و تازهای « استو ویذتو » به ستیزه در ایستد . هموست که می تواند در برابر « ایشوش هواثخت » به ستیزه در ایستد . هموست که می تواند نازک ترین جامه در برابر دیو زمستان به ستیزه در ایستد . هموست که می تواند در برابرفرمانروای خود کامه و تبهکار به ستیزه در ایستد و او را به سر فرو کوبد . هموست که می تواند در برابر آشموغ ناپارسا که چیزی نمی خورد ، به ستیزه در ایستد . . . ( از بند 47 تا اینجا میان بندهای 46 و 49 و بند 49 در واقع دنباله بند 46 است )
49
( ب)
. . . در همان نخستین باری که بدین گناه آلوده شود ( همان گناه سو گند خوردن در برابر آب و آتش فروزان را می گوید که در بند 46 از آن یاد شد .) بی آنکه چشم به راه دومین بار باشند .
50
پاد افره چنین گناهی در دوزخ سخت تر از هر درد و آزاری در این جهان است .
این پاد افره از بریدن اندامهای تن آدمی با کاردهای مفرغین نیز هراس انگیز تر است .
51
پاد افره چنین گناهی در دوزخ سخت تر از هر درد و آزاری در این جهان است .
این پاد افره از میخ کوب کردن اندامهای تن آدمی با میخ های مفرغین نیز هراس انگیز تر است .
52
پاد افره چنین گناهی در دوزخ ، سخت تر از هر درد وآزاری در این جهان است . این پاد افره از سرنگون افکندن کسی از بلندای یک صد بالای آدمی به درون پرتگاهی نیز هراس انگیز تر است .
53
پاد افره چنین گاهی در دوزخ ، سخت تر از هر درد و آزاری در این جهان است . این پاد افره از بردار کشیدن تن آدمی هراس انگیز تر است .
54
در دوزخ پاد افره چنین گناهی ـ گناه کسی که آگاهانه در برابر گوگرد زرّین و آب باز شناسنده ی اشه از دروج ، رشن را گواه گیرد و مهر دروج باشد ـ سخت تر از هر درد وآزاری در این جهان است .
55
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که آگاهانه در برابر گو گرد زرّین و آب باز شناسنده ی اشه از دروج رشن را گواه گیرد و مهر دروج باشد ، پاد افره گناهش ر این جهان چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
هفتصد تازیانه بااسپهه ـ اشترا ، شصت تازیانه باسرو شو ـ چرن .
کسی که از باز گرداندن سپرده ای به دارنده اش ، خود داری کند ، کردارش بدان ماند که آن سپرده را از آن دارنده اش دزدیده باشد . تا هنگامی که آن سپرده را در خانه ی خویش نگاه دارد ، هر روز و هر شب که بدان دست زند و آن را از آن خویش بشمارد ، بدان ماند که دیگر بار آن را دزدیده باشد .
بخش دوم
( الف)
2
ای دادار جهان استومند ! ای اهوره مزدا ! ای اشون !
شمار پیمانهای تو چند است ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
شمار پیمانهای من شش است :
نخست گفتار ـ پیمان
دوم دست ـ پیمان
سوم گوسفند ـ پیمان
چهارم گاو ـ پیمان
پنجم مردم ـ پیمان
ششم کشتزار ـ پیمان ؛ کشتزاری در زمینی خوب ، کشتزاری آباد و بار آور.
بخش دوم
(ب)
3
کسی که گفتار ـ پیمان را تنها گفتاری بینگارد ، باید آن را به دست ـ پیمان دگرگون کند و بهای دست ـ پیمان را بدهد .
4
دست ـ پیمان باید به گوسفند ـ پیمان دگرگون شود و بهای گوشفند ـ پیمان را به جای آن بدهد .
گوسفند ـ پیمان باید به گاو ـ پیمان دگرگون شود و بهای گاو ـ پیمان را به جای آن بدهد .
گاو ـ پیمان باید به مردم ـ پیمان تبدیل شود و بهای مردم ـ پیمان را به جای آن بدهد .
مردم ـ پیمان باید به کشتزار ـ پیمان دگرگون شود و بهای کشتزار ـ پیمان را به جای آن بدهد .
بخش دوم
( پ)
5
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که گفتار ـ پیمان را بشکند ، تا چه اندازه گرفتار گناه خویش شود ؟
اهوره مزدا پاسخ داد ؟
گناه وی ، نزدیکترین و خویشاوندانش را بدهکارتاوانی سیصد برابر بهای آن پیمان کند .
6
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که دست ـ پیمان را بشکند ، تا چه اندازه گرفتار گناه خویش شود ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
گناه وی ، نزدیکترین و خویشاوندانش را بدهکار تاوانی ششصد برابر بهای آن پیمان کند .
7
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که گوسفند ـ پیمان را بشکند ، تا چه اندازه گرفتار گناه خویش شود ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
گناه وی ، نزدیکترین و خویشاوندانش را بدهکار تاوانی هفتصد برابر بهای آن پیمان کند .
8
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که گاو ـ پیمان را بشکند ، تا چه اندازه گرفتار گناه خویش شود ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
گناه وی ، نزدیکترین و خویشاوندانش را بدهکار تاوانی هشتصد برابر بهای آن پیمان کند .
9
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که مردم ـ پیمان را بشکند ، تا چه اندازه گرفتار گناه خویش شود ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
گناه وی ، نزدیکترین و خویشاوندانش را بدهکار تاوانی نهصد برابر بهای آن پیمان کند .
10
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که کشتزار ـ پیمان را بشکند ، تا چه اندازه گرفتار گناه خویش شود ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
گناه وی ، نزدیکترین و خویشاوندانش را بدهکار تاوانی هزار برابر بهای آن پیمان کند
بخش دوم
( ت)
11
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که گفتار ـ پیمان را بشکند ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
سیصد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، سیصد تازیانه با سرو شو ـ چرن .
12
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که دست ـ پیمان را بشکند ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
ششصد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، ششصد تازیانه با سرو شو ـ چرن .
13
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که گوسفند ـ پیمان را بشکند ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
هفصد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، هفتصد تازیانه با سرو شو ـ چرن .
14
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که گاو ـ پیمان را بشکند ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
هشتصد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، هشتصد تازیانه با سرو شو ـ چرن .
15
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که مردم ـ پیمان را بشکند ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
نهصد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، نهصد تازیانه با سرو شو ـ چرن .
16
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که کشتزار ـ پیمان را بشکند ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
هزار تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، هزار تازیانه با سرو شو ـ چرن .
بخش سوم
( الف)
17
کسی که به آهنگ زدن دیگری برخیزد ، گناهش آگرپت است .
کسی که بر سر دیگری فرود آید تا او را بزند ، گناهش او ایریشت است .
کسی که بد خواهانه آغاز به زدن دیگری کند ، گناهش اردوش است .
هر گاه پنج بار دیگر به این کار دست زند ، پشوتنو شود .
18
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که به گاه اگرپت آلوده شود ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
پنج تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، پنج تازیانه با سرو شو ـ چرن .
دومین بار ده تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، ده تازیانه با سرو شو ـ چرن
سومین بار پانزده تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، پانزده تازیانه با سرو شو ـ چرن .
19
چهارمین بار سی تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، سی تازیانه با سرو شو ـ چرن .
پنجمین بار پنجاه نازیانه با اسپهه ـ اشترا ، پنجاه تازیانه با سرو شو ـ چرن .
ششمین با رشصت تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، شصت تازیانه با سرو شو ـ چرن .
هفتمین بار نود تازیانه با اسپهه ـ اشترا نود تازیانه با سرو شو ـ چرن .
20
کسی که هشتمین بار به گناه آگرپت آلوده شود ـ بی آنکه تاوان بارهای پیشین را داده باشد ـ پاد افره ی گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد ؟
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهش دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
21
کسی که به گناه آگرپت آلوده شود و از دادن تاوان آن سر باز زند ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهش دویست تازیانه یا اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
22
ای دادار جهان استومند! ای اشون !
کسی که به گناه او ایریشت آلوده شود ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد:
ده تازیانه با اسپهه اشترا ، ده ازیانه با سرو شو ـ چرن .
دومین بار پانزده تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، پانزده تازیانه با سرو شو ـ چرن .
23
سومین بار سی تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، سی تازیانه با سرو شو ـ چرن .
چهارمین بارپنجاه تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، پنجاه تازیانه با سرو شو ـ چرن .
پنجمین بار هفتاد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، هفتاد تازیانه با سرو شو ـ چرن .
ششمین بار نود تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، نود تازیانه با سرو شو ـ چرن .
24
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که هفتمین بار به گناه (او اُیریشت )آلوده شود ـ بی آنکه تاوان بارهای پیشین را داده باشد ـ پادافره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهش دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
25
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که هفتمین بار به گناه (او اُیریشت )آلوده شود و از دادن تاوان آن سر باز زند پادافره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهش دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، شصت تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
26
ای دادار جهان استومند کسی که به گناه ( اردوش ) آلوده شود ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
پانزده تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، پانزده تازیانه با سرو شو ـ چرن .
27
دومین بار سی تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، سی تازیانه با سرو شو ـ چرن .
سومین بارپنجاه تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، پنجاه تازیانه با سرو شو ـ چرن .
چهارمین بار هفتاد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، هفتاد تازیانه با سرو شو ـ چرن .
پنجمین بار نود تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، نود تازیانه با سرو شو ـ چرن .
28
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که ششمین بار به گناه (اردوش )آلوده شود ـ بی آنکه تاوان بارهای پیشین را داده باشد ـ پادافره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهش دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، شصت تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
29
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که به گناه (اردوش )آلوده شود و از دادن تاوان آن سر باز زند پادافره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهش دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
30
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که دیگری را بزند و آسیب سختی بدو برساند ، پاد افره گناهش چیست ؟
31
اهوره مزدا پاسخ داد :
سی تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، سی تازیانه با سرو شو ـ چرن .
دومین بار پنجاه تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، پنجاه تازیانه با سرو شو ـ چرن .
سومین بار هفتاد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، هفتاد تازیانه با سرو شو ـ چرن .
چهارمین بار نود تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، نود تازیانه با سرو شو ـ چرن .
32
کسی که پنجمین بار بدین گناه آلوده شود ـ بی آنکه تاوان بارهای پیشین را داده باشد ـ پادافره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهش دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
33
کسی که بدین گناه آلوده شود و از دادن تاوان آن سر باز زند پادافره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهش دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
34
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که دیگری را چنان بزند که خون وی را بریزد ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد ؟
پنجاه تازیانه با اسپهه اشترا ، پنجاه تازیانه با سرو شو ـ چرن .
دومین بار هفتاد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، هفتاد تازیانه با سرو شو ـ چرن .
سومین بار نود تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، نود تازیانه با سرو شو ـ چرن .
35
کسی که چهارمین بار بدین گناه آلوده شود ـ بی آنکه تاوان بارهای پیشین را داده باشد ـ پادافره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهش دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
36
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که دیگری را چنان بزند که خون وی روان شود ، و از دادن تاوان آن سرباز زند ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد ؟
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهش دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
37
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که دیگری را چنان بزند که استخوان وی بشکند ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد ؟
هفتاد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، هفتاد تازیانه با سرو شو ـ چرن .
دومین بار نود تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، نود تازیانه با سرو شو ـ چرن
38
کسی که سومین بار بدین گناه آلوده شود ـ بی آنکه تاوان بارهای پیشین را داده باشد ـ پادافره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهش دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
39
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که دیگری را چنان بزند که استخوانی از وی بشکند ، و از دادن تاوان آن سرباز زند پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد ؟
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهش دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، شصت تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
40
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که دیگری را چنان بزند که وی بیهوش شود ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد ؟
نود تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، شصت تازیانه با سرو شو ـ چرن
41
کسی که دیگر بار بدین گناه آلوده شود ـ بی آنکه تاوان بارهای پیشین را داده باشد ـ پادافره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهش دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
42
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که دیگری را چنان بزند که وی بیهوش شود و از دادن تاوان این گناه سر باز زند ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد ؟
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهش دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
43
. . . و اینان لز آن پس در زندگی شان اشون و پیرو منثره ی ور جاوند و دین اهورایی اند . ( یعنی این گناهکاران ، پس از آنکه تاوان گناه خویش را دادند و پاد افره ی آن را پذیرفتند ، مانند دیگر مزداپرستان می توانند در آیین های دینی شرکت کنند .)
بخش دوم
(ث)
44
هرگاه دوتن خواه همدین ، خواه برادر ، خواه دوست ـ با یکدیگر پیمانی بندند تا یکی کالایی ( پیمان برسر کالا) را از دیگری بگیرد یا زنی ( زن نیز مانند گله گاو یا کشتزار موضوع پیمان واقع می شود وپیمان درباره وی در شمار پنجمین گونه پیمانهاست و ارزش آن پیمان بیش از از پیمان برسر گله گاو و کمتر از پیمان برسر کشتزار است .) از خاندان او را به همسری برگزیند یا دانشی را از وی بیاموزد ( پیمان میان شاگرد و آموزگار نیز دز همان رده پنجم جای می گیرد ) آن کس که کالایی را خواستار است باید آن را بدو بدهد ؛ آن کس که زنی را به همسرس برزیده است باید همسرش را بدو بسپارند تا با او زناشویی کند و آن کس که خواستار دانش دینی است باید منثره ورجاوند را بدو بیاموزند . . .
45
. . . او باید بتواند در نخستین و واپسین بخش روز ، در نخستین و واپسین بخش شب ، آموزش یابد تا اندیشه اش سرشار از دانش شود و در اشونی به چنان پایگاهی برسد که بتواند در انجمنی بنشیند و سپاس و نیایش پیشکش ایزدان کند ، که بتواند دانش خویش را پیوسته بیفزاید .
. . . او باید در بخش میانی روز و بخش میانی شب بیاساید و از آن پس آموزش خویش را چندان پی گیرد که بتواند همه ی گفتارهای هیر بدان پیشین را بیاموزد و بر زبان راند .
بخش سوم
(ب)
46
ای سپیتمان زرتشت !
بشود که در برابر آب و آتش فروزان ( آب و آتش فروزان که در بربر آن ، آیین سوگند خوردن بر گزار شود ) کسی گستاخی نورزد و گرفتن ورزاو یا پوشاکی را که همسایه ای بدو سپرده است ، دروغ نخواند .
47
ای سپیتمان زرتشت !
مردی که همسری دارد ، برتر از کسی است که همسری ندارد و پسرانی پدید نمی آورد .
کسی که خانه ای دارد برتر از کسی است که خانه ای ندارد .
کسی که دارایی دارد ، بسی برتر از کسی است که هیچ ندارد .
48
. . . و از میان دو کس ، آن یک که خود را با گوشت سیر کند ، بیش از آن یک که چنین نکند ، از منش نیک سرشار شود .( کسانی هستند که روزی را با خوردن چیزی می گذرانند و از لی زدن به گوشت خودداری ی کنند ما نیز پرهیز می کنیم ؛ اما از هر گناهی در اندیشه و گفتار و کردار . دینهای دیگر مردمان از خوراک روزه می گیرند اما در دین ما از گناه (صد در، 83) .
گرسنه ، مرده ای بیش نیست . سیر به ارزش یک اسپرن ، به ارزش یک گوسفند ، به ارزش یک ورزاو ، به ارزش یک آدمی بر گرسنه برتری دارد .
49
( الف)
. . . سیر می تواند در برابر تاخت و تازهای « استو ویذتو » به ستیزه در ایستد . هموست که می تواند در برابر « ایشوش هواثخت » به ستیزه در ایستد . هموست که می تواند نازک ترین جامه در برابر دیو زمستان به ستیزه در ایستد . هموست که می تواند در برابرفرمانروای خود کامه و تبهکار به ستیزه در ایستد و او را به سر فرو کوبد . هموست که می تواند در برابر آشموغ ناپارسا که چیزی نمی خورد ، به ستیزه در ایستد . . . ( از بند 47 تا اینجا میان بندهای 46 و 49 و بند 49 در واقع دنباله بند 46 است )
49
( ب)
. . . در همان نخستین باری که بدین گناه آلوده شود ( همان گناه سو گند خوردن در برابر آب و آتش فروزان را می گوید که در بند 46 از آن یاد شد .) بی آنکه چشم به راه دومین بار باشند .
50
پاد افره چنین گناهی در دوزخ سخت تر از هر درد و آزاری در این جهان است .
این پاد افره از بریدن اندامهای تن آدمی با کاردهای مفرغین نیز هراس انگیز تر است .
51
پاد افره چنین گناهی در دوزخ سخت تر از هر درد و آزاری در این جهان است .
این پاد افره از میخ کوب کردن اندامهای تن آدمی با میخ های مفرغین نیز هراس انگیز تر است .
52
پاد افره چنین گناهی در دوزخ ، سخت تر از هر درد وآزاری در این جهان است . این پاد افره از سرنگون افکندن کسی از بلندای یک صد بالای آدمی به درون پرتگاهی نیز هراس انگیز تر است .
53
پاد افره چنین گاهی در دوزخ ، سخت تر از هر درد و آزاری در این جهان است . این پاد افره از بردار کشیدن تن آدمی هراس انگیز تر است .
54
در دوزخ پاد افره چنین گناهی ـ گناه کسی که آگاهانه در برابر گوگرد زرّین و آب باز شناسنده ی اشه از دروج ، رشن را گواه گیرد و مهر دروج باشد ـ سخت تر از هر درد وآزاری در این جهان است .
55
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که آگاهانه در برابر گو گرد زرّین و آب باز شناسنده ی اشه از دروج رشن را گواه گیرد و مهر دروج باشد ، پاد افره گناهش ر این جهان چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
هفتصد تازیانه بااسپهه ـ اشترا ، شصت تازیانه باسرو شو ـ چرن .
زرتشت : وندیدا
فرگرد پنجم
بخش یکم
( الف)
1
هرگاه مردی در ته درّه ای مرده باشد و مرغی از فراز کوه بدانجا فرود آید و پاره ای از آن مردار را بخورد و به بالای کوه باز گردد و بر درختی سخت چوب یا نرم چوب بنشیند و بر آ« درخت قی کند یا پیخال بیندازد یا پاره هایی از مردار را فرو ریزد . . .
2
. . . پس آنگاه مردی از ته درّه به بالای کوه برآید و از ان درخت هیزم برگیرد و بشکند و تکّه تکّه کند وآن را در آتش ـ پسر اهوره مزدا ـ بسوزاند ، پاد افره گناهش چیست ؟
3
اهوره مزدا پاسخ داد :
مرداری که پرنده یا سگ یا گرگ یا باد یا مگس بیاورد ، کسی را گناهکار نمی کند . . .
4
. . . چه ، اگر مرداری که پرنده یا سگ یا گرگ یا باد یا مگس بیاورد ، کسی را گناهکار کند ، بزودی این جهان استومند من ـ با فراوانی آفریدگانی که بر زمین می میرند ـ تنها جای پشو تنو ها می شود که به ناپاکی آلوده اند و روان آن بانگ و شیون برمی اورد .
بخش یکم
( ب)
5
ای دادار جهان استومند ! ای اشون!
مردی کشتزاری را آبیاری می کند . آب را به سوی کشتزار روان می کند . دیگر باره روان می کند . سومین با روان می کند . چهارمین با روان می کند . . .
. . . هر گاه سگی یا روباهی یا گرگی ، مرداری را به بستر جوی بیاورد ، پاد افره گناه آن مرد چیست ؟
6
اهوره مزدا پاسخ داد :
.......................................................................................................................................( بند های 6 و7 برابر است با بندهای 3 و 4 همین فر)
7
......................................................................................................................................( فر19 بند 29)
بخش دوم
(الف)
8
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
آیا آب کشنده است ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
آب هیچ کس را نمی کشد . « استو ویذتو» است که آدمی را به بند می افگند و « بدوای» او را چنین فرو بسته می برد .آنگاه سیلاب او را فرا می برد ؛ فرو می برد و بر کرانه می افگند . پس آنگاه پرندگان پیکر او را می خورند تا بخت ، او را بدین جا یا بدان جا بکشاند .
بخش دوم
(ب)
9
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
آیا آتش کشنده است ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
آتش هیچ کس را نمی کشد . « استو ویذتو» است که آدمی را به بند می افگند و « بدوای» او را چنین فرو بسته می برد .آنگاه آتش تن و جان وی را می سوزاند تا بخت ، او را بدین جا یا بدان جا بکشاند .
بخش سوم
10
ای دادار جهان استومند !ای اشون !
چون تابستان سپری شود و زمستان فرا رسد ، مزداپرستان چه باید بکنند ؟
اهوره مزدا پاسخ داد؟
در هرخانه ای و هرکویی باید سه « کده» برای نگاهداری مردگان بسازند .
11
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
بزرگی این کده های مردگان چه اندازه باید باشد ؟
اهوره مزدا پاسخ داد؟
چندان بزرگ که سر برافراشته ، پاهای کشیده و دستهای گشوده را نیازارد .
چنین باید باشد کده های مردگان برابر دستور دین .
12
باید مرده را دو شب یا سه شب یا یک ماه در آن جا نگاه دارند تا بدان هنگام که پرندگان به پرواز درآیند ، گیاهان بویند ، سیلابها روان شوند و باد بهاری آبهای روی زمین را بخشکاند .
13
پس همین که پرندگان به پرواز درآمدند ، گیاهان رسند ، سیلابها روان شدند و باد بهاری آبهای روی زمین را خشکاند ، مزداپرستان باید تن مرده را در دخمه در آفتاب بگذارند .
14
هرگاه مزداپرستان تا یک سال ، تن مرده را در دخمه در آفتاب نگذارند ، همان پاد افره کسی که اشونی را بکشد ، سزاوار آنان خواهد بود .
پیکر مرده باید چندان بماند که باران برآن و برهمه ی دخمه فرو بارد ، بازمانده های چرکین را فرو شوید و پرندگان مردار را بخورند .
بخش چهارم
15
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
آیا این راست است که تو آب را با ابرهاو باد ، از دریای « فراخ کرت » روان می کنی ؟
16
. . . که تو ـ ای اهوره مزدا ! ـ آبها را بر مردارها و دخمه هاا و بازمانده های چرکین و استخوانها روان می کنی و آنگاه آنها را پنهانی باز می گردانی؟
. . . که تو ـ ای اهوره مزدا ! ـ آن آبها را به دریای پوتیک باز می گردانی ؟
17
اهوره مزدا پاسخ داد :
آری ای زرتشت ! پنین است که تو گفتی .
من ـ اهوره مزدا ـ آبها را با ابرها و بادها از دریای فراخ کرت روان می کنم .
18
من ـ اهوره مزدا ـ آبها را بر مردارها و دخمه ها و بازماندهای چرکین و استخوانها روان می کنم .
آنگاه من ـ اهوره مزدا ـ آبها را پنهانی باز می گردانم
من ـ اهوره مزدا ـ آبها را به دریای پوتیک باز می گردانم .
19
در ان جا آبها به جوش و خروش در می آیند . در دل دریای پوتیک به جوش و خروش در می آیند و هنگامی که آلایش پالوده شوندد ، دیگر باره به دریای فراخ کرت روی می اورند و به سوی درخت ویسپوبیش پیش می روند .
در ان جا بذر هر یک از گونه های گیاهان من می روید : صدها ، هزارها، صدها ، هزارها . . .
20
بذر گیاهی که من ـ اهوره مزدا ـ باران بر آنها فرو می بارم تا مردم اشون و گاو افزونی بخش را خوراک و گیاه پدیدآورند؛ تا مردم مرا خوراک آماده کنند و گاو افزونی بخش را گیاهانی برویانند که مایه ی زندگی انها شود .
بخش پنجم
21
این است بهترین کارها ( پاک و بی آلایش کردن زمین ها) این است زیباترین کارها ؛ همان گونه که تو ـ ای زرتشت نیک کردار! ـ گفتی .
اهوره مزدای اشون بدین سخنان ، به جان زرتشت پاک رامش بخشید .( هنگامی که زرتشت دریافت که مردمان می توانند با کردار نیک خویش از آلایش گناه رهایی یابند ، شادمان شد )
« ای ارمیتی ! پاکی از هنگام زادن ، بهترین کار در زندگی است . باید برای آبادانی جهان کوشید وآن را بدرستی نگاهبانی کرد و به سوی روشنایی برد)
22
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
این داد این داد دیو ستیز زرتشت تا چه پایه مهتر و بهتر و زیباتر از دیگر دنیاهاست ؟
23
اهوره مزدا پاسخ داد :
این داد ، این داد دیو ستیز زرتشت در مهی و بهی و زیبایی چندان از دیگر دینها برتر است که دریای فراخ کرت از دیگر آبها .
24
این داد ، این داد دیو ستیز زرتشت در مهی و بهی و زیبایی در برابر دیگر دینها چنان است که آبی کلان ، آبی خرد را در خود فرو برد .
این داد ، این داد دیو ستیز زرتشت در مهی و بهی و زیبایی در برابر دیگر دینها چنان است که درختی تناور ، گیاهان خرد را در سایه سار خویش بپوشاند .
25-26
این داد ، این داد دیو ستیز مزدا در مهی و بهی و زیبایی در برابر دیگر دینها چنان است که آسمان گرداگرد زمین را فرا گیرد .
هنگامی که از رد ( موبدان موبد ) یا سروشا ـ ورز خواستار برگذاری آیین شوند ـ خواه آن آیین درون باشد که باید برگذار شود یا آن که نباید برگذارشود ، خواه آن درون باشد که باید بخش شود یا آن که نباید بخش شود ـ موبدان موبد می تواند یک سوم از پادافره گناهکار را ببخشاید .( هنگامی که موبدان موبد یک سوم از پادافره گناهکار را ببخشاید ، آن اهوره مزدا همه ی آن را می بخشاید .)
اگر کردار اهریمنی دیگری از او سرزده شود ، در ایین پتت ویژه ی او بخشوده شده است ؛ اما اگر هیچ کردار اهریمنی دیگری از او سر نزده باشد ، بدین پشیمانی خویش ، جاودانه بخشوده و آمرزیده است .
بخش ششم
27
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه گروهی از مردمان در یک جا برفرشهای پیوسته و بالینهای نزدیک به هم غنوده باشند ؛ دو تن نزدیک به یکدیگر یا پنج یا پنجاه یا صد تن تنگاتنگ و از آن گروه ناگهان یکی بمیرد ، دروج نسو چند تن از آنان را به گند و پلیدی می آلاید ؟
28
اهوره زدا پاسخ داد :
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده آتربانی شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر یازدهمین تن فرود می اید و ده تن را می آلاید .( این پاسخ با این فرض داده شده است که یازده تن در جایی خفته باشند و یکی از آنان بمیرد .روا.
برداشت دیگری از این پاسخ داده است که هرگاه گروهی در جایی خفته باشند و یکی از آنان بمیرد ، از هر سوی آن مرده تا یازده تن آلوده می شوند .)
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده ارتشتاری باشد ، دروج نسو تاخت می آورد بردهمین تن فرود می آید و نه تن را می الاید .
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده برزیگری باشد ، دروج نسو تاخت می آورد ؛ بر نهمین تن فرود می اید و هشت تن را می آلاید .
29
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ چوپانی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر هشتمین تن فرود می اید و هفت تن را می آلاید
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگی خانگی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر هفتمین تن فرود می اید و شش تن را می آلاید .
30
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ چوپانی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر هشتمین تن فرود می اید و هفت تن را می آلاید
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده توله سگی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . برپنجمین تن فرود می اید و چهار تن را می آلاید .
31
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سیاه گوشی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر چهارمین تن فرود می اید و سه تن را می آلاید
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ « جژو» یی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . برسومین تن فرود می اید و دو تن را می آلاید .
32
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ « ایو یزوه » با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر دومین تن فرود می اید و دیگری تن را می آلاید
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ « ویژو» یی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . برنزدیکترین کس فرود می اید و او را می آلاید .( درباره نام های این سگان ... فر . 13 بند 16 و یاد )
33
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه مرده سگی « اوروپی» باشد ، چند تن از آفریدگان سپند مینو را اشکارا یا پنهانی می آلاید ؟
34
اهوره مزدا پاسخ داد :
سگ « اوروپی » هرگز ـ آشکارا یا پنهانی ـ هیچ یک از آفریدگان سپند مینو را نمی آلاید ، مگر کسی که او را بزند یا بکشد که آلوده می شود و همواره آلوده می ماند .
35
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه مرد تبهکار یا هرزه ای دوپا یا اشموغ ناپارسایی باشد ، چند تن از آفریدگان سپند مینو را اشکار یا پنهانی می آلاید ؟
36
اهوره مزدا پاسخ داد :
ای سپیتمان زرتشت !
به اندازه وزغی که افزون برسالی از مرگ او گذشته و زهر او خشکیده باشد .( وزغ یا قورباغه آفریده اهریمن و یکی از زشت ترین آفریدگان به شمار می آید ؛ زیرا در دریای فراخ کرت برگرد درخت هوم سفید شنا می کند تا آن را بجود اما ماهی خدا گونه (کر) هر جا که وزغ بلغزد آن را نگاهبانی می کند )
آن تبهکار یا هرزه دوپا یا اشموغ ناپارسایی و درازنای زندگی خویش ، آفریدگان سپند مینو را اشکارا یا پنهانی می آلاید
37
او در درازنای زندگی خویش ، آب را می آلاید؛ آتش را خاموش می کند و ستوران را میرباید و می کشد .
او در درازنای زندگی خویش ، اشون رابا مشتی کشنده چنان می زند که جان از تن وی جدا می شود .او پس از مرگ دیگر چنین نمی کند .
38
ای سپیتمان زرتشت !
براستی آن تبهکار یا هرزه دو پا یا ( اشموغ ) ناپارسا در زندگی خویش ، هرگز از بی بهره ساختن اشون از خوراکش ، جامه اش ، خانه اش ، بسترش و آوندهایش باز نمی ایستد.
او پس از مرگ دیگر چنین نمی کند
بخش هفتم
39
ای دادار جهان استومند ! ای اهوره مزدا! ای اشون !
هنگامی که ما اینجا ، در خانه هامان آتش و برسم و جام و وهوم و هاون فراهم آورده ایم ، اگر مردی یا سگی از این جا بگذرد وناگهان بمیرد ، ما مرداپرستان چه باید بکنیم ؟
40
اهوره مزدا پاسخ داد :
ای سپیتمان زرتشت !
باید آتش و برسم و جام و هوم و هاون را ازخانه بیرون برید .
باید مرده ای را به دخمه ـ به جایی که به دستور دین ، پیکر مردگان را باید بدان جا برد ـ برید تا در آن جا دریده و خورده شود .
41
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
در چه هنگامی می توان آتش را به خانه ای که کسی در آن مرده است ، باز آورد ؟
42
اهوره مزدا پاسخ داد :
در زمستان نه شب و در تابستان یک ماه باید درنگ کرد و از آن پس آتش را به خانه ای که کسی در آن مرده است ، باز توان آورد .
43
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه کسانی در میان آن نه شب (در زمستان ) یا یک ماه ( در تابستان ) آتش را به خانه ای که کسی در آ« کرده است باز آورند ، پاد افره گناهش چیست ؟
44
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار آنان کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهشان دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
بخش هشتم
45
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه در خانه ی مزداپرستان زن آبستنی پس از بارداری یک یا دو یا سه یا چهار یا پنج یاشش یا هفت یا هشت یا نه یا ده ماهه ، کودکی مرده بزداید ، مزداپرستان آن زن را به کجا باید ببرند؟
46
اهوره مزدا پاسخ داد :
به جایی در ان خانه زرتشتی که زمین ان بی اب و گیاه ترین جا باشد ؛ گله های گاوان و گوسفندان کمتر از آن بگذرند ؛ آتش ـ پسر اهوره مزدا ـ کمتر در آن برافروخته شود ؛ دسته های برسم و یژه ی آیین کمتر بدان برده شود و مردم اشون کمتر از ان بگذرند .
47
ای دادار جهان استومند !ای اشون !
چه اندازه دور از آتش ؟
چه اندازه دور از اب؟
چه اندازه دور از دسته های برسم ویژه آیین ؟
چه اندازه دور از مردم اشون ؟
48
اهوره مزدا پاسخ داد :
سی گام دور از آتش .
سی گام دور از اب .
سی گام دور از دسته های برسم ویژه ی آیین .
سه گام دور از مردم اشون .
49
مزداپرستان باید گرداگرد آن جا چینه ای برآورند و در درون آن ، او را خوراک و جامه دهند .
50
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
نخستین خوراکی که بدان زن باید داده شود چیست ؟
51
اهوره مزدا پاسخ داد :
باید سه شش یا نه جام گمیزآمیخته با خاکستر بیاشامد تا گور درون زهدان وی شسته شود ( گمیز : پیشاب یا شاش گاو نر) را چنین زنی باید بنوشد تا نسو در زهدان وی از میان برود . در گپ .
آمده است که خاکستر نیز ـ اگر از آتش بهرام برگرفته شده باشد ـ همین کار پاک کردن زهدان را می کند .)
52
پس آنگاه می تواند شیر گرم مادیان یا گاو یا میش یا بز یا گوشت پخته و نان و شراب بیاشامد و بخورد ؛ اما نوشیدن آب بر او روا نیست .
53
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
چنین زنی تا چه هنگام باید بدین سان بماند و تا چه هنگام باید تنها با این گونه گوشت و نان و شراب زندگی کند و از نوشیدن آب بپرهیزد ؟
54
اهوره مزدا پاسخ داد :
باید تا سه شب بدین سان بماند . باید تا سه شب با این گونه گوشت و نان وشراب زندگی کند و از نوشیدن اب بپرهیزد . پس هنگامی که این سه شب سپری شد ، تن و جامه ی خویش را با گمیز و آب در کنار نه گودال بشوید و بدین سان پاک شود .
55
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
چنین زنی تا چه هنگام باید بدین سان بماند ؟
پس از سپری شدن آن سه شب ، تا چه هنگام باید تنها بماند و جدا از دیگری زندگی کند و جا و خوراک و جامه اش جدا باشد ؟
56
اهوره مزداپاسخ داد :
باید تا نه شب بدین سان بماند باید تا نه شب پس از سپری شدن آن سه شب تنها بماند و جدا از دیگر مزداپرستان زندگی کند و جا و خوراک و جامه ی او جدا باشد .
پس هنگامی که این نه شب سپری شد ، تن و جامه ی خویش را با گمیز و آب بشوید و پاک کند .( روش جدید به گونه ای دیگر است هرگاه زنی پس از آبستنی یک تا ده ماهه ، نوزادی مرده به جهان آورد نخستین خوراک وی « نیرنگ» (=گمیز) . . . آتش و خاکستر خواهد بود و تا چهار روز روا نمی دارند آب یا نمک یا هر خوراک دیگری که با آب یا نمک پخته شده باشد ، بخورد . در چهارمین روز به وی نیرنگ می دهند و او می تواند خود و جامه ی خویش را بدان بشوید و پاک کند وروا نمی دارند که خود و جامه اش را در نخستین چهل روز با آب بشوید .)
57
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
آیا هنگامی که آن جامه ها یک بار شسته و پاکیزه شد ، زوت یا هاونن یا آتروخش یا فربرتریا آبرت یا آسنتر یا راسپی یا سرو شاورز یا آتربان و ارتشتار و برزیگردیگری می تواند آنها را بپوشد ؟
58
اهوره مزدا پاسخ داد :
هیچ زوت یا هاونن یا آتروخش یا فربرتر یا آبرت یا آسنتر یا راسپی یا سرشاورز یا آتربان و ارتشتار و برزیگری نمی تواند آن جامه ها را ـ هرچند شسته و پاکیزه شده باشد ـ بپوشد .
59
. . . اما هرگاه در خانه ی مزداپرستان زنی بیمار یا مردی آرمشت باشد ( ارمشت کسی که شکسته و از کار افتاده باشد وباید گفت کسی که ناپاک است در دوره ی ناپاکی (فر9 بند 33) و هنگامیکه همه ی کارها بر او نارواست .ارمیشتگاه جایی است که ارمشت در ایندوره در آن بسر می برد ) که باید در ارمشتگاه بماند ، می توان آن جامه ها را تا هنگامی که بتواند دستهایش را آزادانه به کار گیرد برای پوشاک یا بستر وی داد .( ناپاک تا هنگامی که پاک نشده است ، باید دستهایش را در تکّه کتانی کهنه بپیچد تا مبادا به چیزی پاک دست بزند و آن را بیالاید)
60
براستی اهوره مزدا روا نمی دارد که ما هیچ ارزشمندی را که می توانیم از آن بهره گیریم ، تباه کنیم ؛ هر چند همچند ریسمانی به سنگینی یک اسپرن باشد؛ هر چند همچند ریسمانی باشد که دختری هنگام نخ ریسی به دور می اندازد .
61
کسی که جامه ای را پیگر مرده ای بیفکند ـ هر چند ارزش آن جامه به اندازه ی ریسمانی باشد که دختری هنگام نخ ریسی به دور می اندازد ـ تا هنگامی که زنده است مردی اشون به شمار نمی اید و هنگامی که بمیرد ، به سرزمین بهروزی ( بهشت ) راه نمی یابد.
62
. . . او به جهان دیوان ، بدان جهان تاریک می رود ( جایی که تاریکی را می توان با دست گرفت ) که از تاریکی ساخته شده است ؛ که زاده ی تاریکی است ( درگپ آمده است : جای انانکه از تاریکی بارور شده اند . دروج که از تخم گناهکار بارور می شود از آن جا می آید)
ای گناهکاران !
شما با کردارها و روانهایتان بدان جهان ، بدان سرزمین اندوه و پریشانی در می آیید .
( الف)
1
هرگاه مردی در ته درّه ای مرده باشد و مرغی از فراز کوه بدانجا فرود آید و پاره ای از آن مردار را بخورد و به بالای کوه باز گردد و بر درختی سخت چوب یا نرم چوب بنشیند و بر آ« درخت قی کند یا پیخال بیندازد یا پاره هایی از مردار را فرو ریزد . . .
2
. . . پس آنگاه مردی از ته درّه به بالای کوه برآید و از ان درخت هیزم برگیرد و بشکند و تکّه تکّه کند وآن را در آتش ـ پسر اهوره مزدا ـ بسوزاند ، پاد افره گناهش چیست ؟
3
اهوره مزدا پاسخ داد :
مرداری که پرنده یا سگ یا گرگ یا باد یا مگس بیاورد ، کسی را گناهکار نمی کند . . .
4
. . . چه ، اگر مرداری که پرنده یا سگ یا گرگ یا باد یا مگس بیاورد ، کسی را گناهکار کند ، بزودی این جهان استومند من ـ با فراوانی آفریدگانی که بر زمین می میرند ـ تنها جای پشو تنو ها می شود که به ناپاکی آلوده اند و روان آن بانگ و شیون برمی اورد .
بخش یکم
( ب)
5
ای دادار جهان استومند ! ای اشون!
مردی کشتزاری را آبیاری می کند . آب را به سوی کشتزار روان می کند . دیگر باره روان می کند . سومین با روان می کند . چهارمین با روان می کند . . .
. . . هر گاه سگی یا روباهی یا گرگی ، مرداری را به بستر جوی بیاورد ، پاد افره گناه آن مرد چیست ؟
6
اهوره مزدا پاسخ داد :
.......................................................................................................................................( بند های 6 و7 برابر است با بندهای 3 و 4 همین فر)
7
......................................................................................................................................( فر19 بند 29)
بخش دوم
(الف)
8
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
آیا آب کشنده است ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
آب هیچ کس را نمی کشد . « استو ویذتو» است که آدمی را به بند می افگند و « بدوای» او را چنین فرو بسته می برد .آنگاه سیلاب او را فرا می برد ؛ فرو می برد و بر کرانه می افگند . پس آنگاه پرندگان پیکر او را می خورند تا بخت ، او را بدین جا یا بدان جا بکشاند .
بخش دوم
(ب)
9
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
آیا آتش کشنده است ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
آتش هیچ کس را نمی کشد . « استو ویذتو» است که آدمی را به بند می افگند و « بدوای» او را چنین فرو بسته می برد .آنگاه آتش تن و جان وی را می سوزاند تا بخت ، او را بدین جا یا بدان جا بکشاند .
بخش سوم
10
ای دادار جهان استومند !ای اشون !
چون تابستان سپری شود و زمستان فرا رسد ، مزداپرستان چه باید بکنند ؟
اهوره مزدا پاسخ داد؟
در هرخانه ای و هرکویی باید سه « کده» برای نگاهداری مردگان بسازند .
11
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
بزرگی این کده های مردگان چه اندازه باید باشد ؟
اهوره مزدا پاسخ داد؟
چندان بزرگ که سر برافراشته ، پاهای کشیده و دستهای گشوده را نیازارد .
چنین باید باشد کده های مردگان برابر دستور دین .
12
باید مرده را دو شب یا سه شب یا یک ماه در آن جا نگاه دارند تا بدان هنگام که پرندگان به پرواز درآیند ، گیاهان بویند ، سیلابها روان شوند و باد بهاری آبهای روی زمین را بخشکاند .
13
پس همین که پرندگان به پرواز درآمدند ، گیاهان رسند ، سیلابها روان شدند و باد بهاری آبهای روی زمین را خشکاند ، مزداپرستان باید تن مرده را در دخمه در آفتاب بگذارند .
14
هرگاه مزداپرستان تا یک سال ، تن مرده را در دخمه در آفتاب نگذارند ، همان پاد افره کسی که اشونی را بکشد ، سزاوار آنان خواهد بود .
پیکر مرده باید چندان بماند که باران برآن و برهمه ی دخمه فرو بارد ، بازمانده های چرکین را فرو شوید و پرندگان مردار را بخورند .
بخش چهارم
15
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
آیا این راست است که تو آب را با ابرهاو باد ، از دریای « فراخ کرت » روان می کنی ؟
16
. . . که تو ـ ای اهوره مزدا ! ـ آبها را بر مردارها و دخمه هاا و بازمانده های چرکین و استخوانها روان می کنی و آنگاه آنها را پنهانی باز می گردانی؟
. . . که تو ـ ای اهوره مزدا ! ـ آن آبها را به دریای پوتیک باز می گردانی ؟
17
اهوره مزدا پاسخ داد :
آری ای زرتشت ! پنین است که تو گفتی .
من ـ اهوره مزدا ـ آبها را با ابرها و بادها از دریای فراخ کرت روان می کنم .
18
من ـ اهوره مزدا ـ آبها را بر مردارها و دخمه ها و بازماندهای چرکین و استخوانها روان می کنم .
آنگاه من ـ اهوره مزدا ـ آبها را پنهانی باز می گردانم
من ـ اهوره مزدا ـ آبها را به دریای پوتیک باز می گردانم .
19
در ان جا آبها به جوش و خروش در می آیند . در دل دریای پوتیک به جوش و خروش در می آیند و هنگامی که آلایش پالوده شوندد ، دیگر باره به دریای فراخ کرت روی می اورند و به سوی درخت ویسپوبیش پیش می روند .
در ان جا بذر هر یک از گونه های گیاهان من می روید : صدها ، هزارها، صدها ، هزارها . . .
20
بذر گیاهی که من ـ اهوره مزدا ـ باران بر آنها فرو می بارم تا مردم اشون و گاو افزونی بخش را خوراک و گیاه پدیدآورند؛ تا مردم مرا خوراک آماده کنند و گاو افزونی بخش را گیاهانی برویانند که مایه ی زندگی انها شود .
بخش پنجم
21
این است بهترین کارها ( پاک و بی آلایش کردن زمین ها) این است زیباترین کارها ؛ همان گونه که تو ـ ای زرتشت نیک کردار! ـ گفتی .
اهوره مزدای اشون بدین سخنان ، به جان زرتشت پاک رامش بخشید .( هنگامی که زرتشت دریافت که مردمان می توانند با کردار نیک خویش از آلایش گناه رهایی یابند ، شادمان شد )
« ای ارمیتی ! پاکی از هنگام زادن ، بهترین کار در زندگی است . باید برای آبادانی جهان کوشید وآن را بدرستی نگاهبانی کرد و به سوی روشنایی برد)
22
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
این داد این داد دیو ستیز زرتشت تا چه پایه مهتر و بهتر و زیباتر از دیگر دنیاهاست ؟
23
اهوره مزدا پاسخ داد :
این داد ، این داد دیو ستیز زرتشت در مهی و بهی و زیبایی چندان از دیگر دینها برتر است که دریای فراخ کرت از دیگر آبها .
24
این داد ، این داد دیو ستیز زرتشت در مهی و بهی و زیبایی در برابر دیگر دینها چنان است که آبی کلان ، آبی خرد را در خود فرو برد .
این داد ، این داد دیو ستیز زرتشت در مهی و بهی و زیبایی در برابر دیگر دینها چنان است که درختی تناور ، گیاهان خرد را در سایه سار خویش بپوشاند .
25-26
این داد ، این داد دیو ستیز مزدا در مهی و بهی و زیبایی در برابر دیگر دینها چنان است که آسمان گرداگرد زمین را فرا گیرد .
هنگامی که از رد ( موبدان موبد ) یا سروشا ـ ورز خواستار برگذاری آیین شوند ـ خواه آن آیین درون باشد که باید برگذار شود یا آن که نباید برگذارشود ، خواه آن درون باشد که باید بخش شود یا آن که نباید بخش شود ـ موبدان موبد می تواند یک سوم از پادافره گناهکار را ببخشاید .( هنگامی که موبدان موبد یک سوم از پادافره گناهکار را ببخشاید ، آن اهوره مزدا همه ی آن را می بخشاید .)
اگر کردار اهریمنی دیگری از او سرزده شود ، در ایین پتت ویژه ی او بخشوده شده است ؛ اما اگر هیچ کردار اهریمنی دیگری از او سر نزده باشد ، بدین پشیمانی خویش ، جاودانه بخشوده و آمرزیده است .
بخش ششم
27
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه گروهی از مردمان در یک جا برفرشهای پیوسته و بالینهای نزدیک به هم غنوده باشند ؛ دو تن نزدیک به یکدیگر یا پنج یا پنجاه یا صد تن تنگاتنگ و از آن گروه ناگهان یکی بمیرد ، دروج نسو چند تن از آنان را به گند و پلیدی می آلاید ؟
28
اهوره زدا پاسخ داد :
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده آتربانی شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر یازدهمین تن فرود می اید و ده تن را می آلاید .( این پاسخ با این فرض داده شده است که یازده تن در جایی خفته باشند و یکی از آنان بمیرد .روا.
برداشت دیگری از این پاسخ داده است که هرگاه گروهی در جایی خفته باشند و یکی از آنان بمیرد ، از هر سوی آن مرده تا یازده تن آلوده می شوند .)
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده ارتشتاری باشد ، دروج نسو تاخت می آورد بردهمین تن فرود می آید و نه تن را می الاید .
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده برزیگری باشد ، دروج نسو تاخت می آورد ؛ بر نهمین تن فرود می اید و هشت تن را می آلاید .
29
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ چوپانی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر هشتمین تن فرود می اید و هفت تن را می آلاید
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگی خانگی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر هفتمین تن فرود می اید و شش تن را می آلاید .
30
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ چوپانی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر هشتمین تن فرود می اید و هفت تن را می آلاید
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده توله سگی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . برپنجمین تن فرود می اید و چهار تن را می آلاید .
31
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سیاه گوشی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر چهارمین تن فرود می اید و سه تن را می آلاید
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ « جژو» یی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . برسومین تن فرود می اید و دو تن را می آلاید .
32
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ « ایو یزوه » با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر دومین تن فرود می اید و دیگری تن را می آلاید
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ « ویژو» یی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . برنزدیکترین کس فرود می اید و او را می آلاید .( درباره نام های این سگان ... فر . 13 بند 16 و یاد )
33
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه مرده سگی « اوروپی» باشد ، چند تن از آفریدگان سپند مینو را اشکارا یا پنهانی می آلاید ؟
34
اهوره مزدا پاسخ داد :
سگ « اوروپی » هرگز ـ آشکارا یا پنهانی ـ هیچ یک از آفریدگان سپند مینو را نمی آلاید ، مگر کسی که او را بزند یا بکشد که آلوده می شود و همواره آلوده می ماند .
35
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه مرد تبهکار یا هرزه ای دوپا یا اشموغ ناپارسایی باشد ، چند تن از آفریدگان سپند مینو را اشکار یا پنهانی می آلاید ؟
36
اهوره مزدا پاسخ داد :
ای سپیتمان زرتشت !
به اندازه وزغی که افزون برسالی از مرگ او گذشته و زهر او خشکیده باشد .( وزغ یا قورباغه آفریده اهریمن و یکی از زشت ترین آفریدگان به شمار می آید ؛ زیرا در دریای فراخ کرت برگرد درخت هوم سفید شنا می کند تا آن را بجود اما ماهی خدا گونه (کر) هر جا که وزغ بلغزد آن را نگاهبانی می کند )
آن تبهکار یا هرزه دوپا یا اشموغ ناپارسایی و درازنای زندگی خویش ، آفریدگان سپند مینو را اشکارا یا پنهانی می آلاید
37
او در درازنای زندگی خویش ، آب را می آلاید؛ آتش را خاموش می کند و ستوران را میرباید و می کشد .
او در درازنای زندگی خویش ، اشون رابا مشتی کشنده چنان می زند که جان از تن وی جدا می شود .او پس از مرگ دیگر چنین نمی کند .
38
ای سپیتمان زرتشت !
براستی آن تبهکار یا هرزه دو پا یا ( اشموغ ) ناپارسا در زندگی خویش ، هرگز از بی بهره ساختن اشون از خوراکش ، جامه اش ، خانه اش ، بسترش و آوندهایش باز نمی ایستد.
او پس از مرگ دیگر چنین نمی کند
بخش هفتم
39
ای دادار جهان استومند ! ای اهوره مزدا! ای اشون !
هنگامی که ما اینجا ، در خانه هامان آتش و برسم و جام و وهوم و هاون فراهم آورده ایم ، اگر مردی یا سگی از این جا بگذرد وناگهان بمیرد ، ما مرداپرستان چه باید بکنیم ؟
40
اهوره مزدا پاسخ داد :
ای سپیتمان زرتشت !
باید آتش و برسم و جام و هوم و هاون را ازخانه بیرون برید .
باید مرده ای را به دخمه ـ به جایی که به دستور دین ، پیکر مردگان را باید بدان جا برد ـ برید تا در آن جا دریده و خورده شود .
41
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
در چه هنگامی می توان آتش را به خانه ای که کسی در آن مرده است ، باز آورد ؟
42
اهوره مزدا پاسخ داد :
در زمستان نه شب و در تابستان یک ماه باید درنگ کرد و از آن پس آتش را به خانه ای که کسی در آن مرده است ، باز توان آورد .
43
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه کسانی در میان آن نه شب (در زمستان ) یا یک ماه ( در تابستان ) آتش را به خانه ای که کسی در آ« کرده است باز آورند ، پاد افره گناهش چیست ؟
44
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار آنان کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهشان دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
بخش هشتم
45
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه در خانه ی مزداپرستان زن آبستنی پس از بارداری یک یا دو یا سه یا چهار یا پنج یاشش یا هفت یا هشت یا نه یا ده ماهه ، کودکی مرده بزداید ، مزداپرستان آن زن را به کجا باید ببرند؟
46
اهوره مزدا پاسخ داد :
به جایی در ان خانه زرتشتی که زمین ان بی اب و گیاه ترین جا باشد ؛ گله های گاوان و گوسفندان کمتر از آن بگذرند ؛ آتش ـ پسر اهوره مزدا ـ کمتر در آن برافروخته شود ؛ دسته های برسم و یژه ی آیین کمتر بدان برده شود و مردم اشون کمتر از ان بگذرند .
47
ای دادار جهان استومند !ای اشون !
چه اندازه دور از آتش ؟
چه اندازه دور از اب؟
چه اندازه دور از دسته های برسم ویژه آیین ؟
چه اندازه دور از مردم اشون ؟
48
اهوره مزدا پاسخ داد :
سی گام دور از آتش .
سی گام دور از اب .
سی گام دور از دسته های برسم ویژه ی آیین .
سه گام دور از مردم اشون .
49
مزداپرستان باید گرداگرد آن جا چینه ای برآورند و در درون آن ، او را خوراک و جامه دهند .
50
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
نخستین خوراکی که بدان زن باید داده شود چیست ؟
51
اهوره مزدا پاسخ داد :
باید سه شش یا نه جام گمیزآمیخته با خاکستر بیاشامد تا گور درون زهدان وی شسته شود ( گمیز : پیشاب یا شاش گاو نر) را چنین زنی باید بنوشد تا نسو در زهدان وی از میان برود . در گپ .
آمده است که خاکستر نیز ـ اگر از آتش بهرام برگرفته شده باشد ـ همین کار پاک کردن زهدان را می کند .)
52
پس آنگاه می تواند شیر گرم مادیان یا گاو یا میش یا بز یا گوشت پخته و نان و شراب بیاشامد و بخورد ؛ اما نوشیدن آب بر او روا نیست .
53
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
چنین زنی تا چه هنگام باید بدین سان بماند و تا چه هنگام باید تنها با این گونه گوشت و نان و شراب زندگی کند و از نوشیدن آب بپرهیزد ؟
54
اهوره مزدا پاسخ داد :
باید تا سه شب بدین سان بماند . باید تا سه شب با این گونه گوشت و نان وشراب زندگی کند و از نوشیدن اب بپرهیزد . پس هنگامی که این سه شب سپری شد ، تن و جامه ی خویش را با گمیز و آب در کنار نه گودال بشوید و بدین سان پاک شود .
55
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
چنین زنی تا چه هنگام باید بدین سان بماند ؟
پس از سپری شدن آن سه شب ، تا چه هنگام باید تنها بماند و جدا از دیگری زندگی کند و جا و خوراک و جامه اش جدا باشد ؟
56
اهوره مزداپاسخ داد :
باید تا نه شب بدین سان بماند باید تا نه شب پس از سپری شدن آن سه شب تنها بماند و جدا از دیگر مزداپرستان زندگی کند و جا و خوراک و جامه ی او جدا باشد .
پس هنگامی که این نه شب سپری شد ، تن و جامه ی خویش را با گمیز و آب بشوید و پاک کند .( روش جدید به گونه ای دیگر است هرگاه زنی پس از آبستنی یک تا ده ماهه ، نوزادی مرده به جهان آورد نخستین خوراک وی « نیرنگ» (=گمیز) . . . آتش و خاکستر خواهد بود و تا چهار روز روا نمی دارند آب یا نمک یا هر خوراک دیگری که با آب یا نمک پخته شده باشد ، بخورد . در چهارمین روز به وی نیرنگ می دهند و او می تواند خود و جامه ی خویش را بدان بشوید و پاک کند وروا نمی دارند که خود و جامه اش را در نخستین چهل روز با آب بشوید .)
57
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
آیا هنگامی که آن جامه ها یک بار شسته و پاکیزه شد ، زوت یا هاونن یا آتروخش یا فربرتریا آبرت یا آسنتر یا راسپی یا سرو شاورز یا آتربان و ارتشتار و برزیگردیگری می تواند آنها را بپوشد ؟
58
اهوره مزدا پاسخ داد :
هیچ زوت یا هاونن یا آتروخش یا فربرتر یا آبرت یا آسنتر یا راسپی یا سرشاورز یا آتربان و ارتشتار و برزیگری نمی تواند آن جامه ها را ـ هرچند شسته و پاکیزه شده باشد ـ بپوشد .
59
. . . اما هرگاه در خانه ی مزداپرستان زنی بیمار یا مردی آرمشت باشد ( ارمشت کسی که شکسته و از کار افتاده باشد وباید گفت کسی که ناپاک است در دوره ی ناپاکی (فر9 بند 33) و هنگامیکه همه ی کارها بر او نارواست .ارمیشتگاه جایی است که ارمشت در ایندوره در آن بسر می برد ) که باید در ارمشتگاه بماند ، می توان آن جامه ها را تا هنگامی که بتواند دستهایش را آزادانه به کار گیرد برای پوشاک یا بستر وی داد .( ناپاک تا هنگامی که پاک نشده است ، باید دستهایش را در تکّه کتانی کهنه بپیچد تا مبادا به چیزی پاک دست بزند و آن را بیالاید)
60
براستی اهوره مزدا روا نمی دارد که ما هیچ ارزشمندی را که می توانیم از آن بهره گیریم ، تباه کنیم ؛ هر چند همچند ریسمانی به سنگینی یک اسپرن باشد؛ هر چند همچند ریسمانی باشد که دختری هنگام نخ ریسی به دور می اندازد .
61
کسی که جامه ای را پیگر مرده ای بیفکند ـ هر چند ارزش آن جامه به اندازه ی ریسمانی باشد که دختری هنگام نخ ریسی به دور می اندازد ـ تا هنگامی که زنده است مردی اشون به شمار نمی اید و هنگامی که بمیرد ، به سرزمین بهروزی ( بهشت ) راه نمی یابد.
62
. . . او به جهان دیوان ، بدان جهان تاریک می رود ( جایی که تاریکی را می توان با دست گرفت ) که از تاریکی ساخته شده است ؛ که زاده ی تاریکی است ( درگپ آمده است : جای انانکه از تاریکی بارور شده اند . دروج که از تخم گناهکار بارور می شود از آن جا می آید)
ای گناهکاران !
شما با کردارها و روانهایتان بدان جهان ، بدان سرزمین اندوه و پریشانی در می آیید .
زرتشت : وندیدا
فرگرد ششم
بخش یکم
1
زمینی که سگان یا مردمان بر آن مرده باشند ، تا کی باید کشت ناشده رها شود ؟
اهوره مزداپاسخ داد :
ای زرتشت اشون !
زمینی که سگان یا مردمان بر آن مرده باشند ، باید تا یک سال کشت ناشده رها شود .
2
تا یک سال ، هیچ مزدا پرستی نباید بر آن بخش از زمین که سگان یا مردمان بر آن مرده باشند ، بذر بیفشاند یا اب روان کند . او می تواند بر دیگر بخشهای زمین بذر بیفشاند و آب روان کند .
3
کسی که تا یک سال بر زمینی که سگان یا مردمان بر آن مرده باشند ، بذر بیفشاند یا آب وان کند ، گناهش برابر گناه کسی است که مردار در آب یا خاک یا در پای گیاهان بیندازد .
4
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر مزداپرستان تا یک سال بر زمینی که سگان یا مردمان بر آن مرده باشند ، بذر بیفشانند یا اب روان کنند ، پاد افره گناهش چیست ؟
5
اهوره مزدا پاسخ داد :
آنان پشو تنو هستند و پاد افره گاهشان دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .( اگر شخم بزنند و بذر بیفشانند ، اوان گناهشان یک تنافوهر و اگر آب بر زمین روان کنند ، یک تنافوهر و اگر شخم بزنند و بذر بیفشانند و آب بر آن روان کنند ، دو تنافوهر است )
6
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر مزداپرستان بخواهند زمین را دیگر باره آماده کشت کنند ، آن را شخم زنند و بر آن بذر بیفشانند و آب روان کنند ، چه باید بکنند ؟
7
اهوره مزدا پاسخ داد :
آنان باید در پی استخوان ، وی ، گوشت ، سرگین یا خونی که شاید در آنجا بازمانده باشد ، بر ان زمین به جست و جو بپردازند .
8
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر آنان در پی استخوان ، موی ، گوشت ، سرگین یا خونی که شاید در آنجا باز مانده باشد ، برآن زمین به جست و جو نپردازند ، پاد افره گاهشان چیست ؟
9
اهوره مزدا پاسخ داد :
آنان پشو تنو هستند و پاد افره گناهشان دویست تازیانه با اسپه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
بخش دوم
10
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر کسی استخوانی از سگان مرده ـ همچند بند سر انگشت کوچک ـ برزمین بیندازد و چربی یا مغز آن استخوان در زمین فرو نشیند ، پاد افره گاهش چیست ؟
11
اهوره مزدا پاسخ داد :
سی تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، سی تازیانه با سرو شو ـ چرن .
12
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر کسی استخوانی از سگان یا مردمان مرده ـ همچند بند سر انگشت اشاره ـ برزمین بیندازد و چربی یا مغز آن استخوان در زمین فرو نشیند ، پاد افره گاهش چیست ؟
13
اهوره مزدا پاسخ داد :
پنجاه تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، پنجاه تازیانه با سرو شو ـ چرن .
14
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر کسی استخوانی از سگان یا مردمان مرده ـ همچند بند سر انگشت میانی ـ برزمین بیندازد و چربی یا مغز آن استخوان در زمین فرو نشیند ، پاد افره گاهش چیست ؟
15
اهوره مزدا پاسخ داد :
هفتاد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، هفتاد تازیانه با سرو شو ـ چرن
16
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر کسی استخوانی از سگان یا مردمان مرده ـ همچند انگشتی یا دنده ای ـ برزمین بیندازد و چربی یا مغز آن استخوان در زمین فرو نشیند ، پاد افره گاهش چیست ؟
17
اهوره مزدا پاسخ داد :
نود تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، نود تازیانه با سرو شو ـ چرن
18
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر کسی استخوانی از سگان یا مردمان مرده ـ همچند دوانگشت یا دودنده ـ برزمین بیندازد و چربی یا مغز آن استخوان در زمین فرو نشیند ، پاد افره گاهش چیست ؟
19
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره گناهش دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست ازیانه با سرو شو ـ چرن است .
20
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر کسی استخوانی از سگان یا مردمان مرده ـ همچند استخوان بازو یا استخوان ران ـ برزمین بیندازد و چربی یا مغز آن استخوان در زمین فرو نشیند ، پاد افره گاهش چیست ؟
21
اهوره مزدا پاسخ داد :
چهارصد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ،چهارصد تازیانه با سرو شو ـ چرن .
22
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر کسی استخوانی از سگان یا مردمان مرده ـ همچند کاسه ی سر ـ را برزمین بیندازد و چربی یا مغز آن استخوان در زمین فرو نشیند ، پاد افره گاهش چیست ؟
23
اهوره مزدا پاسخ داد :
ششصد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ،ششصد تازیانه با سرو شو ـ چرن .
24
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر کسی تمام پیکر سگ یا ادمی مرده را برزمین بیندازد و چربی یا مغز آن استخوان در زمین فرو نشیند ، پاد افره گاهش چیست ؟
25
اهوره مزدا پاسخ داد :
هزار تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، هزار تازیانه با سرو شو ـ چرن .
بخش سوم
26
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه مزداپرستی پوینده یا دونده یا سواره یا ارابه رانان به مرداری در آب روان برخورد ، چه باید بکند ؟
27
اهوره مزدا پاسخ داد :
ای زرتشت !
بر اوست که کفش و جامه از تن برگیرد و به درون اب رود و مردار را از آب برآورد .
بر اوست که در اب تا قوزک پا ، تازانو ، تا کمر یا تا بالای ادمی فرو رود تا بدان مردار برسد .
28
ای دادار جهان استومند ! ای اشون!
اگر آن مرداردر کار پوسیدن و از هم پاشیدن باشد ، آن مزداپرست چه باید بکند ؟
29
اهوره مزدا پاسخ اد :
بر اوست که هرچه بیشتر بتواند تکّه های مردار را با دو دست خویش بگیرد ، از آب بیرون آورد و بر زمین خشک بگذارد .
از ان پس استخوان ، وی ، چربی ، گوشت ، یا سرگین یا خونی که شاید از آن مردار در آب بازمانده باشد ، هیچ گناهی بر گردن وی نگذارد .
30
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
دروج نسو تا چه اندازه از آب استخری را به گند و پلیدی و ناپاکی می آلاید ؟
31
اهوره مزدا پاسخ داد :
شش گام درهریک از چهارسوی .
تا هنگامی که مردار را از آب برنگیرند ، آن آب پاک و آشامیدنی نیست .
پس باید مردار را از استخر بیرون کشند و بر زمین خشک فرو گذارند . . .
32
. . . و از آب استخر ، نیمی یا یک سوم یا یک چهارم یا یک پنجم را ـ به فراخور توانایی ـ بیرون کشند . پس از آن که مردار از آب گرفته شد وآب را بیرون کشیدند ، بازمانده ی آب پاک است و ستورانو مردمان می توانند مانند پیشتر از آن بیاشامند .
33
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
دروج نسو تا چه اندازه از آب چاهی را به گند و پلیدی و اپاکی می آلاید ؟
34
اهوره مزدا پاسخ داد :
تا هنگامی که مردار را از آب چاه برنیاورند ، آب آن پاک و آشامیدنی نیست . پس باید مردار را از چاه برآورند و بر زمین خشک فرو گذارند . . .
35
. . . وآب چاه ،نیمی یا یک سوم یا یک چهارم یایک پنجم را ـ به فراخور توانایی ـ بیرون کشند . پس از آن که مردار از آب گرفته شد و اب را بیرون کشیدند ، بازمانده آب پاک است و ستوران و مردمان می توانند مانند پیشتر ، از آن آب بیاشامند .
36
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
دروج نسو تا چه اندازه از یک لایه ی برف یا تگرگ را به گند و پلیدی و ناپاکی می آلاید؟
37
اهوره مزدا پاسخ داد :
سه گام از هریک از چهارسوی .
تا هنگامی که مردار را از برف یا تگرگ برنگیرند ، آب آن پاک . اشامیدنی نیست .
پس باید مردار را از برف یا تگرگ برگیرند و بر زمین خشک فرو گذارند . . .
38
. . . پس از آنکه مردار برگرفته شد ، آب آن برف یا تگرگ پاک است و توران و مردمان می توانند مانند پیشتر ، از آن آب بیاشامند .
39
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
دروج نسو تا چه اندازه از آبی روان را به گند و پلیدی و ناپاکی می آلاید ؟
40
اهوره مزدا پاسخ داد :
سه گام از پایین دست آب ، نه گام از بالا دست آب و شش گام از پهنای آب .
تا هنگامی که مردار را از آب برنگیرند ، آن آب پاک و آشامیدنی نیست .
پس باید مردار را از آب بیرون کشند و بر زمین خشک فرو گذارند . . .
41
. . . پس از آنکه مردار بر گرفته شد و آب سه بار گذشت ( هنگامی که سه بار گذشته باشد ) ، آن آب پاک است و ستوران و مردمان می توانند مانند پیشتر، از آن آب بیاشامند .
بخش چهارم
42
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
آیا هوم را هرگاه با مردار سگان یا مردمان برخورد یابد ، می توان دیگر باره پاک کرد ؟
43
اهوره مزدا پاسخ داد :
ای زرتشت اشون !
هیچ مرداری نمی تواند نوشابه ی هوم ر که برای آیین پیشکش آماده شده باشد ، به تباهی یا مرگ بیالاید .
اگر هوم برای ایین پیشکش فشرده نشده باشد، شاخه آن در برخورد با مردار به درازای چهار اگشت آلوده می شود . پس سزاوار است که آن اندازه از درازای شاخه را در میان خانه به خاک سپارند و تا یک سال بر جای بگذارند و از آن پس ، هر اشونی می تواند نوشابه برگرفته از آن را بیاشامد .
بخش پنجم
44
ای دادار جهان استومند! ای اشون !
پیکر مردگان را به کجا باید برد و در کجا باید گذاشت ؟
45
اهوره مزدا پاسخ داد :
ای زرتشت اشون !
بر فراز کوه ها ، در جایی که همیشه سگان و پرندگان مردار خوار سر می برند .
46
مزداپرسان باید پاها و موهای مرده را با مفرغ و سنگ و سرب در زمین استوار کنند ؛ مبادا که سگان و پرندگان مردارخوار ، استخوانها را برگیرند و در اب یا در پای درختان بیندازند .
47
هرگاه آنان پیکر مرده ای را در زمین استوار نکنند و سگان و پرندگان مردار خوار ، استخوانها رابرگیرند و در آب یا در پای درختان بیندازند ، پاد افره گناهشان چیست ؟
48
اهوره مزداپاسخ داد ؟
کردار آان کردار پشو تنو است وپاد افره گناهشان دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
49
ای دادارجهان استومند ! ای اشون !
استخوانهای مردگان را به کجا باید برد و در کجا باید گذاشت ؟
50
اهوره مزدا پاسخ داد :
مزدا پرستان باید استودانی بسازند در جایی که اب باران نایستد ؛ درجایی دور از گذر سگ و روباه و گرگ .
51
آنان باید اگربتوانند استودانی با سنگ و ساروج و خاک برپا کنند و اگر نتواند بایدپیکر مرده را زیر تابش ستارگان و ماه و خورشید ، برهنه روی فرش و بالشی که از آن او بوده است ، بر زمین بگذارند .
1
زمینی که سگان یا مردمان بر آن مرده باشند ، تا کی باید کشت ناشده رها شود ؟
اهوره مزداپاسخ داد :
ای زرتشت اشون !
زمینی که سگان یا مردمان بر آن مرده باشند ، باید تا یک سال کشت ناشده رها شود .
2
تا یک سال ، هیچ مزدا پرستی نباید بر آن بخش از زمین که سگان یا مردمان بر آن مرده باشند ، بذر بیفشاند یا اب روان کند . او می تواند بر دیگر بخشهای زمین بذر بیفشاند و آب روان کند .
3
کسی که تا یک سال بر زمینی که سگان یا مردمان بر آن مرده باشند ، بذر بیفشاند یا آب وان کند ، گناهش برابر گناه کسی است که مردار در آب یا خاک یا در پای گیاهان بیندازد .
4
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر مزداپرستان تا یک سال بر زمینی که سگان یا مردمان بر آن مرده باشند ، بذر بیفشانند یا اب روان کنند ، پاد افره گناهش چیست ؟
5
اهوره مزدا پاسخ داد :
آنان پشو تنو هستند و پاد افره گاهشان دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .( اگر شخم بزنند و بذر بیفشانند ، اوان گناهشان یک تنافوهر و اگر آب بر زمین روان کنند ، یک تنافوهر و اگر شخم بزنند و بذر بیفشانند و آب بر آن روان کنند ، دو تنافوهر است )
6
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر مزداپرستان بخواهند زمین را دیگر باره آماده کشت کنند ، آن را شخم زنند و بر آن بذر بیفشانند و آب روان کنند ، چه باید بکنند ؟
7
اهوره مزدا پاسخ داد :
آنان باید در پی استخوان ، وی ، گوشت ، سرگین یا خونی که شاید در آنجا بازمانده باشد ، بر ان زمین به جست و جو بپردازند .
8
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر آنان در پی استخوان ، موی ، گوشت ، سرگین یا خونی که شاید در آنجا باز مانده باشد ، برآن زمین به جست و جو نپردازند ، پاد افره گاهشان چیست ؟
9
اهوره مزدا پاسخ داد :
آنان پشو تنو هستند و پاد افره گناهشان دویست تازیانه با اسپه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
بخش دوم
10
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر کسی استخوانی از سگان مرده ـ همچند بند سر انگشت کوچک ـ برزمین بیندازد و چربی یا مغز آن استخوان در زمین فرو نشیند ، پاد افره گاهش چیست ؟
11
اهوره مزدا پاسخ داد :
سی تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، سی تازیانه با سرو شو ـ چرن .
12
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر کسی استخوانی از سگان یا مردمان مرده ـ همچند بند سر انگشت اشاره ـ برزمین بیندازد و چربی یا مغز آن استخوان در زمین فرو نشیند ، پاد افره گاهش چیست ؟
13
اهوره مزدا پاسخ داد :
پنجاه تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، پنجاه تازیانه با سرو شو ـ چرن .
14
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر کسی استخوانی از سگان یا مردمان مرده ـ همچند بند سر انگشت میانی ـ برزمین بیندازد و چربی یا مغز آن استخوان در زمین فرو نشیند ، پاد افره گاهش چیست ؟
15
اهوره مزدا پاسخ داد :
هفتاد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، هفتاد تازیانه با سرو شو ـ چرن
16
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر کسی استخوانی از سگان یا مردمان مرده ـ همچند انگشتی یا دنده ای ـ برزمین بیندازد و چربی یا مغز آن استخوان در زمین فرو نشیند ، پاد افره گاهش چیست ؟
17
اهوره مزدا پاسخ داد :
نود تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، نود تازیانه با سرو شو ـ چرن
18
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر کسی استخوانی از سگان یا مردمان مرده ـ همچند دوانگشت یا دودنده ـ برزمین بیندازد و چربی یا مغز آن استخوان در زمین فرو نشیند ، پاد افره گاهش چیست ؟
19
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره گناهش دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست ازیانه با سرو شو ـ چرن است .
20
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر کسی استخوانی از سگان یا مردمان مرده ـ همچند استخوان بازو یا استخوان ران ـ برزمین بیندازد و چربی یا مغز آن استخوان در زمین فرو نشیند ، پاد افره گاهش چیست ؟
21
اهوره مزدا پاسخ داد :
چهارصد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ،چهارصد تازیانه با سرو شو ـ چرن .
22
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر کسی استخوانی از سگان یا مردمان مرده ـ همچند کاسه ی سر ـ را برزمین بیندازد و چربی یا مغز آن استخوان در زمین فرو نشیند ، پاد افره گاهش چیست ؟
23
اهوره مزدا پاسخ داد :
ششصد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ،ششصد تازیانه با سرو شو ـ چرن .
24
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر کسی تمام پیکر سگ یا ادمی مرده را برزمین بیندازد و چربی یا مغز آن استخوان در زمین فرو نشیند ، پاد افره گاهش چیست ؟
25
اهوره مزدا پاسخ داد :
هزار تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، هزار تازیانه با سرو شو ـ چرن .
بخش سوم
26
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه مزداپرستی پوینده یا دونده یا سواره یا ارابه رانان به مرداری در آب روان برخورد ، چه باید بکند ؟
27
اهوره مزدا پاسخ داد :
ای زرتشت !
بر اوست که کفش و جامه از تن برگیرد و به درون اب رود و مردار را از آب برآورد .
بر اوست که در اب تا قوزک پا ، تازانو ، تا کمر یا تا بالای ادمی فرو رود تا بدان مردار برسد .
28
ای دادار جهان استومند ! ای اشون!
اگر آن مرداردر کار پوسیدن و از هم پاشیدن باشد ، آن مزداپرست چه باید بکند ؟
29
اهوره مزدا پاسخ اد :
بر اوست که هرچه بیشتر بتواند تکّه های مردار را با دو دست خویش بگیرد ، از آب بیرون آورد و بر زمین خشک بگذارد .
از ان پس استخوان ، وی ، چربی ، گوشت ، یا سرگین یا خونی که شاید از آن مردار در آب بازمانده باشد ، هیچ گناهی بر گردن وی نگذارد .
30
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
دروج نسو تا چه اندازه از آب استخری را به گند و پلیدی و ناپاکی می آلاید ؟
31
اهوره مزدا پاسخ داد :
شش گام درهریک از چهارسوی .
تا هنگامی که مردار را از آب برنگیرند ، آن آب پاک و آشامیدنی نیست .
پس باید مردار را از استخر بیرون کشند و بر زمین خشک فرو گذارند . . .
32
. . . و از آب استخر ، نیمی یا یک سوم یا یک چهارم یا یک پنجم را ـ به فراخور توانایی ـ بیرون کشند . پس از آن که مردار از آب گرفته شد وآب را بیرون کشیدند ، بازمانده ی آب پاک است و ستورانو مردمان می توانند مانند پیشتر از آن بیاشامند .
33
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
دروج نسو تا چه اندازه از آب چاهی را به گند و پلیدی و اپاکی می آلاید ؟
34
اهوره مزدا پاسخ داد :
تا هنگامی که مردار را از آب چاه برنیاورند ، آب آن پاک و آشامیدنی نیست . پس باید مردار را از چاه برآورند و بر زمین خشک فرو گذارند . . .
35
. . . وآب چاه ،نیمی یا یک سوم یا یک چهارم یایک پنجم را ـ به فراخور توانایی ـ بیرون کشند . پس از آن که مردار از آب گرفته شد و اب را بیرون کشیدند ، بازمانده آب پاک است و ستوران و مردمان می توانند مانند پیشتر ، از آن آب بیاشامند .
36
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
دروج نسو تا چه اندازه از یک لایه ی برف یا تگرگ را به گند و پلیدی و ناپاکی می آلاید؟
37
اهوره مزدا پاسخ داد :
سه گام از هریک از چهارسوی .
تا هنگامی که مردار را از برف یا تگرگ برنگیرند ، آب آن پاک . اشامیدنی نیست .
پس باید مردار را از برف یا تگرگ برگیرند و بر زمین خشک فرو گذارند . . .
38
. . . پس از آنکه مردار برگرفته شد ، آب آن برف یا تگرگ پاک است و توران و مردمان می توانند مانند پیشتر ، از آن آب بیاشامند .
39
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
دروج نسو تا چه اندازه از آبی روان را به گند و پلیدی و ناپاکی می آلاید ؟
40
اهوره مزدا پاسخ داد :
سه گام از پایین دست آب ، نه گام از بالا دست آب و شش گام از پهنای آب .
تا هنگامی که مردار را از آب برنگیرند ، آن آب پاک و آشامیدنی نیست .
پس باید مردار را از آب بیرون کشند و بر زمین خشک فرو گذارند . . .
41
. . . پس از آنکه مردار بر گرفته شد و آب سه بار گذشت ( هنگامی که سه بار گذشته باشد ) ، آن آب پاک است و ستوران و مردمان می توانند مانند پیشتر، از آن آب بیاشامند .
بخش چهارم
42
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
آیا هوم را هرگاه با مردار سگان یا مردمان برخورد یابد ، می توان دیگر باره پاک کرد ؟
43
اهوره مزدا پاسخ داد :
ای زرتشت اشون !
هیچ مرداری نمی تواند نوشابه ی هوم ر که برای آیین پیشکش آماده شده باشد ، به تباهی یا مرگ بیالاید .
اگر هوم برای ایین پیشکش فشرده نشده باشد، شاخه آن در برخورد با مردار به درازای چهار اگشت آلوده می شود . پس سزاوار است که آن اندازه از درازای شاخه را در میان خانه به خاک سپارند و تا یک سال بر جای بگذارند و از آن پس ، هر اشونی می تواند نوشابه برگرفته از آن را بیاشامد .
بخش پنجم
44
ای دادار جهان استومند! ای اشون !
پیکر مردگان را به کجا باید برد و در کجا باید گذاشت ؟
45
اهوره مزدا پاسخ داد :
ای زرتشت اشون !
بر فراز کوه ها ، در جایی که همیشه سگان و پرندگان مردار خوار سر می برند .
46
مزداپرسان باید پاها و موهای مرده را با مفرغ و سنگ و سرب در زمین استوار کنند ؛ مبادا که سگان و پرندگان مردارخوار ، استخوانها را برگیرند و در اب یا در پای درختان بیندازند .
47
هرگاه آنان پیکر مرده ای را در زمین استوار نکنند و سگان و پرندگان مردار خوار ، استخوانها رابرگیرند و در آب یا در پای درختان بیندازند ، پاد افره گناهشان چیست ؟
48
اهوره مزداپاسخ داد ؟
کردار آان کردار پشو تنو است وپاد افره گناهشان دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
49
ای دادارجهان استومند ! ای اشون !
استخوانهای مردگان را به کجا باید برد و در کجا باید گذاشت ؟
50
اهوره مزدا پاسخ داد :
مزدا پرستان باید استودانی بسازند در جایی که اب باران نایستد ؛ درجایی دور از گذر سگ و روباه و گرگ .
51
آنان باید اگربتوانند استودانی با سنگ و ساروج و خاک برپا کنند و اگر نتواند بایدپیکر مرده را زیر تابش ستارگان و ماه و خورشید ، برهنه روی فرش و بالشی که از آن او بوده است ، بر زمین بگذارند .