عبارات مورد جستجو در ۵۸۳۶ گوهر پیدا شد:
مفاتیح الجنان : زیارت امام على نقى و امام حسن عسکرى (ع)
زیارت حکیمه خاتون دختر امام جواد (ع)
 در کتاب «هدیة الزائرین» فضایل جناب حکیمه دختر امام محمّد تقی(علیه السلام) را که قبرش پایین پا، متصل به ضریح عسکریین است نقل کردیم و گفتیم با مرتبه والایی که برای اوست، در کتاب های زیارتی، برای آن بانوی بزرگ زیارتی ذکر نشده، بنابراین شایسته است او را به جملاتی که در زیارت اولاد امامان(علیهم السلام) نقل شده زیارت کنند یا او را زیارت نمایند به این جملات که در زیارت عمّه مکرّمه اش حضرت فاطمه دختر موسی بن جعفر وارد شده است و آن به این صورت است که به طرف قبله می ایستی و می گویی:
السَّلامُ عَلَی آدَمَ صَِفْوَةِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَی نُوحٍ نَبِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَی إِبْراهِیمَ خَلِیلِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَی مُوسی کلِیمِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَی عِیسی رُوحِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا خَیرَ خَلْقِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا صَفِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللّهِ خاتَمَ النَّبِیینَ، السَّلامُ عَلَیک یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنَ أَبِی طالِبٍ وَصِی رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا فاطِمَةُ سَیدَةَ نِساءِ الْعالَمِینَ، السَّلامُ عَلَیکما یا سِبْطَی الرَّحْمَةِ وَسَیدَی شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ،
السَّلامُ عَلَیک یا عَلِی بْنَ الْحُسَینِ سَیدَ الْعابِدِینَ وَقُرَّةَ عَینِ النَّاظِرِینَ؛ السَّلامُ عَلَیک یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی باقِرَ الْعِلْمِ بَعْدَ النَّبِی، السَّلامُ عَلَیک یا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصَّادِقَ الْبارَّ الْأَمِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ الطَّاهِرَ الطُّهْرَ، السَّلامُ عَلَیک یا عَلِی بْنَ مُوسَی الرِّضَا الْمُرْتَضی، السَّلامُ عَلَیک یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی التَّقِی، السَّلامُ عَلَیک یا عَلِی بْنَ مُحَمَّدٍ النَّقِی النَّاصِحَ الْأَمِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا حَسَنَ بْنَ عَلِی، السَّلامُ عَلَی الْوَصِی مِنْ بَعْدِهِ.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی نُورِک وَسِراجِک، وَوَلِی وَلِیک، وَوَصِی وَصِّیک، وَحُجَّتِک عَلَی خَلْقِک. السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ فاطِمَةَ وَخَدِیجَةَ، السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ، السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ وَلِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا أُخْتَ وَلِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا عَمَّةَ وَلِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی التَّقِی وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ؛
السَّلامُ عَلَیک عَرَّفَ اللّهُ بَینَنا وَبَینَکمْ فِی الْجَنَّةِ، وَحَشَرَنا فِی زُمْرَتِکمْ، وَأَوْرَدَنا حَوْضَ نَبِیکمْ، وَسَقانا بِکأْسِ جَدِّکمْ مِنْ یدِ عَلِی بْنِ أَبِی طالِبٍ، صَلَواتُ اللّهِ عَلَیکمْ، أَسْأَلُ اللّهَ أَنْ یرِینا فِیکمُ السُّرُورَ وَالْفَرَجَ، وَأَنْ یجْمَعَنا وَ إِیاکمْ فِی زُمْرَةِ جَدِّکمْ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ، وَأَنْ لَایسْلُبَنا مَعْرِفَتَکمْ إِنَّهُ وَلِی قَدِیرٌ،
أَتَقَرَّبُ إِلَی اللّهِ بِحُبِّکمْ، وَالْبَراءَةِ مِنْ أَعْدائِکمْ، وَالتَّسْلِیمِ إِلَی اللّهِ راضِیاً بِهِ غَیرَ مُنْکرٍ وَلَا مُسْتَکبِرٍ، وَعَلَی یقِینِ مَا أَتَی بِهِ مُحَمَّدٌ وَبِهِ راضٍ، نَطْلُبُ بِذلِک وَجْهَک یا سَیدِی اللّهُمَّ وَرِضاک وَالدَّارَ الْآخِرَةَ،
یا حَکیمَةُ اشْفَعِی لِی فِی الْجَنَّةِ فَإِنَّ لَک عِنْدَ اللّهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ. اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک أَنْ تَخْتِمَ لِی بِالسَّعادَةِ فَلَا تَسْلُبْ مِنِّی مَا أَنَا فِیهِ، وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ. اللّهُمَّ اسْتَجِبْ لَنا وَتَقَبَّلْهُ بِکرَمِک وَعِزَّتِک وَبِرَحْمَتِک وَعافِیتِک، وَصَلَّی اللّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ أَجْمَعِینَ وَسَلَّمَ تَسْلِیماً یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
مفاتیح الجنان : زیارت امام على نقى و امام حسن عسکرى (ع)
جلالت سید حسین فرزند امام هادى (ع)
نویسنده گوید: معروف است که در کنار قبر عسکریین قبور عدّه ای از سادات عظام است که از جمله آن ها حسین پسر حضرت امام هادی(علیه السلام) است.
من بر حال حسین آگاه نشدم، ولی آنچه به نظرم می رسد آن است که سیدی جلیل القدر و عظیم الشأن بوده، زیرا از بعضی روایات استفاده می شود که از مولای ما حضرت عسکری(علیه السلام) و برادرش حسین بن علی(علیه السلام) تعبیر به سبطین می کردند و این دو برادر را به دو جدّشان، دو سبط پیامبر رحمت حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) تشبیه می کردند و در روایت ابوالطیب است که صدای حضرت حجّت شبیه به صدای حسین بود.
در کتاب «شجرة الاولیا»، نوشتۀسید فقیه محدّث حکیم سید احمد اردکانی یزدی، در ذکر اولاد حضرت هادی(علیه السلام) است که حسین فرزند آن حضرت از زاهدان و عابدان بود و به امامت برادرش اعتراف داشت و شاید جستجوگر ماهر، غیر از آنچه ذکر شد، چیزی را بیابد که دلالت بر جلالت حسین کند.
مفاتیح الجنان : زیارت امام على نقى و امام حسن عسکرى (ع)
سید محمد فرزند حضرت امام على نقى (ع)
 امام زاده سید محمّد، فرزند حضرت هادی(علیه السلام) را در نزدیکی قریه بلد، یک منزلی سامره، مزاری است مشهور و به جلالت مقام و بروز کرامات معروف، عموم مردم به زیارتش مشرّف می شوند و نذرها و هدایای بسیار به آنجا می برند و حاجات می طلبند و تمامی اعراب آن حدود، از او بیم دارند و حساب می برند.
کرامات بسیار از آن بزرگوار نقل شده که این مختصر جای بیانش نیست و در جلالت آن جناب بس است که قابلیت و صلاحیت مقام امامت داشت و فرزند بزرگ تر حضرت هادی(علیه السلام) بود و حضرت عسکری(علیه السلام) در مرگ او گریبان چاک زد!
شیخ ما ثقة الاسلام نوری اعتقاد عظیمی به زیارت آن بزرگوار داشته و در تعمیر بقعه و ضریح مبارکش کوشش کرده است و صورت کتیبه ای که بر ضریح شریفش نوشته چنین است:
هذا مَرقَدُ السَّیّدُ الجَلیلِ، أبی جَعفَر، مُحَمَّد بنِ الإِمامِ أبِی الحَسَنِ، عَلی الهادی عَلَیهِ السَّلام، عَظیمِ الشَّأنِ، جَلیلِ القَدرِ، و کانَتِ الشّیعَةُ تَزعُمُ أَنَّهُ الإمامُ بَعدَ أبیهِ عَلَیهِ السلام، فَلما تُوفی، نَصَّ أبُوهُ عَلی أخیهِ أبی مُحَمَّدٍ الّزکی عَلَیهِ السَّلامُ، و قالَ لَهُ: أَحْدِثْ للِه شُکْرَاً، فَقَدْ أَحْدَثَ فیکَ أمرًا. خَلَّفَهُ أبُوهُ فی المَدینَةِ طِفلاً، وَ قَدِمَ عَلَیهِ فی سامِراء مُشْتَدْاً، وَ نَهَضَ إلی الُّرجُوع إلَی الحجازِ، وَ لَمّا بَلَغَ بَلَدَ عَلی تسعَةِ فَراسِخَ، مَرِضَ و تُوُفّی، وَ مَشهَدُهُ هُناکَ وَ لَمَّا تُوُفیَ، شَقَّ أبُو مُحَمَّدٍ عَلَیهِ ثَوبَهُ، وَ قالَ فی جَوابِ مَن عابَهُ عَلَیهِ: قَد شَقَّ موسی عَلی أخیهِ هارون، و کانَت وَفاتُهُ فی حُدُودِ اثْنَینِ و خَمسینَ بَعدَ المِائَتَینِ.
این آرامگاه سید بزرگوار ابی جعفر محمد فرزند امام ابی الحسن علی هادی (درود بر او) است، وی را مقامی بزرگ و منزلتی والا است، شیعه گمان می کرده او پس از پدرش (درود بر او) امام می باشد، زمانی که از دنیا رفت، پدر او بر امامت برادرش ابی محمد زکی (درود بر او) تصریح کرد و به او فرمود: برای خدا شکری تازه کن که دستورش را درباره تو تازه کرد، پدرش او را درحالی که کودک بود، در مدینه گذاشت و او پس از اینکه جوانی برومند شد در سامرّا به حضور پدر رسید، آنگاه تصمیم به بازگشت به حجاز گرفت، زمانی که به منطقه «بلد» در نُه فرسنگی سامرا رسید بیمار شد و از دنیا رفت و زیارتگاهش در همان جاست، همین که وفات یافت ابو محمد برای او گریبان چاک کرد و در پاسخ کسانی که بر او عیب گرفتند فرمود: موسی هم برای برادرش هارون گریبان چاک زد و سال وفاتش در حدود دویست و پنجاه ودو بود.
مفاتیح الجنان : آداب سرداب مطهر
آداب سرداب مطهر
پیش از شروع موضوع، بر مطلبی آگاهی می دهم که در کتاب «هدیة»، از کتاب «تحیة» نقل کردیم و آن مطلب این است:
سرداب مطهّر داخل در خانه آن بزرگواران بود و راه ورود به آن سرداب در قدیم، یعنی پیش از بنای جدید و ساختن صحن و قبّه و حرم، از پشت سر، نزدیک به قبر نرجس خاتون بود و شاید الآن در رواق باشد. از آنجا پایین می رفتند، دالان طولانی تاریکی داشت، چون از آنجا می گذشتند به در سرداب غیبت می رسیدند که اکنون آینه کاری شده و از طرف قبله پنجره ای به صحن عسکریین باز می شود و آن در از وسط این سرداب باز می شد که اکنون جای کاشی کاری دیوار آن را به صورت محرابی ساخته اند و همه اعمال این سه امام [حضرت هادی(ع)، امام حسن عسکری(ع) و امام زمان(عج)] در یک حرم انجام می شد؛ لذا شهید اول در کتاب «مزار»، بعد از زیارت عسکریین زیارت سرداب را ذکر کرده، پس از آن زیارت نرجس خاتون را.
در حدود یک صد سال و اندی پیش از این، مؤمن مؤید و انسان مسدّد، احمدخان دُنبلی، صحن آن دو امام را به صورتی که اکنون موجود است با هزینه نمودن مبلغی گزاف جدا کرد و برای آن روضه و قبّه عالیه ای ساخت و برای سرداب مطهّر، صحنی جداگانه و ایوان و راه و پلّه ای مستقل و دهلیز و سردابی جدا برای زنان بنا کرد، به شکلی که الآن دیده می شود و راه اولیه و پله ها و درب سرداب به کلّی بسته شد و نشانی از آن ها نیست و جایی برای بجا آوردن بعضی از آداب وارده نمانده است، ولی جایگاه قسمتی از زیارات که اصل سرداب شریف است تغییری نکرده.
بر اساس پی جویی در تمام زیارات و تصریح علما، از هر دری که ورود به حرم شریف هر امامی از آنجا رسم شده خواندن اذن دخول را باید رعایت کرد و در آن حرم محترم نباید بدون اذن وارد شد.
بدان که «اذن دخول ویژه سرداب مطهّر»، همان زیارتی است که پس از این خواهد آمد و ابتدای آن «السَّلامُ عَلَیْک یَا خَلیفَةَ اللّه» است که در پایان آن جملات اذن دخول گفته می شود و باید آن زیارت را در کنار درِ سرداب، پیش از پایین رفتن از پلّه ها خواند.
اذن دخولی دیگر سیّد ابن طاووس نقل کرده که از نظر عبارات نزدیک به همان «اذن دخول اول» است که در فصل دوم از باب زیارات نقل کردیم.
اذن دخولی دیگر، علاّمه مجلسی از نسخه ای قدیمی نقل فرموده است که اول آن این عبارات است: «اللّهُمَّ إِنَّ هذِهِ بُقْعَةٌ طَهَّرْتَها وَعَقْوَةٌ شَرَّفْتَها» که ما نیز آن را پس از اذن دخول عام نقل کردیم، به آنجا رجوع کن و به آن جملات اذن دخول بخواه.
مفاتیح الجنان : زیارات جامعه
زیارت سوم جامعه
زیارتی است که علاّمه مجلسی آن را در کتاب «تحفة الزائر»، زیارت هشتم از زیارت های جامعه قرار داده و فرموده: این زیارتی است که سید ابن طاووس، در ضمن دعاهای عرفه از حضرت صادق(علیه السلام) روایت کرده و در هر زمان و هر مکان که باشد می توان آن را خواند به ویژه در روز عرفه و زیارت این است:
السَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا نَبِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا خِیرَةَ اللّهِ مِنْ خَلْقِهِ، وَأَمِینَهُ عَلَی وَحْیهِ، السَّلامُ عَلَیک یا مَوْلای یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا مَوْلای أَنْتَ حُجَّةُ اللّهِ عَلَی خَلْقِهِ، وَبابُ عِلْمِهِ، وَوَصِی نَبِیهِ، وَالْخَلِیفَةُ مِنْ بَعْدِهِ فِی أُمَّتِهِ، لَعَنَ اللّهُ أُمَّةً غَصَبَتْک حَقَّک وَقَعَدَتْ مَقْعَدَک، أَنَا بَرِیءٌ مِنْهُمْ وَمِنْ شِیعَتِهِمْ إِلَیک،
السَّلامُ عَلَیک یا فاطِمَةُ الْبَتُولُ، السَّلامُ عَلَیک یا زَینَ نِساءِ الْعالَمِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمِینَ صَلَّی اللّهُ عَلَیک وَعَلَیهِ، السَّلامُ عَلَیک یا أُمَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ، لَعَنَ اللّهُ أُمَّةً غَصَبَتْک حَقَّک، وَمَنَعَتْک مَا جَعَلَهُ اللّهُ لَک حَلالاً، أَنَا بَرِیءٌ إِلَیک مِنْهُمْ، وَمِنْ شِیعَتِهِمْ، السَّلامُ عَلَیک یا مَوْلای یا أَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ الزَّکی، السَّلامُ عَلَیک یا مَوْلای، لَعَنَ اللّهُ أُمَّةً قَتَلَتْک، وَبایعَتْ فِی أَمْرِک وَشایعَتْ، أَنَا بَرِیءٌ إِلَیک مِنْهُمْ وَمِنْ شِیعَتِهِمْ؛
السَّلامُ عَلَیک یا مَوْلای یا أَبا عَبْدِ اللّهِ الْحُسَینَ ابْنَ عَلِی، صَلَواتُ اللّهِ عَلَیک وَعَلَی أَبِیک وَجَدِّک مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ، لَعَنَ اللّهُ أُمَّةً اسْتَحَلَّتْ دَمَک، وَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً قَتَلَتْک وَاسْتَباحَتْ حَرِیمَک، وَلَعَنَ اللّهُ أَشْیاعَهُمْ وَأَتْباعَهُمْ، وَلَعَنَ اللّهُ الْمُمَهِّدِینَ لَهُمْ بِالتَّمْکینِ مِنْ قِتالِکمْ، أَنَا بَرِیءٌ إِلَی اللّهِ وَ إِلَیک مِنْهُمْ،
السَّلامُ عَلَیک یا مَوْلای یا أَبا مُحَمَّدٍ عَلِی بْنَ الْحُسَینِ، السَّلامُ عَلَیک یا مَوْلای یا أَبا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی، السَّلامُ عَلَیک یا مَوْلای یا أَبا عَبْدِ اللّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ؛ السَّلامُ عَلَیک یا مَوْلای یا أَبَا الْحَسَنِ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ، السَّلامُ عَلَیک یا مَوْلای یا أَبَا الْحَسَنِ عَلِی بْنَ مُوسَی،
السَّلامُ عَلَیک یا مَوْلای یا أَبا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی، السَّلامُ عَلَیک یا مَوْلای یا أَبَا الْحَسَنِ عَلِی بْنَ مُحَمَّدٍ، السَّلامُ عَلَیک یا مَوْلای یا أَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی، السَّلامُ عَلَیک یا مَوْلای یا أَبَا الْقاسِمِ مُحَمَّدَ بْنَ الْحَسَنِ صاحِبَ الزَّمانِ، صَلَّی اللّهُ عَلَیک وَعَلَی عِتْرَتِک الطَّاهِرَةِ الطَّیبَةِ،
یا مَوالِی کونُوا شُفَعائِی فِی حَطِّ وِزْرِی وَخَطایای، آمَنْتُ بِاللّهِ وَبِما أُنْزِلَ إِلَیکمْ، وَأَتَوالی آخِرَکمْ بِما أَتَوالی أَوَّلَکمْ، وَبَرِئْتُ مِنَ الْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَاللَّاتِ وَالْعُزَّی، یا مَوالِی أَنَا سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکمْ، وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداکمْ، وَوَلِی لِمَنْ والاکمْ إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ، وَلَعَنَ اللّهُ ظالِمِیکمْ وَغاصِبِیکمْ، وَلَعَنَ اللّهُ أَشْیاعَهُمْ وَأَتْباعَهُمْ وَأَهْلَ مَذْهَبِهِمْ، وَأَبْرَأُ إِلَی اللّهِ وَ إِلَیکمْ مِنْهُمْ.
مفاتیح الجنان : زیارات جامعه
زیارت جامعه أئمة المؤمنین
هر امامی را، در هر زمان از ماه ها و ایام، می توان به آن زیارت کرد و این زیارت را سید ابن طاووس در کتاب «مصباح الزائر» با مقدّماتی از دعا و نماز، در وقت رفتن به سفر زیارت، از ائمه(علیهم السلام) روایت کرده و فرموده است: چون خواستی غسل زیارت کنی، در وقتی که غسل می کنی بگو:
بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَفِی سَبِیلِ اللّهِ وَعَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ، اللّهُمَّ اغْسِلْ عَنِّی دَرَنَ الذُّنُوبِ، وَوَسَخَ الْعُیوبِ، وَطَهِّرْنِی بِماءِ التَّوْبَةِ، وَأَلْبِسْنِی رِداءَ الْعِصْمَةِ، وَأَیدْنِی بِلُطْفٍ مِنْک یوَفِّقُنِی لِصالِحِ الْأَعْمالِ، إِنَّک ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ.
پس هرگاه به در حرم مطهّر نزدیک شدی بگو:
الْحَمْدُلِلّهِ الَّذِی وَفَّقَنِی لِقَصْدِ وَلِیهِ وَزِیارَةِ حُجَّتِهِ، وَأَوْرَدَنِی حَرَمَهُ وَلَمْ یبْخَسْنِی حَظِّی مِنْ زِیارَةِ قَبْرِهِ، وَالنُّزُولِ بِعَقْوَةِ مُغَیبِهِ وَساحَةِ تُرْبَتِهِ. الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی لَمْ یسِمْنِی بِحِرْمانِ مَا أَمَّلْتُهُ، وَلَا صَرَفَ عَنِّی مَا رَجَوْتُهُ، وَلَا قَطَعَ رَجائِی فِیمَا تَوَقَّعْتُهُ، بَلْ أَلْبَسَنِی عافِیتَهُ، وَأَفادَنِی نِعْمَتَهُ، وَآتانِی کرامَتَهُ.
پس هرگاه وارد حرم شدی در برابر ضریح مقدّس بایست و بگو:
السَّلامُ عَلَیکمْ أَئِمَّةَ الْمُؤْمِنِینَ، وَسادَةَ الْمُتَّقِینَ، وَکبَراءَ الصِّدِّیقِینَ، وَأُمَراءَ الصَّالِحِینَ، وَقادَةَ الْمُحْسِنِینَ، وَأَعْلامَ الْمُهْتَدِینَ، وَأَنْوارَ الْعارِفِینَ، وَوَرَثَةَ الْأَنْبِیاءِ، وَصَفْوَةَ الْأَوْصِیاءِ، وَشُمُوسَ الْأَتْقِیاءِ، وَبُدُورَ الْخُلَفاءِ، وَعِبادَ الرَّحْمَانِ، وَشُرَکاءَ الْقُرْآنِ، وَمَنْهَجَ الْإِیمانِ، وَمَعادِنَ الْحَقائِقِ، وَشُفَعاءَ الْخَلائِقِ، وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ.
أَشْهَدُ أَنَّکمْ أَبْوابُ اللّهِ، وَمَفاتِیحُ رَحْمَتِهِ، وَمَقالِیدُ مَغْفِرَتِهِ، وَسَحائِبُ رِضْوانِهِ، وَمَصابِیحُ جِنانِهِ، وَحَمَلَةُ فُرْقانِهِ، وَخَزَنَةُ عِلْمِهِ، وَحَفَظَةُ سِرِّهِ، وَمَهْبِطُ وَحْیهِ، وَعِنْدَکمْ أَماناتُ النُّبُوَّةِ، وَوَدائِعُ الرِّسالَةِ، أَنْتُمْ أُمَناءُ اللّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ، وَعِبادُهُ وَأَصْفِیاؤُهُ، وَأَنْصارُ تَوْحِیدِهِ، وَأَرْکانُ تَمْجِیدِهِ، وَدُعاتُهُ إِلی کتُبِهِ، وَحَرَسَةُ خَلائِقِهِ، وَحَفَظَةُ وَدَائِعِهِ،
لَایسْبِقُکمْ ثَناءُ الْمَلائِکةِ فِی الْإِخْلاصِ وَالْخُشُوعِ وَلَا یضادُّکمْ ذُو ابْتِهالٍ وَخُضُوعٍ؛ أَنَّی وَلَکمُ الْقُلُوبُ الَّتِی تَوَلَّی اللّهُ رِیاضَتَها بِالْخَوْفِ وَالرَّجاءِ، وَجَعَلَها أَوْعِیةً لِلشُّکرِ وَالثَّناءِ، وَآمَنَها مِنْ عَوارِضِ الْغَفْلَةِ، وَصَفَّاها مِنْ سُوءِ الْفَتْرَةِ بَلْ یتَقَرَّبُ أَهْلُ السَّماءِ بِحُبِّکمْ، وَبِالْبَراءَةِ مِنْ أَعْدائِکمْ، وَتَوَاتُرِ الْبُکاءِ عَلَی مُصابِکمْ، وَالاسْتِغْفارِ لِشِیعَتِکمْ وَمُحِبِّیکمْ،
فَأَنَا أُشْهِدُ اللّهَ خالِقِی، وَأُشْهِدُ مَلائِکتَهُ وَأَنْبِیاءَهُ، وَأُشْهِدُکمْ یا مَوالِی أَنِّی مُؤْمِنٌ بِوِلایتِکمْ، مُعْتَقِدٌ لِإِمامَتِکمْ، مُقِرٌّ بِخِلافَتِکمْ، عارِفٌ بِمَنْزِلَتِکمْ، مُوقِنٌ بِعِصْمَتِکمْ، خاضِعٌ لِوِلایتِکمْ؛ مُتَقَرِّبٌ إِلَی اللّهِ بِحُبِّکمْ، وَبِالْبَراءَةِ مِنْ أَعْدائِکمْ، عالِمٌ بِأَنَّ اللّهَ قَدْ طَهَّرَکمْ مِنَ الْفَوَاحِشِ مَا ظَهَرَ مِنْها وَمَا بَطَنَ وَمِنْ کلِّ رِیبَةٍ وَنَجاسَةٍ وَدَنِیةٍ وَرَجاسَةٍ، وَمَنَحَکمْ رایةَ الْحَقِّ الَّتِی مَنْ تَقَدَّمَها ضَلَّ وَمَنْ تَأَخَّرَ عَنْها زَلَّ، وَفَرَضَ طاعَتَکمْ عَلَی کلِّ أَسْوَدَ وَأَبْیضَ،
وَأَشْهَدُ أَنَّکمْ قَدْ وَفَیتُمْ بِعَهْدِ اللّهِ وَذِمَّتِهِ وَبِکلِّ مَا اشْتَرَطَ عَلَیکمْ فِی کتابِهِ، وَدَعَوْتُمْ إِلی سَبِیلِهِ، وَأَنْفَذْتُمْ طاقَتَکمْ فِی مَرْضاتِهِ، وَحَمَلْتُمُ الْخَلائِقَ عَلَی مِنْهاجِ النُّبُوَّةِ وَمَسالِک الرِّسالَةِ، وَسِرْتُمْ فِیهِ بِسِیرَةِ الْأَنْبِیاءِ وَمَذاهِبِ الْأَوْصِیاءِ، فَلَمْ یطَعْ لَکمْ أَمْرٌ، وَلَمْ تُصْغَ إِلَیکمْ أُذُنٌ، فَصَلَواتُ اللّهِ عَلَی أَرْواحِکمْ وَأَجْسادِکمْ.
پس خود را به قبر منوّر می چسبانی و می گویی:
بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی یا حُجَّةَ اللّهِ، لَقَدْ أُرْضِعْتَ بِثَدْی الْإِیمانِ، وَفُطِمْتَ بِنُورِ الْإِسْلامِ، وَغُذِّیتَ بِبَرْدِ الْیقِینِ، وَأُلْبِسْتَ حُلَلَ الْعِصْمَةِ، وَاصْطُفِیتَ وَوُرِّثْتَ عِلْمَ الْکتابِ، وَلُقِّنْتَ فَصْلَ الْخِطابِ، وَأُوضِحَ بِمَکانِک مَعارِفُ التَّنْزِیلِ وَغَوامِضُ التَّأْوِیلِ، وَسُلِّمَتْ إِلَیک رایةُ الْحَقِّ، وَکلِّفْتَ هِدایةَ الْخَلْقِ، وَنُبِذَ إِلَیک عَهْدُ الْإِمامَةِ، وَأُلْزِمْتَ حِفْظَ الشَّرِیعَةِ،
وَأَشْهَدُ یا مَوْلای أَنَّک وَفَیتَ بِشَرائِطِ الْوَصِیةِ، وَقَضَیتَ مَا لَزِمَک مِنْ حَدِّ الطَّاعَةِ، وَنَهَضْتَ بِأَعْبَاءِ الْإِمامَةِ؛ وَاحْتَذَیتَ مِثالَ النُّبُوَّةِ فِی الصَّبْرِ وَالاجْتِهادِ وَالنَّصِیحَةِ لِلْعِبادِ وَکظْمِ الْغَیظِ وَالْعَفْوِ عَنِ النَّاسِ، وَعَزَمْتَ عَلَی الْعَدْلِ فِی الْبَرِیةِ وَالنَّصَفَةِ فِی الْقَضِیةِ، وَوَکدْتَ الْحُجَجَ عَلَی الْأُمَّةِ بِالدَّلائِلِ الصَّادِقَةِ وَالشَّرِیعَةِ النَّاطِقَةِ؛
وَدَعَوْتَ إِلَی اللّهِ بِالْحِکمَةِ الْبالِغَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، فَمُنِعْتَ مِنْ تَقْوِیمِ الزَّیغِ، وَسَدِّ الثُّلَمِ، وَ إِصْلاحِ الْفاسِدِ، وَکسْرِ الْمُعانِدِ، وَ إِحْیاءِ السُّنَنِ، وَ إِماتَةِ الْبِدَعِ، حَتَّی فارَقْتَ الدُّنْیا وَأَنْتَ شَهِیدٌ، وَلَقِیتَ رَسُولَ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَأَنْتَ حَمِیدٌ، صَلَواتُ اللّهِ عَلَیک تَتَرادَفُ وَتَزِیدُ.
سپس به طرف پایین پای مبارک برو و بگو:
یا سادَتِی یا آلَ رَسُولِ اللّهِ، إِنِّی بِکمْ أَتَقَرَّبُ إِلَی اللّهِ جَلَّ وَعَلَا بِالْخِلافِ عَلَی الَّذِینَ غَدَرُوا بِکمْ، وَنَکثُوا بَیعَتَکمْ، وَجَحَدُوا وِلایتَکمْ، وَأَنْکرُوا مَنْزِلَتَکمْ، وَخَلَعُوا رِبْقَةَ طاعَتِکمْ، وَهَجَرُوا أَسْبابَ مَوَدَّتِکمْ، وَتَقَرَّبُوا إِلی فَراعِنَتِهِمْ بِالْبَراءَةِ مِنْکمْ وَالْإِعْراضِ عَنْکمْ،
وَمَنَعُوکمْ مِنْ إِقامَةِ الْحُدُودِ، وَاسْتِئْصالِ الْجُحُودِ، وَشَعْبِ الصَّدْعِ، وَلَمِّ الشَّعَثِ، وَسَدِّ الْخَلَلِ، وَتَثْقِیفِ الْأَوَدِ، وَ إِمْضاءِ الْأَحْکامِ، وَتَهْذِیبِ الْإِسْلامِ، وَقَمْعِ الْآثامِ، وَأَرْهَجُوا عَلَیکمْ نَقْعَ الْحُرُوبِ وَالْفِتَنِ، وَأَنْحَوْا عَلَیکمْ سُیوفَ الْأَحْقادِ، وَهَتَکوا مِنْکمُ السُّتُورَ، وَابْتاعُوا بِخُمْسِکمُ الْخُمُورَ، وَصَرَفُوا صَدَقاتِ الْمَساکینِ إِلَی الْمُضْحِکینَ وَالسَّاخِرِینَ؛
وَذلِک بِما طَرَّقَتْ لَهُمُ الْفَسَقَةُ الْغُواةُ وَالْحَسَدَةُ الْبُغاةُ أَهْلُ النَّکثِ وَالْغَدْرِ وَالْخِلافِ وَالْمَکرِ وَالْقُلُوبِ الْمُنْتِنَةِ مِنْ قَذَرِ الشِّرْک، وَالْأَجْسادِ الْمُشْحَنَةِ مِنْ دَرَنِ الْکفْرِ، الَّذِینَ أَضَبُّوا عَلَی النِّفاقِ وَأَکبُّوا عَلَی عَلائِقِ الشِّقاقِ،
فَلَمَّا مَضَی الْمُصْطَفی صَلَوات اللّهِ عَلَیهِ وَآلِهِ اخْتَطَفُوا الْغِرَّةَ، وَانْتَهَزُوا الْفُرْصَةَ، وَانْتَهَکوا الْحُرْمَةَ، وَغَادَرُوهُ عَلَی فِرَاشِ الْوَفاةِ، وَأَسْرَعُوا لِنَقْضِ الْبَیعَةِ، وَمُخالَفَةِ الْمَوَاثِیقِ الْمُؤَکدَةِ، وَخِیانَةِ الْأَمانَةِ الْمَعْرُوضَةِ عَلَی الْجِبالِ الرَّاسِیةِ، وَأَبَتْ أَنْ تَحْمِلَها وَحَمَلَهَا الْإِنْسانُ الظَّلُومُ الْجَهُولُ ذُو الشِّقاقِ وَالْعِزَّةِ بِالْآثامِ الْمُؤْلِمَةِ وَالْأَنَفَةِ عَنِ الانْقِیادِ لِحَمِیدِ الْعاقِبَةِ؛
فَحُشِرَ سفْلَةُ الْأَعْرابِ وَبَقایا الْأَحْزابِ إِلَی دارِ النُّبُوَّةِ وَالرِّسالَةِ، وَمَهْبِطِ الْوَحْی وَالْمَلائِکةِ، وَمُسْتَقَرِّ سُلْطانِ الْوِلایةِ، وَمَعْدِنِ الْوَصِیةِ وَالْخِلافَةِ وَالْإِمامَةِ حَتَّی نَقَضُوا عَهْدَ الْمُصْطَفَی فِی أَخِیهِ عَلَمِ الْهُدَی وَالْمُبَینِ طَرِیقَ النَّجاةِ مِنْ طُرُقِ الرَّدَی،
وَجَرَحُوا کبِدَ خَیرِ الْوَرَی فِی ظُلْمِ ابْنَتِهِ، وَاضْطِهادِ حَبِیبَتِهِ، وَاهْتِضامِ عَزِیزَتِهِ بَضْعَةِ لَحْمِهِ وَفِلْذَةِ کبِدِهِ، وَخَذَلُوا بَعْلَها، وَصَغَّرُوا قَدْرَهُ، وَاسْتَحَلُّوا مَحارِمَهُ، وَقَطَعُوا رَحِمَهُ، وَأَنْکرُوا أُخُوَّتَهُ، وَهَجَرُوا مَوَدَّتَهُ، وَنَقَضُوا طاعَتَهُ، وَجَحَدُوا وِلایتَهُ؛
وَأَطْمَعُوا الْعَبِیدَ فِی خِلافَتِهِ، وَقادُوهُ إِلی بَیعَتِهِمْ مُصْلِتَةً سُیوفَها، مُقْذِعَةً أَسِنَّـتَها، وَهُوَ ساخِطُ الْقَلْبِ، هَائِجُ الْغَضَبِ، شَدِیدُ الصَّبْرِ، کاظِمُ الْغَیظِ، یدْعُونَهُ إِلَی بَیعَتِهِمُ الَّتِی عَمَّ شُؤْمُهَا الْإِسْلامَ، وَزَرَعَتْ فِی قُلُوبِ أَهْلِهَا الْآثامَ،
وَعَقَّتْ سَلْمانَها، وَطَرَدَتْ مِقْدَادَها، وَنَفَتْ جُنْدُبَها، وَفَتَقَتْ بَطْنَ عَمَّارِها، وَحَرَّفَتِ الْقُرْآنَ، وَبَدَّلَتِ الْأَحْکامَ، وَغَیرَتِ الْمَقامَ، وَأَباحَتِ الْخُمْسَ لِلطُّلَقاءِ، وَسَلَّطَتْ أَوْلادَ اللُّعَناءِ عَلَی الْفُرُوجِ وَالدِّماءِ، وَخَلَطَتِ الْحَلالَ بِالْحَرامِ، وَاسْتَخَفَّتْ بِالْإِیمانِ وَالْإِسْلامِ، وَهَدَمَتِ الْکعْبَةَ؛
وَأَغارَتْ عَلَی دارِ الْهِجْرَةِ یوْمَ الْحَرَّةِ، وَأَبْرَزَتْ بَناتِ الْمُهاجِرِینَ وَالْأَنْصارِ لِلنَّکالِ وَالسَّوْرَةِ، وَأَلْبَسَتْهُنَّ ثَوْبَ الْعارِ وَالْفَضِیحَةِ، وَرَخَّصَتْ لِأَهْلِ الشُّبْهَةِ فِی قَتْلِ أَهْلِ بَیتِ الصَّفْوَةِ، وَ إِبَادَةِ نَسْلِهِ، وَاسْتِئْصالِ شَأْفَتِهِ، وَسَبْی حَرَمِهِ، وَقَتْلِ أَنْصارِهِ، وَکسْرِ مِنْبَرِهِ، وَقَلْبِ مَفْخَرِهِ، وَ إِخْفاءِ دِینِهِ، وَقَطْعِ ذِکرِهِ،
یا مَوالِی فَلَوْ عاینَکمُ الْمُصْطَفَی وَسِهامُ الْأُمَّةِ مُغْرَقَةٌ فِی أَکبادِکمْ، وَرِماحُهُمْ مُشْرَعَةٌ فِی نُحُورِکمْ، وَسُیوفُها مُولَغَةٌ فِی دِمائِکمْ، یشْفِی أَبْناءُ الْعَوَاهِرِ غَلِیلَ الْفِسْقِ مِنْ وَرَعِکمْ، وَغَیظَ الْکفْرِ مِنْ إِیمَانِکمْ؛
وَأَنْتُمْ بَینَ صَرِیـعٍ فِی الْمِحْرَابِ قَدْ فَلَقَ السَّیفُ هامَتَهُ، وَشَهِیدٍ فَوْقَ الْجَنَازَةِ قَدْ شُکتْ أَکفانُهُ بِالسِّهامِ، وَقَتِیلٍ بِالْعَراءِ قَدْ رُفِعَ فَوْقَ الْقَناةِ رَأْسُهُ، وَمُکبَّلٍ فِی السِّجْنِ قَدْ رُضَّتْ بِالْحَدِیدِ أَعْضاؤُهُ، وَمَسْمُومٍ قَدْ قُطِّعَتْ بِجُرَعِ السَّمِّ أَمْعاؤُهُ، وَشَمْلُکمْ عَبَادِیدُ تُفْنِیهِمُ الْعَبِیدُ وَأَبْناءُ الْعَبِیدِ،
فَهَلِ الْمِحَنُ یا سادَتِی إِلّا الَّتِی لَزِمَتْکمْ، وَالْمَصائِبُ إِلّا الَّتِی عَمَّتْکمْ، وَالْفَجَائِعُ إِلّا الَّتِی خَصَّتْکمْ، وَالْقَوارِعُ إِلّا الَّتِی طَرَقَتْکمْ، صَلَوَاتُ اللّهِ عَلَیکمْ وَعَلَی أَرْواحِکمْ وَأَجْسادِکمْ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ.
پس از این، قبر منوّر را ببوس و بگو:
بِأَبِی أَنْتُمْ وَأُمِّی یا آلَ الْمُصْطَفَی، إِنَّا لَانَمْلِک إِلّا أَنْ نَطُوفَ حَوْلَ مَشاهِدِکمْ، وَنُعَزِّی فِیها أَرْواحَکمْ عَلَی هذِهِ الْمَصَائِبِ الْعَظِیمَةِ الْحَالَّةِ بِفِنائِکمْ، وَالرَّزایا الْجَلِیلَةِ النَّازِلَةِ بِساحَتِکمُ، الَّتِی أَثْبَتَتْ فِی قُلُوبِ شِیعَتِکمُ الْقُرُوحَ، وَأَوْرَثَتْ أَکبادَهُمُ الْجُرُوحَ، وَزَرَعَتْ فِی صُدُورِهِمُ الْغُصَصَ،
فَنَحْنُ نُشْهِدُ اللّهَ أَنَّا قَدْ شارَکنا أَوْلِیاءَکمْ وَأَنْصَارَکمُ الْمُتَقَدِّمِینَ فِی إِرَاقَةِ دِماءِ النَّاکثِینَ وَالْقَاسِطِینَ وَالْمَارِقِینَ وَقَتَلَةِ أَبِی عَبْدِاللّهِ سَیدِ شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ عَلَیهِ السَّلامُ یوْمَ کرْبَلاءَ بِالنِّیاتِ وَالْقُلُوبِ وَالتَّأَسُّفِ عَلَی فَوْتِ تِلْک الْمَواقِفِ الَّتِی حَضَرُوا لِنُصْرَتِکمْ، وَعَلَیکمْ مِنَّا السَّلامُ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ.
سپس قبر شریف را بین خود و قبله قرار بده و بگو:
اللّهُمَّ یا ذَا الْقُدْرَةِ الَّتِی صَدَرَ عَنْهَا الْعَالَمُ مُکوَّناً مَبْرُوءاً عَلَیها مَفْطُوراً تَحْتَ ظِلِّ الْعَظَمَةِ فَنَطَقَتْ شَوَاهِدُ صُنْعِک فِیهِ بِأَنَّک أَنْتَ اللّهُ لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ مُکوِّنُهُ وَبَارِئُهُ وَفاطِرُهُ ابْتَدَعْتَهُ لَامِنْ شَیءٍ، وَلَا عَلَی شَیءٍ، وَلَا فِی شَیءٍ، وَلَا لِوَحْشَةٍ دَخَلَتْ عَلَیک إِذْ لَاغَیرُک، وَلَا حاجَةٍ بَدَتْ لَک فِی تَکوِینِهِ وَلَا لِاسْتِعانَةٍ مِنْک عَلَی الْخَلْقِ بَعْدَهُ، بَلْ أَنْشَأْتَهُ لِیکونَ دَلِیلاً عَلَیک بِأَنَّک بائِنٌ مِنَ الصُّنْعِ، فَلا یطِیقُ الْمُنْصِفُ لِعَقْلِهِ إِنْکارَک، وَالْمَوْسُومُ بِصِحَّةِ الْمَعْرِفَةِ جُحُودَک؛
أَسْأَلُک بِشَرَفِ الْإِخْلاصِ فِی تَوْحِیدِک وَحُرْمَةِ التَّعَلُّقِ بِکتابِک وَأَهْلِ بَیتِ نَبِیک أَنْ تُصَلِّی عَلَی آدَمَ بَدِیعِ فِطْرَتِک، وَبِکرِ حُجَّتِک، وَ لِسَانِ قُدْرَتِک، وَالْخَلِیفَةِ فِی بَسِیطَتِک، وَعَلَی مُحَمَّدٍ الْخالِصِ مِنْ صَفْوَتِک، وَالْفاحِصِ عَنْ مَعْرِفَتِک، وَالْغائِصِ الْمَأْمُونِ عَلَی مَکنُونِ سَرِیرَتِک بِمَا أَوْلَیتَهُ مِنْ نِعْمَتِک بِمَعُونَتِک، وَعَلَی مَنْ بَینَهُما مِنَ النَّبِیینَ وَالْمُکرَّمِینَ وَالْأَوْصِیاءِ وَالصِّدِّیقِینَ وَأَنْ تَهَبَنِی لِإِمامِی هذَا.
پس پهلوی روی خود را بر ضریح مبارک بگذار و بگو:
اللّهُمَّ بِمَحَلِّ هذَا السَّیدِ مِنْ طاعَتِک وَبِمَنْزِلَتِهِ عِنْدَک لَاتُمِتْنِی فُجَاءَةً، وَلَا تَحْرِمْنِی تَوْبَةً، وَارْزُقْنِی الْوَرَعَ عَنْ مَحارِمِک دِیناً وَدُنْیا، وَاشْغَلْنِی بِالْآخِرَةِ عَنْ طَلَبِ الْأُولی، وَوَفِّقْنِی لِما تُحِبُّ وَتَرْضی، وَجَنِّبْنِی اتِّباعَ الْهَـوَی وَالاغْتِرارَ بِالْأَباطِیلِ وَالْمُنَی.
اللّهُمَّ اجْعَلِ السَّدادَ فِی قَوْلِی، وَالصَّوابَ فِی فِعْلِی، وَالصِّدْقَ وَالْوَفاءَ فِی ضَمانِی وَوَعْدِی، وَالْحِفْظَ وَالْإِیناسَ مَقْرُونَینَ بِعَهْدِی وَوَعْدِی، وَالْبِرَّ وَالْإِحْسانَ مِنْ شَأْنِی وَخُلْقِی، وَاجْعَلِ السَّلامَةَ لِی شامِلَةً وَالْعافِیةَ بِی مُحِیطَةً مُلْتَفَّةً، وَلَطِیفَ صُنْعِک وَعَوْنِک مَصْرُوفاً إِلَی، وَحُسْنَ تَوْفِیقِک وَیسْرِک مَوْفُوراً عَلَی، وَأَحْینِی یا رَبِّ سَعِیداً وَتَوَفَّنِی شَهِیداً، وَطَهِّرْنِی لِلْمَوْتِ وَمَا بَعْدَهُ؛
اللّهُمَّ وَاجْعَلِ الصِّحَّةَ وَالنُّورَ فِی سَمْعِی وَبَصَرِی، وَالْجِدَةَ وَالْخَیرَ فِی طُرُقِی، وَالْهُدی وَالْبَصِیرَةَ فِی دِینِی وَمَذْهَبِی، وَالْمِیزانَ أَبَداً نَصْبَ عَینِی، وَالذِّکرَ وَالْمَوْعِظَةَ شِعارِی وَدِثارِی، وَالْفِکرَةَ وَالْعِبْرَةَ أُنْسِی وَعِمادِی، وَمَکنِ الْیقِینَ فِی قَلْبِی، وَاجْعَلْهُ أَوْثَقَ الْأَشْیاءِ فِی نَفْسِی وَاغْلِبْهُ عَلَی رَأْیی وَعَزْمِی،
وَاجْعَلِ الْإِرشادَ فِی عَمَلِی، وَالتَّسْلِیمَ لِأَمْرِک مِهادِی وَسَنَدِی، وَالرِّضا بِقَضائِک وَقَدَرِک أَقْصَی عَزْمِی وَ نِهایتِی وَأَبْعَدَ هَمِّی وَغایتِی، حَتَّی لَاأَتَّقِی أَحَداً مِنْ خَلْقِک بِدِینِی، وَلَا أَطْلُبَ بِهِ غَیرَ آخِرَتِی، وَلَا أَسْتَدْعِی مِنْهُ إِطْرائِی وَمَدْحِی؛
وَاجْعَلْ خَیرَ الْعَواقِبِ عاقِبَتِی وَخَیرَ الْمَصایرِ مَصِیرِی، وَأَنْعَمَ الْعَیشِ عَیشِی، وَأَفْضَلَ الْهُدی هُدای، وَأَوْفَرَ الْحُظُوظِ حَظِّی، وَأَجْزَلَ الْأَقْسامِ قِسْمِی وَنَصِیبِی، وَکنْ لِی یا رَبِّ مِنْ کلِّ سُوءٍ وَلِیاً، وَ إِلی کلِّ خَیرٍ دَلِیلاً وَقائِداً، وَمِنْ کلِّ باغٍ وَحَسُودٍ ظَهِیراً وَمانِعاً.
اللّهُمَّ بِک اعْتِدادِی وَعِصْمَتِی وَثِقَتِی وَتَوْفِیقِی وَحَوْلِی وَقُوَّتِی، وَلَک مَحْیای وَمَماتِی، وَفِی قَبْضَتِک سُکونِی وَحَرَکتِی، وَ إِنَّ بِعُرْوَتِک الْوُثْقَی اسْتِمْساکی وَوُصْلَتِی، وَعَلَیک فِی الْأُمُورِ کلِّهَا اعْتِمادِی وَتَوَکلِی، وَمِنْ عَذابِ جَهَنَّمَ وَمَسِّ سَقَرَ نَجاتِی وَخَلاصِی، وَفِی دارِ أَمْنِک وَکرامَتِک مَثْوای وَمُنْقَلَبِی، وَعَلَی أَیدِی سادَتِی وَمَوالِی آلِ الْمُصْطَفَی فَوْزِی وَفَرَجِی.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِناتِ وَالْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِماتِ، وَاغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَی وَمَا وَلَدا وَأَهْلِ بَیتِی وَجِیرانِی وَ لِکلِّ مَنْ قَلَّدَنِی یداً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِناتِ، إِنَّک ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ، [وَالسَّلامُ عَلَیک وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ].
مفاتیح الجنان : صلوات بر حجج طاهره (ع)
صلوات بر حسن و حسین(ع)
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ عَبْدَیک وَوَلِییک، وَابْنَی رَسُولِک، وَسِبْطَی الرَّحْمَةِ، وَسَیدَی شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، أَفْضَلَ مَا صَلَّیتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَوْلادِ النَّبِیینَ وَالْمُرْسَلِینَ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی الْحَسَنِ بْنِ سَیدِ النَّبِیینَ، وَوَصِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ سَیدِ الْوَصِیینَ، أَشْهَدُ أَنَّک یا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ أَمِینُ اللّهِ وَابْنُ أَمِینِهِ، عِشْتَ مَظْلُوماً، وَمَضَیتَ شَهِیداً، وَأَشْهَدُ أَنَّک الْإِمامُ الزَّکی الْهادِی الْمَهْدِی. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَیهِ وَبَلِّغْ رُوحَهُ وَجَسَدَهُ عَنِّی فِی هذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِیةِ وَالسَّلامِ؛
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی الْحُسَینِ بْنِ عَلِی الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ، قَتِیلِ الْکفَرَةِ، وَطَرِیحِ الْفَجَرَةِ، السَّلامُ عَلَیک یا أَبا عَبْدِاللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، أَشْهَدُ مُوقِناً أَنَّک أَمِینُ اللّهِ وَابْنُ أَمِینِهِ، قُتِلْتَ مَظْلُوماً، وَمَضَیتَ شَهِیداً، وَأَشْهَدُ أَنَّ اللّهَ تَعالَی الطَّالِبُ بِثارِک، وَمُنْجِزٌ مَا وَعَدَک مِنَ النَّصْرِ وَالتَّأْییدِ فِی هَلاک عَدُوِّک وَ إِظْهارِ دَعْوَتِک،
وَأَشْهَدُ أَنَّک وَفَیتَ بِعَهْدِ اللّهِ، وَجاهَدْتَ فِی سَبِیلِ اللّهِ، وَعَبَدْتَ اللّهَ مُخْلِصاً حَتَّی أَتاک الْیقِینُ، لَعَنَ اللّهُ أُمَّةً قَتَلَتْک، وَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً خَذَلَتْک، وَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً أَلَّبَتْ عَلَیک، وَأَبْرَأُ إِلَی اللّهِ تَعالی مِمَّنْ أَکذَبَک وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّک وَاسْتَحَلَّ دَمَک،
بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی یا أَبا عَبْدِاللّهِ، لَعَنَ اللّهُ قاتِلَک، وَلَعَنَ اللّهُ خاذِلَک، وَلَعَنَ اللّهُ مَنْ سَمِعَ وَاعِیتَک فَلَمْ یجِبْک وَلَمْ ینْصُرْک، وَلَعَنَ اللّهُ مَنْ سَبَی نِساءَک، أَنَا إِلَی اللّهِ مِنْهُمْ بَرِیءٌ، وَمِمَّنْ والاهُمْ وَمالَأَهُمْ وَأَعانَهُمْ عَلَیهِ، وَأَشْهَدُ أَنَّک وَالْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِک کلِمَةُ التَّقْوَی، وَبابُ الْهُدَی، وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقی، وَالْحُجَّةُ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیا، وَأَشْهَدُ أَنِّی بِکمْ مُؤْمِنٌ، وَبِمَنْزِلَتِکمْ مُوقِنٌ، وَلَکمْ تابِعٌ بِذاتِ نَفْسِی، وَشَرایعِ دِینِی، وَخَواتِیمِ عَمَلِی، وَمُنْقَلَبِی فِی دُنْیای وَآخِرَتِی.
مفاتیح الجنان : صلوات بر حجج طاهره (ع)
صلوات بر موسى بن جعفر(ع)
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی الْأَمِینِ الْمُؤْتَمَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ الْبَرِّ الْوَفِی، الطَّاهِرِ الزَّکی، النُّورِ الْمُبِینِ، الْمُجْتَهِدِ الْمُحْتَسِبِ الصَّابِرِ عَلَی الْأَذی فِیک. اللّهُمَّ وَکما بَلَّغَ عَنْ آبائِهِ مَا اسْتُودِعَ مِنْ أَمْرِک وَنَهْیک، وَحَمَلَ عَلَی الْمَحَجَّةِ، وَکابَدَ أَهْلَ الْعِزَّةِ وَالشِّدَّةِ فِیما کانَ یلْقی مِنْ جُهَّالِ قَوْمِهِ، رَبِّ فَصَلِّ عَلَیهِ أَفْضَلَ وَأَکمَلَ مَا صَلَّیتَ عَلَی أَحَدٍ مِمَّنْ أَطاعَک وَنَصَحَ لِعِبادِک إِنَّک غَفُورٌ رَحِیمٌ.
مفاتیح الجنان : مفاتیح الجنان
زیارت پیامبران عظام (ع)
بدان که تکریم و تعظیم پیامبران عقلاً و شرعاً لازم -﴿لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ﴾- و زیارتشان، پسندیده و راجح است. علما به استحباب زیارت آن بزرگواران تصریح فرموده اند و عدد آن بزرگواران گرچه بسیار، ولی قبرهای معلوم آنان بسیار اندک است و قبور آن هایی که فعلاً در خاطر خود حاضر دارم از این قرار است:
حضرت آدم (علیه السلام) و حضرت نوح (علیه السلام) که این دو بزرگوار در مرقد منوّر حضرت امیرمؤمنان (علیه السلام) مدفونند.
حضرت ابراهیم (علیه السلام) در قدس خلیل که نزدیکی بیت المقدس قرار دارد، مدفون است و در جوار آن حضرت جناب ساره زوجه او و جناب اسحاق(علیه السلام) و یعقوب(علیه السلام) و یوسف(علیه السلام) مدفونند.
حضرت اسماعیل(علیه السلام) و مادرش هاجر در مسجدالحرام در پیرامون حجر مدفونند؛ و نیز قبور بعضی از پیامبران در آنجاست.
از حضرت باقر(علیه السلام) روایت شده: مابین رکن و مقام پر از قبور پیامبران است و از حضرت صادق(علیه السلام) روایت شده که: مابین رکن یمانی و حجرالاسود، هفتاد پیامبر مدفونند.
در بیت المقدس، قبور عده ای از پیامبران مانند حضرت داود(علیه السلام) و سلیمان(علیه السلام) و غیر آن دو بزرگوار قرار دارد که نزد اهل آنجا معروفند.
قبر جناب زکریا(علیه السلام) در شهر حلب مشهور است و برای جناب یونس(علیه السلام) در شریعه کوفه بقعه و قبه ای معروف است و قبر حضرت هود(علیه السلام) و صالح(علیه السلام) در نجف اشرف مشهور و مرقد حضرت ذی الکفل(علیه السلام)در کنار شطّ فرات نزدیک کوفه به مساحت چند فرسخ معروف و در شهر موصل مرقد جرجیس پیغمبر(علیه السلام) و در بیرون شهر قبر شیث هبة الله و در شهر شوش قبر دانیال(علیه السلام) و در برابر مسجد براثا قبر جناب یوشع و غیر این ها (سلام الله علیهم اجمعین) واقع شده است.
در اخبار، زیارت ویژه ای برای این بزرگواران به نظر نرسیده مگر زیارت آدم(علیه السلام) و نوح (علیه السلام) که در باب زیارت حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام) گذشت، ولی از روایت «زیارت جامعه» که ما آن را اول زیارات جامعه قرار دادیم، استفاده می شود که پیامبران هم به آن زیارت می شوند. شاهد بر این مطلب آن که شیخ بزرگوار محمد بن مشهدی در کتاب «مزار» و سید اجلّ علی ابن طاووس در کتاب «مصباح الزائر» و غیر ایشان رضوان الله علیهم در آداب ورود به کوفه، همین زیارت شریفه را برای مشهد حضرت یونس ذکر کرده اند؛ و گمان آن است که نقل زیارت مذکور توسط ایشان، از مفهوم عامّ روایت استفاده شده.
در هر صورت، اگر کسی آن زیارت جامعه را در آرامگاه های شریف پیامبران بخواند مناسب است و چون زیارت در صفحات گذشته ذکر شد، نیازمند به نقل آن در اینجا نیستیم، هرکه می خواهد، به «زیارت اول زیارات جامعه» مراجعه کند و از فیض عظیم آن، خود را بهره مند سازد.
مفاتیح الجنان : زیارت امامزادگان عظام
زیارت حضرت فاطمه معصومه (س)
سیّدۀ جلیله معظّمه حضرت فاطمه دختر موسی بن جعفر(علیه السلام) که به حضرت معصومه(علیهالسلام) شهرت دارد و قبر شریفش در شهر مقدس قم، معروف و مشهور است و دارای بارگاه والا و ضریح و صحن های متعدد و خدمه بسیار و موقوفات زیادی می باشد و روشنی چشم اهل قم و مأوی و پناهگاه عموم مردم است و هر سال جمیعتی فراوان از شهرهای دور، بار سفر می بندند و رنج راه می کشند تا به درک فیوضات، از زیارت آن معظمّه نائل گردند و فضیلت و جلالت آن حضرت از اخبار بسیار، استفاده می شود.
شیخ صدوق به سند حسن [سندی در حد صحیح] از سعدبن سعد روایت کرده است: که از حضرت رضا(علیه السلام) درباره فاطمه دختر موسی بن جعفر سؤال کرد، حضرت فرمود: هر که او را زیارت کند، برای او بهشت است و به سند معتبر دیگر، از فرزند آن حضرت، امام جواد(علیه السلام) روایت شده: که هرکه عمه ی مرا در قم زیارت کند، بهشت برای اوست.
علّامه مجلسی از بعضی کتاب های زیارات، نقل کرده: که علی بن ابراهیم از پدرش، از سعد اشعری قمی، از حضرت رضا(علیه السلام) روایت کرده است که آن حضرت فرمود: ای سعد، از ما نزد شما قبری هست؛ گفتم: فدایت شوم قبر فاطمه، دختر امام موسی(علیه السلام) را می فرمایی؟ فرمود:
بلی، مَنْ زارَها عارِفاً بِحَقِّها فَلَهُ الْجَنَّةُ.
چون به نزد قبر آن حضرت برسی، بالای سر، رو به قبله بایست و «سی وچهار» مرتبه «الله أَکبر» و «سی وسه» مرتبه «سُبْحانَ اللّهِ» و «سی وسه» مرتبه «الْحَمْدُلِلّهِ» بگو، آنگاه بخوان:
السَّلامُ عَلَی آدَمَ صِفْوَةِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَی نُوحٍ نَبِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَی إِبْراهِیمَ خَلِیلِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَی مُوسَی کلِیمِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَی عِیسی رُوحِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا خَیرَ خَلْقِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا صَفِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللّهِ خاتَِمَ النَّبِیینَ،
السَّلامُ عَلَیک یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنَ أَبِی طالِبٍ وَصِی رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا فاطِمَةُ سَیدَةَ نِساءِ الْعالَمِینَ، السَّلامُ عَلَیکما یا سِبْطَی نَبِی الرَّحْمَةِ وَسَیدَی شَبابِ أَهْلِ الْجَّنَةِ، السَّلامُ عَلَیک یا عَلِی بْنَ الْحُسَینِ سِیدَ الْعابِدِینَ وَقُرَّةَ عَینِ النَّاظِرِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی باقِرَ الْعِلْمِ بَعْدَ النَّبِی؛
السَّلامُ عَلَیک یا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصَّادِقَ الْبارَّ الْأَمِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ الطَّاهِرَ الطُّهْرِ، السَّلامُ عَلَیک یا عَلِی بْنَ مُوسَی الرِّضَا الْمُرْتَضی، السَّلامُ عَلَیک یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی التَّقِی، السَّلامُ عَلَیک یا عَلِی بْنَ مُحَمَّدٍ النَّقِی النَّاصِحَ الْأَمِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا حَسَنَ بْنَ عَلِی، السَّلامُ عَلَی الْوَصِی مِنْ بَعْدِهِ.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی نُورِک وَسِراجِک، وَوَلِی وَلِیک، وَوَصِی وَصِیک، وَحُجَّتِک عَلَی خَلْقِک، السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ فاطِمَةَ وَخَدِیجَةَ، السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ، السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ وَلِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا أُخْتَ وَلِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا عَمَّةَ وَلِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ؛
السَّلامُ عَلَیک عَرَّفَ اللّهُ بَینَنا وَبَینَکمْ فِی الْجَنَّةِ، وَحَشَرَنا فِی زُمْرَتِکمْ، وَأَوْرَدَنا حَوْضَ نَبِیکمْ، وَسَقَانا بِکأْسِ جَدِّکمْ مِنْ یدِ عَلِی بْنِ أَبِی طالِبٍ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیکمْ، أَسْأَلُ اللّهَ أَنْ یرِینا فِیکمُ السُّرُورَ وَالْفَرَجَ، وَأَنْ یجْمَعَنا وِإِیاکمْ فِی زُمْرَةِ جَدِّکمْ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ، وَأَنْ لَایسْلُبَنا مَعْرِفَتَکمْ إِنَّهُ وَلِی قَدِیرٌ،
أَتَقَرَّبُ إِلَی اللّهِ بِحُبِّکمْ، وَالْبَراءَةِ مِنْ أَعْدائِکمْ، وَالتَّسْلِیمِ إِلَی اللّهِ راضِیاً بِهِ غَیرَ مُنْکرٍ وَلَا مُسْتَکبِرٍ، وَعَلَی یقِینِ مَا أَتی بِهِ مُحَمَّدٌ وَبِهِ راضٍ، نَطْلُبُ بِذلِک وَجْهَک یا سَیدِی اللّهُمَّ وَرِضاک وَالدَّارَ الْآخِرَةَ، یا فاطِمَةُ اشْفَعِی لِی فِی الْجَنَّةِ فَإِنَّ لَک عِنْدَ اللّهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ.
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک أَنْ تَخْتِمَ لِی بِالسَّعادَةِ فَلَا تَسْلُبْ مِنِّی مَا أَنَا فِیهِ، وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ. اللّهُمَّ اسْتَجِبْ لَنا وَتَقَبَّلْهُ بِکرَمِک وَعِزَّتِک وَبِرَحْمَتِک وَعافِیتِک، وَصَلَّی اللّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ أَجْمَعِینَ وَسَلَّمَ تَسْلِیماً یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
مفاتیح الجنان : زیارت امامزادگان عظام
زیارت حضرت عبد العظیم (ع)
امامزاده ی لازم التعظیم، جناب عبدالعظیم که نَسَب شریفش به چهار واسطه، به سبط جلیل حضرت خیر الوری، امام حسن مجتبی(علیه السلام) به این طریق منتهی می گردد: عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن الحسن بن زید بن الحسن بن علی بن ابی طالب.
قبر شریفش در منطقه ری معلوم و مشهور و مأوی و پناهگاه عموم مردم است و بلندی مقام و جلالت شأن آن حضرت، روشن تر از آفتاب است، چه آن بزرگوار، علاوه بر آنکه از دودمان حضرت خاتم النبیین(صلی الله علیه وآله) می باشد، از بزرگان راویان و معتبرترین علما و زاهدان و عابدان و صاحب تقوا و پرهیز و از اصحاب حضرت جواد(علیه السلام) و حضرت هادی(علیه السلام) است و به خدمت ایشان، نهایت توسّل و سراپا پیوند و اتصال را داشته است و از آن بزرگواران، احادیث بسیار روایت کرده.
صاحب کتاب «خطب امیرالمؤمنین» و کتاب «یوم و لیله» است و اوست که دین خود را بر امام زمانش حضرت هادی(علیه السلام) عرضه کرد و حضرت او را تصدیق کرد و فرمود:
یا أَبَا الْقَاسِمِ، هَذَا وَ اللَّهِ دِینُ اللَّهِ الَّذِی ارْتَضَاهُ لِعِبَادِهِ، فَاثْبُتْ عَلَیهِ، ثَبَّتَک اللَّهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ.
صاحب بن عبّاد، رساله مختصری در حالات آن جناب نوشته که شیخ ما، مرحوم ثقة الاسلام نوری، در خاتمه «مستدرک»، آن را نقل کرده؛ در آن کتاب و در رجال شیخ نجاشی آمده: که حضرت عبدالعظیم از سلطان زمان خود ترسید و گریخت و به عنوان آنکه پیام رسان و پیک است، در شهرها گردش می کرد تا به ری آمد و در میان ساربانان مخفی شد و بنا بر روایت نجاشی در سردابی در خانه یکی از شیعیان، در سکة الموالی پنهان گشت.
و در آنجا عبادت خدا می کرد و روزها را روزه می داشت و شب ها به نماز می ایستاد و پنهان از دید مردم بیرون می آمد و قبری را که در برابر قبر او به فاصله یک راهرو است زیارت می کرد و می گفت: این قبر مردی از فرزندان موسی بن جعفر است و پیوسته در آنجا بود و یکی دو نفر از شیعه، از احوال او باخبر شدند تا آنکه بیشتر مردم ری او را شناختند.
پس شخصی از شیعیان، حضرت رسالت پناه را در خواب دید که فرمود: مردی از فرزندان مرا، از سکة الموالی بر خواهند داشت و کنار درخت سیب، در باغ عبدالجبّار بن عبدالوّهاب، دفن خواهند کرد و اشاره فرمود به همان مکانی که در آنجا دفن شد، بیننده خواب نزد صاحب باغ رفت تا آن درخت و جایش را از صاحب باغ بخرد؛ مالک باغ به او گفت: این درخت و جایش را برای چه می خری؟ خریدار خوابش را تعریف کرد، صاحب باغ گفت: من نیز چنین خوابی دیده ام و جای این درخت را با تمام باغ وقف بر آن سید و سایر شیعیان کرده ام که اموات خود را در آنجا دفن کنند.
حضرت عبدالعظیم پس از مدتی بیمار شد و بر اثر آن بیماری به رحمت ایزدی پیوست، چون او را برای غسل دادن برهنه کردند، در جیب لباسش ورقه ای یافتند که نسب شریف خود را در آن نوشته بود: منم ابوالقاسم عبدالعظیم فرزند عبدالله، فرزند علی، فرزند حسن، فرزند زید، فرزند امام حسن، فرزند علی بن ابی طالب.
صاحب بن عبّاد، در وصف دانش عبدالعظیم فرموده: ابوتراب رویانی روایت کرده که گفت: از ابو حمّاد رازی شنیدم که می گفت: در شهر «سُرَّمن رأی» بر حضرت امام علی النقی(علیه السلام) وارد شدم، پس پاره ای از مسائل حلال و حرام خود را، از آن حضرت پرسیدم. سؤالات مرا پاسخ دادند، زمانی که برای بیرون آمدن از «سرّمن رای» با آن حضرت وداع کردم به من فرمودند: ای حمّاد هرگاه چیزی از امور دینت بر تو مشکل شد، در ناحیه خود، یعنی در شهر ری، از عبدالعظیم بن عبدالله حسنی بپرس و سلام مرا به او برسان.
محققّ داماد در کتاب «رواشح» گفته: احادیث بسیاری در فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم روایت شده، از جمله آمده است: هرکه قبر او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می شود و شیخ بزرگوار شهید ثانی در حواشی کتاب «خلاصه» همین روایت را از بعض نَسَب شناسان نقل فرموده.
و ابن بابویه و ابن قولویه به سند معتبر روایت کرده اند: که مردی از اهل ری، خدمت حضرت امام علی النقی(علیه السلام) رفت، حضرت پرسید کجا بودی؟ عرض کرد به زیارت امام حسین(علیه السلام) رفته بودم، فرمود: اگر قبر عبدالعظیم را که نزد شماست، زیارت می کردی، هرآینه مانند کسی بودی که امام حسین(علیه السلام) را زیارت کرده باشد.
فقیر گوید: علما برای آن بزرگوار زیاراتی نقل نکرده اند، مگر فخر المحققین آقا جمال الدین که در کتاب «مزار» خود فرموده: زیارت آن حضرت به این صورت مناسب است:
السَّلامُ عَلَی آدَمَ صَِفْوَةِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَی نُوحٍ نَبِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَی إِبْراهِیمَ خَلِیلِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَی مُوسَی کلِیمِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَی عِیسَی رُوحِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا خَیرَ خَلْقِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا صَفِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللّهِ خاتَمَ النَّبِیینَ،
السَّلامُ عَلَیک یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنَ أَبِی طالِبٍ وَصِی رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا فاطِمَةُ سَیدَةَ نِساءِ الْعالَمِینَ، السَّلامُ عَلَیکما یا سِبْطَی الرَّحْمَةِ وَسَیدَی شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، السَّلامُ عَلَیک یا عَلِی بْنَ الْحُسَینِ سَیدَ الْعابِدِینَ وَقُرَّةَ عَینِ النَّاظِرِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی باقِرَ الْعِلْمِ بَعْدَ النَّبِی، السَّلامُ عَلَیک یا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصَّادِقَ الْبارَّ الْأَمِینَ؛
السَّلامُ عَلَیک یا مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ الطَّاهِرَ الْطُّهْرَ، السَّلامُ عَلَیک یا عَلِی بْنَ مُوسَی الرِّضَا الْمُرْتَضی، السَّلامُ عَلَیک یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی التَّقِی، السَّلامُ عَلَیک یا عَلِی بْنَ مُحَمَّدٍ النَّقِی النَّاصِحَ الْأَمِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا حَسَنَ بْنَ عَلِی، السَّلامُ عَلَی الْوَصِی مِنْ بَعْدِهِ.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی نُورِک وَسِراجِک، وَوَلِی وَ لِیک، وَوَصِی وَصِیک، وَحُجَّتِک عَلَی خَلْقِک. السَّلامُ عَلَیک أَیهَا السَّیدُ الزَّکی وَالطَّاهِرُ الصَّفِی، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ السَّادَةِ الْأَطْهارِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ الْمُصْطَفَینَ الْأَخْیارِ، السَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللّهِ وَعَلَی ذُرِّیةِ رَسُولِ اللّهِ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ؛ السَّلامُ عَلَی الْعَبْدِ الصَّالِحِ الْمُطِیعِ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ لِرَسُولِهِ وَلِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ،
السَّلامُ عَلَیک یا أَبَا الْقاسِمِ ابْنَ السِّبْطِ الْمُنْتَجَبِ الْمُجْتَبَی، السَّلامُ عَلَیک یا مَنْ بِزِیارَتِهِ ثَوابُ زِیارَةِ سَیدِ الشُّهَداءِ یرْتَجی، السَّلامُ عَلَیک عَرَّفَ اللّهُ بَینَنا وَبَینَکمْ فِی الْجَنَّةِ، وَحَشَرَنا فِی زُمْرَتِکمْ، وَأَوْرَدَنا حَوْضَ نَبِیکمْ، وَسَقَانا بِکأْسِ جَدِّکمْ مِنْ یدِ عَلِی بْنِ أَبِی طالِبٍ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیکمْ، أَسْأَلُ اللّهَ أَنْ یرِینا فِیکمُ السُّرُورَ وَالْفَرَجَ، وَأَنْ یجْمَعَنا وَ إِیاکمْ فِی زُمْرَةِ جَدِّکمْ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ، وَأَنْ لَا یسْلُبَنا مَعْرِفَتَکمْ إِنَّهُ وَلِی قَدِیرٌ؛
أَتَقَرَّبُ إِلَی اللّهِ بِحُبِّکمْ، وَالْبَراءَةِ مِنْ أَعْدائِکمْ، وَالتَّسْلِیمِ إِلَی اللّهِ راضِیاً بِهِ غَیرَ مُنْکرٍ وَلَا مُسْتَکبِرٍ وَعَلَی یقِینِ مَا أَتی بِهِ مُحَمَّدٌ نَطْلُبُ بِذلِک وَجْهَک یا سَیدِی اللّهُمَّ وَرِضاک وَالدَّارَ الْآخِرَةَ، یا سَیدِی وَابْنَ سَیدِی اشْفَعْ لِی فِی الْجَنَّةِ فَإِنَّ لَک عِنْدَ اللّهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ.
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک أَنْ تَخْتِمَ لِی بِالسَّعادَةِ فَلَا تَسْلُبْ مِنِّی مَا أَنَا فِیهِ، وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ. اللّهُمَّ اسْتَجِبْ لَنا وَتَقَبَّلْهُ بِکرَمِک وَعِزَّتِک وَبِرَحْمَتِک وَعافِیتِک، وَصَلَّی اللّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ أَجْمَعِینَ وَسَلَّمَ تَسْلِیماً یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
فخر المحققین فرموده: در پاره ای از اخبار ذکر شده که امام زاده عبدالعظیم، در هنگام اقامت در شهرری، به طور پنهان از منزل بیرون می آمد و قبری که برابر قبر او به فاصله یک راهرو قرار دارد، زیارت می کرد و می فرمود: این قبر مردی از فرزندان موسی بن جعفر(علیه السلام) است و اکنون قبری در آنجاست، منسوب به امام زاده حمزه، فرزند موسی بن جعفر(علیه السلام) و ظاهراً همان قبری است که امام زاده عبدالعظیم آن را زیارت می نمود.
ان شاء الله او را هم باید زیارت کرد و در زیارتش، «همین زیارت» [حضرت عبدالعظیم] را تا «الْمُطِیعِ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ» می توان خواند و دنباله زیارت را که خاص حضرت عبدالعظیم است نباید خواند، پایان سخن فخرالمحققّین.
در صحن امام زاده حمزه [و حضرت عبدالعظیم در شهر ری]، قبر شیخ جلیل سعید، قدوة المفسّرین، جمال الدین ابو الفتوح حسین بن علی خزاعی صاحب تفسیر معروف قرار دارد، باید آن جناب را هم زیارت کرد و همچنین از زیارت جناب شیخ صدوق رئیس المحدثین، معروف به ابن بابویه که در نزدیکی شهر حضرت عبدالعظیم است، نباید غفلت کرد.
امام سجاد علیه‌السلام : رساله حقوق
حق مملوک (خدمتكار)
و أما حق رعيتك بملك اليمين فأن تعلم أنه خلق ربك و لحمك و دمك و أنك تملكه لا أنت صنعته دون الله و لا خلقت له سمعا و لا بصرا و لا أجريت له رزقا؛ و لكن الله كفاك ذلك بمـن سخـره لك وائتمنـك عليه واستودعـك اياه لتحفظـه فيـه و تسير فيـه بسيرته فتطعمه مما تأكل و تلبسه مما تلبس و لا تكلفه ما لا يطيق ؛ فان كرهت(ـه) خرجت إلى الله منه واستبدلت به ولم تعذب خلق الله ؛ ولا قوة الا بالله
ساختار و قالب‌های شعری : قالب های شعر کهن فارسی
قصیده
اولین قالب شعری است كه از نیمه قرن سوم هـ . ق در ادبیات فارسی به تقلید از شعر عربی پدید آمد و تا روزگار ما مورد توجه شاعران بوده است.
شعری است كه مصراع اول با مصراع های زوج آن با هم قافیه است.
تعداد ابیات آن از پانزده بیت بیشتر است.
محتوای قصیده می تواند مدح، ستایش، وصف و پند و اندرز و حكمت و عرفان و رثاء و مرثیه باشد.
از قصیده سرایان معروف، رودكی، منوچهری و ناصرخسرو و سنایی و قصیده سرای معاصر ملك الشعرای بهار و امیری فیروزكوهی است.

قصیده از حیث مضمون و محتوا، از آغاز تا امروز دستخوش دگرگونی هایی شده است که می‏توان به اجمال به شرح زیر بیان کرد:

الف) در روزگار سامانیان اغلب به مدح و ستایش در حد اعتدال و مبالغه‏های شاعرانه پرداخته می شده است.

ب) در دوران غزنویان و سلجوقیان به مدح و ستایش سلاطین و وزرا و امرا با تملق و چاپلوسی به حد غلو و افراط در طرح تقاضا به حد سوال و تکدی می رسیده است.

پ) ناصر خسرو، با ایجاد تحول و انقلاب در مضمون قصیده، آن را در خدمت توجیه و تبیین مبانی اعتقادی آیین اسماعیلیان در آورد.

ت) سنایی غالب قصیده را به مضامین دینی و عرفانی و زهدیات و قلندریات تخصیص داد و شیوه‏ی او به وسیله‏ی عطار، شمس مغربی، اوحدی، خواجو، جامی و دیگران دنبال شد.

ث) سعدی و به تبع او سیف فرغانی قصیده را بیشتر در استخدام طرح مسائل اخلاقی و اجتماعی درآوردند.

ج) از دوران مشروطیت به این سو، قصیده بیشتر در خدمت مسائل سیاسی، اجتماعی، میهنی و ملی و ستایش آزادی قرار گرفته و در تهییج عواطف و احساسات و تنویر افکار جامعه ی کتاب خوان نقش بسزایی داشته است. شاخصترین قصاید از این نوع را می توان در دیوان ملک‏الشعرا بهار سراغ گرفت.

قوانین و اصطلاحات

قصیده دارای اصطلاحاتی خاص خود است. بیت اول آن مطلع نامیده می‌شود. به چند بیت ابتدایی قصیده تشبیب، نسیب و یا تغزل گفته می‌شود که همان نقش مقدمه را ایفا می‌کند.
تخلص به حلقه واسطه میان تغزل و مدح یا تنه اصلی شعر گفته می‌شود.
ابیات پایانی قصیده نیز معمولا به ثنا و دعا اختصاص دارند.
به لحاظ طولانی بودن قصیده و یکسان بودن قوافی، گاه شاعر مجبور به تجدید مطلع می‌شود. یعنی مصرع اول بیتی در اواسط قصیده با مصرع های زوج هم قافیه می‌گردد. پس از آن شاعر اجازه دارد که قوافی تکراری با بخش قبلی را در شعر خود استفاده نماید.

خاقانی شروانی و سعدی شیرازی در قصاید خود از روش تجدید مطلع سود برده اند.

شكل آرایش قافیه
---------* -----------*
---------- -----------*

ساختار و قالب‌های شعری : قالب های شعر کهن فارسی
تصنیف
بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی

این شعر منسوب به رودکی را که همراه با چنگ خوانده می شده شاید بتوان تصنیف دانست و از آن به بعد نیز عده ای از شاعران اشعار خویش را همراه با عود و چنگ می خوانده اند.
در قرن ششم و هفتم تصنیف سرائی معمول بوده چنانکه دولتشاه سمرقندی نوشته است عبدالقادر عودی برای ابن حسام هروی (متوفی به سال 737- هـ . ق) تصنیفی سرود.
در روزگار صفویه نیز سرودن تصنیف معمول و متداول بوده است از جمله تصنیف سازان می توان به شاهمراد خوانساری اشاره کرد که تصنیف های متعددی را سرود.
در عهد زندیه تصنیف های زیادی درباره رشادت لطفعلی خان زند سروده شد.
در زمان ناصرالدین شاه قاجار نیز ترانه های زیادی دهان به دهان گشت که می‌توان به تصنیف هائی که درباره ظل السلطان در دوران حکومتش در اصفهان و یا تصنیف درباره ی ماشین دودی شهر ری اشاره شد اما مشهورترین تصنیف ساز دوره قاجاریه میرزا علی اکبر خان شیدا بود که همراه با تصنیف، سه تار می زد.
عارف قزوینی تصنیف ساز و شاعر معروف اولین کسی بود که تصنیف را برای مقاصد سیاسی و میهنی سرود
ملک الشعرای بهار و رهی معیری نیز از تصنیف سازان معروف بودند.

ساختار و قالب‌های شعری : قالب های شعر کهن فارسی
تضمین
تضمین به طور کلی به این معنی است که قطعاتی از شعر شاعر دیگری را در داخل شعر خود بیاورند.
در بین شاعران قدیمی چون حافظ و سعدی و ... تضمین به این معنا بوده است که با ذکر اسم شاعر، مصراع یا بیتی از شعر او را در میان غزل یا قصیده خود بیاورند.
مثلا سعدی غزلی دارد که این گونه شروع می شود:

من از آن روز که در بند تو ام آزادم
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم

و حافظ در غزلی مصراع اول این غزل را به این صورت تضمین کرده است.

زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد مکن تا نَکَنی بنیادم

و در آخر، مصراع سعدی را تضمین می کند و می گوید:

حافظ از جور تو، حاشا که بگرداند روی
من از آن روز که در بند تو ام آزادم

اما تضمین در بین شعرای سده ی اخیر به این معنی است با شعری از شعرای قدیمی مسمط بسازند.
مثلا غزلی از سعدی یا حافظ را تضمین می کنند و با اضافه کردن ابیاتی هم وزن و هم قافیه مصراع های اول آن شعر، شعری می سرایند که در قالب مسمط چهار یا پنج یا شش مصراعی است.
این نوع تضمین در قدیم مرسوم نبوده و در سالهای اخیر متداول شده است.

یکی از تضمین های معروف مربوط به ملک الشعرای بهار است ک غزلی از سعدی را تضمین کرده است.

قسمتی از این شعر در زیر آورده شده است:
ابیاتی نیز مربوط به غزلی از سعدی است که ملک الشعرای بهار آن را در بین شعر خود آورده است.

سعدیا! چون تو کجا نادره گفتاری هست؟
یا چو شیرین سخنت نخل شکر باری هست؟

یا چو بستان و گلستان تو گلزاری هست؟
هیچم ار نیست، تمنای توام باری هست

مشنو ای دوست! که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست

لطف گفتار تو شد دام ره مرغ هوس
به هوس بال زد و گشت گرفتار قفس

پایبند تو ندارد سر دمسازی کس
موسی اینجا بنهد رخت به امید قبس

به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
که به هر حلقه‌ی زلف تو گرفتاری هست

بی‌گلستان تو در دست بجز خاری نیست
به ز گفتار تو بی‌شائبه گفتاری نیست

فارغ از جلوه‌ی حسنت در و دیواری نیست
ای که در دار ادب غیر تو دیاری نیست!

گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهد کاری هست

روز نبود که به وصف تو سخن سر نکنم
شب نباشد که ثنای تو مکرر نکنم

منکر فضل تو را نهی ز منکر نکنم
نزد اعمی صفت مهر منور نکنم

صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم؟
همه دانند که در صحبت گل خاری هست

ساختار و قالب‌های شعری : قالب های نو
نیمایی (آزاد)
شعر نیمایی شعری است با مصراع های كوتاه و بلند كه قافیه در آن نظم خاصی ندارد. درون مایه شعر نیمایی احساسات و تجربیات فردی، عشق، سیاست و ... است.
بنیانگذار شعر نیمایی، نیما یوشیج است و مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری و ... از برگزیدگان شعر نیمایی‌اند.

نمونه ای از شعر نیمایی از فروغ فرخزاد:

"هدیه"
من از نهایت شب حرف می زنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف می زنم

***

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
كسی سر بر نیارد كرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دیده نتواند
كه ره تاریك و لغزان است
"مهدی اخوان ثالث"

***

اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم