عبارات مورد جستجو در ۲۳ گوهر پیدا شد:
میرزا حبیب خراسانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۵۵
دیشب بیاد چشم تو بیدار بوده ایم
مست از خیال ساغر سرشار بوده ایم
یک عمر صرف مدرسه کردیم و خانقاه
یک عمر نیز بر در خمار بوده ایم
شب در پناه خم بخرابات و صبحدم
اندر حجاب خرقه و دستار بوده ایم
آن کار را که بر سر انکار بوده شیخ
ما صبح و شام بر سر آن کار بوده ایم
مست از شراب ناب و خراب از دو چشم دوست
دور از غرور باده پندار بوده ایم
دانی چرا بمنزل و مقصد رسیده ایم
زودتر ز دیگران، که سبکبار بوده ایم
هم در طواف کعبه و میخانه گشته ایم
هم در شمار سبحه و زنار بوده ایم
صابر همدانی : قطعات
شمارهٔ ۱
پس از سی سال رنج و آزمایش
که دادم امتیاز مغز از پوست
مرا بی شک یقین گردید حاصل
که صد دشمن، نمی ارزد به یک دوست
قوامی رازی : دیوان اشعار
شمارهٔ ۶۷ - در غزل است
ای دل اندوه یار خورده نه ای
جگر مرد کار خورده نه ای
زخم هجران دوست دیده نه ای
تیغ در کارزار خورده نه ای
شربت وصل خورده ای لیکن
ضربت هجر یار خورده نه ای
در بیابان رنج مهجوران
آب ناخوش گوار خورده نه ای
در دبستان عشق معشوقان
چوب آموزگار خورده نه ای
بوده ای یار غار عشق ولیک
زخم دندان مار خورده نه ای
نشمرندت قوامیا عاشق
که غم بی شمار خورده نه ای
گرد این کار زینهار مگرد
با خود ار زینهار خورده نه ای
نازنینی که از کمان فراق
تیر سندان گذار خورد نه ای
سیکی با خمار چشته نه ای
سیلی روزگار خورده نه ای