عبارات مورد جستجو در ۲۹ گوهر پیدا شد:
رشیدالدین میبدی : ۳۸- سورة ص- مکیة
۱ - النوبة الثانیة
بدان که این سوره هشتاد و هشت آیت است و هفتصد و سى و دو کلمه و سه هزار و شصت و هفت حرف، جمله به مکه فرو آمد از آسمان و مکّى شمرند، و درین سوره ناسخ و منسوخ نیست مگر دو آیت: یکى إِنْ یُوحى إِلَیَّ إِلَّا أَنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ معنى نذرات درین آیت منسوخ است بآیت سیف، دیگر آیت وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ منسوخ است بآیت سیف. سعید مسیب گفت: بلغنى انه ما من عبد یقرأ ص کلّ لیلة الّا اهتزّ له العرش.
قوله تعالى: «ص» مفسران را درین حرف قولهاست مختلف ابن عباس گفت و ضحاک: «ص» اى صدق اللَّه و صدق محمد. باین قول «وَ الْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ» قسم است و جواب قسم فرا پیش داشته میگوید: باین قرآن بزرگوار با شرف با بیان که اللَّه راست گفت و محمد راست گفت. و گفتهاند: در آسمان بحرى است که عرش اللَّه بران بحر است و «ص» نام آن بحر است. و قیل: هو اسم من أسماء اللَّه. و قیل: هو اسم للقرآن. و قیل: هو اسم للسّورة. و در شواذّ خواندهاند: «صاد» بفتح دال، یعنى اقرأ صاد و بکسر دال خواندهاند فیکون مشتقّا من المصاداة و هى الملاینة و المساهلة، باین قول معنى آنست که: اى محمد رفق بکار دار و سهل فراگیر، همانست که جاى دیگر فرمود: «خُذِ الْعَفْوَ». و قیل: هى المعارضة، اى عارض القرآن بعملک و کلّ شأنک.
«وَ الْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ» اى ذى الشرف و الصّیت، کقوله: «وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ». و شرفه انه لیس بمخلوق و قال ابن عباس و مقاتل: «ذِی الذِّکْرِ» اى ذى البیان. و قیل: «ذِی الذِّکْرِ» اى فیه ذکر الاولین و نبأ الآخرین. و در جواب قسم علماى تفسیر مختلفاند، قومى گفتند: جواب قسم «کَمْ أَهْلَکْنا» است، و تقدیره: لکم اهلکنا، فخذف اللام لتطاول الکلام، کقوله فى سورة الشمس: «قَدْ أَفْلَحَ» تقدیره لقد افلح، لکن لمّا حیل بین القسم و المقسم علیه حذف اللام فکذلک هاهنا. و گفتهاند: جواب قسم در آخر سوره است: إِنَّ ذلِکَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ و قیل: ان هذا لرزقنا.
و قیل: جوابه: «إِنْ کُلٌّ إِلَّا کَذَّبَ الرُّسُلَ» کقوله: تَاللَّهِ إِنْ کُنَّا و کقوله فى: وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ و إِنْ کُلُّ نَفْسٍ. و قال النحاس: جواب القسم محذوف. و قیل: «بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا» حلّ محلّ الجواب، تقدیره: و القرآن ذى الذکر ما آمن بک قومک و ما الامر کما یقول هؤلاء الکفّار.
«بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ» رب العزة سوگند یاد میکند بصاد و بقرآن که این قوم تو نگرویدند بتو و نه چنانست که ایشان گفتند که تو دروغ زنى و سخن دروغ آوردى، بلکه ایشان در ستیزاند و در عداوت ظاهر و از راه صواب برگشته و از حقّ روى گردانیده. «فِی عِزَّةٍ» اى فى انفة من الانقیاد للحقّ و فى تکبّر عن قبول الحقّ، «وَ شِقاقٍ» اى خلاف و عداوة، و منه قیل للعصیان: شقّ العصا.
قوله: کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَبْلِهِمْ اى من قبل قریش، «مِنْ قَرْنٍ» یعنى من الامم الخالیة، و القرن اسم لاهل کلّ عصر. و قیل: هو اسم للزّمان، و تقدیره: من اهل قرن و هو ثلاثون سنة، و قیل: ستّون. و قیل: ثمانون. و قیل: مائة. و قیل: مائة و عشرون
«فَنادَوْا» اى استغاثوا و رفعوا اصواتهم بالویل عند نزول العذاب و حلول النقمة «وَ لاتَ» بمعنى لیس بلغة اهل الیمن. قال الشاعر:
طلبوا صلحنا ولات اوان
فاجبنا ان لیس حین بقاء
و نصب «حِینَ» لانّ معنى لات لیس فنصب بلات کما ینصب بلیس، اى لیس الحین حین مناص. و یجوز «وَ لاتَ حِینَ» برفع النّون على انه اسم لیس و خبره محذوف اى لیس حین مناص لهم. و الکسر شاذ شبیه بالخطاء عند البصریّین و لم یروه سیبویه و الخلیل و الّذى علیه العمل النصب و الرّفع. و قال الاخفش: انّ «لاتَ حِینَ مَناصٍ» نصبها بلا، کما تقول: لا رجل فى الدّار، و دخلت التّاء للتّأنیث. و قیل: هى «لا» زیدت فیها التّاء کقولهم: ربّ و ربّت، و ثمّ و ثمّت. و قیل: التّاء یلحق بحین کقول الشاعر:
العاطفون تحین ما من عاطف
و المطعمون زمان ما من مطعم
و «المناص» مصدر ناص، ینوص، نوصا و مناصا، و هو الفرار و الهرب، ابن عباس گفت: کافران در حرب بوقت عزیمت با یکدیگر میگفتند: مناصا، اى اهربوا و خذوا حذرکم. روز بدر بوقت نزول عذاب همچنین گفتند: مناصا بگریزید و حذر کنید.
ربّ العالمین بجواب ایشان فرمود: لاتَ حِینَ مَناصٍ نه جاى این سخن است و نه وقت گریز.
«وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ» اى من ان جاءهم، «مُنْذِرٌ مِنْهُمْ» اى رسول من انفسهم و نسبهم، یعنى محمدا علیه الصلاة و السلام، استبعدوا ان یکون النبى من البشر.
«وَ قالَ الْکافِرُونَ هذا ساحِرٌ کَذَّابٌ» یسحر اعیننا فى اظهار المعجزات، «کَذَّابٌ» یکذب على اللَّه انه رسوله.
«أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً» معنى «جعل» هاهنا سمّى و حکم. «إِنَّ هذا لَشَیْءٌ عُجابٌ» اى عجیب فى النهایة و کیف یسع الخلق کلّهم اله واحد! العجیب و العجاب واحد، یقال: رجل کریم و کرام، و طویل و طوال، و عریض و عراض، و جمیل و جمال، و قریب و قراب، و کبیر و کبار، و قد یشدّد للمبالغة فیقال: جمّال و حسّان و کبّار، و منه قوله: وَ مَکَرُوا مَکْراً کُبَّاراً.
سبب نزول این آیت آن بود که چون عمر خطاب باسلام درآمد مسلمانان شاد شدند و کافران بغایت اندوهگن و غمگین گشتند و کار بریشان سخت شد و دشوار، تا ولید مغیره که مهتر و پیر ایشان بود فرا صنادید و اشراف قریش گفت، و کانوا خمسة عشر رجلا: بر بو طالب روید و او را گوئید: انت شیخنا و کبیرنا و قد علمت ما فعل هؤلاء السفهاء بنا فرّقوا جمعنا و سفّهوا احلامنا و انا جئناک لتقضى بیننا و بین ابن اخیک، پانزده مرد از ان صنادید و اشراف قریش برخاستند و بر بو طالب شدند و بو طالب بیمار بود، او را عیادت کردند آن گه گفتند: مىبینى که این نادانان و ناکسان بما چه کردند و ما بچه روز رسیدیم؟ جمع ما پراکنده کردند و پیران ما را حرمت برداشتند و خدایان ما را خوار کردند، اکنون ما بر تو آمدیم که سرور و مهتر ما تویى و تیمار بر ما تویى تا این برادرزاده خود را بخوانى و میان ما و وى براستى حکم کنى، او ما را با خدایان ما فروگذارد تا ما وى را بخداى وى فروگذاریم، نه او ما را رنجاند و نه ما او را رنجانیم، بو طالب کس فرستاد و رسول را (ص) بخواند، رسول خدا آمد و بر بالین وى بنشست، و بو طالب سخنان ایشان با وى بگفت. رسول اللَّه جواب داد که: انما ادعوهم الى کلمة واحدة یملکون بها العرب و تدین لهم بها العجم من ایشان را که میخوانم بر یک کلمه میخوانم تا بدان بر عرب و عجم دست یابند و خلق ایشان را زیر دست شوند. بو جهل گفت: ما هى لک فهى لک و عشر امثالها آن چه کلمت است و چه درخواست بگو تا مرادت بدهیم این و ده چندین. رسول خداى فرمود: «تشهدون ان لا اله الّا اللَّه».
آن بدبختان بیگانگان چون کلمت شهادت شنیدند نفور گشتند و بخشم و غیظ برخاستند و رفتند و میگفتند: «أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً» مىبینى که چه میگوید، خدایان را با یکى آورد، یک خداى کار همه عالم و همه خلق چون راست دارد، فانزل اللَّه هذه الآیات.
آن گه ولید مغیره با قوم میگوید: «امْشُوا» و اترکوا محمدا «وَ اصْبِرُوا عَلى آلِهَتِکُمْ» اى على عبادتها «إِنَّ هذا» یعنى التوحید «لَشَیْءٌ یُرادُ» اى هذا امر یریده محمد گفتند این توحید چیزى است و کارى که محمد خود میخواهد و مىباید که او را پیش شود تا ما را زیر دست خود کند. و قیل: «إِنَّ هذا لَشَیْءٌ یُرادُ» اى هذا الاستعلاء و الترفع و الریاسة شىء یریده کل احد و کل ذى همّة. و قیل: «إِنَّ هذا لَشَیْءٌ یُرادُ» بنا و مکر یمکر علینا.
«ما سَمِعْنا بِهذا» اى بهذا الّذى یقوله محمد من التوحید «فِی الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ» یعنى النصرانیة التی هى آخر الملک فانّهم لا یوحّدون بل یقولون ثالث ثلاثة. و قیل: «فِی الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ» اى فى زمان قریش و دینهم الّذى هم علیه. «إِنْ هذا إِلَّا اخْتِلاقٌ» کذب و افتعال اختلقه محمد من تلقاء نفسه. «أَ أُنْزِلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ» یعنى: و انزل علیه القرآن و اعطى النبوة من بیننا و لیس هو باکبرنا و لا اشرفنا، یقوله اهل مکة حسدا فاجابهم اللَّه تعالى: بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِنْ ذِکْرِی وحیى و وحدانیّتى، اى انهم لا یکذّبونک و لکن جحدوا آیاتى: بَلْ لَمَّا یَذُوقُوا عَذابِ اى لم یذوقوه بعد و سیذوقون.
قال قتادة: هو یوم بدر اخبرهم اللَّه به قبل ان یکون. و قیل: لم یذوقوا عذابى و لو ذاقوه لمّا قالوا هذا القول.
«أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَةِ رَبِّکَ» الرحمة فى هذه الآیة که فى قوله: أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ معنا هما الرسالة، یقول تعالى: أ عندهم مفاتیح النبوّة فیعطونها من یشاء. و قیل: «خَزائِنُ رَحْمَةِ رَبِّکَ» اى علم ربک فهم یعلمون على من ینزل وحى ربک «الْعَزِیزِ» فى ملکه «الْوَهَّابِ» لمن یشاء ما یشاء.
«أَمْ لَهُمْ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما» فیفعلون ما یشاءون من الا عطاء و المنع، اى لیس لهم ذلک و کیف یتجاسرون على عداوتى ولى ملک السماوات و الارض و ما بینهما، ثم قال: «فَلْیَرْتَقُوا فِی الْأَسْبابِ» یعنى ان یملکوا السماء فلیصعدوا الیها و لیأتوا منها بالوحى الى من یختارون. و هذا امر توبیخ و تعجیز. و اسباب السمّوات ابوابها.
قال زهیر بن ابى سلمى:
و من هاب اسباب المنایا ینلنه
و لو رام اسباب السماء بسلّم
«جُنْدٌ ما هُنالِکَ» اى هؤلاء الذین یقولون هذا القول: «جُنْدٌ ما هُنالِکَ» و «ما» صلة مهزوم، اى مقهور مغلوب «مِنَ الْأَحْزابِ» اى من جملة الاحزاب الذین یتحزّبون علیک یوم بدر و یهزمون الحزب الجند المتحزبون على من عداهم. تقول حزّبت علیک الاحزاب، اى هیجت علیک الاعداء. و قیل: «مِنَ الْأَحْزابِ» اى هم من القرون الماضیة الّذین تحزّبوا و تجمعوا على الانبیاء بالتکذیب فقهروا و اهلکوا. و قیل: «الاحزاب» هاهنا ابلیس و اتباعه. نزول این آیه به مکه بود و وقوع این حالت روز بدر بود و «هُنالِکَ» اشارت است بروز بدر و بمصارع قوم، خلاصه معنى آنست که کفّار مکه حزبىاند از احزاب ابلیس و اتباع وى سپاهى از سپاههاى پیشین دشمنان پیغامبران که بر پیغامبران جمع آمدند و ایشان را دروغ زن گرفتند تا همه مقهور و مغلوب گشتند و هلاک شدند، اینان هم چنان بر دشمنى تو جمع آیند روز بدر و باز شکسته شوند مغلوب و مقهور، همانست که جاى دیگر فرمود «سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ یُوَلُّونَ الدُّبُرَ».
ثم قال تعالى معزّیا لنبیّه (ص): کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ اى قبل اهل مکه «قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ» یعنى فرعون موسى «ذُو الْأَوْتادِ» اى ذو الملک الشدید الثابت و القوّة و البطش، من قول العرب: هم فى عزّ ثابت الاوتاد، اى دائم شدید. و قیل ذو الجنود و الجموع الکثیرة، یعنى انهم کانوا یقوّون امره و یشدّدون ملکه کما یقوّى الوتد الشیء. و قیل: ارادوا اوتاد الخیام و کانت فیها کثیرة. قال ابن عباس و محمد بن کعب: «ذُو الْأَوْتادِ» اى ذو الأبنیة المحکمة و ذلک انه بنى ابنیة طویلة محکمة صارت کالاوتاد تطول بقائها و ثباتها. و قال الکلبى و مقاتل: «الاوتاد» جمع الوتد، و کانت له اوتاد یعذب الناس علیها فکان اذا غضب على احد مدّة مستلقیا بین اربعة اوتاد یعذّب الناس علیها شدّ کلّ ید و کلّ رجل منه الى ساریة و کان کذلک فى الهواء بین السماء و الارض حتى یموت. و قال مجاهد و مقاتل بن حیان: کان یمدّ الرجل مستلقیا على الارض ثمّ یتد یدیه و رجلیه و رأسه على الارض بالأوتاد و یرسل علیه العقارب و الحیّات. و قال قتاده و عطاء: کانت له اوتاد و ارسان و ملاعب یلعب علیه بین یدیه.
«وَ ثَمُودُ» و هم قوم صالح. قال ابن عباس: انّ قوم صالح آمنوا به فلما مات صالح رجعوا بعده عن الایمان فاحیا اللَّه صالحا و بعثه الیهم فاعلمهم انه صالح فکذّبوه فاتاهم بالنّاقة فکذّبوه فعقروها فاهلکهم اللَّه. «وَ قَوْمُ لُوطٍ» و قال مجاهد. کانوا اربع مائة الف بیت فى کلّ بیت عشرة. و قال عطاء: ما من احد من الانبیاء الّا یقوم معه یوم القیمة قوم من امّته الّا لوط فانه یقوم وحده. «وَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ» کذّبوا شعیبا. و قیل: هم اصحاب الرس ایضا یأتون فى الصیف الرس و یعودون فى الشتاء الى الایکة «أُولئِکَ الْأَحْزابُ» اى احزاب الشیاطین بالموالاة. و قیل: «أُولئِکَ الْأَحْزابُ» الذین تحزّبوا على الانبیاء بالعداوة، فاعلم یا محمد ان مشرکى قریش حزب من هؤلاء الاحزاب.
«إِنْ کُلٌّ إِلَّا کَذَّبَ الرُّسُلَ» اى ما کل الّا کذب الرسل، «فَحَقَّ عِقابِ» اى وجب عقابى و نزل بهم عذابى.
«وَ ما یَنْظُرُ» اى ما ینتظر «هؤُلاءِ» یعنى کفار مکة، و المعنى یلحقهم لحوق المنتظر و ان کانوا لا یتوقعون، «إِلَّا صَیْحَةً واحِدَةً» و هى النفخة الاولى نفخة الفزع، «ما لَها مِنْ فَواقٍ» قرأ حمزة و الکسائى: «فواق» بضمّ الفاء، و قرأ الآخرون بفتحها، و هما لغتان، بالفتح لغة قریش و بالضم لغة تمیم، و المعنى: مالها من رجوع و مردّ، اى ما یردّ ذلک الصوت فیکون لها رجوع. و قیل: مالها نظرة و لا مثنویة، اى تلک الصیحة الّتى هى میعاد عذابهم اذا جاءت لم تردّ و لم تصرف. و قیل: الفواق بالفتح الافاقة و الفواق بالضم ما بین الحلبتین، اى العذاب لا یمهلهم بذلک القدر الیسیر.
«وَ قالُوا رَبَّنا عَجِّلْ لَنا قِطَّنا» هذا قول النضر بن الحارث بن علقمة بن کلدة الخزاعى کان من شیاطینهم و نزل فى شأنه فى القرآن بضع عشرة آیة، و هو الذى قال: «فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ» و القطّ الصّک و هو الحظّ اخذ من القطّ و هو القطع، فالقطّ فى الاصل النصیب المقطوع. فقیل للکتاب الذى یکتب للرّجل بنصیبه القطّ، و المعنى: عجّل لنا نصیبنا المقطوع من العذاب. و قال الکلبى: لمّا نزلت: «فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ» «وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِشِمالِهِ» قاله استهزاء: عجّل لنا کتابنا فى الدّنیا «قَبْلَ یَوْمِ الْحِسابِ».
«اصْبِرْ عَلى ما یَقُولُونَ وَ اذْکُرْ عَبْدَنا داوُدَ» اى اصبر على اذى قومک فانک مبتلى بذلک کما صبر سائر الانبیاء على ما ابتلیتهم به، ثم عدّهم و بدأ بداود علیه السلام فقال: «وَ اذْکُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَیْدِ» اى ذا القوّة فى العبادة کان یصوم یوما و یفطر یوما و ذلک اشد الصوم و کان یقوم اللیل کله.
قال رسول اللَّه (ص): «انّ احبّ الصیام الى اللَّه صوم داود و احبّ الصلاة الى اللَّه صلاة داود و کان یصوم یوما و یفطر یوما و کان ینام نصف اللیل و یقوم ثلثه و ینام سدسه».
و قیل: ذا القوّة فى الملک. و قیل: فى الحرب. «إِنَّهُ أَوَّابٌ» رجّاع الى اللَّه عزّ و جل بالتوبة عن کلّ ما یکره. و قیل: مطیع. و قیل: مسبّح بلغة الحبشة.
قوله تعالى: «ص» مفسران را درین حرف قولهاست مختلف ابن عباس گفت و ضحاک: «ص» اى صدق اللَّه و صدق محمد. باین قول «وَ الْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ» قسم است و جواب قسم فرا پیش داشته میگوید: باین قرآن بزرگوار با شرف با بیان که اللَّه راست گفت و محمد راست گفت. و گفتهاند: در آسمان بحرى است که عرش اللَّه بران بحر است و «ص» نام آن بحر است. و قیل: هو اسم من أسماء اللَّه. و قیل: هو اسم للقرآن. و قیل: هو اسم للسّورة. و در شواذّ خواندهاند: «صاد» بفتح دال، یعنى اقرأ صاد و بکسر دال خواندهاند فیکون مشتقّا من المصاداة و هى الملاینة و المساهلة، باین قول معنى آنست که: اى محمد رفق بکار دار و سهل فراگیر، همانست که جاى دیگر فرمود: «خُذِ الْعَفْوَ». و قیل: هى المعارضة، اى عارض القرآن بعملک و کلّ شأنک.
«وَ الْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ» اى ذى الشرف و الصّیت، کقوله: «وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ». و شرفه انه لیس بمخلوق و قال ابن عباس و مقاتل: «ذِی الذِّکْرِ» اى ذى البیان. و قیل: «ذِی الذِّکْرِ» اى فیه ذکر الاولین و نبأ الآخرین. و در جواب قسم علماى تفسیر مختلفاند، قومى گفتند: جواب قسم «کَمْ أَهْلَکْنا» است، و تقدیره: لکم اهلکنا، فخذف اللام لتطاول الکلام، کقوله فى سورة الشمس: «قَدْ أَفْلَحَ» تقدیره لقد افلح، لکن لمّا حیل بین القسم و المقسم علیه حذف اللام فکذلک هاهنا. و گفتهاند: جواب قسم در آخر سوره است: إِنَّ ذلِکَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ و قیل: ان هذا لرزقنا.
و قیل: جوابه: «إِنْ کُلٌّ إِلَّا کَذَّبَ الرُّسُلَ» کقوله: تَاللَّهِ إِنْ کُنَّا و کقوله فى: وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ و إِنْ کُلُّ نَفْسٍ. و قال النحاس: جواب القسم محذوف. و قیل: «بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا» حلّ محلّ الجواب، تقدیره: و القرآن ذى الذکر ما آمن بک قومک و ما الامر کما یقول هؤلاء الکفّار.
«بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ» رب العزة سوگند یاد میکند بصاد و بقرآن که این قوم تو نگرویدند بتو و نه چنانست که ایشان گفتند که تو دروغ زنى و سخن دروغ آوردى، بلکه ایشان در ستیزاند و در عداوت ظاهر و از راه صواب برگشته و از حقّ روى گردانیده. «فِی عِزَّةٍ» اى فى انفة من الانقیاد للحقّ و فى تکبّر عن قبول الحقّ، «وَ شِقاقٍ» اى خلاف و عداوة، و منه قیل للعصیان: شقّ العصا.
قوله: کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَبْلِهِمْ اى من قبل قریش، «مِنْ قَرْنٍ» یعنى من الامم الخالیة، و القرن اسم لاهل کلّ عصر. و قیل: هو اسم للزّمان، و تقدیره: من اهل قرن و هو ثلاثون سنة، و قیل: ستّون. و قیل: ثمانون. و قیل: مائة. و قیل: مائة و عشرون
«فَنادَوْا» اى استغاثوا و رفعوا اصواتهم بالویل عند نزول العذاب و حلول النقمة «وَ لاتَ» بمعنى لیس بلغة اهل الیمن. قال الشاعر:
طلبوا صلحنا ولات اوان
فاجبنا ان لیس حین بقاء
و نصب «حِینَ» لانّ معنى لات لیس فنصب بلات کما ینصب بلیس، اى لیس الحین حین مناص. و یجوز «وَ لاتَ حِینَ» برفع النّون على انه اسم لیس و خبره محذوف اى لیس حین مناص لهم. و الکسر شاذ شبیه بالخطاء عند البصریّین و لم یروه سیبویه و الخلیل و الّذى علیه العمل النصب و الرّفع. و قال الاخفش: انّ «لاتَ حِینَ مَناصٍ» نصبها بلا، کما تقول: لا رجل فى الدّار، و دخلت التّاء للتّأنیث. و قیل: هى «لا» زیدت فیها التّاء کقولهم: ربّ و ربّت، و ثمّ و ثمّت. و قیل: التّاء یلحق بحین کقول الشاعر:
العاطفون تحین ما من عاطف
و المطعمون زمان ما من مطعم
و «المناص» مصدر ناص، ینوص، نوصا و مناصا، و هو الفرار و الهرب، ابن عباس گفت: کافران در حرب بوقت عزیمت با یکدیگر میگفتند: مناصا، اى اهربوا و خذوا حذرکم. روز بدر بوقت نزول عذاب همچنین گفتند: مناصا بگریزید و حذر کنید.
ربّ العالمین بجواب ایشان فرمود: لاتَ حِینَ مَناصٍ نه جاى این سخن است و نه وقت گریز.
«وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ» اى من ان جاءهم، «مُنْذِرٌ مِنْهُمْ» اى رسول من انفسهم و نسبهم، یعنى محمدا علیه الصلاة و السلام، استبعدوا ان یکون النبى من البشر.
«وَ قالَ الْکافِرُونَ هذا ساحِرٌ کَذَّابٌ» یسحر اعیننا فى اظهار المعجزات، «کَذَّابٌ» یکذب على اللَّه انه رسوله.
«أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً» معنى «جعل» هاهنا سمّى و حکم. «إِنَّ هذا لَشَیْءٌ عُجابٌ» اى عجیب فى النهایة و کیف یسع الخلق کلّهم اله واحد! العجیب و العجاب واحد، یقال: رجل کریم و کرام، و طویل و طوال، و عریض و عراض، و جمیل و جمال، و قریب و قراب، و کبیر و کبار، و قد یشدّد للمبالغة فیقال: جمّال و حسّان و کبّار، و منه قوله: وَ مَکَرُوا مَکْراً کُبَّاراً.
سبب نزول این آیت آن بود که چون عمر خطاب باسلام درآمد مسلمانان شاد شدند و کافران بغایت اندوهگن و غمگین گشتند و کار بریشان سخت شد و دشوار، تا ولید مغیره که مهتر و پیر ایشان بود فرا صنادید و اشراف قریش گفت، و کانوا خمسة عشر رجلا: بر بو طالب روید و او را گوئید: انت شیخنا و کبیرنا و قد علمت ما فعل هؤلاء السفهاء بنا فرّقوا جمعنا و سفّهوا احلامنا و انا جئناک لتقضى بیننا و بین ابن اخیک، پانزده مرد از ان صنادید و اشراف قریش برخاستند و بر بو طالب شدند و بو طالب بیمار بود، او را عیادت کردند آن گه گفتند: مىبینى که این نادانان و ناکسان بما چه کردند و ما بچه روز رسیدیم؟ جمع ما پراکنده کردند و پیران ما را حرمت برداشتند و خدایان ما را خوار کردند، اکنون ما بر تو آمدیم که سرور و مهتر ما تویى و تیمار بر ما تویى تا این برادرزاده خود را بخوانى و میان ما و وى براستى حکم کنى، او ما را با خدایان ما فروگذارد تا ما وى را بخداى وى فروگذاریم، نه او ما را رنجاند و نه ما او را رنجانیم، بو طالب کس فرستاد و رسول را (ص) بخواند، رسول خدا آمد و بر بالین وى بنشست، و بو طالب سخنان ایشان با وى بگفت. رسول اللَّه جواب داد که: انما ادعوهم الى کلمة واحدة یملکون بها العرب و تدین لهم بها العجم من ایشان را که میخوانم بر یک کلمه میخوانم تا بدان بر عرب و عجم دست یابند و خلق ایشان را زیر دست شوند. بو جهل گفت: ما هى لک فهى لک و عشر امثالها آن چه کلمت است و چه درخواست بگو تا مرادت بدهیم این و ده چندین. رسول خداى فرمود: «تشهدون ان لا اله الّا اللَّه».
آن بدبختان بیگانگان چون کلمت شهادت شنیدند نفور گشتند و بخشم و غیظ برخاستند و رفتند و میگفتند: «أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً» مىبینى که چه میگوید، خدایان را با یکى آورد، یک خداى کار همه عالم و همه خلق چون راست دارد، فانزل اللَّه هذه الآیات.
آن گه ولید مغیره با قوم میگوید: «امْشُوا» و اترکوا محمدا «وَ اصْبِرُوا عَلى آلِهَتِکُمْ» اى على عبادتها «إِنَّ هذا» یعنى التوحید «لَشَیْءٌ یُرادُ» اى هذا امر یریده محمد گفتند این توحید چیزى است و کارى که محمد خود میخواهد و مىباید که او را پیش شود تا ما را زیر دست خود کند. و قیل: «إِنَّ هذا لَشَیْءٌ یُرادُ» اى هذا الاستعلاء و الترفع و الریاسة شىء یریده کل احد و کل ذى همّة. و قیل: «إِنَّ هذا لَشَیْءٌ یُرادُ» بنا و مکر یمکر علینا.
«ما سَمِعْنا بِهذا» اى بهذا الّذى یقوله محمد من التوحید «فِی الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ» یعنى النصرانیة التی هى آخر الملک فانّهم لا یوحّدون بل یقولون ثالث ثلاثة. و قیل: «فِی الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ» اى فى زمان قریش و دینهم الّذى هم علیه. «إِنْ هذا إِلَّا اخْتِلاقٌ» کذب و افتعال اختلقه محمد من تلقاء نفسه. «أَ أُنْزِلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ» یعنى: و انزل علیه القرآن و اعطى النبوة من بیننا و لیس هو باکبرنا و لا اشرفنا، یقوله اهل مکة حسدا فاجابهم اللَّه تعالى: بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِنْ ذِکْرِی وحیى و وحدانیّتى، اى انهم لا یکذّبونک و لکن جحدوا آیاتى: بَلْ لَمَّا یَذُوقُوا عَذابِ اى لم یذوقوه بعد و سیذوقون.
قال قتادة: هو یوم بدر اخبرهم اللَّه به قبل ان یکون. و قیل: لم یذوقوا عذابى و لو ذاقوه لمّا قالوا هذا القول.
«أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَةِ رَبِّکَ» الرحمة فى هذه الآیة که فى قوله: أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ معنا هما الرسالة، یقول تعالى: أ عندهم مفاتیح النبوّة فیعطونها من یشاء. و قیل: «خَزائِنُ رَحْمَةِ رَبِّکَ» اى علم ربک فهم یعلمون على من ینزل وحى ربک «الْعَزِیزِ» فى ملکه «الْوَهَّابِ» لمن یشاء ما یشاء.
«أَمْ لَهُمْ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما» فیفعلون ما یشاءون من الا عطاء و المنع، اى لیس لهم ذلک و کیف یتجاسرون على عداوتى ولى ملک السماوات و الارض و ما بینهما، ثم قال: «فَلْیَرْتَقُوا فِی الْأَسْبابِ» یعنى ان یملکوا السماء فلیصعدوا الیها و لیأتوا منها بالوحى الى من یختارون. و هذا امر توبیخ و تعجیز. و اسباب السمّوات ابوابها.
قال زهیر بن ابى سلمى:
و من هاب اسباب المنایا ینلنه
و لو رام اسباب السماء بسلّم
«جُنْدٌ ما هُنالِکَ» اى هؤلاء الذین یقولون هذا القول: «جُنْدٌ ما هُنالِکَ» و «ما» صلة مهزوم، اى مقهور مغلوب «مِنَ الْأَحْزابِ» اى من جملة الاحزاب الذین یتحزّبون علیک یوم بدر و یهزمون الحزب الجند المتحزبون على من عداهم. تقول حزّبت علیک الاحزاب، اى هیجت علیک الاعداء. و قیل: «مِنَ الْأَحْزابِ» اى هم من القرون الماضیة الّذین تحزّبوا و تجمعوا على الانبیاء بالتکذیب فقهروا و اهلکوا. و قیل: «الاحزاب» هاهنا ابلیس و اتباعه. نزول این آیه به مکه بود و وقوع این حالت روز بدر بود و «هُنالِکَ» اشارت است بروز بدر و بمصارع قوم، خلاصه معنى آنست که کفّار مکه حزبىاند از احزاب ابلیس و اتباع وى سپاهى از سپاههاى پیشین دشمنان پیغامبران که بر پیغامبران جمع آمدند و ایشان را دروغ زن گرفتند تا همه مقهور و مغلوب گشتند و هلاک شدند، اینان هم چنان بر دشمنى تو جمع آیند روز بدر و باز شکسته شوند مغلوب و مقهور، همانست که جاى دیگر فرمود «سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ یُوَلُّونَ الدُّبُرَ».
ثم قال تعالى معزّیا لنبیّه (ص): کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ اى قبل اهل مکه «قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ» یعنى فرعون موسى «ذُو الْأَوْتادِ» اى ذو الملک الشدید الثابت و القوّة و البطش، من قول العرب: هم فى عزّ ثابت الاوتاد، اى دائم شدید. و قیل ذو الجنود و الجموع الکثیرة، یعنى انهم کانوا یقوّون امره و یشدّدون ملکه کما یقوّى الوتد الشیء. و قیل: ارادوا اوتاد الخیام و کانت فیها کثیرة. قال ابن عباس و محمد بن کعب: «ذُو الْأَوْتادِ» اى ذو الأبنیة المحکمة و ذلک انه بنى ابنیة طویلة محکمة صارت کالاوتاد تطول بقائها و ثباتها. و قال الکلبى و مقاتل: «الاوتاد» جمع الوتد، و کانت له اوتاد یعذب الناس علیها فکان اذا غضب على احد مدّة مستلقیا بین اربعة اوتاد یعذّب الناس علیها شدّ کلّ ید و کلّ رجل منه الى ساریة و کان کذلک فى الهواء بین السماء و الارض حتى یموت. و قال مجاهد و مقاتل بن حیان: کان یمدّ الرجل مستلقیا على الارض ثمّ یتد یدیه و رجلیه و رأسه على الارض بالأوتاد و یرسل علیه العقارب و الحیّات. و قال قتاده و عطاء: کانت له اوتاد و ارسان و ملاعب یلعب علیه بین یدیه.
«وَ ثَمُودُ» و هم قوم صالح. قال ابن عباس: انّ قوم صالح آمنوا به فلما مات صالح رجعوا بعده عن الایمان فاحیا اللَّه صالحا و بعثه الیهم فاعلمهم انه صالح فکذّبوه فاتاهم بالنّاقة فکذّبوه فعقروها فاهلکهم اللَّه. «وَ قَوْمُ لُوطٍ» و قال مجاهد. کانوا اربع مائة الف بیت فى کلّ بیت عشرة. و قال عطاء: ما من احد من الانبیاء الّا یقوم معه یوم القیمة قوم من امّته الّا لوط فانه یقوم وحده. «وَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ» کذّبوا شعیبا. و قیل: هم اصحاب الرس ایضا یأتون فى الصیف الرس و یعودون فى الشتاء الى الایکة «أُولئِکَ الْأَحْزابُ» اى احزاب الشیاطین بالموالاة. و قیل: «أُولئِکَ الْأَحْزابُ» الذین تحزّبوا على الانبیاء بالعداوة، فاعلم یا محمد ان مشرکى قریش حزب من هؤلاء الاحزاب.
«إِنْ کُلٌّ إِلَّا کَذَّبَ الرُّسُلَ» اى ما کل الّا کذب الرسل، «فَحَقَّ عِقابِ» اى وجب عقابى و نزل بهم عذابى.
«وَ ما یَنْظُرُ» اى ما ینتظر «هؤُلاءِ» یعنى کفار مکة، و المعنى یلحقهم لحوق المنتظر و ان کانوا لا یتوقعون، «إِلَّا صَیْحَةً واحِدَةً» و هى النفخة الاولى نفخة الفزع، «ما لَها مِنْ فَواقٍ» قرأ حمزة و الکسائى: «فواق» بضمّ الفاء، و قرأ الآخرون بفتحها، و هما لغتان، بالفتح لغة قریش و بالضم لغة تمیم، و المعنى: مالها من رجوع و مردّ، اى ما یردّ ذلک الصوت فیکون لها رجوع. و قیل: مالها نظرة و لا مثنویة، اى تلک الصیحة الّتى هى میعاد عذابهم اذا جاءت لم تردّ و لم تصرف. و قیل: الفواق بالفتح الافاقة و الفواق بالضم ما بین الحلبتین، اى العذاب لا یمهلهم بذلک القدر الیسیر.
«وَ قالُوا رَبَّنا عَجِّلْ لَنا قِطَّنا» هذا قول النضر بن الحارث بن علقمة بن کلدة الخزاعى کان من شیاطینهم و نزل فى شأنه فى القرآن بضع عشرة آیة، و هو الذى قال: «فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ» و القطّ الصّک و هو الحظّ اخذ من القطّ و هو القطع، فالقطّ فى الاصل النصیب المقطوع. فقیل للکتاب الذى یکتب للرّجل بنصیبه القطّ، و المعنى: عجّل لنا نصیبنا المقطوع من العذاب. و قال الکلبى: لمّا نزلت: «فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ» «وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِشِمالِهِ» قاله استهزاء: عجّل لنا کتابنا فى الدّنیا «قَبْلَ یَوْمِ الْحِسابِ».
«اصْبِرْ عَلى ما یَقُولُونَ وَ اذْکُرْ عَبْدَنا داوُدَ» اى اصبر على اذى قومک فانک مبتلى بذلک کما صبر سائر الانبیاء على ما ابتلیتهم به، ثم عدّهم و بدأ بداود علیه السلام فقال: «وَ اذْکُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَیْدِ» اى ذا القوّة فى العبادة کان یصوم یوما و یفطر یوما و ذلک اشد الصوم و کان یقوم اللیل کله.
قال رسول اللَّه (ص): «انّ احبّ الصیام الى اللَّه صوم داود و احبّ الصلاة الى اللَّه صلاة داود و کان یصوم یوما و یفطر یوما و کان ینام نصف اللیل و یقوم ثلثه و ینام سدسه».
و قیل: ذا القوّة فى الملک. و قیل: فى الحرب. «إِنَّهُ أَوَّابٌ» رجّاع الى اللَّه عزّ و جل بالتوبة عن کلّ ما یکره. و قیل: مطیع. و قیل: مسبّح بلغة الحبشة.
رشیدالدین میبدی : ۳۸- سورة ص- مکیة
۳ - النوبة الثانیة
قوله: وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ قال ابن عباس: اولادنا من مواهب اللَّه تعالى: یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ إِناثاً وَ یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ الذُّکُورَ، و قد سمى اللَّه عزّ و جلّ الولد الهبة فى القرآن فى مواضع منها قوله: وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا لِأَهَبَ لَکِ غُلاماً زَکِیًّا.
«نِعْمَ الْعَبْدُ» کنایة یکنى بها عن کلّ مدحة، اى نعم العبد سلیمان «إِنَّهُ أَوَّابٌ» رجّاع الى اللَّه بالعبادة.
«إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ» اى على سلیمان، «بِالْعَشِیِّ» اى بعد الظّهر، «الصَّافِناتُ» اى الخیول الّتى تثنى احدى قوائمها و تقف على سنبکها و السّنبک طرف مقدم الحافر.
و قیل: الصّافن من الخیل القائم باىّ صفة کانت، و فى الحدیث: «من سرّه ان یقوم له الرّجال صفونا فلیتبوّأ مقعده من النار، یعنى قیاما، و «الجیاد» الخیار السراع، واحدها جواد، و قیل: واحدها جود کسوط و سیاط و قیل: الجیاد الطّوال الاعناق مشتقّ من الجید.
«فَقالَ إِنِّی أَحْبَبْتُ» اى آثرت، کقوله تعالى: یَسْتَحِبُّونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَى الْآخِرَةِ یعنى یؤثرون. «حُبَّ الْخَیْرِ» یعنى حبّ الخیل، سمّیت الخیل خیرا لکثرة ما فیها من الخیر.
و فى الحدیث الصحیح: «الخیل معقود فى نواصیها الخیر الى یوم القیمة»
و قد سمّى اللَّه عزّ و جلّ فى کتابه فى مواضع متاع الدنیا و الظّفر بها خیرا على ماهى عند النّاس حتّى قال: «وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنالُوا خَیْراً».
و قوله: عَنْ ذِکْرِ رَبِّی اى على ذکر ربى، و «الذکر» هاهنا صلاة العصر بدلیل قوله: «بِالْعَشِیِّ» و کانت فرضا علیه و سمّیت لصلوة ذکرا لانها مشحونة بالذکر من قوله عزّ و جلّ: وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ اى یصلّى فیها.
قوله: حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ اى توارت الشمس بالحجاب یعنى باللیل لانّ اللیل یستر کلّ شىء. و قیل: الحجاب جبل قاف. و قیل: هو جبل دون قاف مسیرة سنة و الشّمس تغرب من ورائه. خلاف است میان علماى تفسیر که آن اسبها چند بودند و بر چه صفت بودند و از کجا بوى رسیدند. عکرمه گفت: بیست هزار بودند. ابراهیم تیمى گفت: بیست بودند. حسن گفت: هزار بودند و پرها داشتند، اسبهاى بحرى بودند شیاطین از بهر سلیمان آورده بودند. مقاتل گفت: اسبهاى داود بودند سلیمان آن را میراث برد از پدر. کلبى گفت: سلیمان بغزاة اهل دمشق و نصیبین شد و ازیشان بغنیمت یافت، اسبهاى تازیى بودند نیکو رنگ نیکو قدّ تیزرو سلیمان نماز پیشین بگزارد و بر کرسى نشست و بفرمود تا آن اسبها بر وى عرضه کردند، بآن مشغول گشت و نماز دیگر فراموش کرد، چون نهصد بر وى عرضه کرده بودند در بافت که نماز دیگر نگزارده، بآفتاب نگرست، آفتاب بمغرب رسیده بود و وقت نماز بر وى فوت شده، دلتنگ و غمگین گشت، گفت: «رُدُّوها عَلَیَّ» باز ارید بمن آن اسبها که بر من عرضه میکردید تا نماز از من فائت شد، «فَطَفِقَ مَسْحاً» اى ما زال یمسح، اى یقطع قطعا بالسّوق، جمع ساق کدار و دور فجعل یقطع اعناقها و یعرقب ارجلها و لم یفعل ذلک الّا و قد اباح اللَّه له ذلک و ما اباح اللَّه فلیس بمنکر. قال محمد بن اسحاق: لم یعنّفه اللَّه على عقر الخیل اذ کان ذلک اسفا على ما فاته من فریضة ربه. و قال بعضهم انه ذبحها ذبحا و تصدّق بلحومها و کان الذّبح على ذلک الوجه مباحا فى شریعته. و قیل: معناه انه حبسها فى سبیل اللَّه و کوى ساقها و اعناقها بکىّ الصدقة. ابن عباس گفت: سلیمان آن اسبها را بشمشیر پى کرد و گردن زد و آن از سلیمان بحق جلّ جلاله تقرب بود و او را مباح بود، هر چند که درین امّت کشتن اسبان بر ان صفت مباح نیست و حلال نیست، و یجوز اباحه اللَّه الشیء فى وقت و حظره ایّاه فى وقت. و گفتهاند: اسبان هزار بودند امّا بوقت عرض نهصد، او را مشغول داشتند تا نماز از وى فائت شد، آن نهصد را بکشت و صد بماند، امروز هر چه در دنیا اسب تازى است از نژاد آن صد است.
و روى عن على (ع) قال: قال سلیمان بامر اللَّه عزّ و جلّ للملئکة الموکلین بالشمس، «ردّوها علىّ» یعنى الشّمس فردّوها علیه حتّى صلّى العصر فى وقتها، و ذلک انه کان یعرض علیه الخیل لجهاد عدوّ «حتّى توارت بالحجاب».
قوله: وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمانَ وَ أَلْقَیْنا عَلى کُرْسِیِّهِ جَسَداً اختلاف عظیم است علما را درین آیت بآن که فتنه سلیمان را چه سبب بود و آن جسد که بود و ما آنچه بصحّت نزدیکتر است بگوئیم: محمد بن اسحاق روایت کند از وهب منبه گفت: سلیمان مردى بود غازى پیوسته در غزاة بودى و باعلاء کلمه حقّ و اظهار دین اسلام کوشیدى، وقتى شنید که در جزیره دریا شهرستانى است که آن را صیدون گویند و آن را پادشاهى است عظیم که آنجا ملک میراند و بت میپرستد و هیچ پادشاه را و هیچ لشکر را بر وى راه نیست از انک در پیش وى دریاست، امّا سلیمان بر مرکب باد با خیل و حشم آنجا رسید و بر وى غلبه کرد و او را بکشت و هر چه داشت بغنیمت برداشت و در میان غنیمت دختر آن پادشاه بود ببردگى آورده نام وى جراده و کانت اکثر ما فى العالم حسنا و جمالا فاصطفاها سلیمان لنفسه و دعاها الى الاسلام فاسلمت. دختر باسلام درآمد و سلیمان او را خاصه خویش کرد و او را بر زنان دیگر افزونى نهاد هم بدوستى و هم بمراعات، دختر پیوسته بر یاد پدر خویش و ملک میگریست و زارى میکرد، لا یرقاء دمعها و لا یذهب حزنها و لا تنظر الى سلیمان الّا شزرا و لا تکلّمه الّا نزرا. و سلیمان از انک او را دوست میداشت هر چه خواست مراد وى میداد، سلیمان را گفت: اگر میخواهى که اندوه من کم شود و سکون دل من پدید آید تا با مهر و محبّت تو پردازم، شیاطین را فرماى تا تمثالى سازند بر صورت پدر من تا وى را مىبینم و تسلّى خود بدان حاصل میکنم، سلیمان بفرمود تا تمثال پدر وى بساختند و فرا پیش وى نهادند و آن را جامه پوشانیدند، شیاطین در غیبت سلیمان با وى گفتند: عظّمى اباک و اسجدى له پدر خود را گرامى دار و او را سجود کن، دختر او را سجود میکرد، کنیزکان و خدمتکاران که او را چنان دیدند همه سجود کردند و گفتند: هذا دین الملک و دین امرأة الملک و هى اعلم بما تصنع، چهل روز در خانه سلیمان آن بت را مىپرستیدند و سلیمان از ان ناآگاه. پس بنى اسرائیل گفتند بوزیر سلیمان و هو آصف بن برخیا و کان صدّیقا: ایّها الصّدّیق انّ الملک یعبد فى داره صنم من دون اللَّه خبر دارى که در خانه ملک بت مىپرستند؟ آصف آن قصّه با سلیمان گفت، سلیمان بغایت اندوهگن و غمگین گشت، گفت: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» بخانه باز رفت و آن بت را بشکست و بسوخت و بباد برداد و آن زن را و آن قوم را همه عقوبت کرد و خود غسلى برآورد و لبس ثیاب الطّهرة ثیابا لا یغزلها الّا الأبکار و لا ینسجها الّا الأبکار و لا یغسلها الّا الأبکار و لم تمسّها امرأة قد رأت الدّم. آن گه بفرمود تا خاکستر خانه باز کردند و در میان خاکستر نشست و بزارى و خوارى بگریست و بسیار تضرّع کرد و گفت: الهى غافر ذنب داود انا سلیمان بن داود و الخطّاء بن الخطّاء، الهى ما کان هذا جزاءک من آل داود ان نعبد الاصنام فى دورنا من دونک و انما بعثتنا ان ننکس الاصنام على وجوهها، الهى لا تمح اسمى من أسماء النبیّین بخطیئتى، الهى غافر ذنب داود اغفر لى ذنبى و عزّتک ما کفرت منذ آمنت و ما خرجت ممّا ادخلتنى فیه من دینک. و گفتهاند: ملک سلیمان در خاتم وى بود و نگین آن خاتم کبریت احمر بود، هر گاه که بوضوگاه رفتى آن خاتم بزنى دادى از زنان وى نام آن زن امینه، آن شب که این واقعه افتاده بود، بر عادت خویش بوقت طهارت خاتم به امینه داد، شیطانى بود نام وى صخر و کان صاحب البحر، ربّ العالمین صورت سلیمان بر وى افکند تا بیامد و آن خاتم از امینه بخواست، امینه او را بصورت سلیمان دید و خاتم بوى داد، صخر خاتم در انگشت کرد و بر سریر سلیمان نشست و جنّ و انس او را منقاد شدند و ربّ العزّة او را بر مملکت سلیمان مسلّط کرد مگر بر زنان وى که او را بر ایشان دست نبود، فذلک قوله تعالى: وَ أَلْقَیْنا عَلى کُرْسِیِّهِ جَسَداً این جسد شیطان است یعنى صخر که چهل روز بر کرسى سلیمان نشست هر روزى بر مقابل روزى که در خانه وى بت پرستیدند. سلیمان چون از وضوگاه باز آمد، امینه را گفت: هاتى خاتمى خاتم من بیار، امینه گفت: دادم، سلیمان باز نگرست، شیطان را دید بر کرسى وى نشسته، بدانست که آن ابتلاء حق است و عقوبت ذنب وى و وقت را ملک از وى بستدند، روى نهاد بصحرا و روز و شب همى زارید در اللَّه و توبه همى کرد و عذر گناهان میخواست، و در ان مدّت که صخر ملک همى راند بنى اسرائیل سیرت وى مستنکر داشتند و حکمى که میکرد نه بر وجه خویش میدیدند، همى گفتند: چه رسید ملک را که امسال حکم بر خلاف آن میکند که پارسال کرد؟ چون استنکار ایشان بغایت رسید و سیرت زشت وى ظاهر گشت، مردى بود در بنى اسرائیل مانند عمر خطاب درین امّت، کمین کرد بر ان شیطان تا بر وى هجوم کند، شیطان بدانست که بنى اسرائیل بقصد وى برخاستند و او را خواهند گرفت، از میان ایشان بگریخت و سوى دریا شد، انگشترى در دریا افکند و خود در آب شد و سلیمان را مدّت محنت و بلا بسر آمد، چهل روز گذشته برخاست بساحل دریا شد، قومى صیّادان را دید که صید ماهى میکردند، سلیمان از ایشان طعام خواست، ماهیى که از ان ردىتر و کمتر نبود بوى انداختند، سلیمان آن را برداشت و شکم وى بشکافت تا بشوید، انگشترى از شکم وى بیرون آمد، سلیمان انگشترى را در انگشت کرد و خداى را سجود شکر کرد، با سریر و ملک خویش گشت. اینست که ربّ العالمین فرمود. ثُمَّ أَنابَ اى رجع الى ملکه. ثمّ انه بعث فى طلب صخر فاتى به و جعله فى صندوق من حدید او حجر و ختم علیه بخاتمه ثمّ القاه فى البحر و قال: هذا سجنک الى یوم القیمة. گفتهاند که گناه سلیمان اندرین فتنه و محنت که بوى رسید آن بود که او را نهى کرده بودند که زنى خواهد بیرون از زنان بنى اسرائیل، و او بر خلاف این نهى دختر ملک صیدون بخواست، و کان من قوم یعبدون الاصنام، تا دید آنچه دید و رسید بوى آنچه رسید. و قیل: انّ سلیمان قال: لاطوّفنّ اللیلة على تسعین امرأة تأتى کلّ واحدة بفارس یجاهد فى سبیل اللَّه، و لم یقل ان شاء اللَّه، فلم تحمل منهنّ الّا امرأة واحدة جاءت بشق ولد.
قال النبی (ص): «فو الّذى نفس محمد بیده لو قال: ان شاء اللَّه لجاهدوا فى سبیل اللَّه فرسانا اجمعین».
قیل: فجاءت القابلة فالقت هذا المولود على کرسیّه عقوبة له حین ترک الاستثناء، ثمّ تاب و اناب. و قال الشعبى: ولد لسلیمان ابن فاجتمعت الشیاطین و قال بعضهم لبعض: ان عاش له ولد لم ننفکّ ممّا نحن فیه من البلاء و السخرة فسبیلنا ان نقتل ولده فعلم بذلک سلیمان فامر السّحاب حتّى حملته الریح الیه فغذا ابنه فى السحاب خوفا من معرّة الشیطان فعاقبه اللَّه بخوفه من الشیطان و مات الولد و القى میّتا على کرسیّه فهو الجسد الّذى ذکره اللَّه عزّ و جلّ.
قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ هَبْ لِی مُلْکاً لا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی تأویله: هب لى ملکى شیئا لا یکون لاحد غیرى. قال مقاتل بن حیان: کان سلیمان ملکا و انما اراد بقوله: لا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی تسخیر الریاح و الطیر و الشیاطین لیکون ذلک بعد المغفرة آیة فى ملکه یعلم بها النّاس انّ اللَّه قد رضى عنه. و قیل: انما سأل بهذه الصّفة لیکون معجزة له لا منافسة و حسدا. و قیل: معناه: هب لى ملکا لا تسلبه منّى فى آخر عمرى و تعطیه غیرى کما سلبته منّى فیما مضى من عمرى، و انما سأل ذلک باذن اللَّه له فى السّؤال: و قیل: «لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی» اى غیرى ممّن بعثت الیهم، و لم یرد من بعده الى یوم القیمة. و فى الخبر انّ النبىّ (ص) صلّى یوما صلاة الغداة فقال: کنت اصلّى البارحة فدنا منّى شیطان لیفسد علىّ صلاتى فاخذته حتى سال لعابه على یدى فاردت ان اربطه بساریة فى المسجد یتلعب به ولدان المدینة ثمّ ذکرت دعوة اخى سلیمان «هَبْ لِی مُلْکاً لا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی» فخلّیته.
«فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّیحَ تَجْرِی بِأَمْرِهِ رُخاءً» لینة لیست بعاصفة «حَیْثُ أَصابَ» اى قصد، کما تقول للّذى یجیبک عن المسئلة: اصبت، اى قصدت المراد.
«وَ الشَّیاطِینَ» اى سخّرنا له الشیاطین، «کُلَّ بَنَّاءٍ» یبنون له ما یشاء من محاریب و تماثیل «وَ غَوَّاصٍ» یستخرجون اللّؤلؤ من البحر، و هو اوّل من استخرج له اللّؤلؤ من البحر.
«وَ آخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفادِ» یعنى مردة الشیاطین موثقة مشدودین فى القیود ما لم یؤمنوا فاذا آمنوا خلّى سبیلهم. الصّفد القید یقال منه: صفده، یصفده، و الصّفد العطیّة لانّک تقیّد من اعطیته بمنّتک، تقول منه: اصفده، یصفده.
«هذا عَطاؤُنا» القول ها هنا مضمر، اى قلنا لسلیمان هذا الّذى ذکر عطاؤنا لک، «فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ» فى الکلام تقدیم و تاخیر، تقدیره: هذا عطاؤنا بغیر حساب فامنن او امسک، و قیل: معناه اعطه من شئت و امسک عمّن شئت بغیر حساب، اى لا تحاسب و لا علیک تبعة یوم القیمة على ما تعطى و تمنع، قال الحسن: ما انعم اللَّه على احد نعمة الّا علیه تبعة الّا سلیمان فانه ان اعطى أجر و إن لم یعط لم یکن علیه تبعة.
و قال مقاتل: هذا فى امرا لجنّ و الشیاطین، اى اعتق من الجنّ من شئت و احبس من شئت بغیر اثم علیک.
«وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى» اى القربة فى الآخرة، «وَ حُسْنَ مَآبٍ» یعنى الجنّة و نعیمها.
«وَ اذْکُرْ عَبْدَنا أَیُّوبَ» کان ایوب فى زمان یعقوب بن اسحاق و امرأته لیا بنت لایان، «إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ» قرأ ابو جعفر: «بنصب» بضم النون و الصاد، و قرأ یعقوب بفتحها، و قرأ الآخرون بضمّ النون و سکون الصّاد، و معنى الکلّ واحد، اى بمشقّة و ضرّ فى بدنى و عذاب فى اهلى و مالى، و کان الشیطان سلّط علیه فاحرق زرعه و اسقط الأبنیة على اهله و اولاده و ممالیکه و نفخ فى ایوب نفخة خرجت به النّفاخات ثمّ تقطّرت بالدّم الاسود و اکله الدّود سبع سنین، و قیل: ثمانى عشرة سنه، و کان سبب ابتلائه انّ رجلا استعانه على دفع ظلم فلم یعنه.
و قیل: کانت مواشیه فى ناحیة ملک کافر فداهنه و لم یغزه و قیل: ذبح شاة فاکلها و جاء جائع لم یطعمه. و قیل: رأى منکرا فسکت عنه. و قیل: ابتلاه اللَّه لرفع الدّرجات و لم یکن منه ذنب یعاقب علیه و قد ذکرنا تمام قصّته فى سورة الانبیاء.
فلمّا انقضت مدّة بلائه قال له جبرئیل: «ارْکُضْ بِرِجْلِکَ» الارض، ففعل فنبعت عین حارّة، فقال له: اغتسل منها، فاغتسل فصحّ ظاهر بدنه، ثمّ قال له: اضرب برجلک الأخرى الارض، ففعل فنبعت عین باردة، فقال له: اشرب منها، فشرب فصحّ باطن جسده و عاد الى اصحّ ما کان و اشبّ و احسن، و تقدیر الآیة: هذا مغتسل اى ماء یغتسل به، و هذا شراب بارد.
«وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ» احیى اللَّه عزّ و جلّ له اهله و اولاده و ممالیکه و وهب له «مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ» اى زاده مثلهم من اولاد الصّلب. و قیل: من نسلهم فیکون مثلهم اولاد الاولاد.
«رَحْمَةً مِنَّا» اى رحمناه رحمة، و یجوز ان یکون مفعولا له، «وَ ذِکْرى لِأُولِی الْأَلْبابِ» یعنى اذا ابتلى لبیب بمحنة ذکر بلاء ایوب فصبر.
«وَ خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ» القول هاهنا مضمر، تأویله: قلنا لایّوب: «خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً» و هو ملاء الکفّ من الشّجر و الحشیش.
مفسران گفتند: ابلیس بر صورت طبیبى بر سر راه نشست و بیماران را مداواة میکرد زن ایوب آمد و گفت: بیمارى که فلان علّت دارد او را مداواة کنى؟ ابلیس گفت: او را مداواة کنم و شفا دهم بشرط آنکه چون او را شفا دهم او مرا گوید: انت شفیتنى تو مرا شفا دادى و از شما جز از این نخواهم. زن بیامد و آنچه از وى شنید با ایّوب گفت، ایوب دانست که آن شیطان است و او را از راه میبرد، گفت: و اللَّه لئن برئت لاضربنک مائة. و گفتهاند: ابلیس زن را گفت که اگر ایوب قربانى کند بنام من او را در حال شفا دهم، زن ناقص العقل بود و ضعیف یقین، از تنگدلى گفت افزع الیه و اذبح له عناقا. ایّوب ازین سخن وى در خشم شد و سوگند یاد کرد که چون ازین بیمارى برخیزم و شفا یابم ترا صد ضربت زنم. پس چون ایوب از بیمارى به شد، خواست که سوگند راست کند، جبرئیل آمد و پیغام آورد از حقّ جلّ جلاله که آن زن ترا در ایام بلا خدمت نیکو کرد اکنون تخفیف وى را و تصدیق سوگند خود را دستهاى گیاه و ریحان که بعدد صد شاخ باشد یا قبضهاى ازین درخت گندم که خوشه بر سر دارد آن را بدست خویش گیر و او را بآن یک بار بزن تا سوگند تو تباه و دروغ نگردد و تخفیف وى حاصل آید. مجاهد گفت: این حکم ایوب را بود على الخصوص و در شریعت ما منسوخ است.
قتادة گفت: در حقّ این امّت همانست که در حقّ ایّوب. و قول درست آنست که: بیمار نزار را رواست و دیگران را نه.
«إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً» على بلائنا، «نِعْمَ الْعَبْدُ» کان لنا، «إِنَّهُ أَوَّابٌ» مقبل على طاعته.
«وَ اذْکُرْ عِبادَنا» قرأ ابن کثیر: «عبدنا» على التوحید، و قرأ الآخرون: «عبادنا» بالجمع، فمن جمع فابراهیم و من بعده بدل منه و کلّهم داخلون فى العبودّیة و الذّکر، و من وحّد فابراهیم وحده بدل منه و داخل فى العبودّیة و الذّکر و غیره عطف على العبد داخل فى الذّکر فحسب، «أُولِی الْأَیْدِی وَ الْأَبْصارِ» قال ابن عباس: اى اولى القوّة فى العبادة و البصیرة فى الدّین، فعبّر عن القوّة بالید لأنّ بها یکون البطش و عبّر عن المعرفة بالابصار لانّ البصیرة تحصل المعارف. و قیل: الایدى النّعمة لانّ اللَّه تعالى انعم علیهم، تقول: ایادیک عندى مشکورة، و الایدى و الایادى النّعم. و قیل: «أُولِی الْأَیْدِی وَ الْأَبْصارِ» اى اولى العلم و العمل فالمراد بالایدى العمل و بالابصار العلم.
«إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِکْرَى الدَّارِ» نافع مضاف خواند بىتنوین، و المعنى: اخلصناهم بذکر الدار الآخرة و ان یعملوا لها و یدعوا النّاس الیها و یرغبوهم فیها، و «الذکرى» بمعنى الذکر. میگوید: ایشان را برگزیدیم و خالص کردیم تا خالص شدند یاد کرد آن جهان را و ستودن آن و باز خواندن خلق با آن و پیوسته سخن گفتن از ان و عمل کردن از بهر آن. قال مالک بن دینار: نزعنا من قلوبهم حبّ الدّنیا و ذکرها و اخلصناهم بحب الآخرة و ذکرها. و قال ابن زید: معناه اخلصناهم بافضل ما فى الجنّة، کما تقول: اخلصناهم بخیر الآخرة. بر قراءت نافع «ذِکْرَى الدَّارِ» سراى آخرت است چنانک گفتیم، و بر قراءت باقى قرّا که بتنوین خوانند بىاضافت «ذِکْرَى الدَّارِ» سراى دنیاست، و المعنى: اخلصناهم بفضیلة خالصة لهم دون غیرهم، اى لهم فیها ذکر رفیع جلیل القدر. میگوید: برگزیدیم ایشان را و فضیلتى خالص دادیم که دیگران را نیست.
این فضیلت آنست که: ایشان را آواى جهان کردیم که تا گیتى بود ایشان را آواى نیکو بود، همانست که جاى دیگر گفت: «وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِیًّا، وَ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ» یعنى الثناء الحسن فى الدّنیا «وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَخْیارِ» اى اصطفیناهم من کلّ دنس، و الاخیار جمع خیّر کمیّت و اموات.
«وَ اذْکُرْ إِسْماعِیلَ وَ الْیَسَعَ وَ ذَا الْکِفْلِ» الیسع هو خلیفة الیاس فى قومه. و قیل: هو ابن عمّ الیاس. و قیل: هو ابن الیاس و ذو الکفل قال الحسن کان نبیّا، و قال قتادة کان رجلا صالحا یصلّی کلّ یوم مائة صلاة و لم یکن نبیّا و سمّى ذا الکفل لانه تکفّل بالجنّة لملک کان فى بنى اسرائیل ضمن له الجنة ان اسلم، فاسلم الملک على کفالته. و قیل: هو یوشع بن نون «وَ کُلٌّ مِنَ الْأَخْیارِ» اى کلّهم من الاخیار.
«هذا ذِکْرٌ» کلمة تمّ بها الکلام، اى هذا شرف و ثناء جمیل یذکرون به ابدا. و قیل: معناه هذا القرآن ذکر، اى بیان من اللَّه لخلقه. و قیل: هو ذکر لک و لقومک، اى شرف لک و لقومک «وَ إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ لَحُسْنَ مَآبٍ» اى لحسن مرجع فى الآخرة.
ثمّ فسّر فقال: «جَنَّاتِ عَدْنٍ» دار اقامة، «مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوابُ» اذا و صلوا الیها وجدوها مفتوحة الأبواب لا یحتاجون الى فتح بمعاناة. و قیل: هذا مثل کما تقول: متى جئتنى وجدت بابى مفتوحا، اى لا تمنع من الدّخول و قیل: هذا وصف بالسّعة حتّى یسافر الطّرف فى کلّ جانب.
«مُتَّکِئِینَ فِیها» اى جالسین فیها جلسة المتنعمین للراحة، «یَدْعُونَ فِیها بِفاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ» الفاکهة ما یوکل للذّة لا للغذاء «وَ شَرابٍ» یعنى: و شراب کثیر فحذف اکتفاء بالاوّل، اى یتحکّمون فى ثمارها و شرابها فاذا قالوا لشىء منها: اقبل، حصل عندهم.
یقال: نطق القرآن بعشرة اشربة فى الجنّة منها الخمر الجاریة من العیون و فى الانهار.
«وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ» هذا کقولهم: فلانة عند فلان، اى زوجته. و «قاصِراتُ الطَّرْفِ» هى الّتى قصرت طرفها على زوجها لا تنظر الى غیره: «أَتْرابٌ» اى لدات مستویات فى السّنّ لا عجوز فیهنّ و لا صبیّة بنات ثلث و ثلثین سنة. و قیل: على خلق ازواجهنّ لا اصغر و لا اکبر. و قیل: متواخیات لا یتباغضن و لا یتغایرن. و فى الخبر الصّحیح: «یدخل اهل الجنّة الجنّة جردا مردا مکحلین أبناء ثلث و ثلثین سنة لکلّ رجل منهم زوجتان على کلّ زوجة سبعون حلّة یرى مخّ ساقها من ورائها».
«هذا ما تُوعَدُونَ» قرأ ابن کثیر و ابو عمرو: «یوعدون» بالیاء، اى یوعد المتّقون. و قرأ الآخرون بالتّاء، و المعنى: قل للمؤمنین هذا ما توعدون «لِیَوْمِ الْحِسابِ» اى فى یوم الحساب.
«إِنَّ هذا لَرِزْقُنا ما لَهُ مِنْ نَفادٍ» اى فناء و انقطاع کقوله: «عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ» «وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ».
«هذا وَ إِنَّ لِلطَّاغِینَ» التأویل هذا هو جزاء المتّقین و نعت مآبهم، «وَ إِنَّ لِلطَّاغِینَ لَشَرَّ مَآبٍ» اى لشرّ مصیر و مرجع.
«جَهَنَّمَ» بدل منه «یَصْلَوْنَها» اى یدخلونها و یقاسون حرّها، «فَبِئْسَ الْمِهادُ» اى بئس ما مهّد لهم و بئس ما مهّدوا لانفسهم. الطّاغى هو الباغى و الطّغیان و الطّغو و الطّاغیة و الطّغوى العتوّ.
«هذا فَلْیَذُوقُوهُ حَمِیمٌ» فیه تقدیم و تأخیر، اى هذا حمیم فلیذوقوه، و «الحمیم» الماء الحارّ الّذى انتهى حرّه و قیل: «الحمیم» دموع اعینهم تجمع فى حیاض النّار یسقونها، «وَ غَسَّاقٌ» ما یسیل من ابدان اهل النّار من القیح و الصّدید، من قولهم: غسقت عینه، اذا سالت و انصبت، و الغسقان الانصباب. و قال ابن عباس: الغسّاق الزّمهریر یحرقهم ببرده کما تحرقهم النار بحرّها. و قیل: هو شراب منتن بارد یحرق برده کما تحرق النّار. قرأ حمزة و الکسائى و حفص: «غسّاق» بالتشدید حیث کان. و قرأ الآخرون بالتّخفیف، فمن شدّد جعله اسما على فعّال نحو الخبّاز و الطبّاخ. و من خفّف جعله اسما على فعال نحو العذاب.
«وَ آخَرُ مِنْ شَکْلِهِ أَزْواجٌ» یعنى: و عذاب آخر و انواع آخر مثل الحمیم و الغسّاق.
قرأ اهل البصرة: «و اخر» بضمّ الالف على جمع اخرى مثل الکبر و الکبرى، و قرأ الآخرون بفتح الهمزة مشبعة على الواحد.
«هذا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَکُمْ» الفوج الجماعة، و الاقتحام الدخول على شدّة، یعنى: أنّهم یضربون بالمقامع حتّى یوقعوا انفسهم فى النّار خوفا من تلک المقامع، و المعنى یقول الخزنة للطّاغین اذا دخلوا النّار: هذا فوج من اتباعکم یدخلون النّار معکم کما دخلتم، فیقولون جوابا للخزنة: «لا مَرْحَباً بِهِمْ» اى بالاتباع، فیقول الخزنة: «إِنَّهُمْ صالُوا النَّارِ» اى صائرون الیها معکم.
«قالُوا» اى یقول لهم الاتباع: «بَلْ أَنْتُمْ لا مَرْحَباً بِکُمْ أَنْتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنا» اى زیّنتم لنا الکفر و دعوتمونا الیه حتى صرنا الى العذاب، «فَبِئْسَ الْقَرارُ» اى بئس المستقرّ. و قوله: «مَرْحَباً» معناه بلغت مرحبا و نزلت مرحبا، اى وردت موردا فیه رحب و سعة، و تقول: رحّب بیفلان اذا قال لک مرحبا، و الرّحب السعة، و رجل رحیب الصدر واسعه، و فلان رحیب الکفّ، و رحبة المسجد العرصة ببابه، و جمع الرحبة رحاب، و تقول: ضاقت علىّ الارض بما رحبت و ضاقت علىّ الارض برحبها، و قال بعضهم لغیره مرحبا، فاجابه: رحبت علیک الدنیا و الآخرة.
«قالُوا رَبَّنا» هذا من قول الاتباع، «مَنْ قَدَّمَ لَنا هذا» اى من شرعه و سنّه لنا هذا «فَزِدْهُ عَذاباً ضِعْفاً» اى مضاعفا على عذابنا «فِی النَّارِ». قال ابن مسعود: یعنى حیّات و افاعى.
«وَ قالُوا» یعنى: المضلّین و الاتباع جمیعا: «ما لَنا لا نَرى رِجالًا کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ» اى نعدّهم من الارذال فى الدّنیا، یعنون المؤمنین الّذین کانوا یسخرون منهم فى الدّنیا و یهزؤن بهم و یضحکون و هم عمار و خباب و صهیب و بلال و سلمان و غیرهم من صعالیک المهاجرین الّذین کانوا یقولون لهم: «أَ هؤُلاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنْ بَیْنِنا» ثمّ ذکروا انهم کانوا یسخرون من هؤلاء فقالوا: «أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِیًّا» قرأ اهل البصرة و حمزة و الکسائى: «مِنَ الْأَشْرارِ أَتَّخَذْناهُمْ» موصولة الهمزة فى الدّرج مکسورة فى الابتداء. و قرأ الآخرون بقطع الالف و فتحها فى الحالین على الاستفهام و یکون «ام» على هذه القراءة بمعنى بل، و من فتح الالف فال هو على اللفظ لا على المعنى لیعادل «ام» فى قوله: أَمْ زاغَتْ کقوله: أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ. و قال القرّاء: هذا من الاستفهام الّذى معناه التوبیخ و التّعجّب. «زاغت» یعنى مالت «عَنْهُمُ الْأَبْصارُ»، و مجاز الآیة: ما لنا لا نرى هؤلاء الّذین اتّخذناهم سخریّا لم یدخلوا معنا النار ام دخلوها فزاغت عنهم ابصارنا فلم نرهم دخلوا، و قیل: ام کانوا خیرا منا و نحن لا نعلم فکانت ابصارنا تزیغ عنهم فى الدنیا تحقیرا لهم.
«إِنَّ ذلِکَ» الّذى ذکرت «لَحَقٌّ» ثمّ بیّن و صرّح فقال: «تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ» فى النّار حق، هذا اخبار عمّا سیکون.
«قُلْ» یا محمد لمشرکى مکة: «إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ» اى رسول اخوّفکم عذاب اللَّه، «وَ ما» لکم «مِنْ إِلهٍ إِلَّا اللَّهُ الْواحِدُ» لا شریک له «الْقَهَّارُ» لخلقه.
«رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا الْعَزِیزُ» فى ملکه «الْغَفَّارُ» لمن تاب و آمن.
«نِعْمَ الْعَبْدُ» کنایة یکنى بها عن کلّ مدحة، اى نعم العبد سلیمان «إِنَّهُ أَوَّابٌ» رجّاع الى اللَّه بالعبادة.
«إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ» اى على سلیمان، «بِالْعَشِیِّ» اى بعد الظّهر، «الصَّافِناتُ» اى الخیول الّتى تثنى احدى قوائمها و تقف على سنبکها و السّنبک طرف مقدم الحافر.
و قیل: الصّافن من الخیل القائم باىّ صفة کانت، و فى الحدیث: «من سرّه ان یقوم له الرّجال صفونا فلیتبوّأ مقعده من النار، یعنى قیاما، و «الجیاد» الخیار السراع، واحدها جواد، و قیل: واحدها جود کسوط و سیاط و قیل: الجیاد الطّوال الاعناق مشتقّ من الجید.
«فَقالَ إِنِّی أَحْبَبْتُ» اى آثرت، کقوله تعالى: یَسْتَحِبُّونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَى الْآخِرَةِ یعنى یؤثرون. «حُبَّ الْخَیْرِ» یعنى حبّ الخیل، سمّیت الخیل خیرا لکثرة ما فیها من الخیر.
و فى الحدیث الصحیح: «الخیل معقود فى نواصیها الخیر الى یوم القیمة»
و قد سمّى اللَّه عزّ و جلّ فى کتابه فى مواضع متاع الدنیا و الظّفر بها خیرا على ماهى عند النّاس حتّى قال: «وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنالُوا خَیْراً».
و قوله: عَنْ ذِکْرِ رَبِّی اى على ذکر ربى، و «الذکر» هاهنا صلاة العصر بدلیل قوله: «بِالْعَشِیِّ» و کانت فرضا علیه و سمّیت لصلوة ذکرا لانها مشحونة بالذکر من قوله عزّ و جلّ: وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ اى یصلّى فیها.
قوله: حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ اى توارت الشمس بالحجاب یعنى باللیل لانّ اللیل یستر کلّ شىء. و قیل: الحجاب جبل قاف. و قیل: هو جبل دون قاف مسیرة سنة و الشّمس تغرب من ورائه. خلاف است میان علماى تفسیر که آن اسبها چند بودند و بر چه صفت بودند و از کجا بوى رسیدند. عکرمه گفت: بیست هزار بودند. ابراهیم تیمى گفت: بیست بودند. حسن گفت: هزار بودند و پرها داشتند، اسبهاى بحرى بودند شیاطین از بهر سلیمان آورده بودند. مقاتل گفت: اسبهاى داود بودند سلیمان آن را میراث برد از پدر. کلبى گفت: سلیمان بغزاة اهل دمشق و نصیبین شد و ازیشان بغنیمت یافت، اسبهاى تازیى بودند نیکو رنگ نیکو قدّ تیزرو سلیمان نماز پیشین بگزارد و بر کرسى نشست و بفرمود تا آن اسبها بر وى عرضه کردند، بآن مشغول گشت و نماز دیگر فراموش کرد، چون نهصد بر وى عرضه کرده بودند در بافت که نماز دیگر نگزارده، بآفتاب نگرست، آفتاب بمغرب رسیده بود و وقت نماز بر وى فوت شده، دلتنگ و غمگین گشت، گفت: «رُدُّوها عَلَیَّ» باز ارید بمن آن اسبها که بر من عرضه میکردید تا نماز از من فائت شد، «فَطَفِقَ مَسْحاً» اى ما زال یمسح، اى یقطع قطعا بالسّوق، جمع ساق کدار و دور فجعل یقطع اعناقها و یعرقب ارجلها و لم یفعل ذلک الّا و قد اباح اللَّه له ذلک و ما اباح اللَّه فلیس بمنکر. قال محمد بن اسحاق: لم یعنّفه اللَّه على عقر الخیل اذ کان ذلک اسفا على ما فاته من فریضة ربه. و قال بعضهم انه ذبحها ذبحا و تصدّق بلحومها و کان الذّبح على ذلک الوجه مباحا فى شریعته. و قیل: معناه انه حبسها فى سبیل اللَّه و کوى ساقها و اعناقها بکىّ الصدقة. ابن عباس گفت: سلیمان آن اسبها را بشمشیر پى کرد و گردن زد و آن از سلیمان بحق جلّ جلاله تقرب بود و او را مباح بود، هر چند که درین امّت کشتن اسبان بر ان صفت مباح نیست و حلال نیست، و یجوز اباحه اللَّه الشیء فى وقت و حظره ایّاه فى وقت. و گفتهاند: اسبان هزار بودند امّا بوقت عرض نهصد، او را مشغول داشتند تا نماز از وى فائت شد، آن نهصد را بکشت و صد بماند، امروز هر چه در دنیا اسب تازى است از نژاد آن صد است.
و روى عن على (ع) قال: قال سلیمان بامر اللَّه عزّ و جلّ للملئکة الموکلین بالشمس، «ردّوها علىّ» یعنى الشّمس فردّوها علیه حتّى صلّى العصر فى وقتها، و ذلک انه کان یعرض علیه الخیل لجهاد عدوّ «حتّى توارت بالحجاب».
قوله: وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمانَ وَ أَلْقَیْنا عَلى کُرْسِیِّهِ جَسَداً اختلاف عظیم است علما را درین آیت بآن که فتنه سلیمان را چه سبب بود و آن جسد که بود و ما آنچه بصحّت نزدیکتر است بگوئیم: محمد بن اسحاق روایت کند از وهب منبه گفت: سلیمان مردى بود غازى پیوسته در غزاة بودى و باعلاء کلمه حقّ و اظهار دین اسلام کوشیدى، وقتى شنید که در جزیره دریا شهرستانى است که آن را صیدون گویند و آن را پادشاهى است عظیم که آنجا ملک میراند و بت میپرستد و هیچ پادشاه را و هیچ لشکر را بر وى راه نیست از انک در پیش وى دریاست، امّا سلیمان بر مرکب باد با خیل و حشم آنجا رسید و بر وى غلبه کرد و او را بکشت و هر چه داشت بغنیمت برداشت و در میان غنیمت دختر آن پادشاه بود ببردگى آورده نام وى جراده و کانت اکثر ما فى العالم حسنا و جمالا فاصطفاها سلیمان لنفسه و دعاها الى الاسلام فاسلمت. دختر باسلام درآمد و سلیمان او را خاصه خویش کرد و او را بر زنان دیگر افزونى نهاد هم بدوستى و هم بمراعات، دختر پیوسته بر یاد پدر خویش و ملک میگریست و زارى میکرد، لا یرقاء دمعها و لا یذهب حزنها و لا تنظر الى سلیمان الّا شزرا و لا تکلّمه الّا نزرا. و سلیمان از انک او را دوست میداشت هر چه خواست مراد وى میداد، سلیمان را گفت: اگر میخواهى که اندوه من کم شود و سکون دل من پدید آید تا با مهر و محبّت تو پردازم، شیاطین را فرماى تا تمثالى سازند بر صورت پدر من تا وى را مىبینم و تسلّى خود بدان حاصل میکنم، سلیمان بفرمود تا تمثال پدر وى بساختند و فرا پیش وى نهادند و آن را جامه پوشانیدند، شیاطین در غیبت سلیمان با وى گفتند: عظّمى اباک و اسجدى له پدر خود را گرامى دار و او را سجود کن، دختر او را سجود میکرد، کنیزکان و خدمتکاران که او را چنان دیدند همه سجود کردند و گفتند: هذا دین الملک و دین امرأة الملک و هى اعلم بما تصنع، چهل روز در خانه سلیمان آن بت را مىپرستیدند و سلیمان از ان ناآگاه. پس بنى اسرائیل گفتند بوزیر سلیمان و هو آصف بن برخیا و کان صدّیقا: ایّها الصّدّیق انّ الملک یعبد فى داره صنم من دون اللَّه خبر دارى که در خانه ملک بت مىپرستند؟ آصف آن قصّه با سلیمان گفت، سلیمان بغایت اندوهگن و غمگین گشت، گفت: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» بخانه باز رفت و آن بت را بشکست و بسوخت و بباد برداد و آن زن را و آن قوم را همه عقوبت کرد و خود غسلى برآورد و لبس ثیاب الطّهرة ثیابا لا یغزلها الّا الأبکار و لا ینسجها الّا الأبکار و لا یغسلها الّا الأبکار و لم تمسّها امرأة قد رأت الدّم. آن گه بفرمود تا خاکستر خانه باز کردند و در میان خاکستر نشست و بزارى و خوارى بگریست و بسیار تضرّع کرد و گفت: الهى غافر ذنب داود انا سلیمان بن داود و الخطّاء بن الخطّاء، الهى ما کان هذا جزاءک من آل داود ان نعبد الاصنام فى دورنا من دونک و انما بعثتنا ان ننکس الاصنام على وجوهها، الهى لا تمح اسمى من أسماء النبیّین بخطیئتى، الهى غافر ذنب داود اغفر لى ذنبى و عزّتک ما کفرت منذ آمنت و ما خرجت ممّا ادخلتنى فیه من دینک. و گفتهاند: ملک سلیمان در خاتم وى بود و نگین آن خاتم کبریت احمر بود، هر گاه که بوضوگاه رفتى آن خاتم بزنى دادى از زنان وى نام آن زن امینه، آن شب که این واقعه افتاده بود، بر عادت خویش بوقت طهارت خاتم به امینه داد، شیطانى بود نام وى صخر و کان صاحب البحر، ربّ العالمین صورت سلیمان بر وى افکند تا بیامد و آن خاتم از امینه بخواست، امینه او را بصورت سلیمان دید و خاتم بوى داد، صخر خاتم در انگشت کرد و بر سریر سلیمان نشست و جنّ و انس او را منقاد شدند و ربّ العزّة او را بر مملکت سلیمان مسلّط کرد مگر بر زنان وى که او را بر ایشان دست نبود، فذلک قوله تعالى: وَ أَلْقَیْنا عَلى کُرْسِیِّهِ جَسَداً این جسد شیطان است یعنى صخر که چهل روز بر کرسى سلیمان نشست هر روزى بر مقابل روزى که در خانه وى بت پرستیدند. سلیمان چون از وضوگاه باز آمد، امینه را گفت: هاتى خاتمى خاتم من بیار، امینه گفت: دادم، سلیمان باز نگرست، شیطان را دید بر کرسى وى نشسته، بدانست که آن ابتلاء حق است و عقوبت ذنب وى و وقت را ملک از وى بستدند، روى نهاد بصحرا و روز و شب همى زارید در اللَّه و توبه همى کرد و عذر گناهان میخواست، و در ان مدّت که صخر ملک همى راند بنى اسرائیل سیرت وى مستنکر داشتند و حکمى که میکرد نه بر وجه خویش میدیدند، همى گفتند: چه رسید ملک را که امسال حکم بر خلاف آن میکند که پارسال کرد؟ چون استنکار ایشان بغایت رسید و سیرت زشت وى ظاهر گشت، مردى بود در بنى اسرائیل مانند عمر خطاب درین امّت، کمین کرد بر ان شیطان تا بر وى هجوم کند، شیطان بدانست که بنى اسرائیل بقصد وى برخاستند و او را خواهند گرفت، از میان ایشان بگریخت و سوى دریا شد، انگشترى در دریا افکند و خود در آب شد و سلیمان را مدّت محنت و بلا بسر آمد، چهل روز گذشته برخاست بساحل دریا شد، قومى صیّادان را دید که صید ماهى میکردند، سلیمان از ایشان طعام خواست، ماهیى که از ان ردىتر و کمتر نبود بوى انداختند، سلیمان آن را برداشت و شکم وى بشکافت تا بشوید، انگشترى از شکم وى بیرون آمد، سلیمان انگشترى را در انگشت کرد و خداى را سجود شکر کرد، با سریر و ملک خویش گشت. اینست که ربّ العالمین فرمود. ثُمَّ أَنابَ اى رجع الى ملکه. ثمّ انه بعث فى طلب صخر فاتى به و جعله فى صندوق من حدید او حجر و ختم علیه بخاتمه ثمّ القاه فى البحر و قال: هذا سجنک الى یوم القیمة. گفتهاند که گناه سلیمان اندرین فتنه و محنت که بوى رسید آن بود که او را نهى کرده بودند که زنى خواهد بیرون از زنان بنى اسرائیل، و او بر خلاف این نهى دختر ملک صیدون بخواست، و کان من قوم یعبدون الاصنام، تا دید آنچه دید و رسید بوى آنچه رسید. و قیل: انّ سلیمان قال: لاطوّفنّ اللیلة على تسعین امرأة تأتى کلّ واحدة بفارس یجاهد فى سبیل اللَّه، و لم یقل ان شاء اللَّه، فلم تحمل منهنّ الّا امرأة واحدة جاءت بشق ولد.
قال النبی (ص): «فو الّذى نفس محمد بیده لو قال: ان شاء اللَّه لجاهدوا فى سبیل اللَّه فرسانا اجمعین».
قیل: فجاءت القابلة فالقت هذا المولود على کرسیّه عقوبة له حین ترک الاستثناء، ثمّ تاب و اناب. و قال الشعبى: ولد لسلیمان ابن فاجتمعت الشیاطین و قال بعضهم لبعض: ان عاش له ولد لم ننفکّ ممّا نحن فیه من البلاء و السخرة فسبیلنا ان نقتل ولده فعلم بذلک سلیمان فامر السّحاب حتّى حملته الریح الیه فغذا ابنه فى السحاب خوفا من معرّة الشیطان فعاقبه اللَّه بخوفه من الشیطان و مات الولد و القى میّتا على کرسیّه فهو الجسد الّذى ذکره اللَّه عزّ و جلّ.
قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ هَبْ لِی مُلْکاً لا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی تأویله: هب لى ملکى شیئا لا یکون لاحد غیرى. قال مقاتل بن حیان: کان سلیمان ملکا و انما اراد بقوله: لا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی تسخیر الریاح و الطیر و الشیاطین لیکون ذلک بعد المغفرة آیة فى ملکه یعلم بها النّاس انّ اللَّه قد رضى عنه. و قیل: انما سأل بهذه الصّفة لیکون معجزة له لا منافسة و حسدا. و قیل: معناه: هب لى ملکا لا تسلبه منّى فى آخر عمرى و تعطیه غیرى کما سلبته منّى فیما مضى من عمرى، و انما سأل ذلک باذن اللَّه له فى السّؤال: و قیل: «لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی» اى غیرى ممّن بعثت الیهم، و لم یرد من بعده الى یوم القیمة. و فى الخبر انّ النبىّ (ص) صلّى یوما صلاة الغداة فقال: کنت اصلّى البارحة فدنا منّى شیطان لیفسد علىّ صلاتى فاخذته حتى سال لعابه على یدى فاردت ان اربطه بساریة فى المسجد یتلعب به ولدان المدینة ثمّ ذکرت دعوة اخى سلیمان «هَبْ لِی مُلْکاً لا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی» فخلّیته.
«فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّیحَ تَجْرِی بِأَمْرِهِ رُخاءً» لینة لیست بعاصفة «حَیْثُ أَصابَ» اى قصد، کما تقول للّذى یجیبک عن المسئلة: اصبت، اى قصدت المراد.
«وَ الشَّیاطِینَ» اى سخّرنا له الشیاطین، «کُلَّ بَنَّاءٍ» یبنون له ما یشاء من محاریب و تماثیل «وَ غَوَّاصٍ» یستخرجون اللّؤلؤ من البحر، و هو اوّل من استخرج له اللّؤلؤ من البحر.
«وَ آخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفادِ» یعنى مردة الشیاطین موثقة مشدودین فى القیود ما لم یؤمنوا فاذا آمنوا خلّى سبیلهم. الصّفد القید یقال منه: صفده، یصفده، و الصّفد العطیّة لانّک تقیّد من اعطیته بمنّتک، تقول منه: اصفده، یصفده.
«هذا عَطاؤُنا» القول ها هنا مضمر، اى قلنا لسلیمان هذا الّذى ذکر عطاؤنا لک، «فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ» فى الکلام تقدیم و تاخیر، تقدیره: هذا عطاؤنا بغیر حساب فامنن او امسک، و قیل: معناه اعطه من شئت و امسک عمّن شئت بغیر حساب، اى لا تحاسب و لا علیک تبعة یوم القیمة على ما تعطى و تمنع، قال الحسن: ما انعم اللَّه على احد نعمة الّا علیه تبعة الّا سلیمان فانه ان اعطى أجر و إن لم یعط لم یکن علیه تبعة.
و قال مقاتل: هذا فى امرا لجنّ و الشیاطین، اى اعتق من الجنّ من شئت و احبس من شئت بغیر اثم علیک.
«وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى» اى القربة فى الآخرة، «وَ حُسْنَ مَآبٍ» یعنى الجنّة و نعیمها.
«وَ اذْکُرْ عَبْدَنا أَیُّوبَ» کان ایوب فى زمان یعقوب بن اسحاق و امرأته لیا بنت لایان، «إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ» قرأ ابو جعفر: «بنصب» بضم النون و الصاد، و قرأ یعقوب بفتحها، و قرأ الآخرون بضمّ النون و سکون الصّاد، و معنى الکلّ واحد، اى بمشقّة و ضرّ فى بدنى و عذاب فى اهلى و مالى، و کان الشیطان سلّط علیه فاحرق زرعه و اسقط الأبنیة على اهله و اولاده و ممالیکه و نفخ فى ایوب نفخة خرجت به النّفاخات ثمّ تقطّرت بالدّم الاسود و اکله الدّود سبع سنین، و قیل: ثمانى عشرة سنه، و کان سبب ابتلائه انّ رجلا استعانه على دفع ظلم فلم یعنه.
و قیل: کانت مواشیه فى ناحیة ملک کافر فداهنه و لم یغزه و قیل: ذبح شاة فاکلها و جاء جائع لم یطعمه. و قیل: رأى منکرا فسکت عنه. و قیل: ابتلاه اللَّه لرفع الدّرجات و لم یکن منه ذنب یعاقب علیه و قد ذکرنا تمام قصّته فى سورة الانبیاء.
فلمّا انقضت مدّة بلائه قال له جبرئیل: «ارْکُضْ بِرِجْلِکَ» الارض، ففعل فنبعت عین حارّة، فقال له: اغتسل منها، فاغتسل فصحّ ظاهر بدنه، ثمّ قال له: اضرب برجلک الأخرى الارض، ففعل فنبعت عین باردة، فقال له: اشرب منها، فشرب فصحّ باطن جسده و عاد الى اصحّ ما کان و اشبّ و احسن، و تقدیر الآیة: هذا مغتسل اى ماء یغتسل به، و هذا شراب بارد.
«وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ» احیى اللَّه عزّ و جلّ له اهله و اولاده و ممالیکه و وهب له «مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ» اى زاده مثلهم من اولاد الصّلب. و قیل: من نسلهم فیکون مثلهم اولاد الاولاد.
«رَحْمَةً مِنَّا» اى رحمناه رحمة، و یجوز ان یکون مفعولا له، «وَ ذِکْرى لِأُولِی الْأَلْبابِ» یعنى اذا ابتلى لبیب بمحنة ذکر بلاء ایوب فصبر.
«وَ خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ» القول هاهنا مضمر، تأویله: قلنا لایّوب: «خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً» و هو ملاء الکفّ من الشّجر و الحشیش.
مفسران گفتند: ابلیس بر صورت طبیبى بر سر راه نشست و بیماران را مداواة میکرد زن ایوب آمد و گفت: بیمارى که فلان علّت دارد او را مداواة کنى؟ ابلیس گفت: او را مداواة کنم و شفا دهم بشرط آنکه چون او را شفا دهم او مرا گوید: انت شفیتنى تو مرا شفا دادى و از شما جز از این نخواهم. زن بیامد و آنچه از وى شنید با ایّوب گفت، ایوب دانست که آن شیطان است و او را از راه میبرد، گفت: و اللَّه لئن برئت لاضربنک مائة. و گفتهاند: ابلیس زن را گفت که اگر ایوب قربانى کند بنام من او را در حال شفا دهم، زن ناقص العقل بود و ضعیف یقین، از تنگدلى گفت افزع الیه و اذبح له عناقا. ایّوب ازین سخن وى در خشم شد و سوگند یاد کرد که چون ازین بیمارى برخیزم و شفا یابم ترا صد ضربت زنم. پس چون ایوب از بیمارى به شد، خواست که سوگند راست کند، جبرئیل آمد و پیغام آورد از حقّ جلّ جلاله که آن زن ترا در ایام بلا خدمت نیکو کرد اکنون تخفیف وى را و تصدیق سوگند خود را دستهاى گیاه و ریحان که بعدد صد شاخ باشد یا قبضهاى ازین درخت گندم که خوشه بر سر دارد آن را بدست خویش گیر و او را بآن یک بار بزن تا سوگند تو تباه و دروغ نگردد و تخفیف وى حاصل آید. مجاهد گفت: این حکم ایوب را بود على الخصوص و در شریعت ما منسوخ است.
قتادة گفت: در حقّ این امّت همانست که در حقّ ایّوب. و قول درست آنست که: بیمار نزار را رواست و دیگران را نه.
«إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً» على بلائنا، «نِعْمَ الْعَبْدُ» کان لنا، «إِنَّهُ أَوَّابٌ» مقبل على طاعته.
«وَ اذْکُرْ عِبادَنا» قرأ ابن کثیر: «عبدنا» على التوحید، و قرأ الآخرون: «عبادنا» بالجمع، فمن جمع فابراهیم و من بعده بدل منه و کلّهم داخلون فى العبودّیة و الذّکر، و من وحّد فابراهیم وحده بدل منه و داخل فى العبودّیة و الذّکر و غیره عطف على العبد داخل فى الذّکر فحسب، «أُولِی الْأَیْدِی وَ الْأَبْصارِ» قال ابن عباس: اى اولى القوّة فى العبادة و البصیرة فى الدّین، فعبّر عن القوّة بالید لأنّ بها یکون البطش و عبّر عن المعرفة بالابصار لانّ البصیرة تحصل المعارف. و قیل: الایدى النّعمة لانّ اللَّه تعالى انعم علیهم، تقول: ایادیک عندى مشکورة، و الایدى و الایادى النّعم. و قیل: «أُولِی الْأَیْدِی وَ الْأَبْصارِ» اى اولى العلم و العمل فالمراد بالایدى العمل و بالابصار العلم.
«إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِکْرَى الدَّارِ» نافع مضاف خواند بىتنوین، و المعنى: اخلصناهم بذکر الدار الآخرة و ان یعملوا لها و یدعوا النّاس الیها و یرغبوهم فیها، و «الذکرى» بمعنى الذکر. میگوید: ایشان را برگزیدیم و خالص کردیم تا خالص شدند یاد کرد آن جهان را و ستودن آن و باز خواندن خلق با آن و پیوسته سخن گفتن از ان و عمل کردن از بهر آن. قال مالک بن دینار: نزعنا من قلوبهم حبّ الدّنیا و ذکرها و اخلصناهم بحب الآخرة و ذکرها. و قال ابن زید: معناه اخلصناهم بافضل ما فى الجنّة، کما تقول: اخلصناهم بخیر الآخرة. بر قراءت نافع «ذِکْرَى الدَّارِ» سراى آخرت است چنانک گفتیم، و بر قراءت باقى قرّا که بتنوین خوانند بىاضافت «ذِکْرَى الدَّارِ» سراى دنیاست، و المعنى: اخلصناهم بفضیلة خالصة لهم دون غیرهم، اى لهم فیها ذکر رفیع جلیل القدر. میگوید: برگزیدیم ایشان را و فضیلتى خالص دادیم که دیگران را نیست.
این فضیلت آنست که: ایشان را آواى جهان کردیم که تا گیتى بود ایشان را آواى نیکو بود، همانست که جاى دیگر گفت: «وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِیًّا، وَ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ» یعنى الثناء الحسن فى الدّنیا «وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَخْیارِ» اى اصطفیناهم من کلّ دنس، و الاخیار جمع خیّر کمیّت و اموات.
«وَ اذْکُرْ إِسْماعِیلَ وَ الْیَسَعَ وَ ذَا الْکِفْلِ» الیسع هو خلیفة الیاس فى قومه. و قیل: هو ابن عمّ الیاس. و قیل: هو ابن الیاس و ذو الکفل قال الحسن کان نبیّا، و قال قتادة کان رجلا صالحا یصلّی کلّ یوم مائة صلاة و لم یکن نبیّا و سمّى ذا الکفل لانه تکفّل بالجنّة لملک کان فى بنى اسرائیل ضمن له الجنة ان اسلم، فاسلم الملک على کفالته. و قیل: هو یوشع بن نون «وَ کُلٌّ مِنَ الْأَخْیارِ» اى کلّهم من الاخیار.
«هذا ذِکْرٌ» کلمة تمّ بها الکلام، اى هذا شرف و ثناء جمیل یذکرون به ابدا. و قیل: معناه هذا القرآن ذکر، اى بیان من اللَّه لخلقه. و قیل: هو ذکر لک و لقومک، اى شرف لک و لقومک «وَ إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ لَحُسْنَ مَآبٍ» اى لحسن مرجع فى الآخرة.
ثمّ فسّر فقال: «جَنَّاتِ عَدْنٍ» دار اقامة، «مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوابُ» اذا و صلوا الیها وجدوها مفتوحة الأبواب لا یحتاجون الى فتح بمعاناة. و قیل: هذا مثل کما تقول: متى جئتنى وجدت بابى مفتوحا، اى لا تمنع من الدّخول و قیل: هذا وصف بالسّعة حتّى یسافر الطّرف فى کلّ جانب.
«مُتَّکِئِینَ فِیها» اى جالسین فیها جلسة المتنعمین للراحة، «یَدْعُونَ فِیها بِفاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ» الفاکهة ما یوکل للذّة لا للغذاء «وَ شَرابٍ» یعنى: و شراب کثیر فحذف اکتفاء بالاوّل، اى یتحکّمون فى ثمارها و شرابها فاذا قالوا لشىء منها: اقبل، حصل عندهم.
یقال: نطق القرآن بعشرة اشربة فى الجنّة منها الخمر الجاریة من العیون و فى الانهار.
«وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ» هذا کقولهم: فلانة عند فلان، اى زوجته. و «قاصِراتُ الطَّرْفِ» هى الّتى قصرت طرفها على زوجها لا تنظر الى غیره: «أَتْرابٌ» اى لدات مستویات فى السّنّ لا عجوز فیهنّ و لا صبیّة بنات ثلث و ثلثین سنة. و قیل: على خلق ازواجهنّ لا اصغر و لا اکبر. و قیل: متواخیات لا یتباغضن و لا یتغایرن. و فى الخبر الصّحیح: «یدخل اهل الجنّة الجنّة جردا مردا مکحلین أبناء ثلث و ثلثین سنة لکلّ رجل منهم زوجتان على کلّ زوجة سبعون حلّة یرى مخّ ساقها من ورائها».
«هذا ما تُوعَدُونَ» قرأ ابن کثیر و ابو عمرو: «یوعدون» بالیاء، اى یوعد المتّقون. و قرأ الآخرون بالتّاء، و المعنى: قل للمؤمنین هذا ما توعدون «لِیَوْمِ الْحِسابِ» اى فى یوم الحساب.
«إِنَّ هذا لَرِزْقُنا ما لَهُ مِنْ نَفادٍ» اى فناء و انقطاع کقوله: «عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ» «وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ».
«هذا وَ إِنَّ لِلطَّاغِینَ» التأویل هذا هو جزاء المتّقین و نعت مآبهم، «وَ إِنَّ لِلطَّاغِینَ لَشَرَّ مَآبٍ» اى لشرّ مصیر و مرجع.
«جَهَنَّمَ» بدل منه «یَصْلَوْنَها» اى یدخلونها و یقاسون حرّها، «فَبِئْسَ الْمِهادُ» اى بئس ما مهّد لهم و بئس ما مهّدوا لانفسهم. الطّاغى هو الباغى و الطّغیان و الطّغو و الطّاغیة و الطّغوى العتوّ.
«هذا فَلْیَذُوقُوهُ حَمِیمٌ» فیه تقدیم و تأخیر، اى هذا حمیم فلیذوقوه، و «الحمیم» الماء الحارّ الّذى انتهى حرّه و قیل: «الحمیم» دموع اعینهم تجمع فى حیاض النّار یسقونها، «وَ غَسَّاقٌ» ما یسیل من ابدان اهل النّار من القیح و الصّدید، من قولهم: غسقت عینه، اذا سالت و انصبت، و الغسقان الانصباب. و قال ابن عباس: الغسّاق الزّمهریر یحرقهم ببرده کما تحرقهم النار بحرّها. و قیل: هو شراب منتن بارد یحرق برده کما تحرق النّار. قرأ حمزة و الکسائى و حفص: «غسّاق» بالتشدید حیث کان. و قرأ الآخرون بالتّخفیف، فمن شدّد جعله اسما على فعّال نحو الخبّاز و الطبّاخ. و من خفّف جعله اسما على فعال نحو العذاب.
«وَ آخَرُ مِنْ شَکْلِهِ أَزْواجٌ» یعنى: و عذاب آخر و انواع آخر مثل الحمیم و الغسّاق.
قرأ اهل البصرة: «و اخر» بضمّ الالف على جمع اخرى مثل الکبر و الکبرى، و قرأ الآخرون بفتح الهمزة مشبعة على الواحد.
«هذا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَکُمْ» الفوج الجماعة، و الاقتحام الدخول على شدّة، یعنى: أنّهم یضربون بالمقامع حتّى یوقعوا انفسهم فى النّار خوفا من تلک المقامع، و المعنى یقول الخزنة للطّاغین اذا دخلوا النّار: هذا فوج من اتباعکم یدخلون النّار معکم کما دخلتم، فیقولون جوابا للخزنة: «لا مَرْحَباً بِهِمْ» اى بالاتباع، فیقول الخزنة: «إِنَّهُمْ صالُوا النَّارِ» اى صائرون الیها معکم.
«قالُوا» اى یقول لهم الاتباع: «بَلْ أَنْتُمْ لا مَرْحَباً بِکُمْ أَنْتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنا» اى زیّنتم لنا الکفر و دعوتمونا الیه حتى صرنا الى العذاب، «فَبِئْسَ الْقَرارُ» اى بئس المستقرّ. و قوله: «مَرْحَباً» معناه بلغت مرحبا و نزلت مرحبا، اى وردت موردا فیه رحب و سعة، و تقول: رحّب بیفلان اذا قال لک مرحبا، و الرّحب السعة، و رجل رحیب الصدر واسعه، و فلان رحیب الکفّ، و رحبة المسجد العرصة ببابه، و جمع الرحبة رحاب، و تقول: ضاقت علىّ الارض بما رحبت و ضاقت علىّ الارض برحبها، و قال بعضهم لغیره مرحبا، فاجابه: رحبت علیک الدنیا و الآخرة.
«قالُوا رَبَّنا» هذا من قول الاتباع، «مَنْ قَدَّمَ لَنا هذا» اى من شرعه و سنّه لنا هذا «فَزِدْهُ عَذاباً ضِعْفاً» اى مضاعفا على عذابنا «فِی النَّارِ». قال ابن مسعود: یعنى حیّات و افاعى.
«وَ قالُوا» یعنى: المضلّین و الاتباع جمیعا: «ما لَنا لا نَرى رِجالًا کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ» اى نعدّهم من الارذال فى الدّنیا، یعنون المؤمنین الّذین کانوا یسخرون منهم فى الدّنیا و یهزؤن بهم و یضحکون و هم عمار و خباب و صهیب و بلال و سلمان و غیرهم من صعالیک المهاجرین الّذین کانوا یقولون لهم: «أَ هؤُلاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنْ بَیْنِنا» ثمّ ذکروا انهم کانوا یسخرون من هؤلاء فقالوا: «أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِیًّا» قرأ اهل البصرة و حمزة و الکسائى: «مِنَ الْأَشْرارِ أَتَّخَذْناهُمْ» موصولة الهمزة فى الدّرج مکسورة فى الابتداء. و قرأ الآخرون بقطع الالف و فتحها فى الحالین على الاستفهام و یکون «ام» على هذه القراءة بمعنى بل، و من فتح الالف فال هو على اللفظ لا على المعنى لیعادل «ام» فى قوله: أَمْ زاغَتْ کقوله: أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ. و قال القرّاء: هذا من الاستفهام الّذى معناه التوبیخ و التّعجّب. «زاغت» یعنى مالت «عَنْهُمُ الْأَبْصارُ»، و مجاز الآیة: ما لنا لا نرى هؤلاء الّذین اتّخذناهم سخریّا لم یدخلوا معنا النار ام دخلوها فزاغت عنهم ابصارنا فلم نرهم دخلوا، و قیل: ام کانوا خیرا منا و نحن لا نعلم فکانت ابصارنا تزیغ عنهم فى الدنیا تحقیرا لهم.
«إِنَّ ذلِکَ» الّذى ذکرت «لَحَقٌّ» ثمّ بیّن و صرّح فقال: «تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ» فى النّار حق، هذا اخبار عمّا سیکون.
«قُلْ» یا محمد لمشرکى مکة: «إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ» اى رسول اخوّفکم عذاب اللَّه، «وَ ما» لکم «مِنْ إِلهٍ إِلَّا اللَّهُ الْواحِدُ» لا شریک له «الْقَهَّارُ» لخلقه.
«رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا الْعَزِیزُ» فى ملکه «الْغَفَّارُ» لمن تاب و آمن.
رشیدالدین میبدی : ۴۳- سورة الزخرف- مکیه
۲ - النوبة الاولى
قوله تعالى: أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ، ایشان میبخشند بخشایش خداوند تو، نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ، ما بخش کردیم میان ایشان، مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا، زیش ایشان و جهان داشتن ایشان در زندگانى این جهانى، وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ، و برداشتیم ایشان را زبر یکدیگر در عز و در مال، پایهها افزونى، لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا تا یکدیگر را بچاکرى و بندگى گیرند و زیر دستى سازند، وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ (۳۲) و بهشت خداوند تو، به است از آنچه ایشان مىفراهم کنند.
وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً، و اگر نه آن بودى که مؤمن و کافر، چون هم باشند، لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ، ما ساختیمى و کردیمى هر کس را که برحمن کافر شود، لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ، خانهاى ایشان را کاذى سیمین، وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ (۳۳) و نردبانهاى سیمین که بآن برمیشدندى وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً، و خانههاى ایشان را ما، درها و تختها کردیم، عَلَیْها یَتَّکِؤُنَ (۳۴) که بر آن تکیه میزدندى.
وَ زُخْرُفاً، و آن همه ایشان را زرین کریمى، وَ إِنْ کُلُّ ذلِکَ لَمَّا مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا، و نبودى آن مگر چیز این جهانى، وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ (۳۵) و پیروزى آن جهان بنزدیک خداوند تو، پرهیزگاران راست.
وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ، و هر که بگردد از ذکر رحمن، نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً، دیوى را فرا، دست او سازیم، فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ (۳۶) تا او را دمساز مىبود.
وَ إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ، تا آن دیو ایشان را از راه باز میگرداند، وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ (۳۷) و ایشان میپندارند که بر راه راستاند.
حَتَّى إِذا جاءَنا، تا آن گه که هر دو آیند بما، قالَ، گوید آدمى،، یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ، کاش میان من و میان تو، بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ، چندان بودى که میان دو گوشه جهان، فَبِئْسَ الْقَرِینُ (۳۸) بد دمساز که تویى.
وَ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ، سود ندارد شما را آن روز که ستمکارانید، أَنَّکُمْ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ (۳۹) که شما در عذاب با یکدیگر انبازانید.
أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ، باش تو آنى که گوش دل کردلان شنوانى، أَوْ تَهْدِی الْعُمْیَ، یا چشم دل نابینادلان را راهنمایى، وَ مَنْ کانَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ (۴۰) یا او که در گمراهى آشکار است، با راه آرى.
فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ، اگر تو را ببریم، فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ (۴۱) ما از ایشان کین خواهیم ستد.
أَوْ نُرِیَنَّکَ الَّذِی وَعَدْناهُمْ، یا با تو نمائیم آنچه ایشان را مى وعده دهیم، فَإِنَّا عَلَیْهِمْ مُقْتَدِرُونَ (۴۲)، ما بر ایشان پادشاهیم.
فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی أُوحِیَ إِلَیْکَ، سخت دار و دست محکم در این پیغام زن که بتو فرستادم، إِنَّکَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ (۴۳) که تو بر راه راستى.
وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ، و این قرآن تازى و دین تازى و حکم تازى و قبله تازى و عید تازى آوا و بزرگ نامى توست، و عرب که قوم تواند، وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ (۴۴) و شما را از شکر این بخواهند پرسید.
وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا پرس ایشان را که فرستادیم پیش از تو از فرستادگان ما، أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ (۴۵) پرس که ما فزود از رحمن، خدایان کردیم تا پرستند هرگز از ما پسند و دستورى آن بود.
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآیاتِنا، فرستادیم موسى را به پیغامها و نشانههاى خویش، إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ، بفرعون و حشم او، فَقالَ إِنِّی رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِینَ (۴۶) گفت من فرستاده خداوند جهانیانم.
فَلَمَّا جاءَهُمْ بِآیاتِنا، چون بایشان آمد، بپیغامها و نشانهاى ما إِذا هُمْ مِنْها یَضْحَکُونَ (۴۷) ایشان از آن خنده درگرفتند.
وَ ما نُرِیهِمْ مِنْ آیَةٍ، ننمودیم ایشان را هیچ نشانى، إِلَّا هِیَ أَکْبَرُ مِنْ أُخْتِها، مگر همه از یکدیگر مهتر و بهتر، وَ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ، و فرا گرفتیم ایشان را بعذاب، لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (۴۸) تا مگر بتوبه بازگردند.
وَ قالُوا یا أَیُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنا رَبَّکَ، گفتند اى جادو، خوان خداوند خویش بِما عَهِدَ عِنْدَکَ، بآن عهد و پیمان که نزدیک تو نهاده است، إِنَّنا لَمُهْتَدُونَ (۴۹) که ما بر آن پیمان بخواهیم پائید و با راه خواهیم آمد.
فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ، چون بازبردیمى از ایشان عذاب، إِذا هُمْ یَنْکُثُونَ ایشان پیمان میشکستندى.
وَ نادى فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ، بانگ زد فرعون در قوم خویش، قالَ یا قَوْمِ أَ لَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ، گفت اى قوم نه مراست پادشاهى زمین مصر، وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِی و، و این جویها آنک روان زیر من، أَ فَلا تُبْصِرُونَ (۵۰).
أَمْ نمىبینید یا میبینید؟، أَنَا خَیْرٌ مِنْ هذَا الَّذِی هُوَ مَهِینٌ، من بهام از این مرد که خوار است، وَ لا یَکادُ یُبِینُ (۵۱) و نمیتواند که سخن گشاید آسان.
فَلَوْ لا أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ، چرا برو، دستینهاء زرین نیوکندند و نیاراستند، أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِکَةُ مُقْتَرِنِینَ (۵۲) یا چرا باو فرشتگان نیامدند، دست در دست.
فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ، سبک و بىمغز در دست آمد او را قوم او، و ایشان را زبون گرفت، و تن فراوى دادند، إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقِینَ (۵۳) که ایشان گروهى بودند نافرمانان و بدان.
فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ، چون ما را بخشم آوردند، کین کشیدیم از ایشان، فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِینَ (۵۴) بآب بکشتیم ایشان را همه.
فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً، ایشان را سرگذشتى کردیم، وَ مَثَلًا لِلْآخِرِینَ (۵۵) و داستانى پسینان را.
وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا و آن گه که پسر مریم را مثل زدند، إِذا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ (۵۶) و قوم تو قریش از آن، بانگ و خنده در گرفتند و از تصدیق برگشتند.
وَ قالُوا، أَ آلِهَتُنا خَیْرٌ أَمْ هُوَ، گفتند: این خدایان ما بهتر که بتاناند یا عیسى،، ما ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلًا، بعیسى مثل نزدند ترا در این سخن مگر به پیکار و پیچیدن در حق، بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ قریش قومىاند جنگین.
إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَیْهِ، نیست عیسى مگر بندهاى که بنواختیم او را و نیکویى کردیم با او، وَ جَعَلْناهُ مَثَلًا لِبَنِی إِسْرائِیلَ، و او را عبرتى کردیم بنى اسرائیل را، وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْکُمْ مَلائِکَةً، و اگر ما خواستیمى هم از شما فرشتگان آفریدیمى، فِی الْأَرْضِ یَخْلُفُونَ (۶۰) که در زمین میبودندید، یکى پس دیگر و جو کى پس جو کى.
وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ، و عیسى آگاهى خلق است رستاخیز را، فَلا تَمْتَرُنَّ بِها نگر بگمان نبید درین، وَ اتَّبِعُونِ، بر پى من روید، هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ (۶۱) که راه راست اینست.
وَ لا یَصُدَّنَّکُمُ الشَّیْطانُ، و نبادا که شیطان شما را از راه برگرداند، إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ (۶۲) که او شما را دشمنى است آشکارا.
وَ لَمَّا جاءَ عِیسى بِالْبَیِّناتِ، و آن گه که عیسى آمد بپیغامها و نشانهاى روشن، قالَ قَدْ جِئْتُکُمْ بِالْحِکْمَةِ، گفت آوردم شما را سخن راست، درست، وَ لِأُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ، و تا بیان کنم شما را چیزى از آنچه در آن مختلف شدید، فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ (۶۳) بپرهیزید از خشم و عذاب خدا و مرا، فرمانبردار باشید.
إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ، اللَّه اوست که خداوند من و خداوند شماست، فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ (۶۴) او را پرستید که راه راست اینست.
فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ مختلف شدند، جدا جدا گوى سپاهها از میان ترسایان، فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ عَذابِ یَوْمٍ أَلِیمٍ (۶۵) پس ویل ایشان را که ستم کردند بر خویشتن، از عذاب روزى دردنماى.
هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ، چه چشم دارند، مگر رستاخیز را، أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً، که بایشان آید ناگاه، وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ (۶۶) و ایشان نمیدانند.
وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً، و اگر نه آن بودى که مؤمن و کافر، چون هم باشند، لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ، ما ساختیمى و کردیمى هر کس را که برحمن کافر شود، لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ، خانهاى ایشان را کاذى سیمین، وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ (۳۳) و نردبانهاى سیمین که بآن برمیشدندى وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً، و خانههاى ایشان را ما، درها و تختها کردیم، عَلَیْها یَتَّکِؤُنَ (۳۴) که بر آن تکیه میزدندى.
وَ زُخْرُفاً، و آن همه ایشان را زرین کریمى، وَ إِنْ کُلُّ ذلِکَ لَمَّا مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا، و نبودى آن مگر چیز این جهانى، وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ (۳۵) و پیروزى آن جهان بنزدیک خداوند تو، پرهیزگاران راست.
وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ، و هر که بگردد از ذکر رحمن، نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً، دیوى را فرا، دست او سازیم، فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ (۳۶) تا او را دمساز مىبود.
وَ إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ، تا آن دیو ایشان را از راه باز میگرداند، وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ (۳۷) و ایشان میپندارند که بر راه راستاند.
حَتَّى إِذا جاءَنا، تا آن گه که هر دو آیند بما، قالَ، گوید آدمى،، یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ، کاش میان من و میان تو، بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ، چندان بودى که میان دو گوشه جهان، فَبِئْسَ الْقَرِینُ (۳۸) بد دمساز که تویى.
وَ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ، سود ندارد شما را آن روز که ستمکارانید، أَنَّکُمْ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ (۳۹) که شما در عذاب با یکدیگر انبازانید.
أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ، باش تو آنى که گوش دل کردلان شنوانى، أَوْ تَهْدِی الْعُمْیَ، یا چشم دل نابینادلان را راهنمایى، وَ مَنْ کانَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ (۴۰) یا او که در گمراهى آشکار است، با راه آرى.
فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ، اگر تو را ببریم، فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ (۴۱) ما از ایشان کین خواهیم ستد.
أَوْ نُرِیَنَّکَ الَّذِی وَعَدْناهُمْ، یا با تو نمائیم آنچه ایشان را مى وعده دهیم، فَإِنَّا عَلَیْهِمْ مُقْتَدِرُونَ (۴۲)، ما بر ایشان پادشاهیم.
فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی أُوحِیَ إِلَیْکَ، سخت دار و دست محکم در این پیغام زن که بتو فرستادم، إِنَّکَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ (۴۳) که تو بر راه راستى.
وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ، و این قرآن تازى و دین تازى و حکم تازى و قبله تازى و عید تازى آوا و بزرگ نامى توست، و عرب که قوم تواند، وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ (۴۴) و شما را از شکر این بخواهند پرسید.
وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا پرس ایشان را که فرستادیم پیش از تو از فرستادگان ما، أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ (۴۵) پرس که ما فزود از رحمن، خدایان کردیم تا پرستند هرگز از ما پسند و دستورى آن بود.
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآیاتِنا، فرستادیم موسى را به پیغامها و نشانههاى خویش، إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ، بفرعون و حشم او، فَقالَ إِنِّی رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِینَ (۴۶) گفت من فرستاده خداوند جهانیانم.
فَلَمَّا جاءَهُمْ بِآیاتِنا، چون بایشان آمد، بپیغامها و نشانهاى ما إِذا هُمْ مِنْها یَضْحَکُونَ (۴۷) ایشان از آن خنده درگرفتند.
وَ ما نُرِیهِمْ مِنْ آیَةٍ، ننمودیم ایشان را هیچ نشانى، إِلَّا هِیَ أَکْبَرُ مِنْ أُخْتِها، مگر همه از یکدیگر مهتر و بهتر، وَ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ، و فرا گرفتیم ایشان را بعذاب، لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (۴۸) تا مگر بتوبه بازگردند.
وَ قالُوا یا أَیُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنا رَبَّکَ، گفتند اى جادو، خوان خداوند خویش بِما عَهِدَ عِنْدَکَ، بآن عهد و پیمان که نزدیک تو نهاده است، إِنَّنا لَمُهْتَدُونَ (۴۹) که ما بر آن پیمان بخواهیم پائید و با راه خواهیم آمد.
فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ، چون بازبردیمى از ایشان عذاب، إِذا هُمْ یَنْکُثُونَ ایشان پیمان میشکستندى.
وَ نادى فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ، بانگ زد فرعون در قوم خویش، قالَ یا قَوْمِ أَ لَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ، گفت اى قوم نه مراست پادشاهى زمین مصر، وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِی و، و این جویها آنک روان زیر من، أَ فَلا تُبْصِرُونَ (۵۰).
أَمْ نمىبینید یا میبینید؟، أَنَا خَیْرٌ مِنْ هذَا الَّذِی هُوَ مَهِینٌ، من بهام از این مرد که خوار است، وَ لا یَکادُ یُبِینُ (۵۱) و نمیتواند که سخن گشاید آسان.
فَلَوْ لا أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ، چرا برو، دستینهاء زرین نیوکندند و نیاراستند، أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِکَةُ مُقْتَرِنِینَ (۵۲) یا چرا باو فرشتگان نیامدند، دست در دست.
فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ، سبک و بىمغز در دست آمد او را قوم او، و ایشان را زبون گرفت، و تن فراوى دادند، إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقِینَ (۵۳) که ایشان گروهى بودند نافرمانان و بدان.
فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ، چون ما را بخشم آوردند، کین کشیدیم از ایشان، فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِینَ (۵۴) بآب بکشتیم ایشان را همه.
فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً، ایشان را سرگذشتى کردیم، وَ مَثَلًا لِلْآخِرِینَ (۵۵) و داستانى پسینان را.
وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا و آن گه که پسر مریم را مثل زدند، إِذا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ (۵۶) و قوم تو قریش از آن، بانگ و خنده در گرفتند و از تصدیق برگشتند.
وَ قالُوا، أَ آلِهَتُنا خَیْرٌ أَمْ هُوَ، گفتند: این خدایان ما بهتر که بتاناند یا عیسى،، ما ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلًا، بعیسى مثل نزدند ترا در این سخن مگر به پیکار و پیچیدن در حق، بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ قریش قومىاند جنگین.
إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَیْهِ، نیست عیسى مگر بندهاى که بنواختیم او را و نیکویى کردیم با او، وَ جَعَلْناهُ مَثَلًا لِبَنِی إِسْرائِیلَ، و او را عبرتى کردیم بنى اسرائیل را، وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْکُمْ مَلائِکَةً، و اگر ما خواستیمى هم از شما فرشتگان آفریدیمى، فِی الْأَرْضِ یَخْلُفُونَ (۶۰) که در زمین میبودندید، یکى پس دیگر و جو کى پس جو کى.
وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ، و عیسى آگاهى خلق است رستاخیز را، فَلا تَمْتَرُنَّ بِها نگر بگمان نبید درین، وَ اتَّبِعُونِ، بر پى من روید، هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ (۶۱) که راه راست اینست.
وَ لا یَصُدَّنَّکُمُ الشَّیْطانُ، و نبادا که شیطان شما را از راه برگرداند، إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ (۶۲) که او شما را دشمنى است آشکارا.
وَ لَمَّا جاءَ عِیسى بِالْبَیِّناتِ، و آن گه که عیسى آمد بپیغامها و نشانهاى روشن، قالَ قَدْ جِئْتُکُمْ بِالْحِکْمَةِ، گفت آوردم شما را سخن راست، درست، وَ لِأُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ، و تا بیان کنم شما را چیزى از آنچه در آن مختلف شدید، فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ (۶۳) بپرهیزید از خشم و عذاب خدا و مرا، فرمانبردار باشید.
إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ، اللَّه اوست که خداوند من و خداوند شماست، فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ (۶۴) او را پرستید که راه راست اینست.
فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ مختلف شدند، جدا جدا گوى سپاهها از میان ترسایان، فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ عَذابِ یَوْمٍ أَلِیمٍ (۶۵) پس ویل ایشان را که ستم کردند بر خویشتن، از عذاب روزى دردنماى.
هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ، چه چشم دارند، مگر رستاخیز را، أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً، که بایشان آید ناگاه، وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ (۶۶) و ایشان نمیدانند.
رشیدالدین میبدی : ۴۳- سورة الزخرف- مکیه
۲ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ، یعنى النبوة و الرسالة، قال مقاتل: معناه: أ بأیدیهم مفاتیح الرسالة، فیضعونها حیث یشاءون، این آیت جواب ایشانست که گفتند: لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ میگوید کلید رسالت و نبوت بدست ایشانست تا آنجا نهند که خود خواهند؟. آن گه گفت: نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ، فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا، فجعلنا هذا غنیا و هذا فقیرا و هذا مالکا و هذا مملوکا، فکما فضّلنا بعضهم على بعض فى الرزق کما شئنا، کذلک اصطفینا بالرسالة من شئنا، قسمت معیشت و رزق بندگان در دنیا با ایشان نگذاشتیم و با اختیار ایشان نیفکندیم، که خود کردیم، بعلم و حکمت خویش، یکى توانگر، یکى درویش، یکى مالک، یکى مملوک. چون قسمت معیشت و رزق باختیار ایشان نیست کرامت نبوت و رسالت اولىتر که باختیار ایشان نبود، حکمت اقتضاء آن کرد که در معیشت و رزق، بعضى را بر بعضى افزونى دادیم، چنانک خواستیم، و کسى را بر حکم ما اعتراض نه، هم چنان قومى را برسالت و نبوت برگزیدیم بخواست خویش، و کسى را روى اعتراض نه. آن گه بیان کرد که تفاوت ارزاق از بهر چیست؟
گفت: لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا این لام لام غرض گویند، اى لیستخدم بعضهم بعضا، فیسخر الاغنیاء باموالهم الفقراء بالعمل فیکون بعضهم لبعض سبب المعاش، هذا بماله و هذا بعمله، فیلتئم قوام امر العالم، وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ یعنى النبوة، خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ من المال، میفرماید توانگرى نبوت، به است از توانگرى مال، و آنکه توانگرى مال در دست شما و باختیار شما نیست، کرامت نبوت و توانگرى رسالت اولیتر که در دست شما و باختیار شما نبود، و قیل معناه: وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ، عباده بالایمان و الاسلام، خَیْرٌ من الاموال التی یجمعونها، مؤمنانرا ایمان و اسلام به است از خواسته دنیا که جمع میکنند، زیرا که خواسته دنیا، اگر حلالست، حسابست، و اگر حرامست، عذابست، و قیل: وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ یعنى الجنة، خَیْرٌ، للمؤمنین، مِمَّا یَجْمَعُونَ یجمع الکفار من الاموال.
وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً، اى لو لا قضاء اللَّه السابق فى الخلق، ان یکونوا اغنیاء و فقراء، لجعلنا الکفار کلّهم اغنیاء، لیعلموا انه لا قیمة للدنیا، این هم جواب ایشانست که گفتند لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ ایشان ظن چنان بردند که استحقاق نبوت و رسالت، بمال و خواسته دنیاست. و تا مال نباشد، سزاوارى نبوت نباشد.
رب العالمین و ایشان نمود که این دنیا و مال دنیا محلى و قیمتى نیست، اگر نه حکم رفته و سابقه ازل بودى که خلق باید که چون هم باشند بتوانگرى و درویشى، ما این کافران را همه توانگر آفریدى و خانههاى ایشان سیمین و زرین کردى، از خوارى و ناچیزى دنیا.
و فى الخبر: لو کان الدنیا تزن عند اللَّه جناح بعوضة ما سقى کافرا منها شربة ماء و عن المستور دبن شدّاد احد بنى فهر قال: کنت فى الرکب الذین وقفوا مع رسول اللَّه (ص) على السخلة المیتة، فقال رسول اللَّه: أ ترون هذه هانت على اهلها حین القوها، قالوا: من هوانها القوها. قال رسول اللَّه: الدنیا اهون على اللَّه من هذه على اهلها.
و قال الحسن. معنى الایة لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً مجتمعین على الکفر و على اختیار الدنیا على الآخرة، لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ و ذلک، لهوان الدنیا على اللَّه. قرء ابن کثیر و ابو عمرو سقفا بفتح السین و سکون القاف على الواحد و معناه الجمع، کقوله: فَخَرَّ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ و قرء الآخرون سقفا بضم السین و القاف على الجمع، و هى جمع السقف مثل رهن و رهن و قیل: هى جمع السقیف و قیل: هى جمع الجمع سقف و سقوف و سقف و قیل: سقیفة و سقائف و سقف، وَ مَعارِجَ اى مصاعد و مراقى و قرء: معاریج و هما لغتان، واحدهما: معراج مثل مفتاح و مفاتح و مفاتیح.
عَلَیْها یَظْهَرُونَ اى یعلون و یرتقون، یقال: ذهبت على السطح اذا علوته، قال النابغة:
بلغنا أ لستما فى مجدنا و علونا
اى: مصعدا، اى: جعلنا معارج من فضة علیها یعلون.
و انا لنرجو فوق ذلک مظهرا
وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً من فضة عَلَیْها یَتَّکِؤُنَ، یجلسون و ینامون.
وَ زُخْرُفاً الزخرف فى اللغة، الزینة، قال اللَّه عز و جل: حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها و قال: زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً و المزخرف المزین و المراد به هاهنا الذهب و هو معطوف على محل مِنْ فِضَّةٍ، یعنى سقفا من فضة و زخرف اى: ذهب. و قیل: معنى الایة: لو فعلنا ذلک بالکفار، لافتتن بهم غیرهم و توهّموا ان ذلک لفضیلة فى الکفار فیکفرون و یکونون فى الکفر أمة واحدة. قوله: وَ إِنْ کُلُّ ذلِکَ لَمَّا مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا. قرء عاصم و حمزة: لما بالتشدید بمعنى الا اى: و ما کل ذلک الا متاع الحیاة الدنیا و قرء الباقون لما بالتخفیف. و الوجه انّ، ان على هذا هى المخففة من الثقیلة، و زائدة، و التقدیر: و ان کل ذلک لمتاع الحیاة الدنیا، یزول و یذهب، وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ اى ثواب الآخرة خیر للمتقین.
و قیل معناه: و الجنة عند ربک للمتقین خاصة.
روى ان عمر کان یقول: لو ان رجلا هرب من رزقه لا تبعه حتى یدرکه کما ان الموت یدرک من هرب منه، له اجل هو بالغه و اثر هو واطئه و رزق هو آکله و حتف هو قاتله، فاتقوا اللَّه و اجملوا فى الطلب و لا یحملنّکم استبطاء شیء من الرزق ان تطلبوه بمعصیة اللَّه فان اللَّه عز و جل لا ینال ما عنده الا بطاعته و لن یدرک ما عنده بمعصیته، فاتقوا اللَّه و اجملوا فى الطلب.
وَ مَنْ یَعْشُ، اى: یعرض عن ذکر الرحمن فلم یخف عتابه و لم یرج ثوابه، تقول عشوت الى کذا، اى: ملت الیه و عشوت عنه، اى: ملت عنه کما تقول، عدلت الى فلان و عدلت عنه.
و قرء ابن عباس: و من یعش بفتح الشین اى یعم یقال عشى یعشى عشى اذا عمى، فهو اعشى و امراة عشواء و قیل: عن ذکر الرحمن، اى: عن معرفته و طاعته لانه لا یذکره الا من عرفه و اطاعه. و قیل یحتمل ان المراد به، من نزل فیهم قوله: وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ نظیر الایة قوله: الَّذِینَ کانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطاءٍ عَنْ ذِکْرِی نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً اى نهیئ له و نسبب له شیطانا و نضمه الیه و نسلطه علیه فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ لا یفارقه یزین له العمى و یخیل الیه انه على الهدى.
و قیل ذلک فى القیامة یقرن کل انسى بالشیطان الذى کان یدعوه، قرء یعقوب و حماد عن عاصم یقیض له بالیاى على ضمیر الرحمن و قرء الباقون: نقیض بالنون على اخبار اللَّه تعالى عن نفسه بالتقییض. وَ إِنَّهُمْ یعنى الشیاطین لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ اى: یصدون الکافرون عن الاسلام و یمنعونهم على الهدى وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ اى یحسب الکفار انهم على هدى و انهم محقون فى قولهم و عملهم. حَتَّى إِذا جاءَنا قرء اهل العراق غیر ابى بکر على الواحد یعنون الکافر و قرء الآخرون جاءانا على التثنیة یعنون الکافر و قرینه جعلا فى سلسلة واحدة، فقال الکافر لقرینه یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ اى: بعد ما بین المشرق و المغرب فغلب اسم احدهما على الآخر کما یقال للشمس و القمر، القمران و لابى بکر و عمر العمران، فَبِئْسَ الْقَرِینُ کنت فى الدنیا و قیل فَبِئْسَ الْقَرِینُ انت فى النار قال ابو سعید الخدرى اذا بعث الکفار، زوّج کل واحد منهم بقرینه من الشیاطین فلا یفارقه حتى یصیر الى النار وَ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ اشرکتم فى الدنیا أَنَّکُمْ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ اى لن ینفعکم الیوم اشتراککم فى العذاب، این سخن جواب آن کس است که بدى میکند و میگوید که این نه همه من میکنم که دیگران نیز مىکنند، یعنى که اشتراک در عذاب، شما را سود ندارد و در عذاب تخفیف نیارد که در دوزخ، تأسى و تسلى بیکدیگر نبود، هر کسى بخود مشغول بود و در عذاب خود گرفتار.
و قال مقاتل معناه لن ینفعکم الاعتذار و الندم الیوم لانکم انتم و قرناؤکم مشترکون الیوم فى العذاب کما کنتم فى الدنیا مشترکین فى الکفر، عذر و پشیمانى امروز شما را سود ندارد که شما امروز با قرناء خویش در عذاب مشترک خواهید بود، چنان که در دنیا در کفر مشترک بودید.
أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِی الْعُمْیَ وَ مَنْ کانَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ. هذا خطاب للنبى (ص) اى لا یضیق صدرک فان من سبق علم اللَّه بکفره لا یسمع و لا یهتدى. فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ بان نمیتک قبل ان نعذبهم، فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ بالقتل بعدک.
أَوْ نُرِیَنَّکَ فى حیاتک الَّذِی وَعَدْناهُمْ من العذاب فَإِنَّا عَلَیْهِمْ مُقْتَدِرُونَ متى شئنا عذبناهم و اراد به مشرکى مکة انتقم منهم یوم بدر. هذا قول اکثر المفسرین و قال الحسن و قتاده عنى به اهل الاسلام من امّة محمد، و قد کان بعد النبى نقمة شدیدة فى امته، فاکرم اللَّه نبیه و ذهب به و لم یر فى امته الا الذى تقر عینه به و ابقى النقمة بعده.
و روى ان النبى ارى ما یصیب امته بعده فما رؤى ضاحکا متبسما حتى قبضه اللَّه.
فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی أُوحِیَ إِلَیْکَ اى تمسک بالقرآن و اتله حق تلاوته و امتثل اوامره، و اجتنب نواهیه، إِنَّکَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ اى على الدین الذى لا عوج له و إِنَّهُ یعنى قرآن لَذِکْرٌ لَکَ اى شرف لک و لقومک قریش، نظیره: لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ کِتاباً فِیهِ ذِکْرُکُمْ اى شرفکم وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ عن حقه و اداء شکره.
روى الضحاک عن ابن عباس: ان النبى (ص) اذا سئل: لمن هذا الامر بعدک لم یخبر بشیء حتى نزلت هذه الایة و کان بعد ذلک اذا قال: لقریش.
و عن ابن عمر قال قال رسول اللَّه لا یزال هذا الامر فى قریش ما بقى اثنان.
و قال ان هذا الامر فى قریش لا یعادیهم احد الا اکبّه اللَّه على وجهه ما اقاموا الدین و قال (ص) من یرد هوان قریش اهانه اللَّه.
و قال مجاهد: القوم هم العرب فالقرآن لهم شرف اذ نزل بلغتهم ثم یختص بذلک الشرف، الاخص فالاخص من العرب حتى یکون الاکثر لقریش و لبنى هاشم.
و عن ابى بردة قال قال رسول اللَّه الامراء من قریش لى علیهم حق و لهم علیکم حق ما حکموا، فعدلوا. و استرحموا، فرحموا. و عاهدوا، فوفوا، فمن لم یفعل ذلک، فعلیه لعنة اللَّه و الملائکة و الناس اجمعین.
وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا، لهذا الکلام وجهان، احدهما ان اللَّه عز و جل جمع رسله لیلة اسرى برسوله فى مسجد بیت المقدس فاذن جبرئیل ثم اقام و قال یا محمد: تقدم فصل بهم فتقدم و صلى بهم فلما فرغ من الصلاة قال له جبرئیل «سل» یا محمد مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ فقال رسول اللَّه (ص) لا اسئل قد اکتفیت و هذا قول الزهرى و سعید بن جبیر و ابن زید قالوا: جمع له الرسل لیلة اسرى به و أمر أن یسئلهم فلم یشکّ و لم یسئل و هذه الایة عدّت مکیة لان رسول اللَّه (ص) لم یکن هاجرا لیلتئذ بعد و کل ما نزل من القرآن بعد مهاجرة رسول اللَّه بمکة فى عمرة القضاء و فى الفتح فى اسفاره.
فانه یعد مدنیّة و الوجه الثانى: و سئل من ارسلنا الیهم من قبلک رسولا من رسلنا، یعنى سل مؤمنى اهل الکتاب الذین ارسلنا الیهم الانبیاء هل جاءتهم الرسل الا بالتوحید و المراد بالسئوال، التقریر لمشرکى قریش انه لم یأت رسول و لا کتاب بعبادة غیر اللَّه عز و جل.
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآیاتِنا إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ فَقالَ إِنِّی رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِینَ آیاته العصا و الید البیضاء فَلَمَّا جاءَهُمْ بِآیاتِنا إِذا هُمْ مِنْها یَضْحَکُونَ استهزءوا بها و قالوا انها سحر و تخییل و هذا تسلیة للنبى (ص) وَ ما نُرِیهِمْ مِنْ آیَةٍ إِلَّا هِیَ أَکْبَرُ مِنْ أُخْتِها این آنست که پارسیان گویند که همه از یکدیگر نیکوتر، همه از یکدیگر بهتر و مهتر، اکبر من اختها اى قریبها و صاحبتها التی کانت قبلها وَ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ یعنى بالسنین و نقص من الثمرات و الطوفان و الجراد و القمل و الضفادع و الدم و الطمس فکانت هذه دلالات لموسى و عذابا لهم و کانت کل واحدة اکبر من التی قبلها لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ عن کفرهم وَ قالُوا لموسى لما عاینوا العذاب، یا أَیُّهَا السَّاحِرُ یا ایها العالم الکامل الحاذق و انما قالوا هذا توقیرا و تعظیما له لان السحر عندهم کان علما عظیما و صفة ممدوحة ادْعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِنْدَکَ اى بما اخبرتنا عن عهده الیک، انّا ان آمنّا کشف عنا العذاب فسله بکشف العذاب عنا إِنَّنا لَمُهْتَدُونَ مؤمنون، فدعا موسى فکشف عنهم العذاب فلم یؤمنوا فذلک قوله عز و جل: فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِذا هُمْ یَنْکُثُونَ اى ینقضون عهدهم و یصرّون على کفرهم.
وَ نادى فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ چون موسى دعا کرد و رب العزة بدعاء وى عذاب از قبطیان باز برد، فرعون ترسید که ایشان بموسى ایمان آرند همه را جمع کرد و ملک خود و قوت خود فرا یاد ایشان داد و ضعف موسى فرا نمود تا نپندارند که کشف عذاب بدعاء موسى بود که اگر بدعاء وى بودى و او بدعوى صادق بودى، ملک وى را بودى و دعاء از بهر خود کردى تا آن لثغة که بر زبان وى است زائل گشتى، گفت: أَ لَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِی نه ملک زمین مصر مرا است و اینک جویهاى نیل زیر قصر من و در بوستان ورزان من میرود بفرمان من، و آن جویهاى نیل سیصد و شصت بودند، اصل آن و معظم آن چهارند: یکى نهر ملک، دیگرى نهر طولون سوم نهر دمیاط، چهارم طنیس أَ فَلا تُبْصِرُونَ أَمْ سخن اینجا تمام است یعنى أ فلا تبصرون ام تبصرون، نمىبینید یا مىبینید آن گه گفت: أَنَا خَیْرٌ مِنْ هذَا الَّذِی هُوَ مَهِینٌ و قیل معناه ا فلا تبصرون شدة ملکى و عجز موسى. ثم قال: ام انا خیر بل انا خیر من هذا الذى هو مهین اى: فقیر لا حشم معه وَ لا یَکادُ یُبِینُ اى لا یکاد یفصح بکلامه للثغة التی فى لسانه، کان موسى (ع) بلیغا فصیحا و کانت علیه حلاوة و مهابة و ملاحة غیر ان لسانه کانت به عقدة فلما قال: وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی قیل له أُوتِیتَ سُؤْلَکَ فبقیت منها لثغة. فرعون خود را فضل نهاد بر موسى و گفت طاعت من اولیتر که مرا ملک است و فرمان و حشم من برم، از این موسى حقیر ضعیف و درویش که او را نه حشم است و نه مال و نه معیشت که بدان زیش کند و نه فصاحتى که بیان سخن کند.
فَلَوْ لا أُلْقِیَ عَلَیْهِ ان کان صادقا أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ جمع الاسورة و هى جمع الجمع قرء حفص و یعقوب اسورة و هى جمع سوار قال مجاهد کانوا اذا سوّدوا رجلا سوروه بسوار و طوقوه بطوق من ذهب یکون ذلک دلالة لسیادته و علامة لریاسته فقال فرعون هلّا القى رب موسى علیه اسورة من ذهب ان کان سیدا یجب طاعته أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِکَةُ مُقْتَرِنِینَ متتابعین یقارن بعضهم بعضا یشهدون له بصدقه و یعینونه على امره قال اللَّه تعالى فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ، اى استخف فرعون قومه القبط یعنى وجدهم جهالا و استخف عقولهم و قیل طلب منهم الخفة فى الطاعة و هى الاسراع الیها فاطاعوه یقال اخف الى کذا اى اسرع الیه و استخفه غیره دعاه الى ذلک، اى: و استخفهم بهذا الکلام المزخرف فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقِینَ خارجین عن دین اللَّه.
فَلَمَّا آسَفُونا اى اغضبونا و الاسف اشد الغضب، انْتَقَمْنا مِنْهُمْ، اى احللنا بهم النقمة و العذاب فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِینَ.
فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً قرأ حمزة و الکسائى سلفا بضم السین و اللام جمع سلیف من سلف اى تقدم و قرأ الباقون سلفا بفتح السین و اللام على جمع السالف مثل حارس و حرس و خادم و خدم و راصد و رصد و هم الماضون المتقدمون من الامم، و المعنى، جعلناهم متقدمین لیتعظ بهم الآخرون وَ مَثَلًا لِلْآخِرِینَ اى عبرة وعظة. و قیل سلفا لکفار هذه الامة الى النار اى مقدمة کفار هذه الامة الى النار وَ مَثَلًا لِلْآخِرِینَ اى یضرب بهم الامثال فیما بینهم.
وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا مفسران اندرین آیت مختلف القولاند بر سه گروه: قومى گفتند الضارب للمثل عبد اللَّه بن الزبعرى کان من مردة قریش قبل ان یسلم این مثل عبد اللَّه الزبعرى زد که آمد برسول خدا صلوات اللَّه و سلامه علیه گفت تو مىگویى انکم و ما تعبدون من دون اللَّه حصب جهنم شما و هر چه فرود از اللَّه مىپرستید (عیسى) هیزم دوزخ است و تو مىگویى عیسى برادر منست و پیغامبر خداى. چون وى چنین گفت، مصطفى صلى اللَّه و السلام (ص) خاموش گشت منتظر وحى تا از حق جواب چه آید عبد اللَّه الزبعرى گفت خصمته و اللات و العزى، قریش که حاضر بودند دست زدند و خنده در گرفتند و از تصدیق برگشتند. اینست که رب العالمین فرمود إِذا قَوْمُکَ یعنى قریشا مِنْهُ یَصِدُّونَ اى یضجون و یصیحون و یضحکون و قیل یعرضون عن القرآن و عن التصدیق.
وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَیْرٌ أَمْ هُوَ گفتند این خدایان ما بهتر یا عیسى اگر عیسى بآتش شاید بتان، هم شاید. قول دوم آنست که این مثل مشرکان زدند ایشان که ملائکه را دختران گفتند یعنى اذا جاز أن یکون عیسى ابن اللَّه، جاز أن تکون الملائکة بنات اللَّه. باین قول، إِذا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ مؤمناناند که این سخن بر ایشان صعب آمد از آن برگشتند و دیگران را از آن برگردانیدند قال قتادة: یصدون اى یخرجون و قال القرظى: یضجرون. قول سوم آنست که الضارب للمثل هو اللَّه عز و جل این مثل آنست که اللَّه زد در قرآن که إِنَّ مَثَلَ عِیسى عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ. مثل عیسى بنزدیک اللَّه چون مثل آدم است آدم را بیافرید از خاک بىپدر و بىمادر، عیسى را بیافرید از باد بىپدر. در تخلیف بنزدیک اللَّه در قدرت او هر دو یکىاند. چون این آیت فرو آمد کافران گفتند محمد مىخواهد که ما او را خداى خوانیم و او را پرستیم چنانک ترسایان عیسى را پرستیدند: باین قول إِذا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ مشرکان قریشاند که از ضرب مثل برمیگشتند و مىخندیدند وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَیْرٌ أَمْ هُوَ، یعنون محمدا خدایان ما بهاند پرستیدن را یا محمد یعنى که خدایان خود فرونگذاریم و او را پرستیم، یَصِدُّونَ بضم صاد قرائت نافع و ابن عامر و کسایى است و باقى بکسر صاد خوانند هما لغتان مثل یعرشون و یعرشون ما ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلًا اى انهم قد علموا انک لا ترید منهم ان ینزلوک منزلة المسیح و ما قالوا هذا القول الّا جدلا اى خصومة بالباطل و على القول الاول ما ضربوا هذا المثل لک الا جدلا بالباطل لانهم علموا ان المراد من قوله إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ هؤلاء الاصنام دون عیسى (ع) بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ حاذقون فى الخصومه.
عن ابى امامة قال قال رسول اللَّه (ص) ما ضل قوم بعد هدى کانوا علیه، الا اوتوا الجدل ثم قرأ ما ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ ثم ذکر عیسى علیه السلام فقال: إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَیْهِ بالتقوى وَ جَعَلْناهُ مَثَلًا اى آیة و عبرة لبنى اسرائیل یعرفون قدرة اللَّه على ما یشاء حیث خلقه من غیر اب وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْکُمْ مَلائِکَةً اى لو نشاء لاهلکناکم و جعلنا بدلکم و مکانکم ملائکة فِی الْأَرْضِ یَخْلُفُونَ یکونون خلفاء منکم یعمرون الارض و یعبدونى و یطیعونى. و قیل یخلفون اى یخلف بعضهم بعضا و قیل معنى الایة: لو نشاء لجعلنا من الانس ملائکة و ان لم تجر العادة کما خلقنا عیسى من غیر اب و انه لعلم للساعة اى ان عیسى نزوله من اشراط الساعة یعلم بنزوله، قربها و ثبوتها و قیل ان عیسى کان یحیى الموتى فعلم به الساعة و البعث و قراء ابن عباس و ابو هریرة و انه لعلم للساعة بفتح العین و اللام اى علامة و اماره للساعة فَلا تَمْتَرُنَّ بِها یعنى اذا انزل فلا تشکن فى قیامها. یقولها لقریش
قال النبى صلى اللَّه علیه و اله سلم لیوشکن ان ینزل فیکم ابن مریم حکما عدلا یکسر الصلیب و یقتل الخنزیر و یضع الجزیة و یهلک فى زمانه الملک کلها، الا الاسلام.
و یروى انه ینزل على ثنیة بالارض المقدسة یقال لها افیق و علیه ممصران یعنى ثوبین مصبوغین بالصفرة و شعر راسه دهین و بیده حربة یقتل بها الدجال فیاتى بیت المقدس و الناس فى صلاة العصر و الامام یؤمّ بهم فیتاخر الامام فیتقدمه عیسى و یصلى خلفه على شریعة محمد (ص) ثم یقتل الخنازیر و یکسر الصلیب و یخرب البیع و الکنانس و یقتل النصارى الّا من آمن به.
و قال الحسن و جماعة و انه یعنى و ان القرآن لعلم للساعة یعلمکم قیامها و یخبرکم باحوالها و اهوالها فَلا تَمْتَرُنَّ بِها اى لا تشکن فیها قال ابن عباس اى لا تکذبوا بها وَ اتَّبِعُونِ القول هاهنا مضمر اى قل یا محمد اتبعونى على التوحید هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ اى هذا دین قیم و قال الحسن هذا القرآن صراطه الى الجنة مستقیم.
وَ لا یَصُدَّنَّکُمُ الشَّیْطانُ عن الایمان بالساعة و القرآن إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ ظاهر العداوة وَ لَمَّا جاءَ عِیسى بِالْبَیِّناتِ اى بالحجج و المعجزات قالَ قَدْ جِئْتُکُمْ بِالْحِکْمَةِ اى بالنبوة و قیل بالانجیل وَ لِأُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ من احکام التوریة قال قتاده یعنى اختلاف الفرق الذین تحزبوا على امر عیسى و قیل: لابین لکم ما کان بینکم من الاختلاف فى الدین قال. الزجّاج الذى جاء به عیسى فى الانجیل انما هو بعض الذى اختلفوا فیه و بین لهم فى غیر الانجیل ما احتاجوا الیه فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ خالقى و رازقى و انا عبد مخلوق محتاج الى الرزق فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ، فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ اى فیما بینهم و هم احزاب النصارى تحزبوا فى عیسى ثلث فرق الملکائیة و النسطوریة و الیعقوبیة فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا اى قالوا فى عیسى ما کفروا به مِنْ عَذابِ یَوْمٍ أَلِیمٍ العذاب.
هَلْ یَنْظُرُونَ اى ینتظرون إِلَّا السَّاعَةَ یعنى انها تاتیهم لا محالة، فکانهم ینتظرونها، یعنى القاعدین عن الایمان أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً فجأة وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ بمجیئها.
گفت: لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا این لام لام غرض گویند، اى لیستخدم بعضهم بعضا، فیسخر الاغنیاء باموالهم الفقراء بالعمل فیکون بعضهم لبعض سبب المعاش، هذا بماله و هذا بعمله، فیلتئم قوام امر العالم، وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ یعنى النبوة، خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ من المال، میفرماید توانگرى نبوت، به است از توانگرى مال، و آنکه توانگرى مال در دست شما و باختیار شما نیست، کرامت نبوت و توانگرى رسالت اولیتر که در دست شما و باختیار شما نبود، و قیل معناه: وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ، عباده بالایمان و الاسلام، خَیْرٌ من الاموال التی یجمعونها، مؤمنانرا ایمان و اسلام به است از خواسته دنیا که جمع میکنند، زیرا که خواسته دنیا، اگر حلالست، حسابست، و اگر حرامست، عذابست، و قیل: وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ یعنى الجنة، خَیْرٌ، للمؤمنین، مِمَّا یَجْمَعُونَ یجمع الکفار من الاموال.
وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً، اى لو لا قضاء اللَّه السابق فى الخلق، ان یکونوا اغنیاء و فقراء، لجعلنا الکفار کلّهم اغنیاء، لیعلموا انه لا قیمة للدنیا، این هم جواب ایشانست که گفتند لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ ایشان ظن چنان بردند که استحقاق نبوت و رسالت، بمال و خواسته دنیاست. و تا مال نباشد، سزاوارى نبوت نباشد.
رب العالمین و ایشان نمود که این دنیا و مال دنیا محلى و قیمتى نیست، اگر نه حکم رفته و سابقه ازل بودى که خلق باید که چون هم باشند بتوانگرى و درویشى، ما این کافران را همه توانگر آفریدى و خانههاى ایشان سیمین و زرین کردى، از خوارى و ناچیزى دنیا.
و فى الخبر: لو کان الدنیا تزن عند اللَّه جناح بعوضة ما سقى کافرا منها شربة ماء و عن المستور دبن شدّاد احد بنى فهر قال: کنت فى الرکب الذین وقفوا مع رسول اللَّه (ص) على السخلة المیتة، فقال رسول اللَّه: أ ترون هذه هانت على اهلها حین القوها، قالوا: من هوانها القوها. قال رسول اللَّه: الدنیا اهون على اللَّه من هذه على اهلها.
و قال الحسن. معنى الایة لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً مجتمعین على الکفر و على اختیار الدنیا على الآخرة، لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ و ذلک، لهوان الدنیا على اللَّه. قرء ابن کثیر و ابو عمرو سقفا بفتح السین و سکون القاف على الواحد و معناه الجمع، کقوله: فَخَرَّ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ و قرء الآخرون سقفا بضم السین و القاف على الجمع، و هى جمع السقف مثل رهن و رهن و قیل: هى جمع السقیف و قیل: هى جمع الجمع سقف و سقوف و سقف و قیل: سقیفة و سقائف و سقف، وَ مَعارِجَ اى مصاعد و مراقى و قرء: معاریج و هما لغتان، واحدهما: معراج مثل مفتاح و مفاتح و مفاتیح.
عَلَیْها یَظْهَرُونَ اى یعلون و یرتقون، یقال: ذهبت على السطح اذا علوته، قال النابغة:
بلغنا أ لستما فى مجدنا و علونا
اى: مصعدا، اى: جعلنا معارج من فضة علیها یعلون.
و انا لنرجو فوق ذلک مظهرا
وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً من فضة عَلَیْها یَتَّکِؤُنَ، یجلسون و ینامون.
وَ زُخْرُفاً الزخرف فى اللغة، الزینة، قال اللَّه عز و جل: حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها و قال: زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً و المزخرف المزین و المراد به هاهنا الذهب و هو معطوف على محل مِنْ فِضَّةٍ، یعنى سقفا من فضة و زخرف اى: ذهب. و قیل: معنى الایة: لو فعلنا ذلک بالکفار، لافتتن بهم غیرهم و توهّموا ان ذلک لفضیلة فى الکفار فیکفرون و یکونون فى الکفر أمة واحدة. قوله: وَ إِنْ کُلُّ ذلِکَ لَمَّا مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا. قرء عاصم و حمزة: لما بالتشدید بمعنى الا اى: و ما کل ذلک الا متاع الحیاة الدنیا و قرء الباقون لما بالتخفیف. و الوجه انّ، ان على هذا هى المخففة من الثقیلة، و زائدة، و التقدیر: و ان کل ذلک لمتاع الحیاة الدنیا، یزول و یذهب، وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ اى ثواب الآخرة خیر للمتقین.
و قیل معناه: و الجنة عند ربک للمتقین خاصة.
روى ان عمر کان یقول: لو ان رجلا هرب من رزقه لا تبعه حتى یدرکه کما ان الموت یدرک من هرب منه، له اجل هو بالغه و اثر هو واطئه و رزق هو آکله و حتف هو قاتله، فاتقوا اللَّه و اجملوا فى الطلب و لا یحملنّکم استبطاء شیء من الرزق ان تطلبوه بمعصیة اللَّه فان اللَّه عز و جل لا ینال ما عنده الا بطاعته و لن یدرک ما عنده بمعصیته، فاتقوا اللَّه و اجملوا فى الطلب.
وَ مَنْ یَعْشُ، اى: یعرض عن ذکر الرحمن فلم یخف عتابه و لم یرج ثوابه، تقول عشوت الى کذا، اى: ملت الیه و عشوت عنه، اى: ملت عنه کما تقول، عدلت الى فلان و عدلت عنه.
و قرء ابن عباس: و من یعش بفتح الشین اى یعم یقال عشى یعشى عشى اذا عمى، فهو اعشى و امراة عشواء و قیل: عن ذکر الرحمن، اى: عن معرفته و طاعته لانه لا یذکره الا من عرفه و اطاعه. و قیل یحتمل ان المراد به، من نزل فیهم قوله: وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ نظیر الایة قوله: الَّذِینَ کانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطاءٍ عَنْ ذِکْرِی نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً اى نهیئ له و نسبب له شیطانا و نضمه الیه و نسلطه علیه فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ لا یفارقه یزین له العمى و یخیل الیه انه على الهدى.
و قیل ذلک فى القیامة یقرن کل انسى بالشیطان الذى کان یدعوه، قرء یعقوب و حماد عن عاصم یقیض له بالیاى على ضمیر الرحمن و قرء الباقون: نقیض بالنون على اخبار اللَّه تعالى عن نفسه بالتقییض. وَ إِنَّهُمْ یعنى الشیاطین لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ اى: یصدون الکافرون عن الاسلام و یمنعونهم على الهدى وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ اى یحسب الکفار انهم على هدى و انهم محقون فى قولهم و عملهم. حَتَّى إِذا جاءَنا قرء اهل العراق غیر ابى بکر على الواحد یعنون الکافر و قرء الآخرون جاءانا على التثنیة یعنون الکافر و قرینه جعلا فى سلسلة واحدة، فقال الکافر لقرینه یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ اى: بعد ما بین المشرق و المغرب فغلب اسم احدهما على الآخر کما یقال للشمس و القمر، القمران و لابى بکر و عمر العمران، فَبِئْسَ الْقَرِینُ کنت فى الدنیا و قیل فَبِئْسَ الْقَرِینُ انت فى النار قال ابو سعید الخدرى اذا بعث الکفار، زوّج کل واحد منهم بقرینه من الشیاطین فلا یفارقه حتى یصیر الى النار وَ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ اشرکتم فى الدنیا أَنَّکُمْ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ اى لن ینفعکم الیوم اشتراککم فى العذاب، این سخن جواب آن کس است که بدى میکند و میگوید که این نه همه من میکنم که دیگران نیز مىکنند، یعنى که اشتراک در عذاب، شما را سود ندارد و در عذاب تخفیف نیارد که در دوزخ، تأسى و تسلى بیکدیگر نبود، هر کسى بخود مشغول بود و در عذاب خود گرفتار.
و قال مقاتل معناه لن ینفعکم الاعتذار و الندم الیوم لانکم انتم و قرناؤکم مشترکون الیوم فى العذاب کما کنتم فى الدنیا مشترکین فى الکفر، عذر و پشیمانى امروز شما را سود ندارد که شما امروز با قرناء خویش در عذاب مشترک خواهید بود، چنان که در دنیا در کفر مشترک بودید.
أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِی الْعُمْیَ وَ مَنْ کانَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ. هذا خطاب للنبى (ص) اى لا یضیق صدرک فان من سبق علم اللَّه بکفره لا یسمع و لا یهتدى. فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ بان نمیتک قبل ان نعذبهم، فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ بالقتل بعدک.
أَوْ نُرِیَنَّکَ فى حیاتک الَّذِی وَعَدْناهُمْ من العذاب فَإِنَّا عَلَیْهِمْ مُقْتَدِرُونَ متى شئنا عذبناهم و اراد به مشرکى مکة انتقم منهم یوم بدر. هذا قول اکثر المفسرین و قال الحسن و قتاده عنى به اهل الاسلام من امّة محمد، و قد کان بعد النبى نقمة شدیدة فى امته، فاکرم اللَّه نبیه و ذهب به و لم یر فى امته الا الذى تقر عینه به و ابقى النقمة بعده.
و روى ان النبى ارى ما یصیب امته بعده فما رؤى ضاحکا متبسما حتى قبضه اللَّه.
فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی أُوحِیَ إِلَیْکَ اى تمسک بالقرآن و اتله حق تلاوته و امتثل اوامره، و اجتنب نواهیه، إِنَّکَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ اى على الدین الذى لا عوج له و إِنَّهُ یعنى قرآن لَذِکْرٌ لَکَ اى شرف لک و لقومک قریش، نظیره: لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ کِتاباً فِیهِ ذِکْرُکُمْ اى شرفکم وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ عن حقه و اداء شکره.
روى الضحاک عن ابن عباس: ان النبى (ص) اذا سئل: لمن هذا الامر بعدک لم یخبر بشیء حتى نزلت هذه الایة و کان بعد ذلک اذا قال: لقریش.
و عن ابن عمر قال قال رسول اللَّه لا یزال هذا الامر فى قریش ما بقى اثنان.
و قال ان هذا الامر فى قریش لا یعادیهم احد الا اکبّه اللَّه على وجهه ما اقاموا الدین و قال (ص) من یرد هوان قریش اهانه اللَّه.
و قال مجاهد: القوم هم العرب فالقرآن لهم شرف اذ نزل بلغتهم ثم یختص بذلک الشرف، الاخص فالاخص من العرب حتى یکون الاکثر لقریش و لبنى هاشم.
و عن ابى بردة قال قال رسول اللَّه الامراء من قریش لى علیهم حق و لهم علیکم حق ما حکموا، فعدلوا. و استرحموا، فرحموا. و عاهدوا، فوفوا، فمن لم یفعل ذلک، فعلیه لعنة اللَّه و الملائکة و الناس اجمعین.
وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا، لهذا الکلام وجهان، احدهما ان اللَّه عز و جل جمع رسله لیلة اسرى برسوله فى مسجد بیت المقدس فاذن جبرئیل ثم اقام و قال یا محمد: تقدم فصل بهم فتقدم و صلى بهم فلما فرغ من الصلاة قال له جبرئیل «سل» یا محمد مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ فقال رسول اللَّه (ص) لا اسئل قد اکتفیت و هذا قول الزهرى و سعید بن جبیر و ابن زید قالوا: جمع له الرسل لیلة اسرى به و أمر أن یسئلهم فلم یشکّ و لم یسئل و هذه الایة عدّت مکیة لان رسول اللَّه (ص) لم یکن هاجرا لیلتئذ بعد و کل ما نزل من القرآن بعد مهاجرة رسول اللَّه بمکة فى عمرة القضاء و فى الفتح فى اسفاره.
فانه یعد مدنیّة و الوجه الثانى: و سئل من ارسلنا الیهم من قبلک رسولا من رسلنا، یعنى سل مؤمنى اهل الکتاب الذین ارسلنا الیهم الانبیاء هل جاءتهم الرسل الا بالتوحید و المراد بالسئوال، التقریر لمشرکى قریش انه لم یأت رسول و لا کتاب بعبادة غیر اللَّه عز و جل.
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآیاتِنا إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ فَقالَ إِنِّی رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِینَ آیاته العصا و الید البیضاء فَلَمَّا جاءَهُمْ بِآیاتِنا إِذا هُمْ مِنْها یَضْحَکُونَ استهزءوا بها و قالوا انها سحر و تخییل و هذا تسلیة للنبى (ص) وَ ما نُرِیهِمْ مِنْ آیَةٍ إِلَّا هِیَ أَکْبَرُ مِنْ أُخْتِها این آنست که پارسیان گویند که همه از یکدیگر نیکوتر، همه از یکدیگر بهتر و مهتر، اکبر من اختها اى قریبها و صاحبتها التی کانت قبلها وَ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ یعنى بالسنین و نقص من الثمرات و الطوفان و الجراد و القمل و الضفادع و الدم و الطمس فکانت هذه دلالات لموسى و عذابا لهم و کانت کل واحدة اکبر من التی قبلها لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ عن کفرهم وَ قالُوا لموسى لما عاینوا العذاب، یا أَیُّهَا السَّاحِرُ یا ایها العالم الکامل الحاذق و انما قالوا هذا توقیرا و تعظیما له لان السحر عندهم کان علما عظیما و صفة ممدوحة ادْعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِنْدَکَ اى بما اخبرتنا عن عهده الیک، انّا ان آمنّا کشف عنا العذاب فسله بکشف العذاب عنا إِنَّنا لَمُهْتَدُونَ مؤمنون، فدعا موسى فکشف عنهم العذاب فلم یؤمنوا فذلک قوله عز و جل: فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِذا هُمْ یَنْکُثُونَ اى ینقضون عهدهم و یصرّون على کفرهم.
وَ نادى فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ چون موسى دعا کرد و رب العزة بدعاء وى عذاب از قبطیان باز برد، فرعون ترسید که ایشان بموسى ایمان آرند همه را جمع کرد و ملک خود و قوت خود فرا یاد ایشان داد و ضعف موسى فرا نمود تا نپندارند که کشف عذاب بدعاء موسى بود که اگر بدعاء وى بودى و او بدعوى صادق بودى، ملک وى را بودى و دعاء از بهر خود کردى تا آن لثغة که بر زبان وى است زائل گشتى، گفت: أَ لَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِی نه ملک زمین مصر مرا است و اینک جویهاى نیل زیر قصر من و در بوستان ورزان من میرود بفرمان من، و آن جویهاى نیل سیصد و شصت بودند، اصل آن و معظم آن چهارند: یکى نهر ملک، دیگرى نهر طولون سوم نهر دمیاط، چهارم طنیس أَ فَلا تُبْصِرُونَ أَمْ سخن اینجا تمام است یعنى أ فلا تبصرون ام تبصرون، نمىبینید یا مىبینید آن گه گفت: أَنَا خَیْرٌ مِنْ هذَا الَّذِی هُوَ مَهِینٌ و قیل معناه ا فلا تبصرون شدة ملکى و عجز موسى. ثم قال: ام انا خیر بل انا خیر من هذا الذى هو مهین اى: فقیر لا حشم معه وَ لا یَکادُ یُبِینُ اى لا یکاد یفصح بکلامه للثغة التی فى لسانه، کان موسى (ع) بلیغا فصیحا و کانت علیه حلاوة و مهابة و ملاحة غیر ان لسانه کانت به عقدة فلما قال: وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی قیل له أُوتِیتَ سُؤْلَکَ فبقیت منها لثغة. فرعون خود را فضل نهاد بر موسى و گفت طاعت من اولیتر که مرا ملک است و فرمان و حشم من برم، از این موسى حقیر ضعیف و درویش که او را نه حشم است و نه مال و نه معیشت که بدان زیش کند و نه فصاحتى که بیان سخن کند.
فَلَوْ لا أُلْقِیَ عَلَیْهِ ان کان صادقا أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ جمع الاسورة و هى جمع الجمع قرء حفص و یعقوب اسورة و هى جمع سوار قال مجاهد کانوا اذا سوّدوا رجلا سوروه بسوار و طوقوه بطوق من ذهب یکون ذلک دلالة لسیادته و علامة لریاسته فقال فرعون هلّا القى رب موسى علیه اسورة من ذهب ان کان سیدا یجب طاعته أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِکَةُ مُقْتَرِنِینَ متتابعین یقارن بعضهم بعضا یشهدون له بصدقه و یعینونه على امره قال اللَّه تعالى فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ، اى استخف فرعون قومه القبط یعنى وجدهم جهالا و استخف عقولهم و قیل طلب منهم الخفة فى الطاعة و هى الاسراع الیها فاطاعوه یقال اخف الى کذا اى اسرع الیه و استخفه غیره دعاه الى ذلک، اى: و استخفهم بهذا الکلام المزخرف فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقِینَ خارجین عن دین اللَّه.
فَلَمَّا آسَفُونا اى اغضبونا و الاسف اشد الغضب، انْتَقَمْنا مِنْهُمْ، اى احللنا بهم النقمة و العذاب فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِینَ.
فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً قرأ حمزة و الکسائى سلفا بضم السین و اللام جمع سلیف من سلف اى تقدم و قرأ الباقون سلفا بفتح السین و اللام على جمع السالف مثل حارس و حرس و خادم و خدم و راصد و رصد و هم الماضون المتقدمون من الامم، و المعنى، جعلناهم متقدمین لیتعظ بهم الآخرون وَ مَثَلًا لِلْآخِرِینَ اى عبرة وعظة. و قیل سلفا لکفار هذه الامة الى النار اى مقدمة کفار هذه الامة الى النار وَ مَثَلًا لِلْآخِرِینَ اى یضرب بهم الامثال فیما بینهم.
وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا مفسران اندرین آیت مختلف القولاند بر سه گروه: قومى گفتند الضارب للمثل عبد اللَّه بن الزبعرى کان من مردة قریش قبل ان یسلم این مثل عبد اللَّه الزبعرى زد که آمد برسول خدا صلوات اللَّه و سلامه علیه گفت تو مىگویى انکم و ما تعبدون من دون اللَّه حصب جهنم شما و هر چه فرود از اللَّه مىپرستید (عیسى) هیزم دوزخ است و تو مىگویى عیسى برادر منست و پیغامبر خداى. چون وى چنین گفت، مصطفى صلى اللَّه و السلام (ص) خاموش گشت منتظر وحى تا از حق جواب چه آید عبد اللَّه الزبعرى گفت خصمته و اللات و العزى، قریش که حاضر بودند دست زدند و خنده در گرفتند و از تصدیق برگشتند. اینست که رب العالمین فرمود إِذا قَوْمُکَ یعنى قریشا مِنْهُ یَصِدُّونَ اى یضجون و یصیحون و یضحکون و قیل یعرضون عن القرآن و عن التصدیق.
وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَیْرٌ أَمْ هُوَ گفتند این خدایان ما بهتر یا عیسى اگر عیسى بآتش شاید بتان، هم شاید. قول دوم آنست که این مثل مشرکان زدند ایشان که ملائکه را دختران گفتند یعنى اذا جاز أن یکون عیسى ابن اللَّه، جاز أن تکون الملائکة بنات اللَّه. باین قول، إِذا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ مؤمناناند که این سخن بر ایشان صعب آمد از آن برگشتند و دیگران را از آن برگردانیدند قال قتادة: یصدون اى یخرجون و قال القرظى: یضجرون. قول سوم آنست که الضارب للمثل هو اللَّه عز و جل این مثل آنست که اللَّه زد در قرآن که إِنَّ مَثَلَ عِیسى عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ. مثل عیسى بنزدیک اللَّه چون مثل آدم است آدم را بیافرید از خاک بىپدر و بىمادر، عیسى را بیافرید از باد بىپدر. در تخلیف بنزدیک اللَّه در قدرت او هر دو یکىاند. چون این آیت فرو آمد کافران گفتند محمد مىخواهد که ما او را خداى خوانیم و او را پرستیم چنانک ترسایان عیسى را پرستیدند: باین قول إِذا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ مشرکان قریشاند که از ضرب مثل برمیگشتند و مىخندیدند وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَیْرٌ أَمْ هُوَ، یعنون محمدا خدایان ما بهاند پرستیدن را یا محمد یعنى که خدایان خود فرونگذاریم و او را پرستیم، یَصِدُّونَ بضم صاد قرائت نافع و ابن عامر و کسایى است و باقى بکسر صاد خوانند هما لغتان مثل یعرشون و یعرشون ما ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلًا اى انهم قد علموا انک لا ترید منهم ان ینزلوک منزلة المسیح و ما قالوا هذا القول الّا جدلا اى خصومة بالباطل و على القول الاول ما ضربوا هذا المثل لک الا جدلا بالباطل لانهم علموا ان المراد من قوله إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ هؤلاء الاصنام دون عیسى (ع) بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ حاذقون فى الخصومه.
عن ابى امامة قال قال رسول اللَّه (ص) ما ضل قوم بعد هدى کانوا علیه، الا اوتوا الجدل ثم قرأ ما ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ ثم ذکر عیسى علیه السلام فقال: إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَیْهِ بالتقوى وَ جَعَلْناهُ مَثَلًا اى آیة و عبرة لبنى اسرائیل یعرفون قدرة اللَّه على ما یشاء حیث خلقه من غیر اب وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْکُمْ مَلائِکَةً اى لو نشاء لاهلکناکم و جعلنا بدلکم و مکانکم ملائکة فِی الْأَرْضِ یَخْلُفُونَ یکونون خلفاء منکم یعمرون الارض و یعبدونى و یطیعونى. و قیل یخلفون اى یخلف بعضهم بعضا و قیل معنى الایة: لو نشاء لجعلنا من الانس ملائکة و ان لم تجر العادة کما خلقنا عیسى من غیر اب و انه لعلم للساعة اى ان عیسى نزوله من اشراط الساعة یعلم بنزوله، قربها و ثبوتها و قیل ان عیسى کان یحیى الموتى فعلم به الساعة و البعث و قراء ابن عباس و ابو هریرة و انه لعلم للساعة بفتح العین و اللام اى علامة و اماره للساعة فَلا تَمْتَرُنَّ بِها یعنى اذا انزل فلا تشکن فى قیامها. یقولها لقریش
قال النبى صلى اللَّه علیه و اله سلم لیوشکن ان ینزل فیکم ابن مریم حکما عدلا یکسر الصلیب و یقتل الخنزیر و یضع الجزیة و یهلک فى زمانه الملک کلها، الا الاسلام.
و یروى انه ینزل على ثنیة بالارض المقدسة یقال لها افیق و علیه ممصران یعنى ثوبین مصبوغین بالصفرة و شعر راسه دهین و بیده حربة یقتل بها الدجال فیاتى بیت المقدس و الناس فى صلاة العصر و الامام یؤمّ بهم فیتاخر الامام فیتقدمه عیسى و یصلى خلفه على شریعة محمد (ص) ثم یقتل الخنازیر و یکسر الصلیب و یخرب البیع و الکنانس و یقتل النصارى الّا من آمن به.
و قال الحسن و جماعة و انه یعنى و ان القرآن لعلم للساعة یعلمکم قیامها و یخبرکم باحوالها و اهوالها فَلا تَمْتَرُنَّ بِها اى لا تشکن فیها قال ابن عباس اى لا تکذبوا بها وَ اتَّبِعُونِ القول هاهنا مضمر اى قل یا محمد اتبعونى على التوحید هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ اى هذا دین قیم و قال الحسن هذا القرآن صراطه الى الجنة مستقیم.
وَ لا یَصُدَّنَّکُمُ الشَّیْطانُ عن الایمان بالساعة و القرآن إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ ظاهر العداوة وَ لَمَّا جاءَ عِیسى بِالْبَیِّناتِ اى بالحجج و المعجزات قالَ قَدْ جِئْتُکُمْ بِالْحِکْمَةِ اى بالنبوة و قیل بالانجیل وَ لِأُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ من احکام التوریة قال قتاده یعنى اختلاف الفرق الذین تحزبوا على امر عیسى و قیل: لابین لکم ما کان بینکم من الاختلاف فى الدین قال. الزجّاج الذى جاء به عیسى فى الانجیل انما هو بعض الذى اختلفوا فیه و بین لهم فى غیر الانجیل ما احتاجوا الیه فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ خالقى و رازقى و انا عبد مخلوق محتاج الى الرزق فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ، فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ اى فیما بینهم و هم احزاب النصارى تحزبوا فى عیسى ثلث فرق الملکائیة و النسطوریة و الیعقوبیة فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا اى قالوا فى عیسى ما کفروا به مِنْ عَذابِ یَوْمٍ أَلِیمٍ العذاب.
هَلْ یَنْظُرُونَ اى ینتظرون إِلَّا السَّاعَةَ یعنى انها تاتیهم لا محالة، فکانهم ینتظرونها، یعنى القاعدین عن الایمان أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً فجأة وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ بمجیئها.
رشیدالدین میبدی : ۵۱- سورة الذاریات
۱ - النوبة الثانیة
این سوره هزار و دویست و هشتاد و هفت حرف است، سیصد و شصت کلمت و شصت آیت، جمله بمکه فرو آمد باجماع مفسّران و در این سورة دو آیت منسوخ است، یکى: فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ منسوخ است باین آیت که بوى متصل است: وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ.
آیت دوم: وَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ، منسوخ است بآیت زکاة. و در بیان فضیلت سورة ابىّ بن کعب گفت: قال رسول اللَّه (ص) من قرأ سورة، و الذاریات ذروا أعطى من الاجر عشر حسنات بعدد کل ریح هبّت و جرت فى الدنیا.
قوله: وَ الذَّارِیاتِ ذَرْواً یعنى الریاح التی تذروا التراب ذروا کقوله: تعالى تَذْرُوهُ الرِّیاحُ، تقول ذروت الشیء ذروا اذا اطرته فى الهواء و اذریت الشیء اذراء اذا نثرته بالارض و قوله: ذَرْواً، مصدر افاد المبالغة فى الکثرة و قیل ذروا مفعول و المراد به المذروّ.
فَالْحامِلاتِ وِقْراً یعنى السحاب تحمل ثقلا من الماء کقوله: السَّحابَ الثِّقالَ و قوله: سَحاباً ثِقالًا.
فَالْجارِیاتِ یُسْراً، هى السفن تجرى فى الماء جریا سهلا کقوله: لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِی الْبَحْرِ وَ مِنْ آیاتِهِ الْجَوارِ فِی الْبَحْرِ حَمَلْناکُمْ فِی الْجارِیَةِ.
فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً. یعنى الملائکة میکائیل و جنده یقسمون ارزاق المرتزقین بامر اللَّه. و قیل الملائکة تاتى بامور مختلفة: جبرئیل بالغلظة و میکائیل بالرحمة و عزرائیل بالموت و اسرافیل بالنفخ.
روى انّ عبد اللَّه بن کوّاء سأل علیا (ع) عن الذَّارِیاتِ فقال الریاح و عن فَالْحامِلاتِ وِقْراً فقال السحاب و عن فَالْجارِیاتِ یُسْراً فقال السفن و عن فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً فقال الملائکة.
و روى انّ رجلا من اهل البصرة اسمه صبیغ جاء الى عمر بن الخطاب فقال ما الذاریات ذروا؟ قال الریاح و لو لا انّى سمعت رسول اللَّه (ص) یقول ذلک لم اخبرک قال فما الحاملات وقرا قال السحاب و لو لا انى سمعت رسول اللَّه (ص) یقول ذلک لم اخبرک، قال فما الجاریات یسرا قال السفن و لو لا انّى سمعت رسول اللَّه (ص) یقول ذلک لم اخبرک، قال فما المقسّمات امرا قال الملائکة و لو لا انّى سمعت رسول اللَّه (ص) یقول ذلک لم اخبرک، اقسم اللَّه بهذه الاشیاء لما فیها من الدلالة على صنعه، و قیل فیها اضمار تقدیره: و رب الذاریات.
روى عن کعب الاحبار قال: لو حبس اللَّه عز و جل الریح عن الارض ثلاثة ایّام ما بقى على الارض شیء الا نتن و عن العوام بن حوشب قال: تخرج الجنوب من الجنّة فتمرّ على جهنم فغمها منها و برکاتها من الجنة و تخرج الشمال من جهنم فتمرّ على الجنّة فروحها من الجنة و شرّها من النار. و قیل الشمال تمرّ بجنة عدن فتأخذ من عرف طیبها فتمرّ على ارواح الصدّیقین. و عن عبد اللَّه شدّاد قال: انّ الریح من روح اللَّه عز و جل فاذا رایتموها فسلوا اللَّه من خیرها و عوذوا به من شرها و عن جابر رضى اللَّه عنه قال: هاجت ریح کادت تدفن الراکب من شدّتها
فقال النبى (ص): هذه ریح ارسلت لموت منافق، فقد منا المدینة فاذا رأس من رءوس المنافقین قد مات.
و روى انّ مساکن الریاح اجنحة الکروبیّین حملة الکراسى فتهیج من ثم فتقع بعجلة الشمس ثم تهیج من عجلة الشمس فتقع برؤوس الجبال فتقع فى البرّ فتأخذ الشمال حدها من کرسى بنات النعش الى مغرب الشمس و تأتى الدبور حدها من مغرب الشمس الى مطلع سهیل و تأتى الجنوب حدها من مطلع سهیل الى مطلع الشمس و تأتى الصبا حدها من مطلع الشمس الى کرسى بنات النعش، فلا تدخل هذه فى حدّ هذه و لا هذه فى حدّ هذه. و قال ابن عمر الریاح ثمان، اربع منها عذاب و اربع منها رحمة امّا الرحمة فالناشرات و المبشّرات و الذاریات و المرسلات و امّا العذاب فالعاصف و القاصف و الصّرصر و العقیم و اراد ابن عمر ما فى القرآن من الفاظ الریاح.
قوله: فَالْحامِلاتِ وِقْراً هى السحاب تحمل المطر، روى عن خالد بن معدان قال انّ فى الجنة شجرة تثمر السحاب فالسوداء التی نضجت تحمل المطر و البیضاء التی لم تنضج لا تحمل المطر و قال کعب السحاب غربال المطر و لو لا السحاب لا فسد المطر ما اصاب من الارض. و فى روایة لو لا ذلک لخد فى الارض اخدودا و کان الحسن اذا نظر الى السحاب قال للَّه و اللَّه رزقکم و لکن تحرمونه بخطایاکم و اعمالکم، و عن عکرمة قال: ما انزل اللَّه عز و جل من السماء قطرة الا انبت بها فى الارض عشبة او فى البحر لؤلؤة و قال کعب المطر زوج الارض.
فَالْجارِیاتِ یُسْراً روى عن عبد اللَّه بن عمر قال البحر زق بید ملک لو یغفل عنه الملک لطمّ على الارض و قال النبى (ص) لا یرکبنّ رجل البحر الا غازیا او حاجّا او معتمرا فانّ تحت البحر نارا و انّ تحت النار بحرا و انّ تحت البحر نارا.
و قال الحسن: البحر طبق جهنم. و قال کعب: ما من لیلة الا و البحار تشرف على الخلائق، فتقول یا رب ائذن لنا نغرق الخطّائین فیأمرها تبارک و تعالى فتسکن و سأل سلیمان بن داود ملک البحر فخرجت الیه دابّة من البحر فجعلت تنسلّ من حیث طلعت الشمس حتى انتصف النهار، تقول هذا و لمّا یخرج نصفى بعد فتعوّذ باللّه من البحر و من ملکه.
قوله: فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً هذا کقوله: فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً. قال عبد الرحمن بن سابط: یدبّر امر الارض اربعة من الملائکة جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و ملک الموت علیهم السلام فجبرئیل على الجنود و الریاح و میکائیل على القطر و النبات و ملک الموت على قبض الارواح و اسرافیل یبلّغهم ما یؤمرون به و فى الخبر انّ رسول اللَّه (ص) سأل جبرئیل ان یتراءى له فى صورته فغشى على رسول اللَّه حین رآه ثم افاق و جبرئیل یسنده واضعا احدى یدیه فى صدره و الأخرى بین کتفیه فقال سبحان اللَّه ما کنت اظن شیئا من الخلق هکذا، فقال جبرئیل فکیف لو رأیت اسرافیل
و قال (ص) رأیت جبرئیل و قد هبط قد ملأ بین الخافقین علیه ثیاب سندس معلّق به اللؤلؤ و الیاقوت
و قیل المراد بالکلّ الملائکة لاجماعهم على انّ المقسّمات امرا هم الملائکة فیکون الکل من جنس واحد لانه عطف بعضها على بعض بالفاء و ذلک یقتضى اتصالا و تعقیبا فتصیر التقدیر اقسم بالملئکة التی تذرو الریاح فتحمل السحاب فتجرى بها و یقسّمها فى البلاد بین العباد ثم ذکر المقسم علیه. فقال: إِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ اى انّ ما توعدون من الثواب و العقاب لصدق وقع اسم الفاعل موقع المصدر. و قیل لصادق اى ذو صدق وَ إِنَّ الدِّینَ لَواقِعٌ اى الحساب و الجزاء لکائن، ثمّ ابتدأ قسما آخر فقال: وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُکِ، قال ابن عباس حبکها حسنها و استواءها، یقال للنسّاج اذا نسج الثوب فاجاد ما احسن حبکه و قال سعید بن جبیر ذات الحبک اى ذات الزینة، معناه النجوم و قال مقاتل و الکلبى: الحبک الطرائق الحسنة مثل ما یظهر على الماء من هبوب الریح و على الرمل و الشعر الجعد و لکنها لا ترى لبعدها من الناس، واحدتها حبیکة کالطریقة و الطرق و قیل الحبک الخطوط و قیل جمع حباک کالمثال و المثل. ثم ذکر جواب القسم فقال: إِنَّکُمْ، یعنى یا اهل مکه، لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ. فى القرآن. و فى محمد (ص) یقولون فى القرآن سحر و کهانة و اساطیر الاولین و فى محمد ساحر و شاعر و مجنون و قیل قول مختلف اى مصدّق و مکذّب و مقرّ و منکر و محقّ و مبطل و قیل اختلافهم فى الساعة بالتکذیب و الشک لقوله: إِنْ نَظُنُّ إِلَّا ظَنًّا و قال تعالى: عَمَّ یَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ، الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ.
قوله: یُؤْفَکُ عَنْهُ هذه الهاء راجعة الى قوله: لَصادِقٌ و الافک الصرف تأویله یصرف عن تصدیق ذلک الوعد الصادق من صرف عن الهدى فى الازل. و قیل معناه یصرف عن الحق من کذب و دعى الى الباطل.
قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ اى لعن الکذّابون المرتابون الظانّون باللّه ظنّ السوء التخرّص التقوّل بالظن و هم المقتسمون الذین اقتسموا اعقاب مکة و اقتسموا القول فى النبى (ص) لیصرفوا الناس عن دین الاسلام، و قال مجاهد: هم الکهنة.
الَّذِینَ هُمْ فِی غَمْرَةٍ اى فى غفلة متناهیة و الغمرة فوق الغفلة و السهو دون الغفلة و المعنى هم فى غایة الجهل ساهُونَ عن الحق غافلون عن امر الآخرة.
یَسْئَلُونَ أَیَّانَ یَوْمُ الدِّینِ اى یقولون استهزاء و تکذیبا یا محمد متى الیوم الذى توعّدنا فیه بوقوع الجزاء، ایّان کلمة معناها متى و اصلها اىّ اوان، فحذفت الهمزة و الواو.
یَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ یُفْتَنُونَ هذا جواب من اللَّه لهم اى تکون هذه الجزاء فى یوم هم على النار اى بالنار یفتنون، یعذّبون و یحرقون بها کما یفتن الذّهب بالنار یقال فتنت الشیء اى احرقت خبثه لیظهر خلاصه، و الکافر کلّه خبث فیحرق کلّه.
ذُوقُوا فِتْنَتَکُمْ اى یقول لهم خزنة النار ذوقوا عذابکم و احراقکم بالنار هذَا العذاب و هذا الیوم الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ بقولکم: مَتى هذَا الْوَعْدُ، و بقولکم: فَأْتِنا بِما تَعِدُنا، و قیل یُفْتَنُونَ اى یختبرون، و یسئلون عمّا کانوا فیه فى الدنیا کقوله: ما ذا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلِینَ «ما ذا کنتم تفعلون»، ثمّ بیّن مستقرّا المؤمنین فقال: إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ. آخِذِینَ ما آتاهُمْ رَبُّهُمْ فیه وجهان احدهما: انّه حال ثابت لهم فى الدنیا اى عاملین بما یأمرهم ربهم فى الدنیا کقوله: ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ و منه قولهم: اخذت بقول فلان فى مسئلة کذا. و الوجه الثانى: آخذین فى الجنة ما اعطاهم ربهم من ثواب اعمالهم، إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ، اى قبل دخول. الجنّة کانوا مُحْسِنِینَ مؤمنین مطیعین فى الدنیا ثمّ فسّر فقال: کانُوا قَلِیلًا مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ ما صلة و المعنى قلیلا من اللّیل ینامون.
قال الحسن یمدّون الصلاة الى السحر ثم یستغفرون. و قال قتادة لا ینامون عن صلاة العشاء و قیل یصلّون ما بین المغرب و العشاء و قیل معناه قلّ لیلة تاتى علیهم الا صلّوا فیها شیئا امّا من اوّلها او من اوسطها، و وقف بعضهم على قوله قلیلا، اى کانوا من الناس قلیلا ثم ابتدأ مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ و جعله جحدا اى لا ینامون باللیل البتّة بل یقومون للصلاة و العبادة و هو قول الضحاک و مقاتل.
وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ قال الکلبى و مجاهد و مقاتل: و بالاسحار یصلّون و ذلک انّ صلوتهم لطلب المغفرة و فى الخبر الصحیح روى ابو هریرة قال: قال النبى ینزل اللَّه الى السماء الدنیا کل لیلة حین یبقى ثلث اللیل فیقول انا الملک من الذى یدعونى فاستجیب له، من الذى یسئلنى فاعطیه، من الذى یستغفرنى فاغفر له.
و عن ابن عباس قال: کان النبى (ص) اذا قام من اللیل یتهجد قال اللهم انت الحمد انت نور السماوات و الارض و من فیهن و لک الحمد انت ضیاء السماوات و الارض و من فیهن و لک الحمد انت قیم السماوات و الارض و من فیهن و لک الحمد انت ملک السماوات و الارض و من فیهن و لک الحمد انت الحق و وعدک حق و لقاؤک حق و قولک حق و الجنّة حق و النار حق و النّبیّون حق و محمد حق و الساعة حق. اللهم لک اسلمت و بک آمنت و علیک توکلت و الیک انبت و بک خاصمت و الیک حاکمت فاغفر ما قدّمت و ما اخّرت و ما اسررت و ما اعلنت انت المقدّم و انت المؤخّر لا اله الا انت و لا حول و لا قوة الا باللّه.
قوله: وَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ فیه قولان، احدهما: الزکاة و الثانى: حق سوى الزکاة تصل به رحما او تقرى به ضیفا او تحمل به کلّا و ذهب بعضهم الى انّه منسوخ بآیة الزکاة و السائل هو الذى یسئل الناس لحاجته و فاقته فیجب ان یعطى من غیر تفتیش عن حاله لقوله: للسائل حق و ان جاء على فرس و المحروم هو الذى حرم من الرزق ما یکفیه و فیه اقوال احدها: انّ المحروم الذى لیس له فى الفىء نصیب و لا فى الزکاة سهم، قاله ابن عباس و قیل هو المصاب ثمره او زرعه من قوله عز و جل: بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ و قیل هو المحارف الذى لا تستقیم له حرفة و قیل هو المتعفف الذى لا یظهر فاقته بالسؤال و لا یفطن له فیتصدّق علیه، و قیل هو ابو البنات. و فى الخبر افضل الصدقة، الصدقة على ذى الرحم الکاشح.
الکاشح العدوّ. و عن انس انّ النبى (ص) قال: یا انس ویل للاغنیاء من الفقراء یوم القیمة یقولون یا ربنا ظلمونا حقوقنا التی فرضت لنا علیهم قال: فیقول و عزتى لاقرّبنکم و لابعدنّهم و تلا رسول اللَّه (ص) هذه الایة: وَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ.
وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ، اى عبر و عظات اذا ساروا فیها، لِلْمُوقِنِینَ یرید ما فیها من الجبال و البحار و الاشجار و النبات و قیل یرید ما وقع فیها من العذاب بالامم الخالیة.
وَ فِی أَنْفُسِکُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ یعنى وَ فِی أَنْفُسِکُمْ، آیات و عبر و هى اقرب الاشیاء الیکم و آیاتها تربى على آیات السماوات و الارض، منها: استواء المفاصل و قیل یأکل و یشرب من مدخل واحد و یخرجان من مخرجین و قیل آیاتها انّها کانت نطفة ثم علقة ثم مضغة ثم عظما الى ان نفخ فیها الروح و قال عطاء: یرید اختلاف الالسنة و الصور و الالوان و الطبائع، أَ فَلا تُبْصِرُونَ. کیف خلقکم فتعرفوا قدرته على البعث، وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ، قال ابن عباس و مقاتل: یعنى المطر الذى هو سبب الارزاق و قیل فى بمعنى على و تقدیره على رب السماء رزقکم کقوله: وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها، وَ ما تُوعَدُونَ من الجنّة و النار و الثواب و العقاب، ثم اقسم بنفسه فقال: فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ یعنى انّ الذى ذکرت من امر الرزق، لَحَقٌّ، روى انّ النبى (ص) قال قاتل اللَّه اقواما اقسم لهم ربهم ثم لم یصدّقوه، مِثْلَ ما أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ. قال ابن عباس: معناه انه لحق کما ان قول لا اله الا اللَّه حق و قیل کما لا شک انکم ناطقون کذلک لا شک فى وقوع ما توعدون. و قال الزجاج شبّه اللَّه تعالى تحقق ما اخبر عنه بتحقق نطق الآدمى و وجوده و قیل معناه کما لا یدرى احدکم من این نطقه و من این یجتمع الکلام حرفا حرفا، کذلک یأتیه رزقه قوتا قوتا و لا یدرى من این یأتیه و قیل کما انّ کلّ انسان ینطق بلسان نفسه لا یمکنه ان ینطق بلسان غیره فکذلک کلّ انسان یاکل رزق نفسه الذى قسم له و لا یقدر ان یأکل رزق غیره.
قرأ حمزة الکسائى و ابو بکر عن عاصم مثل برفع اللام على انّه نعت للحق و الباقون بالنصب على انّه صفة مصدر محذوف اى انّه لحق حقا مثل ما انّکم تنطقون.
قوله: هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ ضَیْفِ إِبْراهِیمَ الْمُکْرَمِینَ سمّاهم مکرمین لانّهم کانوا ملائکة کراما و قد قال اللَّه عز و جل: بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ و قیل لانّهم کانوا ضیف ابراهیم و کان ابراهیم اکرم الخلیقة و ضیف الکرام مکرمون و قیل لانّ ابراهیم (ع) اکرمهم بتعجیل قراءهم و القیام بنفسه علیهم و طلاقة الوجه.
و قال ابن عباس: سمّاهم مکرمین لانّهم جاءوا غیر مدعوّین. و فى الخبر عن النبى (ص) قال: من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلیکرم ضیفه.
إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقالُوا سَلاماً، اى سلّموا علیه سلاما للتحیة، قالَ سَلامٌ، اى ردّ علیهم السلام بمثل ما سلّموا و قیل معناه نحن سلم لک غیر محاربین لتسکن نفسه فاجابهم بمثل ذلک فقال سلم اى نحن ایضا، قَوْمٌ مُنْکَرُونَ اى غرباء لا اعرفکم. قال ابن عباس ظنّ ابراهیم انهم بنو آدم فقال فى نفسه هؤلاء قوم لا نعرفهم، و قیل انّما انکر امرهم لانهم دخلوا علیه من غیر استیذان و قیل لم یکن السّلام تحیتهم فى ذلک الزمان فلمّا سلّموا علیه نکرهم.
فَراغَ إِلى أَهْلِهِ، اتاهم فى خفیة من ضیفه لئلا یعلموا بما یتکلّفه لهم، راغ اى اسرع فى خفاء، فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمِینٍ مشوىّ و کان اکثر ماله (ص)، البقر و اختار السمین زیادة فى اکرامهم.
فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ لیأکلوا فلم یأکلوا لانّهم لا یأکلون و لا یشربون، قالَ ابراهیم، أَ لا تَأْکُلُونَ لم یأمرهم بالاکل تعظیما لهم، فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً، اذ رفعوا ایدیهم عن طعامه و ظنّ انهم جاءوه بشرّ یریدونه، قالُوا لا تَخَفْ، انّا رسل اللَّه و قیل انّ جبرئیل مسح العجل بجناحه فقام یدرج حتى لحق بامّه و کانت فى الدار فصدّقهم و امن، وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلِیمٍ یعنى اسحاق علیه السلام.
فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِی صَرَّةٍ، اى صیحة تقول اوه ا الد و انا عجوز و الصرّة الصیحة الرفیعة منها صریر الباب. و قیل فى صرّة اى فى حیاء لأنّها رأت اثر الحیض، فَصَکَّتْ وَجْهَها، اى لطمت وجهها و قیل جمعت اصابعها فضربت جبینها تعجّبا کعادة النساء اذا انکرن شیئا، وَ قالَتْ عَجُوزٌ عَقِیمٌ اى انا عجوز و قیل معناه أ تلد عجوز و لها تسع و تسعون سنة و کانت فى شبابها عقیما لم تلد.
قالُوا کَذلِکَ قالَ رَبُّکِ، اى کما قلنا لک قال ربک انّک ستلدین غلاما، إِنَّهُ هُوَ الْحَکِیمُ، فى فعله، الْعَلِیمُ بعباده.قالَ فَما خَطْبُکُمْ أَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ اى ارسلتم لامر جلیل و شأن عظیم فما ذا کم.
قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمٍ مُجْرِمِینَ یعنى لاهلاکهم و هم قوم لوط و مدینتهم سدوم.
لِنُرْسِلَ عَلَیْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِینٍ اى آجر فانّه طین طبخ فصار حجارة و قیل حجارة الارض کلّها کانت طینا صارت حجارة على مرّ الدهور.
مُسَوَّمَةً، اى معلّمة و کانت حجارة سوداء علیها خطوط حمر على کلّ واحد منها اسم من رمى بها مکتوبا، عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُسْرِفِینَ المشرکین المجاوزین الحد فیه.
فَأَخْرَجْنا مَنْ کانَ فِیها اى فى قرى قوم لوط، مِنَ الْمُؤْمِنِینَ یعنى لوطا و من آمن به کقوله: فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ.
فَما وَجَدْنا فِیها غَیْرَ بَیْتٍ، اى غیر اهل بیت، مِنَ الْمُسْلِمِینَ یعنى لوطا و ابنتیه، وصفهم اللَّه تعالى بالایمان و الاسلام جمیعا لانّه ما من مؤمن الا و هو مسلم.
وَ تَرَکْنا فِیها، اى فى مدینة قوم لوط، آیة لِلَّذِینَ یَخافُونَ الْعَذابَ الْأَلِیمَ اى علامة للخائفین تدلّهم على انّ اللَّه اهلکهم فیخافون مثل عذابهم کقوله: إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لِمَنْ یَخْشى و کقوله: ذلِکَ لِمَنْ خافَ مَقامِی.
وَ فِی مُوسى، یعنى و ترکنا فى ارسال موسى ایضا عبرة و قیل هو معطوف على قوله: وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ. إِذْ أَرْسَلْناهُ إِلى فِرْعَوْنَ بِسُلْطانٍ مُبِینٍ بحجة ظاهرة.
فَتَوَلَّى بِرُکْنِهِ، اى اعرض فرعون عن الایمان بجموعه و جنوده و قیل برکنه اى بجانبه و جمیع بدنه و هو کنایة عن المبالغة فى الاعراض، و قیل بقوّته و قومه و الرکن ما رکن الیه الانسان من مال و جند و قوة، وَ قالَ ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ او هاهنا للعطف، تأویله ساحر و مجنون، کقوله: إِلى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ یعنى و یزیدون.
أَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِی الْیَمِ اى اغرقناهم فى البحر یعنى بحر اساف هُوَ مُلِیمٌ اتى بما یلام علیه.
وَ فِی عادٍ، معطوف على قوله: وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ اى و فى اهلاک عاد ایضا عبرة، إِذْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الرِّیحَ الْعَقِیمَ و هى التی لا خیر فیها و لا برکة و لا تلقح شجرا و لا تحمل مطرا و لا تنشئ سحابا و هى الدبور من قوله علیه السلام نصرت بالصبا و اهلکت عاد بالدبور و قیل هو الجنوب.
ما تَذَرُ مِنْ شَیْءٍ أَتَتْ عَلَیْهِ، من انفسهم و انعامهم و اموالهم، إِلَّا جَعَلَتْهُ کَالرَّمِیمِ یعنى کالشیء الهالک البالى و هو نبات الارض اذا یبس و دیس و قیل کالرماد و قیل کالتراب المدقوق.
وَ فِی ثَمُودَ یعنى قوم صالح، إِذْ قِیلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّى حِینٍ، یعنى الى وقت فناء آجالهم و ذلک انّهم لما عقروا الناقة قیل لهم تمتّعوا ثلاثة ایام.
فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بعد مضىّ الایام الثلاثة، و الصاعقة کلّ عذاب مهلک و قیل هى الموت و قرأ الکسائى الصّعقة و هى الصوت الذى یکون من الصاعقة، وَ هُمْ یَنْظُرُونَ، اى یرون ذلک عیانا.
فَمَا اسْتَطاعُوا مِنْ قِیامٍ، فما قاموا بعد نزول العذاب بهم و لا قدروا على نهوض و قیل ما استطاعوا من ان یقیموا به فیدفعوه عن انفسهم: وَ ما کانُوا مُنْتَصِرِینَ اى منتقمین منّا و لا ممتنعین من العذاب.
وَ قَوْمَ نُوحٍ قرأ حمزة و الکسائى و ابو عمرو بکسر المیم معطوفا على قوله: وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ، یعنى و فى قوم نوح ایضا آیة و عبرة، و قرأ الآخرون بالنصب معطوفا على قوله:أَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ
یعنى فاغرقنا قوم نوح، مِنْ قَبْلُ، عاد و ثمود و قوم فرعون، إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقِینَ.
وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِأَیْدٍ، الاید القوّة، تقول ایّدک اللَّه اى قوّاک اللَّه و منه قوله: عَمِلَتْ أَیْدِینا أَنْعاماً وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ اى قادرون، و قیل معناه نحن فى سعة ممّا نرید و لا یضیق عنّا شیء نریده. وَ الْأَرْضَ فَرَشْناها، اى بسطناها و مددناها لیستقرّوا علیها، فَنِعْمَ الْماهِدُونَ نحن. قال ابن عباس: اى نعم ما وطّأت لعبادى.
آیت دوم: وَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ، منسوخ است بآیت زکاة. و در بیان فضیلت سورة ابىّ بن کعب گفت: قال رسول اللَّه (ص) من قرأ سورة، و الذاریات ذروا أعطى من الاجر عشر حسنات بعدد کل ریح هبّت و جرت فى الدنیا.
قوله: وَ الذَّارِیاتِ ذَرْواً یعنى الریاح التی تذروا التراب ذروا کقوله: تعالى تَذْرُوهُ الرِّیاحُ، تقول ذروت الشیء ذروا اذا اطرته فى الهواء و اذریت الشیء اذراء اذا نثرته بالارض و قوله: ذَرْواً، مصدر افاد المبالغة فى الکثرة و قیل ذروا مفعول و المراد به المذروّ.
فَالْحامِلاتِ وِقْراً یعنى السحاب تحمل ثقلا من الماء کقوله: السَّحابَ الثِّقالَ و قوله: سَحاباً ثِقالًا.
فَالْجارِیاتِ یُسْراً، هى السفن تجرى فى الماء جریا سهلا کقوله: لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِی الْبَحْرِ وَ مِنْ آیاتِهِ الْجَوارِ فِی الْبَحْرِ حَمَلْناکُمْ فِی الْجارِیَةِ.
فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً. یعنى الملائکة میکائیل و جنده یقسمون ارزاق المرتزقین بامر اللَّه. و قیل الملائکة تاتى بامور مختلفة: جبرئیل بالغلظة و میکائیل بالرحمة و عزرائیل بالموت و اسرافیل بالنفخ.
روى انّ عبد اللَّه بن کوّاء سأل علیا (ع) عن الذَّارِیاتِ فقال الریاح و عن فَالْحامِلاتِ وِقْراً فقال السحاب و عن فَالْجارِیاتِ یُسْراً فقال السفن و عن فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً فقال الملائکة.
و روى انّ رجلا من اهل البصرة اسمه صبیغ جاء الى عمر بن الخطاب فقال ما الذاریات ذروا؟ قال الریاح و لو لا انّى سمعت رسول اللَّه (ص) یقول ذلک لم اخبرک قال فما الحاملات وقرا قال السحاب و لو لا انى سمعت رسول اللَّه (ص) یقول ذلک لم اخبرک، قال فما الجاریات یسرا قال السفن و لو لا انّى سمعت رسول اللَّه (ص) یقول ذلک لم اخبرک، قال فما المقسّمات امرا قال الملائکة و لو لا انّى سمعت رسول اللَّه (ص) یقول ذلک لم اخبرک، اقسم اللَّه بهذه الاشیاء لما فیها من الدلالة على صنعه، و قیل فیها اضمار تقدیره: و رب الذاریات.
روى عن کعب الاحبار قال: لو حبس اللَّه عز و جل الریح عن الارض ثلاثة ایّام ما بقى على الارض شیء الا نتن و عن العوام بن حوشب قال: تخرج الجنوب من الجنّة فتمرّ على جهنم فغمها منها و برکاتها من الجنة و تخرج الشمال من جهنم فتمرّ على الجنّة فروحها من الجنة و شرّها من النار. و قیل الشمال تمرّ بجنة عدن فتأخذ من عرف طیبها فتمرّ على ارواح الصدّیقین. و عن عبد اللَّه شدّاد قال: انّ الریح من روح اللَّه عز و جل فاذا رایتموها فسلوا اللَّه من خیرها و عوذوا به من شرها و عن جابر رضى اللَّه عنه قال: هاجت ریح کادت تدفن الراکب من شدّتها
فقال النبى (ص): هذه ریح ارسلت لموت منافق، فقد منا المدینة فاذا رأس من رءوس المنافقین قد مات.
و روى انّ مساکن الریاح اجنحة الکروبیّین حملة الکراسى فتهیج من ثم فتقع بعجلة الشمس ثم تهیج من عجلة الشمس فتقع برؤوس الجبال فتقع فى البرّ فتأخذ الشمال حدها من کرسى بنات النعش الى مغرب الشمس و تأتى الدبور حدها من مغرب الشمس الى مطلع سهیل و تأتى الجنوب حدها من مطلع سهیل الى مطلع الشمس و تأتى الصبا حدها من مطلع الشمس الى کرسى بنات النعش، فلا تدخل هذه فى حدّ هذه و لا هذه فى حدّ هذه. و قال ابن عمر الریاح ثمان، اربع منها عذاب و اربع منها رحمة امّا الرحمة فالناشرات و المبشّرات و الذاریات و المرسلات و امّا العذاب فالعاصف و القاصف و الصّرصر و العقیم و اراد ابن عمر ما فى القرآن من الفاظ الریاح.
قوله: فَالْحامِلاتِ وِقْراً هى السحاب تحمل المطر، روى عن خالد بن معدان قال انّ فى الجنة شجرة تثمر السحاب فالسوداء التی نضجت تحمل المطر و البیضاء التی لم تنضج لا تحمل المطر و قال کعب السحاب غربال المطر و لو لا السحاب لا فسد المطر ما اصاب من الارض. و فى روایة لو لا ذلک لخد فى الارض اخدودا و کان الحسن اذا نظر الى السحاب قال للَّه و اللَّه رزقکم و لکن تحرمونه بخطایاکم و اعمالکم، و عن عکرمة قال: ما انزل اللَّه عز و جل من السماء قطرة الا انبت بها فى الارض عشبة او فى البحر لؤلؤة و قال کعب المطر زوج الارض.
فَالْجارِیاتِ یُسْراً روى عن عبد اللَّه بن عمر قال البحر زق بید ملک لو یغفل عنه الملک لطمّ على الارض و قال النبى (ص) لا یرکبنّ رجل البحر الا غازیا او حاجّا او معتمرا فانّ تحت البحر نارا و انّ تحت النار بحرا و انّ تحت البحر نارا.
و قال الحسن: البحر طبق جهنم. و قال کعب: ما من لیلة الا و البحار تشرف على الخلائق، فتقول یا رب ائذن لنا نغرق الخطّائین فیأمرها تبارک و تعالى فتسکن و سأل سلیمان بن داود ملک البحر فخرجت الیه دابّة من البحر فجعلت تنسلّ من حیث طلعت الشمس حتى انتصف النهار، تقول هذا و لمّا یخرج نصفى بعد فتعوّذ باللّه من البحر و من ملکه.
قوله: فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً هذا کقوله: فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً. قال عبد الرحمن بن سابط: یدبّر امر الارض اربعة من الملائکة جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و ملک الموت علیهم السلام فجبرئیل على الجنود و الریاح و میکائیل على القطر و النبات و ملک الموت على قبض الارواح و اسرافیل یبلّغهم ما یؤمرون به و فى الخبر انّ رسول اللَّه (ص) سأل جبرئیل ان یتراءى له فى صورته فغشى على رسول اللَّه حین رآه ثم افاق و جبرئیل یسنده واضعا احدى یدیه فى صدره و الأخرى بین کتفیه فقال سبحان اللَّه ما کنت اظن شیئا من الخلق هکذا، فقال جبرئیل فکیف لو رأیت اسرافیل
و قال (ص) رأیت جبرئیل و قد هبط قد ملأ بین الخافقین علیه ثیاب سندس معلّق به اللؤلؤ و الیاقوت
و قیل المراد بالکلّ الملائکة لاجماعهم على انّ المقسّمات امرا هم الملائکة فیکون الکل من جنس واحد لانه عطف بعضها على بعض بالفاء و ذلک یقتضى اتصالا و تعقیبا فتصیر التقدیر اقسم بالملئکة التی تذرو الریاح فتحمل السحاب فتجرى بها و یقسّمها فى البلاد بین العباد ثم ذکر المقسم علیه. فقال: إِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ اى انّ ما توعدون من الثواب و العقاب لصدق وقع اسم الفاعل موقع المصدر. و قیل لصادق اى ذو صدق وَ إِنَّ الدِّینَ لَواقِعٌ اى الحساب و الجزاء لکائن، ثمّ ابتدأ قسما آخر فقال: وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُکِ، قال ابن عباس حبکها حسنها و استواءها، یقال للنسّاج اذا نسج الثوب فاجاد ما احسن حبکه و قال سعید بن جبیر ذات الحبک اى ذات الزینة، معناه النجوم و قال مقاتل و الکلبى: الحبک الطرائق الحسنة مثل ما یظهر على الماء من هبوب الریح و على الرمل و الشعر الجعد و لکنها لا ترى لبعدها من الناس، واحدتها حبیکة کالطریقة و الطرق و قیل الحبک الخطوط و قیل جمع حباک کالمثال و المثل. ثم ذکر جواب القسم فقال: إِنَّکُمْ، یعنى یا اهل مکه، لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ. فى القرآن. و فى محمد (ص) یقولون فى القرآن سحر و کهانة و اساطیر الاولین و فى محمد ساحر و شاعر و مجنون و قیل قول مختلف اى مصدّق و مکذّب و مقرّ و منکر و محقّ و مبطل و قیل اختلافهم فى الساعة بالتکذیب و الشک لقوله: إِنْ نَظُنُّ إِلَّا ظَنًّا و قال تعالى: عَمَّ یَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ، الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ.
قوله: یُؤْفَکُ عَنْهُ هذه الهاء راجعة الى قوله: لَصادِقٌ و الافک الصرف تأویله یصرف عن تصدیق ذلک الوعد الصادق من صرف عن الهدى فى الازل. و قیل معناه یصرف عن الحق من کذب و دعى الى الباطل.
قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ اى لعن الکذّابون المرتابون الظانّون باللّه ظنّ السوء التخرّص التقوّل بالظن و هم المقتسمون الذین اقتسموا اعقاب مکة و اقتسموا القول فى النبى (ص) لیصرفوا الناس عن دین الاسلام، و قال مجاهد: هم الکهنة.
الَّذِینَ هُمْ فِی غَمْرَةٍ اى فى غفلة متناهیة و الغمرة فوق الغفلة و السهو دون الغفلة و المعنى هم فى غایة الجهل ساهُونَ عن الحق غافلون عن امر الآخرة.
یَسْئَلُونَ أَیَّانَ یَوْمُ الدِّینِ اى یقولون استهزاء و تکذیبا یا محمد متى الیوم الذى توعّدنا فیه بوقوع الجزاء، ایّان کلمة معناها متى و اصلها اىّ اوان، فحذفت الهمزة و الواو.
یَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ یُفْتَنُونَ هذا جواب من اللَّه لهم اى تکون هذه الجزاء فى یوم هم على النار اى بالنار یفتنون، یعذّبون و یحرقون بها کما یفتن الذّهب بالنار یقال فتنت الشیء اى احرقت خبثه لیظهر خلاصه، و الکافر کلّه خبث فیحرق کلّه.
ذُوقُوا فِتْنَتَکُمْ اى یقول لهم خزنة النار ذوقوا عذابکم و احراقکم بالنار هذَا العذاب و هذا الیوم الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ بقولکم: مَتى هذَا الْوَعْدُ، و بقولکم: فَأْتِنا بِما تَعِدُنا، و قیل یُفْتَنُونَ اى یختبرون، و یسئلون عمّا کانوا فیه فى الدنیا کقوله: ما ذا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلِینَ «ما ذا کنتم تفعلون»، ثمّ بیّن مستقرّا المؤمنین فقال: إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ. آخِذِینَ ما آتاهُمْ رَبُّهُمْ فیه وجهان احدهما: انّه حال ثابت لهم فى الدنیا اى عاملین بما یأمرهم ربهم فى الدنیا کقوله: ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ و منه قولهم: اخذت بقول فلان فى مسئلة کذا. و الوجه الثانى: آخذین فى الجنة ما اعطاهم ربهم من ثواب اعمالهم، إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ، اى قبل دخول. الجنّة کانوا مُحْسِنِینَ مؤمنین مطیعین فى الدنیا ثمّ فسّر فقال: کانُوا قَلِیلًا مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ ما صلة و المعنى قلیلا من اللّیل ینامون.
قال الحسن یمدّون الصلاة الى السحر ثم یستغفرون. و قال قتادة لا ینامون عن صلاة العشاء و قیل یصلّون ما بین المغرب و العشاء و قیل معناه قلّ لیلة تاتى علیهم الا صلّوا فیها شیئا امّا من اوّلها او من اوسطها، و وقف بعضهم على قوله قلیلا، اى کانوا من الناس قلیلا ثم ابتدأ مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ و جعله جحدا اى لا ینامون باللیل البتّة بل یقومون للصلاة و العبادة و هو قول الضحاک و مقاتل.
وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ قال الکلبى و مجاهد و مقاتل: و بالاسحار یصلّون و ذلک انّ صلوتهم لطلب المغفرة و فى الخبر الصحیح روى ابو هریرة قال: قال النبى ینزل اللَّه الى السماء الدنیا کل لیلة حین یبقى ثلث اللیل فیقول انا الملک من الذى یدعونى فاستجیب له، من الذى یسئلنى فاعطیه، من الذى یستغفرنى فاغفر له.
و عن ابن عباس قال: کان النبى (ص) اذا قام من اللیل یتهجد قال اللهم انت الحمد انت نور السماوات و الارض و من فیهن و لک الحمد انت ضیاء السماوات و الارض و من فیهن و لک الحمد انت قیم السماوات و الارض و من فیهن و لک الحمد انت ملک السماوات و الارض و من فیهن و لک الحمد انت الحق و وعدک حق و لقاؤک حق و قولک حق و الجنّة حق و النار حق و النّبیّون حق و محمد حق و الساعة حق. اللهم لک اسلمت و بک آمنت و علیک توکلت و الیک انبت و بک خاصمت و الیک حاکمت فاغفر ما قدّمت و ما اخّرت و ما اسررت و ما اعلنت انت المقدّم و انت المؤخّر لا اله الا انت و لا حول و لا قوة الا باللّه.
قوله: وَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ فیه قولان، احدهما: الزکاة و الثانى: حق سوى الزکاة تصل به رحما او تقرى به ضیفا او تحمل به کلّا و ذهب بعضهم الى انّه منسوخ بآیة الزکاة و السائل هو الذى یسئل الناس لحاجته و فاقته فیجب ان یعطى من غیر تفتیش عن حاله لقوله: للسائل حق و ان جاء على فرس و المحروم هو الذى حرم من الرزق ما یکفیه و فیه اقوال احدها: انّ المحروم الذى لیس له فى الفىء نصیب و لا فى الزکاة سهم، قاله ابن عباس و قیل هو المصاب ثمره او زرعه من قوله عز و جل: بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ و قیل هو المحارف الذى لا تستقیم له حرفة و قیل هو المتعفف الذى لا یظهر فاقته بالسؤال و لا یفطن له فیتصدّق علیه، و قیل هو ابو البنات. و فى الخبر افضل الصدقة، الصدقة على ذى الرحم الکاشح.
الکاشح العدوّ. و عن انس انّ النبى (ص) قال: یا انس ویل للاغنیاء من الفقراء یوم القیمة یقولون یا ربنا ظلمونا حقوقنا التی فرضت لنا علیهم قال: فیقول و عزتى لاقرّبنکم و لابعدنّهم و تلا رسول اللَّه (ص) هذه الایة: وَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ.
وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ، اى عبر و عظات اذا ساروا فیها، لِلْمُوقِنِینَ یرید ما فیها من الجبال و البحار و الاشجار و النبات و قیل یرید ما وقع فیها من العذاب بالامم الخالیة.
وَ فِی أَنْفُسِکُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ یعنى وَ فِی أَنْفُسِکُمْ، آیات و عبر و هى اقرب الاشیاء الیکم و آیاتها تربى على آیات السماوات و الارض، منها: استواء المفاصل و قیل یأکل و یشرب من مدخل واحد و یخرجان من مخرجین و قیل آیاتها انّها کانت نطفة ثم علقة ثم مضغة ثم عظما الى ان نفخ فیها الروح و قال عطاء: یرید اختلاف الالسنة و الصور و الالوان و الطبائع، أَ فَلا تُبْصِرُونَ. کیف خلقکم فتعرفوا قدرته على البعث، وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ، قال ابن عباس و مقاتل: یعنى المطر الذى هو سبب الارزاق و قیل فى بمعنى على و تقدیره على رب السماء رزقکم کقوله: وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها، وَ ما تُوعَدُونَ من الجنّة و النار و الثواب و العقاب، ثم اقسم بنفسه فقال: فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ یعنى انّ الذى ذکرت من امر الرزق، لَحَقٌّ، روى انّ النبى (ص) قال قاتل اللَّه اقواما اقسم لهم ربهم ثم لم یصدّقوه، مِثْلَ ما أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ. قال ابن عباس: معناه انه لحق کما ان قول لا اله الا اللَّه حق و قیل کما لا شک انکم ناطقون کذلک لا شک فى وقوع ما توعدون. و قال الزجاج شبّه اللَّه تعالى تحقق ما اخبر عنه بتحقق نطق الآدمى و وجوده و قیل معناه کما لا یدرى احدکم من این نطقه و من این یجتمع الکلام حرفا حرفا، کذلک یأتیه رزقه قوتا قوتا و لا یدرى من این یأتیه و قیل کما انّ کلّ انسان ینطق بلسان نفسه لا یمکنه ان ینطق بلسان غیره فکذلک کلّ انسان یاکل رزق نفسه الذى قسم له و لا یقدر ان یأکل رزق غیره.
قرأ حمزة الکسائى و ابو بکر عن عاصم مثل برفع اللام على انّه نعت للحق و الباقون بالنصب على انّه صفة مصدر محذوف اى انّه لحق حقا مثل ما انّکم تنطقون.
قوله: هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ ضَیْفِ إِبْراهِیمَ الْمُکْرَمِینَ سمّاهم مکرمین لانّهم کانوا ملائکة کراما و قد قال اللَّه عز و جل: بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ و قیل لانّهم کانوا ضیف ابراهیم و کان ابراهیم اکرم الخلیقة و ضیف الکرام مکرمون و قیل لانّ ابراهیم (ع) اکرمهم بتعجیل قراءهم و القیام بنفسه علیهم و طلاقة الوجه.
و قال ابن عباس: سمّاهم مکرمین لانّهم جاءوا غیر مدعوّین. و فى الخبر عن النبى (ص) قال: من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلیکرم ضیفه.
إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقالُوا سَلاماً، اى سلّموا علیه سلاما للتحیة، قالَ سَلامٌ، اى ردّ علیهم السلام بمثل ما سلّموا و قیل معناه نحن سلم لک غیر محاربین لتسکن نفسه فاجابهم بمثل ذلک فقال سلم اى نحن ایضا، قَوْمٌ مُنْکَرُونَ اى غرباء لا اعرفکم. قال ابن عباس ظنّ ابراهیم انهم بنو آدم فقال فى نفسه هؤلاء قوم لا نعرفهم، و قیل انّما انکر امرهم لانهم دخلوا علیه من غیر استیذان و قیل لم یکن السّلام تحیتهم فى ذلک الزمان فلمّا سلّموا علیه نکرهم.
فَراغَ إِلى أَهْلِهِ، اتاهم فى خفیة من ضیفه لئلا یعلموا بما یتکلّفه لهم، راغ اى اسرع فى خفاء، فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمِینٍ مشوىّ و کان اکثر ماله (ص)، البقر و اختار السمین زیادة فى اکرامهم.
فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ لیأکلوا فلم یأکلوا لانّهم لا یأکلون و لا یشربون، قالَ ابراهیم، أَ لا تَأْکُلُونَ لم یأمرهم بالاکل تعظیما لهم، فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً، اذ رفعوا ایدیهم عن طعامه و ظنّ انهم جاءوه بشرّ یریدونه، قالُوا لا تَخَفْ، انّا رسل اللَّه و قیل انّ جبرئیل مسح العجل بجناحه فقام یدرج حتى لحق بامّه و کانت فى الدار فصدّقهم و امن، وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلِیمٍ یعنى اسحاق علیه السلام.
فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِی صَرَّةٍ، اى صیحة تقول اوه ا الد و انا عجوز و الصرّة الصیحة الرفیعة منها صریر الباب. و قیل فى صرّة اى فى حیاء لأنّها رأت اثر الحیض، فَصَکَّتْ وَجْهَها، اى لطمت وجهها و قیل جمعت اصابعها فضربت جبینها تعجّبا کعادة النساء اذا انکرن شیئا، وَ قالَتْ عَجُوزٌ عَقِیمٌ اى انا عجوز و قیل معناه أ تلد عجوز و لها تسع و تسعون سنة و کانت فى شبابها عقیما لم تلد.
قالُوا کَذلِکَ قالَ رَبُّکِ، اى کما قلنا لک قال ربک انّک ستلدین غلاما، إِنَّهُ هُوَ الْحَکِیمُ، فى فعله، الْعَلِیمُ بعباده.قالَ فَما خَطْبُکُمْ أَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ اى ارسلتم لامر جلیل و شأن عظیم فما ذا کم.
قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمٍ مُجْرِمِینَ یعنى لاهلاکهم و هم قوم لوط و مدینتهم سدوم.
لِنُرْسِلَ عَلَیْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِینٍ اى آجر فانّه طین طبخ فصار حجارة و قیل حجارة الارض کلّها کانت طینا صارت حجارة على مرّ الدهور.
مُسَوَّمَةً، اى معلّمة و کانت حجارة سوداء علیها خطوط حمر على کلّ واحد منها اسم من رمى بها مکتوبا، عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُسْرِفِینَ المشرکین المجاوزین الحد فیه.
فَأَخْرَجْنا مَنْ کانَ فِیها اى فى قرى قوم لوط، مِنَ الْمُؤْمِنِینَ یعنى لوطا و من آمن به کقوله: فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ.
فَما وَجَدْنا فِیها غَیْرَ بَیْتٍ، اى غیر اهل بیت، مِنَ الْمُسْلِمِینَ یعنى لوطا و ابنتیه، وصفهم اللَّه تعالى بالایمان و الاسلام جمیعا لانّه ما من مؤمن الا و هو مسلم.
وَ تَرَکْنا فِیها، اى فى مدینة قوم لوط، آیة لِلَّذِینَ یَخافُونَ الْعَذابَ الْأَلِیمَ اى علامة للخائفین تدلّهم على انّ اللَّه اهلکهم فیخافون مثل عذابهم کقوله: إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لِمَنْ یَخْشى و کقوله: ذلِکَ لِمَنْ خافَ مَقامِی.
وَ فِی مُوسى، یعنى و ترکنا فى ارسال موسى ایضا عبرة و قیل هو معطوف على قوله: وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ. إِذْ أَرْسَلْناهُ إِلى فِرْعَوْنَ بِسُلْطانٍ مُبِینٍ بحجة ظاهرة.
فَتَوَلَّى بِرُکْنِهِ، اى اعرض فرعون عن الایمان بجموعه و جنوده و قیل برکنه اى بجانبه و جمیع بدنه و هو کنایة عن المبالغة فى الاعراض، و قیل بقوّته و قومه و الرکن ما رکن الیه الانسان من مال و جند و قوة، وَ قالَ ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ او هاهنا للعطف، تأویله ساحر و مجنون، کقوله: إِلى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ یعنى و یزیدون.
أَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِی الْیَمِ اى اغرقناهم فى البحر یعنى بحر اساف هُوَ مُلِیمٌ اتى بما یلام علیه.
وَ فِی عادٍ، معطوف على قوله: وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ اى و فى اهلاک عاد ایضا عبرة، إِذْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الرِّیحَ الْعَقِیمَ و هى التی لا خیر فیها و لا برکة و لا تلقح شجرا و لا تحمل مطرا و لا تنشئ سحابا و هى الدبور من قوله علیه السلام نصرت بالصبا و اهلکت عاد بالدبور و قیل هو الجنوب.
ما تَذَرُ مِنْ شَیْءٍ أَتَتْ عَلَیْهِ، من انفسهم و انعامهم و اموالهم، إِلَّا جَعَلَتْهُ کَالرَّمِیمِ یعنى کالشیء الهالک البالى و هو نبات الارض اذا یبس و دیس و قیل کالرماد و قیل کالتراب المدقوق.
وَ فِی ثَمُودَ یعنى قوم صالح، إِذْ قِیلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّى حِینٍ، یعنى الى وقت فناء آجالهم و ذلک انّهم لما عقروا الناقة قیل لهم تمتّعوا ثلاثة ایام.
فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بعد مضىّ الایام الثلاثة، و الصاعقة کلّ عذاب مهلک و قیل هى الموت و قرأ الکسائى الصّعقة و هى الصوت الذى یکون من الصاعقة، وَ هُمْ یَنْظُرُونَ، اى یرون ذلک عیانا.
فَمَا اسْتَطاعُوا مِنْ قِیامٍ، فما قاموا بعد نزول العذاب بهم و لا قدروا على نهوض و قیل ما استطاعوا من ان یقیموا به فیدفعوه عن انفسهم: وَ ما کانُوا مُنْتَصِرِینَ اى منتقمین منّا و لا ممتنعین من العذاب.
وَ قَوْمَ نُوحٍ قرأ حمزة و الکسائى و ابو عمرو بکسر المیم معطوفا على قوله: وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ، یعنى و فى قوم نوح ایضا آیة و عبرة، و قرأ الآخرون بالنصب معطوفا على قوله:أَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ
یعنى فاغرقنا قوم نوح، مِنْ قَبْلُ، عاد و ثمود و قوم فرعون، إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقِینَ.
وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِأَیْدٍ، الاید القوّة، تقول ایّدک اللَّه اى قوّاک اللَّه و منه قوله: عَمِلَتْ أَیْدِینا أَنْعاماً وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ اى قادرون، و قیل معناه نحن فى سعة ممّا نرید و لا یضیق عنّا شیء نریده. وَ الْأَرْضَ فَرَشْناها، اى بسطناها و مددناها لیستقرّوا علیها، فَنِعْمَ الْماهِدُونَ نحن. قال ابن عباس: اى نعم ما وطّأت لعبادى.
قرآن کریم : با ترجمه مهدی الهی قمشهای
سورة هود
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
الر ۚ كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ﴿۱﴾
أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ ۚ إِنَّنِي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ﴿۲﴾
وَأَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُم مَّتَاعًا حَسَنًا إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى وَيُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ ۖ وَإِن تَوَلَّوْا فَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ﴿۳﴾
إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ ۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴿۴﴾
أَلَا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُوا مِنْهُ ۚ أَلَا حِينَ يَسْتَغْشُونَ ثِيَابَهُمْ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ ۚ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴿۵﴾
وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا ۚ كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ﴿۶﴾
وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ۗ وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَـٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ﴿۷﴾
وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَىٰ أُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ لَّيَقُولُنَّ مَا يَحْبِسُهُ ۗ أَلَا يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ﴿۸﴾
وَلَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ﴿۹﴾
وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئَاتُ عَنِّي ۚ إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ﴿۱۰﴾
إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَـٰئِكَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ﴿۱۱﴾
فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَىٰ إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَن يَقُولُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْهِ كَنزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ ۚ إِنَّمَا أَنتَ نَذِيرٌ ۚ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ﴿۱۲﴾
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ ۖ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ﴿۱۳﴾
فَإِلَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا أُنزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَأَن لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ فَهَلْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ﴿۱۴﴾
مَن كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا لَا يُبْخَسُونَ﴿۱۵﴾
أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ ۖ وَحَبِطَ مَا صَنَعُوا فِيهَا وَبَاطِلٌ مَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴿۱۶﴾
أَفَمَن كَانَ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَىٰ إِمَامًا وَرَحْمَةً ۚ أُولَـٰئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ ۚ وَمَن يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ ۚ فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّنْهُ ۚ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ﴿۱۷﴾
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا ۚ أُولَـٰئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَىٰ رَبِّهِمْ وَيَقُولُ الْأَشْهَادُ هَـٰؤُلَاءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَىٰ رَبِّهِمْ ۚ أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ﴿۱۸﴾
الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ﴿۱۹﴾
أُولَـٰئِكَ لَمْ يَكُونُوا مُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَمَا كَانَ لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ۘ يُضَاعَفُ لَهُمُ الْعَذَابُ ۚ مَا كَانُوا يَسْتَطِيعُونَ السَّمْعَ وَمَا كَانُوا يُبْصِرُونَ﴿۲۰﴾
أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ﴿۲۱﴾
لَا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ﴿۲۲﴾
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُوا إِلَىٰ رَبِّهِمْ أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴿۲۳﴾
مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالْأَعْمَىٰ وَالْأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ ۚ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا ۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ﴿۲۴﴾
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ﴿۲۵﴾
أَن لَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ ۖ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ﴿۲۶﴾
فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَىٰ لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ﴿۲۷﴾
قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَآتَانِي رَحْمَةً مِّنْ عِندِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنتُمْ لَهَا كَارِهُونَ﴿۲۸﴾
وَيَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالًا ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ ۚ وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا ۚ إِنَّهُم مُّلَاقُو رَبِّهِمْ وَلَـٰكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ﴿۲۹﴾
وَيَا قَوْمِ مَن يَنصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِن طَرَدتُّهُمْ ۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ﴿۳۰﴾
وَلَا أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلَا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا ۖ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ ۖ إِنِّي إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ﴿۳۱﴾
قَالُوا يَا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَكْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ﴿۳۲﴾
قَالَ إِنَّمَا يَأْتِيكُم بِهِ اللَّهُ إِن شَاءَ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ﴿۳۳﴾
وَلَا يَنفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدتُّ أَنْ أَنصَحَ لَكُمْ إِن كَانَ اللَّهُ يُرِيدُ أَن يُغْوِيَكُمْ ۚ هُوَ رَبُّكُمْ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴿۳۴﴾
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ ۖ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَيَّ إِجْرَامِي وَأَنَا بَرِيءٌ مِّمَّا تُجْرِمُونَ﴿۳۵﴾
وَأُوحِيَ إِلَىٰ نُوحٍ أَنَّهُ لَن يُؤْمِنَ مِن قَوْمِكَ إِلَّا مَن قَدْ آمَنَ فَلَا تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ﴿۳۶﴾
وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا ۚ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ﴿۳۷﴾
وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِّن قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ ۚ قَالَ إِن تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ﴿۳۸﴾
فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُّقِيمٌ﴿۳۹﴾
حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ ۚ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ﴿۴۰﴾
وَقَالَ ارْكَبُوا فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا ۚ إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ﴿۴۱﴾
وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَىٰ نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَب مَّعَنَا وَلَا تَكُن مَّعَ الْكَافِرِينَ﴿۴۲﴾
قَالَ سَآوِي إِلَىٰ جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ ۚ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَن رَّحِمَ ۚ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ﴿۴۳﴾
وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ ۖ وَقِيلَ بُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴿۴۴﴾
وَنَادَىٰ نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ﴿۴۵﴾
قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ ۖ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ ۖ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ ۖ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ﴿۴۶﴾
قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ ۖ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُن مِّنَ الْخَاسِرِينَ﴿۴۷﴾
قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلَامٍ مِّنَّا وَبَرَكَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ أُمَمٍ مِّمَّن مَّعَكَ ۚ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ﴿۴۸﴾
تِلْكَ مِنْ أَنبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ ۖ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلَا قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَـٰذَا ۖ فَاصْبِرْ ۖ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ﴿۴۹﴾
وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا ۚ قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـٰهٍ غَيْرُهُ ۖ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا مُفْتَرُونَ﴿۵۰﴾
يَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴿۵۱﴾
وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَىٰ قُوَّتِكُمْ وَلَا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ﴿۵۲﴾
قَالُوا يَا هُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍ وَمَا نَحْنُ بِتَارِكِي آلِهَتِنَا عَن قَوْلِكَ وَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ﴿۵۳﴾
إِن نَّقُولُ إِلَّا اعْتَرَاكَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوءٍ ۗ قَالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَاشْهَدُوا أَنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ﴿۵۴﴾
مِن دُونِهِ ۖ فَكِيدُونِي جَمِيعًا ثُمَّ لَا تُنظِرُونِ﴿۵۵﴾
إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُم ۚ مَّا مِن دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا ۚ إِنَّ رَبِّي عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ﴿۵۶﴾
فَإِن تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُكُم مَّا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ ۚ وَيَسْتَخْلِفُ رَبِّي قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلَا تَضُرُّونَهُ شَيْئًا ۚ إِنَّ رَبِّي عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ﴿۵۷﴾
وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا هُودًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَنَجَّيْنَاهُم مِّنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ﴿۵۸﴾
وَتِلْكَ عَادٌ ۖ جَحَدُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْا رُسُلَهُ وَاتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ﴿۵۹﴾
وَأُتْبِعُوا فِي هَـٰذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ أَلَا إِنَّ عَادًا كَفَرُوا رَبَّهُمْ ۗ أَلَا بُعْدًا لِّعَادٍ قَوْمِ هُودٍ﴿۶۰﴾
وَإِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا ۚ قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـٰهٍ غَيْرُهُ ۖ هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ ۚ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُّجِيبٌ﴿۶۱﴾
قَالُوا يَا صَالِحُ قَدْ كُنتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَـٰذَا ۖ أَتَنْهَانَا أَن نَّعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ﴿۶۲﴾
قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَآتَانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَن يَنصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ ۖ فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ﴿۶۳﴾
وَيَا قَوْمِ هَـٰذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ﴿۶۴﴾
فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ۖ ذَٰلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ﴿۶۵﴾
فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ ۗ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ﴿۶۶﴾
وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ﴿۶۷﴾
كَأَن لَّمْ يَغْنَوْا فِيهَا ۗ أَلَا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ ۗ أَلَا بُعْدًا لِّثَمُودَ﴿۶۸﴾
وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَىٰ قَالُوا سَلَامًا ۖ قَالَ سَلَامٌ ۖ فَمَا لَبِثَ أَن جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ﴿۶۹﴾
فَلَمَّا رَأَىٰ أَيْدِيَهُمْ لَا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً ۚ قَالُوا لَا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَىٰ قَوْمِ لُوطٍ﴿۷۰﴾
وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِن وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ﴿۷۱﴾
قَالَتْ يَا وَيْلَتَىٰ أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَـٰذَا بَعْلِي شَيْخًا ۖ إِنَّ هَـٰذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ﴿۷۲﴾
قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ۖ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ ۚ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ﴿۷۳﴾
فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَىٰ يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ﴿۷۴﴾
إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُّنِيبٌ﴿۷۵﴾
يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَـٰذَا ۖ إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ ۖ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ﴿۷۶﴾
وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَـٰذَا يَوْمٌ عَصِيبٌ﴿۷۷﴾
وَجَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِن قَبْلُ كَانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ ۚ قَالَ يَا قَوْمِ هَـٰؤُلَاءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ ۖ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي ۖ أَلَيْسَ مِنكُمْ رَجُلٌ رَّشِيدٌ﴿۷۸﴾
قَالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ وَإِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ﴿۷۹﴾
قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَىٰ رُكْنٍ شَدِيدٍ﴿۸۰﴾
قَالُوا يَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَن يَصِلُوا إِلَيْكَ ۖ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّيْلِ وَلَا يَلْتَفِتْ مِنكُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَكَ ۖ إِنَّهُ مُصِيبُهَا مَا أَصَابَهُمْ ۚ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ ۚ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ﴿۸۱﴾
فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِّن سِجِّيلٍ مَّنضُودٍ﴿۸۲﴾
مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ ۖ وَمَا هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ﴿۸۳﴾
وَإِلَىٰ مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا ۚ قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـٰهٍ غَيْرُهُ ۖ وَلَا تَنقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ ۚ إِنِّي أَرَاكُم بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُّحِيطٍ﴿۸۴﴾
وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ﴿۸۵﴾
بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ۚ وَمَا أَنَا عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ﴿۸۶﴾
قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَّتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَن نَّفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ ۖ إِنَّكَ لَأَنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ﴿۸۷﴾
قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا ۚ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَىٰ مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ ۚ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ ۚ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ ۚ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ﴿۸۸﴾
وَيَا قَوْمِ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَن يُصِيبَكُم مِّثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ ۚ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِّنكُم بِبَعِيدٍ﴿۸۹﴾
وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ ۚ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ﴿۹۰﴾
قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِّمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا ۖ وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ ۖ وَمَا أَنتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ﴿۹۱﴾
قَالَ يَا قَوْمِ أَرَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُم مِّنَ اللَّهِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءَكُمْ ظِهْرِيًّا ۖ إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ﴿۹۲﴾
وَيَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَىٰ مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ ۖ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَاذِبٌ ۖ وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ﴿۹۳﴾
وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ﴿۹۴﴾
كَأَن لَّمْ يَغْنَوْا فِيهَا ۗ أَلَا بُعْدًا لِّمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ﴿۹۵﴾
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَىٰ بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ﴿۹۶﴾
إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ ۖ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ﴿۹۷﴾
يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ ۖ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ﴿۹۸﴾
وَأُتْبِعُوا فِي هَـٰذِهِ لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ ۚ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ﴿۹۹﴾
ذَٰلِكَ مِنْ أَنبَاءِ الْقُرَىٰ نَقُصُّهُ عَلَيْكَ ۖ مِنْهَا قَائِمٌ وَحَصِيدٌ﴿۱۰۰﴾
وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَـٰكِن ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ ۖ فَمَا أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مِن شَيْءٍ لَّمَّا جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ ۖ وَمَا زَادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ﴿۱۰۱﴾
وَكَذَٰلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَىٰ وَهِيَ ظَالِمَةٌ ۚ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ﴿۱۰۲﴾
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِّمَنْ خَافَ عَذَابَ الْآخِرَةِ ۚ ذَٰلِكَ يَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ وَذَٰلِكَ يَوْمٌ مَّشْهُودٌ﴿۱۰۳﴾
وَمَا نُؤَخِّرُهُ إِلَّا لِأَجَلٍ مَّعْدُودٍ﴿۱۰۴﴾
يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ﴿۱۰۵﴾
فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ﴿۱۰۶﴾
خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ ۚ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ﴿۱۰۷﴾
وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ ۖ عَطَاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ﴿۱۰۸﴾
فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّمَّا يَعْبُدُ هَـٰؤُلَاءِ ۚ مَا يَعْبُدُونَ إِلَّا كَمَا يَعْبُدُ آبَاؤُهُم مِّن قَبْلُ ۚ وَإِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنقُوصٍ﴿۱۰۹﴾
وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ ۚ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ ۚ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ﴿۱۱۰﴾
وَإِنَّ كُلًّا لَّمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمْ رَبُّكَ أَعْمَالَهُمْ ۚ إِنَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ خَبِيرٌ﴿۱۱۱﴾
فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا ۚ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴿۱۱۲﴾
وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ﴿۱۱۳﴾
وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّيْلِ ۚ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ۚ ذَٰلِكَ ذِكْرَىٰ لِلذَّاكِرِينَ﴿۱۱۴﴾
وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ﴿۱۱۵﴾
فَلَوْلَا كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِكُمْ أُولُو بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِي الْأَرْضِ إِلَّا قَلِيلًا مِّمَّنْ أَنجَيْنَا مِنْهُمْ ۗ وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَا أُتْرِفُوا فِيهِ وَكَانُوا مُجْرِمِينَ﴿۱۱۶﴾
وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَىٰ بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ﴿۱۱۷﴾
وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً ۖ وَلَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ﴿۱۱۸﴾
إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَ ۚ وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمْ ۗ وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ﴿۱۱۹﴾
وَكُلًّا نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ ۚ وَجَاءَكَ فِي هَـٰذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِينَ﴿۱۲۰﴾
وَقُل لِّلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلَىٰ مَكَانَتِكُمْ إِنَّا عَامِلُونَ﴿۱۲۱﴾
وَانتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ﴿۱۲۲﴾
وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ ۚ وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ﴿۱۲۳﴾
الر ۚ كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ﴿۱﴾
أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ ۚ إِنَّنِي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ﴿۲﴾
وَأَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُم مَّتَاعًا حَسَنًا إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى وَيُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ ۖ وَإِن تَوَلَّوْا فَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ﴿۳﴾
إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ ۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴿۴﴾
أَلَا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُوا مِنْهُ ۚ أَلَا حِينَ يَسْتَغْشُونَ ثِيَابَهُمْ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ ۚ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴿۵﴾
وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا ۚ كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ﴿۶﴾
وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ۗ وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَـٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ﴿۷﴾
وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَىٰ أُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ لَّيَقُولُنَّ مَا يَحْبِسُهُ ۗ أَلَا يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ﴿۸﴾
وَلَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ﴿۹﴾
وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئَاتُ عَنِّي ۚ إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ﴿۱۰﴾
إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَـٰئِكَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ﴿۱۱﴾
فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَىٰ إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَن يَقُولُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْهِ كَنزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ ۚ إِنَّمَا أَنتَ نَذِيرٌ ۚ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ﴿۱۲﴾
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ ۖ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ﴿۱۳﴾
فَإِلَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا أُنزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَأَن لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ فَهَلْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ﴿۱۴﴾
مَن كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا لَا يُبْخَسُونَ﴿۱۵﴾
أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ ۖ وَحَبِطَ مَا صَنَعُوا فِيهَا وَبَاطِلٌ مَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴿۱۶﴾
أَفَمَن كَانَ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَىٰ إِمَامًا وَرَحْمَةً ۚ أُولَـٰئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ ۚ وَمَن يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ ۚ فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّنْهُ ۚ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ﴿۱۷﴾
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا ۚ أُولَـٰئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَىٰ رَبِّهِمْ وَيَقُولُ الْأَشْهَادُ هَـٰؤُلَاءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَىٰ رَبِّهِمْ ۚ أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ﴿۱۸﴾
الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ﴿۱۹﴾
أُولَـٰئِكَ لَمْ يَكُونُوا مُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَمَا كَانَ لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ۘ يُضَاعَفُ لَهُمُ الْعَذَابُ ۚ مَا كَانُوا يَسْتَطِيعُونَ السَّمْعَ وَمَا كَانُوا يُبْصِرُونَ﴿۲۰﴾
أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ﴿۲۱﴾
لَا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ﴿۲۲﴾
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُوا إِلَىٰ رَبِّهِمْ أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴿۲۳﴾
مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالْأَعْمَىٰ وَالْأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ ۚ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا ۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ﴿۲۴﴾
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ﴿۲۵﴾
أَن لَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ ۖ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ﴿۲۶﴾
فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَىٰ لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ﴿۲۷﴾
قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَآتَانِي رَحْمَةً مِّنْ عِندِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنتُمْ لَهَا كَارِهُونَ﴿۲۸﴾
وَيَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالًا ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ ۚ وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا ۚ إِنَّهُم مُّلَاقُو رَبِّهِمْ وَلَـٰكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ﴿۲۹﴾
وَيَا قَوْمِ مَن يَنصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِن طَرَدتُّهُمْ ۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ﴿۳۰﴾
وَلَا أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلَا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا ۖ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ ۖ إِنِّي إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ﴿۳۱﴾
قَالُوا يَا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَكْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ﴿۳۲﴾
قَالَ إِنَّمَا يَأْتِيكُم بِهِ اللَّهُ إِن شَاءَ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ﴿۳۳﴾
وَلَا يَنفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدتُّ أَنْ أَنصَحَ لَكُمْ إِن كَانَ اللَّهُ يُرِيدُ أَن يُغْوِيَكُمْ ۚ هُوَ رَبُّكُمْ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴿۳۴﴾
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ ۖ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَيَّ إِجْرَامِي وَأَنَا بَرِيءٌ مِّمَّا تُجْرِمُونَ﴿۳۵﴾
وَأُوحِيَ إِلَىٰ نُوحٍ أَنَّهُ لَن يُؤْمِنَ مِن قَوْمِكَ إِلَّا مَن قَدْ آمَنَ فَلَا تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ﴿۳۶﴾
وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا ۚ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ﴿۳۷﴾
وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِّن قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ ۚ قَالَ إِن تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ﴿۳۸﴾
فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُّقِيمٌ﴿۳۹﴾
حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ ۚ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ﴿۴۰﴾
وَقَالَ ارْكَبُوا فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا ۚ إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ﴿۴۱﴾
وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَىٰ نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَب مَّعَنَا وَلَا تَكُن مَّعَ الْكَافِرِينَ﴿۴۲﴾
قَالَ سَآوِي إِلَىٰ جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ ۚ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَن رَّحِمَ ۚ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ﴿۴۳﴾
وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ ۖ وَقِيلَ بُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴿۴۴﴾
وَنَادَىٰ نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ﴿۴۵﴾
قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ ۖ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ ۖ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ ۖ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ﴿۴۶﴾
قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ ۖ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُن مِّنَ الْخَاسِرِينَ﴿۴۷﴾
قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلَامٍ مِّنَّا وَبَرَكَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ أُمَمٍ مِّمَّن مَّعَكَ ۚ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ﴿۴۸﴾
تِلْكَ مِنْ أَنبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ ۖ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلَا قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَـٰذَا ۖ فَاصْبِرْ ۖ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ﴿۴۹﴾
وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا ۚ قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـٰهٍ غَيْرُهُ ۖ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا مُفْتَرُونَ﴿۵۰﴾
يَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴿۵۱﴾
وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَىٰ قُوَّتِكُمْ وَلَا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ﴿۵۲﴾
قَالُوا يَا هُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍ وَمَا نَحْنُ بِتَارِكِي آلِهَتِنَا عَن قَوْلِكَ وَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ﴿۵۳﴾
إِن نَّقُولُ إِلَّا اعْتَرَاكَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوءٍ ۗ قَالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَاشْهَدُوا أَنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ﴿۵۴﴾
مِن دُونِهِ ۖ فَكِيدُونِي جَمِيعًا ثُمَّ لَا تُنظِرُونِ﴿۵۵﴾
إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُم ۚ مَّا مِن دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا ۚ إِنَّ رَبِّي عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ﴿۵۶﴾
فَإِن تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُكُم مَّا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ ۚ وَيَسْتَخْلِفُ رَبِّي قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلَا تَضُرُّونَهُ شَيْئًا ۚ إِنَّ رَبِّي عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ﴿۵۷﴾
وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا هُودًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَنَجَّيْنَاهُم مِّنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ﴿۵۸﴾
وَتِلْكَ عَادٌ ۖ جَحَدُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْا رُسُلَهُ وَاتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ﴿۵۹﴾
وَأُتْبِعُوا فِي هَـٰذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ أَلَا إِنَّ عَادًا كَفَرُوا رَبَّهُمْ ۗ أَلَا بُعْدًا لِّعَادٍ قَوْمِ هُودٍ﴿۶۰﴾
وَإِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا ۚ قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـٰهٍ غَيْرُهُ ۖ هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ ۚ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُّجِيبٌ﴿۶۱﴾
قَالُوا يَا صَالِحُ قَدْ كُنتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَـٰذَا ۖ أَتَنْهَانَا أَن نَّعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ﴿۶۲﴾
قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَآتَانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَن يَنصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ ۖ فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ﴿۶۳﴾
وَيَا قَوْمِ هَـٰذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ﴿۶۴﴾
فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ۖ ذَٰلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ﴿۶۵﴾
فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ ۗ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ﴿۶۶﴾
وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ﴿۶۷﴾
كَأَن لَّمْ يَغْنَوْا فِيهَا ۗ أَلَا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ ۗ أَلَا بُعْدًا لِّثَمُودَ﴿۶۸﴾
وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَىٰ قَالُوا سَلَامًا ۖ قَالَ سَلَامٌ ۖ فَمَا لَبِثَ أَن جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ﴿۶۹﴾
فَلَمَّا رَأَىٰ أَيْدِيَهُمْ لَا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً ۚ قَالُوا لَا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَىٰ قَوْمِ لُوطٍ﴿۷۰﴾
وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِن وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ﴿۷۱﴾
قَالَتْ يَا وَيْلَتَىٰ أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَـٰذَا بَعْلِي شَيْخًا ۖ إِنَّ هَـٰذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ﴿۷۲﴾
قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ۖ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ ۚ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ﴿۷۳﴾
فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَىٰ يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ﴿۷۴﴾
إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُّنِيبٌ﴿۷۵﴾
يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَـٰذَا ۖ إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ ۖ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ﴿۷۶﴾
وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَـٰذَا يَوْمٌ عَصِيبٌ﴿۷۷﴾
وَجَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِن قَبْلُ كَانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ ۚ قَالَ يَا قَوْمِ هَـٰؤُلَاءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ ۖ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي ۖ أَلَيْسَ مِنكُمْ رَجُلٌ رَّشِيدٌ﴿۷۸﴾
قَالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ وَإِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ﴿۷۹﴾
قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَىٰ رُكْنٍ شَدِيدٍ﴿۸۰﴾
قَالُوا يَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَن يَصِلُوا إِلَيْكَ ۖ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّيْلِ وَلَا يَلْتَفِتْ مِنكُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَكَ ۖ إِنَّهُ مُصِيبُهَا مَا أَصَابَهُمْ ۚ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ ۚ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ﴿۸۱﴾
فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِّن سِجِّيلٍ مَّنضُودٍ﴿۸۲﴾
مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ ۖ وَمَا هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ﴿۸۳﴾
وَإِلَىٰ مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا ۚ قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـٰهٍ غَيْرُهُ ۖ وَلَا تَنقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ ۚ إِنِّي أَرَاكُم بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُّحِيطٍ﴿۸۴﴾
وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ﴿۸۵﴾
بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ۚ وَمَا أَنَا عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ﴿۸۶﴾
قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَّتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَن نَّفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ ۖ إِنَّكَ لَأَنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ﴿۸۷﴾
قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا ۚ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَىٰ مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ ۚ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ ۚ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ ۚ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ﴿۸۸﴾
وَيَا قَوْمِ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَن يُصِيبَكُم مِّثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ ۚ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِّنكُم بِبَعِيدٍ﴿۸۹﴾
وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ ۚ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ﴿۹۰﴾
قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِّمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا ۖ وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ ۖ وَمَا أَنتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ﴿۹۱﴾
قَالَ يَا قَوْمِ أَرَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُم مِّنَ اللَّهِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءَكُمْ ظِهْرِيًّا ۖ إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ﴿۹۲﴾
وَيَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَىٰ مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ ۖ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَاذِبٌ ۖ وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ﴿۹۳﴾
وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ﴿۹۴﴾
كَأَن لَّمْ يَغْنَوْا فِيهَا ۗ أَلَا بُعْدًا لِّمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ﴿۹۵﴾
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَىٰ بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ﴿۹۶﴾
إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ ۖ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ﴿۹۷﴾
يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ ۖ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ﴿۹۸﴾
وَأُتْبِعُوا فِي هَـٰذِهِ لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ ۚ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ﴿۹۹﴾
ذَٰلِكَ مِنْ أَنبَاءِ الْقُرَىٰ نَقُصُّهُ عَلَيْكَ ۖ مِنْهَا قَائِمٌ وَحَصِيدٌ﴿۱۰۰﴾
وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَـٰكِن ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ ۖ فَمَا أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مِن شَيْءٍ لَّمَّا جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ ۖ وَمَا زَادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ﴿۱۰۱﴾
وَكَذَٰلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَىٰ وَهِيَ ظَالِمَةٌ ۚ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ﴿۱۰۲﴾
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِّمَنْ خَافَ عَذَابَ الْآخِرَةِ ۚ ذَٰلِكَ يَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ وَذَٰلِكَ يَوْمٌ مَّشْهُودٌ﴿۱۰۳﴾
وَمَا نُؤَخِّرُهُ إِلَّا لِأَجَلٍ مَّعْدُودٍ﴿۱۰۴﴾
يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ﴿۱۰۵﴾
فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ﴿۱۰۶﴾
خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ ۚ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ﴿۱۰۷﴾
وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ ۖ عَطَاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ﴿۱۰۸﴾
فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّمَّا يَعْبُدُ هَـٰؤُلَاءِ ۚ مَا يَعْبُدُونَ إِلَّا كَمَا يَعْبُدُ آبَاؤُهُم مِّن قَبْلُ ۚ وَإِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنقُوصٍ﴿۱۰۹﴾
وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ ۚ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ ۚ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ﴿۱۱۰﴾
وَإِنَّ كُلًّا لَّمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمْ رَبُّكَ أَعْمَالَهُمْ ۚ إِنَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ خَبِيرٌ﴿۱۱۱﴾
فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا ۚ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴿۱۱۲﴾
وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ﴿۱۱۳﴾
وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّيْلِ ۚ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ۚ ذَٰلِكَ ذِكْرَىٰ لِلذَّاكِرِينَ﴿۱۱۴﴾
وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ﴿۱۱۵﴾
فَلَوْلَا كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِكُمْ أُولُو بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِي الْأَرْضِ إِلَّا قَلِيلًا مِّمَّنْ أَنجَيْنَا مِنْهُمْ ۗ وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَا أُتْرِفُوا فِيهِ وَكَانُوا مُجْرِمِينَ﴿۱۱۶﴾
وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَىٰ بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ﴿۱۱۷﴾
وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً ۖ وَلَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ﴿۱۱۸﴾
إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَ ۚ وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمْ ۗ وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ﴿۱۱۹﴾
وَكُلًّا نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ ۚ وَجَاءَكَ فِي هَـٰذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِينَ﴿۱۲۰﴾
وَقُل لِّلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلَىٰ مَكَانَتِكُمْ إِنَّا عَامِلُونَ﴿۱۲۱﴾
وَانتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ﴿۱۲۲﴾
وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ ۚ وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ﴿۱۲۳﴾
قرآن کریم : با ترجمه مهدی الهی قمشهای
سورة سبأ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَلَهُ الْحَمْدُ فِي الْآخِرَةِ ۚ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ﴿۱﴾
يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا ۚ وَهُوَ الرَّحِيمُ الْغَفُورُ﴿۲﴾
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَأْتِينَا السَّاعَةُ ۖ قُلْ بَلَىٰ وَرَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَالِمِ الْغَيْبِ ۖ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِن ذَٰلِكَ وَلَا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ﴿۳﴾
لِّيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۚ أُولَـٰئِكَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ﴿۴﴾
وَالَّذِينَ سَعَوْا فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ أُولَـٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مِّن رِّجْزٍ أَلِيمٌ﴿۵﴾
وَيَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَيَهْدِي إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ﴿۶﴾
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ نَدُلُّكُمْ عَلَىٰ رَجُلٍ يُنَبِّئُكُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمْ لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ﴿۷﴾
أَفْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَم بِهِ جِنَّةٌ ۗ بَلِ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِي الْعَذَابِ وَالضَّلَالِ الْبَعِيدِ﴿۸﴾
أَفَلَمْ يَرَوْا إِلَىٰ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ ۚ إِن نَّشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفًا مِّنَ السَّمَاءِ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِّكُلِّ عَبْدٍ مُّنِيبٍ﴿۹﴾
وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا ۖ يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ ۖ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ﴿۱۰﴾
أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَقَدِّرْ فِي السَّرْدِ ۖ وَاعْمَلُوا صَالِحًا ۖ إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴿۱۱﴾
وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ ۖ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ ۖ وَمِنَ الْجِنِّ مَن يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ ۖ وَمَن يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ﴿۱۲﴾
يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِن مَّحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَّاسِيَاتٍ ۚ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا ۚ وَقَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ﴿۱۳﴾
فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَىٰ مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنسَأَتَهُ ۖ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَن لَّوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ مَا لَبِثُوا فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ﴿۱۴﴾
لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ ۖ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَشِمَالٍ ۖ كُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ ۚ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ﴿۱۵﴾
فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِيلٍ﴿۱۶﴾
ذَٰلِكَ جَزَيْنَاهُم بِمَا كَفَرُوا ۖ وَهَلْ نُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ﴿۱۷﴾
وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ ۖ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ﴿۱۸﴾
فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ﴿۱۹﴾
وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ﴿۲۰﴾
وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِم مِّن سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ ۗ وَرَبُّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ﴿۲۱﴾
قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ ۖ لَا يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِيهِمَا مِن شِرْكٍ وَمَا لَهُ مِنْهُم مِّن ظَهِيرٍ﴿۲۲﴾
وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ ۚ حَتَّىٰ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ ۖ قَالُوا الْحَقَّ ۖ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ﴿۲۳﴾
قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ قُلِ اللَّهُ ۖ وَإِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلَىٰ هُدًى أَوْ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ﴿۲۴﴾
قُل لَّا تُسْأَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَلَا نُسْأَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ﴿۲۵﴾
قُلْ يَجْمَعُ بَيْنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ يَفْتَحُ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَهُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِيمُ﴿۲۶﴾
قُلْ أَرُونِيَ الَّذِينَ أَلْحَقْتُم بِهِ شُرَكَاءَ ۖ كَلَّا ۚ بَلْ هُوَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴿۲۷﴾
وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴿۲۸﴾
وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هَـٰذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ﴿۲۹﴾
قُل لَّكُم مِّيعَادُ يَوْمٍ لَّا تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ سَاعَةً وَلَا تَسْتَقْدِمُونَ﴿۳۰﴾
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَن نُّؤْمِنَ بِهَـٰذَا الْقُرْآنِ وَلَا بِالَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ ۗ وَلَوْ تَرَىٰ إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِمْ يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ الْقَوْلَ يَقُولُ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لَوْلَا أَنتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ﴿۳۱﴾
قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا أَنَحْنُ صَدَدْنَاكُمْ عَنِ الْهُدَىٰ بَعْدَ إِذْ جَاءَكُم ۖ بَلْ كُنتُم مُّجْرِمِينَ﴿۳۲﴾
وَقَالَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا بَلْ مَكْرُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَا أَن نَّكْفُرَ بِاللَّهِ وَنَجْعَلَ لَهُ أَندَادًا ۚ وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَجَعَلْنَا الْأَغْلَالَ فِي أَعْنَاقِ الَّذِينَ كَفَرُوا ۚ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴿۳۳﴾
وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ﴿۳۴﴾
وَقَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ﴿۳۵﴾
قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ وَيَقْدِرُ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴿۳۶﴾
وَمَا أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُم بِالَّتِي تُقَرِّبُكُمْ عِندَنَا زُلْفَىٰ إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَـٰئِكَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَهُمْ فِي الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ﴿۳۷﴾
وَالَّذِينَ يَسْعَوْنَ فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ أُولَـٰئِكَ فِي الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ﴿۳۸﴾
قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ ۚ وَمَا أَنفَقْتُم مِّن شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ ۖ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ﴿۳۹﴾
وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلَائِكَةِ أَهَـٰؤُلَاءِ إِيَّاكُمْ كَانُوا يَعْبُدُونَ﴿۴۰﴾
قَالُوا سُبْحَانَكَ أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِم ۖ بَلْ كَانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ ۖ أَكْثَرُهُم بِهِم مُّؤْمِنُونَ﴿۴۱﴾
فَالْيَوْمَ لَا يَمْلِكُ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ نَّفْعًا وَلَا ضَرًّا وَنَقُولُ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّتِي كُنتُم بِهَا تُكَذِّبُونَ﴿۴۲﴾
وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَـٰذَا إِلَّا رَجُلٌ يُرِيدُ أَن يَصُدَّكُمْ عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُكُمْ وَقَالُوا مَا هَـٰذَا إِلَّا إِفْكٌ مُّفْتَرًى ۚ وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ﴿۴۳﴾
وَمَا آتَيْنَاهُم مِّن كُتُبٍ يَدْرُسُونَهَا ۖ وَمَا أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ قَبْلَكَ مِن نَّذِيرٍ﴿۴۴﴾
وَكَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَيْنَاهُمْ فَكَذَّبُوا رُسُلِي ۖ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ﴿۴۵﴾
قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ ۖ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ۚ مَا بِصَاحِبِكُم مِّن جِنَّةٍ ۚ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَّكُم بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ﴿۴۶﴾
قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ ۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴿۴۷﴾
قُلْ إِنَّ رَبِّي يَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَّامُ الْغُيُوبِ﴿۴۸﴾
قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَمَا يُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا يُعِيدُ﴿۴۹﴾
قُلْ إِن ضَلَلْتُ فَإِنَّمَا أَضِلُّ عَلَىٰ نَفْسِي ۖ وَإِنِ اهْتَدَيْتُ فَبِمَا يُوحِي إِلَيَّ رَبِّي ۚ إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ﴿۵۰﴾
وَلَوْ تَرَىٰ إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ﴿۵۱﴾
وَقَالُوا آمَنَّا بِهِ وَأَنَّىٰ لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِن مَّكَانٍ بَعِيدٍ﴿۵۲﴾
وَقَدْ كَفَرُوا بِهِ مِن قَبْلُ ۖ وَيَقْذِفُونَ بِالْغَيْبِ مِن مَّكَانٍ بَعِيدٍ﴿۵۳﴾
وَحِيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ مَا يَشْتَهُونَ كَمَا فُعِلَ بِأَشْيَاعِهِم مِّن قَبْلُ ۚ إِنَّهُمْ كَانُوا فِي شَكٍّ مُّرِيبٍ﴿۵۴﴾
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَلَهُ الْحَمْدُ فِي الْآخِرَةِ ۚ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ﴿۱﴾
يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا ۚ وَهُوَ الرَّحِيمُ الْغَفُورُ﴿۲﴾
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَأْتِينَا السَّاعَةُ ۖ قُلْ بَلَىٰ وَرَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَالِمِ الْغَيْبِ ۖ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِن ذَٰلِكَ وَلَا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ﴿۳﴾
لِّيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۚ أُولَـٰئِكَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ﴿۴﴾
وَالَّذِينَ سَعَوْا فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ أُولَـٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مِّن رِّجْزٍ أَلِيمٌ﴿۵﴾
وَيَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَيَهْدِي إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ﴿۶﴾
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ نَدُلُّكُمْ عَلَىٰ رَجُلٍ يُنَبِّئُكُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمْ لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ﴿۷﴾
أَفْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَم بِهِ جِنَّةٌ ۗ بَلِ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِي الْعَذَابِ وَالضَّلَالِ الْبَعِيدِ﴿۸﴾
أَفَلَمْ يَرَوْا إِلَىٰ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ ۚ إِن نَّشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفًا مِّنَ السَّمَاءِ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِّكُلِّ عَبْدٍ مُّنِيبٍ﴿۹﴾
وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا ۖ يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ ۖ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ﴿۱۰﴾
أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَقَدِّرْ فِي السَّرْدِ ۖ وَاعْمَلُوا صَالِحًا ۖ إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴿۱۱﴾
وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ ۖ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ ۖ وَمِنَ الْجِنِّ مَن يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ ۖ وَمَن يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ﴿۱۲﴾
يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِن مَّحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَّاسِيَاتٍ ۚ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا ۚ وَقَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ﴿۱۳﴾
فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَىٰ مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنسَأَتَهُ ۖ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَن لَّوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ مَا لَبِثُوا فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ﴿۱۴﴾
لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ ۖ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَشِمَالٍ ۖ كُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ ۚ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ﴿۱۵﴾
فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِيلٍ﴿۱۶﴾
ذَٰلِكَ جَزَيْنَاهُم بِمَا كَفَرُوا ۖ وَهَلْ نُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ﴿۱۷﴾
وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ ۖ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ﴿۱۸﴾
فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ﴿۱۹﴾
وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ﴿۲۰﴾
وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِم مِّن سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ ۗ وَرَبُّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ﴿۲۱﴾
قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ ۖ لَا يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِيهِمَا مِن شِرْكٍ وَمَا لَهُ مِنْهُم مِّن ظَهِيرٍ﴿۲۲﴾
وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ ۚ حَتَّىٰ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ ۖ قَالُوا الْحَقَّ ۖ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ﴿۲۳﴾
قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ قُلِ اللَّهُ ۖ وَإِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلَىٰ هُدًى أَوْ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ﴿۲۴﴾
قُل لَّا تُسْأَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَلَا نُسْأَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ﴿۲۵﴾
قُلْ يَجْمَعُ بَيْنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ يَفْتَحُ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَهُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِيمُ﴿۲۶﴾
قُلْ أَرُونِيَ الَّذِينَ أَلْحَقْتُم بِهِ شُرَكَاءَ ۖ كَلَّا ۚ بَلْ هُوَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴿۲۷﴾
وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴿۲۸﴾
وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هَـٰذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ﴿۲۹﴾
قُل لَّكُم مِّيعَادُ يَوْمٍ لَّا تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ سَاعَةً وَلَا تَسْتَقْدِمُونَ﴿۳۰﴾
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَن نُّؤْمِنَ بِهَـٰذَا الْقُرْآنِ وَلَا بِالَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ ۗ وَلَوْ تَرَىٰ إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِمْ يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ الْقَوْلَ يَقُولُ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لَوْلَا أَنتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ﴿۳۱﴾
قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا أَنَحْنُ صَدَدْنَاكُمْ عَنِ الْهُدَىٰ بَعْدَ إِذْ جَاءَكُم ۖ بَلْ كُنتُم مُّجْرِمِينَ﴿۳۲﴾
وَقَالَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا بَلْ مَكْرُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَا أَن نَّكْفُرَ بِاللَّهِ وَنَجْعَلَ لَهُ أَندَادًا ۚ وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَجَعَلْنَا الْأَغْلَالَ فِي أَعْنَاقِ الَّذِينَ كَفَرُوا ۚ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴿۳۳﴾
وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ﴿۳۴﴾
وَقَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ﴿۳۵﴾
قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ وَيَقْدِرُ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴿۳۶﴾
وَمَا أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُم بِالَّتِي تُقَرِّبُكُمْ عِندَنَا زُلْفَىٰ إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَـٰئِكَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَهُمْ فِي الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ﴿۳۷﴾
وَالَّذِينَ يَسْعَوْنَ فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ أُولَـٰئِكَ فِي الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ﴿۳۸﴾
قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ ۚ وَمَا أَنفَقْتُم مِّن شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ ۖ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ﴿۳۹﴾
وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلَائِكَةِ أَهَـٰؤُلَاءِ إِيَّاكُمْ كَانُوا يَعْبُدُونَ﴿۴۰﴾
قَالُوا سُبْحَانَكَ أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِم ۖ بَلْ كَانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ ۖ أَكْثَرُهُم بِهِم مُّؤْمِنُونَ﴿۴۱﴾
فَالْيَوْمَ لَا يَمْلِكُ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ نَّفْعًا وَلَا ضَرًّا وَنَقُولُ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّتِي كُنتُم بِهَا تُكَذِّبُونَ﴿۴۲﴾
وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَـٰذَا إِلَّا رَجُلٌ يُرِيدُ أَن يَصُدَّكُمْ عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُكُمْ وَقَالُوا مَا هَـٰذَا إِلَّا إِفْكٌ مُّفْتَرًى ۚ وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ﴿۴۳﴾
وَمَا آتَيْنَاهُم مِّن كُتُبٍ يَدْرُسُونَهَا ۖ وَمَا أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ قَبْلَكَ مِن نَّذِيرٍ﴿۴۴﴾
وَكَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَيْنَاهُمْ فَكَذَّبُوا رُسُلِي ۖ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ﴿۴۵﴾
قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ ۖ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ۚ مَا بِصَاحِبِكُم مِّن جِنَّةٍ ۚ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَّكُم بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ﴿۴۶﴾
قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ ۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴿۴۷﴾
قُلْ إِنَّ رَبِّي يَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَّامُ الْغُيُوبِ﴿۴۸﴾
قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَمَا يُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا يُعِيدُ﴿۴۹﴾
قُلْ إِن ضَلَلْتُ فَإِنَّمَا أَضِلُّ عَلَىٰ نَفْسِي ۖ وَإِنِ اهْتَدَيْتُ فَبِمَا يُوحِي إِلَيَّ رَبِّي ۚ إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ﴿۵۰﴾
وَلَوْ تَرَىٰ إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ﴿۵۱﴾
وَقَالُوا آمَنَّا بِهِ وَأَنَّىٰ لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِن مَّكَانٍ بَعِيدٍ﴿۵۲﴾
وَقَدْ كَفَرُوا بِهِ مِن قَبْلُ ۖ وَيَقْذِفُونَ بِالْغَيْبِ مِن مَّكَانٍ بَعِيدٍ﴿۵۳﴾
وَحِيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ مَا يَشْتَهُونَ كَمَا فُعِلَ بِأَشْيَاعِهِم مِّن قَبْلُ ۚ إِنَّهُمْ كَانُوا فِي شَكٍّ مُّرِيبٍ﴿۵۴﴾
قرآن کریم : با ترجمه مهدی الهی قمشهای
سورة الصافات
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
وَالصَّافَّاتِ صَفًّا﴿۱﴾
فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا﴿۲﴾
فَالتَّالِيَاتِ ذِكْرًا﴿۳﴾
إِنَّ إِلَـٰهَكُمْ لَوَاحِدٌ﴿۴﴾
رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ﴿۵﴾
إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ﴿۶﴾
وَحِفْظًا مِّن كُلِّ شَيْطَانٍ مَّارِدٍ﴿۷﴾
لَّا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَىٰ وَيُقْذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٍ﴿۸﴾
دُحُورًا ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ﴿۹﴾
إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ﴿۱۰﴾
فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَم مَّنْ خَلَقْنَا ۚ إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّن طِينٍ لَّازِبٍ﴿۱۱﴾
بَلْ عَجِبْتَ وَيَسْخَرُونَ﴿۱۲﴾
وَإِذَا ذُكِّرُوا لَا يَذْكُرُونَ﴿۱۳﴾
وَإِذَا رَأَوْا آيَةً يَسْتَسْخِرُونَ﴿۱۴﴾
وَقَالُوا إِنْ هَـٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ﴿۱۵﴾
أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ﴿۱۶﴾
أَوَآبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ﴿۱۷﴾
قُلْ نَعَمْ وَأَنتُمْ دَاخِرُونَ﴿۱۸﴾
فَإِنَّمَا هِيَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ فَإِذَا هُمْ يَنظُرُونَ﴿۱۹﴾
وَقَالُوا يَا وَيْلَنَا هَـٰذَا يَوْمُ الدِّينِ﴿۲۰﴾
هَـٰذَا يَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِي كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ﴿۲۱﴾
احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا كَانُوا يَعْبُدُونَ﴿۲۲﴾
مِن دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلَىٰ صِرَاطِ الْجَحِيمِ﴿۲۳﴾
وَقِفُوهُمْ ۖ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ﴿۲۴﴾
مَا لَكُمْ لَا تَنَاصَرُونَ﴿۲۵﴾
بَلْ هُمُ الْيَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ﴿۲۶﴾
وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ﴿۲۷﴾
قَالُوا إِنَّكُمْ كُنتُمْ تَأْتُونَنَا عَنِ الْيَمِينِ﴿۲۸﴾
قَالُوا بَل لَّمْ تَكُونُوا مُؤْمِنِينَ﴿۲۹﴾
وَمَا كَانَ لَنَا عَلَيْكُم مِّن سُلْطَانٍ ۖ بَلْ كُنتُمْ قَوْمًا طَاغِينَ﴿۳۰﴾
فَحَقَّ عَلَيْنَا قَوْلُ رَبِّنَا ۖ إِنَّا لَذَائِقُونَ﴿۳۱﴾
فَأَغْوَيْنَاكُمْ إِنَّا كُنَّا غَاوِينَ﴿۳۲﴾
فَإِنَّهُمْ يَوْمَئِذٍ فِي الْعَذَابِ مُشْتَرِكُونَ﴿۳۳﴾
إِنَّا كَذَٰلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ﴿۳۴﴾
إِنَّهُمْ كَانُوا إِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ﴿۳۵﴾
وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُو آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ﴿۳۶﴾
بَلْ جَاءَ بِالْحَقِّ وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ﴿۳۷﴾
إِنَّكُمْ لَذَائِقُو الْعَذَابِ الْأَلِيمِ﴿۳۸﴾
وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴿۳۹﴾
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ﴿۴۰﴾
أُولَـٰئِكَ لَهُمْ رِزْقٌ مَّعْلُومٌ﴿۴۱﴾
فَوَاكِهُ ۖ وَهُم مُّكْرَمُونَ﴿۴۲﴾
فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ﴿۴۳﴾
عَلَىٰ سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ﴿۴۴﴾
يُطَافُ عَلَيْهِم بِكَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ﴿۴۵﴾
بَيْضَاءَ لَذَّةٍ لِّلشَّارِبِينَ﴿۴۶﴾
لَا فِيهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا يُنزَفُونَ﴿۴۷﴾
وَعِندَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِينٌ﴿۴۸﴾
كَأَنَّهُنَّ بَيْضٌ مَّكْنُونٌ﴿۴۹﴾
فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ﴿۵۰﴾
قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ إِنِّي كَانَ لِي قَرِينٌ﴿۵۱﴾
يَقُولُ أَإِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِينَ﴿۵۲﴾
أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَإِنَّا لَمَدِينُونَ﴿۵۳﴾
قَالَ هَلْ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ﴿۵۴﴾
فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِي سَوَاءِ الْجَحِيمِ﴿۵۵﴾
قَالَ تَاللَّهِ إِن كِدتَّ لَتُرْدِينِ﴿۵۶﴾
وَلَوْلَا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنتُ مِنَ الْمُحْضَرِينَ﴿۵۷﴾
أَفَمَا نَحْنُ بِمَيِّتِينَ﴿۵۸﴾
إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولَىٰ وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ﴿۵۹﴾
إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴿۶۰﴾
لِمِثْلِ هَـٰذَا فَلْيَعْمَلِ الْعَامِلُونَ﴿۶۱﴾
أَذَٰلِكَ خَيْرٌ نُّزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ﴿۶۲﴾
إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِّلظَّالِمِينَ﴿۶۳﴾
إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ﴿۶۴﴾
طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُءُوسُ الشَّيَاطِينِ﴿۶۵﴾
فَإِنَّهُمْ لَآكِلُونَ مِنْهَا فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ﴿۶۶﴾
ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْهَا لَشَوْبًا مِّنْ حَمِيمٍ﴿۶۷﴾
ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِيمِ﴿۶۸﴾
إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آبَاءَهُمْ ضَالِّينَ﴿۶۹﴾
فَهُمْ عَلَىٰ آثَارِهِمْ يُهْرَعُونَ﴿۷۰﴾
وَلَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ﴿۷۱﴾
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا فِيهِم مُّنذِرِينَ﴿۷۲﴾
فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِينَ﴿۷۳﴾
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ﴿۷۴﴾
وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِيبُونَ﴿۷۵﴾
وَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ﴿۷۶﴾
وَجَعَلْنَا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الْبَاقِينَ﴿۷۷﴾
وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ﴿۷۸﴾
سَلَامٌ عَلَىٰ نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ﴿۷۹﴾
إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴿۸۰﴾
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ﴿۸۱﴾
ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ﴿۸۲﴾
وَإِنَّ مِن شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ﴿۸۳﴾
إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ﴿۸۴﴾
إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ﴿۸۵﴾
أَئِفْكًا آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ﴿۸۶﴾
فَمَا ظَنُّكُم بِرَبِّ الْعَالَمِينَ﴿۸۷﴾
فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ﴿۸۸﴾
فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ﴿۸۹﴾
فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ﴿۹۰﴾
فَرَاغَ إِلَىٰ آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلَا تَأْكُلُونَ﴿۹۱﴾
مَا لَكُمْ لَا تَنطِقُونَ﴿۹۲﴾
فَرَاغَ عَلَيْهِمْ ضَرْبًا بِالْيَمِينِ﴿۹۳﴾
فَأَقْبَلُوا إِلَيْهِ يَزِفُّونَ﴿۹۴﴾
قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ﴿۹۵﴾
وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ﴿۹۶﴾
قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْيَانًا فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ﴿۹۷﴾
فَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِينَ﴿۹۸﴾
وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَىٰ رَبِّي سَيَهْدِينِ﴿۹۹﴾
رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ﴿۱۰۰﴾
فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ﴿۱۰۱﴾
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَىٰ فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَىٰ ۚ قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ ۖ سَتَجِدُنِي إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ﴿۱۰۲﴾
فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ﴿۱۰۳﴾
وَنَادَيْنَاهُ أَن يَا إِبْرَاهِيمُ﴿۱۰۴﴾
قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا ۚ إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴿۱۰۵﴾
إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ﴿۱۰۶﴾
وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ﴿۱۰۷﴾
وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ﴿۱۰۸﴾
سَلَامٌ عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ﴿۱۰۹﴾
كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴿۱۱۰﴾
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ﴿۱۱۱﴾
وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِّنَ الصَّالِحِينَ﴿۱۱۲﴾
وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَىٰ إِسْحَاقَ ۚ وَمِن ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِينٌ﴿۱۱۳﴾
وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَىٰ مُوسَىٰ وَهَارُونَ﴿۱۱۴﴾
وَنَجَّيْنَاهُمَا وَقَوْمَهُمَا مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ﴿۱۱۵﴾
وَنَصَرْنَاهُمْ فَكَانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ﴿۱۱۶﴾
وَآتَيْنَاهُمَا الْكِتَابَ الْمُسْتَبِينَ﴿۱۱۷﴾
وَهَدَيْنَاهُمَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴿۱۱۸﴾
وَتَرَكْنَا عَلَيْهِمَا فِي الْآخِرِينَ﴿۱۱۹﴾
سَلَامٌ عَلَىٰ مُوسَىٰ وَهَارُونَ﴿۱۲۰﴾
إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴿۱۲۱﴾
إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ﴿۱۲۲﴾
وَإِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ﴿۱۲۳﴾
إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ﴿۱۲۴﴾
أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ﴿۱۲۵﴾
اللَّهَ رَبَّكُمْ وَرَبَّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ﴿۱۲۶﴾
فَكَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ﴿۱۲۷﴾
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ﴿۱۲۸﴾
وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ﴿۱۲۹﴾
سَلَامٌ عَلَىٰ إِلْ يَاسِينَ﴿۱۳۰﴾
إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴿۱۳۱﴾
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ﴿۱۳۲﴾
وَإِنَّ لُوطًا لَّمِنَ الْمُرْسَلِينَ﴿۱۳۳﴾
إِذْ نَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِينَ﴿۱۳۴﴾
إِلَّا عَجُوزًا فِي الْغَابِرِينَ﴿۱۳۵﴾
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ﴿۱۳۶﴾
وَإِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِم مُّصْبِحِينَ﴿۱۳۷﴾
وَبِاللَّيْلِ ۗ أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴿۱۳۸﴾
وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ﴿۱۳۹﴾
إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ﴿۱۴۰﴾
فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ﴿۱۴۱﴾
فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ﴿۱۴۲﴾
فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ﴿۱۴۳﴾
لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴿۱۴۴﴾
فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ سَقِيمٌ﴿۱۴۵﴾
وَأَنبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِّن يَقْطِينٍ﴿۱۴۶﴾
وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَىٰ مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ﴿۱۴۷﴾
فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَىٰ حِينٍ﴿۱۴۸﴾
فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّكَ الْبَنَاتُ وَلَهُمُ الْبَنُونَ﴿۱۴۹﴾
أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَائِكَةَ إِنَاثًا وَهُمْ شَاهِدُونَ﴿۱۵۰﴾
أَلَا إِنَّهُم مِّنْ إِفْكِهِمْ لَيَقُولُونَ﴿۱۵۱﴾
وَلَدَ اللَّهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ﴿۱۵۲﴾
أَصْطَفَى الْبَنَاتِ عَلَى الْبَنِينَ﴿۱۵۳﴾
مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴿۱۵۴﴾
أَفَلَا تَذَكَّرُونَ﴿۱۵۵﴾
أَمْ لَكُمْ سُلْطَانٌ مُّبِينٌ﴿۱۵۶﴾
فَأْتُوا بِكِتَابِكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ﴿۱۵۷﴾
وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا ۚ وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ﴿۱۵۸﴾
سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ﴿۱۵۹﴾
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ﴿۱۶۰﴾
فَإِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ﴿۱۶۱﴾
مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ بِفَاتِنِينَ﴿۱۶۲﴾
إِلَّا مَنْ هُوَ صَالِ الْجَحِيمِ﴿۱۶۳﴾
وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ﴿۱۶۴﴾
وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ﴿۱۶۵﴾
وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ﴿۱۶۶﴾
وَإِن كَانُوا لَيَقُولُونَ﴿۱۶۷﴾
لَوْ أَنَّ عِندَنَا ذِكْرًا مِّنَ الْأَوَّلِينَ﴿۱۶۸﴾
لَكُنَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ﴿۱۶۹﴾
فَكَفَرُوا بِهِ ۖ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ﴿۱۷۰﴾
وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ﴿۱۷۱﴾
إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ﴿۱۷۲﴾
وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ﴿۱۷۳﴾
فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّىٰ حِينٍ﴿۱۷۴﴾
وَأَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ﴿۱۷۵﴾
أَفَبِعَذَابِنَا يَسْتَعْجِلُونَ﴿۱۷۶﴾
فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمْ فَسَاءَ صَبَاحُ الْمُنذَرِينَ﴿۱۷۷﴾
وَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّىٰ حِينٍ﴿۱۷۸﴾
وَأَبْصِرْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ﴿۱۷۹﴾
سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ﴿۱۸۰﴾
وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ﴿۱۸۱﴾
وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴿۱۸۲﴾
وَالصَّافَّاتِ صَفًّا﴿۱﴾
فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا﴿۲﴾
فَالتَّالِيَاتِ ذِكْرًا﴿۳﴾
إِنَّ إِلَـٰهَكُمْ لَوَاحِدٌ﴿۴﴾
رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ﴿۵﴾
إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ﴿۶﴾
وَحِفْظًا مِّن كُلِّ شَيْطَانٍ مَّارِدٍ﴿۷﴾
لَّا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَىٰ وَيُقْذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٍ﴿۸﴾
دُحُورًا ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ﴿۹﴾
إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ﴿۱۰﴾
فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَم مَّنْ خَلَقْنَا ۚ إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّن طِينٍ لَّازِبٍ﴿۱۱﴾
بَلْ عَجِبْتَ وَيَسْخَرُونَ﴿۱۲﴾
وَإِذَا ذُكِّرُوا لَا يَذْكُرُونَ﴿۱۳﴾
وَإِذَا رَأَوْا آيَةً يَسْتَسْخِرُونَ﴿۱۴﴾
وَقَالُوا إِنْ هَـٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ﴿۱۵﴾
أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ﴿۱۶﴾
أَوَآبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ﴿۱۷﴾
قُلْ نَعَمْ وَأَنتُمْ دَاخِرُونَ﴿۱۸﴾
فَإِنَّمَا هِيَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ فَإِذَا هُمْ يَنظُرُونَ﴿۱۹﴾
وَقَالُوا يَا وَيْلَنَا هَـٰذَا يَوْمُ الدِّينِ﴿۲۰﴾
هَـٰذَا يَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِي كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ﴿۲۱﴾
احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا كَانُوا يَعْبُدُونَ﴿۲۲﴾
مِن دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلَىٰ صِرَاطِ الْجَحِيمِ﴿۲۳﴾
وَقِفُوهُمْ ۖ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ﴿۲۴﴾
مَا لَكُمْ لَا تَنَاصَرُونَ﴿۲۵﴾
بَلْ هُمُ الْيَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ﴿۲۶﴾
وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ﴿۲۷﴾
قَالُوا إِنَّكُمْ كُنتُمْ تَأْتُونَنَا عَنِ الْيَمِينِ﴿۲۸﴾
قَالُوا بَل لَّمْ تَكُونُوا مُؤْمِنِينَ﴿۲۹﴾
وَمَا كَانَ لَنَا عَلَيْكُم مِّن سُلْطَانٍ ۖ بَلْ كُنتُمْ قَوْمًا طَاغِينَ﴿۳۰﴾
فَحَقَّ عَلَيْنَا قَوْلُ رَبِّنَا ۖ إِنَّا لَذَائِقُونَ﴿۳۱﴾
فَأَغْوَيْنَاكُمْ إِنَّا كُنَّا غَاوِينَ﴿۳۲﴾
فَإِنَّهُمْ يَوْمَئِذٍ فِي الْعَذَابِ مُشْتَرِكُونَ﴿۳۳﴾
إِنَّا كَذَٰلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ﴿۳۴﴾
إِنَّهُمْ كَانُوا إِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ﴿۳۵﴾
وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُو آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ﴿۳۶﴾
بَلْ جَاءَ بِالْحَقِّ وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ﴿۳۷﴾
إِنَّكُمْ لَذَائِقُو الْعَذَابِ الْأَلِيمِ﴿۳۸﴾
وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴿۳۹﴾
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ﴿۴۰﴾
أُولَـٰئِكَ لَهُمْ رِزْقٌ مَّعْلُومٌ﴿۴۱﴾
فَوَاكِهُ ۖ وَهُم مُّكْرَمُونَ﴿۴۲﴾
فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ﴿۴۳﴾
عَلَىٰ سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ﴿۴۴﴾
يُطَافُ عَلَيْهِم بِكَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ﴿۴۵﴾
بَيْضَاءَ لَذَّةٍ لِّلشَّارِبِينَ﴿۴۶﴾
لَا فِيهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا يُنزَفُونَ﴿۴۷﴾
وَعِندَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِينٌ﴿۴۸﴾
كَأَنَّهُنَّ بَيْضٌ مَّكْنُونٌ﴿۴۹﴾
فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ﴿۵۰﴾
قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ إِنِّي كَانَ لِي قَرِينٌ﴿۵۱﴾
يَقُولُ أَإِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِينَ﴿۵۲﴾
أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَإِنَّا لَمَدِينُونَ﴿۵۳﴾
قَالَ هَلْ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ﴿۵۴﴾
فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِي سَوَاءِ الْجَحِيمِ﴿۵۵﴾
قَالَ تَاللَّهِ إِن كِدتَّ لَتُرْدِينِ﴿۵۶﴾
وَلَوْلَا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنتُ مِنَ الْمُحْضَرِينَ﴿۵۷﴾
أَفَمَا نَحْنُ بِمَيِّتِينَ﴿۵۸﴾
إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولَىٰ وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ﴿۵۹﴾
إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴿۶۰﴾
لِمِثْلِ هَـٰذَا فَلْيَعْمَلِ الْعَامِلُونَ﴿۶۱﴾
أَذَٰلِكَ خَيْرٌ نُّزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ﴿۶۲﴾
إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِّلظَّالِمِينَ﴿۶۳﴾
إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ﴿۶۴﴾
طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُءُوسُ الشَّيَاطِينِ﴿۶۵﴾
فَإِنَّهُمْ لَآكِلُونَ مِنْهَا فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ﴿۶۶﴾
ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْهَا لَشَوْبًا مِّنْ حَمِيمٍ﴿۶۷﴾
ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِيمِ﴿۶۸﴾
إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آبَاءَهُمْ ضَالِّينَ﴿۶۹﴾
فَهُمْ عَلَىٰ آثَارِهِمْ يُهْرَعُونَ﴿۷۰﴾
وَلَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ﴿۷۱﴾
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا فِيهِم مُّنذِرِينَ﴿۷۲﴾
فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِينَ﴿۷۳﴾
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ﴿۷۴﴾
وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِيبُونَ﴿۷۵﴾
وَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ﴿۷۶﴾
وَجَعَلْنَا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الْبَاقِينَ﴿۷۷﴾
وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ﴿۷۸﴾
سَلَامٌ عَلَىٰ نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ﴿۷۹﴾
إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴿۸۰﴾
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ﴿۸۱﴾
ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ﴿۸۲﴾
وَإِنَّ مِن شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ﴿۸۳﴾
إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ﴿۸۴﴾
إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ﴿۸۵﴾
أَئِفْكًا آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ﴿۸۶﴾
فَمَا ظَنُّكُم بِرَبِّ الْعَالَمِينَ﴿۸۷﴾
فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ﴿۸۸﴾
فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ﴿۸۹﴾
فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ﴿۹۰﴾
فَرَاغَ إِلَىٰ آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلَا تَأْكُلُونَ﴿۹۱﴾
مَا لَكُمْ لَا تَنطِقُونَ﴿۹۲﴾
فَرَاغَ عَلَيْهِمْ ضَرْبًا بِالْيَمِينِ﴿۹۳﴾
فَأَقْبَلُوا إِلَيْهِ يَزِفُّونَ﴿۹۴﴾
قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ﴿۹۵﴾
وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ﴿۹۶﴾
قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْيَانًا فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ﴿۹۷﴾
فَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِينَ﴿۹۸﴾
وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَىٰ رَبِّي سَيَهْدِينِ﴿۹۹﴾
رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ﴿۱۰۰﴾
فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ﴿۱۰۱﴾
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَىٰ فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَىٰ ۚ قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ ۖ سَتَجِدُنِي إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ﴿۱۰۲﴾
فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ﴿۱۰۳﴾
وَنَادَيْنَاهُ أَن يَا إِبْرَاهِيمُ﴿۱۰۴﴾
قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا ۚ إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴿۱۰۵﴾
إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ﴿۱۰۶﴾
وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ﴿۱۰۷﴾
وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ﴿۱۰۸﴾
سَلَامٌ عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ﴿۱۰۹﴾
كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴿۱۱۰﴾
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ﴿۱۱۱﴾
وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِّنَ الصَّالِحِينَ﴿۱۱۲﴾
وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَىٰ إِسْحَاقَ ۚ وَمِن ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِينٌ﴿۱۱۳﴾
وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَىٰ مُوسَىٰ وَهَارُونَ﴿۱۱۴﴾
وَنَجَّيْنَاهُمَا وَقَوْمَهُمَا مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ﴿۱۱۵﴾
وَنَصَرْنَاهُمْ فَكَانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ﴿۱۱۶﴾
وَآتَيْنَاهُمَا الْكِتَابَ الْمُسْتَبِينَ﴿۱۱۷﴾
وَهَدَيْنَاهُمَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴿۱۱۸﴾
وَتَرَكْنَا عَلَيْهِمَا فِي الْآخِرِينَ﴿۱۱۹﴾
سَلَامٌ عَلَىٰ مُوسَىٰ وَهَارُونَ﴿۱۲۰﴾
إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴿۱۲۱﴾
إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ﴿۱۲۲﴾
وَإِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ﴿۱۲۳﴾
إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ﴿۱۲۴﴾
أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ﴿۱۲۵﴾
اللَّهَ رَبَّكُمْ وَرَبَّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ﴿۱۲۶﴾
فَكَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ﴿۱۲۷﴾
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ﴿۱۲۸﴾
وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ﴿۱۲۹﴾
سَلَامٌ عَلَىٰ إِلْ يَاسِينَ﴿۱۳۰﴾
إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴿۱۳۱﴾
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ﴿۱۳۲﴾
وَإِنَّ لُوطًا لَّمِنَ الْمُرْسَلِينَ﴿۱۳۳﴾
إِذْ نَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِينَ﴿۱۳۴﴾
إِلَّا عَجُوزًا فِي الْغَابِرِينَ﴿۱۳۵﴾
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ﴿۱۳۶﴾
وَإِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِم مُّصْبِحِينَ﴿۱۳۷﴾
وَبِاللَّيْلِ ۗ أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴿۱۳۸﴾
وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ﴿۱۳۹﴾
إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ﴿۱۴۰﴾
فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ﴿۱۴۱﴾
فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ﴿۱۴۲﴾
فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ﴿۱۴۳﴾
لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴿۱۴۴﴾
فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ سَقِيمٌ﴿۱۴۵﴾
وَأَنبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِّن يَقْطِينٍ﴿۱۴۶﴾
وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَىٰ مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ﴿۱۴۷﴾
فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَىٰ حِينٍ﴿۱۴۸﴾
فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّكَ الْبَنَاتُ وَلَهُمُ الْبَنُونَ﴿۱۴۹﴾
أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَائِكَةَ إِنَاثًا وَهُمْ شَاهِدُونَ﴿۱۵۰﴾
أَلَا إِنَّهُم مِّنْ إِفْكِهِمْ لَيَقُولُونَ﴿۱۵۱﴾
وَلَدَ اللَّهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ﴿۱۵۲﴾
أَصْطَفَى الْبَنَاتِ عَلَى الْبَنِينَ﴿۱۵۳﴾
مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴿۱۵۴﴾
أَفَلَا تَذَكَّرُونَ﴿۱۵۵﴾
أَمْ لَكُمْ سُلْطَانٌ مُّبِينٌ﴿۱۵۶﴾
فَأْتُوا بِكِتَابِكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ﴿۱۵۷﴾
وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا ۚ وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ﴿۱۵۸﴾
سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ﴿۱۵۹﴾
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ﴿۱۶۰﴾
فَإِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ﴿۱۶۱﴾
مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ بِفَاتِنِينَ﴿۱۶۲﴾
إِلَّا مَنْ هُوَ صَالِ الْجَحِيمِ﴿۱۶۳﴾
وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ﴿۱۶۴﴾
وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ﴿۱۶۵﴾
وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ﴿۱۶۶﴾
وَإِن كَانُوا لَيَقُولُونَ﴿۱۶۷﴾
لَوْ أَنَّ عِندَنَا ذِكْرًا مِّنَ الْأَوَّلِينَ﴿۱۶۸﴾
لَكُنَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ﴿۱۶۹﴾
فَكَفَرُوا بِهِ ۖ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ﴿۱۷۰﴾
وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ﴿۱۷۱﴾
إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ﴿۱۷۲﴾
وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ﴿۱۷۳﴾
فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّىٰ حِينٍ﴿۱۷۴﴾
وَأَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ﴿۱۷۵﴾
أَفَبِعَذَابِنَا يَسْتَعْجِلُونَ﴿۱۷۶﴾
فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمْ فَسَاءَ صَبَاحُ الْمُنذَرِينَ﴿۱۷۷﴾
وَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّىٰ حِينٍ﴿۱۷۸﴾
وَأَبْصِرْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ﴿۱۷۹﴾
سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ﴿۱۸۰﴾
وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ﴿۱۸۱﴾
وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴿۱۸۲﴾
قرآن کریم : با ترجمه مهدی الهی قمشهای
سورة نوح
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ أَنْ أَنذِرْ قَوْمَكَ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴿۱﴾
قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ﴿۲﴾
أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ وَأَطِيعُونِ﴿۳﴾
يَغْفِرْ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرْكُمْ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى ۚ إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لَا يُؤَخَّرُ ۖ لَوْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ﴿۴﴾
قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَارًا﴿۵﴾
فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا﴿۶﴾
وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارًا﴿۷﴾
ثُمَّ إِنِّي دَعَوْتُهُمْ جِهَارًا﴿۸﴾
ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنتُ لَهُمْ وَأَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْرَارًا﴿۹﴾
فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا﴿۱۰﴾
يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا﴿۱۱﴾
وَيُمْدِدْكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَل لَّكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَارًا﴿۱۲﴾
مَّا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا﴿۱۳﴾
وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا﴿۱۴﴾
أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا﴿۱۵﴾
وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا﴿۱۶﴾
وَاللَّهُ أَنبَتَكُم مِّنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا﴿۱۷﴾
ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيهَا وَيُخْرِجُكُمْ إِخْرَاجًا﴿۱۸﴾
وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِسَاطًا﴿۱۹﴾
لِّتَسْلُكُوا مِنْهَا سُبُلًا فِجَاجًا﴿۲۰﴾
قَالَ نُوحٌ رَّبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِي وَاتَّبَعُوا مَن لَّمْ يَزِدْهُ مَالُهُ وَوَلَدُهُ إِلَّا خَسَارًا﴿۲۱﴾
وَمَكَرُوا مَكْرًا كُبَّارًا﴿۲۲﴾
وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا﴿۲۳﴾
وَقَدْ أَضَلُّوا كَثِيرًا ۖ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا ضَلَالًا﴿۲۴﴾
مِّمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا فَلَمْ يَجِدُوا لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَنصَارًا﴿۲۵﴾
وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا﴿۲۶﴾
إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا﴿۲۷﴾
رَّبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمَن دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَبَارًا﴿۲۸﴾
إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ أَنْ أَنذِرْ قَوْمَكَ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴿۱﴾
قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ﴿۲﴾
أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ وَأَطِيعُونِ﴿۳﴾
يَغْفِرْ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرْكُمْ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى ۚ إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لَا يُؤَخَّرُ ۖ لَوْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ﴿۴﴾
قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَارًا﴿۵﴾
فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا﴿۶﴾
وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارًا﴿۷﴾
ثُمَّ إِنِّي دَعَوْتُهُمْ جِهَارًا﴿۸﴾
ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنتُ لَهُمْ وَأَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْرَارًا﴿۹﴾
فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا﴿۱۰﴾
يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا﴿۱۱﴾
وَيُمْدِدْكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَل لَّكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَارًا﴿۱۲﴾
مَّا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا﴿۱۳﴾
وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا﴿۱۴﴾
أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا﴿۱۵﴾
وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا﴿۱۶﴾
وَاللَّهُ أَنبَتَكُم مِّنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا﴿۱۷﴾
ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيهَا وَيُخْرِجُكُمْ إِخْرَاجًا﴿۱۸﴾
وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِسَاطًا﴿۱۹﴾
لِّتَسْلُكُوا مِنْهَا سُبُلًا فِجَاجًا﴿۲۰﴾
قَالَ نُوحٌ رَّبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِي وَاتَّبَعُوا مَن لَّمْ يَزِدْهُ مَالُهُ وَوَلَدُهُ إِلَّا خَسَارًا﴿۲۱﴾
وَمَكَرُوا مَكْرًا كُبَّارًا﴿۲۲﴾
وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا﴿۲۳﴾
وَقَدْ أَضَلُّوا كَثِيرًا ۖ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا ضَلَالًا﴿۲۴﴾
مِّمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا فَلَمْ يَجِدُوا لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَنصَارًا﴿۲۵﴾
وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا﴿۲۶﴾
إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا﴿۲۷﴾
رَّبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمَن دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَبَارًا﴿۲۸﴾