عبارات مورد جستجو در ۴۳۳۷ گوهر پیدا شد:
مفاتیح الجنان : اعمال ماه محرم
روز بیست و پنجم ماه محرم
مفاتیح الجنان : اعمال ماه صفر
اعمال روز اول ماه صفر
در سال سی وهفتم [در این روز] جنگ صفین درگرفت و در این روز در سال شصت ویکم به قولی سر مبارک حضرت سیدالشهدا را وارد دمشق کردند و بنی امیه آن روز را عید قرار دادند و آن روزی است که در آن غصّه ها تازه می شود.
کانَتْ مآتِمُ بِالْعِراقِ تَعُدُّها
أمَوِیةٌ بِالشَّامِ مِنْ أَعْیادِها
در عراق ماتم هایی بود که آن را به حساب آوردند
بنی امیه در شام از عیدهای خود
و در این روز و به قولی در روز سوم، در سال صدوبیست ویک زیدبن علی شهید شد.
کانَتْ مآتِمُ بِالْعِراقِ تَعُدُّها
أمَوِیةٌ بِالشَّامِ مِنْ أَعْیادِها
در عراق ماتم هایی بود که آن را به حساب آوردند
بنی امیه در شام از عیدهای خود
و در این روز و به قولی در روز سوم، در سال صدوبیست ویک زیدبن علی شهید شد.
مفاتیح الجنان : اعمال ماه صفر
روز هفتم ماه صفر
مفاتیح الجنان : اعمال ماه صفر
روز بیست و هشتم ماه صفر
روز بیست وهشتم سال یازدهم روز وفات حضرت خاتم انبیا (صلوات الله علیه) است و روز وفات به اتّفاق همه علما روز دوشنبه بوده و هنگام وفات شصت وسه سال داشتند.
در چهل سالگی مبعوث به رسالت شد، سیزده سال در شهر مکه مردم را به خداپرستی خواند، در سنّ پنجاه وسه سالگی به مدینه هجرت کرد و در سال دهم هجری از دنیا رفت؛ غسل و حنوطش را امیرالمؤمنین عهده دار بود و پس از غسل و کفن بر بدن مطهّرش نماز خواند، سپس اصحاب دسته دسته آمدند و بدون امام بر آن حضرت نماز خواندند، آنگاه امیرمؤمنان آن حضرت را در حجره طاهره، در همان نقطه ای که از دنیا رفته بود دفن کرد. از اَنَس بن مالک روایت شده است: زمانی که از دفن پیامبر فارغ شدیم، حضرت فاطمه به سوی من آمد و گفت: چگونه جان و روان شما همراهی کرد بر چهره پیامبر خدا خاک فرو ریزید، سپس گریست و فرمود:
یا أَبَتاهُ أَجابَ رَبّاً دَعاهُ
یا أَبَتاهُ مِنْ رَبِّهِ ما أَدْناهُ
پدرم، پروردگارت را که تو را فرا خواند پاسخ دادی
پدرم، چقدر به پروردگارت نزدیکی
چه زیبا سروده شده:
ای دو جهان زیرزمین ازچه ای
خاک نه ای خاک نشین ازچه ای
به روایت معتبر، آن بانوی بانوان، مُشتی از خاک پاک آن مرقد مطهّر را برگرفت و بَر دیدگان نهاد و فرمود:
مَاذا عَلَی الْمُشْتَمِّ تُرْبَةَ أَحْمَدٍ
أَنْ لَایشَمَّ مَدَی الزَّمانِ غَوالِیا
بر بوینده خاک احمد چیست؟
اینکه تا پایان زمان عطرها را نبوید
صُبَّتْ عَلَی مَصائِبٌ لَوْ أَنَّها
صُبَّتْ عَلَی الْأَیامِ صِرْنَ لَیالِیا
بر من مصائبی فرود آمد که اگر آن ها
بر روزها آمده بود شب می شدند
شیخ یوسف شامی در کتاب «دُرُّ النظیم» نقل کرده است: که فاطمه زهرا این اشعار را در مرثیه پدر فرمود:
قُلْ لِلْمُغَیبِ تَحْتَ أَثوابِ الثَّری
إِنْ کنْتَ تَسْمَعُ صَرْخَتِی وَنِدائِیا
به آن که در زیر توده های خاک پنهان شده بگو
اگر فریاد و صدای مرا می شنیدی
صُبَّتْ عَلَی مَصائِبٌ لَوْ أَنَّها
صُبَّتْ عَلَی الْأَیامِ صِرْنَ لَیالِیا
بر من مصائبی فرو ریخت که اگر آن ها
بر روزها فرو ریخته بود شب می شدند
قَدْ کنْتُ ذاتَ حِمی بِظِلِّ مُحَمَّدٍ
لَا أَخْشَی مِنْ ضَیمٍ وَکانَ حِمی لِیا
همانا من در سایه محمّد حمایتی داشتم
که از ستم نمی ترسیدم و او جورکش من بود
فَالْیوْمَ أَخْضَعُ لِلذَّلِیلِ وَأَتَّقِی
ضَیمِی وَأَدْفَعُ ظالِمِی بِرِدائِیا
اما امروز برای شخص پست تواضع کنم و از ستم
بر خود می پرهیزم و ستمگرم را با جامه ام دفع می کنم
فَإِذا بَکتْ قُمْرِیةٌ فِی لَیلِها
شَجَناً عَلی غُصْنٍ بَکیتُ صَباحِیا
اگر قُمری به شبانگاهش گریه کند
من در روز از غصّه بر شاخساری بگریم
فَلَأَجْعَلَنَّ الْحُزْنَ بَعْدَک مُؤ نِسِی
وَلَأَجْعَلَنَّ الدَّمْعَ فِیک وِشاحِیا
اندوه را پس از تو مونسم قرار می دهم
و دانه های اشک را در هجر تو، گردنبند می کنم
در چهل سالگی مبعوث به رسالت شد، سیزده سال در شهر مکه مردم را به خداپرستی خواند، در سنّ پنجاه وسه سالگی به مدینه هجرت کرد و در سال دهم هجری از دنیا رفت؛ غسل و حنوطش را امیرالمؤمنین عهده دار بود و پس از غسل و کفن بر بدن مطهّرش نماز خواند، سپس اصحاب دسته دسته آمدند و بدون امام بر آن حضرت نماز خواندند، آنگاه امیرمؤمنان آن حضرت را در حجره طاهره، در همان نقطه ای که از دنیا رفته بود دفن کرد. از اَنَس بن مالک روایت شده است: زمانی که از دفن پیامبر فارغ شدیم، حضرت فاطمه به سوی من آمد و گفت: چگونه جان و روان شما همراهی کرد بر چهره پیامبر خدا خاک فرو ریزید، سپس گریست و فرمود:
یا أَبَتاهُ أَجابَ رَبّاً دَعاهُ
یا أَبَتاهُ مِنْ رَبِّهِ ما أَدْناهُ
پدرم، پروردگارت را که تو را فرا خواند پاسخ دادی
پدرم، چقدر به پروردگارت نزدیکی
چه زیبا سروده شده:
ای دو جهان زیرزمین ازچه ای
خاک نه ای خاک نشین ازچه ای
به روایت معتبر، آن بانوی بانوان، مُشتی از خاک پاک آن مرقد مطهّر را برگرفت و بَر دیدگان نهاد و فرمود:
مَاذا عَلَی الْمُشْتَمِّ تُرْبَةَ أَحْمَدٍ
أَنْ لَایشَمَّ مَدَی الزَّمانِ غَوالِیا
بر بوینده خاک احمد چیست؟
اینکه تا پایان زمان عطرها را نبوید
صُبَّتْ عَلَی مَصائِبٌ لَوْ أَنَّها
صُبَّتْ عَلَی الْأَیامِ صِرْنَ لَیالِیا
بر من مصائبی فرود آمد که اگر آن ها
بر روزها آمده بود شب می شدند
شیخ یوسف شامی در کتاب «دُرُّ النظیم» نقل کرده است: که فاطمه زهرا این اشعار را در مرثیه پدر فرمود:
قُلْ لِلْمُغَیبِ تَحْتَ أَثوابِ الثَّری
إِنْ کنْتَ تَسْمَعُ صَرْخَتِی وَنِدائِیا
به آن که در زیر توده های خاک پنهان شده بگو
اگر فریاد و صدای مرا می شنیدی
صُبَّتْ عَلَی مَصائِبٌ لَوْ أَنَّها
صُبَّتْ عَلَی الْأَیامِ صِرْنَ لَیالِیا
بر من مصائبی فرو ریخت که اگر آن ها
بر روزها فرو ریخته بود شب می شدند
قَدْ کنْتُ ذاتَ حِمی بِظِلِّ مُحَمَّدٍ
لَا أَخْشَی مِنْ ضَیمٍ وَکانَ حِمی لِیا
همانا من در سایه محمّد حمایتی داشتم
که از ستم نمی ترسیدم و او جورکش من بود
فَالْیوْمَ أَخْضَعُ لِلذَّلِیلِ وَأَتَّقِی
ضَیمِی وَأَدْفَعُ ظالِمِی بِرِدائِیا
اما امروز برای شخص پست تواضع کنم و از ستم
بر خود می پرهیزم و ستمگرم را با جامه ام دفع می کنم
فَإِذا بَکتْ قُمْرِیةٌ فِی لَیلِها
شَجَناً عَلی غُصْنٍ بَکیتُ صَباحِیا
اگر قُمری به شبانگاهش گریه کند
من در روز از غصّه بر شاخساری بگریم
فَلَأَجْعَلَنَّ الْحُزْنَ بَعْدَک مُؤ نِسِی
وَلَأَجْعَلَنَّ الدَّمْعَ فِیک وِشاحِیا
اندوه را پس از تو مونسم قرار می دهم
و دانه های اشک را در هجر تو، گردنبند می کنم
مفاتیح الجنان : اعمال ماه ربیع الاول
اعمال شب اول ماه ربیع الاول
سال سیزدهم بعثت، مبدأ هجرت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) از مکه معظّمه به مدینه منوّره بود و در آن شب ایشان در غار ثور پنهان شدند و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) برای فدا کردن جان خود به جای آن حضرت خوابید و از شمشیرهای قبایل مشرکین پروا نکرد و برتری خود و مواسات و برادری خویش را با رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به تمام جهانیان آشکار ساخت و آیه کریمه: «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ؛ و از مردم کسی [چون علی بن ابی طالب علیه السلام] است که جانش را برای به دست آوردن خشنودی خدا می فروشد.» در شأن ایشان نازل شد.
مفاتیح الجنان : اعمال ماه ربیع الاول
اعمال روز اول ماه ربیع الاول
علما فرموده اند: برای شکر نعمت سلامتی رسول خدا و امیرالمؤمنین(صلوات الله علیهما)، مستحب است روزه بگیرند و زیارت آن دو بزرگوار در این روز بسیار مناسب است؛ سید در کتاب «اقبال» برای این روز دعایی روایت فرموده [است].
در این روز به قول شیخ کفعمی حضرت عسکری(علیه السلام) وفات یافت، ولی قول مشهور روز هشتم است و شاید ابتدای بیماری آن حضرت در چنین روزی بوده است.
در این روز به قول شیخ کفعمی حضرت عسکری(علیه السلام) وفات یافت، ولی قول مشهور روز هشتم است و شاید ابتدای بیماری آن حضرت در چنین روزی بوده است.
مفاتیح الجنان : اعمال ماه ربیع الاول
اعمال روز هشتم ماه ربیع الاول
مفاتیح الجنان : اعمال ماه ربیع الاول
روز چهاردهم ماه ربیع الاول
در سال شصت وچهار یزید بن معاویه به سوی درکات دوزخ شتافت؛ در کتاب «اَخبارُ الدُّوَلِ» آمده است که یزید به بیماری «ذاتُ الجَنبِ» در منطقه حوران از دنیا رفت، جنازه پلیدش را به دمشق آوردند و در باب صغیر به خاک سپردند و محل قبرش هم اکنون محل انباشتن زباله است، سن او در زمان مرگ سی وهفت سال بود و سه سال و نه ماه حکومت کرد؛ انتهی.
مفاتیح الجنان : اعمال ماه ربیع الاول
شب هفدهم شب ماه ربیع الاول
مفاتیح الجنان : اعمال ماه های ربیع الثانی، جمادی الاول، جمادی الآخر
اعمال ماه ربیع الثانی
مفاتیح الجنان : اعمال ماه های ربیع الثانی، جمادی الاول، جمادی الآخر
اعمال ماه جمادى الاولى
در روز سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم ماه جمادی الاوّل زیارت حضرت فاطمه زهرا(علیهاالسلام) و بپا داشتن سوگ آن مظلومه مناسب است، زیرا در روایت صحیح وارد شده است: که آن حضرت پس از پدر بزرگوارش بیش از هفتاد و پنج روز زنده نبود و بنا بر مشهور که وفات رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در بیست و هشتم صفر بوده باید وفات آن بانوی بزرگوار در یکی از این سه روز واقع شده باشد.
در روز نیمه این ماه در سال سی و شش فتح بصره برای امیرالمؤمنین(علیه السلام) میسّر گشت و ولادت حضرت زین العابدین(علیه السلام) واقع شد و در این روز زیارت این هر دو امام مناسب است.
در روز نیمه این ماه در سال سی و شش فتح بصره برای امیرالمؤمنین(علیه السلام) میسّر گشت و ولادت حضرت زین العابدین(علیه السلام) واقع شد و در این روز زیارت این هر دو امام مناسب است.
مفاتیح الجنان : اعمال ماه های ربیع الثانی، جمادی الاول، جمادی الآخر
اعمال ماه جمادى الآخر
سید ابن طاووس روایت کرده:
مؤمن در این ماه هرگاه که خواهد، چهار رکعت نماز بخواند همراه با دو سلام که در رکعت اول پس از سوره «حَمد» «یک مرتبه» «آیت الکرسی» و «بیست وپنج مرتبه» سوره «قَدر» و در رکعت دوم پس از سوره «حمد» «یک مرتبه» سوره «أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ» و «بیست وپنج مرتبه» سوره «توحید» و در دو رکعت بعد، در رکعت اول پس از سوره «حَمد» «یک مرتبه» سوره «کافرون» و «بیست وپنج مرتبه» سوره «فلق» و در رکعت دوم پس از سوره «حَمد» «یک مرتبه» سوره «نصر» و «بیست وپنج مرتبه» سوره «ناس» و پس از سلام، «هفتاد مرتبه» بگوید:
سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکبَرُ.
و «هفتاد مرتبه»:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.
آنگاه «سه مرتبه» بگوید:
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ.
پس سر به سجده نهاده و «سه مرتبه» بگوید:
یا حَی یا قَیومُ، یا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکرَامِ، یا اللَّهُ یا رَحْمَانُ یا رَحِیمُ، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
سپس هر حاجت که دارد از خدا بخواهد؛ هرکه این عمل را بجا آورد، خدا خود و مال و زنان و فرزندان و دین و دنیایش را تا سال آینده حفظ می کند و اگر در این سال از دنیا برود بر حال شهادت رفته است، یعنی ثواب شهیدان را دارا می باشد.
روز سوم جمادی الآخر، وفات حضرت فاطمه(ع) و اعمال آن
در این روز در سال یازدهم وفات حضرت فاطمه(صلوات الله علیها) واقع شده و شیعیان باید در این روز، به مراسم سوگواری آن حضرت قیام کنند و آن مظلومه را زیارت و بر ستمگران و غاصبان حق او نفرین کنند.
سید ابن طاووس در کتاب «اقبال» پس از ذکر وفات آن حضرت در این روز، این زیارت را برای آن بانوی بزرگ ذکر کرده:
السَّلامُ عَلَیک یا سَیدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا وَالِدَةَ الْحُجَجِ عَلَی النَّاسِ أَجْمَعِینَ، السَّلامُ عَلَیک أَیتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَمْنُوعَةُ حَقَّهَا
پس بگو:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی أَمَتِک وَ ابْنَةِ نَبِیک، وَ زَوْجَةِ وَصِی نَبِیک، صَلاةً تُزْلِفُهَا فَوْقَ زُلْفَی عِبَادِک الْمُکرَّمِینَ مِنْ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلِ الْأَرَضِینَ.
به تحقیق روایت شده: هرکه آن حضرت را به این شیوه زیارت کند و از خدا آمرزش بخواهد، حق تعالی گناهانش را بیامرزد و او را وارد بهشت کند.
نویسنده گوید: فرزند سید ابن طاووس هم این زیارت را در کتاب «روائد الفوائد» نقل کرده و گفته است که ویژۀ روز وفات آن حضرت یعنی سوم جمادی الآخر می باشد و کیفیت زیارت را به این طریق بیان فرموده: می خوانی نماز زیارت یا نماز خود آن حضرت را که دو رکعت است و در هر رکعت پس از سوره «حمد» «شصت مرتبه» سوره «توحید» و اگر نتوانستی در رکعت اول پس از سوره «حمد» یک مرتبه «توحید» و در رکعت دوم سوره «کافرون» را بخوان و چون سلام دادی بگو: «السَّلامُ عَلَیْکِ..» تا آخر زیارت یاد شده.
روز بیستم جمادی الآخر، ولادت حضرت زهرا(ع) و اعمال آن
در این روز در سال پنجم یا دوم از بعثت، ولادت باسعادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) واقع شده و در آن انجام چند عمل شایسته است.
اوّل:
روزه گرفتن.
دوّم:
رساندن خیرات و صدقات به مؤمنان.
سوم:
زیارت نمودن آن بانوی دنیا و آخرت که کیفیت «زیارت آن حضرت»، پس از این خواهد آمد.
مؤمن در این ماه هرگاه که خواهد، چهار رکعت نماز بخواند همراه با دو سلام که در رکعت اول پس از سوره «حَمد» «یک مرتبه» «آیت الکرسی» و «بیست وپنج مرتبه» سوره «قَدر» و در رکعت دوم پس از سوره «حمد» «یک مرتبه» سوره «أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ» و «بیست وپنج مرتبه» سوره «توحید» و در دو رکعت بعد، در رکعت اول پس از سوره «حَمد» «یک مرتبه» سوره «کافرون» و «بیست وپنج مرتبه» سوره «فلق» و در رکعت دوم پس از سوره «حَمد» «یک مرتبه» سوره «نصر» و «بیست وپنج مرتبه» سوره «ناس» و پس از سلام، «هفتاد مرتبه» بگوید:
سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکبَرُ.
و «هفتاد مرتبه»:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.
آنگاه «سه مرتبه» بگوید:
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ.
پس سر به سجده نهاده و «سه مرتبه» بگوید:
یا حَی یا قَیومُ، یا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکرَامِ، یا اللَّهُ یا رَحْمَانُ یا رَحِیمُ، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
سپس هر حاجت که دارد از خدا بخواهد؛ هرکه این عمل را بجا آورد، خدا خود و مال و زنان و فرزندان و دین و دنیایش را تا سال آینده حفظ می کند و اگر در این سال از دنیا برود بر حال شهادت رفته است، یعنی ثواب شهیدان را دارا می باشد.
روز سوم جمادی الآخر، وفات حضرت فاطمه(ع) و اعمال آن
در این روز در سال یازدهم وفات حضرت فاطمه(صلوات الله علیها) واقع شده و شیعیان باید در این روز، به مراسم سوگواری آن حضرت قیام کنند و آن مظلومه را زیارت و بر ستمگران و غاصبان حق او نفرین کنند.
سید ابن طاووس در کتاب «اقبال» پس از ذکر وفات آن حضرت در این روز، این زیارت را برای آن بانوی بزرگ ذکر کرده:
السَّلامُ عَلَیک یا سَیدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا وَالِدَةَ الْحُجَجِ عَلَی النَّاسِ أَجْمَعِینَ، السَّلامُ عَلَیک أَیتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَمْنُوعَةُ حَقَّهَا
پس بگو:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی أَمَتِک وَ ابْنَةِ نَبِیک، وَ زَوْجَةِ وَصِی نَبِیک، صَلاةً تُزْلِفُهَا فَوْقَ زُلْفَی عِبَادِک الْمُکرَّمِینَ مِنْ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلِ الْأَرَضِینَ.
به تحقیق روایت شده: هرکه آن حضرت را به این شیوه زیارت کند و از خدا آمرزش بخواهد، حق تعالی گناهانش را بیامرزد و او را وارد بهشت کند.
نویسنده گوید: فرزند سید ابن طاووس هم این زیارت را در کتاب «روائد الفوائد» نقل کرده و گفته است که ویژۀ روز وفات آن حضرت یعنی سوم جمادی الآخر می باشد و کیفیت زیارت را به این طریق بیان فرموده: می خوانی نماز زیارت یا نماز خود آن حضرت را که دو رکعت است و در هر رکعت پس از سوره «حمد» «شصت مرتبه» سوره «توحید» و اگر نتوانستی در رکعت اول پس از سوره «حمد» یک مرتبه «توحید» و در رکعت دوم سوره «کافرون» را بخوان و چون سلام دادی بگو: «السَّلامُ عَلَیْکِ..» تا آخر زیارت یاد شده.
روز بیستم جمادی الآخر، ولادت حضرت زهرا(ع) و اعمال آن
در این روز در سال پنجم یا دوم از بعثت، ولادت باسعادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) واقع شده و در آن انجام چند عمل شایسته است.
اوّل:
روزه گرفتن.
دوّم:
رساندن خیرات و صدقات به مؤمنان.
سوم:
زیارت نمودن آن بانوی دنیا و آخرت که کیفیت «زیارت آن حضرت»، پس از این خواهد آمد.
مفاتیح الجنان : اعمال ماه های ربیع الثانی، جمادی الاول، جمادی الآخر
اعمال روز بیستم جمادى الآخر
مفاتیح الجنان : مفاتیح الجنان
اعمال هر ماه نو
اما اعمال هر ماه نو؛ چند عمل است:
اوّل:
خواندن دعاهای نقل شده در وقت دیدن هلال که بهترین آن ها دعای «چهل و سوّم صحیفه کامله» است که همراه با «اعمال اول ماه رمضان» ذکر شد.
دوم:
خواندن «هفت مرتبه» سوره «حمد» برای دفع درد چشم.
سوم:
اندکی پنیر خوردن، چه روایت شده: هرکه خود را به خوردن آن در اول هر ماه مقید کند، امید است در آن ماه حاجتش ردّ نشود.
چهارم:
در شب اوّل دو رکعت نماز بخواند، در هر رکعت پس از سوره «حمد» سوره «اَنعام» را قرائت کند و از خداوند بخواهد او را از هر ترس و دردی ایمن گرداند و در آن ماه حادثه ای را نبیند که ناپسند او باشد.
پنجم:
در روز اوّل دو رکعت نماز بخواند، در رکعت اول پس از سوره «حمد» «سی مرتبه» سوره «توحید» و در رکعت دوم بعد از سوره «حمد» «سی مرتبه» سوره «قدر» بخواند و پس از نماز صدقه بدهد؛ چون چنین کند، سلامتی اش را در آن ماه از خدا خریده است. از بعضی روایات استفاده می شود که پس از نماز چنین بخواند:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، «وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلّا عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا وَ یعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا، کلٌّ فِی کتَابٍ مُبِینٍ.» بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، «وَ إِنْ یمْسَسْک اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلّا هُوَ، وَ إِنْ یرِدْک بِخَیرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ، یصِیبُ بِهِ مَنْ یشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ، وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ.» بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، «سَیجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یسْراً»، «مَا شَاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ»، «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ»، «وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللَّهِ، إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ»، «لا إِلَهَ إِلّا أَنْتَ، سُبْحَانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»، «رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَی مِنْ خَیرٍ فَقِیرٌ»، «رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً، وَ أَنْتَ خَیرُ الْوَارِثِینَ».
اوّل:
خواندن دعاهای نقل شده در وقت دیدن هلال که بهترین آن ها دعای «چهل و سوّم صحیفه کامله» است که همراه با «اعمال اول ماه رمضان» ذکر شد.
دوم:
خواندن «هفت مرتبه» سوره «حمد» برای دفع درد چشم.
سوم:
اندکی پنیر خوردن، چه روایت شده: هرکه خود را به خوردن آن در اول هر ماه مقید کند، امید است در آن ماه حاجتش ردّ نشود.
چهارم:
در شب اوّل دو رکعت نماز بخواند، در هر رکعت پس از سوره «حمد» سوره «اَنعام» را قرائت کند و از خداوند بخواهد او را از هر ترس و دردی ایمن گرداند و در آن ماه حادثه ای را نبیند که ناپسند او باشد.
پنجم:
در روز اوّل دو رکعت نماز بخواند، در رکعت اول پس از سوره «حمد» «سی مرتبه» سوره «توحید» و در رکعت دوم بعد از سوره «حمد» «سی مرتبه» سوره «قدر» بخواند و پس از نماز صدقه بدهد؛ چون چنین کند، سلامتی اش را در آن ماه از خدا خریده است. از بعضی روایات استفاده می شود که پس از نماز چنین بخواند:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، «وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلّا عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا وَ یعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا، کلٌّ فِی کتَابٍ مُبِینٍ.» بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، «وَ إِنْ یمْسَسْک اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلّا هُوَ، وَ إِنْ یرِدْک بِخَیرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ، یصِیبُ بِهِ مَنْ یشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ، وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ.» بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، «سَیجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یسْراً»، «مَا شَاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ»، «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ»، «وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللَّهِ، إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ»، «لا إِلَهَ إِلّا أَنْتَ، سُبْحَانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»، «رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَی مِنْ خَیرٍ فَقِیرٌ»، «رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً، وَ أَنْتَ خَیرُ الْوَارِثِینَ».
مفاتیح الجنان : مفاتیح الجنان
اعمال عید نوروز
امام صادق(علیه السلام) به معلّی بن خُنَیس اعمال روز عید نوروز را چنین آموخته:
چون روز نوروز شود غسل کن و پاکیزه ترین جامه های خود را بپوش و به بهترین بوها خویشتن را خوشبو کن و در آن روز روزه بدار و چون از نماز پیشین و پسین [ظهر و عصر] و نافله های آن دو [«ظهر» و «عصر»] فارغ گشتی چهار رکعت نماز بخوان، هر دو رکعت به یک سلام، در رکعت اول بعد از سوره «حمد» «ده مرتبه» سوره «قدر» و در رکعت دوّم بعد از سوره «حمد» «ده مرتبه» سوره «کافرون» و در رکعت سوم بعد از سوره «حمد» «ده مرتبه» سوره «توحید» و در رکعت چهارم بعد از سوره «حمد» «ده مرتبه» سوره «فلق» و سوره «ناس» را بخوان و پس از نماز به سجده شکر رفته و این دعا را قرائت کن:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْأَوْصِیاءِ الْمَرْضِیینَ وَ عَلَی جَمِیعِ أَنْبِیائِک وَ رُسُلِک، بِأَفْضَلِ صَلَوَاتِک وَ بَارِک عَلَیهِمْ بِأَفْضَلِ بَرَکاتِک، وَ صَلِّ عَلَی أَرْوَاحِهِمْ وَ أَجْسَادِهِمْ. اللَّهُمَّ بَارِک عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ بَارِک لَنَا فِی یوْمِنَا هَذَا الَّذِی فَضَّلْتَهُ وَ کرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ عَظَّمْتَ خَطَرَهُ. اللَّهُمَّ بَارِک لِی فِیمَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَی، حَتَّی لا أَشْکرَ أَحَدا غَیرَک وَ وَسِّعْ عَلَی فِی رِزْقِی یا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکرَامِ. اللَّهُمَّ مَا غَابَ عَنِّی فَلا یغِیبَنَّ عَنِّی عَوْنُک وَ حِفْظُک وَ مَا فَقَدْتُ مِنْ شَی ءٍ، فَلا تُفْقِدْنِی عَوْنَک عَلَیهِ، حَتَّی لا أَتَکلَّفَ مَا لا أَحْتَاجُ إِلَیهِ، یا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکرَامِ.
در کتاب های غیر مشهور روایت کرده اند: در وقت تحویل سال این دعا را بسیار بخوانند که بعضی به تعداد «۳۶۶ مرتبه» گفته اند:
یا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ، حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ.
و به روایت دیگر:
یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یا مُدَبِّرَ اللَّیلِ وَ النَّهَارِ یا مُحَوِّلَ... کذا فی زاد المعاد.
چون چنین کنی گناهان پنجاه ساله تو آمرزیده شود. و نیز بسیار بگو: «یَا ذَا الجَلالِ وَ الْإِکْرامِ».
چون روز نوروز شود غسل کن و پاکیزه ترین جامه های خود را بپوش و به بهترین بوها خویشتن را خوشبو کن و در آن روز روزه بدار و چون از نماز پیشین و پسین [ظهر و عصر] و نافله های آن دو [«ظهر» و «عصر»] فارغ گشتی چهار رکعت نماز بخوان، هر دو رکعت به یک سلام، در رکعت اول بعد از سوره «حمد» «ده مرتبه» سوره «قدر» و در رکعت دوّم بعد از سوره «حمد» «ده مرتبه» سوره «کافرون» و در رکعت سوم بعد از سوره «حمد» «ده مرتبه» سوره «توحید» و در رکعت چهارم بعد از سوره «حمد» «ده مرتبه» سوره «فلق» و سوره «ناس» را بخوان و پس از نماز به سجده شکر رفته و این دعا را قرائت کن:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْأَوْصِیاءِ الْمَرْضِیینَ وَ عَلَی جَمِیعِ أَنْبِیائِک وَ رُسُلِک، بِأَفْضَلِ صَلَوَاتِک وَ بَارِک عَلَیهِمْ بِأَفْضَلِ بَرَکاتِک، وَ صَلِّ عَلَی أَرْوَاحِهِمْ وَ أَجْسَادِهِمْ. اللَّهُمَّ بَارِک عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ بَارِک لَنَا فِی یوْمِنَا هَذَا الَّذِی فَضَّلْتَهُ وَ کرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ عَظَّمْتَ خَطَرَهُ. اللَّهُمَّ بَارِک لِی فِیمَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَی، حَتَّی لا أَشْکرَ أَحَدا غَیرَک وَ وَسِّعْ عَلَی فِی رِزْقِی یا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکرَامِ. اللَّهُمَّ مَا غَابَ عَنِّی فَلا یغِیبَنَّ عَنِّی عَوْنُک وَ حِفْظُک وَ مَا فَقَدْتُ مِنْ شَی ءٍ، فَلا تُفْقِدْنِی عَوْنَک عَلَیهِ، حَتَّی لا أَتَکلَّفَ مَا لا أَحْتَاجُ إِلَیهِ، یا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکرَامِ.
در کتاب های غیر مشهور روایت کرده اند: در وقت تحویل سال این دعا را بسیار بخوانند که بعضی به تعداد «۳۶۶ مرتبه» گفته اند:
یا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ، حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ.
و به روایت دیگر:
یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یا مُدَبِّرَ اللَّیلِ وَ النَّهَارِ یا مُحَوِّلَ... کذا فی زاد المعاد.
چون چنین کنی گناهان پنجاه ساله تو آمرزیده شود. و نیز بسیار بگو: «یَا ذَا الجَلالِ وَ الْإِکْرامِ».
مفاتیح الجنان : مفاتیح الجنان
اعمال ماه هاى رومى
ما در اینجا به بیان آنچه که در «زادالمعاد» آمده است، اکتفا می کنیم:
سید جلیل علی بن طاووس (ره) روایت کرده: روزی جمعی از اصحاب نشسته بودند، رسول خدا(صلی الله علیه وآله) وارد شد و به ایشان سلام کرد و اصحاب پاسخ سلام ایشان را گفتند؛ حضرت فرمود: آیا می خواهید دوایی را که جبرییل به من آموخته که نیازمند دوای پزشکان نباشم به شما بیاموزم؟
امیرالمؤمنین(علیه السلام) و سلمان و دیگران پرسیدند: آن دوا چیست؟ حضرت به امیرالمؤمنین(علیه السلام) خطاب فرمود که:
در ماه نیسان رومی [شمسی] آب باران را می گیری و هر کدام از سوره های «فاتحه الکتاب» و «آیت الکرسی» و «توحید» و «فلق» و «ناس» و «کافرون» را «هفتاد مرتبه» می خوانی و در روایت دیگر سوره «قدر» را نیز «هفتاد مرتبه» و «هفتاد مرتبه» «اللّهُ أکبر» و «هفتاد مرتبه» «لا إِلهَ إِلّا اللّهُ» گفته و «هفتاد مرتبه» صلوات می فرستی، آنگاه «هفت روز» در بامداد و شامگاه از آن آب می آشامی، به حق خدایی که مرا به راستی به رسالت بر مردم برانگیخت سوگند یاد می کنم که جبرییل گفت:
خدا از کسی که این آب را می آشامد، هر دردی را که در بدنش باشد برمی دارد و به او تندرستی بخشد و دردها را از تن و استخوان های او بیرون کند و اگر در لوح دردی برای او مقدر شده باشد محو می کند و به حق پروردگاری که مرا به حق فرستاده، اگر فرزند نداشته باشد و فرزند بخواهد، آب نیسان را به آن نیت بیاشامد به او فرزند روزی شود و اگر زن عقیم باشد، با نیت از این آب بیاشامد، از او فرزند پدید آید و اگر مرد و زن، پسر یا دختر خواهند، از آن آب بیاشامند مقصود ایشان حاصل گردد، چنان که حق تعالی می فرماید:
«یهَبُ لِمَنْ یشاءُ إِناثاً وَ یهَبُ لِمَنْ یشاءُ الذُّکورَ أَوْ یزَوِّجُهُمْ ذُکراناً وَ إِناثاً وَ یجْعَلُ مَنْ یشاءُ عَقِیماً»
سپس فرمود:
اگر کسی درد سر داشته باشد، از این آب بیاشامد، به قدرت حق درد سر او آرام شود و اگر درد چشم داشته باشد و در چشم های خود قطره ای از این آب بریزد و چشم های خود را با آن بشوید و از آن بیاشامد، به اذن خدا شفا یابد و آشامیدن از این آب بُن دندان ها را محکم کند و دهان را خوشبو نماید و لعاب بُن دندان ها و بلغم را کم کند و به سبب خوردن و آشامیدن تُخَمه و امتلاء نگیرد [یعنی دو نوع بیماری از بیماری های معده] و از بادهای قولنج و غیر آن آزار نبیند و به درد پشت و درد شکم مبتلا نگردد و از زکام رنج نکشد و دچار درد دندان نشود و درد معده و انگل معده را زایل کند و نیازمند به حجامت نشود و از بیماری بواسیر و خارش بدن و آبله و دیوانگی و پیسی و خون دماغ و استفراغ نجات یابد و کور و لال و کر و زمین گیر نشود و آب سیاه در دیده اش نیاید و دردی که موجب خوردن روزه و کاستی نمازش گردد به او نرسد و از وسوسه های جنّیان و شیاطین گزندی نبیند.
آنگاه رسول خدا فرمود: جبرییل گفت: هرکه از این آب بیاشامد و به همه دردهایی که در مردم است مبتلا باشد، موجب شفای او از همۀ آن ها گردد.
و نیز گفت: به حق خدایی که ای پیامبر تو را به راستی فرستاده، هرکه این آیات را بر این آب بخواند و بیاشامد، حق تعالی دلش را از نور پر کند و روشنی و الهام خود را در دل او وارد سازد و حکمت بر زبان او جاری کند و دلش را از فهم و بصیرت پر نماید و از کرامت هایش، آنچه به احدی از عالمیان عطا نکرده عطا کند و هزار آمرزش و هزار رحمت بر او فرستد و غشّ و خیانت و غیبت و حسد و ستم و کبر و بُخل و حرص و غضب را از دل او برکند و از عداوت و دشمنی مردم و بدگویی ایشان نجات یابد و موجب شفای همه بیماری های او شود.
نویسنده گوید: این روایت مشهور درباره آثار آب نیسان به عبدالله بن عمر منتهی می شود و به این خاطر سندش ضعیف است و فقیر به خط شیخ شهید دیدم که این روایت را از حضرت صادق(علیه السلام) با همین خواص و سوره روایت کرده، ولی آیات و اذکار به این طریق نقل شده است که بر آب نیسان می خوانی:
«فاتحة الکتاب» و «آیت الکرسی» و «قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ»، «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی»، «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ»، «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ» و «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» هر یک را «هفتاد مرتبه» و می گویی «هفتاد مرتبه» «لا إِلهَ إِلّا اللّهُ» و «هفتاد مرتبه» «اللّهُ أَکْبَرُ» و «هفتاد مرتبه» «اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ» و «هفتاد مرتبه» «سُبْحانَ للّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلَا إِلهَ إِلّا اللّهُ واللّهُ أَکْبَرُ»؛
و در آثار آن آمده که اگر در زندان باشد و از آن بیاشامد، از حبس نجات یابد و سردی بر طبع او چیره نشود و اکثر آن آثار که بیان شد، در این روایت نیز آمده.
آب باران مطلقاً مبارک است و منفعت دارد، خواه در نیسان و خواه در غیر آن، چنان که در حدیث معتبر از امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمده: بیاشامید آب آسمان را که پاک کننده بدن شماست و دردها را دفع می کند، چنان که حق تعالی می فرماید:
«وَ ینَزِّلُ عَلَیکمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِیطَهِّرَکمْ بِهِ وَ یذْهِبَ عَنْکمْ رِجْزَ الشَّیطانِ وَ لِیرْبِطَ عَلی قُلُوبِکمْ وَ یثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ»
و در انجام برنامه نیسان بهتر آن است که اگر جمعی بخوانند، هرکدام مجموع آن سوره ها و اذکار را «هفتاد مرتبه» بخوانند و برای آن ها که می خوانند فایده اش عظیم تر و ثوابش بیشتر است و در این سال ها پس از بیست وسه روز که از نوروز بگذرد، تقریباً داخل نیسان ماه شمسی می شوند و ماه نیسان سی روز است؛
از حضرت صادق(علیه السلام) روایت است: که در هفتم حَزیران، حتماً حجامت کن و اگر میسّر نشود در چهاردهم و اول حزیران تقریباً هشتاد و چهارم نوروز است و آن نیز سی روز است و حزیران ماه نحسی است، چنان که در حدیث معتبر نقل شده: خدمت امام صادق(علیه السلام) ماه حزیران ذکر شد، حضرت فرمودند: این ماه ماهی است که در آن حضرت موسی بر بنی اسراییل نفرین کرد و در یک شبانه روز سیصد هزار نفر از ایشان از بین رفتند.
باز به سند معتبر از آن حضرت نقل است: که خدای تعالی اَجَل ها را در ماه حزیران نزدیک می کند، یعنی مرگ در آن بسیار است.آگاه باش ماه های شمسی بنایش بر حرکت زمین به دور خورشید است و عدد آن ها دوازده ماه است به این ترتیب:
تشرین اول ـ تشرین آخر، کانون اول ـ کانون آخر، شباط، آذار، نیسان، ایار، حزیران، تموز، آب، ایلول.
چهار ماه را سی روز می گیرند که تشرین آخر و نیسان و حزیران و ایلولند و هفت ماه دیگر غیر شباط را سی ویک روز می گیرند و شباط را در سه سال متوالی بیست وهشت می گیرند، در سال چهارم که سال کبیسه ایشان است بیست ونه روز می گیرند.
سال ایشان سیصد و شصت وپنج روز و یک چهارم روز است و تشرین اول که اول سال ایشان است در این سال ها موافق نوزده درجه میزان است و تفصیلش در کتاب «بحارالانوار» بیان شده است و چون این ماه ها در احادیث آمده است در اینجا کوتاه و مختصر ایراد کردم، پایان [مسائل مربوط به ماه های شمسی].
سید جلیل علی بن طاووس (ره) روایت کرده: روزی جمعی از اصحاب نشسته بودند، رسول خدا(صلی الله علیه وآله) وارد شد و به ایشان سلام کرد و اصحاب پاسخ سلام ایشان را گفتند؛ حضرت فرمود: آیا می خواهید دوایی را که جبرییل به من آموخته که نیازمند دوای پزشکان نباشم به شما بیاموزم؟
امیرالمؤمنین(علیه السلام) و سلمان و دیگران پرسیدند: آن دوا چیست؟ حضرت به امیرالمؤمنین(علیه السلام) خطاب فرمود که:
در ماه نیسان رومی [شمسی] آب باران را می گیری و هر کدام از سوره های «فاتحه الکتاب» و «آیت الکرسی» و «توحید» و «فلق» و «ناس» و «کافرون» را «هفتاد مرتبه» می خوانی و در روایت دیگر سوره «قدر» را نیز «هفتاد مرتبه» و «هفتاد مرتبه» «اللّهُ أکبر» و «هفتاد مرتبه» «لا إِلهَ إِلّا اللّهُ» گفته و «هفتاد مرتبه» صلوات می فرستی، آنگاه «هفت روز» در بامداد و شامگاه از آن آب می آشامی، به حق خدایی که مرا به راستی به رسالت بر مردم برانگیخت سوگند یاد می کنم که جبرییل گفت:
خدا از کسی که این آب را می آشامد، هر دردی را که در بدنش باشد برمی دارد و به او تندرستی بخشد و دردها را از تن و استخوان های او بیرون کند و اگر در لوح دردی برای او مقدر شده باشد محو می کند و به حق پروردگاری که مرا به حق فرستاده، اگر فرزند نداشته باشد و فرزند بخواهد، آب نیسان را به آن نیت بیاشامد به او فرزند روزی شود و اگر زن عقیم باشد، با نیت از این آب بیاشامد، از او فرزند پدید آید و اگر مرد و زن، پسر یا دختر خواهند، از آن آب بیاشامند مقصود ایشان حاصل گردد، چنان که حق تعالی می فرماید:
«یهَبُ لِمَنْ یشاءُ إِناثاً وَ یهَبُ لِمَنْ یشاءُ الذُّکورَ أَوْ یزَوِّجُهُمْ ذُکراناً وَ إِناثاً وَ یجْعَلُ مَنْ یشاءُ عَقِیماً»
سپس فرمود:
اگر کسی درد سر داشته باشد، از این آب بیاشامد، به قدرت حق درد سر او آرام شود و اگر درد چشم داشته باشد و در چشم های خود قطره ای از این آب بریزد و چشم های خود را با آن بشوید و از آن بیاشامد، به اذن خدا شفا یابد و آشامیدن از این آب بُن دندان ها را محکم کند و دهان را خوشبو نماید و لعاب بُن دندان ها و بلغم را کم کند و به سبب خوردن و آشامیدن تُخَمه و امتلاء نگیرد [یعنی دو نوع بیماری از بیماری های معده] و از بادهای قولنج و غیر آن آزار نبیند و به درد پشت و درد شکم مبتلا نگردد و از زکام رنج نکشد و دچار درد دندان نشود و درد معده و انگل معده را زایل کند و نیازمند به حجامت نشود و از بیماری بواسیر و خارش بدن و آبله و دیوانگی و پیسی و خون دماغ و استفراغ نجات یابد و کور و لال و کر و زمین گیر نشود و آب سیاه در دیده اش نیاید و دردی که موجب خوردن روزه و کاستی نمازش گردد به او نرسد و از وسوسه های جنّیان و شیاطین گزندی نبیند.
آنگاه رسول خدا فرمود: جبرییل گفت: هرکه از این آب بیاشامد و به همه دردهایی که در مردم است مبتلا باشد، موجب شفای او از همۀ آن ها گردد.
و نیز گفت: به حق خدایی که ای پیامبر تو را به راستی فرستاده، هرکه این آیات را بر این آب بخواند و بیاشامد، حق تعالی دلش را از نور پر کند و روشنی و الهام خود را در دل او وارد سازد و حکمت بر زبان او جاری کند و دلش را از فهم و بصیرت پر نماید و از کرامت هایش، آنچه به احدی از عالمیان عطا نکرده عطا کند و هزار آمرزش و هزار رحمت بر او فرستد و غشّ و خیانت و غیبت و حسد و ستم و کبر و بُخل و حرص و غضب را از دل او برکند و از عداوت و دشمنی مردم و بدگویی ایشان نجات یابد و موجب شفای همه بیماری های او شود.
نویسنده گوید: این روایت مشهور درباره آثار آب نیسان به عبدالله بن عمر منتهی می شود و به این خاطر سندش ضعیف است و فقیر به خط شیخ شهید دیدم که این روایت را از حضرت صادق(علیه السلام) با همین خواص و سوره روایت کرده، ولی آیات و اذکار به این طریق نقل شده است که بر آب نیسان می خوانی:
«فاتحة الکتاب» و «آیت الکرسی» و «قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ»، «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی»، «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ»، «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ» و «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» هر یک را «هفتاد مرتبه» و می گویی «هفتاد مرتبه» «لا إِلهَ إِلّا اللّهُ» و «هفتاد مرتبه» «اللّهُ أَکْبَرُ» و «هفتاد مرتبه» «اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ» و «هفتاد مرتبه» «سُبْحانَ للّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلَا إِلهَ إِلّا اللّهُ واللّهُ أَکْبَرُ»؛
و در آثار آن آمده که اگر در زندان باشد و از آن بیاشامد، از حبس نجات یابد و سردی بر طبع او چیره نشود و اکثر آن آثار که بیان شد، در این روایت نیز آمده.
آب باران مطلقاً مبارک است و منفعت دارد، خواه در نیسان و خواه در غیر آن، چنان که در حدیث معتبر از امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمده: بیاشامید آب آسمان را که پاک کننده بدن شماست و دردها را دفع می کند، چنان که حق تعالی می فرماید:
«وَ ینَزِّلُ عَلَیکمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِیطَهِّرَکمْ بِهِ وَ یذْهِبَ عَنْکمْ رِجْزَ الشَّیطانِ وَ لِیرْبِطَ عَلی قُلُوبِکمْ وَ یثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ»
و در انجام برنامه نیسان بهتر آن است که اگر جمعی بخوانند، هرکدام مجموع آن سوره ها و اذکار را «هفتاد مرتبه» بخوانند و برای آن ها که می خوانند فایده اش عظیم تر و ثوابش بیشتر است و در این سال ها پس از بیست وسه روز که از نوروز بگذرد، تقریباً داخل نیسان ماه شمسی می شوند و ماه نیسان سی روز است؛
از حضرت صادق(علیه السلام) روایت است: که در هفتم حَزیران، حتماً حجامت کن و اگر میسّر نشود در چهاردهم و اول حزیران تقریباً هشتاد و چهارم نوروز است و آن نیز سی روز است و حزیران ماه نحسی است، چنان که در حدیث معتبر نقل شده: خدمت امام صادق(علیه السلام) ماه حزیران ذکر شد، حضرت فرمودند: این ماه ماهی است که در آن حضرت موسی بر بنی اسراییل نفرین کرد و در یک شبانه روز سیصد هزار نفر از ایشان از بین رفتند.
باز به سند معتبر از آن حضرت نقل است: که خدای تعالی اَجَل ها را در ماه حزیران نزدیک می کند، یعنی مرگ در آن بسیار است.آگاه باش ماه های شمسی بنایش بر حرکت زمین به دور خورشید است و عدد آن ها دوازده ماه است به این ترتیب:
تشرین اول ـ تشرین آخر، کانون اول ـ کانون آخر، شباط، آذار، نیسان، ایار، حزیران، تموز، آب، ایلول.
چهار ماه را سی روز می گیرند که تشرین آخر و نیسان و حزیران و ایلولند و هفت ماه دیگر غیر شباط را سی ویک روز می گیرند و شباط را در سه سال متوالی بیست وهشت می گیرند، در سال چهارم که سال کبیسه ایشان است بیست ونه روز می گیرند.
سال ایشان سیصد و شصت وپنج روز و یک چهارم روز است و تشرین اول که اول سال ایشان است در این سال ها موافق نوزده درجه میزان است و تفصیلش در کتاب «بحارالانوار» بیان شده است و چون این ماه ها در احادیث آمده است در اینجا کوتاه و مختصر ایراد کردم، پایان [مسائل مربوط به ماه های شمسی].
مفاتیح الجنان : زیارات
آداب سفر
مقدمه در آداب سفر است و مشتمل است بر یک مقدمه و چند فصل و یک خاتمه
چون اراده سفر می کنی، شایسته است روز چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه را روزه بداری و برای سفر کردن، روز شنبه یا روز سه شنبه یا روز پنجشنبه را انتخاب کنی و از سفر کردن در روز دوشنبه و چهارشنبه و پیش از ظهر روز جمعه بپرهیز و از سفر کردن در این ایام که در این نظم واقع شده، دوری کن:
هفت روزی نحس باشد در مَهی
زان حذر کن تا نیابی هیچ رنج
سه و پنـج و سیـزده بـا شانـزده
بیست ویک با بیست وچهار و بیست وپنج
[در بعضی از روایات نقل شده: که در بیست ویکم ماه سفر کردن مطلوب است و در روز هشتم و بیست وسوم خوب نیست. عباس قمی]
در ایام مُحاق و در حالی که ماه در برج عقرب است به سفر مرو و اگر در این اوقات برای سفر کردن ضرورتی پیش آمد، دعای سفر را بخوان و صدقه بده، آنگاه به سفر برو.
روایت شده: مردی از اصحاب حضرت باقر(علیه السلام) اراده سفر کرد و برای وداع خدمت آن جناب رسید، حضرت فرمود: پدرم علی بن الحسین(علیه السلام) هرگاه اراده می کرد که به سوی بعضی از املاک خود بیرون رود، سلامتی خود را از خدا به آنچه آسان بود می خرید، یعنی به صدقه دادن به هرچه که ممکن بود و این عمل زمانی بود که پای خویش را در رکاب می گذاشت؛ و چون به سلامت از سفر بازمی گشت، خدا را شکر می کرد و به آنچه که ممکن بود صدقه می داد.
آن مرد حضرت را وداع گفت و رفت و آنچه را حضرت فرموده بود انجام نداد، در نتیجه در مسیر سفر هلاک شد؛ این خبر به حضرت باقر(علیه السلام) رسید، حضرت فرمود: این مرد پند داده شد، اگر می پذیرفت.
سزاوار است پیش از روی آوردن به سفر، غسل کنی و اهل و عیال خود را گرد آوری و دو رکعت نماز بخوانی و از خداوند خیر خود را درخواست کنی و «آیت الکرسی» خوانده و حمد و ثنای الهی را بجا آوری و بر رسول خدا و آلش صلوات فرستی و بگویی:
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْتَوْدِعُک الْیوْمَ نَفْسِی وَأَهْلِی وَمَالِی وَوُلْدِی وَمَنْ کانَ مِنِّی بِسَبِیلٍ الشَّاهِدَ مِنْهُمْ وَالْغَائِبَ. اللّهُمَّ احْفَظْنا بِحِفْظِ الْإِیمانِ وَاحْفَظْ عَلَینا. اللّهُمَّ اجْعَلْنا فِی رَحْمَتِک، وَلَا تَسْلُبْنا فَضْلَک إِنَّا إِلَیک رَاغِبُونَ. اللّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِک مِنْ وَعْثَاءِ السَّفَرِ، وَکآبَةِ الْمُنْقَلَبِ، وَسُوءِ الْمَنْظَرِ فِی الْأَهْلِ وَالْمالِ وَالْوَلَدِ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ. اللّهُمَّ إِنِّی أَتَوَجَّهُ إِلَیک هذَا التَّوَجُّهَ طَلَباً لِمَرْضاتِک وَتَقَرُّباً إِلَیک. اللّهُمَّ فَبَلِّغْنِی مَا أُؤَمِّلُهُ وَأَرْجُوهُ فِیک وَفِی أَوْلِیائِک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
پس از این، خاندان خود را وداع کن و بر درِ خانه بایست و «تسبیح حضرت فاطمه» را بخوان و از پیش رو و طرف راست و جانب چپ سوره «حمد» و «آیت الکرسی» را قرائت کن و بگو:
اللّهُمَّ إِلَیک وَجَّهْتُ وَجْهِی، وَعَلَیک خَلَّفْتُ أَهْلِی وَمَالِی وَمَا خَوَّلْتَنِی وَقَدْ وَثِقْتُ بِک فَلَا تُخَیبْنِی، یا مَنْ لَایخَیبُ مَنْ أَرادَهُ، وَلَا یضَیعُ مَنْ حَفِظَهُ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاحْفَظْنِی فِیما غِبْتُ عَنْهُ وَلَا تَکلْنِی إِلی نَفْسِی یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
سپس سوره «توحید» را «یازده مرتبه» بخوان و سوره «قدر» و «آیت الکرسی» و سوره های «فلق» و «ناس» را قرائت کن، پس با دست خود همه بدنت را مسح کن و به هرچه ممکن باشد، صدقه بده و بگو:
اللّهُمَّ إِنِّی اشْتَرَیتُ بِهذِهِ الصَّدَقَةِ سَلَامَتِی وَسَلامَةَ سَفَرِی وَمَا مَعِی. اللّهُمَّ احْفَظْنِی وَاحْفَظْ مَا مَعِی، وَسَلِّمْنِی وَسَلِّمْ مَا مَعِی، وَبَلِّغْنِی وَبَلِّغْ مَا مَعِی بِبَلاغِک الْحَسَنِ الْجَمِیلِ.
و عصایی از چوب درخت بادام تلخ با خود بردار که روایت شده: هرکه به سفری رود و با خود عصای بادام تلخ بردارد و این آیه سوره «قصص» را بخواند: «وَ لَمّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ» تا «وَ اللّهُ عَلی ما نَقُولُ وَکِیلٌ»، خداوند او را از هر حیوان درنده و از هر دزد ستمگر و از هر حیوان زهردار، ایمن گرداند تا به خانه خود بازگردد و هفتادوهفت فرشته با او باشند تا آن که به وطن برگردد و عصا را به زمین بگذارد، برای او طلب آمرزش کنند.
و مستحب است با عمامه بیرون روی و سر عمامه را زیر گلو بگردانی تا از دزد و غرق شدن و سوختن آسیبی به تو نرسد.
و کمی از تربت حضرت سید الشّهدا(علیه السلام) را با خود بردار و در وقت برداشتن چنین بگو:
اللّهُمَّ هذِهِ طِینَةُ قَبْرِ الْحُسَینِ عَلَیهِ السَّلامُ وَ لِیک وَابْنِ وَ لِیک اتَّخَذْتُها حِرْزاً لِمَا أَخافُ وَمَا لَاأَخافُ.
و با خود انگشتر عقیق و فیروزه بردار، به ویژه انگشتری که عقیقش زرد باشد و یک طرفش منقوش به «مَا شَاءَ اللّهُ لَاقُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ أَسْتَغْفِرُ اللّهَ» و طرف دیگرش «محمّد و علی» باشد.
سید ابن طاووس در کتاب «اَمان الاخطار» از ابومحمّد قاسم بن علا از صافی خادم حضرت هادی(علیه السلام) روایت کرده: از آن حضرت اجازه خواستم به زیارت جدّش حضرت رضا(علیه السلام) بروم، فرمود: با خود انگشتری داشته باش، دارای نگین زرد و نقش نگین آن «مَا شاءَ اللّهُ لَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ أَسْتَغْفِرُ اللّهَ» و نقش طرف دیگرش «محمّد و علی». چون این انگشتر را برداری، از شرّ دزدان و راهزنان امان یابی و برای سلامت تو تمام تر و نسبت به دین تو حفظ کننده تر است.
خادم گوید: بیرون آمدم و انگشتری که حضرت فرموده بود تهیه کردم، سپس خدمت ایشان بازگشتم که برای سفرم با آن جناب وداع کنم، چون وداع کردم و دور شدم، دستور داد مرا برگردانند، وقتی برگشتم فرمود:
ای صافی؛ عرض کردم: لبّیک ای آقای من؛ فرمود: انگشتر فیروزه هم باید همراه داشته باشی، زیرا میان طوس و نیشابور شیری به تو برخواهد خورد که قافله را از ادامه سفر منع خواهد کرد، تو پیش برو و این انگشتر را به شیر نشان بده و بگو مولای من می گوید از راه دور شو؛ باید بر یک طرف نگین فیروزه «اللّهُ الْمَلِکُ» و بر طرف دیگرش«الْمُلْکُ لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ»نقش کنی،زیرا نقش انگشتر فیروزه امیرالمؤمنین(علیه السلام) «اللّهُ الْمَلِکُ» بود،چون خلافت به آن حضرت برگشت«الْمُلْکُ لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ» را نقش کرد و چنین نگینی انسان را از حیوانات درنده امان می بخشد و در جنگ ها باعث پیروزی می شود.
صافی می گوید: به سفر رفتم، به خدا سوگند، در همان مکان که حضرت فرموده بود شیر بر سر راه آمد و آنچه فرموده بود انجام دادم، شیر برگشت، چون از زیارت بازگشتم، آنچه اتفاق افتاده بود خدمت آن حضرت عرض کردم، فرمودند: یک چیز ماند که نگفتی، اگر می خواهی من بگویم، گفتم: آقای من شاید فراموش کرده باشم، فرمود:
شبی در طوس، شب را نزدیک قبر شریف به سر می بردی، گروهی از جنّیان به زیارت قبر آن حضرت آمده بودند، آن نگین را در دست تو دیدند و نقش آن را خواندند، پس آن را از دستت بیرون آوردند و به نزد بیماری که داشتند بردند، انگشتر را در آبی شسته و آن آب را به بیمار خود دادند، بیمارشان سالم شد، انگشتر را برگرداندند، درحالی که تو در دست راست داشتی، آنان در دست چپ تو کردند، تو از این امر بسیار تعجّب کردی و سببش را ندانستی، آنگاه نزدیک سر خود یاقوتی یافتی و آن را برداشتی، اکنون همراه توست؛ آن را به بازار ببر که به هشتاد اشرفی خواهی فروخت و این یاقوت هدیه آن جنّیان است که برای تو آورده بودند، خادم می گوید: یاقوت را به بازار بردم و به هشتاد اشرفی فروختم همان طور که آقایم فرموده بود.
از حضرت صادق(علیه السلام) روایت شده: کسی که هر شب در سفر «آیت الکرسی» را بخواند سالم بماند و آنچه با اوست نیز سالم بماند و در سفر بگوید:
اللّهُمَّ اجْعَلْ مَسِیرِی عِبَراً، وَصَمْتِی تَفَکراً، وَکلامِی ذِکراً.
از امام زین العابدین، حضرت سجاد(علیه السلام) روایت شده: اگر برای ضرر زدن به من، جنّ و انس جمع شوند پروا نمی کنم، هرگاه این کلمات را بگویم:
بِسْمِ اللّهِ، وَبِاللّهِ، وَمِنَ اللّهِ، وَ إِلَی اللّهِ، وَفِی سَبِیلِ اللّهِ. اللّهُمَّ إِلَیک أَسْلَمْتُ نَفْسِی، وَ إِلَیک وَجَّهْتُ وَجْهِی، وَ إِلَیک فَوَّضْتُ أَمْرِی، فَاحْفَظْنِی بِحِفْظِ الْإِیمانِ مِنْ بَینِ یدَی، وَمِنْ خَلْفِی، وَعَنْ یمِینِی، وَعَنْ شِمالِی، وَمِنْ فَوْقِی، وَمِنْ تَحْتِی، وَادْفَعْ عَنِّی بِحَوْلِک وَقُوَّتِک فَإِنَّهُ لَاحَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ.
نویسنده گوید: دعاها و آداب سفر بسیار است و ما در اینجا به ذکر چند بخش از آن ها اکتفا می کنیم.
اوّل:
برای شخص سزاوار است، هرگاه سوار مرکب می شود «بِسْمِ اللَّه» را ترک نکند.
دوم:
توشه سفر را حفظ کرده، در جای مورد اطمینان بگذارد، زیرا روایت شده: که از فهم و دانایی مسافر، حفظ کردن توشه خود است.
سوم:
دوستان را کمک کند و از خدمت کردن و کار کردن، در رفع حاجت هایشان دریغ نکند تا خدا هفتادوسه اندوه را از او برطرف سازد و او را در دنیا از همّ و غم پناه دهد و اندوه بزرگ روز قیامت را از او دور کند.
روایت شده: حضرت سجاد(علیه السلام) سفر نمی کرد مگر با اشخاصی که آن حضرت را نشناسند، به خاطر اینکه به آن ها کمک کند، زیرا اگر حضرت را می شناختند نمی گذاشتند ایشان کاری انجام دهد.
و از اخلاق پسندیده رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نقل شده: زمانی با اصحاب در سفر بودند، خواستند گوسفندی را ذبح کنند، یکی از اصحاب گفت: ذبح گوسفند با من، دیگری گفت پوست کندنش با من، دیگری گفت: پختنش با من، حضرت فرمود: جمع کردن هیزمش با من.
عرضه داشتند: شما زحمت نکشید، ما هیزم فراهم می کنیم، فرمودند: می دانم شما این کار را خواهید کرد، ولی من دوست ندارم که نسبت به شما امتیازی داشته باشم، زیرا خدا کراهت دارد، بنده اش را ببیند که خویش را بر دوستانش برتری داده باشد، بدان که سنگین ترین مردم نزد دوستان، کسی است که در عین سلامت و صحّت اعضایش، تنبلی می کند و دست به کاری نمی برد و منتظر است، کارهایش را دیگران انجام دهند!
چهارم:
در سفر، با کسی همراه باشد که در هزینه کردن نظیر اوست.
پنجم:
از آب منزلی نیاشامد، مگر بعد از آنکه آن را با آب منزل قبل مخلوط کند و برای مسافر لازم است مقداری از خاک شهر خود و طینتی که بر آن تربیت شده بردارد و به هر منزلی که وارد می شود، کمی از آن خاک را در ظرف آب خود بریزد و ظرف را حرکت دهد، سپس ظرف را به زمین گذاشته، صبر کند تا آب آن صاف شود، آنگاه بنوشد.
ششم:
اخلاقش را نیکو کند و بردباری را زینت خود گرداند، در «آداب زیارت امام حسین» (علیه السلام) آنچه مناسب این مقام است بیاید.
هفتم:
برای سفرش توشه برگیرد و از شرافت آدمی است که توشه خود را به ویژه در سفر مکه نیکو گرداند، آری در سفر زیارت حضرت سید الشهداء(علیه السلام) برداشتن توشه، از غذاها و خوراکی های لذیذ پسندیده نیست، چنان که این نکته در «باب زیارت» آن حضرت بیاید؛
و ابن أعسم گفته است:
مِنْ شَرَفِ الْإِنْسانِ فِی الْأَسْفارِ
تَطْییبُهُ الزَّادَ مَعَ الْإِکثارِ
از شرف انسان در سفرها
دلپسند نمودن توشه و فراوان برداشتن آن است
وَلْیحْسِنِ الْإِنْسانُ فِی حالِ السَّفَر
أَخْلاقَةُ زِیادَةً عَلَی الْحَضَر
انسان باید در حال سفر نیکو کند
اخلاقش را بیشتر از وقتی که در وطن است
وَلْیدْعُ عِنْدَ الْوَضْعِ لِلْخِوانِ
مَنْ کانَ حاضِراً مِنَ الْإِخْوانِ
و باید هنگام انداختن سفره دعوت کند
از برادرانش هرکسی را که حاضر است
وَلْیکثِرِ الْمَزْحَ مَعَ الصَّحْبِ إِذا
لَمْ یسْخِطِ اللّهَ وَلَمْ یجْلِبْ أَذی
و باید به همراهان مزاح کند درحالی که
خدا را به غضب نیاورد و موجب آزار نگردد
مَنْ جاءَ بَلْدَةً فَذا ضَیفٌ عَلی
إِخْوانِهِ فِیها إِلی أَنْ یرْحَلا
کسی که به شهری وارد شود مهمان است
بر برادرانش تا از آنجا کوچ کند
یبَرُّ لَیلَتَینِ ثُمَّ لْیأْکلِ
مِنْ أَکلِ أَهْلِ الْبَیتِ فِی الْمُسْتَقْبِلِ
تا دو شب پذیرایی شود، آنگاه باید بخورد
از خوراک معمولی اهل خانه تا در آنجاست
هشتم:
آنچه در سفر رعایت آن خیلی مهم است، محافظت بر نمازهای واجب است، با شرایط و حدود آن در اوایل اوقات، چه آنکه از حاجیان و زائران بسیار مشاهده شده که در راه سفر نمازهای واجب خود را ضایع کردند، به خاطر آنکه یا در وقت نخواندند یا در حال سوار بودن بر مرکب خواندند یا با تیمم بی جا و یا با نجاست جامه و بدن ادا کردند که همۀ این ها از بی مبالاتی و سبک شمردن شأن نماز بوده و حال آنکه در روایتی از حضرت صادق(علیه السلام) نقل شده: که نماز واجب از بیست حج بهتر است و یک حج بهتر است از خانه ای که پر از طلا باشد و آن طلاها را صدقه دهند تا تمام شود؛
و پس از نمازهای شکسته گفتن «سی مرتبه» «سُبْحانَ اللّهِ، وَالْحَمْدُ لِلّهِ، وَلَا إِلهَ إِلّا اللّهُ، وَاللّهُ أَکْبَرُ» را ترک مکن که نسبت به آن تأکید بسیار شده است.
چون اراده سفر می کنی، شایسته است روز چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه را روزه بداری و برای سفر کردن، روز شنبه یا روز سه شنبه یا روز پنجشنبه را انتخاب کنی و از سفر کردن در روز دوشنبه و چهارشنبه و پیش از ظهر روز جمعه بپرهیز و از سفر کردن در این ایام که در این نظم واقع شده، دوری کن:
هفت روزی نحس باشد در مَهی
زان حذر کن تا نیابی هیچ رنج
سه و پنـج و سیـزده بـا شانـزده
بیست ویک با بیست وچهار و بیست وپنج
[در بعضی از روایات نقل شده: که در بیست ویکم ماه سفر کردن مطلوب است و در روز هشتم و بیست وسوم خوب نیست. عباس قمی]
در ایام مُحاق و در حالی که ماه در برج عقرب است به سفر مرو و اگر در این اوقات برای سفر کردن ضرورتی پیش آمد، دعای سفر را بخوان و صدقه بده، آنگاه به سفر برو.
روایت شده: مردی از اصحاب حضرت باقر(علیه السلام) اراده سفر کرد و برای وداع خدمت آن جناب رسید، حضرت فرمود: پدرم علی بن الحسین(علیه السلام) هرگاه اراده می کرد که به سوی بعضی از املاک خود بیرون رود، سلامتی خود را از خدا به آنچه آسان بود می خرید، یعنی به صدقه دادن به هرچه که ممکن بود و این عمل زمانی بود که پای خویش را در رکاب می گذاشت؛ و چون به سلامت از سفر بازمی گشت، خدا را شکر می کرد و به آنچه که ممکن بود صدقه می داد.
آن مرد حضرت را وداع گفت و رفت و آنچه را حضرت فرموده بود انجام نداد، در نتیجه در مسیر سفر هلاک شد؛ این خبر به حضرت باقر(علیه السلام) رسید، حضرت فرمود: این مرد پند داده شد، اگر می پذیرفت.
سزاوار است پیش از روی آوردن به سفر، غسل کنی و اهل و عیال خود را گرد آوری و دو رکعت نماز بخوانی و از خداوند خیر خود را درخواست کنی و «آیت الکرسی» خوانده و حمد و ثنای الهی را بجا آوری و بر رسول خدا و آلش صلوات فرستی و بگویی:
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْتَوْدِعُک الْیوْمَ نَفْسِی وَأَهْلِی وَمَالِی وَوُلْدِی وَمَنْ کانَ مِنِّی بِسَبِیلٍ الشَّاهِدَ مِنْهُمْ وَالْغَائِبَ. اللّهُمَّ احْفَظْنا بِحِفْظِ الْإِیمانِ وَاحْفَظْ عَلَینا. اللّهُمَّ اجْعَلْنا فِی رَحْمَتِک، وَلَا تَسْلُبْنا فَضْلَک إِنَّا إِلَیک رَاغِبُونَ. اللّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِک مِنْ وَعْثَاءِ السَّفَرِ، وَکآبَةِ الْمُنْقَلَبِ، وَسُوءِ الْمَنْظَرِ فِی الْأَهْلِ وَالْمالِ وَالْوَلَدِ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ. اللّهُمَّ إِنِّی أَتَوَجَّهُ إِلَیک هذَا التَّوَجُّهَ طَلَباً لِمَرْضاتِک وَتَقَرُّباً إِلَیک. اللّهُمَّ فَبَلِّغْنِی مَا أُؤَمِّلُهُ وَأَرْجُوهُ فِیک وَفِی أَوْلِیائِک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
پس از این، خاندان خود را وداع کن و بر درِ خانه بایست و «تسبیح حضرت فاطمه» را بخوان و از پیش رو و طرف راست و جانب چپ سوره «حمد» و «آیت الکرسی» را قرائت کن و بگو:
اللّهُمَّ إِلَیک وَجَّهْتُ وَجْهِی، وَعَلَیک خَلَّفْتُ أَهْلِی وَمَالِی وَمَا خَوَّلْتَنِی وَقَدْ وَثِقْتُ بِک فَلَا تُخَیبْنِی، یا مَنْ لَایخَیبُ مَنْ أَرادَهُ، وَلَا یضَیعُ مَنْ حَفِظَهُ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاحْفَظْنِی فِیما غِبْتُ عَنْهُ وَلَا تَکلْنِی إِلی نَفْسِی یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
سپس سوره «توحید» را «یازده مرتبه» بخوان و سوره «قدر» و «آیت الکرسی» و سوره های «فلق» و «ناس» را قرائت کن، پس با دست خود همه بدنت را مسح کن و به هرچه ممکن باشد، صدقه بده و بگو:
اللّهُمَّ إِنِّی اشْتَرَیتُ بِهذِهِ الصَّدَقَةِ سَلَامَتِی وَسَلامَةَ سَفَرِی وَمَا مَعِی. اللّهُمَّ احْفَظْنِی وَاحْفَظْ مَا مَعِی، وَسَلِّمْنِی وَسَلِّمْ مَا مَعِی، وَبَلِّغْنِی وَبَلِّغْ مَا مَعِی بِبَلاغِک الْحَسَنِ الْجَمِیلِ.
و عصایی از چوب درخت بادام تلخ با خود بردار که روایت شده: هرکه به سفری رود و با خود عصای بادام تلخ بردارد و این آیه سوره «قصص» را بخواند: «وَ لَمّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ» تا «وَ اللّهُ عَلی ما نَقُولُ وَکِیلٌ»، خداوند او را از هر حیوان درنده و از هر دزد ستمگر و از هر حیوان زهردار، ایمن گرداند تا به خانه خود بازگردد و هفتادوهفت فرشته با او باشند تا آن که به وطن برگردد و عصا را به زمین بگذارد، برای او طلب آمرزش کنند.
و مستحب است با عمامه بیرون روی و سر عمامه را زیر گلو بگردانی تا از دزد و غرق شدن و سوختن آسیبی به تو نرسد.
و کمی از تربت حضرت سید الشّهدا(علیه السلام) را با خود بردار و در وقت برداشتن چنین بگو:
اللّهُمَّ هذِهِ طِینَةُ قَبْرِ الْحُسَینِ عَلَیهِ السَّلامُ وَ لِیک وَابْنِ وَ لِیک اتَّخَذْتُها حِرْزاً لِمَا أَخافُ وَمَا لَاأَخافُ.
و با خود انگشتر عقیق و فیروزه بردار، به ویژه انگشتری که عقیقش زرد باشد و یک طرفش منقوش به «مَا شَاءَ اللّهُ لَاقُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ أَسْتَغْفِرُ اللّهَ» و طرف دیگرش «محمّد و علی» باشد.
سید ابن طاووس در کتاب «اَمان الاخطار» از ابومحمّد قاسم بن علا از صافی خادم حضرت هادی(علیه السلام) روایت کرده: از آن حضرت اجازه خواستم به زیارت جدّش حضرت رضا(علیه السلام) بروم، فرمود: با خود انگشتری داشته باش، دارای نگین زرد و نقش نگین آن «مَا شاءَ اللّهُ لَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ أَسْتَغْفِرُ اللّهَ» و نقش طرف دیگرش «محمّد و علی». چون این انگشتر را برداری، از شرّ دزدان و راهزنان امان یابی و برای سلامت تو تمام تر و نسبت به دین تو حفظ کننده تر است.
خادم گوید: بیرون آمدم و انگشتری که حضرت فرموده بود تهیه کردم، سپس خدمت ایشان بازگشتم که برای سفرم با آن جناب وداع کنم، چون وداع کردم و دور شدم، دستور داد مرا برگردانند، وقتی برگشتم فرمود:
ای صافی؛ عرض کردم: لبّیک ای آقای من؛ فرمود: انگشتر فیروزه هم باید همراه داشته باشی، زیرا میان طوس و نیشابور شیری به تو برخواهد خورد که قافله را از ادامه سفر منع خواهد کرد، تو پیش برو و این انگشتر را به شیر نشان بده و بگو مولای من می گوید از راه دور شو؛ باید بر یک طرف نگین فیروزه «اللّهُ الْمَلِکُ» و بر طرف دیگرش«الْمُلْکُ لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ»نقش کنی،زیرا نقش انگشتر فیروزه امیرالمؤمنین(علیه السلام) «اللّهُ الْمَلِکُ» بود،چون خلافت به آن حضرت برگشت«الْمُلْکُ لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ» را نقش کرد و چنین نگینی انسان را از حیوانات درنده امان می بخشد و در جنگ ها باعث پیروزی می شود.
صافی می گوید: به سفر رفتم، به خدا سوگند، در همان مکان که حضرت فرموده بود شیر بر سر راه آمد و آنچه فرموده بود انجام دادم، شیر برگشت، چون از زیارت بازگشتم، آنچه اتفاق افتاده بود خدمت آن حضرت عرض کردم، فرمودند: یک چیز ماند که نگفتی، اگر می خواهی من بگویم، گفتم: آقای من شاید فراموش کرده باشم، فرمود:
شبی در طوس، شب را نزدیک قبر شریف به سر می بردی، گروهی از جنّیان به زیارت قبر آن حضرت آمده بودند، آن نگین را در دست تو دیدند و نقش آن را خواندند، پس آن را از دستت بیرون آوردند و به نزد بیماری که داشتند بردند، انگشتر را در آبی شسته و آن آب را به بیمار خود دادند، بیمارشان سالم شد، انگشتر را برگرداندند، درحالی که تو در دست راست داشتی، آنان در دست چپ تو کردند، تو از این امر بسیار تعجّب کردی و سببش را ندانستی، آنگاه نزدیک سر خود یاقوتی یافتی و آن را برداشتی، اکنون همراه توست؛ آن را به بازار ببر که به هشتاد اشرفی خواهی فروخت و این یاقوت هدیه آن جنّیان است که برای تو آورده بودند، خادم می گوید: یاقوت را به بازار بردم و به هشتاد اشرفی فروختم همان طور که آقایم فرموده بود.
از حضرت صادق(علیه السلام) روایت شده: کسی که هر شب در سفر «آیت الکرسی» را بخواند سالم بماند و آنچه با اوست نیز سالم بماند و در سفر بگوید:
اللّهُمَّ اجْعَلْ مَسِیرِی عِبَراً، وَصَمْتِی تَفَکراً، وَکلامِی ذِکراً.
از امام زین العابدین، حضرت سجاد(علیه السلام) روایت شده: اگر برای ضرر زدن به من، جنّ و انس جمع شوند پروا نمی کنم، هرگاه این کلمات را بگویم:
بِسْمِ اللّهِ، وَبِاللّهِ، وَمِنَ اللّهِ، وَ إِلَی اللّهِ، وَفِی سَبِیلِ اللّهِ. اللّهُمَّ إِلَیک أَسْلَمْتُ نَفْسِی، وَ إِلَیک وَجَّهْتُ وَجْهِی، وَ إِلَیک فَوَّضْتُ أَمْرِی، فَاحْفَظْنِی بِحِفْظِ الْإِیمانِ مِنْ بَینِ یدَی، وَمِنْ خَلْفِی، وَعَنْ یمِینِی، وَعَنْ شِمالِی، وَمِنْ فَوْقِی، وَمِنْ تَحْتِی، وَادْفَعْ عَنِّی بِحَوْلِک وَقُوَّتِک فَإِنَّهُ لَاحَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ.
نویسنده گوید: دعاها و آداب سفر بسیار است و ما در اینجا به ذکر چند بخش از آن ها اکتفا می کنیم.
اوّل:
برای شخص سزاوار است، هرگاه سوار مرکب می شود «بِسْمِ اللَّه» را ترک نکند.
دوم:
توشه سفر را حفظ کرده، در جای مورد اطمینان بگذارد، زیرا روایت شده: که از فهم و دانایی مسافر، حفظ کردن توشه خود است.
سوم:
دوستان را کمک کند و از خدمت کردن و کار کردن، در رفع حاجت هایشان دریغ نکند تا خدا هفتادوسه اندوه را از او برطرف سازد و او را در دنیا از همّ و غم پناه دهد و اندوه بزرگ روز قیامت را از او دور کند.
روایت شده: حضرت سجاد(علیه السلام) سفر نمی کرد مگر با اشخاصی که آن حضرت را نشناسند، به خاطر اینکه به آن ها کمک کند، زیرا اگر حضرت را می شناختند نمی گذاشتند ایشان کاری انجام دهد.
و از اخلاق پسندیده رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نقل شده: زمانی با اصحاب در سفر بودند، خواستند گوسفندی را ذبح کنند، یکی از اصحاب گفت: ذبح گوسفند با من، دیگری گفت پوست کندنش با من، دیگری گفت: پختنش با من، حضرت فرمود: جمع کردن هیزمش با من.
عرضه داشتند: شما زحمت نکشید، ما هیزم فراهم می کنیم، فرمودند: می دانم شما این کار را خواهید کرد، ولی من دوست ندارم که نسبت به شما امتیازی داشته باشم، زیرا خدا کراهت دارد، بنده اش را ببیند که خویش را بر دوستانش برتری داده باشد، بدان که سنگین ترین مردم نزد دوستان، کسی است که در عین سلامت و صحّت اعضایش، تنبلی می کند و دست به کاری نمی برد و منتظر است، کارهایش را دیگران انجام دهند!
چهارم:
در سفر، با کسی همراه باشد که در هزینه کردن نظیر اوست.
پنجم:
از آب منزلی نیاشامد، مگر بعد از آنکه آن را با آب منزل قبل مخلوط کند و برای مسافر لازم است مقداری از خاک شهر خود و طینتی که بر آن تربیت شده بردارد و به هر منزلی که وارد می شود، کمی از آن خاک را در ظرف آب خود بریزد و ظرف را حرکت دهد، سپس ظرف را به زمین گذاشته، صبر کند تا آب آن صاف شود، آنگاه بنوشد.
ششم:
اخلاقش را نیکو کند و بردباری را زینت خود گرداند، در «آداب زیارت امام حسین» (علیه السلام) آنچه مناسب این مقام است بیاید.
هفتم:
برای سفرش توشه برگیرد و از شرافت آدمی است که توشه خود را به ویژه در سفر مکه نیکو گرداند، آری در سفر زیارت حضرت سید الشهداء(علیه السلام) برداشتن توشه، از غذاها و خوراکی های لذیذ پسندیده نیست، چنان که این نکته در «باب زیارت» آن حضرت بیاید؛
و ابن أعسم گفته است:
مِنْ شَرَفِ الْإِنْسانِ فِی الْأَسْفارِ
تَطْییبُهُ الزَّادَ مَعَ الْإِکثارِ
از شرف انسان در سفرها
دلپسند نمودن توشه و فراوان برداشتن آن است
وَلْیحْسِنِ الْإِنْسانُ فِی حالِ السَّفَر
أَخْلاقَةُ زِیادَةً عَلَی الْحَضَر
انسان باید در حال سفر نیکو کند
اخلاقش را بیشتر از وقتی که در وطن است
وَلْیدْعُ عِنْدَ الْوَضْعِ لِلْخِوانِ
مَنْ کانَ حاضِراً مِنَ الْإِخْوانِ
و باید هنگام انداختن سفره دعوت کند
از برادرانش هرکسی را که حاضر است
وَلْیکثِرِ الْمَزْحَ مَعَ الصَّحْبِ إِذا
لَمْ یسْخِطِ اللّهَ وَلَمْ یجْلِبْ أَذی
و باید به همراهان مزاح کند درحالی که
خدا را به غضب نیاورد و موجب آزار نگردد
مَنْ جاءَ بَلْدَةً فَذا ضَیفٌ عَلی
إِخْوانِهِ فِیها إِلی أَنْ یرْحَلا
کسی که به شهری وارد شود مهمان است
بر برادرانش تا از آنجا کوچ کند
یبَرُّ لَیلَتَینِ ثُمَّ لْیأْکلِ
مِنْ أَکلِ أَهْلِ الْبَیتِ فِی الْمُسْتَقْبِلِ
تا دو شب پذیرایی شود، آنگاه باید بخورد
از خوراک معمولی اهل خانه تا در آنجاست
هشتم:
آنچه در سفر رعایت آن خیلی مهم است، محافظت بر نمازهای واجب است، با شرایط و حدود آن در اوایل اوقات، چه آنکه از حاجیان و زائران بسیار مشاهده شده که در راه سفر نمازهای واجب خود را ضایع کردند، به خاطر آنکه یا در وقت نخواندند یا در حال سوار بودن بر مرکب خواندند یا با تیمم بی جا و یا با نجاست جامه و بدن ادا کردند که همۀ این ها از بی مبالاتی و سبک شمردن شأن نماز بوده و حال آنکه در روایتی از حضرت صادق(علیه السلام) نقل شده: که نماز واجب از بیست حج بهتر است و یک حج بهتر است از خانه ای که پر از طلا باشد و آن طلاها را صدقه دهند تا تمام شود؛
و پس از نمازهای شکسته گفتن «سی مرتبه» «سُبْحانَ اللّهِ، وَالْحَمْدُ لِلّهِ، وَلَا إِلهَ إِلّا اللّهُ، وَاللّهُ أَکْبَرُ» را ترک مکن که نسبت به آن تأکید بسیار شده است.
مفاتیح الجنان : زیارات
آداب زیارت
آداب زیارت بسیار است، در این بخش به بیان چند مورد اکتفا می شود:
اوّل:
انجام غسل، پیش از بیرون رفتن برای سفر زیارت.
دوم:
ترک کلام بیهوده و لغو و دشمنی و گفتگوی بی منطق در راه.
سوم:
غسل کردن برای زیارت هر یک از امامان و نیز اینکه بخواند دعای وارد درباره آن را و آن دعا در اول «زیارت وارث» بیاید.
چهارم:
طهارت از حدث کبری و صغری.
پنجم:
پوشیدن جامه های پاک و پاکیزه و نو و سفید بودن رنگ آن نیکوست.
ششم:
گام ها را به وقت رفتن به روضه ی مقدّسه کوتاه برداشتن و به آرامی و وقار حرکت کردن و فروتن و خاکسار بودن و سر به زیر انداختن و گرایش نداشتن به این سو و آن سو.
هفتم:
خوشبو کردن خود، در غیر زیارت امام حسین (علیه السلام).
هشتم:
مشغول ساختن زبان به وقت رفتن به حرم مطهّر به ذکر و تکبیر و تحمید و تسبیح و تهلیل و دهان را به صلوات فرستادن بر محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه وآله) خوشبو کردن.
نهم:
ایستادن بر در حرم شریف و درخواست اذن دخول و کوشش در تحصیل رقّت قلب و فروتنی و شکستگی خاطر با کمک تصوّر و فکر در عظمت و جلالت قدر صاحب آن مرقد منوّر، با توجه به این نکته که صاحب قبر ایستادن او را می بیند و کلام او را می شنود و سلام او را پاسخ می دهد، چنان که در وقت خواندن اذن دخول به همه این واقعیات گواهی می دهد و اندیشه نماید در محبّت و لطفی که ایشان به شیعیان و زائران خود دارند و دقّت کند در خرابی های حال خود و مخالفت هایی که با آن بزرگواران کرده و دستورهای زیادی که از ایشان عمل نکرده و آزارها و اذیت هایی که از او به ایشان یا خاصان و دوستان آن بزرگواران رسیده که بازگشت نتیجه همه این اعمال، آزردن ایشان است؛ و اگر به حقیقت و راستی، در وضع خود بنگرد، قدم هایش از رفتن باز بایستد و قلبش هراسان و چشمش گریان شود و این روح تمام آداب است.
در اینجا مناسب است اشعار سخاوی و روایتی را که علامه مجلسی در کتاب «بحارالانوار» از «عیون المعجزات» نقل کرده ذکر کنم:
اما اشعار سخاوی که در حال زیارت دنبال کردن آن ها شایسته است، این است:
قالُوا غَداً نَأْتِی دِیارَ الْحِمی
وَینْزِلُ الرَّکبُ بِمَغْناهُمُ
گفتند فردا به سرزمین قُرق شده می رسیم
و کاروان به دولت سرای آنان بار اندازد
فَکلُّ مَنْ کانَ مُطِیعاً لَهُمْ
أَصْبَحَ مَسْرُوراً بِلُقْیاهُمُ
پس هرکه فرمانبردار ایشان بوده
به دیدارشان شادمان گردد
قُلْتُ فَلِی ذَنْبٌ فَما حِیلَتِی
بِأَی وَجْهٍ أَتَلَقَّاهُمُ
گفتم چاره من گنه کار چیست؟
و با چه رویی ایشان را دیدار کنم؟
قالُوا أَلیسَ العَفْوُ مِنْ شَأْنِهِمْ
لَا سِیما عَمَّنْ تَرَجَّاهُمُ
گفتند مگر گذشت شیوه آنان نیست
به ویژه از کسی که به آنان امید بست
فَجِئْتُهُمْ أَسْعی إِلی بابِهِمْ
أَرْجُوهُمُ طَوْراً وَأَخْشاهُمُ
پس به محضرشان آمدم و به درگاهشان شتافتم
یک بار به آنان امید دارم و بار دیگر ترس و بیم از آن ها
و نیز شایسته است پی گیر این اشعار شود:
هَا عَبْدُک وَاقفٌ ذَلِیلٌ
بِالْبَابِ یمُدُّ کفَّ سَائِلٍ
این بنده تو است که خاکسارانه ایستاده
و بر درگه تو دست گدایی را برافراشته
قَدْ عَزَّ عَلی سُوءُ حَالِی
ما یفْعَلُ مَا فَعَلْتُ عاقِلٌ
حال بدِ من برایم خیلی گران است
آنچه کرده ام را هیچ عاقلی انجام نمی دهد
یا أَکرَمَ مَنْ رَجاهُ رَاجٍ
عَنْ بَابِک لَایرَدُّ سَائِلٌ
ای بزرگوارترین کسی که امیدوار، به او امید دارد
از درگه تو هیچ گدایی برگردانده نمی شود
و هم بگوید:
شاهـا چـو تـو را سگـی ببایـد
گر من شوم آن سـگِ تـو شایـد
هستـم سگکـی ز حبـس جستـه
بـر شـاخ گــل هــوات بستــه
خود را به خودی کشیـده از جُل
پیــش تــو کشیـده از سـر ذُل
افکن نظری بر این سگ خویش
سنگـم مـزن و مرانـم از پیـش
و اما آن روایت شریف به روایت مجلسی: وقتی ابراهیم جمّال که یکی از شیعیان بود، می خواست خدمت علی بن یقطین برسد، از باب اینکه ابراهیم ساربان بود و علی بن یقطین وزیر هارون الرشید و از نظر ظاهر، شأن ابراهیم نبود که در مجلس وزیر مملکت وارد شود، او را راه نداد!
اتفاقاً در همان سال علی بن یقطین به حج مشرّف شد، خواست در شهر مدینه خدمت حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) برسد، حضرت او را نپذیرفت؛ روز بعد آن حضرت را در بیرون خانه ملاقات کرد، عرضه داشت:
ای سید من، تقصیر من چه بوده که مرا نپذیرفتید؟ فرمود: به خاطر اینکه برادرت ابراهیم جمّال را راه ندادی و خدا امتناع فرموده از اینکه سعی تو را قبول کند، مگر بعد از آنکه ابراهیم تو را ببخشد.
علی بن یقطین گفت: گفتم: ای سید و مولای من در این وقت ابراهیم را کجا ملاقات کنم؟ من در مدینه و او در کوفه است، فرمود: هرگاه شب برسد تنها به بقیع برو، بی آنکه از اصحاب و غلامان تو کسی خبردار شود، در آنجا شتری زین کرده خواهی دید، آن شتر را سوار می شوی و به کوفه می روی.
شب به بقیع رفت، بر آن شتر سوار شد، به اندک زمانی به خانه ابراهیم جمّال رسید، شتر را خوابانید و در زد، ابراهیم گفت کیستی؟ گفت: علی بن یقطینم، ابراهیم گفت: علی بن یقطین بر در خانه من چه می کند؟! فرمود: بیا بیرون که کارم بس بزرگ است و او را سوگند داد که اذن ورود دهد، چون داخل خانه ابراهیم شد، گفت:
ای ابراهیم! آقا و مولا، از اینکه عمل مرا قبول کند امتناع فرموده، مگر آنکه تو از من بگذری! ابراهیم گفت: «غَفَرَاللهُ لَک؛ خدا تو را بیامرزد»، پس علی بن یقطین صورت خود را بر خاک گذاشت و ابراهیم را قسم داد که پای روی صورت من بگذار و صورتم را زیر پایت بمال، ابراهیم خودداری کرد، علی بن یقطین او را سوگند داد که چنین کند. ابراهیم پا به صورت علی بن یقطین گذاشت و روی او را زیر پای خود مالید و علی بن یقطین می گفت: «اللَّهُمَّ اشْهَدْ؛ خدایا گواه باش».
سپس بیرون آمد و سوار بر آن مرکب شد و همان شب به مدینه بازگشت و شتر را بر در خانه حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) خوابانید، آنگاه حضرت او را اذن داد که بر آن بزرگوار وارد شود و حضرت کار او را پذیرفت.
از دقّت در این روایت معلوم می شود که حقوق برادران دینی تا چه اندازه پر اهمیت است!
دهم:
بوسیدن عتبه عالیه و آستانه مبارکه است و شیخ شهید فرموده: اگر زیارت کننده سجده کند و نیتش این باشد که خدا را به شکرانه اینکه مرا به این مکان رسانده، سجده می کنم بهتر است.
یازدهم:
مقدّم داشتن پای راست به وقت وارد شدن و مقدّم داشتن پای چپ به وقت بیرون آمدن، مانند ورود به مساجد و بیرون رفتن از آن ها.
دوازدهم:
رفتن به نزد ضریح مطهّر، به طوری که بتواند خود را به آن بچسباند و توهّم آن که دور ایستادن ادب است خیال است، زیرا تکیه کردن بر ضریح و بوسیدن آن، در آثار وارد شده است.
سیزدهم:
در وقت زیارت پشت به قبله و ایستادن رو به قبر منوّر و ظاهراً این ادب ویژه به معصوم است، چون از خواندن زیارت فارغ شد، گونه راست را به ضریح بگذارد و به حال تضرّع دعا کند، سپس گونه چپ را بگذارد و خدا را به حق صاحب قبر بخواند که او را از اهل شفاعت آن بزرگوار قرار دهد و در دعا پافشاری و اصرار ورزد، آنگاه به سمت سر مطهّر برود و رو به قبله بایستد و دعا کند.
چهاردهم:
ایستادن در وقت خواندن زیارت، البته اگر عذری از ناتوانی و درد کمر و درد پا و غیر آن ها ندارد.
پانزدهم:
گفتن تکبیر به هنگام دیدن قبر مطهّر، پیش از شروع زیارت؛ در روایتی آمده: هرکه پیش روی امام(علیه السلام) تکبیر گوید و پس از آن بگوید: «لَاإِلهَ إِلّا اللَّه وَحْدَهُ لَاشَرِیکَ لَهُ» برای او رضوان «الله الاَکبر» نوشته شود.
شانزدهم:
خواندن زیارت های روایت شده در کتب معتبر و زیارت های رسیده از پیشوایان مردم اَئمه طاهرین و ترک خواندن زیارت های اختراع شده که بعضی بی خردان از عوام، آن ها را با بعضی از زیارات به هم وصله زده و نادانان را به آن مشغول ساخته اند.
شیخ کلینی از عبد الرحیم قصیر روایت کرده: که گفت: بر امام صادق(علیه السلام) وارد شدم و گفتم: فدایت شوم از پیش خود دعایی اختراع کردم، فرمود: مرا از اختراع خود واگذار، هرگاه تو را حاجتی دست دهد به حضرت رسول پناه بر و دو رکعت نماز بجای آر و به سوی آن حضرت هدیه کن. .. تا پایان روایت.
هفدهم:
بجا آوردن نماز زیارت که اقل آن دو رکعت است. شیخ شهید فرموده: اگر زیارت پیامبر است، نماز را در روضه مطهّره بخوان و اگر در حرم یکی از امامان است، در بالای سر بخوان و اگر آن دو رکعت را در مسجدی که معمولاً بالای سر قبر امامان است بخوانی جایز است و علاّمه مجلسی (رحمه الله علیه) فرموده: نماز زیارت و غیر آن را به گمان فقیر، در پشت قبر و بالای سر بجا آوردن بهتر است و علاّمه بحرالعلوم نیز در کتاب «دُرّه» فرموده است:
وَمِنْ حَدِیثِ کرْبَلا وَالْکعْبةِ
لِکرْبَلَا بانَ عُلُوُّ الرُّتْبَةِ
از داستان کربلا و کعبه اینکه
کربلا را برتری رتبه است آشکار شده
وَغَیرُها مِنْ سَائِرِ الْمَشاهِدِ
أَمْثالُها بِالنَّقْلِ ذِی الشَّوَاهِدِ
و غیر آن از سایر مشاهد
مانند آن است به موجب روایات با شواهد
وَراعِ فِیهِنَّ اقْتِرابَ الرَّمْسِ
وَ آثِرِ الصَّلَاةَ عِنْدَ الرَّأْسِ
نزدیکی به قبر را در آن مشاهد رعایت کن
و نماز خواندن بالای سر را انتخاب کن
وَصَلِّ خَلْفَ الْقَبْرِ فَالصَّحِیحُ
کغَیرِهِ فِی نَدْبِها صَرِیحٌ
و در پشت قبر نماز بخوان که روایت صحیح
و غیر صحیح در استحباب آن صریح است
وَالْفَرْقُ بَینَ هَذِهِ الْقُبُورِ
وَغَیرِها کالنُّورِ فَوْقَ الطُّورِ
و فرق بین این قبور شریف
و قبرهای دیگر مانند نور بالای طور است
فَالسَّعْی لِلصَّلاةِ عِنْدَها نُدِبَ
وَقُرْبُها بَلِ اللُّصُوقُ قَدْ طُلِبَ
پس کوشش برای نماز در کنار آن ها مستحب است
و نزدیکی بلکه چسبیدن به آن ها مطلوب است
هجدهم:
اگر برای آن زیارتی که نماز می خوانی، کیفیت ویژه ای برای نمازش ذکر نفرموده باشند، در رکعت اول آن سوره «یس» و در رکعت دوم سوره «الرحمن» بخوان و بعد از نماز به آنچه وارد شده دعا کن یا به آنچه برای دین و دنیای خود به خاطرت می رسد و دعا را فراگیر قرار ده [یعنی در حق دیگران نیز دعا کن] زیرا که به اجابت نزدیک تر است.
نوزدهم:
شیخ شهید فرموده: کسی که وارد حرم مطهر شود و ببیند نماز جماعت برپا شده، پیش از زیارت ابتدا به نماز کند و همچنین اگر وقت نماز شده، زیارت را ترک کند و وارد نماز گردد و اگر وقت نماز نیست، شروع به زیارت بهتر است، چراکه زیارت نهایت مقصد اوست و اگر بین زیارت، نماز اقامه شد، برای زائران مستحب است زیارت را قطع کنند و به نماز روی آرند که ترک نماز کراهت دارد و بر کارگزاران حرم است که مردم را امر به نماز کنند.
بیستم:
شیخ شهید تلاوت قرآن را نزد ضریح های مطهره و هدیه کردن آن را به روح مقدس امام زیارت شده، از جمله آداب زیارت شمرده که سود آن به زیارت کننده باز می گردد و دربردارندۀ تعظیم امام زیارت شده(علیه السلام) نیز می گردد.
بیست ویکم:
ترک کردن سخنان ناشایست و کلمات لغو و بیهوده و دوری جستن از صحبت های دنیایی که همیشه در هرجا مذموم و قبیح و مانع رزق و موجب سنگدلی است، به ویژه در این بارگاه های مطهر و قبه های بلندپایه که خدا در سوره «نور» از بزرگی و جلالت آن ها خبر می دهد، آنجا که می فرماید: ﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ...﴾ تا پایان آیه.
بیست ودوم:
بلند نکردن صدای خود در وقت زیارت، چنان که در «هدیة الزائرین» ذکر کردم.
بیست وسوم:
وداع کردن امام، در وقت بیرون رفتن از شهر آن حضرت به زیارت وداعی که در روایت رسیده است یا به غیر آن.
بیست وچهارم:
توبه و استغفار کردن از گناهان و بهتر کردن حال و کردار و گفتار خود، پس از فراغ از زیارت از آنچه پیش از زیارت دارا بوده است.
بیست وپنجم:
انفاق کردن به خادمان آستانه شریفه به اندازه ای که میسر است و شایسته است خدام آن محل شریف از اهل خیر و صلاح و صاحب دین و مروت باشند و آنچه از زائران می بینند تحمل کنند و خشم خود را بر ایشان فرو نشانند؛ و بر آنان سختی و درشتی روا ندارند و بر برآوردن حاجات محتاجان اقدام کنند و غریبان را در صورت گم کردن راه مقصد، راهنمایی و دلالت نمایند. در هر صورت خدام باید در خدمات لازمه، از تنظیف و حراست و محافظت زائران و غیره به درستی و راستی مشغول باشند.
بیست وششم:
انفاق و احسان بر تهیدستان مجاور حرم و مساکین آبرومند شهر امام زیارت شده به ویژه سادات و اهل علم و آنان که فقط مشغول تحصیل دانش اند و به تلخی غربت و تنگدستی مبتلایند و همواره پرچم بزرگداشت شعائر الهی را بر پا کرده و جهاتی را دارا هستند که ملاحظه هر یک از آن ها، در لزوم اعانت و رعایت آن ها کافی است.
بیست وهفتم:
شیخ شهید فرموده: از جمله آداب، شتاب کردن در برگشت از شهر زیارتی است، البته زمانی که بهره خود را از زیارت درک کرده باشد و این شتاب برای فزونی تعظیم و احترام و شدت شوق به رجوع، برای زیارت پس از آن است.
و نیز فرموده: زنان در وقت زیارت، باید خود را از مردان جدا کرده و تنها به زیارت بپردازند و اگر شب به زیارت اقدام کنند بهتر است؛ و باید در وضع ظاهر خود تغییر دهند، یعنی لباس عالی و خوب را به لباس های معمولی تبدیل کنند تا شناخته نشوند و حتی الامکان دور از چشم و پنهان بیرون آیند که کمتر دیده شوند و شناخته گردند و نیز اگر همراه مردان زیارت کنند جایز است، اگر چه کراهت دارد.
نویسنده گوید: از این کلمات، کثرت قبح و زشتی آنچه فعلاً معمول شده که زنان به اسم تشرّف به زیارت، خود را آرایش کرده، با لباس های نفیس از خانه ها بیرون می آیند و در حرم های مطهر با نامحرمان برخورد می کنند و به بدن های ایشان فشار می آورند یا خود را متّصل به ضرایح مطهر کرده، یا روبروی مردان نشسته مشغول به زیارت خواندن شده، و حواس مردم را پریشان کرده، عبادت کنندگان از زائران و نمازگزاران و متضرّعان و گریه کنندگان را از کار خود بازداشته و داخل در زمرۀ آنان که راه خدا را به روی بندگان خدا می بندند می شوند و غیر این ها، در حقیقت، زیارت این گونه از زنان را باید از منکرات شرع شمرد، نه از عبادات و داخل در محرمات دانست نه قُرُبات.
از حضرت صادق (علیه السلام) روایت شده: که امیرالمؤمنین (علیه السلام) به اهل عراق فرمود:
یا أَهْلَ الْعِرَاقِ نُبِّئْتُ أَنَّ نِسَاءَکمْ یوَافِینَ الرِّجَالَ فِی الطَّرِیقِ أَمَا تَسْتَحْیونَ و قال لَعَنَ اللَّهُ مَنْ لا یغَارُ.
و فی الفقیه روی الأصبغ بن نباتة عن أمیر المؤمنین علیه السلام قال سمعته یقول: «یظْهَرُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ وَ اقْتِرَابِ السَّاعَةِ وَ هُوَ شَرُّ الْأَزْمِنَةِ نِسْوَةٌ کاشِفَاتٌ عَارِیاتٌ مُتَبَرِّجَاتٌ مِنَ الدِّینِ دَاخِلاتٌ فِی الْفِتَنِ مَائِلاتٌ إِلَی الشَّهَوَاتِ مُسْرِعَاتٌ إِلَی اللَّذَّاتِ مُسْتَحِلاتُ الْمُحَرَّمَاتِ فِی جَهَنَّمَ خَالِدَاتٌ».
بیست وهشتم:
شایسته است، اوقاتی که زائر زیاد است، کسانی که نزدیک تر به ضریح هستند، زیارت خود را خلاصه تر کرده و از ضریح دور شوند تا دیگران هم مانند آنان به ضریح دست یابند.
نویسنده گوید: ما در مقام «زیارات حضرت سید الشهداء»(علیه السلام) آدابی را که باید زائران آن جناب توجّه کنند، نقل خواهیم کرد.
اوّل:
انجام غسل، پیش از بیرون رفتن برای سفر زیارت.
دوم:
ترک کلام بیهوده و لغو و دشمنی و گفتگوی بی منطق در راه.
سوم:
غسل کردن برای زیارت هر یک از امامان و نیز اینکه بخواند دعای وارد درباره آن را و آن دعا در اول «زیارت وارث» بیاید.
چهارم:
طهارت از حدث کبری و صغری.
پنجم:
پوشیدن جامه های پاک و پاکیزه و نو و سفید بودن رنگ آن نیکوست.
ششم:
گام ها را به وقت رفتن به روضه ی مقدّسه کوتاه برداشتن و به آرامی و وقار حرکت کردن و فروتن و خاکسار بودن و سر به زیر انداختن و گرایش نداشتن به این سو و آن سو.
هفتم:
خوشبو کردن خود، در غیر زیارت امام حسین (علیه السلام).
هشتم:
مشغول ساختن زبان به وقت رفتن به حرم مطهّر به ذکر و تکبیر و تحمید و تسبیح و تهلیل و دهان را به صلوات فرستادن بر محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه وآله) خوشبو کردن.
نهم:
ایستادن بر در حرم شریف و درخواست اذن دخول و کوشش در تحصیل رقّت قلب و فروتنی و شکستگی خاطر با کمک تصوّر و فکر در عظمت و جلالت قدر صاحب آن مرقد منوّر، با توجه به این نکته که صاحب قبر ایستادن او را می بیند و کلام او را می شنود و سلام او را پاسخ می دهد، چنان که در وقت خواندن اذن دخول به همه این واقعیات گواهی می دهد و اندیشه نماید در محبّت و لطفی که ایشان به شیعیان و زائران خود دارند و دقّت کند در خرابی های حال خود و مخالفت هایی که با آن بزرگواران کرده و دستورهای زیادی که از ایشان عمل نکرده و آزارها و اذیت هایی که از او به ایشان یا خاصان و دوستان آن بزرگواران رسیده که بازگشت نتیجه همه این اعمال، آزردن ایشان است؛ و اگر به حقیقت و راستی، در وضع خود بنگرد، قدم هایش از رفتن باز بایستد و قلبش هراسان و چشمش گریان شود و این روح تمام آداب است.
در اینجا مناسب است اشعار سخاوی و روایتی را که علامه مجلسی در کتاب «بحارالانوار» از «عیون المعجزات» نقل کرده ذکر کنم:
اما اشعار سخاوی که در حال زیارت دنبال کردن آن ها شایسته است، این است:
قالُوا غَداً نَأْتِی دِیارَ الْحِمی
وَینْزِلُ الرَّکبُ بِمَغْناهُمُ
گفتند فردا به سرزمین قُرق شده می رسیم
و کاروان به دولت سرای آنان بار اندازد
فَکلُّ مَنْ کانَ مُطِیعاً لَهُمْ
أَصْبَحَ مَسْرُوراً بِلُقْیاهُمُ
پس هرکه فرمانبردار ایشان بوده
به دیدارشان شادمان گردد
قُلْتُ فَلِی ذَنْبٌ فَما حِیلَتِی
بِأَی وَجْهٍ أَتَلَقَّاهُمُ
گفتم چاره من گنه کار چیست؟
و با چه رویی ایشان را دیدار کنم؟
قالُوا أَلیسَ العَفْوُ مِنْ شَأْنِهِمْ
لَا سِیما عَمَّنْ تَرَجَّاهُمُ
گفتند مگر گذشت شیوه آنان نیست
به ویژه از کسی که به آنان امید بست
فَجِئْتُهُمْ أَسْعی إِلی بابِهِمْ
أَرْجُوهُمُ طَوْراً وَأَخْشاهُمُ
پس به محضرشان آمدم و به درگاهشان شتافتم
یک بار به آنان امید دارم و بار دیگر ترس و بیم از آن ها
و نیز شایسته است پی گیر این اشعار شود:
هَا عَبْدُک وَاقفٌ ذَلِیلٌ
بِالْبَابِ یمُدُّ کفَّ سَائِلٍ
این بنده تو است که خاکسارانه ایستاده
و بر درگه تو دست گدایی را برافراشته
قَدْ عَزَّ عَلی سُوءُ حَالِی
ما یفْعَلُ مَا فَعَلْتُ عاقِلٌ
حال بدِ من برایم خیلی گران است
آنچه کرده ام را هیچ عاقلی انجام نمی دهد
یا أَکرَمَ مَنْ رَجاهُ رَاجٍ
عَنْ بَابِک لَایرَدُّ سَائِلٌ
ای بزرگوارترین کسی که امیدوار، به او امید دارد
از درگه تو هیچ گدایی برگردانده نمی شود
و هم بگوید:
شاهـا چـو تـو را سگـی ببایـد
گر من شوم آن سـگِ تـو شایـد
هستـم سگکـی ز حبـس جستـه
بـر شـاخ گــل هــوات بستــه
خود را به خودی کشیـده از جُل
پیــش تــو کشیـده از سـر ذُل
افکن نظری بر این سگ خویش
سنگـم مـزن و مرانـم از پیـش
و اما آن روایت شریف به روایت مجلسی: وقتی ابراهیم جمّال که یکی از شیعیان بود، می خواست خدمت علی بن یقطین برسد، از باب اینکه ابراهیم ساربان بود و علی بن یقطین وزیر هارون الرشید و از نظر ظاهر، شأن ابراهیم نبود که در مجلس وزیر مملکت وارد شود، او را راه نداد!
اتفاقاً در همان سال علی بن یقطین به حج مشرّف شد، خواست در شهر مدینه خدمت حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) برسد، حضرت او را نپذیرفت؛ روز بعد آن حضرت را در بیرون خانه ملاقات کرد، عرضه داشت:
ای سید من، تقصیر من چه بوده که مرا نپذیرفتید؟ فرمود: به خاطر اینکه برادرت ابراهیم جمّال را راه ندادی و خدا امتناع فرموده از اینکه سعی تو را قبول کند، مگر بعد از آنکه ابراهیم تو را ببخشد.
علی بن یقطین گفت: گفتم: ای سید و مولای من در این وقت ابراهیم را کجا ملاقات کنم؟ من در مدینه و او در کوفه است، فرمود: هرگاه شب برسد تنها به بقیع برو، بی آنکه از اصحاب و غلامان تو کسی خبردار شود، در آنجا شتری زین کرده خواهی دید، آن شتر را سوار می شوی و به کوفه می روی.
شب به بقیع رفت، بر آن شتر سوار شد، به اندک زمانی به خانه ابراهیم جمّال رسید، شتر را خوابانید و در زد، ابراهیم گفت کیستی؟ گفت: علی بن یقطینم، ابراهیم گفت: علی بن یقطین بر در خانه من چه می کند؟! فرمود: بیا بیرون که کارم بس بزرگ است و او را سوگند داد که اذن ورود دهد، چون داخل خانه ابراهیم شد، گفت:
ای ابراهیم! آقا و مولا، از اینکه عمل مرا قبول کند امتناع فرموده، مگر آنکه تو از من بگذری! ابراهیم گفت: «غَفَرَاللهُ لَک؛ خدا تو را بیامرزد»، پس علی بن یقطین صورت خود را بر خاک گذاشت و ابراهیم را قسم داد که پای روی صورت من بگذار و صورتم را زیر پایت بمال، ابراهیم خودداری کرد، علی بن یقطین او را سوگند داد که چنین کند. ابراهیم پا به صورت علی بن یقطین گذاشت و روی او را زیر پای خود مالید و علی بن یقطین می گفت: «اللَّهُمَّ اشْهَدْ؛ خدایا گواه باش».
سپس بیرون آمد و سوار بر آن مرکب شد و همان شب به مدینه بازگشت و شتر را بر در خانه حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) خوابانید، آنگاه حضرت او را اذن داد که بر آن بزرگوار وارد شود و حضرت کار او را پذیرفت.
از دقّت در این روایت معلوم می شود که حقوق برادران دینی تا چه اندازه پر اهمیت است!
دهم:
بوسیدن عتبه عالیه و آستانه مبارکه است و شیخ شهید فرموده: اگر زیارت کننده سجده کند و نیتش این باشد که خدا را به شکرانه اینکه مرا به این مکان رسانده، سجده می کنم بهتر است.
یازدهم:
مقدّم داشتن پای راست به وقت وارد شدن و مقدّم داشتن پای چپ به وقت بیرون آمدن، مانند ورود به مساجد و بیرون رفتن از آن ها.
دوازدهم:
رفتن به نزد ضریح مطهّر، به طوری که بتواند خود را به آن بچسباند و توهّم آن که دور ایستادن ادب است خیال است، زیرا تکیه کردن بر ضریح و بوسیدن آن، در آثار وارد شده است.
سیزدهم:
در وقت زیارت پشت به قبله و ایستادن رو به قبر منوّر و ظاهراً این ادب ویژه به معصوم است، چون از خواندن زیارت فارغ شد، گونه راست را به ضریح بگذارد و به حال تضرّع دعا کند، سپس گونه چپ را بگذارد و خدا را به حق صاحب قبر بخواند که او را از اهل شفاعت آن بزرگوار قرار دهد و در دعا پافشاری و اصرار ورزد، آنگاه به سمت سر مطهّر برود و رو به قبله بایستد و دعا کند.
چهاردهم:
ایستادن در وقت خواندن زیارت، البته اگر عذری از ناتوانی و درد کمر و درد پا و غیر آن ها ندارد.
پانزدهم:
گفتن تکبیر به هنگام دیدن قبر مطهّر، پیش از شروع زیارت؛ در روایتی آمده: هرکه پیش روی امام(علیه السلام) تکبیر گوید و پس از آن بگوید: «لَاإِلهَ إِلّا اللَّه وَحْدَهُ لَاشَرِیکَ لَهُ» برای او رضوان «الله الاَکبر» نوشته شود.
شانزدهم:
خواندن زیارت های روایت شده در کتب معتبر و زیارت های رسیده از پیشوایان مردم اَئمه طاهرین و ترک خواندن زیارت های اختراع شده که بعضی بی خردان از عوام، آن ها را با بعضی از زیارات به هم وصله زده و نادانان را به آن مشغول ساخته اند.
شیخ کلینی از عبد الرحیم قصیر روایت کرده: که گفت: بر امام صادق(علیه السلام) وارد شدم و گفتم: فدایت شوم از پیش خود دعایی اختراع کردم، فرمود: مرا از اختراع خود واگذار، هرگاه تو را حاجتی دست دهد به حضرت رسول پناه بر و دو رکعت نماز بجای آر و به سوی آن حضرت هدیه کن. .. تا پایان روایت.
هفدهم:
بجا آوردن نماز زیارت که اقل آن دو رکعت است. شیخ شهید فرموده: اگر زیارت پیامبر است، نماز را در روضه مطهّره بخوان و اگر در حرم یکی از امامان است، در بالای سر بخوان و اگر آن دو رکعت را در مسجدی که معمولاً بالای سر قبر امامان است بخوانی جایز است و علاّمه مجلسی (رحمه الله علیه) فرموده: نماز زیارت و غیر آن را به گمان فقیر، در پشت قبر و بالای سر بجا آوردن بهتر است و علاّمه بحرالعلوم نیز در کتاب «دُرّه» فرموده است:
وَمِنْ حَدِیثِ کرْبَلا وَالْکعْبةِ
لِکرْبَلَا بانَ عُلُوُّ الرُّتْبَةِ
از داستان کربلا و کعبه اینکه
کربلا را برتری رتبه است آشکار شده
وَغَیرُها مِنْ سَائِرِ الْمَشاهِدِ
أَمْثالُها بِالنَّقْلِ ذِی الشَّوَاهِدِ
و غیر آن از سایر مشاهد
مانند آن است به موجب روایات با شواهد
وَراعِ فِیهِنَّ اقْتِرابَ الرَّمْسِ
وَ آثِرِ الصَّلَاةَ عِنْدَ الرَّأْسِ
نزدیکی به قبر را در آن مشاهد رعایت کن
و نماز خواندن بالای سر را انتخاب کن
وَصَلِّ خَلْفَ الْقَبْرِ فَالصَّحِیحُ
کغَیرِهِ فِی نَدْبِها صَرِیحٌ
و در پشت قبر نماز بخوان که روایت صحیح
و غیر صحیح در استحباب آن صریح است
وَالْفَرْقُ بَینَ هَذِهِ الْقُبُورِ
وَغَیرِها کالنُّورِ فَوْقَ الطُّورِ
و فرق بین این قبور شریف
و قبرهای دیگر مانند نور بالای طور است
فَالسَّعْی لِلصَّلاةِ عِنْدَها نُدِبَ
وَقُرْبُها بَلِ اللُّصُوقُ قَدْ طُلِبَ
پس کوشش برای نماز در کنار آن ها مستحب است
و نزدیکی بلکه چسبیدن به آن ها مطلوب است
هجدهم:
اگر برای آن زیارتی که نماز می خوانی، کیفیت ویژه ای برای نمازش ذکر نفرموده باشند، در رکعت اول آن سوره «یس» و در رکعت دوم سوره «الرحمن» بخوان و بعد از نماز به آنچه وارد شده دعا کن یا به آنچه برای دین و دنیای خود به خاطرت می رسد و دعا را فراگیر قرار ده [یعنی در حق دیگران نیز دعا کن] زیرا که به اجابت نزدیک تر است.
نوزدهم:
شیخ شهید فرموده: کسی که وارد حرم مطهر شود و ببیند نماز جماعت برپا شده، پیش از زیارت ابتدا به نماز کند و همچنین اگر وقت نماز شده، زیارت را ترک کند و وارد نماز گردد و اگر وقت نماز نیست، شروع به زیارت بهتر است، چراکه زیارت نهایت مقصد اوست و اگر بین زیارت، نماز اقامه شد، برای زائران مستحب است زیارت را قطع کنند و به نماز روی آرند که ترک نماز کراهت دارد و بر کارگزاران حرم است که مردم را امر به نماز کنند.
بیستم:
شیخ شهید تلاوت قرآن را نزد ضریح های مطهره و هدیه کردن آن را به روح مقدس امام زیارت شده، از جمله آداب زیارت شمرده که سود آن به زیارت کننده باز می گردد و دربردارندۀ تعظیم امام زیارت شده(علیه السلام) نیز می گردد.
بیست ویکم:
ترک کردن سخنان ناشایست و کلمات لغو و بیهوده و دوری جستن از صحبت های دنیایی که همیشه در هرجا مذموم و قبیح و مانع رزق و موجب سنگدلی است، به ویژه در این بارگاه های مطهر و قبه های بلندپایه که خدا در سوره «نور» از بزرگی و جلالت آن ها خبر می دهد، آنجا که می فرماید: ﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ...﴾ تا پایان آیه.
بیست ودوم:
بلند نکردن صدای خود در وقت زیارت، چنان که در «هدیة الزائرین» ذکر کردم.
بیست وسوم:
وداع کردن امام، در وقت بیرون رفتن از شهر آن حضرت به زیارت وداعی که در روایت رسیده است یا به غیر آن.
بیست وچهارم:
توبه و استغفار کردن از گناهان و بهتر کردن حال و کردار و گفتار خود، پس از فراغ از زیارت از آنچه پیش از زیارت دارا بوده است.
بیست وپنجم:
انفاق کردن به خادمان آستانه شریفه به اندازه ای که میسر است و شایسته است خدام آن محل شریف از اهل خیر و صلاح و صاحب دین و مروت باشند و آنچه از زائران می بینند تحمل کنند و خشم خود را بر ایشان فرو نشانند؛ و بر آنان سختی و درشتی روا ندارند و بر برآوردن حاجات محتاجان اقدام کنند و غریبان را در صورت گم کردن راه مقصد، راهنمایی و دلالت نمایند. در هر صورت خدام باید در خدمات لازمه، از تنظیف و حراست و محافظت زائران و غیره به درستی و راستی مشغول باشند.
بیست وششم:
انفاق و احسان بر تهیدستان مجاور حرم و مساکین آبرومند شهر امام زیارت شده به ویژه سادات و اهل علم و آنان که فقط مشغول تحصیل دانش اند و به تلخی غربت و تنگدستی مبتلایند و همواره پرچم بزرگداشت شعائر الهی را بر پا کرده و جهاتی را دارا هستند که ملاحظه هر یک از آن ها، در لزوم اعانت و رعایت آن ها کافی است.
بیست وهفتم:
شیخ شهید فرموده: از جمله آداب، شتاب کردن در برگشت از شهر زیارتی است، البته زمانی که بهره خود را از زیارت درک کرده باشد و این شتاب برای فزونی تعظیم و احترام و شدت شوق به رجوع، برای زیارت پس از آن است.
و نیز فرموده: زنان در وقت زیارت، باید خود را از مردان جدا کرده و تنها به زیارت بپردازند و اگر شب به زیارت اقدام کنند بهتر است؛ و باید در وضع ظاهر خود تغییر دهند، یعنی لباس عالی و خوب را به لباس های معمولی تبدیل کنند تا شناخته نشوند و حتی الامکان دور از چشم و پنهان بیرون آیند که کمتر دیده شوند و شناخته گردند و نیز اگر همراه مردان زیارت کنند جایز است، اگر چه کراهت دارد.
نویسنده گوید: از این کلمات، کثرت قبح و زشتی آنچه فعلاً معمول شده که زنان به اسم تشرّف به زیارت، خود را آرایش کرده، با لباس های نفیس از خانه ها بیرون می آیند و در حرم های مطهر با نامحرمان برخورد می کنند و به بدن های ایشان فشار می آورند یا خود را متّصل به ضرایح مطهر کرده، یا روبروی مردان نشسته مشغول به زیارت خواندن شده، و حواس مردم را پریشان کرده، عبادت کنندگان از زائران و نمازگزاران و متضرّعان و گریه کنندگان را از کار خود بازداشته و داخل در زمرۀ آنان که راه خدا را به روی بندگان خدا می بندند می شوند و غیر این ها، در حقیقت، زیارت این گونه از زنان را باید از منکرات شرع شمرد، نه از عبادات و داخل در محرمات دانست نه قُرُبات.
از حضرت صادق (علیه السلام) روایت شده: که امیرالمؤمنین (علیه السلام) به اهل عراق فرمود:
یا أَهْلَ الْعِرَاقِ نُبِّئْتُ أَنَّ نِسَاءَکمْ یوَافِینَ الرِّجَالَ فِی الطَّرِیقِ أَمَا تَسْتَحْیونَ و قال لَعَنَ اللَّهُ مَنْ لا یغَارُ.
و فی الفقیه روی الأصبغ بن نباتة عن أمیر المؤمنین علیه السلام قال سمعته یقول: «یظْهَرُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ وَ اقْتِرَابِ السَّاعَةِ وَ هُوَ شَرُّ الْأَزْمِنَةِ نِسْوَةٌ کاشِفَاتٌ عَارِیاتٌ مُتَبَرِّجَاتٌ مِنَ الدِّینِ دَاخِلاتٌ فِی الْفِتَنِ مَائِلاتٌ إِلَی الشَّهَوَاتِ مُسْرِعَاتٌ إِلَی اللَّذَّاتِ مُسْتَحِلاتُ الْمُحَرَّمَاتِ فِی جَهَنَّمَ خَالِدَاتٌ».
بیست وهشتم:
شایسته است، اوقاتی که زائر زیاد است، کسانی که نزدیک تر به ضریح هستند، زیارت خود را خلاصه تر کرده و از ضریح دور شوند تا دیگران هم مانند آنان به ضریح دست یابند.
نویسنده گوید: ما در مقام «زیارات حضرت سید الشهداء»(علیه السلام) آدابی را که باید زائران آن جناب توجّه کنند، نقل خواهیم کرد.
مفاتیح الجنان : زیارت حضرت رسول خدا (ص)
زیارت حضرت رسول خدا (ص)
امّا کیفیت زیارت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چنین است: هرگاه به مدینه پیامبر(صلی الله علیه و آله) وارد شدی، برای زیارت غسل کن، چون خواستی وارد مسجد آن حضرت شوی کنار در مسجد بایست و «اذن دخول» اوّل را که در صفحات پیش گذشت بخوان و از در جبرییل وارد شو و پای راست را وقت ورود مقدّم بدار، سپس «صد مرتبه» «اللّهُ أَکْبَرُ» بگو، آنگاه دو رکعت [نماز به نیت] «نماز تحیت» مسجد بخوان و به سوی حجرۀ شریفه برو و بر آن دست بگذار و آن را ببوس و بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا نَبِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِاللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا خاتَمَ النَّبِیینَ، أَشْهَدُ أَنَّک قَدْ بَلَّغْتَ الرِّسالَةَ، وَأَقَمْتَ الصَّلَاةَ، وَآتَیتَ الزَّکاةَ، وَأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَیتَ عَنِ الْمُنْکرِ، وَعَبَدْتَ اللّهَ مُخْلِصاً حَتَّی أَتاک الْیقِینُ، فَصَلَواتُ اللّهِ عَلَیک وَرَحْمَتُهُ وَعَلَی أَهْلِ بَیتِک الطَّاهِرِینَ.
پس رو به قبله نزد ستون جلو که از جانب راست قبر است بایست، به طوری که دوش چپ به جانب قبر و دوش راست به جانب منبر که جایگاه سر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) است قرار گیرد و بگو:
أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیک لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّک رَسُولُ اللّهِ، وَأَنَّک مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللّهِ، وَأَشْهَدُ أَنَّک قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّک وَنَصَحْتَ لِأُمَّتِک، وَجاهَدْتَ فِی سَبِیلِ اللّهِ، وَعَبَدْتَ اللّهَ حَتّی أَتاک الْیقِینُ بِالْحِکمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، وَأَدَّیتَ الَّذِی عَلَیک مِنَ الْحَقِّ، وَأَنَّک قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنِینَ، وَغَلُظْتَ عَلَی الْکافِرِینَ، فَبَلَّغَ اللّهُ بِک أَفْضَلَ شَرَفِ مَحَلِّ الْمُکرَّمِینَ، الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی اسْتَنْقَذَنا بِک مِنْ الشِّرْک وَالضَّلالَةِ؛
اللّهُمَّ فَاجْعَلْ صَلَوَاتِک وَصَلَوَاتِ مَلائِکتِک الْمُقَرَّبِینَ، وَأَنْبِیائِک الْمُرْسَلِینَ، وَعِبادِک الصَّالِحِینَ، وَأَهْلِ السَّمَاواتِ وَالْأَرَضِینَ، وَمَنْ سَبَّحَ لَک یا رَبَّ الْعالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِک وَرَسُولِک وَنَبِیک وَأَمِینِک وَنَجِیک وَحَبِیبِک وَصَفِیک وَخاصَّتِک وَصَفْوَتِک وَخِیرَتِک مِنْ خَلْقِک؛
اللّهُمَّ أَعْطِهِ الدَّرَجَةَ الرَّفِیعَةَ، وَآتِهِ الْوَسِیلَةَ مِنَ الْجَنَّةِ، وَابْعَثْهُ مَقاماً مَحْمُوداً یغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ. اللّهُمَّ إِنَّک قُلْتَ: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُک فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحِیماً» وَإِنِّی أَتَیتُک مُسْتَغْفِراً تَائِباً مِنْ ذُنُوبِی، وَ إِنِّی أَتَوَجَّهُ بِک إِلَی اللّهِ رَبِّی وَرَبِّک لِیغْفِرَ لِی ذُنُوبِی.
و اگر تو را حاجتی باشد، قبر مطهّر را پشت کتف خود قرار ده و رو به جانب قبله کن و دست ها را به سوی خدا بردار و حاجت خویش را بخواه که سزاوار است برآورده شود، ان شاء الله تعالی.
ابن قولَوَیه به سند معتبر از محمّد بن مسعود روایت کرده که گفت: دیدم امام صادق(علیه السلام) نزد قبر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آمد و دست مبارک را بر قبر گذاشت و گفت:
أَسْأَلُ اللّهَ الَّذِی اجْتَبَاک وَاخْتَارَک وَهَدَاک وَهَدی بِک أَنْ یصَلِّی عَلَیک.
پس فرمود:
«إِنَّ اللّهَ وَ مَلائِکتَهُ یصَلُّونَ عَلَی النَّبِی یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً».
شیخ طوسی در کتاب «مصباح» فرموده: چون کنار قبر شریف از دعا فارغ شدی، نزد منبر برو و بر آن دست بمال و دو قبّه پایین منبر را که مانند انار است بگیر و صورت و چشم های خود را به آن بمال که در آن شفای چشم است و نزد منبر بایست و حمد و ثنای الهی را بجای آور، و حاجت خود را بخواه که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: بین قبر و منبر من باغی است از باغ های بهشت و منبر من بر دری است از درهای بهشت.
سپس به مقام پیامبر(صلی الله علیه وآله) می روی و در آنجا آنچه خواهی نماز بجا آور و در مسجد پیامبر بسیار نماز بخوان، به درستی که نماز در آنجا برابر با هزار نماز است و هرگاه وارد مسجد شوی یا بیرون روی بر آن حضرت صلوات فرست و در خانه فاطمه زهرا نماز بخوان و به مقام جبرییل که زیر ناودان است برو که محلّ ایستادن جبرییل در هنگام اذن دخول خواستن از پیامبر(صلی الله علیه وآله) آنجا بوده و بگو:
أَسْأَلُک أَی جَوادُ، أَی کرِیمُ، أَی قَرِیبُ، أَی بَعِیدُ أَنْ تَرُدَّ عَلَی نِعْمَتَک.
السَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا نَبِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِاللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا خاتَمَ النَّبِیینَ، أَشْهَدُ أَنَّک قَدْ بَلَّغْتَ الرِّسالَةَ، وَأَقَمْتَ الصَّلَاةَ، وَآتَیتَ الزَّکاةَ، وَأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَیتَ عَنِ الْمُنْکرِ، وَعَبَدْتَ اللّهَ مُخْلِصاً حَتَّی أَتاک الْیقِینُ، فَصَلَواتُ اللّهِ عَلَیک وَرَحْمَتُهُ وَعَلَی أَهْلِ بَیتِک الطَّاهِرِینَ.
پس رو به قبله نزد ستون جلو که از جانب راست قبر است بایست، به طوری که دوش چپ به جانب قبر و دوش راست به جانب منبر که جایگاه سر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) است قرار گیرد و بگو:
أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیک لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّک رَسُولُ اللّهِ، وَأَنَّک مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللّهِ، وَأَشْهَدُ أَنَّک قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّک وَنَصَحْتَ لِأُمَّتِک، وَجاهَدْتَ فِی سَبِیلِ اللّهِ، وَعَبَدْتَ اللّهَ حَتّی أَتاک الْیقِینُ بِالْحِکمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، وَأَدَّیتَ الَّذِی عَلَیک مِنَ الْحَقِّ، وَأَنَّک قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنِینَ، وَغَلُظْتَ عَلَی الْکافِرِینَ، فَبَلَّغَ اللّهُ بِک أَفْضَلَ شَرَفِ مَحَلِّ الْمُکرَّمِینَ، الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی اسْتَنْقَذَنا بِک مِنْ الشِّرْک وَالضَّلالَةِ؛
اللّهُمَّ فَاجْعَلْ صَلَوَاتِک وَصَلَوَاتِ مَلائِکتِک الْمُقَرَّبِینَ، وَأَنْبِیائِک الْمُرْسَلِینَ، وَعِبادِک الصَّالِحِینَ، وَأَهْلِ السَّمَاواتِ وَالْأَرَضِینَ، وَمَنْ سَبَّحَ لَک یا رَبَّ الْعالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِک وَرَسُولِک وَنَبِیک وَأَمِینِک وَنَجِیک وَحَبِیبِک وَصَفِیک وَخاصَّتِک وَصَفْوَتِک وَخِیرَتِک مِنْ خَلْقِک؛
اللّهُمَّ أَعْطِهِ الدَّرَجَةَ الرَّفِیعَةَ، وَآتِهِ الْوَسِیلَةَ مِنَ الْجَنَّةِ، وَابْعَثْهُ مَقاماً مَحْمُوداً یغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ. اللّهُمَّ إِنَّک قُلْتَ: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُک فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحِیماً» وَإِنِّی أَتَیتُک مُسْتَغْفِراً تَائِباً مِنْ ذُنُوبِی، وَ إِنِّی أَتَوَجَّهُ بِک إِلَی اللّهِ رَبِّی وَرَبِّک لِیغْفِرَ لِی ذُنُوبِی.
و اگر تو را حاجتی باشد، قبر مطهّر را پشت کتف خود قرار ده و رو به جانب قبله کن و دست ها را به سوی خدا بردار و حاجت خویش را بخواه که سزاوار است برآورده شود، ان شاء الله تعالی.
ابن قولَوَیه به سند معتبر از محمّد بن مسعود روایت کرده که گفت: دیدم امام صادق(علیه السلام) نزد قبر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آمد و دست مبارک را بر قبر گذاشت و گفت:
أَسْأَلُ اللّهَ الَّذِی اجْتَبَاک وَاخْتَارَک وَهَدَاک وَهَدی بِک أَنْ یصَلِّی عَلَیک.
پس فرمود:
«إِنَّ اللّهَ وَ مَلائِکتَهُ یصَلُّونَ عَلَی النَّبِی یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً».
شیخ طوسی در کتاب «مصباح» فرموده: چون کنار قبر شریف از دعا فارغ شدی، نزد منبر برو و بر آن دست بمال و دو قبّه پایین منبر را که مانند انار است بگیر و صورت و چشم های خود را به آن بمال که در آن شفای چشم است و نزد منبر بایست و حمد و ثنای الهی را بجای آور، و حاجت خود را بخواه که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: بین قبر و منبر من باغی است از باغ های بهشت و منبر من بر دری است از درهای بهشت.
سپس به مقام پیامبر(صلی الله علیه وآله) می روی و در آنجا آنچه خواهی نماز بجا آور و در مسجد پیامبر بسیار نماز بخوان، به درستی که نماز در آنجا برابر با هزار نماز است و هرگاه وارد مسجد شوی یا بیرون روی بر آن حضرت صلوات فرست و در خانه فاطمه زهرا نماز بخوان و به مقام جبرییل که زیر ناودان است برو که محلّ ایستادن جبرییل در هنگام اذن دخول خواستن از پیامبر(صلی الله علیه وآله) آنجا بوده و بگو:
أَسْأَلُک أَی جَوادُ، أَی کرِیمُ، أَی قَرِیبُ، أَی بَعِیدُ أَنْ تَرُدَّ عَلَی نِعْمَتَک.
مفاتیح الجنان : زیارت حضرت رسول خدا (ص)
زیارت حضرت رسول (ص) از بعید
علامه مجلسی در «زاد المعاد» در اعمال عید مولود که روز «هفدهم ربیع الاول» است فرموده: شیخ مفید و شهید و سید ابن طاووس (ره) گفته اند: چون بخواهی در غیر مدینه طیبه حضرت رسول گرامی را زیارت کنی، غسل کن و چیزی شبیه قبر در برابر خود بساز و نام مبارک آن حضرت را بر آن بنویس، سپس بایست و دل خود را متوجه آن حضرت کن و بگو:
أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیک لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَأَنَّهُ سَیدُ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ، وَأَنَّهُ سَیدُ الْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلِینَ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَیهِ وَعَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الْأَئِمَةِ الطَّیبِینَ.
سپس بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا خَلِیلَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا نَبِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا صَفِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا رَحْمَةَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا خِیرَةَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا حَبِیبَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا نَجِیبَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا خاتَِمَ النَّبِیینَ، السَّلامُ عَلَیک یا سَیدَ الْمُرْسَلِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا قائِماً بِالْقِسْطِ، السَّلامُ عَلَیک یا فَاتِحَ الْخَیرِ، السَّلامُ عَلَیک یا مَعْدِنَ الْوَحْی وَالتَّنْزِیلِ، السَّلامُ عَلَیک یا مُبَلِّغاً عَنِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک أَ یهَا السِّراجُ الْمُنِیرُ؛
السَّلامُ عَلَیک یا مُبَشِّرُ، السَّلامُ عَلَیک یا نَذِیرُ، السَّلامُ عَلَیک یا مُنْذِرُ، السَّلامُ عَلَیک یا نُورَ اللّهِ الَّذِی یسْتَضاءُ بِهِ، السَّلامُ عَلَیک وَعَلَی أَهْلِ بَیتِک الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ الْهادِینَ الْمَهْدِیینَ، السَّلامُ عَلَیک وَعَلَی جَدِّک عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، وَعَلَی أَبِیک عَبْدِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَی أُمِّک آمِنَةَ بِنْتِ وَهَبٍ، السَّلامُ عَلَی عَمِّک حَمْزَةَ سَیدِ الشُّهَداءِ، السَّلامُ عَلَی عَمِّک الْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، السَّلامُ عَلَی عَمِّک وَکفِیلِک أَبِی طَالِبٍ، السَّلامُ عَلَی ابْنِ عَمِّک جَعْفَرٍ الطَّیارِ فِی جِنَانِ الْخُلْدِ، السَّلامُ عَلَیک یا مُحَمَّدُ، السَّلامُ عَلَیک یا أَحْمَدُ؛
السَّلامُ عَلَیک یا حُجَّةَ اللّهِ عَلَی الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ، وَ السَّابِقَ إِلَی طَاعَةِ رَبِّ الْعالَمِینَ، وَالْمُهَیمِنَ عَلَی رُسُلِهِ، وَالْخاتَِمَ لِأَنْبِیائِهِ، وَالشَّاهِدَ عَلَی خَلْقِهِ، وَالشَّفِیعَ إِلَیهِ، وَالْمَکینَ لَدَیهِ، وَالْمُطاعَ فِی مَلَکوتِهِ، الْأَحْمَدَ مِنَ الْأَوْصافِ، الْمُحَمَّدَ لِسائِرِ الْأَشْرافِ، الْکرِیمَ عِنْدَ الرَّبِّ، وَالْمُکلَّمَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُبِ، الْفائِزَ بِالسِّباقِ، وَالْفائِتَ عَنِ اللِّحاقِ، تَسْلِیمَ عارِفٍ بِحَقِّک، مُعْتَرِفٍ بِالتَّقْصِیرِ فِی قِیامِهِ بِواجِبِک، غَیرِ مُنْکرٍ مَا انْتَهی إِلَیهِ مِنْ فَضْلِک، مُوْقِنٍ بِالْمَزِیداتِ مِنْ رَبِّک، مُؤْمِنٍ بِالْکتابِ الْمُنْزَلِ عَلَیک، مُحَلِّلٍ حَلالَک، مُحَرِّمٍ حَرامَک، أَشْهَدُ یا رَسُولَ اللّهِ مَعَ کلِّ شاهِدٍ، وَأَتَحَمَّلُها عَنْ کلِّ جاحِدٍ؛
أَنَّک قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّک، وَنَصَحْتَ لِأُمَّتِک، وَجاهَدْتَ فِی سَبِیلِ رَبِّک، وَصَدَعْتَ بِأَمْرِهِ، وَاحْتَمَلْتَ الْأَذَی فِی جَنْبِهِ، وَدَعَوْتَ إِلی سَبِیلِهِ بِالْحِکمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ الْجَمِیلَةِ، وَأَدَّیتَ الْحَقَّ الَّذِی کانَ عَلَیک، وَأَنَّک قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنِینَ، وَغَلُظْتَ عَلَی الْکافِرِینَ، وَعَبَدْتَ اللّهَ مُخْلِصاً حَتَّی أَتَاک الْیقِینُ، فَبَلَغَ اللّهُ بِک أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُکرَّمِینَ، وَأَعْلی مَنازِلِ الْمُقَرَّبِینَ، وَأَرْفَعَ دَرَجاتِ الْمُرْسَلِینَ حَیثُ لَایلْحَقُک لاحِقٌ، وَلَا یفُوقُک فائِقٌ، وَلَا یسْبِقُک سابِقٌ، وَلاَ یطْمَعُ فِی إِدْراکک طامِعٌ؛
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی اسْتَنْقَذَنا بِک مِنَ الْهَلَکةِ، وَهَدَانَا بِک مِنَ الضَّلالَةِ، وَنَوَّرَنا بِک مِنَ الظُّلْمَةِ، فَجَزاک اللّهُ یا رَسُولَ اللّهِ مِنْ مَبْعُوثٍ أَفْضَلَ مَا جَازَی نَبِیاً عَنْ أُمَّتِهِ، وَرَسُولاً عَمَّنْ أُرْسِلَ إِلَیهِ، بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی یا رَسُولَ اللّهِ زُرْتُک عارِفاً بِحَقِّک، مُقِرّاً بِفَضْلِک، مُسْتَبْصِراً بِضَلالَةِ مَنْ خالَفَک وَخَالَفَ أَهْلَ بَیتِک، عارِفاً بِالْهُدَی الَّذِی أَنْتَ عَلَیهِ، بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی وَنَفْسِی وَأَهْلِی وَمالِی وَوَلَدِی، أَنَا أُصَلِّی عَلَیک کما صَلَّی اللّهُ عَلَیک وَ صَلَّی عَلَیک مَلائِکتُهُ وَ أَنْبِیاؤُهُ وَرُسُلُهُ صَلاةً مُتَتابِعَةً وافِرَةً مُتَواصِلَةً لَاانْقِطاعَ لَها وَلَا أَمَدَ وَلَا أَجَلَ، صَلَّی اللّهُ عَلَیک وَعَلَی أَهْلِ بَیتِک الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ کما أَنْتُمْ أَهْلُهُ.
پس دست ها را بگشا و بگو:
اللّهُمَّ اجْعَلْ جَوَامِعَ صَلَواتِک، وَنَوَامِی بَرَکاتِک، وَفَواضِلَ خَیراتِک، وَشَرائِفَ تَحِیاتِک وَتَسْلِیمَاتِک وَکرامَاتِک وَرَحَمَاتِک، وَصَلَوَاتِ مَلائِکتِک الْمُقَرَّبِینَ، وَأَنْبِیائِک الْمُرْسَلِینَ، وَأَئِمَّتِک الْمُنْتَجَبِینَ، وَعِبادِک الصَّالِحِینَ، وَأَهْلِ السَّمَاواتِ وَالْأَرَضِینَ، وَمَنْ سَبَّحَ لَک یا رَبَّ الْعالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِک وَرَسُولِک وَشاهِدِک وَنَبِیک وَنَذِیرِک وَأَمِینِک وَمَکینِک وَنَجِیک وَنَجِیبِک وَحَبِیبِک وَخَلِیلِک وَصَفِیک وَصَفْوَتِک وَخاصَّتِک وَخالِصَتِک وَرَحْمَتِک وَخَیرِ خِیرَتِک مِنْ خَلْقِک، نَبِی الرَّحْمَةِ، وَخازِنِ الْمَغْفِرَةِ، وَقائِدِ الْخَیرِ وَالْبَرَکةِ؛
وَمُنْقِذِ الْعِبادِ مِنَ الْهَلَکةِ بِإِذْنِک، وَداعِیهِمْ إِلَی دِینِک، الْقَیمِ بِأَمْرِک، أَوَّلِ النَّبِیینَ مِیثاقاً، وَآخِرِهِمْ مَبْعَثاً، الَّذِی غَمَسْتَهُ فِی بَحْرِ الْفَضِیلَةِ، وَالْمَنْزِلَةِ الْجَلِیلَةِ، وَالدَّرَجَةِ الرَّفِیعَةِ، وَالْمَرْتَبَةِ الْخَطِیرَةِ، وَأَوْدَعْتَهُ الْأَصْلابَ الطَّاهِرَةَ، وَنَقَلْتَهُ مِنْها إِلَی الْأَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ لُطْفاً مِنْک لَهُ، وَتَحَنُّناً مِنْک عَلَیهِ، إِذْ وَکلْتَ لِصَوْنِهِ وَ حِراسَتِهِ وَحِفْظِهِ وَحِیاطَتِهِ مِنْ قُدْرَتِک عَیناً عاصِمَةً حَجَبْتَ بِها عَنْهُ مَدانِسَ الْعَهْرِ وَمَعائِبَ السِّفاحِ، حَتَّی رَفَعْتَ بِهِ نَواظِرَ الْعِبادِ، وَأَحْییتَ بِهِ مَیتَ الْبِلادِ بِأَنْ کشَفْتَ عَنْ نُورِ وِلادَتِهِ ظُلَمَ الْأَسْتارِ، وَأَلْبَسْتَ حَرَمَک بِهِ حُلَلَ الْأَنْوارِ؛
اللّهُمَّ فَکمَا خَصَصْتَهُ بِشرَفِ هذِهِ الْمَرْتَبَةِ الْکرِیمَةِ، وَذُخْرِ هذِهِ الْمَنْقَبَةِ الْعَظِیمَةِ، صَلِّ عَلَیهِ کمَا وَفَی بِعَهْدِک وَبَلَّغَ رِسَالاتِک وَقاتَلَ أَهْلَ الْجُحُودِ عَلَی تَوْحِیدِک، وَقَطَعَ رَحِمَ الْکفْرِ فِی إِعْزازِ دِینِک، وَلَبِسَ ثَوْبَ الْبَلْوی فِی مُجاهَدَةِ أَعْدائِک، وَأَوْجَبْتَ لَهُ بِکلِّ أَذی مَسَّهُ أَوْ کیدٍ أَحَسَّ بِهِ مِنَ الْفِئَةِ الَّتِی حاوَلَتْ قَتْلَهُ فَضِیلَةً تَفُوقُ الْفَضائِلَ وَیمْلِک بِهَا الْجَزِیلَ مِنْ نَوالِک، وَقَدْ أَسَرَّ الْحَسْرَةَ، وَأَخْفَی الزَّفْرَةَ، وَتَجَرَّعَ الْغُصَّةَ، وَلَمْ یتَخَطَّ مَا مَثَّلَ لَهُ وَحْیک.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَیهِ وَعَلَی أَهْلِ بَیتِهِ صَلاةً تَرْضاها لَهُمْ، وَبَلِّغْهُمْ مِنَّا تَحِیةً کثِیرَةً وَسَلاماً، وَآتِنا مِنْ لَدُنْک فِی مُوَالاتِهِمْ فَضْلاً وَ إِحْساناً وَرَحْمَةً وَغُفْراناً إِنَّک ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ.
سپس چهار رکعت نماز زیارت با هر سوره ای که بخواهی به دو سلام بخوان و پس از آن «تسبیح حضرت زهرا»(سلام الله علیها) را زمزمه کن و بگو:
اللّهُمَّ إِنَّک قُلْتَ لِنَبِیک مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُک فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحِیماً» وَلَمْ أَحْضُرْ زَمانَ رَسُولِک عَلَیهِ وَآلِهِ السَّلامُ.
اللّهُمَّ وَقَدْ زُرْتُهُ راغِباً تائِباً مِنْ سَیءِ عَمَلِی، وَمُسْتَغْفِراً لَک مِنْ ذُنُوبِی، وَمُقِرَّاً لَک بِها وَأَنْتَ أَعْلَمُ بِها مِنِّی، وَمُتَوَجِّهاً إِلَیک بِنَبِیک نَبِی الرَّحْمَةِ صَلَواتُک عَلَیهِ وَآلِهِ فَاجْعَلْنِی اللَّهُمَّ بِمُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَیتِهِ عِنْدَک وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ، یا مُحَمَّدُ یا رَسُولَ اللّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی، یا نَبِی اللّهِ، یا سَیدَ خَلْقِ اللّهِ، إِنِّی أَتَوَجَّهُ بِک إِلَی اللّهِ رَبِّک وَرَبِّی لِیغْفِرَ لِی ذُنُوبِی، وَیتَقَبَّلَ مِنِّی عَمَلِی وَیقْضِی لِی حَوائِجِی؛ فَکنْ لِی شَفِیعاً عِنْدَ رَبِّک وَرَبِّی، فَنِعْمَ الْمَسْؤُولُ الْمَوْلی رَبِّی، وَ نِعْمَ الشَّفِیعُ أَنْتَ یا مُحَمَّدُ عَلَیک وَعَلَی أَهْلِ بَیتِک السَّلامُ.
اللّهُمَّ وَ أَوْجِبْ لِی مِنْک الْمَغْفِرَةَ وَالرَّحْمَةَ وَالرِّزْقَ الْواسِعَ الطَّیبَ النَّافِعَ کمَا أَوْجَبْتَ لِمَنْ أَتی نَبِیک مُحَمَّداً صَلَواتُک عَلَیهِ وَآلِهِ وَهُوَ حَی فَأَقَرَّ لَهُ بِذُنُوبِهِ، وَاسْتَغْفَرَ لَهُ رَسُولُک عَلَیهِ وَآلِهِ السَّلامُ فَغَفَرْتَ لَهُ بِرَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
اللّهُمَّ وَقَدْ أَمَّلْتُک وَرَجَوْتُک وَقُمْتُ بَینَ یدَیک وَرَغِبْتُ إِلَیک عَمَّنْ سِواک وَقَدْ أَمَّلْتُ جَزِیلَ ثَوابِک، وَ إِنِّی لَمُقِرٌّ غَیرُ مُنْکرٍ، وَتائِبٌ إِلَیک مِمَّا اقْتَرَفْتُ، وَعائِذٌ بِک فِی هذَا الْمَقامِ مِمَّا قَدَّمْتُ مِنَ الْأَعْمالِ الَّتِی تَقَدَّمْتَ إِلَی فِیها وَنَهَیتَنِی عَنْها وَأَوْعَدْتَ عَلَیهَا الْعِقابَ؛
وَأَعُوذُ بِکرَمِ وَجْهِک أَنْ تُقِیمَنِی مَقامَ الْخِزْی وَالذُّلِّ یوْمَ تُهْتَک فِیهِ الْأَسْتارُ، وَتَبْدُو فِیهِ الْأَسْرارُ وَالْفَضائِحُ، وَتَرْعَدُ فِیهِ الْفَرائِصُ یوْمَ الْحَسْرَةِ وَالنَّدَامَةِ، یوْمَ الْآفِکةِ، یوْمَ الْآزِفَةِ، یوْمَ التَّغابُنِ، یوْمَ الْفَصْلِ، یوْمَ الْجَزاءِ، یوْماً کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ، یوْمَ النَّفْخَةِ، یوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ، یوْمَ النَّشْرِ، یوْمَ الْعَرْضِ، یوْمَ یقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ، یوْمَ یفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ وَصاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ، یوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ وَأَکنافُ السَّماءِ، یوْمَ تَأْتِی کلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها، یوْمَ یرَدُّونَ إِلَی اللّهِ فَینَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا، یوْمَ لَایغْنِی مَوْلی عَنْ مَوْلی شَیئاً وَلَا هُمْ ینْصَرُونَ إِلّا مَنْ رَحِمَ اللّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ؛
یوْمَ یرَدُّونَ إِلی عالِمِ الْغَیبِ وَالشَّهادَةِ، یوْمَ یرَدُّونَ إِلَی اللّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ، یوْمَ یخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً کأَنَّهُمْ إِلی نُصُبٍ یوفِضُونَ وَکأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ مُهْطِعِینَ إِلَی الدَّاعِی إِلَی اللّهِ یوْمَ الْواقِعَةِ، یوْمَ تُرَجُّ الْأَرْضُ رَجَّاً، یوْمَ تَکونُ السَّماءُ کالْمُهْلِ وَتَکونُ الْجِبَالُ کالْعِهْنِ وَلَا یسْأَلُ حَمِیمٌ حَمِیماً، یوْمَ الشَّاهِدِ وَالْمَشْهُودِ، یوْمَ تَکونُ الْمَلائِکةُ صَفّاً صَفّاً.
اللّهُمَّ ارْحَمْ مَوْقِفِی فِی ذلِک الْیوْمِ بِمَوْقِفِی فِی هذَا الْیوْمِ، وَلَا تُخْزِنِی فِی ذلِک مَوْقِفِ بِما جَنَیتُ عَلَی نَفْسِی، وَاجْعَلْ یا رَبِّ فِی ذلِک الْیوْمِ مَعَ أَوْلِیائِک مُنْطَلَقِی، وَفِی زُمْرَةِ مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَیتِهِ عَلَیهِمُ السَّلامُ مَحْشَرِی؛
وَاجْعَلْ حَوْضَهُ مَوْرِدِی وَفِی الْغُرِّ الْکرامِ مَصْدَرِی، وَأَعْطِنِی کتَابِی بِیمِینِی حَتَّی أَفُوزَ بِحَسَناتِی، وَتُبَیضَ بِهِ وَجْهِی، وَتُیسِّرَ بِهِ حِسابِی، وَتُرَجِّحَ بِهِ مِیزانِی، وَأَمْضِی مَعَ الْفَائِزِینَ مِنْ عِبَادِک الصَّالِحِینَ إِلی رِضْوَانِک وَجِنَانِک إِلهَ الْعالَمِینَ.
اللّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِک مِنْ أَنْ تَفْضَحَنِی فِی ذلِک الْیوْمِ بَینَ یدَی الْخَلائِقِ بِجَرِیرَتِی، أَو أَنْ أَلْقَی الْخِزْی وَالنَّدامَةَ بِخَطِیئَتِی، أَوْ أَنْ تُظْهِرَ فِیهِ سَیئَاتِی عَلَی حَسَناتِی، أَوْ أَنْ تُنَوِّهَ بَینَ الْخَلائِقِ بِاسْمِی، یا کرِیمُ یا کرِیمُ، الْعَفْوَ الْعَفْوَ، السَّتْرَ السَّتْرَ؛
اللّهُمَّ وَأَعُوذُ بِک مِنْ أَنْ یکونَ فِی ذلِک الْیوْمِ فِی مَواقِفِ الْأَشْرارِ مَوْقِفِی، أَوْ فِی مَقامِ الْأَشْقِیاءِ مَقامِی، وَ إِذا مَیزْتَ بَینَ خَلْقِک فَسُقْتَ کلّاً بِأَعْمالِهِمْ زُمَراً إِلی مَنازِلِهِمْ فَسُقْنِی بِرَحْمَتِک فِی عِبادِک الصَّالِحِینَ، وَفِی زُمْرَةِ أَوْلِیائِک الْمُتَّقِینَ إِلی جَنَّاتِک یا رَبَّ الْعَالَمِینَ.
پس آن حضرت را وداع کن و بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک أَ یهَا الْبَشِیرُ النَّذِیرُ، السَّلامُ عَلَیک أَ یهَا السِّراجُ الْمُنِیرُ، السَّلامُ عَلَیک أَ یهَا السَّفِیرُ بَینَ اللّهِ وَبَینَ خَلْقِهِ، أَشْهَدُ یا رَسُولَ اللّهِ أَ نَّک کنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلابِ الشّامِخَةِ، وَالْأَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ، لَمْ تُنَجِّسْک الْجاهِلِیةُ بِأَ نْجاسِها، وَلَمْ تُلْبِسْک مِنْ مُدْلَهِمَّاتِ ثِیابِها، وَأَشْهَدُ یا رَسُولَ اللّهِ أَ نِّی مُؤْمِنٌ بِک وَبِالْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَیتِک، مُوقِنٌ بِجَمِیعِ مَا أَ تَیتَ بِهِ، راضٍ مُؤْمِنٌ، وَأَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ أَهْلِ بَیتِک أَعْلامُ الْهُدَی، وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقَی، وَالْحُجَّةُ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیا؛
اللّهُمَّ لَاتَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَةِ نَبِیک عَلَیهِ وَآلِهِ السَّلامُ وَ إِنْ تَوَفَّیتَنِی فَإِنِّی أَشْهَدُ فِی مَماتِی عَلَی مَا أَشْهَدُ عَلَیهِ فِی حَیاتِی أَنَّک أَنْتَ اللّهُ لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ وَحْدَک لَاشَرِیک لَک، وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُک وَرَسُولُک، وَأَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ أَهْلِ بَیتِهِ أَوْلِیاؤُک وَأَنْصارُک وَحُجَجُک عَلَی خَلْقِک، وَخُلَفاؤُک فِی عِبادِک، وَأَعْلامُک فِی بِلادِک، وَخُزَّانُ عِلْمِک، وَحَفَظَةُ سِرِّک، وَتَراجِمَةُ وَحْیک.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَبَلِّغْ رُوحَ نَبِیک مُحَمَّدٍ وَآلِهِ فِی ساعَتِی هذِهِ وَفِی کلِّ ساعَةٍ تَحِیةً مِنِّی وَسَلاماً، وَالسَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللّهِ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ لَاجَعَلَهُ اللّهُ آخِرَ تَسْلِیمِی عَلَیک.
أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیک لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَأَنَّهُ سَیدُ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ، وَأَنَّهُ سَیدُ الْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلِینَ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَیهِ وَعَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الْأَئِمَةِ الطَّیبِینَ.
سپس بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا خَلِیلَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا نَبِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا صَفِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا رَحْمَةَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا خِیرَةَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا حَبِیبَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا نَجِیبَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا خاتَِمَ النَّبِیینَ، السَّلامُ عَلَیک یا سَیدَ الْمُرْسَلِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا قائِماً بِالْقِسْطِ، السَّلامُ عَلَیک یا فَاتِحَ الْخَیرِ، السَّلامُ عَلَیک یا مَعْدِنَ الْوَحْی وَالتَّنْزِیلِ، السَّلامُ عَلَیک یا مُبَلِّغاً عَنِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک أَ یهَا السِّراجُ الْمُنِیرُ؛
السَّلامُ عَلَیک یا مُبَشِّرُ، السَّلامُ عَلَیک یا نَذِیرُ، السَّلامُ عَلَیک یا مُنْذِرُ، السَّلامُ عَلَیک یا نُورَ اللّهِ الَّذِی یسْتَضاءُ بِهِ، السَّلامُ عَلَیک وَعَلَی أَهْلِ بَیتِک الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ الْهادِینَ الْمَهْدِیینَ، السَّلامُ عَلَیک وَعَلَی جَدِّک عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، وَعَلَی أَبِیک عَبْدِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَی أُمِّک آمِنَةَ بِنْتِ وَهَبٍ، السَّلامُ عَلَی عَمِّک حَمْزَةَ سَیدِ الشُّهَداءِ، السَّلامُ عَلَی عَمِّک الْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، السَّلامُ عَلَی عَمِّک وَکفِیلِک أَبِی طَالِبٍ، السَّلامُ عَلَی ابْنِ عَمِّک جَعْفَرٍ الطَّیارِ فِی جِنَانِ الْخُلْدِ، السَّلامُ عَلَیک یا مُحَمَّدُ، السَّلامُ عَلَیک یا أَحْمَدُ؛
السَّلامُ عَلَیک یا حُجَّةَ اللّهِ عَلَی الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ، وَ السَّابِقَ إِلَی طَاعَةِ رَبِّ الْعالَمِینَ، وَالْمُهَیمِنَ عَلَی رُسُلِهِ، وَالْخاتَِمَ لِأَنْبِیائِهِ، وَالشَّاهِدَ عَلَی خَلْقِهِ، وَالشَّفِیعَ إِلَیهِ، وَالْمَکینَ لَدَیهِ، وَالْمُطاعَ فِی مَلَکوتِهِ، الْأَحْمَدَ مِنَ الْأَوْصافِ، الْمُحَمَّدَ لِسائِرِ الْأَشْرافِ، الْکرِیمَ عِنْدَ الرَّبِّ، وَالْمُکلَّمَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُبِ، الْفائِزَ بِالسِّباقِ، وَالْفائِتَ عَنِ اللِّحاقِ، تَسْلِیمَ عارِفٍ بِحَقِّک، مُعْتَرِفٍ بِالتَّقْصِیرِ فِی قِیامِهِ بِواجِبِک، غَیرِ مُنْکرٍ مَا انْتَهی إِلَیهِ مِنْ فَضْلِک، مُوْقِنٍ بِالْمَزِیداتِ مِنْ رَبِّک، مُؤْمِنٍ بِالْکتابِ الْمُنْزَلِ عَلَیک، مُحَلِّلٍ حَلالَک، مُحَرِّمٍ حَرامَک، أَشْهَدُ یا رَسُولَ اللّهِ مَعَ کلِّ شاهِدٍ، وَأَتَحَمَّلُها عَنْ کلِّ جاحِدٍ؛
أَنَّک قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّک، وَنَصَحْتَ لِأُمَّتِک، وَجاهَدْتَ فِی سَبِیلِ رَبِّک، وَصَدَعْتَ بِأَمْرِهِ، وَاحْتَمَلْتَ الْأَذَی فِی جَنْبِهِ، وَدَعَوْتَ إِلی سَبِیلِهِ بِالْحِکمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ الْجَمِیلَةِ، وَأَدَّیتَ الْحَقَّ الَّذِی کانَ عَلَیک، وَأَنَّک قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنِینَ، وَغَلُظْتَ عَلَی الْکافِرِینَ، وَعَبَدْتَ اللّهَ مُخْلِصاً حَتَّی أَتَاک الْیقِینُ، فَبَلَغَ اللّهُ بِک أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُکرَّمِینَ، وَأَعْلی مَنازِلِ الْمُقَرَّبِینَ، وَأَرْفَعَ دَرَجاتِ الْمُرْسَلِینَ حَیثُ لَایلْحَقُک لاحِقٌ، وَلَا یفُوقُک فائِقٌ، وَلَا یسْبِقُک سابِقٌ، وَلاَ یطْمَعُ فِی إِدْراکک طامِعٌ؛
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی اسْتَنْقَذَنا بِک مِنَ الْهَلَکةِ، وَهَدَانَا بِک مِنَ الضَّلالَةِ، وَنَوَّرَنا بِک مِنَ الظُّلْمَةِ، فَجَزاک اللّهُ یا رَسُولَ اللّهِ مِنْ مَبْعُوثٍ أَفْضَلَ مَا جَازَی نَبِیاً عَنْ أُمَّتِهِ، وَرَسُولاً عَمَّنْ أُرْسِلَ إِلَیهِ، بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی یا رَسُولَ اللّهِ زُرْتُک عارِفاً بِحَقِّک، مُقِرّاً بِفَضْلِک، مُسْتَبْصِراً بِضَلالَةِ مَنْ خالَفَک وَخَالَفَ أَهْلَ بَیتِک، عارِفاً بِالْهُدَی الَّذِی أَنْتَ عَلَیهِ، بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی وَنَفْسِی وَأَهْلِی وَمالِی وَوَلَدِی، أَنَا أُصَلِّی عَلَیک کما صَلَّی اللّهُ عَلَیک وَ صَلَّی عَلَیک مَلائِکتُهُ وَ أَنْبِیاؤُهُ وَرُسُلُهُ صَلاةً مُتَتابِعَةً وافِرَةً مُتَواصِلَةً لَاانْقِطاعَ لَها وَلَا أَمَدَ وَلَا أَجَلَ، صَلَّی اللّهُ عَلَیک وَعَلَی أَهْلِ بَیتِک الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ کما أَنْتُمْ أَهْلُهُ.
پس دست ها را بگشا و بگو:
اللّهُمَّ اجْعَلْ جَوَامِعَ صَلَواتِک، وَنَوَامِی بَرَکاتِک، وَفَواضِلَ خَیراتِک، وَشَرائِفَ تَحِیاتِک وَتَسْلِیمَاتِک وَکرامَاتِک وَرَحَمَاتِک، وَصَلَوَاتِ مَلائِکتِک الْمُقَرَّبِینَ، وَأَنْبِیائِک الْمُرْسَلِینَ، وَأَئِمَّتِک الْمُنْتَجَبِینَ، وَعِبادِک الصَّالِحِینَ، وَأَهْلِ السَّمَاواتِ وَالْأَرَضِینَ، وَمَنْ سَبَّحَ لَک یا رَبَّ الْعالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِک وَرَسُولِک وَشاهِدِک وَنَبِیک وَنَذِیرِک وَأَمِینِک وَمَکینِک وَنَجِیک وَنَجِیبِک وَحَبِیبِک وَخَلِیلِک وَصَفِیک وَصَفْوَتِک وَخاصَّتِک وَخالِصَتِک وَرَحْمَتِک وَخَیرِ خِیرَتِک مِنْ خَلْقِک، نَبِی الرَّحْمَةِ، وَخازِنِ الْمَغْفِرَةِ، وَقائِدِ الْخَیرِ وَالْبَرَکةِ؛
وَمُنْقِذِ الْعِبادِ مِنَ الْهَلَکةِ بِإِذْنِک، وَداعِیهِمْ إِلَی دِینِک، الْقَیمِ بِأَمْرِک، أَوَّلِ النَّبِیینَ مِیثاقاً، وَآخِرِهِمْ مَبْعَثاً، الَّذِی غَمَسْتَهُ فِی بَحْرِ الْفَضِیلَةِ، وَالْمَنْزِلَةِ الْجَلِیلَةِ، وَالدَّرَجَةِ الرَّفِیعَةِ، وَالْمَرْتَبَةِ الْخَطِیرَةِ، وَأَوْدَعْتَهُ الْأَصْلابَ الطَّاهِرَةَ، وَنَقَلْتَهُ مِنْها إِلَی الْأَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ لُطْفاً مِنْک لَهُ، وَتَحَنُّناً مِنْک عَلَیهِ، إِذْ وَکلْتَ لِصَوْنِهِ وَ حِراسَتِهِ وَحِفْظِهِ وَحِیاطَتِهِ مِنْ قُدْرَتِک عَیناً عاصِمَةً حَجَبْتَ بِها عَنْهُ مَدانِسَ الْعَهْرِ وَمَعائِبَ السِّفاحِ، حَتَّی رَفَعْتَ بِهِ نَواظِرَ الْعِبادِ، وَأَحْییتَ بِهِ مَیتَ الْبِلادِ بِأَنْ کشَفْتَ عَنْ نُورِ وِلادَتِهِ ظُلَمَ الْأَسْتارِ، وَأَلْبَسْتَ حَرَمَک بِهِ حُلَلَ الْأَنْوارِ؛
اللّهُمَّ فَکمَا خَصَصْتَهُ بِشرَفِ هذِهِ الْمَرْتَبَةِ الْکرِیمَةِ، وَذُخْرِ هذِهِ الْمَنْقَبَةِ الْعَظِیمَةِ، صَلِّ عَلَیهِ کمَا وَفَی بِعَهْدِک وَبَلَّغَ رِسَالاتِک وَقاتَلَ أَهْلَ الْجُحُودِ عَلَی تَوْحِیدِک، وَقَطَعَ رَحِمَ الْکفْرِ فِی إِعْزازِ دِینِک، وَلَبِسَ ثَوْبَ الْبَلْوی فِی مُجاهَدَةِ أَعْدائِک، وَأَوْجَبْتَ لَهُ بِکلِّ أَذی مَسَّهُ أَوْ کیدٍ أَحَسَّ بِهِ مِنَ الْفِئَةِ الَّتِی حاوَلَتْ قَتْلَهُ فَضِیلَةً تَفُوقُ الْفَضائِلَ وَیمْلِک بِهَا الْجَزِیلَ مِنْ نَوالِک، وَقَدْ أَسَرَّ الْحَسْرَةَ، وَأَخْفَی الزَّفْرَةَ، وَتَجَرَّعَ الْغُصَّةَ، وَلَمْ یتَخَطَّ مَا مَثَّلَ لَهُ وَحْیک.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَیهِ وَعَلَی أَهْلِ بَیتِهِ صَلاةً تَرْضاها لَهُمْ، وَبَلِّغْهُمْ مِنَّا تَحِیةً کثِیرَةً وَسَلاماً، وَآتِنا مِنْ لَدُنْک فِی مُوَالاتِهِمْ فَضْلاً وَ إِحْساناً وَرَحْمَةً وَغُفْراناً إِنَّک ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ.
سپس چهار رکعت نماز زیارت با هر سوره ای که بخواهی به دو سلام بخوان و پس از آن «تسبیح حضرت زهرا»(سلام الله علیها) را زمزمه کن و بگو:
اللّهُمَّ إِنَّک قُلْتَ لِنَبِیک مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُک فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحِیماً» وَلَمْ أَحْضُرْ زَمانَ رَسُولِک عَلَیهِ وَآلِهِ السَّلامُ.
اللّهُمَّ وَقَدْ زُرْتُهُ راغِباً تائِباً مِنْ سَیءِ عَمَلِی، وَمُسْتَغْفِراً لَک مِنْ ذُنُوبِی، وَمُقِرَّاً لَک بِها وَأَنْتَ أَعْلَمُ بِها مِنِّی، وَمُتَوَجِّهاً إِلَیک بِنَبِیک نَبِی الرَّحْمَةِ صَلَواتُک عَلَیهِ وَآلِهِ فَاجْعَلْنِی اللَّهُمَّ بِمُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَیتِهِ عِنْدَک وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ، یا مُحَمَّدُ یا رَسُولَ اللّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی، یا نَبِی اللّهِ، یا سَیدَ خَلْقِ اللّهِ، إِنِّی أَتَوَجَّهُ بِک إِلَی اللّهِ رَبِّک وَرَبِّی لِیغْفِرَ لِی ذُنُوبِی، وَیتَقَبَّلَ مِنِّی عَمَلِی وَیقْضِی لِی حَوائِجِی؛ فَکنْ لِی شَفِیعاً عِنْدَ رَبِّک وَرَبِّی، فَنِعْمَ الْمَسْؤُولُ الْمَوْلی رَبِّی، وَ نِعْمَ الشَّفِیعُ أَنْتَ یا مُحَمَّدُ عَلَیک وَعَلَی أَهْلِ بَیتِک السَّلامُ.
اللّهُمَّ وَ أَوْجِبْ لِی مِنْک الْمَغْفِرَةَ وَالرَّحْمَةَ وَالرِّزْقَ الْواسِعَ الطَّیبَ النَّافِعَ کمَا أَوْجَبْتَ لِمَنْ أَتی نَبِیک مُحَمَّداً صَلَواتُک عَلَیهِ وَآلِهِ وَهُوَ حَی فَأَقَرَّ لَهُ بِذُنُوبِهِ، وَاسْتَغْفَرَ لَهُ رَسُولُک عَلَیهِ وَآلِهِ السَّلامُ فَغَفَرْتَ لَهُ بِرَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
اللّهُمَّ وَقَدْ أَمَّلْتُک وَرَجَوْتُک وَقُمْتُ بَینَ یدَیک وَرَغِبْتُ إِلَیک عَمَّنْ سِواک وَقَدْ أَمَّلْتُ جَزِیلَ ثَوابِک، وَ إِنِّی لَمُقِرٌّ غَیرُ مُنْکرٍ، وَتائِبٌ إِلَیک مِمَّا اقْتَرَفْتُ، وَعائِذٌ بِک فِی هذَا الْمَقامِ مِمَّا قَدَّمْتُ مِنَ الْأَعْمالِ الَّتِی تَقَدَّمْتَ إِلَی فِیها وَنَهَیتَنِی عَنْها وَأَوْعَدْتَ عَلَیهَا الْعِقابَ؛
وَأَعُوذُ بِکرَمِ وَجْهِک أَنْ تُقِیمَنِی مَقامَ الْخِزْی وَالذُّلِّ یوْمَ تُهْتَک فِیهِ الْأَسْتارُ، وَتَبْدُو فِیهِ الْأَسْرارُ وَالْفَضائِحُ، وَتَرْعَدُ فِیهِ الْفَرائِصُ یوْمَ الْحَسْرَةِ وَالنَّدَامَةِ، یوْمَ الْآفِکةِ، یوْمَ الْآزِفَةِ، یوْمَ التَّغابُنِ، یوْمَ الْفَصْلِ، یوْمَ الْجَزاءِ، یوْماً کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ، یوْمَ النَّفْخَةِ، یوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ، یوْمَ النَّشْرِ، یوْمَ الْعَرْضِ، یوْمَ یقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ، یوْمَ یفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ وَصاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ، یوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ وَأَکنافُ السَّماءِ، یوْمَ تَأْتِی کلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها، یوْمَ یرَدُّونَ إِلَی اللّهِ فَینَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا، یوْمَ لَایغْنِی مَوْلی عَنْ مَوْلی شَیئاً وَلَا هُمْ ینْصَرُونَ إِلّا مَنْ رَحِمَ اللّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ؛
یوْمَ یرَدُّونَ إِلی عالِمِ الْغَیبِ وَالشَّهادَةِ، یوْمَ یرَدُّونَ إِلَی اللّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ، یوْمَ یخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً کأَنَّهُمْ إِلی نُصُبٍ یوفِضُونَ وَکأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ مُهْطِعِینَ إِلَی الدَّاعِی إِلَی اللّهِ یوْمَ الْواقِعَةِ، یوْمَ تُرَجُّ الْأَرْضُ رَجَّاً، یوْمَ تَکونُ السَّماءُ کالْمُهْلِ وَتَکونُ الْجِبَالُ کالْعِهْنِ وَلَا یسْأَلُ حَمِیمٌ حَمِیماً، یوْمَ الشَّاهِدِ وَالْمَشْهُودِ، یوْمَ تَکونُ الْمَلائِکةُ صَفّاً صَفّاً.
اللّهُمَّ ارْحَمْ مَوْقِفِی فِی ذلِک الْیوْمِ بِمَوْقِفِی فِی هذَا الْیوْمِ، وَلَا تُخْزِنِی فِی ذلِک مَوْقِفِ بِما جَنَیتُ عَلَی نَفْسِی، وَاجْعَلْ یا رَبِّ فِی ذلِک الْیوْمِ مَعَ أَوْلِیائِک مُنْطَلَقِی، وَفِی زُمْرَةِ مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَیتِهِ عَلَیهِمُ السَّلامُ مَحْشَرِی؛
وَاجْعَلْ حَوْضَهُ مَوْرِدِی وَفِی الْغُرِّ الْکرامِ مَصْدَرِی، وَأَعْطِنِی کتَابِی بِیمِینِی حَتَّی أَفُوزَ بِحَسَناتِی، وَتُبَیضَ بِهِ وَجْهِی، وَتُیسِّرَ بِهِ حِسابِی، وَتُرَجِّحَ بِهِ مِیزانِی، وَأَمْضِی مَعَ الْفَائِزِینَ مِنْ عِبَادِک الصَّالِحِینَ إِلی رِضْوَانِک وَجِنَانِک إِلهَ الْعالَمِینَ.
اللّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِک مِنْ أَنْ تَفْضَحَنِی فِی ذلِک الْیوْمِ بَینَ یدَی الْخَلائِقِ بِجَرِیرَتِی، أَو أَنْ أَلْقَی الْخِزْی وَالنَّدامَةَ بِخَطِیئَتِی، أَوْ أَنْ تُظْهِرَ فِیهِ سَیئَاتِی عَلَی حَسَناتِی، أَوْ أَنْ تُنَوِّهَ بَینَ الْخَلائِقِ بِاسْمِی، یا کرِیمُ یا کرِیمُ، الْعَفْوَ الْعَفْوَ، السَّتْرَ السَّتْرَ؛
اللّهُمَّ وَأَعُوذُ بِک مِنْ أَنْ یکونَ فِی ذلِک الْیوْمِ فِی مَواقِفِ الْأَشْرارِ مَوْقِفِی، أَوْ فِی مَقامِ الْأَشْقِیاءِ مَقامِی، وَ إِذا مَیزْتَ بَینَ خَلْقِک فَسُقْتَ کلّاً بِأَعْمالِهِمْ زُمَراً إِلی مَنازِلِهِمْ فَسُقْنِی بِرَحْمَتِک فِی عِبادِک الصَّالِحِینَ، وَفِی زُمْرَةِ أَوْلِیائِک الْمُتَّقِینَ إِلی جَنَّاتِک یا رَبَّ الْعَالَمِینَ.
پس آن حضرت را وداع کن و بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک أَ یهَا الْبَشِیرُ النَّذِیرُ، السَّلامُ عَلَیک أَ یهَا السِّراجُ الْمُنِیرُ، السَّلامُ عَلَیک أَ یهَا السَّفِیرُ بَینَ اللّهِ وَبَینَ خَلْقِهِ، أَشْهَدُ یا رَسُولَ اللّهِ أَ نَّک کنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلابِ الشّامِخَةِ، وَالْأَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ، لَمْ تُنَجِّسْک الْجاهِلِیةُ بِأَ نْجاسِها، وَلَمْ تُلْبِسْک مِنْ مُدْلَهِمَّاتِ ثِیابِها، وَأَشْهَدُ یا رَسُولَ اللّهِ أَ نِّی مُؤْمِنٌ بِک وَبِالْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَیتِک، مُوقِنٌ بِجَمِیعِ مَا أَ تَیتَ بِهِ، راضٍ مُؤْمِنٌ، وَأَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ أَهْلِ بَیتِک أَعْلامُ الْهُدَی، وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقَی، وَالْحُجَّةُ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیا؛
اللّهُمَّ لَاتَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَةِ نَبِیک عَلَیهِ وَآلِهِ السَّلامُ وَ إِنْ تَوَفَّیتَنِی فَإِنِّی أَشْهَدُ فِی مَماتِی عَلَی مَا أَشْهَدُ عَلَیهِ فِی حَیاتِی أَنَّک أَنْتَ اللّهُ لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ وَحْدَک لَاشَرِیک لَک، وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُک وَرَسُولُک، وَأَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ أَهْلِ بَیتِهِ أَوْلِیاؤُک وَأَنْصارُک وَحُجَجُک عَلَی خَلْقِک، وَخُلَفاؤُک فِی عِبادِک، وَأَعْلامُک فِی بِلادِک، وَخُزَّانُ عِلْمِک، وَحَفَظَةُ سِرِّک، وَتَراجِمَةُ وَحْیک.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَبَلِّغْ رُوحَ نَبِیک مُحَمَّدٍ وَآلِهِ فِی ساعَتِی هذِهِ وَفِی کلِّ ساعَةٍ تَحِیةً مِنِّی وَسَلاماً، وَالسَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللّهِ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ لَاجَعَلَهُ اللّهُ آخِرَ تَسْلِیمِی عَلَیک.