عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۸۱
هر روز یکی شور بر این جمع زنی
بنیاد هزار عاقبت را بکنی
تا دور ابد این دوران قائم بود
بر جا فقیران کرم چون تو غنی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۸۳
هرگز به مزاج خود یکی دم نزنی
تا از دم خویش گردن غم نزنی
هر چند ملولی تو یقین است که تو
با اینکه ملولی ز کسی کم نزنی
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۳۶۲
سعد و نحس شب سپید و سیاه
خاتم مقتفی نمی‌شاید
قرصهٔ مه کلیچهٔ سیم است
عقربش صیرفی نمی‌شاید
چون ولیعهد یوسف است امروز
خلق جز یوسفی نمی‌شاید
این رفیع پدر خر زن مزد
از پی مشرفی نمی‌شاید
در چنین تنگنای دار الضرب
زیر چنگی دفی نمی‌شاید
قاضی اسراف می‌کند در جور
این همه مسرفی نمی‌شاید
زی نبی رفت و برد نور نبی
نور دین منطفی نمی‌شاید
هست بغداد گرد کوه، در او
قاضیی فلسفی نمی‌شاید
بگذر از فلسفی که از پی خرج
شاید از فلس فی نمی‌شاید
این سمرقند نیست بغداد است
نقد او غدرفی نمی‌شاید
تا طرازد طراز سکهٔ ملک
خامه‌زن جز صفی نمی‌شاید
بهر آوردن عروس سبا
رای جز آصفی نمی‌شاید
هم صفی به که با سپاه کرم
بخل را هم‌صفی نمی‌شاید
جملةالامر با خواص عمل
نام نامنصفی نمی‌شاید
پروین اعتصامی : مثنویات، تمثیلات و مقطعات
قطعه
بی رنج، زین پیاله کسی می نمی‌خورد
بی دود، زین تنور بکس نان نمیدهند
تیمار کار خویش تو خودخور، که دیگران
هرگز برای جرم تو، تاوان نمیدهند
پروین اعتصامی : مثنویات، تمثیلات و مقطعات
بیت
دل پاکیزه، بکردار بد آلوده مکن
تیرگی خواستن، از نور گریزان شدن است
پروین اعتصامی : مثنویات، تمثیلات و مقطعات
بیت
طائری کز آشیان، پرواز بهر آز کرد
کیفرش، فرجام بال و پر بخون آلودن است
پروین اعتصامی : مثنویات، تمثیلات و مقطعات
بیت
دور جهان، خونی خونخوارهاست
محکمهٔ نیک و بد کارهاست
پروین اعتصامی : مثنویات، تمثیلات و مقطعات
ابیات پراکنده
خیال کژ به کار کژ گواهی است
سیاهی هر کجا باشد، سیاهی است
به از پرهیزکاری، زیوری نیست
چو اشک دردمندان، گوهری نیست
مپوش آئینه کس را به زنگار
دل آئینه است، از زنگش نگهدار
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۲۲
رنج مردم ز پیشی و بیشیست
راحت و ایمنی ز درویشیست
بر گزین زین جهان یکی و بس
گرت با دانش و خرد خویشیست
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۲۳
از دوست پیام آمد کاراسته کن کار
مهر دل پیش آر و فضول از ره بردار
اینست شریعت
اینست طریقت
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۲۵
از دوست به هر چیز چرا بایدت آزرد
کین عیش چنین باشد گه شادی و گه درد
گر خوار کند مهتر خواری نکند عیب
چون باز نوازد شود آن داغ جفا سرد
صد نیک به یک بد نتوان کرد فراموش
گر خار بر اندیشی خرما نتوان خورد
او خشم همی گیرد تو عذر همی خواه
هر روز به نو یار دگر می‌نتوان نکرد
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۲۶
آری چنین کنند کریمان که شاه کرد
سوی رهی بچشم بزرگی نگاه کرد
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۲۷
هر آن شمعی که ایزد برفروزد
کسی کش پف کند سبلت بسوزد
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۲۸
برون ز گوشه بهشت برین سقر باشد
فزون ز توشه شکر معده بار خر باشد
هر آنکه توشهٔ روزی و گوشه‌ای دارد
به راستی ملک ملک بحر و بر باشد
زیادت از سرت ار یک کله بدست آری
به خاکپای قناعت که درد سر باشد
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۳۴
ما دل آسوده تا خدا چه کند
خواجه در حیله تا به ما چه کند
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۳۶
کار همه راست چنانکه بباید
حال شادیست شاد باشی شاید
انده و اندیشه را دراز چه داری
دولت تو خود همان کند که بباید
رای وزیران ترا به کار نیاید
هر چه صوابست بخت خود فرماید
چرخ نیارد بدیل تو ز خلایق
وانکه ترا زاد نیز چون تو نزاید
ایزد هرگز دری نبندد بر تو
تا صد دیگر به بهتری نگشاید
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۴۴
معدن شادیست این معدن جود و کرم
قبلهٔ ما روی یار قبلهٔ هر کس حرم
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۴۵
دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام
بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند
دگر که عاشق گویند عاشقان را نام
دریغم آید چون مر ترا نکو خوانند
دریغم آید چون بر رهیت عاشق نام
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۵۳
با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین
با هر که نیست عاشق کم گوی و کم نشین
باشد که در وصال تو بینند روی دوست
تو نیز در میانهٔ ایشان نه‌ای ببین
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۵۶
ما و همین دوغ وا و ترب و ترینه
پختهٔ امروز یا ز باقی دینه
عز ولایت به ذل عزل نیرزد
گرچه ترا نور حاج تا به مدینه