عبارات مورد جستجو در ۲۷۶۱ گوهر پیدا شد:
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۷۱
غم را بر او گزیده میباید کرد
وز چاه طمع بریده میباید کرد
خون دل من ریخته میخواهد یار
این کار مرا به دیده میباید کرد
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۷۴
قاصد پی اینکه بنده خندان نشود
پنهان مکن از بنده که پنهان نشود
گر بر در باغی بنویسی زندان
باغ از پی آن نوشته زندان نشود
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۹۳
آندیده که هست عاشق گلزارش
مشغول کجا کند سر هر خارش
گر راست بود یار دهد پرگارش
ور کژ نگردد راست نیاید کارش
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۲۱
با پیر خرد نهفته میگویم دوش
کز من سخن از سر جهان هیچ مپوش
نرمک نرمک مرا همی گفت بگوش
کین دیدنیست گفتنی نیست خموش
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۵۳
اندر طلب دوست همی بشتابم
عمرم به کران رسید و من در خوابم
گیرم که وصال دوست در خواهم یافت
این عمر گذشته را کجا دریابم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۹۱
تا چند بهر زه چون غباری گردم
گه بر سر که گه سوی غاری گردم
تا چند چو طفل بر نگاری گردم
یک چند گهی بگرد یاری گردم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۰۳
تا میرود آن نگار ما میرانیم
پیمانه چو پر شود فرو گردانیم
چون بگذرد این سر که درین آب و گلست
در صبح وصال دولتش خندانیم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۶۶
در راه نیاز فرد باید بودن
پیوسته حریص درد باید بودن
مردی نبود گریختن سوی وصال
هنگام فراق مرد باید بودن
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۰۳
گفتم مکن ایروت حسن خوت حسن
من دزد نیم مبند دستم بر سن
گفتا که کجائی تو هنوز ای همه فن
حقا که چنان شوی که کبرت ستسن
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۰۴
ای از تو مرا گوش پرودیده بهی
خوش آنکه ز گوش پای بر دیده نهی
تو مردم دیده‌ای نه آویزهٔ گوش
از گوش بدیده آ که در دیده نهی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۸۲
با زهره و با ماه اگر انبازی
رو خانه ز ماه ساز اگر میسازی
بامی که به یک لگد فرو خواهد شد
آن به که لگد زنی فرو اندازی
پروین اعتصامی : مثنویات، تمثیلات و مقطعات
قطعه
ما نیز در دیار حقیقت، توانگریم
کالای ما چو وقت رسد، کارهای ماست
ما روی خود ز راه سعادت نتافتیم
پیران ره، بما ننمودند راه راست
سعدی : مفردات
بیت ۱۳
از مایهٔ بیسود نیاساید مرد
مار از دم خویش چند بتواند خورد
سعدی : مفردات
بیت ۲۸
مرغ جایی رود که چینه بود
نه به جایی رود که چی نبود
سعدی : مفردات
بیت ۳۴
گر هیمه عود گردد و گر سنگ در شود
مشنو که چشم آدمی تنگ پر شود
سعدی : مفردات
بیت ۳۶
بخت در اول فطرت چو نباشد مسعود
مقبل آن نیست که در حال بمیرد مولود
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۵۳
چرخ را آرامگاه عافیت پنداشتم
آشیان کردم تصور، خانهٔ صیاد را
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۲۹۷
نیست صائب ملک تنگ بی‌غمی جای دو شاه
زین سبب طفلان جدل دارند با دیوانه‌ها
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۳۴۷
حرف حق گرچه بلندست ز من چون منصور
سر دارست بسامانتر ازین سر که مراست
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۳۵۸
کار آتش کند آبی که به تلخی بخشند
ورنه دریا به من تشنه‌جگر نزدیک است