عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۹۲
خواهی بستان حلقهٔ مستان بنگر
خواهی سر خر به خودپرستان بنگر
اکنون سر خر نیز به بستان آمد
کون خر اگر نه‌ای به بستان بنگر
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۹۹
دوری ز برادر منافق بهتر
پرهیز ز یار ناموافق بهتر
خاک قدم یار موافق حقا
از خون برادر منافق بهتر
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۰۶
فرمود خدا به وحی کای پیغمبر
جز در صف عاشقان بمنشین بگذر
هر چند ز آتشت جهان گرم شود
آتش میرد ز صحبت خاکستر
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۰۸
گر در سر و چشم عقل داری و صبر
بفروش زبان را و سر از تیغ بخر
ماهی طمع از زبان گویا ببرید
ز این رو نبرند از تن ماهی سر
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۱۱
گفتم چشمم گفت سحابی کم گیر
گفتم جگرم گفت سرابی کم گیر
گفتم که دلم گفت کبابی کم گیر
گفتم که تنم گفت خرابی کم گیر
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۱۷
مجموع تن و قالب خود را بنگر
جوقی مستند و خفته بر همدیگر
مونس خواهی صلای بیداری زن
بر خفته منه پای و ازو در مگذر
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۲۲
می‌آید گرگ نزد ما وقت سحر
هم فقربه میرباید و هم لاغر
تا چند کنی خرخر اندر بستر
بروی زن آب ای که خاکت بر سر
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۳۵
ای دل همه رخت را در این کوی انداز
پیراهن یوسف است بر روی انداز
ماهی بچه‌ای عمر نداری بی‌آب
اندیشه مکن خویش در این جوی انداز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۴۸
جهدی بکن ار پند پذیری دو سه روز
تا پیشتر از مرگ نمیری دو سه روز
دنیا زن پیریست چه باشد گر تو
با پیر زنی انس نگیری دو سه روز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۴۹
زنهار مشو غره به بیباکی باز
زیرا که پری دارد از دولت باز
مرغی تو ولیک مرغ مسکین و مجاز
با باز شهنشاه تو شطرنج مباز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۵۴
زین سنگدلان نشد دلی نرم هنوز
زین یخ‌صفتان یکی نشد گرم هنوز
نگرفت دباغت آخر این چرم هنوز
نگرفت یکی را ز خدا شرم هنوز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۶۰
گر گوهر طاعتی نسفتم هرگز
ور گرد بدی ز دل نرفتم هرگز
نومید نیم ز بارگاه کرمت
زیرا که ترا دو من نگفتم هرگز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۶۱
مائیم و توئی و خانه خالی برخیز
هنگام ستیز نیست ای جان مستیز
چون آب و شراب با حریفان آمیز
چندانکه رسم بجای کج دار و مریز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۷۲
یاری خواهی ز یار با یار بساز
سودت سوداست با خریدار بساز
از بهر وصال ماه از شب مگریز
وز بهر گل و گلاب با خار بساز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۷۵
احوال دلم هر سحر از باد بپرس
تا شاد شوی از من ناشاد بپرس
ور کشتن بیگناه سودات شود
از چشم خود آن جادوی استاد بپرس
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۷۷
از روز قیامت جهان‌سوز بترس
وز ناوک انتقام دلدوز بترس
ای در شب حرص خفته در خواب دراز
صبح اجلت رسید از روز بترس
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۸۶
زین عشق پر از فعل جهانسوز بترس
زین تیر قبا بخش کمر دوز بترس
وانگه آید چو زاهدان توبه کند
آنروز که توبه کرد آنروز بترس
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۸۸
مر تشنهٔ عشق را شرابیست مترس
بی‌آب شدی پیش تو آبیست مترس
گنجی تو اگر بیت خرابیست مترس
بیدار شو از جهان که خوابیست مترس
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۹۰
آتش در زن بگیر پا در کویش
تازه نبرد هیچ فضول سویش
آن‌روی چو ماه را بپوش از مویش
تا دیدهٔ هر خسی نبیند رویش
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۹۸
امروز حریف عشق بانگی زد فاش
گر اوباشی جز بر اوباش مباش
دی نیست شده است بین میندیش ز لاش
فردا که نیامده است از وی متراش